وی اظهار می دارد: «با عدم شرکت در انتخابات، خود را از فرایند سیاسی نظامی که خود ساخته ایم، حذف می کنیم. نظام متعلق به خود ماست. او دوباره به جمهوری اسلامی رأی داده است. منتها جمهوری اسلامی به روایت خاتمی، "حقوق ملت" را به رسمیت شناخته است.»
اکبر گنجی، فعال سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور در یادداشتی که در سایت بی
بی سی فارسی منتشر کرده به این سوال پرداخته که چرا خاتمی رای داده است؟
انتشار
این یادداشت از آن روی جالب توجه است که بی بی سی فارسی در طول مدت فعالیت
رسانه ای خود پیش از انتخابات نهم مجلس ایران، می کوشید تا با خط دهی به
مخالفان و معترضان سیاسی جمهوری اسلامی ایران، پروژه ی تحریم انتخابات و یا
حداقل هم که شده، کاهش میزان مشارکت مردم را پیش ببرد.
مسعود بهنود، از اعضای اتاق فکر
” تلویزیون بی بی سی فارسی که تا
پیش از انتخابات با استفاده ی حداکثری از کارشناسان و کارمندان داخلی خود
تلاش می کرد نبض اپوزیسیون را در دست بگیرد و طراحی های خود را به آنان
القا کند، پس از انتخابات به یادش افتاد که باید نقش رسانه ای مستقل را
بازی کند و صدای دیگران هم باشد! "
بی بی سی فارسی پیش از انتخابات مجلس اظهار داشته بود که در خوش بینانه
ترین حالت با مشارکتی 50 تا 55 درصدی رو به رو خواهیم شد. اما حضور 2/ 64
درصدی مردم که یکی از کم نظیرترین مشارکت های انتخاباتی را رقم زد آن چنان
برای دست اندرکاران بی بی سی فارسی ناگوار بود که پس از آن به هر مستمسکی
دست یازیدند تا آبروی رفته ی خویش را به جوی بازگردانند و بر پروژه ی شکست
خورده ی خود خاک بپاشند.
مشارکتی که ناخرسندی وزارت امور خارجه ی
انگلیس را هم برانگیخت. امری که سبب شد ویلیام هیگ، وزیر انگلیسی لب به
انتقاد از آن بگشاید و با بر باد رفته دیدن تمام طراحی های بی بی سی فارسی
به عنوان رسانه ی تحت مدیریت اش، در محکومیت انتخابات ایران سخن بگوید.
اما
یکی از تاکتیک های بی بی سی، بر خلاف دوران پیش از انتخابات مجلس، استفاده
از آرای کارشناسان سیاسی خارج از شبکه بود. تلویزیون بی بی سی فارسی که تا
پیش از انتخابات با استفاده ی حداکثری از کارشناسان و کارمندان داخلی خود
تلاش می کرد نبض اپوزیسیون را در دست بگیرد و طراحی های خود را به آنان
القا کند، پس از انتخابات به یادش افتاد که باید نقش رسانه ای مستقل را
بازی کند و صدای دیگران هم باشد!
لازم به ذکر است که پایگاه تحلیلی
تبیینی رسانه ایران، با رصد برنامه های این شبکه در طول شش ماه مانده به
انتخابات مجلس نهم، آمارهای مربوط به حضور کارشناسان سیاسی و سیاست های بی
بی سی فارسی را در مورد انتخابات مجلس در ویژه نامه ی
«توپ انگلیسی» منتشر ساخته است.
اما
نکته ی دیگری که پس از حضور بالای مردم سبب دردسر بیشتر بی بی سی فارسی
شد، حضور سیدمحمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران در پای صندوق های رای بود.
چراکه تا پیش از این، شبکه تلاش داشت تا با تکرار مدام شروط خاتمی، اظهارات
این فعال اصلاح
” البته همین رویکرد بی بی سی فارسی
است که سبب می شود کارکنان آن همواره مانند فرصت طلبانی عمل کنند که دروازه
ی دژ خودی را بر روی بیگانه می گشایند. "
طلب را به پای نظام بگذارد و چنین القا کند که نظر خاتمی تحریم انتخابات است.
باید
گفت دست اندرکارن بی بی سی فارسی و به ویژه کارکنان ایرانی آن، غافل از
این مهم اند که هر ایرانی هوشیار و دوست دار وطن اش، مرز میان میهن دوستی و
جهش در آغوش بیگانه را به راحتی تشخیص می دهد و می داند استعمارگران در
راستای تخریب انتخابات به عنوان مظهر جمهوریت نظام از هیچ تلاشی روی گردان
نخواهند بود. البته همین رویکرد بی بی سی فارسی است که سبب می شود کارکنان
آن همواره مانند فرصت طلبانی عمل کنند که دروازه ی دژ خودی را بر روی
بیگانه می گشایند.
این شبکه اکنون، در حالی که هنوز آثار شوک بزرگ
حضور خاتمی در سیمایش نمایان است می کوشد از زبان دیگران به ترمیم چهره
بپردازد و خود را مسلط بر اوضاع نشان دهد.
اما
«چرا خاتمی رأی داد؟»؛
این سوالی است که اکبر گنجی می پرسد و بیان می کند «بهترین کسی که می
تواند به این پرسش پاسخ دهد خود خاتمی است.» چرا که بی بی سی فارسی با
تحریف سخنان خاتمی به اپوزیسیون القا کرده بود که رای خاتمی تحریم انتخابات
است و اکنون کسی باور نمی کند که وی در پای صندوق رای حاضر شده است. گنجی
اما معتقد
” "تحریم انتخابات" نیز عملی اصلاح
طلبانه است، اما در "اصلاح طلبی به روایت خاتمی" وجود ندارد. شاید عدم رأی
دادن هم با "اصلاح طلبی به روایت خاتمی" ناسازگار باشد. "
است که دلایل خاتمی برای حضورش در انتخابات، هر چه که باشد
«برای ساختارشکنان معتقد به سرنگونی جمهوری اسلامی پذیرفتنی نخواهد بود.» وی در ادامه ی یادداشت خود به ذکر دلایلی می پردازد که گمان می کند خاتمی بنا به آنها در انتخابات شرکت کرده است.
گنجی
می نویسد: «خاتمی اصلاح طلب است، نه ساختار شکن. "اصلاح طلبی" دارای
پیشینه ای بلند در جهان سیاست است. اما در اینجا مراد، "اصلاح طلبی به
روایت خاتمی" است. "نافرمانی مدنی"، عملی اصلاح طلبانه و متعلق به نظام های
مشروع است، اما در"اصلاح طلبی به روایت خاتمی"، جایگاهی ندارد. "تحریم
انتخابات" نیز عملی اصلاح طلبانه است، اما در "اصلاح طلبی به روایت خاتمی"
وجود ندارد. شاید عدم رأی دادن هم با "اصلاح طلبی به روایت خاتمی" ناسازگار
باشد.»
وی از «تحریم های اقتصادی فلج کننده» و «مقصد تهاجم نظامی
به ایران» می گوید و این که «خاتمی - و هیچ ایران دوستی - نمی تواند موافق
چنین امری باشد.» گویا گنجی با بیان این نکته می خواهد تلویحا اشاره کند که
«برگزاری بدون حادثه انتخابات مجلس با مشارکت ۶۵ درصدی مردم»، هم کم رنگ
کننده و یا حتی از بین برنده ی تحریم
” "اپوزیسیون سازی" دولت های غربی
برای ایران در خارج از کشور نیز موجب نگرانی خاتمی شده است. او به تجربه ی
لیبی و سوریه می نگرد. فکر می کند که فرایند دموکراتیزه کردن نظام، باید از
داخل کشور رهبری شود، نه این که دولت های غربی از طریق "چلبی سازی"، رهبری
مخالفان را در دست گیرند. "
های اقتصادی است و هم از بین برنده ی احتمال حمله ی نظامی غرب و این که
خاتمی نیز از همین رو در انتخابات شرکت کرده است. امری که بازتر شدن فضای
سیاسی جامعه را نیز در پی خویش به یدک می کشد.
این فعال سیاسی خارج از کشور بیان می دارد: «
"اپوزیسیون سازی" دولت های غربی برای ایران در خارج از کشور نیز موجب نگرانی خاتمی شده است.
او به تجربه ی لیبی و سوریه می نگرد. فکر می کند که فرایند دموکراتیزه
کردن نظام، باید از داخل کشور رهبری شود، نه این که دولت های غربی از طریق
"چلبی سازی"، رهبری مخالفان را در دست گیرند. برای رسیدن به این مقصود،
باید "امکان" فعالیت برای مخالفان داخل کشور به وجود آید. برای
ساختارشکنان، هرچه شکاف بین رژیم و مردم افزایش بیشتری یابد، مطلوب تر است.
این شکاف باید تا آنجا افزایش یابد که بین رژیم و مخالفان جز دره ای خونین
وجود نداشته باشد. اما خاتمی برای اصلاح نظام و پیاده کردن بخش "حقوق ملت"
قانون اساسی، به فرصت فعالیت نیاز دارد. او قطعاً هیچ مخالفتی با رهبری
مخالفان توسط رهبران مستقل داخلی ندارد، اما مخالف سپردن رهبری حرکت
اعتراضی به ایرانیان مقیم خارج است.
خصوصاً اگر این رهبری توسط دولت های خارجی "ساخته" شود.»
گنجی
معتقد است که خاتمی برای از دست ندادن امکان هرنوع فعالیت سیاسی، به روش
های گوناگون در برابر رویکرد بدل شدن به "مخالف برانداز" ایستاده است و به
دنبال گفت و گو با رهبری نظام است تا پنجره ای بگشاید، خطرها را از ایران
دور سازد و حداقل راه عملی شدن سه مطالبه ای که بیان کرده را هموار سازد.
نکته ی دیگر شایان توجه در یادداشت اکبر گنجی، مصادیقی است که وی در راستای اهمیت انتخابات می آورد و اعتراف می کند که
«نهاد انتخابات»، با همه ی اشکالاتی
” «نهاد انتخابات»، با همه ی
اشکالاتی که دارد، «نهادی است که با آن هر کاری نمی توان کرد و برخی ظرفیت
های خود را در هر صورت بروز خواهد داد. به تعبیر دیگر، دخل و تصرف در
انتخابات، نمی تواند بی نهایت باشد.» او نتیجه می گیرد که پس «به گمان
خاتمی، از همین انتخابات هم می شود استفاده کرد.» "
که دارد، «نهادی است که با آن هر کاری نمی توان کرد و برخی ظرفیت های خود را در هر صورت بروز خواهد داد. به تعبیر دیگر،
دخل و تصرف در انتخابات، نمی تواند بی نهایت باشد.» او نتیجه می گیرد که پس «به گمان خاتمی، از همین انتخابات هم می شود استفاده کرد.»
وی مثال هایی هم می آورد که عبارت اند از:
1- عدم ورود آقای ذوالنور، جانشین نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مجلسآیت
الله محمد یزدی به عنوان یکی از عضای شورای نگهبان و رئیس جامعه ی مدرسین
حوزه ی علمیه قم طی اطلاعیه ای او را کاندیدای اصلح شهر قم قلمداد کرده و
از مردم می خواهد به او رأی دهند، اما رأی نمی آورد.
2- عدم ورود حجت الاسلام جلالی به مجلسحجت الاسلام حسین جلالی، عضو جبهه ی پایداری و رئیس دفتر آیت الله مصباح یزدی در کرمان و راور رأی نیاورد.
3- عدم ورود احمد ناطق نوری به مجلساحمد
ناطق نوری، برادر بزرگتر علی اکبر ناطق نوری، نماینده ای است که به جز
دوره ی دوم مجلس، در سایر ادوار بهارستان حضور داشته اما در دوره ی نهم از
ورود به مجلس باز می ماند.
4- عدم ورود پروین احمدی نژاد به مجلسپروین احمدی نژاد، خواهر محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران نیز در زادگاه خود حذف شد و رأی نیاورد.
5- تعداد زیادی نماینده ی مستقل که در هیچ لیستی نبوده اند نیز به مجلس راه یافته اند. اکبر گنجی در پایان یادداشت خود می نویسد: «
تحریم انتخابات تاکنون جواب نداده
و نظام همیشه توانسته است بالای پنجاه درصد مردم را پای صندوق های رأی
بیاورد. این میزان رأی، حتی از آرایی که در نظام دموکراتیکی چون آمریکا به
صندوق ها ریخته می شود، بیشتر است.»
وی اظهار می دارد: «با عدم شرکت در انتخابات، خود را از فرایند سیاسی نظامی که خود ساخته ایم، حذف می کنیم.
نظام متعلق به خود ماست. او دوباره به جمهوری اسلامی رأی داده است. منتها جمهوری اسلامی به روایت خاتمی، "حقوق ملت" را به رسمیت شناخته است.»
مولف : مهدی ارجمند
1-این تحلیل گران منظورشان از اجرای دموکراسی،اجرای لیبرال دموکراسی،یا همان دموکراسی سکولار است و در تحلیل ها شون به این می رسند که جمهوری اسلامی (به این معنی (لیبرال) دموکراسی+اسلامی)متناقض است و اصلاً جوردر نمیاد،پس چون جور در نمیاد و حکومت ایران همواره یک حکومت اسلامی است،پس دموکراسی نیست ،پس استبدادی است!!!!!!!(از اون تحلیل هاست!!!!!!)که این رو اتفاقا در یکی از مقالاتی که در بی بی سی فارسی در بخش "ناظران می گویند" حدود 21 دی ماه گذاشته بود در نتیجه گیری خودش گفته بود (البته با زبانی دیگر)،که این اشتباه به این علته که تحلیل اون ها از جمهوری اسلامی جمهوی(یا دموکراسی)(اون هم به معنای غربیش)"و" اسلامی است در صورتی که حکومت ما جمهوریِ اسلامی(ترکیب صفت و موصوفی،و اون هم نه با مبنای غربی دموکراسیه)
2-تحلیل این عده از دین ،تحلیل اون به معنای سنته و جدا بودنش از سیاسته
3-در تحلیل سیاسی دین اون رو بامسیحیت قرون وسطا شبیه سازی کرده و سعی دارند (از اون جایی که مسیحیت تحریف یافته غیر عقلانی بود و جریان پروتستان و فلسفه ی غرب با اون به مخالفت پرداخت و نظام سیاسی کلیسا رو از بین برد)نشون بدهند که اسلام غیر عقلانی ست،قرآن وحی نیست،امام زمانی وجود ندارد،"تقلید به هیچ وجه درست و عقلانی نیست"(که اگر خاطر دوستان باشه دقیقاً همین مورد بود که در زمان آقای خاتمی صدا کرد و گفتند که مگر انسان میمونه که تقلید کنه)،قرآن تحریف یافته،و یا حداقل آن چه که گفته صرفاً برای زمان خودش بوده،نظام روحانیت در اسلام مانند نظام کشیش های قرون وسطای مسیحیانه بنابراین دین باید یا به صورت سنت باشه(فقط نمادین بوده و مثل آداب و رسوم برخورد بشه و صرفاً به اون احترام گذاشته بشه ،فردی باشه و سیاسی نباشه)
3-با توجه به این مقدمات،چون حکومت ایران یک حکومت دینی ست،چون دین سنت است،چون دین با دموکراسی جمع پذیر نیست و حکومت ایران اصرار بر دینی بودن دارد،بنابراین (با عرض پوزش از تمامی دوستان)رهبران آن دیکتاتور بوده،نوع حکومت استبدادی خواهد بود،انتخابات آن نمایشی ست
**دوستان می تونند ردپای تمامی مباحث گفته شده رو در اکثر طیف های این جریان ها چه در داخل و چه در خارج ببینند،که از مهم ترین اون ها سعید حجاریان و اکبر گنجی می باشند
حال با توجه به مبناهای غلط اون ها چه در تعریف دین،چه در نوع مداخله در حکومت دین و چه نقش رهبران در اکثر محاسبات شون دچار اشتباه می شن
*یکی از رایج ترین ادبیات های بی بی سی و سایر لرسانه های خارجی اینه که هر کس رو که در داخل در جریان های سیاسی با ادعای وفاداری به نظام جمهوری اسلامی می کنه بخصوص اصول گرایان رو صرفاً به نام "طرفداران آیت الله علی خامنه ای" می نامند که نشون ای بر دیکتاتوری فرض کردن نظام ایرانه
یکی از واضح ترین اشتباهات در سطح عوام این جریان در رقابت "احمدی نژاد و هاشمی در دوره ی نهم ریاست جمهوری بود که می گفتند چون مقام معظم رهبری در پایان دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی گفته بوده هیچ کس برای من مثل هاشمی نمی شه،پس قطعا هاشمی را رئیس جمهور می کنند!!
اشتباهات دیگر این جریان به این شکله که تا قبل از انتخابات و زمان تأیید یا رد صلاحیت ها محاسبات همین تحلیل گران بی بی سی بر این بود که انتخابات این دوره صرفا بین دو گروه از طرفداران رهبر(جبهه متحد و جبهه پایداریه) وبقیه ی قشرها )بخصوص اصلاح طلبان در اون شرکتی ندارند
و نکته ی بسیار بسیار جالب اون یک تحلیل بعد از رآی گیری توسط شخصی به نام آقای لوکاس هست که گفته بوده "چون رهبر ایران(شخصیت دیکتاتور فرض شده)به دنبال مجلسی ضعیفه پس به دنبال اینه که از طیف های مختلفی نماینده در مجلس حاضر باشند
که این دقیقاً همون شکست مضحک محاسباتی است
***از دوستان عزیز عذر خواهی می کنم که مجبور شدم به خاطر نقل و تحلیل صحبت های این گروه ها در مورد دین ،روحانیت و مقام معظم رهبری نسبت های ناروای ذکر شده رو بیان کنم و توی این سال جدید خاطر تون رو مکدر کنم
***از سایت بولتن تقاضا دارم که بیش تر به تحلیل نظری جریان های اپوزوسیون داخل و خارج پرداخته بشه تا ماهیت پوچ و باطل این جریان ها بیش تر برای مخاطبین مشخص بشه