کد خبر: ۸۶۹۳۱۴
تاریخ انتشار:
معمای تهدید ایران و هزینه‌های آمریکا:

چرا واشنگتن به حفظ "ایران،یک تهدید، اما کنترل‌شده" علی‌رغم انگیزه‌های پیچیده ادامه می‌دهد؟

از ابتدای مذاکرات من معتقد بودم که امکان ندارد توافقی صورت بگیرد، فارغ از عوامل فلسفه وجودی دو سیستم حاکمیتی متضاد ، من دلیل آن را نه در مقاومت داخل ایران برای توافق نکردن بلکه در داخل آمریکا میبینم . آمریکا برای حفظ هژمون خود بر مناطق مختلف جهان با یک حیله گری استراتژیک همیشه یک کشور ناهمسو با خود را برای معرفی به عنوان کانون تهدید کاندید میکند.
چرا واشنگتن به حفظ

گروه بین الملل - دکتر رسول لطفی استراتژیست در یادداشتی نوشت: از ابتدای مذاکرات من معتقد بودم که امکان ندارد توافقی صورت بگیرد، فارغ از عوامل فلسفه وجودی دو سیستم حاکمیتی متضاد ، من دلیل آن را نه در مقاومت داخل ایران برای توافق نکردن بلکه در داخل آمریکا میبینم . آمریکا برای حفظ هژمون خود بر مناطق مختلف جهان با یک حیله گری استراتژیک همیشه یک کشور ناهمسو با خود را برای معرفی به عنوان کانون تهدید کاندید میکند.

 

به گزارش بولتن نیوز، در این مقاله به سناریویی از دیدگاه استراتژیست های آمریکایی اشاره دارم که آنهابه تحلیل پویایی پیچیده‌ای می‌پردازند و در آن، ایران با وجود مواجهه با چالش‌های داخلی و فشارهای خارجی که منجر به تضعیف نسبی آن شده، همچنان در دکترین سیاست خارجی ایالات متحده که خود از مجموعه‌ای از انگیزه‌های ژئوپلیتیکی، داخلی و تاریخی نشأت می‌گیرد به عنوان یک تهدید نیازمند مهار و کنترل، جایگاه ویژه‌ای دارد.

 

مقاله استدلال و تصور می‌کند که حفظ این تصویر از ایران، فارغ از توان این کشور، هزینه‌های قابل توجه اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی برای آمریکا به همراه دارد. با این حال، همین انگیزه‌های چند لایه، از جمله منافع ژئواستراتژیک، پویایی‌های سیاست داخلی آمریکا و ملاحظات مربوط به متحدان منطقه‌ای، واشنگتن را به ادامه این سیاست پرهزینه، حتی در قبال ایران به زعم آنها ضعیف‌، سوق می‌دهد.

 

مقدمه: روابط ایران و ایالات متحده دهه‌هاست که با تنش و بی‌اعتمادی عمیق تعریف شده است. با این حال، شرایط کنونی پرسش مهمی را مطرح می‌کند: در وضعیتی که شواهد متعددی از فرسودگی اقتصادی و چالش‌های داخلی ایران برای آمریکا حکایت دارد و توان متعارف نظامی آن در قیاس با قدرت‌های جهانی و برخی رقبای منطقه‌ای محدود است، چرا ایالات متحده همچنان منابع قابل توجهی را صرف حفظ ایران به عنوان یک "تهدید" می‌کند؟ این پافشاری، چنانکه بررسی خواهیم کرد، ریشه در شبکه‌ای پیچیده از محاسبات ژئواستراتژیک، منافع ریشه‌دار داخلی و برداشت‌های دیرینه از دینامیک‌های منطقه‌ای دارد که از ارزیابی صرف توانایی‌های فعلی ایران فراتر می‌رود. این مقاله ضمن بررسی نشانه‌های تضعیف ایران، به تحلیل هزینه‌های این راهبرد برای آمریکا و سپس واکاوی عمیق‌تر همین دلایل و انگیزه‌های پایدار برای اصرار بر آن می‌پردازد.

 

بخش اول: از دیدگاه آمریکایی سیمای ایرانِ تضعیف‌شده و تحت فشار زمینه‌ای برای سیاست مهار آمریکا

تصویر ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای چالشگر، اغلب با توانمندی‌های واقعی این کشور در شرایط کنونی همخوانی کامل ندارد. عوامل متعددی به این ارزیابی از "تضعیف" ایران دامن می‌زنند:

 

        فشارهای اقتصادی خردکننده: تحریم‌های چندلایه و طولانی‌مدت بین‌المللی و یکجانبه آمریکا، اقتصاد ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. کاهش درآمدهای نفتی، تورم مزمن، کاهش ارزش پول ملی، و محدودیت در دسترسی به بازارهای جهانی و فناوری، توان اقتصادی دولت و رفاه عمومی را کاهش داده است.

 

        چالش‌های اجتماعی و داخلی: نارضایتی‌های اجتماعی ناشی از مشکلات اقتصادی، محدودیت‌های اجتماعی و سیاسی، و چالش‌های زیست‌محیطی، به عنوان عوامل فشار داخلی عمل می‌کنند.

 

        انزوای نسبی دیپلماتیک: اگرچه ایران تلاش‌هایی برای برون‌رفت از انزوا از طریق اتحاد با برخی قدرت‌های شرقی و بهبود روابط با همسایگان داشته، اما همچنان در سطح بین‌المللی با محدودیت‌های دیپلماتیک قابل توجهی روبروست.

 

        فرسایش در رقابت‌های نیابتی: حفظ شبکه نیروهای نیابتی در منطقه، هزینه‌های اقتصادی و سیاسی زیادی برای ایران دارد و در برخی موارد با چالش‌ها و مقاومت‌های فزاینده‌ای مواجه است که توان تأثیرگذاری آن را تحلیل می‌برد.

 

با این حال، از منظر سیاست‌گذاران آمریکایی که تحت تأثیر الزاماتی چون جلوگیری از هژمونی منطقه‌ای توسط هر قدرت واحد یا نگرانی‌های عمیق در مورد جاه‌طلبی‌های هسته‌ای پنهان ایران هستند، حتی یک ایران به اصطلاح تضعیف‌شده نیز نیازمند نظارت و فشار مستمر است. بنابراین، روایت "تهدید" نه تنها به عنوان بازتابی از توانایی‌های تهاجمی فعلی، بلکه به عنوان اقدامی پیشگیرانه ریشه‌دار در اضطراب‌های تاریخی و پیش‌بینی‌های آینده، همسو با اهداف استراتژیک خاص آمریکا، تداوم می‌یابد. این تضعیف، در واقع، می‌تواند از دیدگاه برخی در واشنگتن، فرصتی برای مدیریت و کنترل مؤثرتر این "تهدید" با هزینه‌ای کمتر نسبت به مقابله با یک ایران قدرتمندتر تلقی شود، و این خود بخشی از انگیزه برای حفظ وضعیت فعلی است.

 

بخش دوم: هزینه‌های آمریکاییِ "حفظ تهدید ایران" – بهایی برای دستیابی به اهداف کلان‌تر سیاست فعال آمریکا برای مقابله و مهار ایران، حتی اگر این کشور در موضع ضعف نسبی باشد، بدون هزینه نیست. این هزینه‌ها، در واقع، بهایی است که آمریکا برای پیشبرد آنچه منافع و انگیزه‌های کلیدی خود در منطقه می‌داند، می‌پردازد:

 

        هزینه‌های اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم: بودجه‌های نظامی اختصاص‌یافته به حضور در خلیج فارس و نظارت بر ایران، کمک‌های نظامی و اقتصادی به متحدان منطقه‌ای برای مقابله با نفوذ ایران، و هزینه‌های اجرای رژیم‌های تحریمی، بار مالی قابل توجهی را بر دوش مالیات‌دهندگان آمریکایی قرار می‌دهد. این بار مالی، ظاهراً از سوی دولت‌های متوالی آمریکا پذیرفته شده است، چرا که اولویت با تثبیت منطقه از طریق برتری آمریکا و مهار آنچه نفوذ بی‌ثبات‌کننده ایران تلقی می‌شود، بوده است.

 

        هزینه‌های دیپلماتیک و سیاسی: تمرکز بیش از حد بر ایران، گاه منجر به تنش با دیگر قدرت‌های جهانی (مانند چین و روسیه) و حتی برخی متحدان اروپایی بر سر نحوه مواجهه با تهران می‌شود. این اصطکاک‌های دیپلماتیک اغلب به عنوان یک بده‌بستان قابل قبول برای حفظ فشار همسو با تعهدات به متحدان کلیدی منطقه‌ای (مانند اسرائیل و کشورهای عربی) یا یک استراتژی بلندمدت برای محدودسازی قدرت ایران نگریسته می‌شود. همچنین، این سیاست می‌تواند به بی‌ثباتی منطقه‌ای دامن زده و آمریکا را در معرض درگیری‌های ناخواسته قرار دهد، ریسکی که ظاهراً در محاسبات مبتنی بر ضرورت مقابله با تهدید ایران پذیرفته شده است.

 

        هزینه‌های نظامی و استراتژیک: حضور نظامی مستمر و پرهزینه در منطقه برای "مقابله با تهدید ایران"، منابع و توجه را از دیگر اولویت‌های استراتژیک جهانی آمریکا، مانند رقابت با چین، منحرف می‌کند. این یک وضعیت استراتژیک است که توسط کسانی دفاع می‌شود که معتقدند تنها یک حضور نظامی قدرتمند می‌تواند اقدامات نامطلوب ایران را بازدارد، حتی اگر به قیمت کاهش تمرکز بر دیگر نقاط جهان تمام شود.

 

        هزینه‌های فرصت: دشمنی پایدار با ایران، فرصت‌های بالقوه برای همکاری در زمینه‌هایی که منافع مشترک وجود دارد (مانند مبارزه با تروریسم داعش یا قاچاق مواد مخدر) را از بین می‌برد و مانع از شکل‌گیری یک ساختار امنیتی منطقه‌ای باثبات‌تر و فراگیر می‌شود. این فرصت‌های از دست رفته، شاید به این دلیل نادیده گرفته می‌شوند که ضرورت مهار نفوذ ایران به هر قیمتی، بر مزایای بالقوه تعامل گزینشی سایه افکنده است.

 

بخش سوم: واکاوی عمیق انگیزه‌های آمریکا برای حفظ "تهدید کنترل‌شده" ایران

پس از بررسی وضعیت ایران و هزینه‌هایی که سیاست فعلی برای آمریکا در بر دارد، اکنون به واکاوی عمیق‌تر انگیزه‌های چندوجهی می‌پردازیم که سیاست "حفظ تهدید" ایران توسط واشنگتن را، علی‌رغم تمام چالش‌ها، تداوم می‌بخشد:

 

        الزامات ژئواستراتژیک و حفظ هژمونی: از دیدگاه بسیاری از استراتژیست‌های آمریکایی، خاورمیانه به دلیل منابع انرژی، مسیرهای تجارت جهانی و موقعیت ژئوپلیتیکی، اهمیتی حیاتی برای منافع ایالات متحده دارد. حتی یک ایران ضعیف‌شده نیز اگر به حال خود رها شود یا در مسیری خارج از کنترل آمریکا حرکت کند، می‌تواند منافع این کشور (کنترل بر منابع انرژی، امنیت اسرائیل، و محدود کردن نفوذ رقبایی چون چین و روسیه) را به چالش بکشد. بنابراین، "کنترل" این تهدید، حتی در سطح پایین، برای حفظ نظم منطقه‌ای مطلوب آمریکا و جلوگیری از ظهور یک قدرت منطقه‌ای مستقل یا همسو با رقبای آمریکا، ضروری تلقی می‌شود.

 

        منافع و نگرانی‌های متحدان منطقه‌ای: اسرائیل و برخی کشورهای عربی خلیج فارس، ایران را تهدید اصلی امنیتی خود می‌دانند و به طور مداوم از آمریکا انتظار دارند که نقش فعالی در مهار نفوذ و توانمندی‌های ایران، به‌ویژه برنامه هسته‌ای و موشکی آن، ایفا کند. حفظ رضایت و اطمینان این متحدان، بخش مهمی از استراتژی منطقه‌ای آمریکا برای ایجاد توازن و پیشبرد منافع خود است.

 

        پویایی‌های سیاست داخلی آمریکا: لابی‌های قدرتمند طرفدار سیاست‌های سختگیرانه علیه ایران (از جمله لابی‌های اسرائیلی، برخی گروه‌های اپوزیسیون ایرانی در خارج، و لابی‌های کشورهای عربی رقیب ایران)، و همچنین گرایش‌های سیاسی ریشه‌دار در هر دو حزب اصلی آمریکا که ایران را یک نیروی متخاصم و غیرقابل اعتماد می‌بینند، به تداوم این سیاست کمک می‌کنند. علاوه بر این، وجود یک "دشمن" خارجی مشخص مانند ایران، می‌تواند در برخی موارد برای بسیج افکار عمومی و توجیه سیاست‌های خاص داخلی و خارجی به کار آید.

 

        جلوگیری از ظهور مجدد برنامه هسته‌ای نظامی: نگرانی از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، حتی اگر احتمالش در حال حاضر کم به نظر برسد، یک عامل کلیدی و دائمی در سیاست آمریکا است. فشار مداوم، تحریم‌ها و نظارت، به عنوان ابزاری برای جلوگیری از هرگونه انحراف در برنامه هسته‌ای ایران و حفظ برتری نظامی-فناوری در منطقه تلقی می‌شود.

 

        اینرسی بوروکراتیک و منافع صنعت نظامی-امنیتی

ساختارهای بوروکراتیک وزارت خارجه، پنتاگون و سازمان‌های اطلاعاتی که برای دهه‌ها بر اساس مقابله با ایران و تهدیدات ناشی از آن شکل گرفته‌اند، به سادگی و به سرعت تغییر مسیر نمی‌دهند. این ساختارها تمایل به حفظ وضعیت موجود و توجیه ادامه مأموریت خود دارند. همچنین، صنایع نظامی آمریکا و شرکت‌های مرتبط با امنیت، از فروش تسلیحات به کشورهای منطقه که احساس تهدید از سوی ایران می‌کنند، و همچنین از قراردادهای مرتبط با حضور نظامی آمریکا در منطقه، سود می‌برند.اخراج صد کارمند شورای عالی امنیت ملی آمریکا توسط ترامپ زمینه سازی ای بود برای توافق ضمنی با ایران ، اما امروز کنگره آمریکا در پاسخ به این اقدامات ترامپ ، دست ترامپ را برای توافق بست!

 

        "مدیریت کنترل‌شده" به جای "حل بحران":

 

دیدگاه برخی در واشنگتن، یک ایرانِ "تهدید کنترل‌شده" و قابل مدیریت، وضعیتی مطلوب‌تر و کم‌هزینه‌تر نسبت به یک ایران کاملاً غیرقابل پیش‌بینی، یا یک ایران قدرتمند و مستقل، و یا حتی یک خلأ قدرت ناشی از فروپاشی در ایران است. هدف در این دیدگاه، نه لزوماً حل کامل و نهایی مسئله ایران، بلکه نگه داشتن آن در چارچوبی محدود و تحت فشار است که منافع حیاتی آمریکا را به طور جدی به خطر نیندازد و امکان مدیریت تحولات را برای آمریکا فراهم سازد.

این انگیزه‌ها در هم تنیده‌اند و اغلب یکدیگر را تقویت می‌کنند و توضیح می‌دهند که چرا با وجود هزینه‌ها و تضعیف ایران، سیاست "حفظ تهدید" همچنان پابرجا است.

 

بخش چهارم: نیاز به بازنگری و مسیرهای جایگزین با در نظر گرفتن انگیزه‌های فعلی

 

 از دیدگاه آمریکایی اصرار بر سیاست "حفظ تهدید ایران" در شرایطی که این کشور با فرسودگی دست و پنجه نرم می‌کند و خود آمریکا نیز هزینه‌های گزافی می‌پردازد، سوالاتی را در مورد کارایی و پایداری بلندمدت این رویکرد ایجاد می‌کند. تداوم این سیاست، که از انگیزه‌های عمیق فوق‌الذکر نشأت می‌گیرد، می‌تواند به تعمیق بی‌اعتمادی، افزایش خطر درگیری تصادفی و از دست رفتن فرصت‌های دیپلماتیک منجر شود. برای اینکه هرگونه مسیر جایگزینی شانس موفقیت داشته باشد، باید به طور مستقیم این انگیزه‌های ریشه‌ای را به چالش بکشد یا راهی برای تحقق آنها از طرقی کم‌هزینه‌تر ارائه دهد:

 

        دیپلماسی چندجانبه و واقع‌بینانه: این رویکرد تنها در صورتی می‌تواند جایگزین سیاست فعلی شود که نشان دهد قادر است نگرانی‌های آمریکا در مورد برنامه هسته‌ای ایران و نفوذ منطقه‌ای آن را به شکلی مؤثرتر و با هزینه‌ای کمتر از فشار و انزوا، مدیریت کند.

 

        تمرکز بر راه‌حل‌های منطقه‌ای با مشارکت همه طرف‌ها: پیشنهاداتی برای ایجاد یک معماری امنیتی منطقه‌ای فراگیر، به طور مستقیم انگیزه حفظ هژمونی آمریکا-محور و تعهد به امنیت مطلق متحدان خاص را به چالش می‌کشد. موفقیت چنین راهی نیازمند متقاعد کردن بازیگران داخلی و خارجی است که امنیت جمعی می‌تواند جایگزین قابل اعتمادی برای ترتیبات فعلی باشد.

 

        کاهش تدریجی حضور نظامی و تمرکز بر ابزارهای غیرنظامی: این گزینه با اینرسی بوروکراتیک نهادهای نظامی و منافع مجتمع نظامی-صنعتی در تضاد است و نیازمند یک اراده سیاسی قوی برای تغییر اولویت‌ها و تخصیص منابع است.

 

        بازنگری در نظام تحریم‌ها: هدف از این بازنگری باید یافتن تعادلی باشد که ضمن حفظ فشار بر نقاط حساس (مثلاً برای جلوگیری از اشاعه تسلیحات)، آسیب به مردم عادی را کاهش داده و راه را برای دیپلماسی باز نگه دارد، به جای آنکه صرفاً به عنوان ابزاری برای تضعیف کلی ایران به هر قیمتی نگریسته شود.

هرگونه تغییر معنادار مستلزم یک بازاندیشی بنیادین در این مورد است که آیا انگیزه‌های فعلی، که دهه‌ها سیاست آمریکا را شکل داده‌اند، همچنان در دنیای متغیر کنونی معتبر و کارآمد هستند یا خیر.

بخش پنجم :نگاهی بر متغییرهای منطقه ای، تحرکات اقتصادی و فناوری اعراب بر سناریوی حفظ تهدید ایران

سرمایه‌گذاری‌های کلان کشورهای عربی در زیرساخت‌های شهری نوین و فناوری، یک متغیر بسیار مهم و پویا است که می‌تواند تأثیرات قابل توجهی بر تداوم و چگونگی سیاست آمریکا مبنی بر حفظ ایران به عنوان یک "تهدید کنترل‌شده" داشته باشد. این تأثیرات چندوجهی خواهند بود:

 

 

افزایش انگیزه آمریکا برای "حفاظت" از سرمایه‌ها و ثبات منطقه:

       ارزش استراتژیک بالاتر منطقه: این پروژه‌های عظیم (مانند نئوم در عربستان، پروژه‌های مشابه در امارات و غیره) که اغلب با مشارکت یا سرمایه‌گذاری شرکت‌های غربی و آمریکایی همراه هستند، ارزش استراتژیک این کشورها و در نتیجه کل منطقه را برای آمریکا افزایش می‌دهند. هرگونه بی‌ثباتی یا تهدیدی که متوجه این سرمایه‌گذاری‌ها شود، می‌تواند منافع اقتصادی و فناورانه غرب را نیز به خطر اندازد.

       تقویت نقش آمریکا به عنوان ضامن امنیت: در صورتی که ایران همچنان به عنوان منبع اصلی تهدید برای این پروژه‌ها و کشورهای میزبانشان تلقی شود، آمریکا ممکن است خود را بیش از پیش موظف به ایفای نقش "ضامن امنیت" ببیند. این می‌تواند به معنای تقویت حضور نظامی، فروش بیشتر تسلیحات پیشرفته به این کشورها و تداوم یا حتی تشدید سیاست مهار ایران برای جلوگیری از هرگونه اقدام مخرب باشد. "کنترل‌شده" نگه داشتن تهدید ایران و نه حذف تهدید ، در این سناریو، به معنای اطمینان از عدم سرایت ناامنی به این کانون‌های جدید توسعه و چاپیدن جهان عرب و از طرفی کشیدن گوش اسراییل در داخل آمریکا برای جلوگیری از نفوذ بیشتر صهیونیزم در ساختار سیاسی خودش است . این یعنی ایران باید باشد تا آمریکا هم جیب جهان عرب را خالی کند و هم اسراییل درون آمریکا را کنترل کند!

 

تغییر در اولویت‌ها و رویکرد کشورهای عربی سرمایه‌گذار:

 

       افزایش ریسک‌گریزی و تمایل به تنش‌زدایی: کشورهایی که سرمایه‌های هنگفتی را صرف پروژه‌های بلندمدت توسعه‌ای می‌کنند، معمولاً به دنبال ثبات و امنیت پایدار هستند و از درگیری‌هایی که می‌تواند این سرمایه‌ها را به خطر بیندازد، گریزانند. این امر می‌تواند این کشورها را به سمت تنش‌زدایی محتاطانه با ایران سوق دهد تا از بروز بحران‌های غیرقابل کنترل جلوگیری کنند. آن‌ها ممکن است به آمریکا فشار بیاورند تا سیاستی در قبال ایران اتخاذ کند که کمتر التهاب‌آفرین باشد و ثبات لازم برای رشد اقتصادی آن‌ها را فراهم آورد.اما آمریکا رویکرد خودش را دارد، منابع و پول بدهید و الا جلوی ایران را نمیگیریم!با توجه به اینکه این پروژه‌ها خود نیازمند منابع مالی عظیمی هستند، اما آنچه آمریکایی ها میبینند ،تمایل این کشورها برای صرف هزینه‌های بیشتر در تقابل مستقیم و پرهزینه با ایران ممکن است کاهش یابد. آن‌ها ممکن است انتظار داشته باشند که آمریکا بار اصلی مهار ایران را به دوش بکشد یا به دنبال راه‌حل‌هایی باشند که ریسک سرمایه‌گذاری‌هایشان را به حداقل برساند.

 

ایجاد واقعیت‌های جدید اقتصادی و وابستگی‌های متقابل:

 

       جذابیت اقتصادی و دیپلماسی اقتصادی: این پروژه‌ها با هدف جذب سرمایه، استعداد و گردشگر از سراسر جهان طراحی شده‌اند. موفقیت آن‌ها می‌تواند یک وزنه اقتصادی جدید در منطقه ایجاد کند و حتی آمریکا را از دور تسلط بر اقتصاد منطقه خارج کند که این موضوع میتواند به طور بالقوه می‌تواند بر پویایی‌های سیاسی نیز تأثیر بگذارد. حال در یک سناریوی بسیار بلندمدت و خوش‌بینانه، اگر ایران نیز مسیر تعامل اقتصادی سازنده را در پیش بگیرد، این توسعه‌ها می‌توانند زمینه‌ساز نوعی همگرایی اقتصادی شوند. اما در کوتاه‌مدت و میان‌مدت، این پیشرفت‌ها بیشتر می‌تواند به عنوان نمادی از شکاف توسعه بین ایران و این کشورها عمل کند و انزوای ایران را تشدید نماید، که این خود می‌تواند بخشی از استراتژی "مهار" باشد.

 

       تأثیر بر بازارهای انرژی و قدرت نرم و تهدیدی برای توسعه فناوری محور خاورمیانه : با تمرکز این کشورها بر تنوع‌بخشی به اقتصاد و توسعه فناوری، وابستگی آن‌ها به نفت در بلندمدت کاهش خواهد یافت. این امر می‌تواند ژئوپلیتیک انرژی منطقه را تغییر دهد. همچنین، موفقیت این پروژه‌ها، قدرت نرم و جذابیت این کشورها را افزایش داده و آن‌ها را به عنوان الگوهای توسعه در منطقه مطرح می‌کند، در حالی که ایران ممکن است همچنان درگیر چالش‌های اقتصادی و انزوای ناشی از سیاست‌های تقابلی باشد. حال در این شرایط بجای اینکه ایران یک مانع برای صادرات انرژی تلقی شود بعنوان تهدیدی برای درهم کوبیدن زیرساخت‌های نوین جهان عرب معرفی شود!

 

 پیش بینی تأثیر بر انگیزه‌ها و هزینه‌های سیاست آمریکا:

 

       پیچیده‌تر شدن محاسبه هزینه-فایده: برای آمریکا، حفاظت از این سرمایه‌گذاری‌های عظیم متحدانش، یک "فایده" محسوب می‌شود، اما هزینه‌های حفظ ایران به عنوان "تهدید کنترل‌شده" (نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی) همچنان پابرجا خواهد بود. سوال این است که آیا این سرمایه‌گذاری‌ها، آمریکا را ترغیب به پذیرش هزینه‌های بیشتر برای مهار فعالانه‌تر ایران می‌کند، یا اینکه آمریکا به دنبال راه‌هایی برای کاهش تنش خواهد بود تا این "دارایی‌های جدید منطقه‌ای" کمتر در معرض خطر باشند؟

 

       اهرم فشار یا فرصت برای تغییر؟: آمریکا ممکن است از این توسعه‌ها به عنوان اهرمی برای نشان دادن مزایای همسویی با غرب و انزوای ناشی از تقابل استفاده کند و ایران را بیشتر تحت فشار قرار دهد. از طرف دیگر، اگر کشورهای عربی به دلیل سرمایه‌گذاری‌هایشان به سمت دیپلماسی فعال‌تر با ایران حرکت کنند، این می‌تواند فرصتی برای آمریکا ایجاد کند تا در سیاست خود بازنگری کرده و از این تمایل منطقه‌ای برای کاهش تنش بهره‌برداری نماید، البته همچنان با حفظ خطوط قرمز خود در مورد برنامه هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای ایران.

 

تأثیر بر "کنترل‌شده" بودن تهدید:

 

       تغییر در ابزارهای کنترل: ماهیت این سرمایه‌گذاری‌ها (شهرهای هوشمند، زیرساخت‌های فناورانه) می‌تواند کانون‌های جدیدی برای آسیب‌پذیری ایجاد کند (مانند حملات سایبری). در نتیجه، ابزارهای آمریکا برای "کنترل" تهدید ایران ممکن است از تمرکز صرف بر ابعاد نظامی سنتی، به سمت همکاری‌های سایبری، اطلاعاتی و دفاع موشکی دقیق‌تر با این کشورهای عربی تغییر جهت دهد.

 

       افزایش حساسیت به هرگونه اقدام بی‌ثبات‌کننده: حتی اقدامات کوچک بی‌ثبات‌کننده از سوی ایران یا نیروهای نیابتی‌اش که در گذشته ممکن بود با واکنش محدودتری مواجه شود، در شرایط جدید به دلیل تهدید بالقوه برای این پروژه‌های عظیم، می‌تواند با واکنش شدیدتری از سوی آمریکا و متحدانش روبرو گردد. این امر می‌تواند سطح "کنترل" را بالاتر ببرد.

 

نتیجه‌گیری پویا:

ایالات متحده در یک دوراهی استراتژیک در قبال ایران قرار دارد. از یک سو، ایرانِ تضعیف‌شده و خسته از فشارها، ممکن است دیگر آن تهدید بزرگی نباشد که توجیه‌گر هزینه‌های سنگین کنونی برای مهار آن باشد. از سوی دیگر، همانطور که دیدیم، انگیزه‌های ژئوپلیتیکی، ملاحظات مربوط به متحدان، پویایی‌های سیاست داخلی و اینرسی‌های نهادی، آمریکا را به ادامه سیاست "حفظ تهدید کنترل‌شده" سوق می‌دهد. معمای ایرانِ فرسوده و آمریکایِ پرهزینه، عمدتاً توسط همین مجموعه انگیزه‌های ریشه‌دار و اغلب متناقض در سیاست خارجی آمریکا پایدار مانده است. یک تغییر مسیر واقعی نیازمند چیزی بیش از ارزیابی مجدد توانایی‌های ایران است؛ این امر مستلزم یک بازنگری شجاعانه در مورد منافع بلندمدت خود آمریکا، اعتبار جهانی آن، و مهمتر از همه، در مورد خودِ آن انگیزه‌های بنیادینی است که دهه‌هاست موتور محرک تعامل (یا تقابل) آن با خاورمیانه و ایران بوده‌اند. ادامه وضع موجود، بدون چنین بازنگری عمیقی، احتمالاً تنها به فرسایش بیشتر منابع و فرصت‌ها برای همه طرف‌های درگیر و تعویق یک آینده باثبات‌تر منجر خواهد شد.

برچسب ها: واشنگتن ، ایران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین