کد خبر: ۶۸۲۸۴۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
تحلیلی از تاریخ جریان عدالتخواهی و وضعیت کنونی‌اش، به مناسبت تحرکات اخیر آن

مجلس را به هم بریز!

هجمه علیه علیرضا پناهیان موجب شد بیش از هر زمان دیگری آنچه که امروز «جریان عدالتخواه» نامیده می‌شود به عنوان یک شیوه سیاسی «خاص» شناخته شود. آنچه که امروز جریان عدالتخواه می‌نامیم نخستین بار در اواخر دوره اصلاحات ظاهر شد، هرچند در دهه‌های گذشته نیز مفهوم عدالت طرح شده بود.

مجلس را به هم بریز!گروه سیاسی- محمد مهدی میرزایی پور: هجمه علیه علیرضا پناهیان موجب شد بیش از هر زمان دیگری آنچه که امروز «جریان عدالتخواه» نامیده می‌شود به عنوان یک شیوه سیاسی «خاص» شناخته شود. آنچه که امروز جریان عدالتخواه می‌نامیم نخستین بار در اواخر دوره اصلاحات ظاهر شد، هرچند در دهه‌های گذشته نیز مفهوم عدالت طرح شده بود. این زمان درست اوج دوره‌ای است که از پایان جنگ آغاز شده بود و طی آن سیاستِ واقعیات‌گرا سعی داشت نیاز سیاست به گفتار/شعار را نفی کند. در شرایطی که این «تجدیدِ نظر طلبی» به اوج خودش رسیده بود، کلمه‌ی پُر طنینِ «عدالت» مطرح شد. کلمه‌ای که از سویی می‌خواست بر انسداد سیاسی رویکردهای واقعیات‌گرا غلبه کند و افقی قابل مشارکت را پیش روی مردم بگشاید و از سویی دوری کند از اینکه ایدئال‌گرا باشد و تنها درباره آرمان‌هایی دور و دراز و دست‌نیافتنی سخن‌سرایی کند. قرار بود کلمه‌ای و گفتاری در میان باشد. کلمه‌ای که هر کس بتواند با شنیدن آن چیزی از سیاست بفهمد و به این ترتیب سیاستی مردمی باشد. عدالتخواهی در آن دوران پیش و بیش از هر چیز امکان، لزوم و بلکه قدرت گفتار را یادآوری و درخواست می‌کرد.

به گزارش بولتن نیوز، کلمه عدالت زمزمه‌ای مشترک شد که هر بار و هر جا به شکلی تازه به زبان می‌آمد و شنیده می‌شد، به همه مسائل سیاست نظر داشت و نه صرفاً بخشی از آن‌ها. هم به ویژه‌خواری و رابطه‌سالاری اعتراض می‌کرد، هم به مذاکرات هسته‌ای و احتمال ضربه به جایگاه جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور حساسیت نشان می‌داد. هم به مسأله فلسطین -به عنوان مثال در مورد جنگ 22 روزه غزه- واکنش نشان می‌داد و هم لزوم رسیدگی به محرومان را یادآوری می‌کرد. مطالبه‌ی مبارزه با فساد –که البته همواره مخاطبش مرجعی رسمی، یعنی قوه قضائیه بود- تنها بخشی از حرکتی بود که جریان عدالتخواه را تشکیل می‌داد. توافقی همگانی وجود داشت که این کلمات نه علیه دولت بلکه به‌عکس یادآور معنای سیاست و سازنده‌ی دولت است. به همین دلیل هرگز اینگونه نبود که کسی بتواند به صورت گزینشی در یکی از این حرکات شرکت جویَد ولی در سایر اتفاق‌ها ساکت باشد یا تحرکات سایر عدالتخواهان را محکوم کند. این حرکات جهت مشخصی داشت و مشارکت در بخشی از آن به معنای مشارکت در کل آن بود. این حرکتِ عمومی و سازنده بود که توانست دولتی را روی کار بیاورد که مردم آن درکی از اهدافش داشتند و احساس می‌کردند در آن سهمی دارند و به آن امید داشتند.

کلمه عدالت و افادات آن، امروز به هیچ وجه از آنچه «عدالتخواهی» خوانده می‌شود به گوش نمی‌رسد. عدالتخواهی که روزی یادآور نیاز به گفتار در سیاست و قدرت آن بود، امروز همه گفتارها را پوچ و بی‌معنی معرفی می‌کند. منظور از کنایه‌ی عدالتخواهانه‌ی «همه هم‌دستند»، دیگر فقط این نیست که تفاوتی بین سیاستمداران ایران نیست و همه‌ی حرف‌هاشان بی‌معناست، بلکه این است که گفتن و شنیدن اساساً بی‌فایده است، باید از گفتن و شنیدن از اساس خسته و ناامید بود. قرار نیست به جای گفتارهای خسته و خسته‌کننده‌ی سیاسیون دوباره لحنی امیدوار و امیدوارکننده به میدان بیاید، بلکه حالا که کلمات ابزار بازی سیاسی هستند اصلاً باید کنارشان گذاشت. اگر سال‌ها با کسی بنشینی و چیزی از او بشنوی و به او اعتماد کنی ساده‌لوحی، با یک افشاگری ساده می‌شود زیر پایت را خالی کرد. عدالت که آمده بود مردم را به سیاست امیدوار کند، حالا رسالت اصلیش ناامید کردن آن‌ها از سیاست و زدن ریشه‌ی سیاست است. در جهانِ سیاهی که همه‌چیزش دروغ است، هیچ فرقی میان این و آن نیست.

عدالتخواهی دیگر نه یک حرکت عمومی بلکه یک جریان خصوصی است که صرفاً در حال مصرف یا سوء مصرف میراث عدالت است، نمی‌تواند این میراث را معنا کند، اما در مطالباتی که زمانی سیاسی بود و می‌توانست هنوز هم سیاسی باشد متعصب است. نه درک پلیسی و امنیتیِ عدالتخواهان از مبارزه با فساد -که هر لحظه می‌تواند بازیچه انتقام‌جویی‌های سیاسی گوناگون شود-، نه اشک‌هایش برای محرومان و اقشار فقیر و نه اعتراض‌هایش به ویژه‌خواری‌ها و سازشکاری‌ها، دیگر قابل‌باور نیست. از سر و روی این کارها پوچی و ناامیدی می‌بارد، هرچند سر و صدای زیادی داشته باشد. چه چیزی جز گروهی خشن و غیر قابل اعتماد و تعامل که به هر آنکه در سیاست باشد بدگمان است باقی مانده؟ گروهی که فکر می‌کند عدالت را می‌توان به نام اشخاص زد یا با ساخت یک طوفان توییتری، از هر آنکه علیه آن‌ها حرفی بزند انتقام گرفت. مردم رنج‌دیده اما کم سر و صدا خیلی وقت است که از این بازی بیرون افتاده‌اند، در حالیکه رنج و سکوت‌شان توسط اینان مصادره می‌شود.

شعار «مجلس را به هم بریز!» که در انتخابات مجلس فعلی شعار عدالتخواهان بود، تنها مربوط به مجلس شورای اسلامی نمی‌شد، بلکه به مجلسی نظر داشت که در آن، ایرانیان با خوب و بد و کم و زیادشان می‌سازند، چیزهایی برای دلگرم بودن دارند و به کار و آینده امیدوار می‌مانند. این عدالتخواهی که شانس سیاسی نداشت و ندارد، اما آنچه مایه‌ی تأسف است این است که الگوی رفتار جریان عدالتخواه به سیاست سرایت کرده، سیاسیون هم خلأ برنامه و هدف را با این کارها پر می‌کنند. ای‌بسا پناهیان هم به واسطه تقلیدِ گاه و بیگاهش از این رفتارها در اتفاقی که برایش افتاد بی تقصیر نباشد. باید امیدوار بود که دست کم سیاسیون چشم باز کنند و از بازی با این ابزارهای خطرناک به امیدهای واهی دست بردارند. باید در برابر طمع ترور رقیب سیاسی خویشتندار بود تا اصل و ریشه سیاست حفظ شود. در غیر این صورت هرچند موفقیتی کوتاه و کوچک بدست بیاید، پریشانی و ناامیدیِ فراگیر پدران و پسران را هم به هم بدبین می‌کند، چه رسد به اینکه مجلسی در سیاست باقی بگذارد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۵
0
0
ملت را که بقا و دوام کشور و نظام را تضمین می کند محرم رازها بدانیم
---
دولت و مسئولان باید حقایق مسائل حساس مربوط به زندگی اقشار ملت را به آنان با صراحت باز گو کنند و وموانع اساسی به ثمر رسیدن مثبت این مسائل را اند نزد خود راز نگه ندارند.
پنهان کاریها همیشه ملت را در اضطراب و نگرانی نسبت به آینده ی خود در کشور خویش نگه می دارند و مسئولان با این گونه پنهان کاری تحقیر آمیز اطمینان ملت را به مسئولیت شناسی خود از دست می دهند.
پنهان کاری ؛ مردمی بودن دولت و نظام را زیر سئوال می برد و به تخریب تدریجی پایگاه مردمی این ارگانهای کلیدی و نابود شدن تدریجی هیبت و نفوذ این ارگانها منجر می گردد و به تعبیری دیگ چنین وضعی ریختن آب به آسیاب دشمنان برانداز بیگانه و درونی است.
ترسیخ و تثبیت پدیده ی پنهان کاری ناهنجار مذکور در اذهان عموم در کشور ثروتمندی همچون ایران بیشتر نا کار آمدی و استیصال ارگانهای اساسی کشور را در مدیریت بهینه ی کشور تداعی می کند و بی تردید پیامدهای آن بنفع اهداف و دسیسه های همه ی دشمنان تمام خواهد شد.
دولت کار آمد وفادار به وطن و ملت و نظام که به کار آمدی برنامه های مدیریت علمی خود اطمینان دارد حتما می تواند این کار آمدی را با آمار و ارقام علمی مستند و مستدل به اثبات برساند.
چنین دولتی باید صادقانه و پیوسته ملت را که عنصر اساسی بقا و دوام و نیرومند کشور و نظام اند محرم راز خود بداند و در تلاش و اقدامهای علمی و اصولی خود برای برون رفت از مشکلات و بحرانها مردم را از شناخت حقایق مشکلات کشور محروم نکند و از ملت یاری و همفکری در خواست کند و به این یاری و همفکری ارج بنهد .
بی توجهی به ضرورتهای فوق هرگز بنفع کشور و نظام نیست.
مجلس شورا که اساسی ترین مسئولیت و نقش را در تلاش برای کسب اطمینان ملی بعهده دارد باید با ایجاد راه حلهای علمی و کار آمد جهت برون رفت از بحرانها و مشکلات و در جریان قرار دادن پیوسته ی ملت نسبت به تلاشهای خود این اطمینان را در اذهان تثبیت کند.
باید همیشه در ذهن مسئولان دولت و نظام این اصل و این حقیقت وجود داشته و تثبیت شده باشد که هیچ مسئولی برای بقای همیشگی در کار از ملت چک سفید نگرفته است.
مجلس شورا با ابزارهای کار آمد نیرومند قانونی که در اختیار دارد ملزم است برای تثبیت اصل و حقیقت مذکور با دوری از تعلل و تاملهایی که فاقد پایگاه های علمی هستند نقش کلیدی خود را صادقانه و جدی ایفا کند.
این مجلس باید صادقانه و با جدیت علمی و عملی و برای تثبیت آرامش و آسایش و امنیت ملی به ملت اطمینان دهد که هنوز شایستگی لازم نمایندگی ملت و اثبات وفا داری خود به سوگند خویش را در اختیار دارد و هرگز و با هیچ اقدامی زمینه را برای از دست دادن اطمینان ملی فراهم نسازد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین