به گزارش بولتن نیوز، مایلز تلر هنرپیشه مرد آمریکایی ۳۰ سال بیشتر ندارد اما به لطف تنوع رل هایش طی شش هفت سال اخیر اعتبار کاری قابل توجهی را برای خود فراهم آورده است و از آن قبیل کارها می توان به «شلاق» کار خبرساز سال ۲۰۱۴ دیمی ین چازه له و بازسازی «چهار شگفت انگیز» در سال گذشته اشاره کرد که این نکته را به اثبات رساندند که وی هم در عرصه فیلم های دراماتیک خوب و کارگشا است و همی می تواند در کمیک استریپ ها جا بیفتد که از هیچ منظری با فیلم های دراماتیک و رئالیستی برابری نمی کنند. جدیدترین نقش محوله به مایلز تلر در فیلمی است به نام «سگ های جنگی» به کارگردانی تاد فیلیپس و در آن روبروی جونا هیل ایفای نقش می کند و با این که فیلیپس با سری فیلم های «Hang over» خودش را یک کارگردان توانا در ژانر کمدی ـ اجتماعی جلوه داده است اما این بار با هدایت وی با داستانی مواجه ایم که چندان هم شوخی بردار نیست و رگه های جدی در آن بر بارقه های اندک کمدی می چربد. در «سگ های جنگی» که بر اساس قصه ای از گای لاوسون ساخته شده، مایلز تلر رل دیوید پاکوز را بازی می کند که یک تاجر جوان اما نه چندان موفق اهل میامی است. وی حین تلاش برای رسیدن به مدارج بالاتر با یک دوست ایام کودکی اش به نام افرام دیوه رولی به طور تصادفی تجدید دیدار می کند و این دوست به او پیشنهاد می دهد در روند رساندن سلاح به داخل عراق و کشاندن جنگ در داخل این کشور به سمت و سوی مورد علاقه دولت آمریکا با او همراه شود. دیوید به تدریج در می یابد که افرام آن قدرها هم در مسایل تجاری مرتبط با این قضیه پاک دست نیست و قسمتی از مبالغ و گوشه ای از ماجرا را برای خودش بر می دارد. کار در نهایت زمانی گره می خورد که آنها ۳۰۰ میلیون دلار می گیرند تا مقدار فراوانی گلوله و خشاب های موسوم به «AK» را به دست ارتش برسانند اما در معامله با آلبانیایی های تامین کننده سلاح ها به بن بست می رسند و هر دو سو می کوشند سر طرف مقابل را شیره بمالند. مایلز تلر در مصاحبه پیش رو درباره این فیلم و قصه آن توضیحات بیشتری را ارائه می دهد.

شما پیشتر با تاد فیلیپس روی فیلم «پروژه ایکس» هم کار کرده بودید و بر این اساس لابد هماهنگی سریع و بهتری بین تان در زمان تهیه فیلم «War Dogs» حاصل آمد.
ـ همین طور است. وقتی فیلیپس مرا فرا خواند تا درباره این فیلم صحبت کنیم، با فیلم دیگری مرتبط و مشغول کار در آن عرصه بودم و قضیه را به صراحت به وی گفتم و بابت همکاری ای که شکل نمی گرفت ابراز تاسف کردم. اما از قضا فیلمی که در دست تولید داشتیم متوقف ماند و وقت من آزاد شد تا باز با فیلیپس همکاری و در ساخت «سگ های جنگی» هم مشارکت کنم.
فیلیپس تصریح کرده است که این فیلم را در لوکیشن های متعدد و متنوعی گرفته و قاعدتاً این کار بسیار پر رنج و برای شما دردسر ساز بوده است.
ـ بله، کار سنگین و دردسر سازی بود. من در مراسم اسکار شرکت داشتم و در ارتباط با فیلم «شلاق» در آنجا حاضر بودم اما صبح روز بعدی به رومانی رفتم تا در برخی سکانس های «سگ های جنگی» بازی کنم. از آنجا به میامی و لاس وگاس در خاک آمریکا رفتیم و همین طور به لس آنجلس و سپس کارمان به مکزیک و مراکش کشیده شد و همه اینها طی ۱۰ هفته شکل گرفت. گاهی بنظر می رسید کار دچار آشوب شده است اما برعکس آن همه سفر و اتفاق باعث جدیت بیشتر ما در امر هماهنگی با قصه و ارائه تصاویر مورد نظر شد.
با جونا هیل چطور کار کردید. آیا از قبل با او آشنایی داشتید؟
ـ من در زمانی که برای فیلم «پلاک ۲۱ خیابان جامپ» امتحان و تست تصویر می دادم با جونا هیل برخورد و دیدار و گفت و گو کردم. نقشی را که در نهایت به دیو فرانکو رسید به من نیز پیشنهاد داده بودند و مثل موارد مشابه مقرر شده بود هر کس برای رل مناسب تر بنظر برسد، گزینش و دیگری کنار گذاشته شود. من یکی دو باری در سر صحنه آن فیلم با هیل دیدار و گفت و گو کردم و این آشنایی پایه کار مشترک مان روی «سگ های جنگی» هم شد و در زمان تهیه این فیلم دوستی مان تقویت شد.
آیا روش های کاری و نوع بازی شما و جونا هیل مشابه است؟
ـ چندان هم از یکدیگر دور نبودیم. بازیگری دنیای جالبی است. گاهی با افرادی همکار و همسو می شوید که طبق برآوردهای قبلی تان یکسان نیستید اما در جریان تهیه فیلم می بینید که تشابه های زیادی بین تان هست. معمولا یک سناریوی خوب و کم نقص که در آن حفره ها و کمبودهای زیادی نباشد کمک می کند تا بازیگران بهتر و سریعتر هماهنگ شوند و در مسیر لازم قرار گیرند. قصه فیلم به ما می گوید این دو نفر یعنی کاراکترهای من و افرام دوستان سالهای طولانی بوده اند و پس از مدتی از نو با یکدیگر دیدار می کنند. البته آنها به سبب چند سال دوری از یکدیگر تا حدی ویژگی های هم را از یاد برده اند. مهم این است که کاراکتر من در اوایل کار فاقد اعتماد به نفس است و به فردی احتیاج دارد که به او خط فکری و روحیه بدهد و افرام برای او چنین چیزی و چنان فردی است.
رگه های طنز به شکلی غیرمحسوس ولی تعیین کننده در جریان فیلم و در قالب دراماتیک آن برقرار است. برای ترسیم آن با تاد فیلیپس به کدام نقطه نظرهای مشترک رسیدید؟
ـ او بهترین راهنما برای ما در این فیلم بود و خط و خطوط لازم را به من و جونا هیل داد. او بسیار بیش از ما روی قصه کار کرده بود و در نگارش سناریوی آن هم سهم و دست داشت. بر این اساس او ظرایف کار را به ما منتقل و گوشزد کرد که در کدام موارد باید آن طنز پنهان را جاری کنیم و از کدام طریق به آن دستاورد برسیم.
در استادی تاد فیلیپس در کارش البته تردیدی وجود ندارد اما به عنوان یک بازیگر در چه زمان هایی از تهیه فیلم می توانید سرنوشت آن را حس کنید و بگویید فیلم به کدام مقصد می رسد؟
ـ بهر حال هر بازیگری یک تصویر کلی از فیلمی که در آن بازی می کند، در ذهن دارد و بر اساس آن به برداشت ها و باورهایی در ارتباط با فیلمی که بازی می کند، می رسد و تکلیف آن را در ذهنش روشن می سازد. در صحنه هایی از این فیلم حس می کنید که با یک اکشن تمام عیار طرف هستید و در زمان هایی هم به یک آرامش معقول می رسید. حسن فیلم «سگ های جنگی» نیز همین نکته است زیرا تماشاگران را در هر مقطع خود با یک احساس تازه و غیر منتظره مواجه می کند و هر دقیقه به سمت و سویی می برد.
منبع: Den of Geek