او در كتاب خود با عنوان «آيشمن در بيتالمقدس؛ گزارشي درباره عادي شدن شرارت و پليدي» نتيجهگيري ميكرد كه چنين جناياتي را افراد متعصب و خشكهمقدس و غيرعادي و خطرناك انجام نميدهند، بلكه بيشتر كار مردم عادي است كه حرفهاي بالادستها و مقامات كشور خود را ميپذيرند و كاري را كه به آنان گفته شده انجام ميدهند و به تصور اين كه اقدامات ايشان عادي است، دست به كار ميشوند.
بيشتر افراد ارتش آمريكا آموزشهاي گستردهاي در زمينه روشهاي مبارزه، از جمله درباره طرز كشتن انسانهاي ديگر فراميگيرند. يكي از اين تمرينهاي عادي و رايج كشتن دشمنان خيالي با سرنيزه است و در شرايطي كه نظاميان مشغول تمرين اين كار هستند مربيان مدام با صداي بلند فرياد ميزنند: «بكش! بكش!» پس از ماهها انجام چنين تمرينهايي كشتن ديگر امري عادي و كاري طبيعي و پيش پاافتاده تلقي ميشود. فرهنگ اطاعت كوركورانه از بالادستها در ارتش آمريكا همراه با شرطي شدن شديد نسبت به كشتن انسانها مسيري گسترده در جهت شرارتهاي عظيمي به وجود ميآورد كه كه هانا آرنت درباره آنها سخن ميگويد.
مواردي از قبيل آنچه كه يك جامعه عاقل و متعادل اعمال شرورانه ميداند در جريان جنگهاي كنوني آمريكا فراوان است. براي مثال در 2010 گروهي 5 نفري از نظاميان آمريكايي براي ورزش و تفريح، تعدادي غيرنظامي افغان را كشتند و انگشتان قربانيان خود را به عنوان يادگاري با خود بردند. كشتن آدمها براي آنان كاري عادي و پيش پاافتاده شده بود. در واقع اين كاري بود كه آنان براي انجام آن آموزش ديده بودند.
در مارس 2011 ، 2 بالگرد بلكهاوك ارتش آمريكا به 10 كودك 7 تا 13 ساله افغان كه مشغول جمعآوري هيزم بودند با آتش مسلسل سنگين حمله كردند. وقتي والدين بچهها بر اثر سروصداي شليك گلوله به محل آمدند فقط توانستند اجساد فرزندان خود را جمعآوري كنند. براي خلبانان بالگردها، كشتن شغل و وظيفه بخشي عادي از زندگي نظامي بود.
4 نظامي آمريكا 12 مارس 2006 وارد خانه والدين دختري 14 ساله در شهر محموديه (حومه بغداد) شدند. مادر، پدر و خواهر دخترك را به داخل اتاقي بردند و با شليك گلوله كشتند و بعد هر 4 نفر دخترك را آزار دادند و سرانجام با شليك گلوله به سرش او را كشتند و اقدام به سوزاندن جسدش كردند. آنها سپس گزارش دادند كه شورشيان اعضاي اين خانواده را كشتهاند.گروهبان تفنگدار، اريك شرامف در 25 مارس 2003 در جريان حمله آمريكا به عراق نگاهش به يك سرباز عراقي افتاد. وقتي خواست به او شليك كند تصادفا يك زن غيرنظامي عراقي جلوي ديد او را گرفت. زن ناخواسته مانع ديد گروهبان شده بود. او براي اين كه سرباز را درست هدف قرار دهد اول زن بيگناه را كشت.شرامف بعدها گفت: «متاسفم، اما او جلوي ديدم را گرفته بود. آن روز، روزي عالي بود چون مردم زيادي را كشتيم.»
بيشتر نظامياني كه مرتكب چنين جناياتي ميشوند در طولانيمدت قرباني فقدان قضاوت خود ميشوند و قادر نيستند با اقدامات بشدت ضد اجتماعي خود كه مرتكب شدهاند، زندگي كنند و كنار بيايند. گروهبان شرامف حالا براثر اختلالات ناشي از افسردگي پس از جنگ از پا درآمده و نميتواند در جامعه غيرنظامي زندگي عادي داشته باشد. او در سالنهاي سينما به مردم حمله كرده چون تصور ميكند قوطيهاي نوشابه آنان سلاح نظامي است. شرام كه به نظر ميرسد تا حدي از رفتار عجيب خود متحير و گيج شده، ميگويد: «من هرگز ديگر آدم سالم گذشته نخواهم شد.» نمونه اينگونه قربانيان فراوان است و گذشت زمان راز عده بيشتري را برملا خواهد كرد. سرجوخه والتر رولو اسميت كه در جريان حمله 2003 آمريكا به عراق به عنوان تفنگدار خدمت ميكرد، كمي بعد از بازگشت به آمريكا نيكل مري اسپيرز همسر 22 ساله و مادر فرزندان دوقلوي خود را كشت. او نيكل را بدون هيچ تحريك يا علت ظاهري در وان حمام خانهشان غرق كرد. اسميت با يادآوري جنايت شرورانهاش گفت: «ميدانم كه قبل از رفتن به عراق امكان نداشت بتوانم يا بخواهم جان كس ديگري را بگيرم.» براندون بير، سرباز 19 ساله ساكن ويلكسبورو در كاروليناي شمالي وقتي پس از خدمت در عراق به آمريكا برگشت، نابيلا بير همسر 18 ساله خود را با حداقل 71 ضربه كارد و ساطور به قتل رساند. حدود 18 ضربه فقط به سر و گردن زن جوان وارد شده بود. كشتن كاري است كه به او تعليم دادهاند تا انجام دهد.
عوارض جنگ
دلهره و تشويش و عدم سازگاري با اجتماع در نظامياني كه از جنگ بازميگردند امري عادي است. مطالعهاي كه اخيرا انجام شده نشان ميدهد 62 درصد نظامياني كه از عراق بازميگردند خواهان مشاوره براي بهداشت و سلامت رواني خود شدهاند و 27 درصد داراي سطوح خطرناك الكليسم هستند. نسبت خودكشي بين نظاميان شاغل و نظاميان بازنشسته در سالهاي اخير بشدت افزايش يافته است. بيش از 100 هزار نفر از نظاميان جنگ ويتنام تا حالا خود را كشتهاند كه بسيار بيشتر از كشتهشدگان در جنگ ويتنام است. بررسي ديگري نشان ميدهد بيش از 300 هزار نفر از نظاميان آمريكايي كه در ويتنام جنگيدند، در حال حاضر بيخانمان هستند.
نكته: جنگ دارد با تبديل جوانان آمريكايي به آدمكشهاي آموزشديده و ضربهخورده آنان را نابود ميكند نمونه اينگونه قربانيان فراوان است و گذشت زمان رازهاي بيشتري را در اين باره برملا ميكند
اگر جنگ دارد با تبديل جوانان آمريكايي به آدمكشهاي آموزشديده و ضربهخورده، آنان را نابود ميكند، انسان ميتوانست حداقل اميدوار باشد كه خود جنگها ارزشهايي در نظر جامعه آمريكا داشته باشند، اما شواهد و مدارك بيطرف چيزهاي ديگري را نشان ميدهند. رفتار عملي و واقعي در جنگها بيشتر شبيه دلقكبازيهاي سيرك است تا تلاش شرافتمندانهاي كه غالبا وانمود ميكنند. يكي از نمونههاي فراوان در رابطه با بيمعني بودن جنگ ماجرايي است كه جاناتان شاي، نويسنده و سرباز قديمي جنگ ويتنام در كتاب خود «آشيل در ويتنام» به آن اشاره ميكند. وي مينويسد در جريان گشتي در فصل خشك، يك جوخه ارتش آمريكا ذخيره آب خود را تمام كرد و نيروي پشتيباني موفق به رساندن آب به آنان نشد. اعضاي جوخه يك روز و نيم دنبال آب در مناطق تحت كنترل ويتكنگها (نيروهاي مخالف آمريكا) گشتند و نيافتند. وقتي اعضاي گروه به علت بيآبي در گرما بيهوش ميشدند فرماندهان به درخواست مصرانه يكي از افسران جواب دادند و بالگردي مقداري قمقمه آب را از آسمان روي سر اعضاي جوخه ريخت كه يكي از آنان را بشدت مجروح كرد. از سرگردي كه بالگرد او قمقمهها را انداخته بود خواسته شد براي بردن نظامي مجروح فرود بيايد. در آن دقايق هيچ فعاليتي از دشمنان عليه جوخه آمريكايي انجام نميشد، اما بعدها در روزنامه آن لشكر خواندم كه آن سرگرد جان خود را به خاطر نجات نظامي مجروح هموطنش و رساندن آب به نظاميان در زير آتش شديد دشمن به خطر انداخته و بر اين اساس نشان افتخار ستاره برنزي گرفته بود. دفعه بعد كه سينه يك نظامي را پر از نشانهاي افتخار ميبينيد اين ماجرا را به ياد بياوريد.
جنگ ويتنام در پايان جنگ جهاني دوم كه هوشيمينه استقلال كشورش را از استعمار فرانسه اعلام و براي تاكيد ادعاي منطقي ملتش درباره تعيين سرنوشت خود از اعلاميه استقلال آمريكا استفاده كرد، آغاز شد. دولت آمريكا به جاي حمايت از اين حق مسلمي كه بشر براي برخورداري از آزادي دارد، از تلاش دولت فرانسه براي سلطه مجدد بر مستعمره سابق خود به مدت 10 سال (1954 ـ 1945) حمايت كرد. پس از شكست فرانسويها آمريكا 22 سال ديگر (1975 ـ 1954) با مردم ويتنام جنگيد. به اين ترتيب در شرايطي كه مردم ويتنام تنها چيزي كه ميخواستند استقلال بود، ناچار شدند 32 سال جنگ و كشتار بيرحمانه و وحشيانه را تحمل كنند.
زندگي آمريكايياني كه نابود شد (58 هزار نفر در جريان جنگ، به اضافه 100 هزار خودكشي، 300 هزار بيخانمان و صدها هزار مجروح) به خاطر هيچ و پوچ بود. در آن جنگ 3 ميليون و 400 هزار ويتنامي نيز كشته شدند. در اشارهاي مختصر به جنگ اخير ملت عراق، يك ميليون نفر كشته و 5 ميليون نفر آواره شدهاند، در حالي كه كل علت و اساس حمله سال 2003 آمريكا دروغ و ساختگي بود.
نابودي کره زمين
همچنان كه دوايت آيزنهاور، رئيسجمهور آمريكا در سال 1953 گفت: «جنگ نه فقط سرقت از كساني است كه گرسنهاند و غذا ندارند، سردشان است و لباس ندارند، بلكه ويرانكننده كرهزمين،منبع اصلي حيات انسان و در واقع كل زندگي است.» آمريكا در طول 60 سال گذشته 15 ميليون تن بمب روي سطح زمين ريخته، يك ميليون تن ناپالم روي مزارع و جنگلها و 20 ميليون گالن ماده برگزدا روي متنوعترين جنگلهاي استوايي كرهزمين پاشيده است. ارتش آمريكا با هر معياري در حال جنگ عليه خود كره زمين است. چنين تلاش بيمعني و احمقانهاي به ارزاني انجام نميشود. كل هزينههاي نظامي سال 2012 آمريكا 2/1 تريليون دلار برآورد شده كه يكسوم مجموع بودجه فدرال آن است. اين ارتش آمريكا است كه خود آمريكا را به سوي ورشكستگي ميبرد. خلاصه اين كه ارتش آمريكا درحال نابودكردن زندگي جوانان خود اين كشور است و در همان حال فرهنگهاي بشري ديگر را نابود ميكند، بقاي اقتصادي ايالات متحده را به خطر مياندازد و در عين حال بافت زيستمحيطي را كه زندگي در كره زمين ميسر ميسازد به نابودي ميكشاند.
ميخائيل گورباچف، آخرين رهبر اتحاد شوروي سابق زماني گفت نظام شوروي شر است و بايد منحل شود. ماشين و تشكيلات نظامي آمريكا نيرويي به همان اندازه شر و شريرانه و مايه رنج و آزار مردم جهان است. همچنان كه در مورد نظام نفرتانگيز شوروي انجام شد، تشكيلات نظامي آمريكا كه به همان اندازه نفرتانگيز است بايد به كلي منحل شود و تمام نظاميان و كشتيها و هواپيماها و سلاحهايش از بيش از هزار پايگاه نظامي آمريكا در سراسر جهان به آمريكا بازگردانده شوند. ميزان كاهش تلفات انساني، رنجهاي بشري، سلامت محيط زيست و صرفهجويي اقتصادي غيرقابل محاسبه خواهد بود. آمريكا آنگاه ميتواند بازسازي دفاع ملي، شامل نيروي شبهنظامي كوچكي كه بتواند از مرزهاي آن حراست و تهاجمات را خنثي كند، همچنان كه در قانون اساسي آمريكا پيشبيني شده را آغاز كند و همواره به خاطر داشته باشد كه بهترين وسيله براي دفاع، دوستان كافي است.
آنتيوار / مترجم: علي کسمايي
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com