کد خبر: ۴۸۰۹۱
تاریخ انتشار:

فتيله ها را پايين مي كشند

مقام هاي اسراييلي طي يك هفته گذشته تقريبا به صراحت گفته اند كه گزينه درگيري نظامي با ايران از روي ميز آنها حذف شده است. بازي را ايهود باراك وزير دفاع كابينه نتانياهو آغاز كرد. او روز 16 ارديبهشت به هاآرتص گفت يك ايران هسته اي آنقدرها هم كه نتانياهو مي گويد خطرناك نيست. اشاره او به سخنان يك هفته قبل نخست وزير هميشه عصباني رژيم اشغالگر بود كه گفته بود يك ايران هسته اي ايجادكننده هولوكاستي ديگر براي اسراييل خواهد بود. باراك كه از حيث سياست داخلي رقيب نتانياهو محسوب مي شود بدون ملاحظه كاري گفت اسراييل نبايد در مورد تبعات هسته اي شدن ايران دست به ايجاد وحشت عمومي بزند و طوري موضع گيري كند كه گويي مردم از همين حالا بايد به پناهگاه بروند. باراك نهايتا نتيجه گرفت كه ايران حتي اگر سلاح هسته اي بسازد «محاسبه پذير» رفتار خواهد كرد. سخنان باراك اگرچه ملاحظه كارانه بيان شده بود ولي نشان مي داد كه زير پوسته ادبيات رسمي در تل آويو -كه سعي مي كند سخت و تزلزل ناپذير جلوه كند- ديدگاهي متفاوت درباره تبعات امنيتي و ژئوپلتيكي يك ايران هسته اي در حال شكل گرفتن است. هنوز التهاب ناشي از سخنان باراك فروننشسته بود كه مئير داگان ضربه بعدي را وارد كرد. داگان بيش از 3 ماه است كه پست رياست موساد را به معاون خود تامير پرادو واگذار كرده و خود به سازمان كشتي راني اسراييل رفته است. به دلايلي كه هنوز روشن نيست -يا بهتر بگوييم، نمي توان درباره آن اظهار نظر قطعي كرد- داگان از لحظه اي كه پاي خود را از موساد بيرون گذاشت، بناي ناسازگاري با سياست هاي رسمي دولت اسراييل را گذاشته است و اين براي دولت نيم بند نتانياهو كه مدت ها تلاش كرده بود با سر هم كردن مقاديري توهمات و تخيلات، از داگان يك اسطوره بسازد، ضربه اي حقيقتا خرد كننده به حساي مي آمد. داگان چند ماه پيش در مراسم توديع خود از موساد ناگهان ارزيابي رسمي دولت اسراييل از روند حركت برنامه هسته اي ايران را زير سوال برد و گفت عقيده ندارد ايران تا پيش از سال 2015 سلاح هسته اي بسازد. اين سخن از زبان كسي كه تا ديروز رييس سرويس اطلاعات خارجي و مسئول پرونده ايران در دولت غاصب اسراييل بود، به مثابه شوكي بزرگ به سياست دولت نتانياهو عمل كرد. خاطره اين اظهارنظر داگان هنوز فراموش نشده بود كه او هفته پيش دنباله حرف هاي باراك را گرفت و در جمع دانشجويان مركز عبري بيت المقدس گفت معتقد است هر كسي كه به دنبال نابود كردن برنامه هسته اي ايران از طريق حمله نظامي باشد، «يك احمق» است. طبيعي بود كه دوباره سر و صداها شروع شود و همه داگان را به سبب حرف هاي مسئله دارش سرزنش كنند منتها چيزي كه اين بار متفاوت از آب درآمد اين بود كه هيچ يك از سرزنش كنندگان -از جمله باراك- اصل حرف داگان را زير سوال نبردند بلكه همه سخنشان اين بود كه او چرا بي احتياطي مي كند و چنين حرف هايي را علنا بر زبان مي آورد! يك بار ديگر داگان چيزهايي گفته بود كه ظاهرا نبايد مي گفت.

براي آنكه ببينيم آيا با يك تغيير راهبرد اسراييل مواجهيم يا نه و اگر تغيير راهبردي در كار است ماهيت آن دقيقا چيست، ناچار بايد مروري بسيار كلي بر خطوط راهنماي سياست گذاري استراتژيك اسراييل و امريكا درباره ايران در سال هاي گذشته بكنيم. مدت هاست-شايد بيش از 3 سال- كه بسياري از تحليلگران عقيده دارند حمله نظامي به دلايل عملياتي و اطلاعاتي -كه اين يادداشت از آنها بحث نمي كند- به عنوان يك گزينه واقعي از سبد گزينه هاي اعمالي امريكا و اسراييل -هر دو- عليه ايران حذف شده است. اما اختلافي كه دراين مدت ميان واشينگتن و تل آويو وجود داشته اين بوده كه آيا اين گزينه بايد از سياست اعلامي در مقابل ايران يا به عبارت بهتر از دستور كار رسانه اي وعمليات رواني هم حذف شود؟ امريكايي ها بويژه رابرت گيتس وزير دفاع اخيرا خانه نشين شده دولت اوباما معتقد بودند كه در سياست اعلامي هم ضرورتي به تكرار اينكه احتمال درگيري نظامي با ايران وجود دارد نيست چرا كه استفاده بي رويه از ادبيات تهديد نظامي باعث ايجاد اجماع داخلي در ايران خواهد شد و اساس راهبرد امريكا را كه مبتني بر تعميق شكاف هاي دروني ايران است مخدوش مي كند. اما در اسراييل ديدگاهي كم و بيش متفاوت وجود داشت كه نتانياهو شخصا آن را پي گيري مي كرد و آن هم اين بود كه درست است كه گزينه نظامي عملا هرگز عليه ايران قابل به كار گيري نيست ولي تهديد به جنگ را هرگز نبايد از ادبيات رسمي و تحليلي حذف كرد. در مجموع از آنچه اسراييلي ها عليه ايران گفته اند 4 علت زير را براي تداوم استفاده از بلوف حمله، در ادبيات اسراييلي عليه ايران مي توان بيرون كشيد:

اول- صهيونيست ها دائما نگران بوده اند كه دولت امريكا به دليل نيازهاي حاد منطقه اي و عجز در تدوين راهبردي موفق كه بتواند برنامه هسته اي ايران را با موفقيت مهار كند، به معامله با ايران روي بياورند. به همين دليل نتانياهو تصميم گرفت براي جلوگيري از كوتاه آمدن احتمالي امريكا در مقابل تهديد به «ديوانگي عليه ايران» را از ادبيات خود حذف نكند.

دوم- نكته دوم اين است كه برخي محافل اسراييلي مي گويند اسراييل به هيچ وجه مايل نبود امريكا رسما بگويد حمله به ايران را از روي ميز خود حذف كرده است. بنابراين تصميم گرفت با پر رنگ كردن اين احتمال كه ممكن است خود به تنهايي عليه ايران اقدام كند امريكايي ها را وادار كند براي عقب نماندن از اسراييل هم كه شده تاكيد كنند كه گزينه نظامي را همچنان روي ميز نگه داشته اند.

سوم- سومين علت اين بود كه اسراييلي ها مايل نبودند به هيچ قيمتي مسئله ايران اولويت خود را در سياست امريكا و همچنين در دستور كار نهادهاي بين المللي مانند آژانس، شوراي امنيت و همچنين اروپا از دست بدهد. اسراييلي ها نگران بودند كه ضعف امريكا و اروپا در مقابل ايران آنها را در اجراي تحريم ها عليه ايران سست كند و بويژه اروپايي ها براي عقب نماندن از روسيه و چين به حضور در بازار ايران و گسترش مبادلات تجاري با آن ادامه بدهند. تهديد به حمله از نظر اسراييل داراي اين كاركرد بود كه غرب را براي اجراي جدي تر تحريم ها تحت فشار مي گذاشت تا مبادا كار به اقدام يك جانبه اسراييل و درگيري نظامي بكشد!

چهارم- و مهم تر ازهمه اينكه نتانياهو و برخي اعضاي تيم امنيت ملي اش مانند دان مريدور (وزير اطلاعات و جاسوسي) مدت هاست عقيده دارند تا زماني كه دورنماي «يك تهديد معتبر نظامي» پيش روي ايران قرار نداشته باشد ايران از هيچ نوعي از تحريم ها هر چقدر هم قوي باشد تاثيرنخواهد پذيرفت. بر مبناي اين ديدگاه، شرط موثر واقع شدن تحريم ها اين است كه ايران احساس كند آن سوي تحريم ها حمله نظامي است و در نتيجه تصميم به تعديل رفتار خود بگيرد.

درون ايران و در سطح راهبردي، اين ايده كه چيزي به نام حمله نظامي به ايران يك برنامه واقعي است هرگز جدي گرفته نشد. درست است كه آمادگي براي مقابله با تهديد احتمالي بويژه اگر با دشمني مواجه باشيد كه عقل درست و حسابي هم ندارد شرط عقل است ولي اينكه احتمال حمله، به يكي از اركان سياست گذاري استراتژيك ايران تبديل شود (دقيقا همان چيزي كه غرب در پي آن بود) هرگز رخ نداد. اتفاقي كه اكنون در حال رخ دادن است اين است كه اسراييلي ها خود نيز تصميم گرفته اند اين بلوف را كنار بگذارند و تهديد به حمله را علاوه بر سياست اعمالي، از سياست اعلامي خود هم حذف كنند. مجموعه ارزيابي ها نشان مي دهد اين موضوع دو دليل عمده داشته است.

دليل اول اين است كه با وجود تحولات شتابان منطقه كه باعث روي كار آمدن و قدرت گرفتن برخي از راديكال ترين نيروهاي ضد امريكايي و ضد اسراييلي شده ديگر براي اسراييلي ها مقدرو نيست كه سياست تبليغاتي قبلي خود مبني بر تهديد بودن ايران براي تمام جهان را پي بگيرند. اكنون همه آنها كه تا ديروز اسراييلي ها در گوششان مي خواندند كه ايران تهديد اصلي است -مثلا ديكتاتورهاي عربي- مي بينند كه تهديد اصلي و ويران كننده از كف خيابان هاي پايتخت ها و شهر هاي خود آنها مي جوشد بي آنكه ايران در آن مداخله اي داشته باشد. بنابراين اكنون ديگر مسخره است كه كشورهاي مختلف زير بار اين حقه صهيونيستي بروند وخود را با تهديد خيالي به نام ايران مشغول كنند در حالي كه انقلابيون دم در كاخ هاي آنها نشسته اند.

دليل دوم اساسي تر است. اسراييلي ها فهميده اند كه تحولات منطقه موقعيت راهبردي امريكا در مقابل ايران را به شدت تضعيف كرده و انگيزه كاخ سفيد براي سرشاخ شدن با ايران را نسبت به هر زمان ديگري در طول يك دهه گذشته كمتر ساخته است. مهم ترين نگراني امريكا اكنون اين است كه ميزان تغيير در ژئوپلتيك منطقه و فرايند اسلامي- ايرانيزه شدن آن را تا مي تواند محدودتر كند تا منافع حياتي اش هر چه كمتر آسيب ببيند و در اين راه اگر لازم باشد امنيت خود را بر امنيت اسراييل ترجيح خواهد داد. تحت اين شرايط اين احتمال از ديد محافل صهيونيستي بسيار جدي است كه امريكا به دنبال مصالحه اي با ايران، از اولويت خارج كردن بحث هسته اي و آغاز مذاكرات منطقه اي با آن باشد چنان كه پيشنهاد روس ها همين است. ظاهرا تيم سياستگذار امور ايران در اسراييل به اين نتيجه رسيده است كه اين احتمال جدي است و حالا كه اينطور است اسراييل نبايد حرف هايي بزند كه بعدا يعني وقتي كه غربي ها آرام آرام به سمت پذيرش برنامه هسته اي ايران حركت كردند قادر به عمل كردن به آن نباشد. به عبارت ديگر اسراييلي ها مشغول انديشيدن به اين نكته هستند كه تاكيد بيش از حد بر احتمال درگيري نظامي با ايران -كه خودشان بهتر از هر كس مي دانند بلوفي بيش نيست - از اين به بعد كه احتمال ورود غرب به عرصه مصالحه استراتژيك با ايران در اثر تحولات منطقه بالا رفته مي تواند به يك آبرو ريزي بزرگ براي آنها منجر شود. پس تصميم گرفته اند فتيله را پايين بكشند و پايين كشيدن فتيله يعني بگويند نمي شود به ايران حمله كرد، ايران نمي خواهد به اسراييل حمله كند و ... اصلا چه كسي گفته برنامه هسته اي ايران خطرناك است؟! و همه اينها در حالي است كه صهيونيست ها، جمهوري اسلامي ايران را اصلي ترين خطر براي موجوديت رژيم جعلي خود مي دانند.

مهدي محمدي

منبع:کیهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین