به گزارش بولتن نیوز به نقل از کیهان، در سال پایانی برجام و در حالی که بانیان آن وعده لغو تحریمها و دور شدن سایه جنگ را میدادند، امروز تحریمها چند برابر شده و جنگ بدون حتی یک قطعنامه شورای امنیت به ایران تحمیل شده است. اروپا که خود ناقض برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ است، حالا با ژست طلبکارانه و تهدید پوچ مکانیسم ماشه میکوشد از آخرین ترکش سوخته این توافق، برای فشار روانی استفاده کند؛ اما این تهدید پوشالی در برابر ایران مقتدر امروز، چیزی جز صدای خالی یک سلاح زنگزده نیست.
ده سال از امضای توافقی میگذرد که بانیانش آن را «فتحالفتوح» دیپلماسی و راه نجات از تحریم و جنگ معرفی میکردند؛ توافقی که با قطعنامه 2231 شورای امنیت تزئین شد تا به قول همان بانیان، سایه جنگ را از سر کشور بردارد و تمام قطعنامههای تحریمی شورای امنیت را که بهانه فشارهای غرب بود، تعلیق کند.
امروز، در مرداد 1404 و در حالی که به پایان دهمین سال برجام نزدیک میشویم، تصویر واقعی پیش روی ملت ایران چیزی جز تحریمهای چند برابر دوران قطعنامه 1929 و جنگی تحمیلی نیست که در خرداد 1404 بدون حتی یک قطعنامه شورای امنیت علیه ایران آغاز شد. این واقعیت به تنهائی کافی است تا پوچی تبلیغات پر سر و صدای بانیان برجام و حامیان اروپاییشان را نشان دهد و هر انسان منصفی را به این نتیجه برساند که مکانیسم ماشه، بهعنوان آخرین ترکش برجام، هیچ دستاورد تازهای برای دشمنان ایران نخواهد داشت و اساساً کارایی و توانایی ویژهتری نسبت به تحریمهای کنونی ندارد.
دیپلماسی از سر تعهد، نه خوشبینی
روز جمعه 3 مرداد 1404، دور تازهای از گفتوگو میان ایران و سه کشور اروپایی عضو برجام (انگلیس، فرانسه و آلمان) در سرکنسولگری ایران در استانبول برگزار شد. حضور ایران در این نشست، برخلاف تصور خوشبینانه جریان غربگرا، نه از سر اعتماد به اروپا و نه به دلیل امید به گشایش اقتصادی، بلکه صرفاً به دلیل پایبندی به مسیر دیپلماسی در عرصه بینالمللی بود. این پایبندی در شرایطی صورت گرفت که طرفهای اروپایی در یک دهه گذشته بارها با بیتعهدی، بدعهدی و اقدامات خصمانه، عملاً نشان دادند نه تنها ارادهای برای پایبندی به توافقات ندارند، بلکه خود را بهطور کامل در خدمت سیاستهای خصمانه آمریکا و اسرائیل تعریف کردهاند.
این نشست در حالی برگزار شد که هیچیک از طرفهای اروپایی نتوانستند پاسخ روشنی به این پرسش ساده بدهند که اصلاً نقش و جایگاه آنها در نظام بینالملل چیست؟ کشورهایی که به قول بسیاری از تحلیلگران، حتی در تعیین سرنوشت خود در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نقشی ندارند، چگونه میتوانند مدعی تأثیرگذاری بر تحولات هستهای ایران باشند؟
برجام؛ ده سال بیدستاورد و مرگ مغزی
برجام در سه سال نخست حیاتش حتی کوچکترین دستاورد ملموسی برای ملت ایران به همراه نداشت و در هفت سال بعدی نیز با خروج آمریکا از این توافق، در وضعیت مرگ مغزی قرار گرفت. اروپا که در این سالها حتی به ابتدائیترین تعهدات خود عمل نکرده و با وقاحتی آشکار از همه وظایف خود شانه خالی کرده بود، اکنون در حالی با ژست طلبکارانه ایران را تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه میکند که خود به همراه آمریکا ناقض اصلی برجام و قطعنامه 2231 هستند.
طبق قطعنامه 2231، قطعنامههای پیشین شورای امنیت تعلیق شده است و بانیان برجام، از جمله حامیان داخلیشان، همین قطعنامه را دلیل اصلی خروج ایران از انزوای تحریمی معرفی میکردند. اما امروز، در سال 1404، در حالی که هیچ قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران وجود ندارد، تحریمهای اقتصادی چند برابر دوران اجرای قطعنامه 1929 است و جنگی گسترده بدون هیچ مجوز بینالمللی به کشور تحمیل شد. این یعنی مکانیسم ماشه اگر هم فعال شود، در عمل هیچ توانایی ویژهای ندارد؛ چرا که تحریمها در بیشترین حد ممکن اعمال شده و جنگ نیز بدون قطعنامه تحمیل گردید.
این واقعیت به روشنی نشان میدهد که تمام تبلیغات جریان غربگرا درباره «ترس از بازگشت قطعنامهها» یک عملیات روانی برای توجیه وادادگی در برابر دشمن بوده و هست. بانیان برجام سالها افکار عمومی را با این گزاره فریب دادند که «اگر توافق نباشد، پرونده ایران دوباره به شورای امنیت بازمیگردد و قطعنامههای تحریمی احیا میشود»؛ اما امروز، با گذشت یک دهه از آن توافق پرهیاهو، مشخص شد که حتی بدون بازگشت قطعنامهها، بدترین و شدیدترین تحریمهای تاریخ علیه ایران اعمال شده و حتی جنگی همهجانبه نیز بدون نیاز به هیچ مجوزی از شورای امنیت آغاز شد.
در واقع، غربیها بهویژه آمریکا و اروپا، حتی نیازی به بازگرداندن قطعنامهها نمیبینند. آنها از مسیر تحریمهای ثانویه و فشارهای اقتصادی فراقطعنامهای، به مراتب بیش از قطعنامههای رسمی سازمان ملل توانستهاند ایران را هدف قرار دهند. اکنون، وقتی تحریمها به حداکثر ظرفیت ممکن رسیده و دشمن حتی وارد فاز نظامی مستقیم شده است، تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه چیزی جز یک نمایش توخالی برای فشار روانی و سیاسی نیست.
فراموش نکنیم که قطعنامه 1929 که در تبلیغات جریان غربگرا به عنوان «هیولای جنگآفرین» معرفی میشد، در مقایسه با تحریمهای حداکثری که در سالهای اخیر با همکاری مستقیم اروپا و آمریکا بر ایران تحمیل شده، یک تهدید کودکانه به نظر میرسد. در آن دوران حتی فروش نفت و انجام برخی مبادلات بانکی برای ایران امکانپذیر بود و فروش نفت ایران در سالیان پایانی دولت دهم هیچگاه به رقمی کمتر از یک میلیون بشکه نرسید؛ اما امروز با وجود تعلیق رسمی همان قطعنامهها، ایران با بستهترین و خصمانهترین شرایط مالی و اقتصادی روبهروست.
این تناقض آشکار، سند ورشکستگی استدلال برجامیهاست: آنها سالها ادعا کردند که برجام و قطعنامه 2231 راه جلوگیری از جنگ و تحریم است، اما در عمل کشور را به نقطهای رساندند که هم جنگ تحمیل شد و هم تحریمها به بدترین شکل ممکن اعمال گردید، آن هم بدون هیچ تصمیمگیری در شورای امنیت.
وقتی اروپا حق استفاده از مکانیسم ماشه را ندارد
نکته جالب و کمتر گفتهشده این است که حتی بر اساس قواعد حقوقی برجام، اروپا اساساً حق استفاده از مکانیسم ماشه را ندارد. «میخائیل اولیانوف»، نماینده دائم روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین، به صراحت تأکید کرده است که تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) به دلیل نقض مکرر تعهدات خود و پیروی کورکورانه از سیاستهای آمریکا، حق استفاده از این بند را از دست دادهاند. به گفته اولیانوف، خروج یکجانبه آمریکا از برجام و نقض قطعنامه 2231 توسط اروپا بهطور کامل مشروعیت هرگونه اقدام از این مسیر را از آنان گرفته است.
بنابراین، تهدید اروپا به فعالسازی مکانیسم ماشه، بیشتر یک عملیات روانی و جنگ تبلیغاتی است تا یک ابزار حقوقی واقعی. اروپاییها به خوبی میدانند که این مکانیسم نه پشتوانه حقوقی دارد و نه توانایی عملی برای تغییر شرایط کنونی.
اروپا در پی عملیات روانی، نه اجرای قانون
اروپا در حالی همه تمرکز خود را روی تهدید مکانیسم ماشه گذاشته که از پاسخگویی به اصلیترین پرسشها درباره بیتعهدی خود فرار میکند. سه کشور اروپایی نه تنها هیچگاه مسئولیت نقض تعهدات برجامی خود را نپذیرفتهاند، بلکه در طول این سالها با بیتفاوتی آشکار نسبت به خروج آمریکا از برجام، در عمل شریک جرم واشنگتن در تحریمهای حداکثری علیه ایران بودهاند. حال همین کشورها، بهجای پاسخگویی به این پرسش که چرا حتی یک تعهد اقتصادی خود را اجرا نکردهاند، ایران را به استفاده از آخرین ترکش برجام تهدید میکنند.
طبق گزارش رویترز، سه کشور اروپایی در دیدار استانبول قرار است پیشنهاد تمدید ششماهه مهلت مکانیسم ماشه را مطرح کنند و در مقابل، خواستار ورود مستقیم ایران به مذاکرات با واشنگتن، همکاری کامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارائه گزارشهای دقیق درباره ذخایر اورانیوم غنیشده شوند. این یعنی اروپا همچنان میخواهد از مکانیسم ماشه بهعنوان ابزار فشار روانی برای باجگیری استفاده کند.
در همین زمینه خبرنگار وال استریت ژورنال درباره گفتوگوهای امروز سه کشور اروپایی با ایران مدعی شد: تا همین دیروز، دیپلماتهای اروپایی احساس میکردند که ایران علاقهای به هیچگونه تمدید [اسنپ بک] ندارد، اما امروز به نظر میرسد که این موضع تغییر کرده یک تغییر جزئی در موضع ایران دیده میشود تصمیم درباره تمدید تا پایان ماه اوت (آگوست)، با وجود تمام پیچیدگیها، ممکن است به یک احتمال واقعی تبدیل شود
فارن افرز: با جنگ نتوانستیم ایران را مهار کنیم راه مهار مذاکره است
کیهان پیشتر نیز با استناد به گزارش تحلیلی مجله آمریکایی فارن افرز تأکید کرده بود که آمریکا و اسرائیل آنچه را در میدان جنگ نتوانستند به دست بیاورند، میخواهند از طریق میز مذاکره محقق کنند. همین حقیقت امروز در رفتار اروپا عریانتر از همیشه دیده میشود. تلاش مسخره اروپاییها برای بازگرداندن جاسوسان آژانس به تاسیسات هستهای ایران و اصرار برای اطلاعیابی از ذخایر اورانیوم 60 درصدی ایران، چیزی جز زمینهسازی برای حمله مجدد به این تاسیسات نیست.
تجربه حملات به سایتهای هستهای ایران و ترور دانشمندان هستهای کشورمان نشان داده است که هر اطلاعاتی که به آژانس داده شود، در کمتر از چند هفته در اختیار موساد و سیا قرار میگیرد. بنابراین، پذیرفتن چنین خواستهای از سوی اروپا که حتی در استفاده از مکانیسم ماشه مشروعیت ندارد، خطایی راهبردی و جبرانناپذیر خواهد بود.
همین تجربههای تلخ سالهای گذشته باید برای هر مذاکرهکنندهای درس عبرت باشد. آنها که امروز با پررویی خواستار بازگشت بازرسان آژانس و ارائه گزارشهای محرمانه از ذخایر اورانیوم غنیشده ایران هستند، همانهاییاند که دیروز با استناد به همین اطلاعات، عملیاتهای ترور و خرابکاری و در نهایت حمله به تاسیاست هستهای کشورمان را طراحی کردند. آیا کسی هنوز تردید دارد که ترور شهیدان فخریزاده و شهریاری و خرابکاریهای پیشین در نطنز، بدون گراهایی که آژانس در اختیار دشمن گذاشت، امکانپذیر بود؟
اروپا و آمریکا امروز دقیقاً همان هدفی را دنبال میکنند که فارنافرز چندی پیش به آن اشاره کرده بود: تکمیل پروژه شکستخورده جنگ از مسیر میز مذاکره. وقتی بمبهایشان نتوانست اراده ملت ایران را در هم بشکند، حالا میخواهند با حربههای دیپلماتیک و باجخواهیهای بهظاهر حقوقی، همان اهداف را پیش ببرند. اما واقعیت این است که تن دادن به چنین خواستههایی چیزی جز زمینهسازی ناخواسته برای دشمن در طراحی حملات بعدی نیست.
تقلای گستاخانه اروپا برای کسب اطلاعات از میزان و محل نگهداری اورانیوم 60 درصدی ایران، در حالی انجام میشود که همین کشورها نه تنها در قبال خروج آمریکا از برجام هیچ واکنشی نشان ندادند، بلکه در برابر تهاجم و جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، سکوتی معنادار و همراه با رضایت داشتند. این کشورها امروز همان خطای محاسباتی گذشته را تکرار میکنند و گمان میبرند که ایران بار دیگر در تله فریبکاری دیپلماتیک آنها گرفتار خواهد شد.
در این میان مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز جمعه اظهار داشت که ایران برای گفتوگوهای فنی در سطح کارشناسی بر سر برنامه هستهای خود ابراز آمادگی کرده، اما بازرسان این سازمان فعلا به ایران بازنمیگردند.
رافائل گروسی در وین،گفت آژانس دیگر گزارشی از برنامه غنیسازی اورانیوم ایران ندارد.
گروسی همچنین خبر داد که مذاکرات احتمالی پیش رو میان آژانس با ایران «فعلا شامل بازگشت و تجدید کار بازرسان نخواهد بود».
مدیرکل آژانس با وقاحتی تمام، با چشم پوشی از عملکرد خصمانه خود در قبال ایران روز جمعه بار دیگر تأکید کرد که ایران باید در مورد تأسیسات خود شفافسازی کند.
مکانیسم ماشه؛ اسلحه بیفشنگ
واقعیت این است که امروز، تحریمهای اقتصادی علیه ایران در شدیدترین سطح ممکن اعمال شده است و دیگر جایی برای اضافه شدن تحریم جدید از مسیر شورای امنیت باقی نمانده است. از سوی دیگر، جنگی که حامیان برجام از آن به عنوان «سایه شوم قطعنامهها» یاد میکردند، بدون هیچ مجوز بینالمللی و صرفاً با دستور واشنگتن و تلآویو به ایران تحمیل شد.
جدای از جنگ تحمیلی اخیر حمله آمریکا به عراق در سال 2003 بدون هیچ قطعنامه شورای امنیت و پس از عقبنشینیهای رژیم صدام در برابر خواستههای غرب و آمریکا صورت پذیرفت.
بنابراین، تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه بیشتر شبیه تکان دادن اسلحهای بیفشنگ است؛ اسلحهای که دیگر هیچ ترسی ایجاد نمیکند و حتی اگر ماشهاش هم کشیده شود، شلیک نخواهد کرد.
فریب اروپا را نخورید
تجربه ده سال گذشته برای ملت ایران و دستگاه دیپلماسی کشور یک درس روشن دارد: اعتماد به اروپا و ابزارهای روانیاش فریب بزرگی است. مکانیسم ماشه، حتی اگر از نظر حقوقی فعال شود، هیچ اثر عملی تازهای ندارد. در عوض، هرگونه تن دادن به خواستههای گستاخانه اروپا، از جمله همکاری کامل با آژانس، اطلاع دادن از ذخایر اورانیوم با غنای 60 درصد و ورود به مذاکره مستقیم با آمریکا، فقط به دشمنان ایران برای تدارک حملات بعدی کمک خواهد کرد.
دیپلماسی واقعی، ادامه مسیر عزتمندانه فعلی است؛ مسیری که بر اساس درک واقعیتهای قدرت در جهان بنا شده است. جمهوری اسلامی ایران باید همانگونه که تاکنون ایستاده، بر استقلال و قدرت ملی خود تکیه کند و اجازه ندهد که ابزار بیاثر اروپاییها بهانهای برای فشار جدید یا تسلیمطلبی تازه شود.
اروپا امروز بیش از هر زمان دیگری اسیر بحران مشروعیت و بیاعتباری بینالمللی است. کشورهایی که حتی در تأمین امنیت انرژی و اقتصاد خود محتاج آمریکا هستند، چگونه میتوانند مدعی تعیین تکلیف برای کشوری مستقل و قدرتمند همچون ایران باشند؟ واقعیت این است که تهدید اروپا به مکانیسم ماشه، اعترافی آشکار به بنبست دیپلماتیک و درماندگی سیاسی این کشورهاست؛ چراکه اگر قدرت واقعی داشتند، نیازی به جنگ روانی و فضاسازی رسانهای نداشتند.
غربیها سالهاست در میدان واقعی با ایران شکست خوردهاند و حالا تنها سلاحشان، بازی با کلمات و تهدیدهای توخالی است. این تهدیدها برای ملتی که زیر بار جنگ اقتصادی، ترور علمی و تجاوز نظامی ایستاده و پیروز شده، نه تنها ترسآور نیست، بلکه انگیزهای برای پیشرفت بیشتر و تکیه بر توان داخلی ایجاد میکند.
هم تحریم را امتحان کردید و هم جنگ را، نه تحریم بیشتر شما ایران را میترساند، نه تهدید به جنگ. مکانیسم ماشهتان را هر وقت خواستید بکشید؛ این ماشه فشنگ ندارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com