کد خبر: ۶۰۷۰۳۵
تاریخ انتشار:
روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگ و رسانه طی یادداشتی بیان داشت

جستارهایی فرهنگی درباره جنتلمن ساسی و پیکر رنجور فرهنگ

ر کوران نگرانی ها و بحبوحه دعوای ظهور تب ساسی و جنتلمن در مدارس و در تب و تاب برخورد سلبی و بگیر و ببند های متداول، نگرانی خانواده ها و انفعال دستگاه های عریض و طویل فرهنگی، دغدغه متولیان متعدد و دلواپسان فرهنگ باید این باشد که چرا فلان موزیک مبتذل پخش و چرا فلان همخوانی و حرکت موزون انجام شد

گروه فرهنگی: محمد هادی بیات* در کوران نگرانی ها و بحبوحه دعوای ظهور تب ساسی و جنتلمن در مدارس و در تب و تاب برخورد سلبی و بگیر و ببند های متداول، نگرانی خانواده ها و انفعال دستگاه های عریض و طویل فرهنگی، دغدغه متولیان متعدد و دلواپسان فرهنگ باید این باشد که چرا فلان موزیک مبتذل پخش و چرا فلان همخوانی و حرکت موزون انجام شد یا اینکه به عوامل زیرساختی فرهنگی و عوامل اجتماعی این پدیده توجه کنیم و این موضوع را نه بعنوان یک عامل بلکه بعنوان یک معلول در قالب پیام و نشانه ای ارزشمند از تغییرات پنهان در لایه های زیرین اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم؟

جستارهایی فرهنگی درباره جنتلمن ساسی و پیکر رنجور فرهنگ

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه وقایع استان، در نگاه اول و سطحی ترین شکل ممکن مقصر آن معلم و مدیر مدرسه است که این چنین مضامینی را در مدارس و حتی مهدهای کودک و آمادگی ها منتشر می کند که یقینا باید بدور از تسویه حساب های جناحی و تاثیرگیری از شعارهای تند و زنده باد و مرده بادهای متداول به این موضوع بصورت کارشناسی و طبق ظرفیت های قانون رسیدگی کرد. اما نکته مهم تر ضرورت فاصله گرفتن از بررسی های شکلی و مواضع سطحی و پرداختن به بررسی محتوایی و تحلیل عمیق این موضوع آنهم در شرایط علمی و کارشناسی است. موضوعی که متاسفانه در حیطه فرهنگی و اجتماعی، در کشور ما مغفول مانده است. اگر موسیقی را بعنوان محصول و کالایی فرهنگی و البته ضروری بعنوان غذای روح در نظر بگیریم، بررسی موضوعات فوق در فضایی شفاف نیازمند پاسخگویی به این سوالات است:
کدام نهادها با چه الگوها و استانداردهایی نسبت به کشف و تبیین فرصت ها و تهدیدات فرهنگی وظیفه دارند و اقدام می کنند؟ کدام بسترهای فرهنگی و اجتماعی زمینه توفیق اینگونه محصولات فرهنگی را فراهم می آورند؟ دلایل علاقه نشان دادن کودکان، نوجوانان و جوانان به این شکل از محصولات فرهنگی و هنری چیست؟ اینگونه تولیدات محتوایی چرا و در کدام محیط ها مورد مصرف قرار میگیرند؟ تا کنون چه ارزیابی محتوایی، ذائقه سنجی و ارزش گذاری های کارشناسی روی این محصولات انجام شده است؟ نحوه مواجهه ما با اینگونه فراورده های فرهنگی چگونه باید باشد؟ چگونه میتوان نسل جدید را در مقابل آموزش ها و مفاهیم قوی و جذاب مخفی در محتوای اینگونه محصولات درک و سپس ایمن کرد؟
متاسفانه بدلیل غفلت متولیان امر فرهنگ، ضعف ساختارهای فرهنگی، عدم شناخت و پرداختن درست به مقوله فرهنگ و مصادیق آن در حوزه تصمیم سازی و سیاست گذاری، بسیاری از محصولات و فرآورده های فرهنگی زیرمجموعه فرهنگ توده، با زندگی روزمره نسل جوان کشور اجین شده و طبیعتا مفاهیم فرهنگی مستتر در متن خود را به سبک زندگی امروز جوانان منتقل کرده ، بگونه ای که امروز شاهدیم این سبک زندگی به مطالبه نسل جدید در حال تبدیل شدن است.
از طرفی غیر عادی و بیگانه تلقی کردن همه این مطالبات، نادیده انگاشتن نیازهای فطری بشر و صد البته تاثیر بدیهی سبک زندگی مدرن در غلبه بر زندگی سنتی است. اما ایراد کار تنها مضامین و مصادیق مدرنیته در زندگی امروزه نیست چرا که جامعه امروز در برابر بسیاری از این تغییرات راه گریزی ندارد. در عین حال نگرانی اصلی از تاثیر همه جانبه فرهنگی این سبک زندگی و جایگزینی مفاهیم انتقال یافته از این فرهنگ به شکل عام و فراگیر در اذهان نسل جوان حادث می شود. آنجایی که همه ارزش ها، نگرش ها و بینش ها و عقاید طبق آموزه های زندگی جدید شکل می گیرد و این مفاهیم هم از طریق تولید کنندگان و ناشران این شکل از محتوا در فرهنگ توده منتقل می گردد.
جوان امروز در جامعه ای که متولیانش تعریف و استاندارد درستی از بسیاری نیازهای فطری و طبیعی منجمله شادی و شادمانی ارائه نکرده اند و صد البته کمتر زیرساختی برای پرداختن به این امر مهم و حیاتی در جامعه پیش بینی شده، به ناچار مفهوم سطحی شادی را که در رقص و پایکوبی خلاصه می شـــود را می پذیرد و اتفاقا موسیقی مدرن که ملات اصلی این ساختمان است از مبانی و ارزشهای فرهنگ اصیل به شکل معناداری فاصله گرفته و بنوعی چه در حوزه شکل و چه در حوزه محتوا از اصالت تهی شده است، به شکل وسیعی بعنوان کالایی جذاب در سطح جامعه مورد مصرف قرار می گیرد.

این در حالی است که بطور کلی میتوان گفت آگاهی در خصوص این غذای روح در مصرف کنندگان که تقریبا همه آحاد جامعه را شامل می شوند، وجود ندارد.
بطور واضح باید از عدم توجه سیاست گذاران به فرهنگ عامه و حتی رواج و تقویت عمدی فرهنگ توده در مقابل فرهنگ اصیل و ارزشمند عامه که بنوعی میراث معنوی تمدن ها محسوب می شود نگرانی خود را ابراز کرد، فاجعه آنجا عمیق تر احساس می شود که در تصمیم سازی ها و سیاست گذاری های فرهنگی این نگرانی و حتی نگرش وجود نداشته و ندارد؛ و نهایتا کار به جایی می رسد که اکنون نمودهایی از این آسیب فرهنگی به شکل گسترده و آشکار و البته بنوعی نگران کننده در سطح رسانه های اجتماعی ظهور و بروز پیدا کرده، فاجعه ای که اکنون بخش کوچکی از آن را شاهدیم. گفتنی است در حالیکه شبکه های اجتماعی آیینه ای از واقعیت های جامعه هستند هنوز هم برخی از متولیان فرهنگی و دستگاه های حاکمیتی بر فیلترینگ این شبکه ها و بنوعی حذف صورت مساله اصرار دارند که این بنوعی گمراه سازی افکار عمومی از واقعیت جاری است.
سوال مهمی که نباید از آن غفلت کرد اینست که نوجوانان و جوانان و حتی کودکان امروزی اینگونه موسیقی را صرفا در محیط دبستان، دبیرستان، مهدکودک و یا پیش دبستانی می شنوند و با آن اجین می شوند؟ قابل توجه مسئولین محترم اینکه تمامی این محصولات فرهنگی در غفلت شما متولیان فرهنگ، در خانه، سرویس مدارس، مراسم عروسی، تولد، تاکسی، کافی شاپ، رستوران، آژانس و خلاصه در هر موقعیتی در سطح جامعه در حال مصرف است. یقینا اینگونه عرضه و تقاضای وسیع در سطح جامعه، باید ما را نسبت به دلایل اصلی و عوامل زیرساختی آن حساس نماید چرا که این نشانه ای از وضعیت کلی فرهنگ و جامعه محسوب می شود.
سواد موسیقیایی آحاد جامعه در هیچ کدام از سیاست گذاری های کلان مورد توجه قرار نگرفته و با پرداختن صرف به یک سبک موسیقی در مقابل اشکال دیگر و نادیده انگاشتن عمدی نقش موسیقی در زندگی مردم، به خیال موثر بودن سیاست ممنوعیت و نادیده انگاری، زمینه پرداختن آحاد جامعه علی الخصوص جوانان به اشکال زیرزمینی و غیر متعارف این محصولات فرهنگی ایجاد شده است. بطور مثال هنوز هم پس از سال ها رسمی ترین رسانه کشور درگیر چالش نمایش یا عدم نمایش ابزار تولید موسیقی در قاب نمایش خود است و یا اینکه در چرخش عجیب سالهای اخیر صرفا به موسیقی پاپ پرداخته در حالی که ظرفیت های موسیقیایی فرهنگ عامه به فراموشی سپرده شده است.
با توسعه فناوریهای ارتباطی و فراگیر شدن ابزارهای دیجیتال، به شکل گسترده ای، ساختار تولید و انتشار موسیقی با انقلابی شگرف مواجه شد و فرصت تولید و عرضه این محصولات فرهنگی و هنری از هنرمندان اصیل که در عمل کمترین میزان حمایت از آنها برای توانمند سازی صورت گرفته بود ستانده شده و به شکل یکجانبه در اختیار بخشی از فرهنگ توده قرار گرفت که حاکمیت بعنوان متولی و سیاست گذار فرهنگ عمومی، هیچگونه نظارت و کنترلی بر آن نداشته و ندارد. در شرایطی که ابزارهای دیجیتال فرصت آهنگ سازی و خوانندگی را در اختیار هر فردی قرار می دهد و در غیاب آموزه های فرهنگی، طبیعی است تابوهای اجتماعی و فرهنگی که کمتر فرصت بیان پیدا نموده اند، به شکلی نا متعارف از این طریق بیان شود و نسخه های عمدتا نامانوس غربی از سبک زندگی به مخاطب ارائه شود که بدلیل قدرت غیر قابل انکار موسیقی فرصت تحقق نیز پیدا کنند.
گرچه معدود تلاش های بخشی از دستگاه ناکارآمد، پیچیده، عریض و طویل فرهنگی نیز با پرداختن به اجرای امور پایین دستی حوزه فرهنگ و غفلت از تقویت زیر ساخت ها، توانمند سازی ساختارهای فرهنگی بخش خصوصی، تسهیلگری مشارکت عمومی در حوزه فرهنگ و سیاست گذاری کلان، به تهدیدی جدی علیه فعالیت های سازنده مردمی بدل شده و مانع حضور و موفقیت فعالیت های سازنده و مفید این عرصه می گردد و موارد نادر فعالیت های موفق بخش خصوصی در این عرصه را نیز به سمت عدم موفقیت و شکست می کشاند و باز هم فرصت بیشتری به انواع نـــامتعارف و زیر زمینی موسیقی می دهد. کافی است کمی پای درد دل هنرمندان و فعالان عرصه موسیقی بنشینیم تا از گل به خودی های متعدد این عرصه دلمان به درد بیاید و انگشت تحیر بگزیم که چرا باید خودمان ناخواسته بزرگ ترین دشمنی را با فرهنگ خودمان بعنوان سرمایه معنوی ایران داشته باشیم.
طبیعی است وقتی در حوزه های بالادستی فرهنگ اینقدر انفعال و غفلت وجـود دارد، بخشـــی از دستگاه های فرهنگی که توان و صلاحیت تخصصی در این عرصه ندارند نیز آرایش برخورد سلبی با این موضوع بگیرند و سیاست نادیده انگاری و اعلام ممنوعیت پیشه کنند. گرچه شکست این تفکر در دهه های اول انقلاب به اثبات رسیده است ولی در غیاب سیاست گذاران متخصص و دلسوز فرهنگی، مدیران غیر متخصص مناصب فرهنگی، چاره را صرفا در برخوردهای قهری و نادیده انگاشتن و اعلام ممنوعیت اینگونه محصولات فرهنگی دیده و می بینند و بدین صورت مقاومتی نهان در مصرف کنندگان محصولات فرهنگ توده شکل گرفته و نهایتا به تقویت این شکل از فرهنگ در مقابل فرهنگ عامه می انجامد در عین اینکه عمدتا برای تقویت هرچه بیشتر فرهنگ توده از ظرفیت های فرهنگ عامه مدد می گیرند و ضمن تغییر ذائقه عمومی جامعه، همزمان پایه های فرهنگ عامه را ویران و این فرهنگ را از مفهوم و معنا تهی می سازند.
اکنون بیشتر از آنکه باید نگران چند حرکت موزون و همخوانی ترانه های زیر زمینی در مدارس باشیم باید نگران تغییرات شگرف فرهنگی در سطح جامعه باشیم که بسان کوه یخ فقط بخش کوچکی از آن را در سطح آب ملاحظه می کنیم، در حالیکه در لایه های زیرین جامعه یک انقلاب در سبک زندگی در حال رخ دادن است و یا به تعبیری رخ داده که از دید اینهمه دستگاه عریض و طویل متولی امور فرهنگی کشور با عناوین متعدد و متنوع و البته بودجه های میلیاردی مغفول مانده و ما نیز در حالیکه با فهم مطالبات فرهنگی نسل جدید سال ها فاصله داریم به ادامه سیاست های ممنوع سازی بپردازیم که بقولی هنوز خواجه در بند نقش ایوان است! شاید این سوال به اذهان متبادر شود که در مقابل این تهدیدات بالقوه حوزه فرهنگ چه باید کرد؟ به نظر می رسد تنها راه چاره مراجعه و مشورت با متخصصان کاربلد، امانتدار، دلسوز و خلاق، پرداختن به تغییر ساختار دستگاه های فرهنگی کشور متناسب با مهندسی فرهنگی مورد نیاز امروز کشور در راستای سیاست گذاری هوشمندانه این عرصه و سپردن امور اجرایی به مردم، تسهیلگری حضور و درخشش اهالی واقعی فرهنگ و هنر در این عرصه باشد. چیزی که از ذهن بسیاری از مدیران و تصمیم سازان کشور فرسنگها فاصله دارد و به قولی نگاه این بزرگواران کما فی السابق به فرهنگ نگاه دست چندمی،صرفا شعاری و نهایتا دستوری است و این به نگرانی ها از آینده ای محتوم دامن می زند…

*روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگ و رسانه

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین