در فروشگاه اعضاء و جوارح، من ترسیدم، نه از این همه خون و دست و پای پاره پاره، من از این همه زمخت بودن آدمها مقابل هم ترسیدم، تو گویی در منطق آدم مدرن، وقتی فرد میخواهد حق به جانب خودش دهد، باید روح دیگری را زیر میخ زخم، سرکوب کند.
گروه بین الملل: دکتر سید مجید حسینی، نویسنده و استاد دانشگاه تهران، یکی از مشاهدات خود در آمریکا را در یادداشت پیش رو به اشتراک گذاشته و آورده است: در فروشگاه اعضاء و جوارح، من ترسیدم، نه از این همه خون و دست و پای پاره
پاره، من از این همه زمخت بودن آدمها مقابل هم ترسیدم، تو گویی در منطق
آدم مدرن، وقتی فرد میخواهد حق به جانب خودش دهد، باید روح دیگری را زیر
میخ زخم، سرکوب کند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
در این دنیا همه چیز میتوان فروخت. دنیای آمریکایی، دنیای خرید و فروش است، همه چیز قیمت دارد، حتی خراشیدن روح آدمها با پول نسبتی دارد، مثل همین فروشگاه ورودی یورنیورسال استودیو که گذاشتهاند بتوانی، دست و پا، سر و کله و قلب تکه شده بخری؛ جلوی ورودی از سقف، دست مصنوعی خون آلودی آویختهاند و جلوتر از یک قلب تکه شده خون میآید و تو میتوانی به هشتاد دلار کلی اعضاء و جوارح پر خون بخری که شب هالووین، روی روح صد نفر خش بیاندازی.
خش انداختن روی روح آدمها، یک سنت قدیمیست، همه جا هست، در امریکا هست، در اروپا و افریقا هم هست، در ایران هم هست؛ یک جورهایی جزء تاریخ روح آدمها شده که روی روح دیگران خش بیاندازند و حق به جانبشان بگیرند؛ در فروشگاه اعضاء و جوارح، من ترسیدم، نه از این همه خون و دست و پای پاره پاره، من از این همه زمخت بودن آدمها مقابل هم ترسیدم، تو گویی در منطق آدم مدرن، وقتی فرد میخواهد حق به جانب خودش دهد، باید روح دیگری را زیر میخ زخم، سرکوب کند.
حتی اینجا، درست جلوی یونیورسال استودیو، مرکز سرخوشی، من از زمختی حکاکی روی روح دیگران ترسیدم، فکر کردم شاید تاریخ دنیا را با همین خشونت و حکاکی، انسانها نوشتهاند. کاش من از تاریخ دنیا غائب باشم؛ مثل اینکه نبودم در این بازی پرخون، میشود؟