دركوران تبليغات انتخابات رياست جمهوري دهم كه
عمدتا متمركز بر تخريب دستاوردهاي دولت دكتر احمدي نژاد بود و كانديداها و
ياران نزديك و طرفدارانشان شبانه روز بر بوقهاي تبليغاتي خود بر عليه دولت
نهم وشخص رئيس جمهور دكتر احمدي نژاد ميكوبيدند، عليرضا بهشتي از
نزديكان مير حسين موسوي واز مسئولين ستاد وي در يكي از سخنرانيهايش در
سالن ورزشي 22 بهمن اراك ودر جمع حاميان موسوي گفت:
وابستگي، نياز به انقلاب كردن واين همه فداكاري و شهيد دادن نداشت!!
وي در تشريح اظهارات خود گفت: كشور را به سمت مصرف گرايي كشاندهاند به
طوري كه با پول نفت همه چيز از خارج وارد ميكنند در حالي كه ملت ميخواهد
روي پاي خود بايستد!! وي اقتصاد سالهاي اخير را صدقهاي خواند و گفت: گويا
ميخواهند كشور را به كميته امداد تبديل كنند و ميگويند دنيا ميخواهد
مديريت ما را تجربه كند كدام مديريت، همه دنيا در انتظارند اقتصاد صدقهاي
شما را ياد بگيرند؟!
درباره اظهارات ايشان سخن بسيار است؛ اما براي هر شنونده وخوانندهاي كه
بيانات وي را در اين خصوص شنيده و يا خوانده است ؛ در وهله نخست اين سئوال
پيش ميآيد كه چگونه است در دوران اصلاح طلبان كه كشور از جميع جهات در
حال وابستگي به بيگانگان بود سخني بر زبان نياوردند؟!
در دوران اصلاح طلبان عرصه سياست و فرهنگ كه حياتيترين ركن استقلال يك
كشور ميباشد با تسليم مطلق در برابر ليبراليسم غرب در حال حذف كامل
فرهنگ جامعه( ونه تنها فرهنگ اسلامي بلكه حذف فرهنگ ملي) وهنجارهاي هزاران
ساله اين مرز و بوم نيز بود.
آقايان اصلاح طلب در اواسط دوران زمامداريشان به صراحت بحث جهان وطني
وحذف تدريجي تعلقات وعلقههاي ملي وديني را مطرح كردند و در نشست معروف
سعادت آباد كه اخبار آن به رسانهها درز كرد به صراحت نفي تعلقات وگرايشات
ملي و هزاران ساله ملت ايران را مطرح و ازآن به عنوان موانع دستيابي به
دموكراسي وجهان وطني غربي ياد كردند. آيا آقاي بهشتي با شنيدن اين اخبار
آن زمان تنشان نلرزيد؟!
در عرصه دانش و دستيابي به پيشرفتهترين تكنولوژي روز جهان ، يعني انرژي
هستهاي كه خود كفايي در عرصه آن يعني تضمين استقلال قرنهاي آينده
وجلوگيري از باج خواهي كشورهاي قدرتمند در عرصه انرژي براي نسل هاي آتي
اين مملكت - چگونه است وقتي رفقاي
اصلاح طلب ايشان به درخواست كشورهاي غربي غني سازي اورانيوم را متوقف و
روند پيشرفت دانش هستهاي را در كشورمان به تعطيلي كشاندند ايشان آشفته
حال نشدند واعتراض نكردند كه اين اقدام ننگين، وابستگي دهها نسل بعد از ما
را به انرژي بيگانگان به همراه دارد؟!
ايشان چرا برآشفته نشدند كه شما به چه حقي مركز بومي پيشرفتهترين دانش
بشر را كه فرزندان ما با خون دل آن را به دست آوردند به تعطيلي كشانديد؟!
چگونه است ايشان در برابر واردات چند قلم كالاي استراتژيك كه از قضا به
علت اخلال هاي اقتصادي همفكران
اصلاح طلب ايشان درجامعه با كمبود مواجه ميباشد و دولت براي جلوگيري از
افزايش قيمتها دستور واردات آن را ميدهد،كشور و حتي انقلاب را زير سئوال
ميبرندكه: وابستگي، نياز به انقلاب كردن واين همه فداكاري و شهيد دادن
نداشت!! امروزه حتي نوجوانان دبيرستاني نيز ميدانند كه بسياري از كشورهاي
پيشرفته نيز به هنگام تورم و افزايش قيمتها نرخ سود بانكي را بالا و پايين
ميبرند و يا براي مقابله با كمبود كالاهاي اساسي وجلوگيري ازافزايش قيمت
آنها بسياري اقلام را از كشورهاي ديگر وارد ميكنند.
نگاهي گذرا وسطحي به تراز بازرگاني ايالات متحده آمريكا وديگركشورهاي
غربي به وضوح اين امر ساده را در اقتصاد داخلي كشورهاي حتي پيشرفته صنعتي
نشان ميدهد . بخش ديگري از اظهارات ايشان مربوط به مديريت اقتصادي جامعه
بود. هرچند هر دولتي مشكلاتي را در بخشهاي گوناگون اقتصادي دارد و دولت
نهم نيز از اين قاعده مستثني نبود، اما درمقايسه مشكلات اين دولت با
دولتهاي قبلي دو واژه كليدي ماجرا را روشن ميكند.
نخواستن و خواستن!
مسئولان اقتصادي دولت قبل از اصلاحات به صراحت اظهار ميداشتند توسعه
اقتصادي با دين و عدالت همخواني ندارد و چنانچه صحبت از عدالت بكنيم بايد
اقتصاد را كنار بگذاريم و مسئولان اصلاح طلب دولت بعدي نيز به صراحت
ميگفتند : ما براي توسعه سياسي آمدهايم و به اقتصاد ومعيشت مردم كاري
نداريم! اين اظهارات و اقدامات ، فعل نخواستن را صرف ميكند. اينكه
مسئولين يك دولت نگاهي فراگير به آحاد جامعه و حل مشكلات آنان نداشته
باشند، چيزي نيست جز نخواستن. و نخواستن يعني اينكه اگر هيچ مشكلي هم
نباشد- يا اين كار به ما ربطي ندارد ويا اينكه سياست ما اين است كه براي
رسيدن به اهدافمان بايد سازو كارهاي مربوط به عدالت واقتصاد عمومي را كنار
بگذاريم.
اما در دولت نهم اين فعل وجود نداشت. دولت نهم با محور قراردادن عدالت،
فعل خواستن را به منصه ظهور گذاشت وبه همگان ثابت كرد دولت مردمي مرزي
براي خدمت نميشناسد. دهها سفر استاني به اقصي نقاط كشور و بررسي مشكلات
مناطق محروم از ارتباط مستقيم با آحاد جامعه؛ راه اندازي وحمايت و ارائه
تسهيلات به بنگاههاي اقتصادي زود بازده ؛ سهام عدالت، مسكن مهر و تعهد
دولت به حل مشكل مسكن ميليونها نفر از مردم،تنها بخشي از سرفصلهاي اقتصادي
دولت نهم ميباشد كه در بستر عدالت فعل خواستن را صرف كردند.
درنگرش محدود و كاناليزه شبه روشنفكري، اقتصاد يا ميبايست سوسياليستي و
دولتي ومتمركز باشد،يا برپايه نظام اقتصاد سرمايه سالاري حامي و پشتيبان
موسسات بزرگ اقتصادي وكارتلها و تراستها وكلان سرمايه داران قرار بگيرد.
دراين نگرش محدود وايزوله حدوسط وميانهاي وجود ندارد. نگرش شبه
روشنفكري غير مستقيم ميگويد: يا بايد درنظامي متمركز؛ مردم ،جيره خوار
دولت باشند و يا درنظامي يله و رها آحاد جامعه و عمده متخصصان در خدمت
وجيره خوارتني چند از بزرگ
سرمايهسالاران قرار بگيرند. دولت نهم با تاسي به احكام دين مبين اسلام،
ضمن محدود نساختن فعاليت افرادي كه در حوزههاي كلان اقتصادي فعاليت
ميكردند و حمايت ازفعالين اقتصاد كلان جامعه ، با گسترش فضاي مشاركت
عمومي جهت حضور آحاد مردم و متخصصين درامر توسعه و آباداني كشور با ارائه
تسهيلات وحمايت همه جانبه از موسسات كوچك اقتصادي زود بازده، راه را براي
مردمي ساختن اقتصاد وحضور همگان باز نمود. طرح سهام عدالت يكي ديگر
ازطرحهاي بنيادي دولت نهم بود . بهره مندي مردم از ثروتها ومنابع ملي
رويايي بوده است كه هيچگاه محقق نگرديده وهمواره در حد شعار باقي مانده
بود. ساليان طولاني مردم با وعده سرمايه گذاري ثروتهاي ملي در پروژههاي
بزرگ اقتصادي پيوسته به آيندهاي موهوم وبهره گيري نسلهاي بعدي از ثمرات
اين سرمايه گذاري ها ارجاع داده ميشدند!
وعدههايي كه هيچگاه محقق نگرديد ونه تنها نسلهاي گذشته بلكه نسلهاي بعد
نيز ثمره اين سرمايه گذاري ها را نديدند. حركت بزرگ دولت نهم در تامين
عدالت اجتماعي با طرح سهام عدالت و بهره گيري مردم از ثروتهاي ملي خود- از
طريق واگذاري سهام اين موسسات كه با ثروتهاي ملي و پول نفت ايجاد شده است-
به آحاد مردم ، از اقدامات برجسته دولت نهم در اعاده مطالبات قديمي ملت
ايران بوده است. آقاي بهشتي اين اقدامات بنيادي را كه برخاسته ازعدالت و
خدمت به جامعه ميباشد اقتصاد صدقهاي مينامند! ايشان ميگويد: گويا
ميخواهند كشور را به كميته امداد تبديل كنند و ميگويند دنيا ميخواهد
مديريت ما را تجربه كند كدام مديريت، همه دنيا در انتظارند اقتصاد صدقهاي
شما را ياد بگيرند؟
آقاي بهشتي فراموش كردهاند كه دردوران حاكميت كارگزاران وهنگامي كه
تكنوكراتها اقتصاد تعادلي را به اجرا گذاشتند به صراحت گفتند: براي رسيدن
به توسعه ، يك نسل بايد قرباني شود و پس از اعتراضات جامعه و
اقتصاد دانان همان ايام طرحي را ارائه كردندكه براساس آن كميته امداد
ميبايست هشت ميليون خانوار ايراني يا معادل چهل ميليون نفر از جمعيت
ايران را زير چتر حمايتي بگيرد! تعجب اينجاست كه ايشان چرا آن زمان به
پروژه ها و طرحهاي در حال اجرايي كه بيش ازدوسوم جمعيت 60 ميليوني ايران
را به زير چتر كميته امداد ميبرد اعتراضي نكردند؟!
براي آنكه بتواني دروغ بگويي قبل از آنكه رقيب يا حريفت دروغ تو را آشكار
كند به اوتهمت دروغ بزن. اين سياست و تاكتيكي قديمي است كه ساليان طولاني
از معادلات سياسي جامعه ما برچيده شده بود وجز در بازي هاي كودكان نمودي
نداشت؛ اما در دهمين دوره از انتخابات رياست جمهوري اين تاكتيك مهمترين
ابزار تبليغي اصلاح طلبان يا سربازان جنگ نرم بر عليه آرمانها و ارزشهاي
انقلاب اسلامي بود. آنها براي آنكه بتوانند دروغهاي بزرگ بگويند- دروغهايي
كه توهين آشكار به شعور و ادراك يك ملت بزرگ بود كه همه حقايق را به چشم
خود ميديدند - نيازمند اين بودند كه خدمتگزاران صادق اين ملت را به
دروغگويي متهم كنند. كساني را به وابسته كردن ملت به بيگانگان متهم
ميكردند كه براي قطع و ابستگي نه تنها نسل امروز بلكه نسلهاي فرداهاي
دور نيز متحمل خسارات سنگين از بيگانگان وعوامل داخليشان شده بودند.