کد خبر: ۶۲۹۱۹
تاریخ انتشار:

و ان يكاد اصولگرايي

بازشناسي و «به روز» كردن «مسئوليت»ها و «تكليف»ها، شرط مهم اصولگرايي است. رهبر فرزانه انقلاب شانزدهم فروردين سال گذشته در ديدار نوروزي مسئولان با ظرافت و دقت تمام تذكر دادند: «از لحظه لحظه روزهاي مسئوليت من و شما سؤال خواهد شد... از ما سؤال مي كنند در فلان قضيه، مسئوليت تان چه بود؟ جزئيات مسئوليت را بايد بدانيد. اگر ندانيم، سؤال مي كنند كه چرا نمي دانستي مسئوليت اين است؟ چه طور غفلت كردي؟ وقتي كه بدانيم، حالا اين مسئوليت را چطور ادا كرديد؟ طول مي كشد تا شرح بدهيم، تا بيان كنيم، تا عذر بياوريم و همه بدهكاريم...». مقتداي امت 23 فروردين امسال نيز پس از اقامه نماز در جمع برخي شخصيت هاي فرهنگي و سياسي فرمودند: «... البته بخشي از اين [بركت و مباركي ايام] به عهده خود ماست. ما هستيم كه با رفتار و جهت گيري هاي خودمان زندگي را مبارك مي كنيم يا نامبارك مي كنيم. يعني آنچه كه سرنوشت نهايي انسان را تنظيم مي كند، انتخاب خود انسان است... البته گاهي شرايط جوري است كه انتخاب براي انسان آسان است، گاهي انتخاب سخت است ولي به هر حال بايد در همه امور انتخاب كرد... اينكه در سوره مباركه حمد، هر روز بارها تكرار مي كنيم اهدنا الصراط المستقيم نشان دهنده اين است كه صراط مستقيمي كه درپيش گرفته ايم- فرض اين است كه مثلا شناختيم و درپيش گرفتيم- هر لحظه به دوراهي مي رسد. يعني اين جور نيست كه يك تونلي باشد كه وقتي انسان داخل آن رفت، ديگر همين طور تا آخر تضمين شده باشد (مثل خط آهن) نه، دوراهي هاي متعددي، سه راهي هاي متعدد سر راه ما وجود دارد كه بايد ديد، شناخت، فهميد و قدم در راه درست گذاشت. اين اهدنا كه هر روز تكرار مي كنيم، يعني امروز هم اهدنا، فردا هم اهدنا، پس فردا هم اهدنا؛ در اين قضيه هم اهدنا، در آن قضيه هم اهدنا...».
انسان انقلابي تكليف گرا و مسئوليت شناس، در روزهاي سخت پيدايش انقلاب يك مسئوليت و تكليف داشت، پس از تشكيل نظام اسلامي تكليف ديگر- و بالاتري- دارد، و به مرحله تمدن سازي، الگوسازي و صدور انقلاب براي رسيدن به «امت اسلامي» كه مي رسد، مسئوليت هايش بزرگ تر و گسترده تر مي شود. بنابراين نمي توان در پله اول و دوم متوقف ماند و اتساع مسئوليت ها را نديد يا به لوازم اين گستردگي پايبند نشد و پيش نرفت. معناي به روز كردن مسئوليت ها اين است كه فرد يا مجموعه هاي تكليف گرا، هر روز و در هر سرفصل تاريخ، فهرست فرصت ها و تهديدهاي جديد را به روز كند و از اين طريق، اولويت بندي ها را متناسب با مقتضيات زمانه كند بي آن كه بخواهد اين به روز بودن- آپ تو ديت شدن- را بهانه اي براي دور زدن يا گريز از اصول قرار دهد. يك انقلابي با اين رويكرد، ضمن فهرستي از مسئوليت هاي تغييرناپذير، مسئوليت هاي متفاوتي را در مقاطع 1357، 1359، 1368، 1376، 4-1382، 1388 و 1390 متوجه خود مي بيند. هر لحظه هدايت خواستن يعني زماني صلح حديبيه و زماني نه چندان دور فتح مكه، زماني انزوا و زماني آن قدر محبوب شدن كه نزديك است حسنين (عليهماالسلام) زير دست و پاي جمعيت مشتاق بيعت كننده با علي عليه السلام بمانند، زماني مدارا و زماني سخت گيري و... با اين همه تنوع تاكتيك، ذره اي از مصلحت گرايي تراز دينداري متفقهانه و از سر صبر و بصيرت، فاصله نگرفتن. طلب هر روز و هر لحظه هدايت به صراط مستقيم- اهدنا الصراط المستقيم- يعني اينكه خدايا ما را به پيروي از خصال علوي موفق بدار.
اضلاع جبهه بزرگ اصولگرايي در ميانه سال 1390 و پيش از آن كه قصد بسيج و عزيمت داشته باشند، مستلزم به روز رساني فهرست «مسئوليت»هاي خود از معبر به روز رساني فهرست فرصت ها، نيازها و تهديدها هستند. دنياي امروز، 9 ماه پس از گسترش رايحه بهار بيداري ملت ها، تشنه تر از هميشه به اسلام ناب محمدي(ص) و نيازمند تئوري پردازي و مدل سازي در 3 حوزه «انقلاب»، «نظام سازي» و «امت و امنيت جهاني» است. يعني اينكه اگر يك انقلابي صاحب منصب يا غيرصاحب منصب- به هر جهت مسئول- در دهه اول انقلاب صرفا به دفاع از كيان كشور و نظام مي انديشيد و احيانا افق نگاهش محصور در همين مرزها بود، امروز به علاوه اين مسئوليت، تكاليف بزرگ تري نيز در سطح منطقه اي و جهاني دارد كه عمل به همان ها، خود موجب تقويت خطوط مقدم دفاع از كشور و نظام مي شود. سخن در اين باب بسيار و استدلال فراوان است. كافي است توجه كنيم كه مستكبران درگير در انقلاب هاي خاورميانه، قريب 9 ماه است اساسا فرصت مرتب كردن كت و شلوار خود را نداشته اند چه رسد به اينكه بخواهند مثلا درباره برنامه هسته اي رو به توسعه و پيشرفت ايران تمركز كنند. اين انقلاب ها فرصتي بي نظير را فراهم كرده تا انقلاب اسلامي ايران، معبر محدود شده تعامل با ملت ها را تبديل به اتوبان كند و در عين حال به موازات اين توسعه، مسئوليت تأمين نيازهاي فكري، سياسي و تئوريك انقلابيون متوجه ما شده است. قطعا جمهوري اسلامي ايران نگاه سلطه جويانه و استعمارگرانه مستكبران را به ملت هاي منطقه ندارد و به آنها به چشم برادراني سزاوار همدلي و همراهي و حمايت بي شائبه مي نگرد اما طرف غربي هر كدام از پرونده هاي منطقه اي گشوده از سال 2001 و 2003 (اشغال افغانستان و عراق) تا به امروز را «برگ برنده» تازه اي براي ملت ايران برمي شمارد. بنابراين بخشي از مسئوليت اصولگرايان، وسعت دادن افق ديد در عين رصد افق هاي فعلي در داخل و خارج است.
بخش ديگري از اين مسئوليت، توجه به تهديدهاست. برگزاري انتخابات گوناگون براي نظامي كه مردم در آن بنيادهاي استوار حاكميت و رگ و ريشه حيات آن هستند، فرصت مباركي است تا از مجراي آن خون تازه و شادابي مضاعف در شريان هاي نظام وارد شود. اما همين مقوله اگر با امانتداري و شكرگذاري پاس داشته نشود و حق آن ادا نگردد، مي تواند مانند هر نعمت و فرصت ديگري تبديل به تهديد شود. البته دشمنان براي تهديدسازي از اين فرصت بزرگ ملي، طراحي و تدارك مي كنند كه نمونه آن را در حوادث 2 سال پيش ديديم. ديديم كه چگونه خط هوس راني و خودخواهي برخي خواص، به واسطه برخي پل ها و سرپل ها به خط موازي خارجي (اخلال در فرآيند انتخابات و آلوده و مسموم سازي آن) پيوست. دشمن براي از جا كندن ثبات و استقرار و امنيت «ايران»، نيازمند اهرم و تكيه گاه بود و جريان چند لايه اي كه امروز به عنوان جريان فتنه گر شناخته مي شود، اهرم و تكيه گاه موردنياز دشمن را تدارك كرد. گرانيگاه اين اقدام، جنگ نرم به قصد انهدام «اتحاد، اميد و ايمان» ملت ايران بود. از نگاه برنامه نويسان اطلاعاتي غرب، اين سه ركن از يكديگر تغذيه مي كنند. در وحدت كه خلل افتاد، در اميد و ايمان نيز شكاف مي افتد، و اميد يا ايمان كه ترك برداشت، تار و پود وحدت را ازهم مي گسلد. و نيز از نگاه دشمن، خواص و نخبگان، خط مقدم صيانت از اتحاد و اميد و ايمان مردمند؛ اگر آنها اين سرمايه را صيانت كنند، جنگ نرم با مردم قريب به محال است. بنابراين، ابتدا بايد از خواص - آن هم با استفاده از انرژي هاي منفي آزاد شده از هر يك از آنها در سه زمينه شقاق افكني، نااميدسازي و بي اعتقادسازي- بهره برد.
ماه هاي آينده براي جبهه استكبار در غرب، حكم مرگ و زندگي را دارد و دست برقضا، اين ماه ها با موضوع مهم انتخابات نهمين دوره مجلس در ايران مصادف شده است. آمريكا و انگليس و صهيونيسم بين الملل طي 2سال گذشته از هيچ گزينه مزاحمت عليه ايران كه امكان به كارگيري آن را داشته اند، مضايقه نكرده اند صرف نظر از اينكه موثر بوده يا نه. 1- اعمال چند لايه تحريم ها (به قول خودشان فلج كننده) 2- ترور 3- اخلال و خرابكاري و سنگ اندازي عليه برنامه هسته اي ايران 4- تلاش براي فشار و انزواي سياسي 5- پيگيري مذاكرات در فضاي فشار 6- جنباندن مزاحمت هاي داخلي نظير فتنه2 سال پيش 7- تهمت پراكني در حوزه هاي هسته اي، تروريسم و حقوق بشر به قصد ايجاد انفعال در سياست خارجي 8- جنگ رواني و رسانه اي انبوه با افكار عمومي و خواص در ايران به قصد آشفتگي جبهه داخلي. با اين حال و به دلايل متعدد، دشمن از انبوه اين فشارها بهره اي نبرده هيچ، كه فشارها در جهات گوناگون به شكل معكوس عمل كرده اند. طراحان اين جنگ پر حجم و چندلايه وقتي از خود مي پرسند كه چرا چاقويشان تا اين حد كند است و نمي برد، صرفاً به يك جواب روشن مي رسند. اينكه ملت و رهبري و اغلب نخبگان نافذ، دستاويز وحدت و اميد و ايمان را از دست نمي دهند و به رهنمود قرآني «و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرّقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداءً فالف بينكم...» وفادارند. خروجي اين برآورد براي دشمن چه مي شود؟ اينكه نقطه طلايي و قوت «اتحاد، ايمان، اميد» را سيبل اصلي و آماج توپخانه جنگ رواني خود قرار دهند. به يقين در اين 4ماهه مشرف به انتخابات مجلس، تقلاي عوامل نشاندار و بي نشان دشمن براي كم فروغ كردن وحدت در دو لايه «ملي» و «اصولگرايان» شدت خواهد يافت. اگر دشمن بر ايجاد انواع چالش ها پيش پاي انتخابات (تنش و تشنج، ايجاد بدبيني در مردم نسبت به اصل انتخابات، تضعيف اصولگرايان و نفوذ دادن عوامل سفيد سازمان فتنه به مجلس و شكستن اين خط دفاعي مهم) مي انديشد، مقدمه همه اين آرزوها، اخلال در انسجام و اتحاد جبهه اصولگرايان است. به يك معنا مي توان تصور كرد كه انتخابات مجلس در ايران، براي دشمنان حكم همان مهر و امضايي را دارد كه پزشك قانوني پاي گواهي فوت يك مرده مي نويسد و برگزاري شاداب و پيراسته اين انتخابات يعني همان مهر و امضا پاي برگه مرگ سلطه طلبان و مستكبران عالم.
در مقابل تدارك دشمن چه بايد كرد؟ همان كه رهبر انقلاب 21دي ماه 1388 در ديدار شماري از نمايندگان مجلس (فراكسيون انقلاب اسلامي) بيان فرموده اند: 1- پافشاري بر مباني و اصول و به جان خريدن هزينه هاي آن 2- بي عيب و نقص ندانستن افراد و توقع كم گذاشتن آنها از حق هرچند كه اگر اين كم گذاشتن ها نسبت به حق نبود، خيلي بهتر بود 3- آرمانگرايي معطوف به جلو و بالا نه معطوف به آشفتگي و افسردگي؛ معطوف به پيشرفت نه معطوف به توقف و سرگرمي و مشغوليت. 4- فراتر از نقص و ضعف افراد و مجموعه ها، و در كنار امر به معروف و نهي از منكر، جمع بندي هاي كلي را ديدن و مصلحت هاي بزرگتر را سنجيدن 5- راه را براي حمل به صحت در عملكرد افراد باز گذاشتن 6- حتي المقدور راه تشتت در ميان اصولگرايان را بستن و درعين اعتقاد به اصول و ارزشها، به خاطر مصلحت هاي بزرگ تر، جاهايي اغماض كردن. آن مصلحت بزرگ تر «اتحاد و اتفاق و باهم بودن و يك حرف زدن و يك صدا داشتن» است. البته مسئوليت مهم، عمل اضلاع جبهه اصولگرايي به رهنمودهاي راهگشاي مقتداي انقلاب است و نه صرفاً متوجه كردن مسئوليت به يكديگر! مسئوليت شناسي به اين است كه هركس و هر مجموعه اي فارغ از اينكه ديگري به مسئوليت خود عمل مي كند يا نه، درحد مقدور مسئوليت اول خود را در زمينه اتحاد و اتفاق بشناسد و به آن وفادار بماند.
باور كنيم كه جبهه ايمان بار ديگر به نزديكي هاي خيمه فرماندهي بني اميه رسيده و چند ضربت همدلانه ديگر براي فرو ريختن اين خيمه باقي است. با تفرقه و تشتت و مجادله علني از پشت تريبون ها و رسانه ها نبايد جنگ پيروز را دوباره مغلوبه كرد؛ و ا لا سراغ عمار ياسر و مالك اشتر و ابن تيهان را نه در جبهه پايداري بايد جست، و نه در گروه 8+7 و نه در هيچ مجموعه مشابهي. براي آن مصلحت و حق بزرگ تر گاه بايد از حق كوچك تر و نزديك تر گذشت. وحدت شدني است به شرط آن كه به ياد آوريم دشمن از همه سو بر ما تاخته بود و ما خود با هم دست به گريبان بوديم، پس خداوند به نعمت ديانت و ولايت بين قلب هاي ما الفت داد. الفت و اخوت ما را چشم شور راهزنان به كمين نشسته گرفته است و اين همه لطايف الحيل كه به كار مي بندد، براي ربودن همين متاع گرانبهاست. وحدت و الفت و مرزبندي با همه آلودگان به فتنه و انحراف، «و ان يكاد» چشم زخم بدانديشان است.
محمد ايماني

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین