آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/بهخاطر عشق فیلم میسازم
كارگردان فيلم «شيفت شب» با اشاره به اينكه براي من آنچه در سينما مهم است؛ روايت است و در اين فيلم هم به دنبال روايت بودم، گفت: هر دو وجه بازيگري و كارگرداني براي من لذتبخش است و يك فيلمنامه خوب همانقدر به عنوان بازيگر براي من جذاب است كه پروسه دو ساله فيلمنامه براي من به عنوان كارگردان جذابيت دارد.

نشست خبري فيلم سينمايي «شيف شب» پس از گذشت يك هفته از آغاز اكران عمومي، صبح ديروز با حضور نيكي كريمي تهيهكننده و كارگردان، ليلا زارع بازيگر و حبيب اسماعيلي پخشكننده اين فيلم در پرديس ملت برگزار شد. در ابتداي اين نشست، نيكي كريمي با اشاره به اينكه ساخت «شيفت شب» در ادامه علاقه او به كتاب و ادبيات است و اينكه دوست دارد در فيلمهايش قصه روايت كند، گفت: براي من آنچه در سينما مهم است؛ روايت است و در اين فيلم هم به دنبال روايت بودم. نقشي كه در اين فيلم بازي كردهام به هيچ عنوان به خاطر اين نبود كه بخواهم خودم را مطرح كنم و حتي در سينما بازيگري را از فيلمسازي جدا ميكنم، به اين دليل كه ميخواهم قصههايي را كه در ذهنم وجود دارد روايت كنم. همچنين حبيب اسماعيلي پخشكنده اين فيلم و مديرعامل شركت رسانه فيلمسازان مولود درباره ويژگيهاي «شيفت شب» اظهار داشت: من اين فيلم را در جشنواره فجر ديدم و به نظرم خانم كريمي پله پله در كارگرداني رشد كردهاند و قطعاً «شيفت شب» يك پله در كارنامه ايشان بالاتر است و از طرف ديگر، فيلم درباره تحكيم خانواده است و با توجه به اينكه در چند هفته اخير به دليل تعدد اكران فيلمها شاهد نوعي فيلمسوزي بوديم، اما معتقدم اگر فيلم خوبي اكران شود، مردم از آن استقبال ميكنند و «شيفت شب» نير در 6 روز اول اكران با استقبال خوبي مواجه شده و خوشحالم كه يك بازيگر خوب امروز تبديل به كارگردان خوبي شده است. اين پخشكننده سينما با اشاره به اينكه «شيفت شب» قطعاً تا پايان هفته مرز 150 ميليون تومان را رد خواهد كرد، گفت: بخش دولتي از همه امكانات تبليغاتي بهرهمند است، اما بخش خصوصي نميتواند از اين امكانات استفاده كند و تنها با حمايت مردم است كه ميتواند همچنان سرپا باقي بماند. در ادامه اين نشست، نيكي كريمي در پاسخ به اين سوال كه از بين بازيگري و كارگرداني كدام وجه برايش مهمتر است، گفت: اين سوال را همه از من ميپرسند بهويژه اينكه در حال حاضر فيلم «چهارشنبه 19 ارديبهشت» را بهعنوان بازيگر در اكران دارم و حتي به خاطرش جايزه گرفتهام و براي اين فيلم زحمت بسيار زيادي كشيدم، بنابراين هر دو وجه بازيگري و كارگرداني براي من لذتبخش است و يك فيلمنامه خوب همانقدر به عنوان بازيگر براي من جذاب است كه پروسه دو ساله فيلمنامه براي من به عنوان كارگردان جذابيت دارد. اين بازيگر و كارگردان سينماي ايران ادامه داد: اما از سوي ديگر، يك فيلم هر چقدر هم در اكران فروش كند، نوعي شوخي است و تنها ميتواند درصدي از سرمايهاي كه من از راه بازيگري براي ساخت آن گذاشتهام برگرداند و بعد از دو سال عملاً هيچ سود خاصي اتفاق نميافتد جز اينكه عشق و علاقه باعث ميشود همچنان در اين مسير ادامه دهم. كارگردان «شيفت شب» همچنين در پاسخ به اين سوال كه چرا خودش يكي از نقشهاي فيلم را ايفا كرد، گفت: نقشي كه من در فيلم بازي كردم زن مطلقهاي بود كه يك بچه بزرگ داشت و شش ماه است كه ازدواج مجدد كرده اما به دليل آنكه دخترش با اين ازدواج مخالف است تاكنون آن را علني نكرده و همه درباره او قضاوت ميكنند و از اين جهت كه ميتوانستم حرف دلم را با اين نقش بزنم، برايم مهم بود. كريمي همچنين درباره پخش بينالمللي فيلم و كارهايي كه در اين زمينه صورت گرفته است، گفت: پخش بينالمللي فيلم برعهده بنياد سينمايي فارابي است، اما به طوركلي ما در زمينه پخش بينالمللي، حرفهاي نيستيم و به صورت مويرگي به پخش جهانی وصل نيستيم. حبيب اسماعيلي نيز درباره شرايط اكران داخلي در سينماي ايران بيان داشت: اكران داخلي به نوعي اشباع شده است و اكران فيلمها جدي نگرفته نميشود، اما اين اتفاق خوبي است كه يك فيلم قبل از توليد با افراد متخصص پخش مشورت شود و حتي به اعتقاد من بايد در شوراي پروانه ساخت نيز پخشكنندگان حضورداشته باشند و نظر تخصصي بدهند، چرا كه در تمام دنيا اين اتفاق ميافتد اما در ايران فيلمها در هر فصلي كه بشود اكران ميشوند در حالي كه هر فيلم فصل اكران خودش را دارد.

اين پخشكننده سينما ادامه داد: اما به طور مشخص براي «شيفت شب» كارهاي تبليغاتي خوبي انجام شد و معتقدم به هر ترتيب فيلم خوب در هر شرايطي كه اكران شود مخاطب خودش را خواهد داشت نظير اتفاقي كه براي «شيفت شب» افتاده است. در ادامه اين نشست، نيكي كريمي درباره نحوه انتخاب ليلا زارع و محمدرضا فروتن براي ايفاي نقشهاي اصلي «شيفت شب» گفت: در زمان بازنويسي فيلمنامه از همان ابتدا به ليلا زارع فكر ميكردم، اما در زمان پيشتوليد فيلم به نظرم رسيد كه آقاي فروتن گزينه خوبي براي اين نقش هستند، چرا كه پيش از اين فيلمهاي زيادي را با هم كار كرده بوديم و با خصوصيت هم آشنا بوديم و به نظرم رسيد كه ميتوانند در اين نقش حضور يابند. وي ادامه داد: اما چيزي كه براي من مهم بود، اين بود كه همه بازيگران با حال خوبي در فيلم حاضر باشند و حتي قبل از شروع فيلم از همه آنها ميپرسيدم كه الان حالتان خوب است يا نه؟ چرا كه برايم مهم بود كه بازيگران با تمام وجود در خدمت فيلم باشند و حواشي در بازي آنها تأثيري نداشته باشد. اين بازيگر و كارگردان سينماي ايران در ادامه همچنين درباره پايان متفاوت «شيفت شب» نسبت به آثار قبلياش و اينكه چقدر در اين پايان متفاوت به مخاطب جهاني فكر ميكرد، اظهار داشت: من خيلي موقع نوشتن به مخاطب جهاني فكر نميكنم، اما چيزي كه در ذهن من بود و به آن علاقه دارم، اين بود كه ميخواستم نشان دهم يك شخصيت بالغ چگونه ميتواند از زندگياش محافظت كند. كريمي ادامه داد: خيليها از من ميپرسند چرا ناهيد در اين زندگي باقي ميماند و من ميگويم به دليل اينكه ناهيد شخصيتي بالغ است و به همين دليل ميماند، اين نخستين خصوصيتي بود كه موقع نوشتن فيلمنامه به آن فكر ميكردم، در واقع من ميخواستم زني را نشان دهم كه پاي زندگياش ميايستد و به اين راحتي هر تندبادي نميتواند زندگياش را تحتتأثير قرار دهد. كارگردان «شيفت شب» همچنين درباره انتخاب سحر قريشي و آتيلا حجازي نيز عنوان كرد: هر كارگرداني براي شخصيتهاي فيلمش به دنبال بازيگري ميگردد كه به لحاظ فيزيكي مناسب آن نقش باشد و سحر قريشي براي نقشي كه من به دنبالش بودم مناسب بود و درباره آتيلا حجازي نيز بايد بگويم نقشي كه او بازي كرد، تا روزهاي پاياني فيلمبرداري هيچ گزينهاي نداشت و دو روز مانده به پايان كار، با او تماس گرفتم و خواستم كه بيايد و اين نقش را بازي كند. در بخش ديگري از اين نشست، نيكي كريمي در پاسخ به سوالي كه چقدر در شرايط امروز سينما فيلمسازي براي كارگردانان زن سختتر از كارگردانان مرد است، گفت: من هميشه در جشنوارههاي خارجي نيز وقتي سوالات عجيب و غريب از من ميپرسند ميگويم كه در كشور ما خانمها موفق هستند بهويژه كساني كه فيلم ميسازند كم نيستند، كساني كه كارگرداني سينما با يكي از مشاغل سخت مقايسه ميشود و به همين دليل است كه تعداد فيلمسازان زن كم است و اتفاقاً ايران از اين نظر اوضاع خوبي دارد و مستندساز و فيلمساز زيادي داريم و در واقع فرصت برابر براي همه وجود دارد، اما فيلمسازي چه براي آقايان و چه براي خانمها كار مشكلي است و وقتي يك فيلمساز مولف باشد و هم بخواهد خودش بنويسد و هم خودش بسازد سختتر ميشود. كارگردان فيلم «يك شب» و «سوت پايان» با انتقاد از وزارت ارشاد تصريح كرد: من يك ماه است كه كتاب فيلمنامه «شيفت شب» را به همراه دو فيلم «يك شب» و «سوت پايان» به وزارت ارشاد دادم تحت عنوان يك شب و دو فيلمنامه ديگر، اما مجوز انتشار نميدهند و عنوان كردند به هيچوجه چاپ نميشود، و وقتي دليلش را پرسيدم، عنوان كردند يك شب توقيف بوده است، در حالي كه اين فيلم سال گذشته در گروه هنر و تجربه اكران شد و حتي نسخه نمايش خانگي آن نيز عرضه شد، اما با اين حال اميدوارم كتاب فيلمنامه مجوز بگيرد و ما بتوانيم همراه با اكران عمومي، كتاب را نيز در بازار داشته باشيم. وي در خاتمه با اشاره به برنامههايي كه براي اكران اين فيلم درنظر گرفته شد، گفت: قصد داريم بخشي از عوايد فروش اين فيلم را براي كساني بگذاريم كه با مشكلي شبيه به شخصيت فرهاد در فيلم مواجه شدند و از كار بيكار ميشوند و همچنين در طي يك مراسم خاص، از نخستين كارگردان زن ايراني تقدير خواهيم كرد.
آرمان/پيگير كلنگزني «تئاتر پايتخت» هستيم
معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره بازسازي مجموعه تئاتر شهر، راه اندازي سالنهاي بلك باكس در شهرستانها و تلاش براي كلنگ زدن «مجموعه تئاتر پايتخت» در ولنجك صحبت كرد.

علي مرادخاني، معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در پاسخ به مهر درباره زمان تامين بودجه جشنواره تئاتر فجر گفت: به دنبال اين هستيم كه امكانات جشنواره تئاتر و همه جشنوارههاي فجر را زودتر فراهم كنيم البته دچار كمبود منابع مالي هستيم كه بايد فكري به حال آن كرد. وي ادامه داد: از نظر من بايد از ابتداي سال بودجه اين فعاليتها مشخص و تامين باشد كه متاسفانه ما از اين لحاظ دچار ضعف هستيم، اما خوشبختانه هنرمندان با ما كنار ميآيند. تلاش ما اين است تا پايان جشنواره با گروههاي تئاتري كه در اين رويداد حضور دارند تسويه كنيم. مشكل ما اين است كه وقتي تقاضاي بودجه ميكنيم دوستان ميگويند مثلا تا جشنواره تئاتر فجر كه خيلي زمان داريم و تصورشان اين است كه بودجه بايد در همان زمان تزريق شود درحالي كه حداقل از هفت - هشت ماه قبل بايد بودجه در اختيار ما قرار داده شود تا كارها به درستي بتواند به ثمر برسد. اميدوارم اين فرهنگ در بين مسئولان ما جا بيفتد و از چند ماه قبل بودجه روبدادهاي هنري را در اختيار ما قرار دهند تا مشكلي بابت تامين اعتبار جشنوارهها نداشته باشيم. معاون وزير ارشاد درباره كم توجهي به حوزه تئاتر با وجودي كه سال ۹۴ از طرف وزير ارشاد به عنوان سال تئاتر نام گرفته است، توضيح داد: حداقل ويژگي كه نامگذاري سال ۹۴ به عنوان سال تئاتر داشت اين بود كه هركس ما را ميديد ميپرسيد چه خبر از تئاتر! در واقع نامگذاري سال تئاتر موجي را بين هنرمندان ايجاد كرده است كه جاي خوشحالي دارد. در حقيقت با تمام شدن امسال قرار نيست توجه به تئاتر كم شود چون پرداختن به مسائل تئاتر قرار ماست و بايد ادامه يابد. اگر همينطور پيش برويم در سال آينده شاهد اتفاقات خوبي خواهيم بود زيرا توجه به اين حوزه را بيشتر و بيشتر ميكنيم. مرادخاني درباره برنامههايي كه در شهرستانها در حال رخ دادن است، بيان كرد: با تفاهمي كه با استانها داريم چند بلك باكس به بهره برداري ميرسانيم. البته يكي از اين سالنهاي بلك باكس چند ماه قبل در بجنورد راه افتاد و سالن بندرعباس نيز در حال آمادهسازي است. وي درباره پايان بازسازي مجموعه تئاتر شهر نيز عنوان كرد: اميدوارم با همه مشكلاتي كه داريم بازسازي تئاتر شهر امسال به پايان برسد. تلاش ما اين بود كه كاري اساسي روي اين مجموعه صورت گيرد. ما بهرهبردار اين سيستم هستيم و اميدواريم گرفتاريهاي پيمانكار پروژه نيز حل شود. در معاونت هنري ما يك ضرورت عام داريم كه هرچه زودتر بازسازي تئاتر شهر به پايان برسد اما پيمانكار مجموعه علاوه بر درك اين ضرورت روي اين مساله نيز تاكيد دارد كه همه برنامههاي به صورت قانوني عملي شود به همين جهت مشكلاتي در اين زمينه پيش آمد. به عنوان نمونه شرط خريدن يك كالا مثل صندلي از خارج از كشور اين بود كه آن كالا در كشور توليد نشود اما بعد از نامهنگاري و مذاكرات فراوان بالاخره اين مشكل حل شد و پيمانكار توانست از لحاظ قانوني اقدام به وارد كردن صندليهاي خارجي كند. از اين موارد در مراحل بازسازي تئاتر شهر بسيار است كه همين امر باعث تاخير در آمادهسازي اين مجموعه ميشود. معاون وزير ارشاد در پايان صحبتهايش يادآور شد: همچنين در حال حل و فصل مسائل زمين ولنجك هستيم و اگر بتوانيم امسال كلنگ «مجموعه تئاتر پايتخت» در ولنجك را بزنيم يك موفقيت خوب به دست آوردهايم. بنابراين اگر بخواهيم از اين باب وضعت تئاتر را بررسي كنيم شاهد اتفاقات خوشايندي در اين حوزه هستيم.
ارمان/تلويزيون فاصلهاش را با جامعه كم كند
ترانه عليدوستي بازيگر سريال «شهرزاد» شخصيتپردازي سريالهاي تلويزيوني را مطابق با آنچه كه در جامعه وجود دارد، ندانست و بيان كرد كه بهتر است صداوسيما فاصله خود را با جامعه كمتر كند.

ترانه عليدوستي در گفتوگو با مهر با اشاره به حضورش در سريال «شهرزاد» ساخته حسن فتحي كه تاكنون پنج قسمت از آن در شبكه نمايش خانگي توزيع شده است و نقش مهمي كه در اين سريال دارد، گفت: سنتها گاهي بيدليل است و زمانهايي بايد بتوان از اين سنتها كه در گذشته وجود داشته است، عبور كرد، در اين ميان نقش آثار تصويري مهم است و البته تاكنون فيلم و سريالهايي ساخته شدهاند كه خواستهاند عُرفهايي را كه گاهي بيدليل است به چالش بكشند ولي هنوز جاي شخصيتهايي كه بتوانند چنين كنشهايي داشته باشند در سينما و تلويزيون ما كمي خالي است. اين بازيگر درباره اينكه تا چه حد سريالهاي تلويزيون را تماشا ميكند، بيان كرد: سعي ميكنم هر سريالي كه اسم آن بر سر زبانهاست، ببينم. عليدوستي درباره كيفيت آثار تلويزيوني اينگونه بيان كرد: فكر ميكنم بخشي از اين مساله كه جزئيات شخصيتها در سريالها ديده نميشود به دليل محدوديتهاي صداوسيماست و به نويسنده يا كارگردانان مربوط نميشود. اگر فضا در صداوسيما آزادانهتر باشد آن زمان ميتوان قضاوت كرد كه هنرمندان چگونه جاي خالي شخصيتپردازيها را پر خواهند كرد. اميدوارم شخصيتپردازي بهتري از شخصيتها در توليدات صداوسيما ديده شود. اين مساله در به تصوير كشيدن چهره مردان هم وجود دارد و فكر ميكنم بهتر است صداوسيما كمي فاصله خود را با جامعه كمتر كند. بازيگر سريال «شهرزاد» در پايان درباره بازي خود در اين مجموعه و اينكه بعضي فكر ميكنند از همه ظرفيت خود استفاده نكرده است و گاهي بازيهايي خنثي داشته است، اظهار كرد: احساسات من هنگام بازي در سريال «شهرزاد» بسيار درگير اين كار بود و متاسفم كه براي بعضي چنين برداشتي حاصل شده است، من بعيد ميدانم كه بازي من در اين كار خنثي بوده باشد.
ابتکار/گفت و گوی «ابتکار» با رضا یزدانی؛
نمی خواهم در مورد راک حرف بزنم!
رضا یزدانی پیشتر در گفتوگوهایش خودش را مولف سبک کاری امروزش دانسته و معتقد است کسی تا به امروز به شیوه او کار راک نکرده است و موسیقی راک ایرانی را فاقد تاریخچه میداند و معتقد است زمانی سرزمینی موسیقی راک دارد که حداقل 500 گروه راک در آن فعالیت کنند و کنسرت بدهند. شاید چنین آرزویی در فضای امروز موسیقی ایران کمی بعید به نظر برسد اما بیگمان امید داشتن، کاری بعید و دور از دست نیست...
چرا تا این حد خودتان را درگیر تمام عناصر سازنده قطعات مثل ملودی، آهنگ و ترانه میکنید؟
درست است من به شدت با همه اینها درگیرم. باید ترانه را خودم انتخاب کنم.معمولا باید خودم آهنگ بسازم و کلا کیفیت کار برایم اهمیت زیادی دارد.می خواهم بهترین خروجی را به مخاطب تقدیم کنم.
یعنی کار سایر آهنگسازان را قبول ندارید؟
چرا اگر کار خوب باشد استقبال میکنم.اما تر جیح میدهم حسی را که از درونم میجوشد نشر دهم بنابراین ترجیحاً دوست دارم آهنگساز کارهایم خودم باشم.
کدامیک از ترانه هایتان را وقتی در حس و حال عاشقی بوده اید سرودید؟
من شاید چیزی حدود صدو هفتاد هشتاد ترانه داشته باشم.آن قدر زیادند که نمیتوانم باز کنم که کدام را در چه حس و حالی سروده ام.

نظر شما در مورد موسیقی راک چیست؟
نظری ندارم و ترجیح میدهم در این رابطه صحبت نکنیم.
چرا خوانندهای که تمام سبکش راک است، نمیخواهد در مورد این سبک صحبت کند؟
اصلا نمیخواهم پاسخی بدهم. چون هر بار که در موردش صحبت کردم، حواشی بسیاری برای من درست شده است.
چه شد که با مسعود کیمیایی آشنا و تا این حد به هم نزدیک شدید؟
از فیلم "سربازهای جمعه" بود که ایشان را شناختم.ترانه لاله زار از آلبوم "پرنده بی پرنده" را شنیده بودند و از من دعوت کردند که در ان فیلم بازی کنم که به دلایلی این امر میسر نشد.اولین همکاری ما در فیلم "حکم" صورت گرفت .ایشان کارهای من را دوست داشتند و من هم کارهای ایشان را.همین باعث شد که درچهار تا فیلم با هم کار کنیم.
مسعود کیمیایی را چطور آدمی دیدید؟
آقای کیمیایی از معدود کارگردانانی است که موسیقی را خوب میشناسد و به موسیقی اشراف دارند و این امر کار با ایشان را برای من راحت تر و لذت بخش تر میکند.
به نظرتان چرا به شما لقب "سلطان راک ایران” را داده اند؟
به نظرم این از لطف هواداران است.هواداران و مخاطبینی که من احترام خیلی زیادی برایشان قائل هستم و برای اثبات همین ادعاست که اینطور بی وقفه کار میکنم تا آن هارا راضی نگه دارم و قدردان این همه لطف ایشان باشم.
در اجراهایی که دارید معمولا انتخاب قطعات بر چه اساسی است؟ یعنی از هر آلبومی هر کاری را که دوست داشته باشید برای اجرای زنده انتخاب میکنید؟
بله. من براساس سلیقه مخاطبانم و آنچه آنها میپسندند قطعات را انتخاب میکنم. برای این منظور هم یک نظرسنجی در سایت خودم گذاشتهام که براساس این نظرسنجیها قطعاتی را که میخواهم در کنسرت اجرا کنم، انتخاب میکنم.
یعنی ترجیح میدهید که براساس سلیقه عامه مردم کارهای اجراییتان را انتخاب کنید؟
معلوم است که مخاطبان چه کارهایی را بیشتر میپسندند. اگر کفه ترازویی هم در کار باشد باز معلوم میشود که کدام کارها وزن بیشتر و مخاطبان بیشتری دارند و کدامها کمتر. من هم براساس همین نظرسنجیها که روی سایت میگذارم، متوجه میشوم که مردم کدام کارها را بیشتر میپسندند و آنها را اجرا میکنم.
این عامگرایی نیست؟ چون در مقوله هنر همیشه این بحث وجود دارد که اگر هنرمندی براساس سلیقه عامه مردم حرکت کند هنرش تودهیی میشود و کیفیت کارش افت میکند. شما بیم این را ندارید که این اتفاق برای کارهای شما هم رخ دهد؟ فکر میکنید صرفا رفتن به آن سمتی که مخاطب میپسندد کار درستی است؟
من معمولا 60 تا 70 درصد کارها را براساس نظرسنجی انتخاب میکنم و 30 تا 40 درصد را براساس علاقه و خواست خودم، بنابراین صرفا به دنبال مخاطب نمیروم. وقتی 60 درصد نظر مخاطبان را رعایت کنید دنبال مخاطب نرفتهاید. حتی اگر بخواهیم به دنبال مخاطب هم برویم از نظر شما چه اشکالی دارد؟ کسانی که بلیت کنسرت را میخرند و میآیند تا اجرا را ببینند باید چیزهایی را بشنوند که دوست دارند.

نظرتان در مورد پلی بک وسط کنسرت چیست؟
مگر چنین کاری هم میکنند؟! من نشنیده بودم.اصلا مگر میشود همچین کاری کرد؟به نظر من این توهین به مخاطبی است که مبلغی پرداخت کرده بلیت خریده وقت گذاشته آمده هنرمند محبوبش را ببیند و صدای او را از نزدیک بشنود.اگر قرار به پلی بک باشد که دیگر چرا کنسرت برگزار شود؟راحت در خانه یا ماشین سی دی گوش میدهند خب!فصل داغ کنسرتها کم کم دارد شروع میشود و از حدود 25 روز دیگر تهران و شهرستانها شاهد اجرای این کنسرتها خواهند بود.امیدوارم دیگر اثری از پلی بک و این صحبتها نباشد.
وقتی مورد انتقاد قرار میگیرید چه واکنشی نشان میدهید؟
اول به طور کامل میشنوم تا ببینم نظرات چیست و در صورت امکان از آن نظرات استفاده میکنم.
بازیگری چقدر برایتان جدی است؟
تا قبل از "آهای عبدالحلیم” آن قدر جدی نبود و موسیقی برایم اولویت داشت و مهم تر بود.اما این فیلم داستان بازیگری را برایم جدی کرد.چون یک تجربه متفاوت و البته درست بود و خیلیها گفتند که به خوبی از پس آن برآمدم.
خیلیها میگویند شبیه فرهاد میخوانی.نظر خودت چیست؟
نظری ندارم...
رابطه هنر با پول را چه میدانید؟
پول میتواند به خدمت هنر در بیاید. با پول میشود کار درست انجام داد. بدون اینکه مجبور باشی تن به کارهای سفارشی و سخیف بدهی.
اعتماد/گفتوگو با محمدمهدي عسگرپور درباره جريان انحلال خانه سينما، فيلمسازي و سريال «نفس گرم»
وزير را به جاي فيلمساز استيضاح ميكنند
بهتر است كمي زمان بگذرد تا دوستان بدانند اوضاع از چه قرار است
شراره داودي-رضا صديق / در آن سالهاي نهچندان دور كه خانه سينما يعني تنها نهاد صنفي سينماگران در حال بسته شدن بود، مديريت آن را محمدمهدي عسگرپور برعهده داشت. در آن دوران اهالي اين خانه همدلي را بيش از پيش تجربه كردند و حتي براي بسته نشدن اين خانه بسط نشستند. عسگرپور نيز در كنار آنان از اين خانه دفاع كرد. بديهي است بسياري به عملكرد اين مدير فرهنگي نقد داشتهاند، برخي با غرض و برخي بيغرض؛ اما شكي نيست ماحصل عملكرد او در آن سالها به همراه هياتمديره آن سالهاي خانه سينما، در بقاي اين خانه تاثير داشت. اين گونه است كه نام محمدمهدي عسگرپور جداي از ماهيت فيلمسازي و كارگردانياش در سينما و تلويزيون و همچنين مديريتهاي پيشينش در حوزه فرهنگ، همواره يادآور ايامي سخت براي سينماي كشوراست، ايامي كه حتي به يادآوردنش نيز دلگير است و تلخ... عسگرپور به تازگي مجموعهاي ساخته كه در تلويزيون در حال پخش است. از اين رو گپ و گفت ما از «نفس گرم» شروع شد تا در ادامه از او درباره سكوت اين ايام و از عزلت خودخواستهاش بپرسيم و گپمان گرم بگيرد و او پس از مدتها سكوت، از برخي نگفتهها سخن بگويد.

با مجموعه نفس گرم بعد از مدتي دوري دوباره به تلويزيون برگشتيد و البته با رويكردي متفاوت نسبت به قبل. يعني روايت يك خانم سخنران مذهبي و جلسهاي كه ما در سينما و تلويزيون شبيهاش را نداشتيم. در ابتدا درباره اين كمكاريتان با تلويزيون صحبت كنيم و بعد چرا به سراغ چنين موضوع زنانهاي رفتيد؟
به هر حال همه فيلمسازها ريتم كاري مشخصي دارند و خود من به صورت طبيعي نميتوانم هر سال يك فيلم براي تلويزيون بسازم و در كارنامه كاريام هم كه نگاه كنيد فاصله ميان آثار توليد شده وجود دارد. شايد بعضيها بتوانند در سال دو سريال بسازند و ميسازند ولي من در خودم اين توان را نميبينم كه چنين كاري انجام دهم. البته پيش آمده كه در فاصله يك سال سريالهايي مثل جراحت و شيدايي بسازم. البته فاصله ميان گلهاي گرمسيري و جراحت هم خيلي نبوده است. به هر حال بايد طرحي مطرح شود كه دلمشغولي من هم باشد، بعد از آن تيم سازنده شكل بگيرد و دست آخر اينكه تلويزيون هم پاي كار باشد تا اين اتفاق رخ بدهد. بعد از سريال شيدايي اين طور نبود كه من نخواهم كار كنم. با اينكه پيشنهادهاي نسبتا زيادي هم از طرف تلويزيون داشتم اما طرحها خيلي مورد پسند من نبود يا شرايط كار مهيا نميشد. البته وقت من هم صرف امور ديگري بود كه مسائل صنفي هم جزو آن ميشد. البته در دوران چهار سال دولت دهم من با اينكه جراحت و شيدايي را در تلويزيون داشتم، اما شرايط كار در سينما برايم وجود نداشت و تنها دورهاي بود كه من احساس ميكردم در اين حوزه خاص نميتوانم كاري را انجام دهم، نه اينكه من طرحي نداشته باشم بلكه اوضاع به شكلي نبود كه فيلم سينمايي كار كنم.
منظورتان همان زاويه فكري شما با تيم اجرايي دولت دهم در سينماست؟
بله و البته موضوعات ديگر. در سال ۸۸ حال كاركردن در من از بين رفته بود تا سال ٩٢. البته فيلم «ميهمان داريم» در انتهاي دولت دهم كليد زده شد، چون براي من اين اطمينان به وجود آمده بود كه اين دولت ادامه منطقي نخواهد داشت و تركيب ديگري اداره مملكت را در دست ميگيرند. در اين دوره من مسائل ديگري داشتم و البته يك فيلم سينمايي هم ساختم. اوضاع به همين شكل ادامه داشت تا زماني كه طرح «نفس گرم» را خواستم كار كنم. اين طرح از چند سال قبل در ذهنم بود و شرايطي شد كه من آن را البته با تغييراتي بنويسم. طرح اوليه چيز ديگري بود كه من آن را باز نميكنم چون دوست دارم آن را هم بسازم، البته در سينما. چون آن طرح جزو چيزهايي است كه فكر نميكنم تلويزيون پاي آن بايستد. در حقيقت حالا در «نفس گرم» ما تلطيف شده و مهار شده همان فكر را ميبينيم.
شرايط ساخت سريال نفس گرم به چه نحوي پيش رفت؟
من طرح اوليه را نوشتم و به تلويزيون ارايه دادم، البته زمان آقاي ضرغامي بود و آن زمان قبول كردند. طرح را به آقاي رضوي كه دوست قديميام هست نشان دادم و او گفت ميخواهد به عنوان تهيهكننده در اين كار حضور داشته باشد فارغ از اينكه كدام شبكه بخواهد آن را بسازد. از همين رو من با آقاي رضوي براي نگارش فيلمنامه طرف شدم. بعد از اين اتفاقها و تغييراتي كه در مديريت تلويزيون اتفاق افتاده بود، اعلام كردند اين كار را براي ماه رمضان ميخواهند، وقتي اين حرف را زدند من احساس كردم كه نميرسد با اين حال اصراري از سمت تلويزيون وجود داشت. پيش از اين با اين سرعت فيلمسازي نكرده بودم. وقتي كار وارد مرحله پيش توليد شد، متوجه شديم كه براي ماه رمضان آماده نميشود، تلويزيون هم راه آمد و اجازه داد كه ما كار خودمان را انجام دهيم. بنابراين كار در مسير نسبتا طبيعي خودش قرار گرفت اما اتفاقي كه در اين ميان افتاد اين بود كه كار شتابزده شروع شد و يكسري از مشكلاتي كه در اين ميان به وجود آمده بود از همين اتفاق نشات ميگرفت.
مثل چه مشكلاتي؟
يكي از مشكلات بزرگي كه ما با آن روبهرو شديم، فيلمنامه بود و چون من درگير پيشتوليد شده بودم ديگر فرصتي براي نوشتن فيلمنامه نداشتم. البته اين حرفها به اين معني نيست كه از همكاري خانم معتضد و آقاي ترابنژاد پشيمان هستم، هردو از نويسندگان خوب كشور هستند كه با ما كار كردند اما تمركز در كار از بين رفت. چون اين موضوع خيلي خاص بود و از جنس كارهايي نبود كه بتوان با كار گروهي آن را به نتيجه رساند و نياز به تمركز بيش از اندازهاي داشت. ما در كار طوري برنامهريزي كرده بوديم كه زمان شروع توليد، حداقل نيمي از فيلمنامه نوشته شده باشد كه اين اتفاق اصلا نيفتاد. براي همين فيلمنامه دير به دير آماده ميشد و ما هم بخشي از لوكيشن را به همين دليل نميتوانستيم حاضر كنيم. كار به نظر من ميتوانست سرعت بالاتري هم داشته باشد، با اين حال به نظر من كار بايد در زمان مناسبتري شكل ميگرفت كه اين اتفاق نيفتاد.

انتخاب بازيگرها هم در همين شتابزدگي بود؟
بخشي از آن بله، اين طور بود. اين موضوع اما باعث نميشود كه من بگويم از نتيجه كار راضي نيستم. البته در اين بخش هم اين اتفاق پيش آمد كه با برخي بازيگرها وارد مذاكره ميشديم ولي آنها وقت نداشتند و مثلا ميتوانستند يك ماه ديگر به ما ملحق شوند ولي ما همان وقت ميخواستيم كار را شروع كنيم و در اين ميان برخي از بازيگرهاي مورد نظرمان را از دست داديم. البته اين اتفاق نهتنها براي عوامل جلوي دوربين كه براي عوامل پشت دوربين هم افتاد.
خانم مرجانه گلچين از همان ابتدا براي اين نقش انتخاب شده بودند؟
براي نقش مليحه ما در مسير و كاري كه انجام داديم به اين نتيجه رسيديم كه از خانم گلچين استفاده كنيم. البته گزينههاي ديگري هم از همان ابتدا وجود داشت ولي با آنها به نتيجه نرسيديم. البته مواردي هم بود مثل اينكه بازيگري گفته باشد من اين طرح را دوست ندارم و تنها به خاطر پول ممكن است حاضر باشم در اين مجموعه بازي كنم. در اين مورد بايد بگويم من در سابقه كاريام اين نوع روابط را نميتوانم هضم كنم اما مثل اينكه اين روابط در تلويزيون عادي است و حتي اگر تلويزيون هم بخواهد به چنين افرادي دستمزد چند برابر بدهد، من اصلا نميتوانم با چنين تفكري كار كنم. براي من در قدم اول مهم است كسي كه ميخواهد در نقشي حاضر شود، خود نقش را دوست داشته باشد. در مواردي هم اين موضوع وجود داشت كه مثلا بازيگري معتقد بود كه نبايد سنش را بالا ببريم. اينچنين محدوديتها به شكلي است كه به نظر من اين فرد بهتر است به جاي اينكه بازي كند، خودش كارگرداني هم بكند. اينچنين افراد را در همان ابتداي راه كنار گذاشتم.
چه بازيگرهاي ديگري را از نظر تيپيكال براي اين نقش مدنظر داشتيد؟
نميتوانم اين را بگويم، چون برخي از آنها مصداق همين موضوعاتي بودند كه گفتم. ممكن است با بعضيها در آينده كار كنم، نميدانم! شايد برخي از همكاران من عملگرا باشند و به موضو ع به شكلي نگاه كنند كه داريم سريالي ميسازيم، حالا اگر كدورتي هم به وجود آمد، ميتوانيم در كار بعدي جبران كنيم. اما براي من بعضي از اين موضوعات مهم هستند و شايد ديگر نتوانم با اين افراد همكار باشم. شايد اصلا با كسي كه چنين جملهاي را گفته نتوانم ديگر كار كنم. به همين دليل بهتر است نامي از كسي برده نشود.
يكي از نقدهايي كه به «نفس گرم» وارد ميشود روند كند روايت است و اينكه در بعضي از قسمتها اصلا انگار هيچ اتفاقي نميافتد و درام جلو نميرود.
شايد بخشي از اين كندي به ويژگيهاي كار برگردد. اما بايد نكتهاي را بگويم، مشكلي كه درباره فيلمنامه گفتم همچنان پابرجاست. چيزي كه از ابتدا در ذهنم داشتم، اين بود كه بايد يك زندگي شكل بگيرد. از طرفي ما با يك قصه كاملا زنانه روبهرو هستيم كه تنها روايت زندگي مليحه نيست، بلكه قصه زنهايي را داريم كه از اقشار مختلف هستند كه برخي از آنها حتي ممكن است با مسائل حاد و پيچيدهاي هم روبهرو باشند. بنابراين بخشي از قصههاي ما بايد به افرادي غير از مليحه اختصاص پيدا كند. اين بايد در مجموعه نشان داده شود. البته تقاطع اين داستانها خيلي مهم است. براي خود من سخت نيست اين تقاطعها را به شكلي نشان دهم كه برخورد بزرگي به نظر برسد. اما فكر كردم آن شيوه قبلا استفاده شده و حتي متريك هم هست و شايد خيلي هنرمندانه نباشد و باب ميلم براي اين كار نبود. من حس كردم تقاطع قصههاي مختلف ما در اين مجموعه لطيف و ظريف اتفاق بيفتد و ما فكر نكنيم كه داستان اين آدمها چقدر بزرگ است و اگر همسايه را در كار وارد كرديم به چه قصدي است و تقاطع با داستان اصلي در كجا اتفاق ميافتد.
ولي فوكوس روايت داستان بر مليحه است و او درام را پيش ميبرد.
بله، نكته ديگري كه ما در فيلمنامه ميخواستيم كه وضعيت مليحه را در دو مقطع در نظر بگيريم، يكي قبل از اتفاقي كه برايش ميافتد و يكي بعدش. در طرح اوليه من اين بود كه در قسمت اول با يك اتفاق روبهرو ميشويم و بعد از آن شروع به شناخت مليحه ميكنيم. من به اين شكل ميخواستم به نتيجه برسم. اما يك موضوعي بود كه اگر با طرح من جلو ميرفتيم، خيلي نميتوانستيم وضعيت قبل از اتفاق مليحه را به تصوير بكشيم. از اين جهت كه در كار بايد از فلاشبكها استفاده ميكريم و فكر كردم شايد خيلي جالب نباشد و باز كردن شخصيت او بعد از اتفاق راحت نيست. براي همين بايد اتفاق را در جايي به تصوير بكشيم كه فرصت روايت مليحه قبل از اتفاق را داشته باشيم. در اين جا مليحه قبل از اتفاق روايت ميشود، البته كدها و گرههاي ريزي هم وجود دارد كه براي مخاطب علاقهمندي ايجاد شود و داستان را ادامه دهد. اما مطمئنا مليحه بعد از چند اتفاق تغيير ميكند. شرايط مليحه اين طور نيست كه با همسرش و دروغي كه به او گفته مواجه شود، اتفاقهاي ديگري هم براي او ميافتد. ما از مليحه كاركردهاي ديگري هم ميبينيم. در طرح اوليه روند اين اتفاق در چهار قسمت پيشبيني شده بود، اما در نگارش و همان شتابزدگي كه گفتم، تغييراتي اتفاق افتاد و جابهجاييهايي صورت گرفت كه ديگر در مونتاژ درست نميشد و كار لطمه ميخورد.

همان طور كه خود اشاره كرديد سريال نفس گرم زندگي زنان متفاوتي از جامعه است كه به بهانه مليحه روايت ميشوند. اين گونه آثار كه به سراغ مساله زنان ميروند عموما با مشكلات عديدهاي و با تفاسير فرامتني روبهرو ميشوند. مثل فيلم سينمايي «خانه دختر» كه نگاهي انتقادي به مساله ازدواج داشت،براساس اين متر آيا نفس گرم با مشكلات اينچنيني روبهرو نشد؟
حقيقتش چرا. حتي بعضي از دوستان و همكاران نزديك توصيه ميكردند كه از مشورت خانمها استفاده كنم. درست است كه من مرد هستم اما فضاي خانمها را خيلي خوب ميشناسم. از تمام قشرها، به دليل مشاغلي كه داشتم مشكلات و مسائلي را كه با آنها روبهرو هستند ميدانم و متوجه هستم. چه كساني كه كارمند هستند، چه كساني كه هنرمند هستند و چه كساني كه جزو قشر سنتي هستند. نكتهاي كه وجود دارد اين است كه من اعتقاد ندارم در حق خانمها ظلم ميشود، ولي اين اعتقاد را دارم كه در بسياري موارد حقوقشان پايمال ميشود. اين موضوع هم برميگردد به مقدراتي كه در كشور و دنيا وجود دارد. چون در دنيا هم اين طور است، اما شكلشان با هم فرق ميكند. اساسا جايگاه خانمها در مسائل اجتماعي ما مخدوش شده. براي مثال يك دفتري هست كه من گاهي به آن سر ميزنم و خانمي را ميبينم كه شاغل است و براي اينكه بتواند جاي پارك براي ماشينش پيدا كند، از ساعت شش بيرون ميآيد و در ماشين ميخوابد كه ساعت هشت هم سركار برود و لابد هم شش بعدازظهر كارش تمام ميشود و تازه ميخواهد برود خانه؛ در اين اوضاع اين خانم چطور ميخواهد يك خانه را اداره كند؟ چون واقعيت اين است كه مديريت خانواده و بعد هم جامعه در ضمام خانمهاست. اما در چنين شرايطي اين اتفاق نميافتد. البته منظور من هم اين نيست كه خانمها بروند و در خانه بنشينند، ولي وقتي جايگاهها و هويتها در جامعه مخدوش باشد، ما با يك خانم عصبي و پرخاشگر روبهرو ميشويم. حتي همين الان خانمها مجموعا عصبيتر از آقايان رفتار ميكنند. همه اينها را توضيح دادم كه بگويم من در ضمن اينكه با كار كردنشان موافقم اما ميدانم كه كار كردن برايشان سخت است. راحتطلبي در فيلمسازي ما باعث شده كمتر به سراغ اين موضوعات برويم، چون وقتي شما در اين مسير به مميزي بخوريد و سنگاندازي بشود، به اين فكر ميكنيد كه چرا بايد روي اين موضوع كار كنيد؟ و اصلا به سراغ چيزي ميرويد كه راحتتر است و حتي مسوولان هم دست بزنند و هورا بكشند. اصلا به اين فكر نميشود كه مردم با اثر چقدر ارتباط برقرار ميكنند يا اساسا در جامعه چه كاربردي دارد. اين اتفاق زياد ميافتد.
در اين سريال با چه نوع مميزيهايي روبهرو شديد؟
بگذاريد از كارهاي پيشينم مثالي بزنم. در سريال گلهاي گرمسيري سكانسهايي حذف شد و من مانند آدمهايي بودم كه در كوچه تاريك هستند و نميدانستم با چه كسي طرف هستم. اصلا نميدانستم چه كسي دارد اين بلا را سر سريال من ميآورد. به هركسي كه سر ميزدم با لبخند برخورد ميكرد و من را به سمت فرد ديگري هدايت ميكرد. آخر سر هم مجبور شدم كه برخورد جدي كنم و سر و صداي زيادي راه بيندازم تا ببينم اگر كسي سرخ شد، بدانم كار خودش است.
چه سكانسهايي را حذف كرده بودند؟
سكانسهايي از سريال حذف شد كه رابطه عاشقانه اشكان خطيبي كه رزمندهاي بود و داشت حرفهايش را به كسي كه قرار بود با او ازدواج كند و حالا در كما بود، به تصور ميكشيد. سكانسهايي شبيه همين سكانسها كه مليحه بالاي سر آقا مرتضي در كما صحبت ميكند، و ميبينيد بالاخره توانستم شبيه آن سكانس را بسازم. در آن زمان اما شبيه اين سكانسها در آن سريال حذف شد. گفتههاي عاشقانه اين جوان رزمنده سال ۵۹ با دختري كه ميخواست ازدواج كند حذف شد. آن هم در شرايطي كه وقتي شروع ميكند به حرف زدن ميبيند اصلا بلد نيست عاشقانه صحبت كند و باز هم از توپ و تانك و خشونت صحبت ميكند. وقتي نخستين سكانس را حذف كردند من اعلام كردم كه اگر اين موضوع ادامه پيدا كند، من از فردا شب راشها (فيلمهاي خام فيلمبرداري شده) را به شما ميدهم و خودتان مونتاژ كنيد و نام مرا هم از تيتراژ بگذاريد بيرون و نام مدير شبكه و ناظر كيفي و مدير بخش را بگذاريد. در آن زمان دوستان و همكاران من ميگفتند كه تو ميخواهي دوباره با تلويزيون كار كني و راه خودت را خراب نكن كه من ميگفتم اصلا معلوم نيست من بخواهم چه كنم و شايد اصلا بخواهم بعد از اين مجموعه بروم و كشاورز بشوم و اصلا معلوم نيست بخواهم باز در همين شرايط باشم و حاضر نيستم اين كار را به خاطر كاري كه شايد در دوره بعدي بخواهم انجام دهم، فدا كنم. من اصلا چنين شرايطي را قبول ندارم و كارم را فدا نميكنم ولو اينكه ديگر نتوانم كار كنم. اين نوع ايستادگي را هم ميفهمم و هم اميدوارم همه همكاران ما در اين موقعيت قرار بگيرند. ما خودمان اين روزها در حال توسعه بيابان محافظهكاري و كجفهمي هستيم و به خاطر ترس از اينكه ممكن است چه اتفاقي بيفتد، سكانسي را خارج ميكنيم و دفعه بعدي حتي از قبل اصلا آن را نمينويسيم. اين موضوع خيلي گسترش پيدا كرده است و وقتي با همين دوستان صحبت ميكنيم كه مشكل شما با اين سكانس چيست، ميگويند من كه مشكلي ندارم دستور از بالاست و اين بالا را تا هركجا كه بروي نميتواني پيدا كني و معلوم نيست اين دستور ِ از بالا، كجاست!

شما اين روحيه جنگندهتان را در چهار سال دولت دهم و در حفاظت خانه سينما هم نشان داده بوديد.
من نامش را جنگندگي نميگذارم. بحث تجاوز است و در آن موقيعت من فكر ميكردم گروهي ميخواهند تجاوز كنند و من بايد بايستم. حالا اين گروه ميخواست وزير ارشاد باشد يا آدمي در حراست باشد يا حتي از همكارهاي خودمان. اتفاقا در آن زمان برخي همكاران ما همدستي زيادي در اين زمينه كردند. همانهايي كه اين روزها باعنوان جريان سوم دوباره پيدا شدهاند و كمكم تاريخ به شكلي دستخوش تغيير شده است و جريانها را به شكلي نشان ميدهند كه انگار من دوست آقاي فلاني بودم كه در آن زمان متصدي سازمان سينمايي بود. يادشان رفته خودشان چطور وارد شدند و همان كسي كه از روي ديوار پريده بود اصلا يادش رفته چنين كاري كرده بود. قلابش را حراست ارشاد گرفته بود و او پريده بود، الان يادش رفته چنين كاري كرده بود. البته يادش هم نرفته برگشته و صحبت از جريان سوم ميكند.
وقتي نام محمدمهدي عسگرپور ميآيد، به غير از كارنامه فيلمسازي و سمتهاي دولتياي كه داشته است، يك تصوير پررنگتر است؛ مديرعامل خانه سينما كه با چنگ و دندان نگذاشت اين تشكل صنفي منحل شود. تصويري كه سبب شد بلايي كه بر سر انجمن صنفي روزنامهنگاران آمده است بر سر صنف سينماگران نيايد. اما اين روزها چرا ديگر خبري از حتي محمدمهدي عسگرپور در مجامع سينمايي نيست؛ گويي به عزلتي خودخواسته رفتهايد و سكوت كردهايد.
دوستان جريان سوم ميگفتند كه در دورهاي كه لجاجتهاي دو گروه وجود داشت كار بين خانه سينما و دولت بالا گرفت! جالب است كه آن موضوع، حالا شده است لجاجتهاي دو گروه يعني من لجوج و آقاي شمقدري لجوج و آقاي حسيني وزير ارشاد هم لجوج! حالا لجوجها افتادهاند به جان هم. پس اگر اين طور بوده همه چيز خوب پيش ميرفته است و فقط ما لجاجت ميكرديم.
و همچنين مثل سابق هم بر اين موضوع پافشاري ميكنند حالا و ميگويند كه دليل آن رفتارها با خانه سينما به دليل فعاليتهاي سياسي خانه سينما بوده است!
بله، البته من آن واحد را پاس كردهام. اوايل به غير از مديران به كساني كه همان روزها با آنها جلسه داشتم و اين موضوع را مطرح ميكردند، از دوستان تا مطبوعات و خبرگزاريها و روزنامههاي طرفدار دولت، هم اينچنين جواب ميدادم كه اگر موضوع فعاليت سياسي خانه سينما است، لطفا مصداقهاي آن را بياوريد. خيلي هم نميخواستم فقط دو مورد براي من كافي بود. من ميگفتم اگر مصداق بياوريد ميتوانيم با هم صحبت كنيم. چون اگر شرايط اين طور باشد من هم ميتوانم همين طوري بدون دليل بگويم كه شما آدم فاسدي هستيد.
البته كه همه اين حرفها برچسبهايي است كه به فعاليتهاي خانه سينما ميزدند...
بله، من هم مثال ميخواستم از اينان. اشاره به چند نكته كوچك هم براي من كافي بود كه بتوانم دربارهاش صحبت كنم. فقط يك نكته بود، فقط يك مصداق بود كه ميتوانستند استفاده كنند و واقعا ديگر هيچ چيزي در اين زمينه نبود. اين يك موردي كه ميگويم بحث بازداشت مستندسازها بود. ۵ نفر به جرم ارتباط با شبكههاي بيگانه دستگير شدند و فرداي آن روز وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اعلام كرده بود اينها برانداز هستند! نخستين مساله من اين بود كه اصلا پروسه تحقيق چطور انجام شده و يك روز بعد از دستگيري وزير ارشاد و نه قوه قضايي اعلام كرده آنها برانداز هستند؟ با تحقيق كوچكي كه ما داشتيم فهميديم آش سختي را براي اين افراد پختهاند و واقعيت اين است كه من فكر ميكردم اصلا انساني نيست كه من جزء را فداي كل كنم و بگويم به اين دليل كه ممكن است كليتي به خطر بيفتد بهتر است سكوت كنيم. من اتفاقا فكر كردم كه بايد عكسالعمل نشان دهيم. با دوستاني كه در حوزه امنيتي كار ميكردند صحبت كردم كه وقتي شما ميگوييد كار كردن با شبكههاي معاند بر اساس قانون جرم است، اولا بند قانوني را به ما نشان دهيد و دوما به ما بگوييد اين شبكههاي معاند را چطور ميتوانيم بشناسيم؟ تا اينكه بدانيم بايد با هركدام چطور برخورد كنيم. واقعيت اين است كه توضيح روشني نداشتند. فكر كنيد اين موضوع كه تا اين مقدار مبهم است و مثلا ما نميدانيم موضع ما بايد در مقابل كشوري كه در همسايگي ما است مانند روسيه چه بايد باشد؟ اين كه يك روز مرگ بر روسيه است و يك روز نيست، از كجا ميتوان تشخيص داد كه كار كردن با رسانهاش چه تكليفي دارد. پس جاهايي بايد وجود داشته باشد كه البته قانوني هم باشد و بگويد بر اساس شوراي امنيت اين شبكهها معاند محسوب ميشوند تا اطلاع ثانوي. در اين صورت ميتوان درباره قانون صحبت كرد. ضمن اينكه ارتباط اين مستندسازها با بيبيسي فارسي نبود و با بيبيسي خارجي بود كه در آن زمان مشكلي هم نداشت چون در ايران دفتر داشتند و فعاليت ميكردند. سر اين موضوع بود كه دفاع از اين آدمها را به مثابه فعاليت سياسي خانه سينما تلقي كردند. وقتي كه اين جريانات تمام شد، سوال من اين بود و هست از آقاي وزير كه چطور اين افراد برانداز هستند وقتي همهشان امروز در حال فعاليت هستند و پاسپورتهايشان را هم گرفتهاند؟ پس برانداز نيستند يا شما با عنوان رافت اسلامي همهچيز را حل ميكنيد و تمام ميشود؟ كاري كه ما در آن زمان انجام داديم، دفاع صنفي بود، حداقل همان چند نفر ميتوانند امروز حرف بزنند كه اين كار ما چقدر بار سياسي داشت يا خير. وگرنه از سوي ديگر هم مثلا يكي از بازيگرها در مجلسي بوده، چيزي استفاده كرده و بعدش با ماشين تصادف كرده بود و بعدها گله ميكرد كه چرا خانه سينما از او دفاع نكرده است! خب خيلي مشخص است كه چرا اين اتفاق نميافتد. وقتي ميگوييم دفاع ما داستان قبلي كه تعريف كردم صنفي بوده است شاهدش همين است. در واقع اگر آن آقا چيزي مصرف نكرده بود و تصادف ميكرد ما بايد از او دفاع ميكرديم.

نكته دقيقا همينجاست، فهم صحيح از موضوعات صنفي.
بله. اصلا نميدانم بحث چطور به اينجا كشيده شد!
بحث بر سر صحبتهاي امروز از سوي جريان سوميها بود و اسم گذاشتن بر روي دفاع شما از خانه سينما به لجاجتهاي شما و آقاي شمقدري. و همچنين دليل سكوت امروز و عزلت خودخواستهتان.
من خيلي مايل بودم و هستم كه همه ما دوران بعد از آن اتفاق را تجربه كنيم. خيلي از خبرنگارها و خبرگزاريها زنگ ميزدند و درباره موضوعات مختلفي مثل توقيف فيلمها و دعواهايي كه اتفاق ميافتاد صحبت ميكردند و اظهارنظر ميخواستند. احساس ميكردم كمي حضور من و هر نوع اظهارنظر من، من را ميبرد در بستهبندي قبلي. بايد اجازه دهيم همهچيز تهنشين شود و دوستان دوران جديد را ببينند و تجربه كنند و بعضي از آقاياني كه در جريان سوم هستند بهتر بشناسند. و بعد از آن در مصاحبهاي من بنشينم و بگويم مردم، دوستان، سينماگران در تاريخ فلان، فلان آدم بود كه با آقاي سجادپور نشسته بودند و نامه نوشتند كه آن بلاها سر خانه سينما بيايد. من تا چه زماني بايد به اين موضوعات گذشته الصاق بشوم؟ بايد بگذارم كمي از اين موضوعات بگذرد. البته گلهمندي من از مديريت جديد سينما هم هست كه پيشتر جاهايي هم آن را گفتهام.
چه نوع گلههايي آقاي عسگرپور؟
فكر ميكنم در بسياري از اين مديريتها، دارند دروازههاي خالي را اوت ميزنند. من به آقاي ايوبي موضوعاتي را گوشزد كرده بودم و اوايل كمي مكدر ميشدند و فكر ميكردند كه من با همان ديدگاهها با اين دولت جديد هم برخورد ميكنم. اتفاقا دوست داشتم و دوست دارم كه ايشان هم تجربه كنند. من قبلا تذكراتي را درباره برخي از دوستاني كه امروز خيلي بد به ايشان ميپردازند، داده بودم ولي ايشان متاسفانه فكر كرد با دادن برخي امكانات و جايزههاي مديريتي و وام و خريد حقوق فيلمهايي كه حتي ممكن بود در تلويزيون نيز پخش شده باشند، ميتواند اتفاقي بيفتد كه همهچيز خوب شود تا بعد از آن همه با هم درباره حافظ و مولانا صحبت كنيم و خبري هم از دعوا نيست. فكر ميكنم بد نيست ايشان هم نتيجه اين نوع تسامح را ببيند و بعد من بشينم و به خودشان بگويم كه كاش به كدهايي كه من گفته بودم بيشتر توجه ميكردند و اين فرصتها از بين نميرفت. تا ما با مجموعهاي روبهرو نميشديم كه هر كسي از سمت خودش ضربهاي به آن ميزند. موقعيت كاريزماتيك اين سازمان از بين رفته كه با آن موقعيت خيلي از امكانات ميتوانست به سمت سينما بيايد.
اين سكوت را انجام داديد كه همهچيز بگذرد و تهنشين شود و برخوردها و رفتارهاي شما دردولت قبلي با ذهنيتي كه حالا داريد سنجيده نشود. اما چند مثال هست، جشن خانه سينما نرفتيد، مهماني خانه سينمايي نرفتيد، روز ملي سينما اعضاي هياتمديره خانه سينما پشت صحنه فيلم شما آمدند و براي كسي كه از بيرون قضيه را دنبال ميكند اين طور به نظر ميرسيد كه شما از دور ايستادهايد. حالا بخشي از اين سكوت دلخوري و ناراحتي است و شما علاوه بر اينكه سكوت كردهايد، حتي حضورتان را نيز از اين فضا سلب كردهايد. از جشن خانه سينما به عنوان مدير پيشين خانه سينما مطمئنا نقدهايي را به روند شكلگيري اين موضوع داشتيد. نقدهايي نسبت به عملكرد خانه سينما تا امروز داشتيد. حالا فارغ از اسم افراد چطور رفتار ميكنند و چطور كار ميكنند. عملكرد جشن خانه سينما را چطور ارزيابي ميكنيد؟
علت اين سكوت را تهنشين شدن اتفاقات و تجربه همه گروهها در شرايط پس از آن اتفاقات توصيف ميكنيد اما به نظر ميرسد كه دلخورياي نيز از فضا داريد. به طور مثال شما در هيچ يك از مهمانيهاي جشن خانه سينما و حتي سازمان سينمايي حضور پيدا نكرديد و حضور اعضاي هيات مديره خانه سينما در پشت صحنه نفس گرم هم شكل دلجويي داشت.
من چند دوست خوب در سينما دارم كه دوستي قديمي و عميقي هم با يكديگر داريم، يكي از آنها رضا ميركريمي است. در هياتمديره حال حاضر خانه سينما هم ارتباط كاري خيلي نزديك داشتم و دوستي من با آقاي ايوبي هم بسيار قديمي است و ايشان را به عنوان يك آدم پاكدست و دوست داشتني ميشناسم و خيلي هم براي كارشان احترام قايل هستم. همين حالا هم با يكديگر خيلي صميمي هستيم. اما به ايشان قبلا هم گفتم كه ما وقتي مسووليت بخشي را بر عهده ميگيريم، ممكن است تضادهايي با هم و حتي تقاطع كاري داشته باشيم. ممكن است با هم دچار چالشهايي بشويم، چالشهايي كه مديران داخل يك سازمان هم ممكن است با هم داشته باشند. ولي به هر حال ما يك نهاد صنفي هستيم. نهاد صنفي اين را نميپذيرد كه من طور ديگري رفتار كنم. چه چيز باعث ميشد كه در آن دوره مديريت خانه سينما بچهها هم به من اعتماد داشتند؟ اعتماد به مني كه از نظر ظاهري شباهتهاي زيادي با آقاي شمقدري و سجادپور داشتم! اما آن اعتماد شكل گرفت. حداقل در آن بيانيهاي دو هزار و پانصد، ششصد امضايي كه اتفاق افتاده بود شما نام جنسهاي مختلفي از فيلمسازان ميديدي، از فيلمسازان نسل اول تا پيشكسوتان سينما. من هميشه اميدوار بودم كه اتفاقي نيفتد كه به اين اعتماد خدشهاي وارد شود، اين چيزهاست كه بايد بماند و اگر از بين برود به راحتي نميتوان درستش كرد. اگر مسووليت صنفي داشته باشم، ممكن است با رييس سازمان سينمايي كه خيلي هم با يكديگر دوست هستيم و هفتهاي دو بار هم شام و نهار بيرون برويم، سر موضوعاتي درگير شويم. ما بايد اين قاعده را بپذيريم. اينكه با تخصيص دادن يك بودجه كارها درست ميشود و اينكه چه كسي در خانه سينما را باز كرده پس ديگر ما با هم مسالهاي نخواهيم داشت و همهچيز درست ميشود... اصلا اين طور نيست! ممكن است ما به سرعت با يكديگر دچار مساله شويم. بنابراين دوستيهايمان سر جايش است و من هم اميدوارم هميشه مستدام باشد.

تقليل بحثهاي مهم مديريتي در فرهنگ به اين گونه تعابير و دوستيها اشتباه است، بحث بر سر مديريت فرهنگ مملكت و يكي از اقسام مهم فرهنگسازي يعني سينما.
واقعيت اين است كه من با حسم زندگي ميكنم و در اين سالها هم اشتباه نكردهام. حس اين را داشتم كه بهتر است در شرايطي يكجا نباشم يا يكجا باشم. احساس كردم ادامه اين وضعيت و حضور من به عنوان يك مسوول صنفي و حضور من به عنوان كسي كه در جايگاهي قرار گرفته كه دايما در حال اظهارنظر است ديگر درست نيست. احساس كردم اين حضور از سوي كساني كه فكر ميكنند دوران خيلي خوب و شيريني را در پيش داريم، ممكن است مزاحم تلقي شود. اين ديدگاه از سوي دوستان بسياري وجود داشت و ميگفتند الان كه دوران خوبي است و همهچيز گل و بلبل است و اين دولت فرهنگدوست است و شوراي عالي سينما و سازمان سينمايي اتفاقهاي خوبي برايشان ميافتد و دايما هم گفته ميشود كه ما ميخواهيم همهچيز را به صنف واگذار كنيم. خيلي از اين حرفها زده ميشد و همچنان زده ميشود. من احساس كردم اگر در اين مسووليت بمانم و بخواهم اظهارنظر كنم كه اين اتفاق نميافتد يا چنين موضوعي امكانپذير نيست و كارها را نقد كنم، دوستان خسته بشوند و فكر كنند كه اين حرفهاي يك بازمانده جنگي است و او فكر ميكند كه اين جنگها همچنان ادامه دارد. به همين دليل هم فكر كردم همه ما بايد دوره ديگري را تجربه كنيم و اميدوار بودم كه در مورد مديريت فرهنگي كشور اشتباه كرده باشم. چون حدسهايي زدم و بعضي حرفها را در يك سال گذشته هم گفتم... اميدوار بودم متوجه اشتباهم بشوم و بتوانم با جسارت اعلام كنم و بگويم كه اساس مسيري كه داشت طي ميشد درست بود و تو اشتباه ميكردي و همچنان در مسير همان جنگ سابق بودي و آدم بدبيني هستي.
يعني به خودتان هم ميخواستيد با اين سكوت زمان نظاره و تحليل بدهيد؟
بله دقيقا، بايد تحليلهاي خودم را به چالش ميكشيدم و ميديدم دارم درست فكر ميكنم يا فقط بدبينيهاي من است. متاسفانه ظاهرا برخي از پيشبينيهايم درست بود و اتفاقهايي كه فكر ميكردم افتاد. من به آقاي ايوبي گفته بودم و ايشان ميتوانند شهادت بدهند. يكي از اين موارد بحث شوراي عالي سينما بود. من به ايشان گفتم كه اين شورا حاصل يك جريان هيجانزده و ضدصنفي بود كه شكل گرفت. ارتباط آقاي شمقدري با آقاي احمدينژاد فرق ميكرد با ارتباط شما با آقاي روحاني. آقاي شمقدري در روز معارفهاش اعلام كرد كه من در راه كه داشتم ميآمدم با آقاي احمدينژاد درباره شوراي عالي سينما صحبت كردم و انشاءالله آقاي حسيني پيگيري كنند! يعني آقاي حسيني شد معاون آقاي شمقدري. اين شورا حاصل اين تفكرات بود كه صنف نابود شود و رييسجمهور با نشان ميتيكومون هر جايي كه سينما به مشكل خورد وارد شود و همهچيز را حل كند. كلي سالن ساخته شود و اتفاقهاي خوب بيفتد. حتي اعلام كرده بودند چرا ما سالي ٧٠، ٨٠ فيلم توليد ميكنيم بايد برسد به ۴۰۰ تا! كه بعد ما گفتيم ۴۰۰ تا؟! گفتند خب ۳۰۰ تا. كمي كه جلوتر رفتيم گفتند همان ۲۰۰ تا! يعني به راحتي ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا از آن كم كردند و به اين شكل بود كه با اعداد بازي ميكردند. من به ايشان (آقاي ايوبي) گفتم شما به اين موضوع فكر كنيد كه اگر نتوانيد شوراي عالي سينما را راه بيندازيد. چون من حدس ميزدم كه آقاي روحاني به دلايل روشني كه همه ميدانند وارد اين موضوعات نميشوند. اما ايشان همچنان اميدوارند كه اين اتفاق ميافتد. اصلا وصل كردن همه اينها به يكديگر اشتباه است. من به آقاي ايوبي ميگفتم شما جنست با قبلي خودت فرق ميكند و اين موضوع اشتباه است كه شما فكر ميكنيد همهچيز با يك جلسه حل ميشود. اشتباه ديگر خود سازمان سينمايي است. اين سازمان آمده بود براي تجميع بعضي سازمانها و فعاليتها، نه اينكه معاونت سينمايي داشته باشيم، فارابي داشته باشيم و الي آخر و سازمان بيايد كه اينها با هم همه باشند و سازمان هم بمانند. اين سازمان معاون و مديركل زياد دارد، امروز برخي پستها را حذف كردهاند ولي برخي از اين سمتها را من هم نميدانستم به چه كاري ميآيند.
مگر معاونت سينمايي چه مشكلي داشت كه سازمان سينمايي بايد مسيرش ادامه پيدا ميكرد؟
قبلا قدرت معاون سينمايي در هزينهها به شكل ديگري بوده و حالا جور ديگري شده. خب سوال اينجاست كه اگر اين طور شده خروجي متفاوتي ميبينيم! خير. همهچيز همانطور است و فرقي نكرده. فجر قبلا در فارابي بوده و در آمده و به جاي ديگر سپرده شده، خيلي خروجي فرق نكرده و فقط تغيير در ساختار است. من درباره اين موضوع و البته چيزهاي ديگر به عنوان دوست حرفهايي را به ايشان (آقاي ايوبي) زدهام، اما خيلي دير شده.
درمورد عملكرد خانه سينما چطور؟ چه توصيههايي به خانه سينما داشتيد؟
از آنجايي كه رابطه من با آقاي ميركريمي و اعضاي هياتمديره صميمي است و به شكلي نيست كه مثلا من توصيهاي اگر به آنها داشته باشم با خودم تحليل كنم كه بگويم يا نگويم خيلي راحتتر اين اتفاق ميافتد و اگر چيزي به ذهنم برسد، بلافاصله تماس ميگيرم و نظر و ايدهاي را كه دارم ميگويم. واقعيت اين است كه اداره كردن خانه سينما بسيار سخت شده است در اوضاع و شرايط فعلي. اداره كردن يك نهاد صنفي پيش از اين سخت بود و حالا سختتر هم شده. به خاطر اينكه توقعاتي ايجاد شده كه بايد در آن مرتبه خانه سينما خودش را نگه دارد. مگر اينكه افراد حاضر در آن تصميم بگيرند كه در يك سطح مشخصي قرار بگيرند و معتقد باشند كه يك نهاد صنفي لازم نيست هر روز و درباره همهچيز اظهارنظر كند. چون در دوره قبلي اين تفكرات وجود داشت.

به طور مثال عملكرد خانه سينما در جشن خانه سينما با نقدهاي بسياري روبهرو شد. قاعدتا به دليل آكادمي بودن اين جشن اين رايها بايد زودتر از شب جشن آماده ميشدند ولي پيگيري خود ما از اعتماد براي دريافت برندگان و كار كردن اخبارشان نشان داد كه همهچيز پيچيده شده است. حتي شايعاتي مبني بر حذف فيلم «قصهها» در بين برندگان جشن بود يا اينكه تجميعي براي جوايز جشن بر فيلم خاصي صورت گرفته بود. تا پيش از اين چنين حاشيههايي را جشن خانه سينما تجربه نكرده بود. از سويي هم شما در اين جشن و جشنهاي ديگر جز يكي از آنها به صورت كوتاه حضور پيدا نكرديد...
دليل اينكه من نتوانستم در جشن باشم، به اين جهت بود كه درگير سريال بودم. چون دوستان لطف كردند و همان زماني كه پشت صحنه سريال آمده بودند گفتند حاضر شوم و آقاي ميركريمي هم تاكيد كرده بودند كه من حضور داشته باشم. اما آن روزها ما شرايط سختي را در سريال پشت سر ميگذاشتيم. مثلا در لوكيشني بوديم كه تنها دو شب در اختيارمان بود و امكان تمديد هم وجود نداشت، البته من يك ويژگي سخت هم دارم، من زماني كه مدير فارابي بودم و آمدم بيرون و حالا ۱۲ سالي از آن زمان ميگذرد، در اين مدت فكر ميكنم مجموعا پنج بار فارابي رفتم كه سه بار آن جلسه هيات امنا بود و من بايد ميرفتم. من اين ويژگي را دارم كه وقتي از جايي بيرون ميآيم سخت برميگردم. البته خانه سينما نهاد صنفي است و بخشي از زندگي حرفهاي من به آنجا وابسته است. درباره موضوعاتي كه گفتيد هم به جز بخشهاي فني كه شنيده بوديم، درباره مابقي مسائل هم باز فقط ميتوانستم در حد خبرگيري ورود پيدا كنم و از دوستان بپرسم و آنها هم ميتوانستند جواب من را بدهند و ميتوانستند جوابم را هم ندهند و بيش از اينكه بخواهم كار ديگري انجام دهم بايد تمركزم را روي سريال ميگذاشتم كه جلو برود. اما بعد از اين موضوع حتي خودم ناراحت شدم و احساس كردم بيشتر از اينها ميتوانستم كمك كنم كه اين اتفاقها نيفتاد. درگيري دروني هم وجود دارد. شايد نفس باشد و من هم نميدانم. با اين حال همچنان ميخواهم همه دوستاني كه در اين جريانها بودند تجربه كنند و بارها پيش آمده كه خودم را محاكمه ميكنم و حتي دادستان خودم ميشوم و دلايل مختلفي را ميآورم كه اگر آن رفتارها را نميكردي، چه ميشد؟ اگر رفتار ديگري ميكردي چه ميشد؟ چون به هر حال تصميمگيريهاي سخت و لحظهاي بود كه من بايد خودم تشخيص ميدادم.
يكي از خصوصيتهاي مدير همين تصميمگيريهاي در لحظه است كه كاربلد و كارنابلد بودنش را آشكار ميكند.
همان سالهاي مديريتم در خانه سينما زمانيكه اعضاي آكادمي اسكار ميخواستند به ايران بيايند، به دلايل مختلف تا زمانيكه آنها سوار هواپيما نشدند، حتي به هياتمديره هم نگفتم! خيلي كار سختي بود و شايد برخي هم ناراحت بشوند، اما ميدانستم كه اگر اين موضوع علني شود، قطعا برخورد ميشود و جلوي اين كار را ميگيرند. وقتي مطمئن شدم بقيه را مطلع كردم. همه اينها به مديريت و تصميمگيري برميگردد كه من بايد تشخيص ميدادم چه كاري درست است. به نظر من هنوز زود است و لازم است كه بدانيم چه مسيري را طي كرديم و دوستاني كه در آن زمان نقش بهشدت مخربي داشتند و امروز فعاليتشان بيشتر شده همچنان حرفهايشان را بزنند. چون وقتي سكوت ميكنند، خطرناكتر هستند. اتفاقا بيشتر صحبت كنند مشخص ميشود كه دلايل برخي حرفها چه بوده است. البته نوع زيست ما به شكلي است كه ممكن است درگير كارهاي اجرايي شويم و حرف هم بزنيم. ولي فعلا ترجيح ميدهم سكوت كنم.
شايبهاي از سوي جواد شمقدري، رييس سازمان سينمايي دولت دهم مطرح شده است كه علت مقابله شما با ايشان اين بوده كه قرار بوده است شما معاون سينمايي بشويد و وقتي شمقدري در اين سمت نشسته است شما با او چپ افتادهايد.
خود آقاي شمقدري اين موضع را اعلام كرده است و خوب است كه شفاف شود موضوع. بله به من هم در همان مقطع گفته شده بود اما چيزي كه برايم جالب است و از اظهارنظر آقاي شمقدري تعجب كردم. اين است كه براي من مثل روز روشن بود كه من نميتوانم با دولت دهم كار كنم! بهتر است مثال هم نزنم! البته به نظر من آقاي حسيني يك مرد شريف و غيرمسلطي ميآمد كه يكي دو جلسه با هم صحبت كرده بوديم و معلوم بود كه نميتواند اداره كند كه در ادامه هم اين موضوع را ديديم. اساسا اختلاف ما با آقاي شمقدري به اين موضوع برنميگردد. زماني ميتوان اين حرف را زد كه من علاقه داشته باشم در سيستمي باشم، آنهم در دولت دهم كه اصلا اين طور نبود. اگر چنين شرايطي بود مطمئنا من ترجيح ميدادم چهار سال خارج از ايران زندگي كنم، اما چنين اتفاقي برايم نيفتاد. واقعيت اين است كه من الان با صراحت ميگويم، چون آن زمان نميتوانستم. كار در آن دولت ميتوانست لكه ننگي براي فعاليت حرفهاي من باشد. آقاي شمقدري اين حرفها را از اين جهت زدند كه دعوا را بكشند به اين سمت كه كسي ميخواست در اين سمت باشد، اما چون نشد، حالا دلخور و ناراحت است و چنين ميكند. همان زمان اين را گفتم كه آقاي حسيني در بسياري از جاها عدالت را زير پا گذاشت و من به عنوان كسي كه هنوز با هم سلام و عليكي داريم، از ايشان درخواستي داشتم؛ آن هم اينكه كپسولي و خلاصه دو جلسه خودتان را با ما بگوييد. يعني همان جلسهاي كه آقاي حسيني هنوز از مجلس راي اعتماد نگرفته بود و پيش از قطعي شدن وزارتش جلسات مختلفي را در دانشگاه پيام نور برگزار ميكرد. روزي كه با ما قرار صحبت داشت، من تقاضا كردم اعضاي هياتمديره و رييس سه صنف هم حضور داشته باشند و ميتوانند شهادت بدهند. پيش از جلسه دوستان به من گفتند كه اگر ايشان پيشنهادي به شما دادند، رد نكنيد، همانجا من گفتم كه در اين جلسه مطلقا درباره گزينه معاونت سينمايي حالا هركسي كه ميخواهد باشد ما صحبت نميكنيم. ما اينجا آمدهايم كه درباره برنامهها حرف بزنيم. اينكه ما برنامهاي داريم و اين برنامه مورد علاقه ما است اگر خواستيد از اين برنامه استفاده كنيد و اگر هم نخواستيد عيبي ندارد، برنامهتان را اعلام كنيد كه به نقطهاي برسيم و مطلقا وارد مصداق نشويم. آن جلسه همچنين شد و فقط درباره برنامهها صحبت كرديم. شب بعد جلسه ديگري ايشان با دوستان ديگري داشتند كه اخباري كه به من رسيد مبني بر اين بود كه تنها چيزي كه درباره آن صحبت نشده بود برنامه بوده است و در آن جلسه فقط درباره مصداقها صحبت شده است كه چه كسي بيايد و چه كسي برود بهتر است؛ نتيجه همان جلسه شده بود آقاي شمقدري. بعدتر هم خود آقاي شمقدري اعلام كرد كه من فهميدم آقاي حسيني ميخواهد اين كار را بكند (عسگرپور را انتخاب كند) و اين گونه انحراف بزرگي در سينما ايجاد ميشد و براي همين هم من گفتم كه من از خودم ميگذرم حالا كه اين طور است و اين سمت را قبول ميكنم.

البته واقعا بعضي وقتها به خدا دلم ميسوزد براي اين بنده خدا (آقاي شمقدري) . بعضي از همكاران ما نه ميتوانند فيلمساز موفقي باشند و نه مدير موفقي، هم دوست دارند اين باشند و هم دوست دارند آن باشند، ولي نه اين ميشوند و نه آن. گاهي اوقات بيشتر آدم دلش به رحم ميآيد تا اينكه بخواهد اينها را يك موجود جدي در نظر بگيرد. هرچند كه رفتارهاي جدي و غيرمترقبه هم از خودشان بروز ميدهند ولي به نظرم واقعيت اين است كه آنقدر جدي نيستند كه ما تلقي ميكنيم.
اين طيف از ساليان سال پيشتر جدي گرفته نشده بودند و ريشهاش قديميتر از دولت دهم است. از همان ابتداي پس از جنگ آنها در تلاش براي كسب موقعيتي بودند و در دولت دهم توانستند خودشان را نشان بدهند.
ببينيد يك وقت يك نفر فرض بفرماييد كه با سليقههاي ديگري به رياست سينمايي كشور ميرسد و ميگويد كه به نظر من ريل مسير تا به حال اشتباه بوده و بايد اين مسير اصلاح شود و تغيير پيدا كند؛ تا زمانيكه بحث كارشناسانه باشد، ميتوان بحث كرد و به نتيجه رسيد و هيچ اشكالي هم ندارد. يك وقتي اما هست شرايط به شكلي ميشود كه قرار است در كنار ريلي كه ساخته ميشود اتفاقهاي ديگري هم رخ دهد؛ شما اگر دقت بكنيد دولت دهم- من در بخش سينمايش را ميگويم و با باقي بخشها اصلا كاري ندارم، در سينما تمام فسق و فجور با هم اتفاق افتاد! در اينجا به اين نتيجه ميرسيم كه ريل ساخته شده براي كارهاي ديگري بوده است. خيلي بد است كه مديري نتواند حرف خودش را به شكلي بزند كه ديگران متوجه شوند. اين بنده خدا آنشبي كه آمده بود در برنامه هفت و ميخواست سازمان سينمايي را توضيح بدهد من دلم آنقدر برايش سوخت! روي كاغذ چارت كشيده بود و گفت: اين سازمان چهارتا معاونت، نه ببخشيد، سهتا معاونت دارد... ببينيد حتي از قبل روي كاغذ را نخوانده بود و ميخواست با بودجه بيتالمال سازماني را تشكيل دهد كه اصلا نميتوانست آن را توضيح دهد.
اين روزها برنامه هفت را دنبال ميكنيد و از حواشي اين برنامه اطلاع داريد؟
من فقط قسمت اول را ديدم و ديگر فرصت نشده است. اما اتفاقات بعد از آن را خواندهام و حتي فرصت نشده با آقاي اسعديان صحبت كنم. البته بد نيست بعضي چيزها مشخص شود و گاهي از دور چيزهايي را ميبينيم، بد نيست اگر وارد آن شويم و ببينيم چه خبر است. اما اينكه تلويزيون بخواهد با اين خط مشي حركت كند را نميدانم.
افخمي در برنامه هفت موضوعي را آغاز كرده كه درباره خصوصيسازي سينماي ايران در ساخت و توليد است. اين بحث را شما هم به نوعي سالهاي قبل مطرح كرده بوديد. به عنوان يكي از مديران و فيلمسازاني كه اين بحث را مطرح كرده، در شرايط كنوني راهكار برونرفت سينما از وضعيت حال حاضر را هنوز بخش خصوصي ميدانيد؟
تقريبا هربار كه اين بحث كه بحث خيلي بحث قديمي هم هست مطرح ميشود، من در كنار بحث تغيير ساختار و نوع نگاه در حوزه سينما و اكران هميشه يك موضوع كليتر را هم مطرح ميكنم كه آن هم اساس حوزه فرهنگ و هنر در كشور است. از نظر من بعيد ميآيد و نشدني است كه سينما را جدا بكنيم از خيلي چيزهاي ديگر كه مهمترين آنها هم تلويزيون است و بگوييم كه ما درباره سينمايي صحبت ميكنيم كه چرا واگذار نميشود به بخش خصوصي؟ به نظرم اين اتفاق وقتي ميتواند بيفتد كه اتفاقات ديگري هم يا به موازات آن رخ بدهد يا افتاده باشد. ما نميتوانيم در كشوري زندگي كنيم كه سينما ماهيتي كاملا خصوصي و تلويزيون ماهيتي دولتي داشته باشد. اين تضاد، حوزه فرهنگ و هنر را منفجر ميكند؛ اين مهمترين نكته است. تقريبا در بقيه ساختارها هم اين وجود دارد، نسبت سينما و تئاتر، سينما و ادبيات و كتاب با مميزياش، نسبت سينما و با باقي بخشهاي فرهنگي و نسبت سينما با فرهنگسراها كه ظاهرا متعلق به شهرداري است. بعد شما ميبينيد كه اين پازلي است كه جداسازي مورد بحث شبيه يك كاريكاتور است كه ما داريم جدايش ميكنيم و دورش خط ميكشيم. البته برخي دوستاني هستند كه طرز بيان خوبي دارند و از كشورهاي ديگر مثال خوشگل ميآورند و با خوشصحبتي و بيان و گفتاري كه دارند و با نوع طنز و تمسخر ديگران، آدم احساس ميكند كه چقدر اينها انسانهاي فهيم و فرهيختهاي هستند، پس چرا سينما اين طور اداره نميشود؟ فارغ از اينكه خود اين آدمها چه چيزهايي را توليد ميكنند يا اصلا چطور فيلم ميسازند. مثالهاي زيادي هم وجود دارد، بعضا وقتي دوستان به گروههاي فضاي مجازي كه من اصلا حوصله شركت در بحثهاي مجازي را ندارم مرا اضافه ميكنند و ميگويند در بحث شركت كن بحثهايي ميشود درباره همين موضوعات و سينماي خصوصي؛ بعد در همين بحثها وقتي از خود شروعكننده بحث ميپرسند چرا فيلمت را نميسازي، ميگويد من منتظر وام فارابي هستم! بسياري از اينان كه اين بحثها را
پيميگيرند اين گونه فكر ميكنند.
خب اين روندي است كه فيلمسازان به آن عادت كردهاند.
اين موضوع به مديريت عاليتر در حوزه فرهنگ برميگردد كه متاسفانه سالهاست ما در اين حوزه رنج ميبريم و استراتژي فرهنگي نداريم. ممكن است به برخي از دوستان هم بربخورد. هيچ استراتژي براي اداره تلويزيون وجود ندارد، اين به معني نفي مديريت آقاي ضرغامي يا سرافراز نيست اتفاقا اين آدمها زحمتشان را ميكشند و بهترين آدمهاي موجود هم هستند براي مسووليتي كه فعلا بايد به عهده بگيرند. اما اينها به معني استراتژي داشتن در اين سازمان است؟ آمدن من از سينما به تلويزيون دليل دارد؛ آيا اين سازمان را تا كي ميخواهيم اين شكلي اداره كنيم كه تبديل شده است به يك سازمان فرسوده و فرتوت. شما نگاه كنيد ببينيد از اين سازمان نشاط و طراوت ميبينيد اصلا؟ يعني ساختارش اين را به شما ميگويد. حالا شما فرض كن اين ساختار را داريد، تئاتر هم جور ديگر دارد اداره ميشود، تجسمي هم به نوعي، موسيقي هم كه به طور كل شده زيرزميني و روي زميني و حالا سينمايمان هم ميخواهد مستقل و خصوصي بشود! اصلا مگر ميشود؟ اينها ظروف مرتبط به يكديگر است.

البته تئاترمان با همه نقدهايي كه به آن وارد است توانسته در بخش خصوصي تا حدي روي پاي خودش بايستد.
بله تئاتر توانسته، اما به خاطر مميزيهايش مانند موش و گربه شده است. من اين را هم ميدانم كه سينما ميتواند پيشقدم باشد ولي مديريت كلان هم بايد اين را بداند و به آن كمك كند. با برنامه هفت و آقاي ايوبي و آقاي جنتي اين موضوع شدني نيست. خود حوزه هنري ميتواند تمام معادلات را به هم بزند. خود تلويزيون از همه مهمتر ميتواند همهچيز را به هم بزند. نميخواهم بگويم كه اجماع لازم است، چون صلاح مملكت خويش خسروان دانند. اين وضعيت اكنون قابل ادامه دادن نيست و ما مدتهاست با آن روبهرو هستيم. طبيعي است كه سينما در هر جاي دنيا كه توانسته روي پاي خودش بايستد و كار كند، جايي بوده كه بخش خصوصي در آن قدرتمند ظاهر شده است. اين كاملا روشن است و اين كشف من يا آقاي هفت و كس ديگري نيست كه من در بوق و كرنا كنم كه اين را كشف كردم، اين موضوع جزو بديهيات است. به نظرم ما نبايد راجع به بديهيات اينقدر با هم صحبت كنيم؛ چيزي كه در اين ميان تعيينكننده است، اين است كه در كلان حوزه فرهنگ و هنر كشور را چطور ميخواهند اداره كنند يا اصلا چطور بهتر است كه اداره كنند؟ در آن زمان ميتوان نقش سينما را نيز مشخص كرد. در غير اين صورت به نظر من باز هم تمام اين مسيرها را ميتوان رفت اما با يك مجوزي كه در ميان راه نميگيري، همه كارها از بين ميرود. دادن بن كارت و
سينما كارت تاثيري ندارد. ما با فقدان استرتژي در حال حركت هستيم و در اين مسير با مديران خوشسليقه و بدسليقه روبهرو هستيم و شرايط خوبتر و بدتر ميشود. اين طور نيست كه خوشسليقه روي كار باشد، اكرانها خوب شود، فيلمها خوب شود. مادامي كه براي اتفاقي كه در فيلم ميافتد، وزير را به جاي فيلمساز استيضاح ميكنند، وضعيت همين است. چون وزير ميگويد من بايد پاسخگو باشم پس بايد از همهچيز خبر داشته باشم و آره و نه بگويم. حالا وزيري هست كه ميگويد من بايد تا فيلمنامه را خبر داشته باشم، چون من بايد پاسخگو باشم، وزيري هم پيدا ميشود كه ميگويد اشكال ندارد و من جواب ميدهم. يك دورهاي هم مثل دوستاني كه الان سر كار هستند، با نظارت روي توليدي كه امروز هم زياد از آن صحبت ميكنند، ميخواهند همهچيز را دست كنند. حرفي كه خيلي هم درست نيست و فقط در جواب مجلس اين حرفها را ميزنند. واقعي هم نيست. نظارت روي توليد يعني چه؟ كسي مانند آقاي نوشآبادي را بگذارند كه سر فيلمها برود؟ اين اصلا يعني چه؟ من اين را در پلان كليتر ميبينم كه كشف هفت و هشت نيست! يك پديده رايج در دنياست. ما امريكا و هاليوودي را ميبينيم كه اصلا وزارت فرهنگ ندارد! پس ببينيد ساختار از كجا شكل ميگيرد از بالا و راس وزارت فرهنگ برداشته ميشود و حالا همه وزارتخانهها بايد كار فرهنگي انجام دهند. ما ميتوانيم چنين كاري كنيم؟ اگر كشوري مانند فرانسه را الگو قرار ميدهيم، بايد ببينيم در مجموعه قوانينشان آنها چه كردهاند؛ نه اينكه آقاي ايوبي سوپرمن بشود و با عصايش بخش خصوصي را احيا كند و كار كنند. اين كارها در سال اول و دوم جواب ميدهد اما سال سوم ديگر خبري نيست و شكست ميخورد. اين گونه طرحها و فكرها به نظرم كمي طنز است. جايي هم طنز تلخ است ولي باز هم به نظرم بايد اين حرفها زده شود تا بدانيم با چه چيزي طرف هستيم.
كي سكوتتان را ميشكنيد؟
در همين مصاحبه سكوتم را شكستم!
بله اما برخي حرفها را هم باز به پاي سكوت گذاشتيد و از بيان كردنش پرهيز كرديد. حرفهاي مگو را كي ميگوييد؟
واقعيت اين است كه من و آقاي فرهاد توحيدي قراري با هم گذاشتهايم و تا اينجاي كار هر دو آن را نقض كردهايم؛ قرارمان هم اين بود كه با همديگر كتابي بنويسيم كه فكر ميكنم جالب و جذاب هم بشود.
كتابي درباره خانه سينما و آن چهار سال در دولت احمدينژاد؟
بحث فقط آن چهار سال نيست. بحث رفتارشناسي بچههاي سينما هم هست. اينكه چطور برخي از دوستان ما امروز اين طور هستند و فردا طور ديگري، امروز اين را گفتند و فردا حرف ديگري و بعد هم حرف نشد و از روي ديوار پريدند. اينكه چطور دولتمردان ما دچار سوءتفاهم و اشتباه مهلكي شدند كه نشات گرفته از نگاه كودكانشان بود. به نظر من كتاب خوبي ميشود كه حتما پر از خاطره خواهد بود. قرارمان با فرهاد توحيدي اين شد كه همه خاطراتمان را بنويسيم و نظر من اين است و فكر كنم فرهاد هم نظرش همين باشد كه حتي ما ميتوانيم به اسم اشاره كنيم كه مثلا كدام يك از همكاران ما چه كرد، كدام يك چه گفت و البته دوستان هم حق شكايت دارند و ميتوانند حرف بزنند. اگر آن كار را انجام دهم، به نظرم به اندازه تمام اين سالها خواهد بود.
جملههاي كليدي
براي من اين اطمينان به وجود آمده بود كه اين دولت ادامه منطقي نخواهد داشت و تركيب ديگري اداره مملكت را در دست ميگيرند.
در ماجراي خانه سينما من فكر ميكردم گروهي ميخواهند تجاوز كنند و من بايد بايستم. حالا اين گروه ميخواست وزير ارشاد باشد يا آدمي در حراست باشد يا حتي از همكارهاي خودمان.
من اتفاقا فكر كردم كه بايد عكسالعمل نشان دهيم. با دوستاني كه در حوزه امنيتي كار ميكردند صحبت كردم كه وقتي شما ميگوييد كار كردن با شبكههاي معاند بر اساس قانون جرم است، اولا بند قانوني را به ما نشان دهيد و دوما به ما بگوييد اين شبكههاي معاند را چطور ميتوانيم بشناسيم؟ تا اينكه بدانيم بايد با هركدام چطور برخورد كنيم. واقعيت اين است كه توضيح روشني نداشتند. فكر كنيد اين موضوع كه تا اين مقدار مبهم است و مثلا ما نميدانيم موضع ما بايد در مقابل كشوري كه در همسايگي ما است مانند روسيه چه باشد؟ اينكه يك روز مرگ بر روسيه است و يك روز نيست، از كجا ميتوان تشخيص داد كه كار كردن با رسانهاش چه تكليفي دارد. پس جاهايي بايد وجود داشته باشد كه البته قانوني هم باشد و بگويد بر اساس شوراي امنيت اين شبكهها معاند محسوب ميشوند تا اطلاع ثانوي.

من به آقاي ايوبي موضوعاتي را گوشزد كرده بودم و اوايل كمي مكدر ميشدند و فكر ميكردند كه من با همان ديدگاهها با اين دولت جديد هم برخورد ميكنم.
اشتباه ديگر، خود سازمان سينمايي است. اين سازمان آمده بود براي تجميع بعضي سازمانها و فعاليتها، نه اينكه معاونت سينمايي داشته باشيم، فارابي داشته باشيم و الي آخر و سازمان بيايد كه اينها با هم همه باشند و سازمان هم بماند.
جملههاي كليدي
در دوره دهم رياستجمهوري اوضاع به شكلي نبود كه فيلم سينمايي كار كنم.
سوال من اين بود و هست از آقاي وزير كه چطور اين افراد برانداز هستند وقتي همه شان امروز در حال فعاليت هستند و پاسپورتهايشان را هم گرفتهاند؟ پس برانداز نيستند يا شما با عنوان رافت اسلامي همهچيز را حل ميكنيد و تمام ميشود؟ كاري كه ما در آن زمان انجام داديم، دفاع صنفي بود، حداقل همان چند نفر ميتوانند امروز حرف بزنند كه اين كار ما چقدر بار سياسي داشت يا خير.
احساس كردم ادامه اين وضعيت و حضور من به عنوان يك مسوول صنفي و حضور من به عنوان كسي كه در جايگاهي قرار گرفته كه دايما در حال اظهارنظر است ديگر درست نيست. احساس كردم اين حضور از سوي كساني كه فكر ميكنند دوران خيلي خوب و شيريني را در پيش داريم، ممكن است مزاحم تلقي شود.
من احساس كردم اگر در اين مسووليت بمانم و بخواهم اظهارنظر كنم كه اين اتفاق نميافتد يا چنين موضوعي امكانپذير نيست و كارها را نقد كنم، دوستان خسته بشوند و فكر كنند كه اين حرفهاي يك بازمانده جنگي است و او فكر ميكند كه اين جنگها همچنان ادامه دارد.
يكي از اين موارد بحث شوراي عالي سينما بود من به ايشان گفتم كه اين شورا حاصل يك جريان هيجانزده و
ضد صنفي بود كه شكل گرفت. ارتباط آقاي شمقدري با آقاي احمدينژاد فرق ميكرد با ارتباط شما با آقاي روحاني. آقاي شمقدري در روز معارفهاش اعلام كرد كه من در راه كه داشتم ميآمدم با آقاي احمدينژاد درباره شوراي عالي سينما صحبت كردم و انشاءالله آقاي حسيني پيگيري كنند!
اطلاعات/دکتر عارف:ریشه فرار مغزها در بی توجهی به منزلت دانشمندان است
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: ریشه فرار مغزها در عدم توجه به شئونات و منزلت دانشمندان و عدم وجود امکانات کاری و برخوردهای غیرمنطقی و بوروکراتیک با دانشمندان است.
به گزارش مهر، محمدرضا عارف گفت: اگر بخواهیم رشد علمی را در مقاله های علمی تعریف کنیم خوشبختانه در سالیان اخیر رشد علمی ارزنده ای داشتیم و تقریبا به هدف گذاری که در سند چشم انداز برای رسیدن به رتبه اولی در منطقه داشتیم رسیده ایم.
وی عنوان کرد: اگر زمینه کار علمی میان کشورهای جهان اسلام فراهم شود دیگر ما شاهد فرار مغزها نخواهیم بود که متاسفانه یک آفت بزرگ برای مسلمانان و جهان اسلام به شمار می رود.
به گفته وی، در واقع ریشه فرار مغزها در عدم توجه به شئونات و منزلت دانشمندان و عدم وجود امکانات کاری و برخوردهای غیرمنطقی و بوروکراتیک با دانشمندان است.
رئیس گروه علوم مهندسی فرهنگستان علوم به تاثیر جایزه مصطفی(ص) در زمینه ارتباط با کشورهای دیگر اشاره کرد و گفت: یکی از بحثها و چالشهای امروز ما ارتباط با دنیای اسلام است و ما معتقدیم که اگر همکاری بیشتری بین کشورهای اسلامی در زمینههای علمی وجود داشته باشد.
علی الاصول نیازهای علمی را بهتر میتوانیم با کمک هم تامین کنیم.وی با اشاره به تحریم های موجود در زمینه های مختلف خاطرنشان کرد: اگر تحریم ها وجود نداشت می توانستیم در برخی از بخش ها به دستاوردهای بهتری دست یابیم. تحریم بیشتر در بخش اقتصادی و عمرانی تاثیر منفی گذاشت اما در بخش تولید علم اثر منفی چندانی نداشته و علی رغم تحریم ها رشد علمی ما بسیار خوب بوده است.
اطلاعات/بر پایی اختتامیه «یادواره شعر مدافعان حرم» با حضور خانواده شهدا
مجموعه شعر «مدافعان حرم» (کتاب نخستین کنگره شعر مدافعان حرم) که به همت دفتر ادبیات بیداری اسلامی حوزه هنری و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده در مراسم اختتامیه «یادواره شعر مدافعان حرم» و با حضور خانواده شهدا رونمایی شد.
این مجموعه شعر به کوشش مجید سعدآبادی گردآوری شده و طراحی جلد و صفحه آرایی آن را مصطفی عمانیان بر عهده داشته است.
در این کتاب، آثاری از شاعرانی همچون جواد محقق، علیرضا قزوه، علی محمد مودب، سید اکبر میرجعفری، علی فردوسی، محمدحسین ملکیان، محمدصارمی شهاب، علی سلیمانی، علیرضا رجب علیزاده، فاطمه نانیزاد، میلاد عرفان پور،
محمدمهدی سیار، احمدرضا خان احمد، قاسم بای، زهرا شعبانی و … منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه مجموعه شعر «مدافعان حرم» آمده است: «انقلاب اسلامی ایران به برکت اربعین و اربعین های پی د رپی شهدای قم و تبریز و دفاع شهرها، به پیروزی رسید و بیش از هرچیز این انقلاب ثمره ی خون پاکانی ست که در دفاع از انقلاب عاشورا و حریم حرم حضرت سالار شهیدان «اباعبدالله الحسین(ع)» و عقیله کربلا بنی هاشم حضرت زینب کبری(س)؛ و شهدای عالی مقام کربلا قیام کرده اند.
کربلا یک حقیقت در گستره ی تاریخ است که هر روز درخشان تر از پیش چونان خورشیدی می درخشد و جان ها و جهان های تاریک را روشن می کند. در همیشه ی تاریخ به موازات نور و روشنی و حق و حقیقت، تاریکی و پلشتی و دروغ و خیانت حضور داشته است…»
این اثر که به همت دفتر ادبیات بیداری اسلامی حوزه هنری و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، دوشنبه ۲ آذرماه در مراسم اختتامیه «یادواره شعر مدافعان حرم» و با حضور خانواده شهدا رونمایی شد.
محمود حبیبی کسبی بیانیه هیئت داوران یادواره شعر مدافعان حرم در خصوص این جشنواره را قرائت کرد و گفت: ۲۵۰ اثر به دبیرخانه رسید که از این میان تعداد ۱۹۰ شعر در قالب کلاسیک و ۱۶۰ شعر در قالب نیمایی و نو بود. اشعار کلاسیک قابل دفاعتر از اشعار نو و نیمایی بود و بیشتر آثار برگزیده از میان آن ها انتخاب شده است. همچنین ۱۱ اثر از این میان برگزیده شد که همگی به زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) میروند و قریب به ۷۰ اثر در کنار شعر یادواره شعر مدافعان حرم چاپ خواهد شد.
به این ترتیب، برگزیدگان شرکت کننده در این یادواره شعر، به این شرح مشخص شدند: محمدحسین ملکیان از اصفهان، سیدمحمدجواد میرصفی از قم، پیمان طالبی از تهران، علی فردوسی از اصفهان، علی سلیمانی از تهران، محمد صارمی شهاب از همدان، مجتبی صفدری از گیلان، احمدرضا خاناحمد از اصفهان و پیام جهانگیری از اردبیل، که هدیه این شاعران، سفر به سوریه و زیارت مرقد حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه (س) است .
در این مراسم، حجت الاسلام والمسلمین علی شیرازی، مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه، با تشکر از حوزه هنری برای برگزاری این برنامه به یاد شهدای مدافع حرم، اظهار کرد: چنین برنامههایی نشانه این است که هنوز روحیه جهادی در حوزه هنری زنده است.
وی با تاکید بر اینکه اگر مدافعان حرم نبودند، امروز تروریستها در مرکز ایران بودند، گفت: چه در سوریه و چه در عراق، اگر مدافعان حرم فداکاری نمیکردند، امروز اثری از حرم اهل بیت(س) نبود. ارزش این شهدا بسیار بالاست، ارزش شهدای مدافع حرم، دوبرابر ارزش شهدای جنگ هشت ساله ایران است.
مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه ادامه داد: از هر سرزمینی، هرکس که فدایی حرم باشد، جزو اولیای الهی است. بهشت دروازهای به نام جهاد دارد که کسانی که از این در وارد شوند، جزو اولیای الهی محسوب میشوند اعم از مدافعان و رزمندگان و شهدا و جانبازان.
همچنین در این مراسم علیرضا قزوه گفت: خوشحالیم که امروز در جمع شاعرانی هستیم که برای مدافعان حرم دست به قلم شدهاند و از کتاب شعر مدافعان حرم با آثار ۶۲ شاعر برگزیده رونمایی خواهد شد و ۱۴ شاعر برای سفر به سوریه و زیارت حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) اعزام میشوند.
مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری تاکید کرد : خوشبختانه امروز ادبیات ما ادبیاتی است که با فرهنگ مقاومت جهانی گره خورده است. در سوریه، لبنان، افغانستان و …

فرهنگ مقاومت ما جهانی شده و امروز این تنها ایرانیها نیستند که فرهنگ شهادتطلبی و ادبیات مقاومت را سرلوحه قرار دادهاند.
وی با تاکید بر اینکه امروز این ادبیات، جهانی است، افزود: یاد بزرگانی مانند شهید همدانی که چند روز قبل از رفتنشان در حوزه هنری حضور داشتند، همیشه با ماست و جاودانه میماند.
جایزه شاعران برگزیده، سفر به سوریه و زیارت مرقد حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) است.
ایران/امروز با… کامران جمالی
ترجمه آثار کلاسیک ساده نیست
«قرن من» یکی از معروفترین آثار گونترگراس پس از رمان «طبل حلبی» است، که در ایران با ترجمه کامران جمالی توسط انتشارات نیلوفر درسال 83 منتشر شد و بلافاصله به چاپ دوم رسید. پس از یک دهه، هفته گذشته این رمان توسط همین ناشر تجدید چاپ شده است. کامران جمالی متولد 1331 تهران نخستین مجموعه شعرش «واحهای سرخ در صحاری زرد» را در سال 57 منتشر کرد و اکنون پنجمین دفتر شعرش را برای چاپ تدارک میبیند. در حوزه ادبیات تطبیقی «فردوسی و هومر» را منتشر کرد و از هاینریش بل ترجمه و انتشار رمانهای «زنان در چشم انداز رودخانه» و «تازمانی که...» را در کارنامهاش دارد. وی هماکنون رمان «افی بریست» نوشته تئودور فونتانه، از آثار برجسته قرن نوزدهم را آماده چاپ دارد. ضمن اینکه ترجمه او از رمان «شهر فرنگ» گونترگراس مدت چهار سال است که در انتظار مجوز چاپ است.
آقای جمالی، چرا تجدید چاپ رمان «قرن من» بیش از یک دهه طول کشید؟
چاپ اول «قرن من» در اواخر سال 83 منتشر شد. چاپ دوم آن اوایل سال 85 به بازار آمد. اما چاپ سوم آنکه چندی پیش به بازار آمد، دلیلش بر میگردد به ممیزی در دولت آقای احمدینژاد که باید پاسخگو باشند.
ترجمه دیگری هم از این رمان به قلم روشنک داریوش در همان ایام منتشر شده بود...
ترجمه خانم داریوش هم متعلق به سال 83 بود که همزمان با ترجمه من منتشر شد. ترجمه من سال 85 تجدید چاپ شده بود. گویا ترجمه خانم روشنک داریوش را در همان زمان خمیر کرده بودند، برای اینکه رقابتی بین این دو ترجمه در بازار وجود داشت، آن ترجمه در 10 هزار نسخه چاپ شده بود.
وعده انتشار رمانی از تئودور فونتانه داده بودید به اسم «افیبریست»؛ این رمان به لحاظ زیبایی شناسی چه مؤلفههایی داشت که ترغیب شدید آن را ترجمه کنید؟
در قرن نوزدهم چهار رمان بهعنوان شاهکارهای ادبیات منتشر شد که در حد و اندازه هم بودند، این آثار هم بهلحاظ محتوا شباهتهایی به هم داشتند و هم در زمان انتشار سر و صدای زیادی به پا کردند و تا قرن بیستم هم تداوم داشت. یکی «آناکارنینا» تولستوی، دیگری «مادام بواری» فلوبر و بعد «نانا» اثر امیل زولا و چهارمی «افیبریست» فونتانه بود. سه رمان نخست در ایران ترجمه و منتشر شدند. عنوان این رمان هم مثل سه رمان دیگر، نام دختری است که قهرمان داستان است.
اگر این رمان تا این حد ارزشمند بوده و در غرب سر و صدا کرد، چطور مترجمان ما به سراغش نرفتند؟
به این دلیل ترجمه نشد که ترجمه یک اثر کلاسیک به این سادگیها نیست. دلیل دیگر این است که ترجمه این رمان هم نیاز به پینوشت دارد. مترجمی که تاریخ کشور پروس را خوب بداند. باید شناخت کاملی از تأسیس کشور آلمان داشته باشد. باید تاریخ قرن 19 آلمان را بشناسد تا بتواند این اثر را به فارسی برگرداند و ابهامات متن را در پانوشت توضیح بدهد. موضوع همه این چهار اثر ازدواجهای نافرجامی است که در میان طبقات اشراف رواج داشت. آن زمان زنان ارث نمیبردند و در قبال آن جهیزیه سنگینی به آنها تعلق میگرفت. خیلی از مردان اشراف به این طمع با این دختران ازدواج میکردند. دخترهم برای تأمین آتیه خود تن به این نوع ازدواج میداد. اگر چه اختلاف سن زیادی داشتند و نتیجهاش هم شکست بود. در این رمان دوئلی هم هست که با وجود ممنوعیت آن در قرن نوزدهم در پروس و بعد آلمان، اما صورت میگرفت و قانون هم آن را نادیده میگرفت. در حالی که طرف حتی اگر ولیعهد کشور بود باید مجازات میشد. قهرمان این رمان با دوئلی که داشت پس از دوماه زندان آزاد میشود و...
جام جم/10 اثر رسانه ملی در جشنواره بنگلور
سه فیلم بلند و پنج انیمیشن کوتاه از تولیدات سازمان صدا و سیما در جشنواره بینالمللی فیلم کودک «بنگلور» در هند به نمایش درمیآید.
تصویر 10 اثر رسانه ملی در جشنواره بنگلور
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روابطعمومی رسانه ملی، فیلمهای «قصه دوچرخه بابام و من» به کارگردانی فیاض موسوی و «پنجره» به کارگردانی رهبر قنبری از تولیدات شبکه دو سیما و فیلم «یک روز سرد» به کارگردانی محمدعلی طالبی از تولیدات شبکه یک سیما از آثاری هستند که قرار است در جشنواره فیلم بینالمللی کودک بنگلور در کشور هند نمایش داده شوند.
همچنین انیمیشنهای «تک» به کارگردانی امینه فروغی، «دشت تمشک» به کارگردانی زحل رضوی، «گاگیلا» به کارگردانی غلامعلی گرانمایه و «نادان» به کارگردانی شهرام شیرزادی از تولیدات مرکز صبا و همچنین انیمیشن «مترسک تنها» به کارگردانی آلن غازاریان از تولیدات مرکز امور استانها در دهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کودک بنگلور که در شهر مانگالور هند برگزار میشود، حضور دارند.
جوان/حريم محوطههاي تاريخي در معرض خطر تعرض
ميراث كريم خان از زير سايه هتل بيرون ميآيد!
در حالي كه ميدان حسنآباد تهران به عنوان جديدترين قرباني تعرض به حريم محوطههاي ميراث فرهنگي معرفي شد، ميراث كريم خان زند در شيراز اميدوار شد كه با حكم قانون از تعرض هتل نجات پيدا كند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
در حالي كه ميدان حسنآباد تهران به عنوان جديدترين قرباني تعرض به حريم محوطههاي ميراث فرهنگي معرفي شد، ميراث كريم خان زند در شيراز اميدوار شد كه با حكم قانون از تعرض هتل نجات پيدا كند.
حريم تاريخي قانون بي دفاع
به دليل گسترش شهرها و فعاليتهاي بشري حريم آثار و ابنيه تاريخي در خطر تعرض قرار ميگيرند كه ممكن است با تغييرات ايجاد شده در محيط باعث لطمه ديدن يا حتي تخريب يك مجموعه يا يك بناي تاريخي شود. در تعريف علمي از حريم گفته ميشود: حريم اثر تاريخي محدودهاي است كه از سوي متولي اثر تاريخي به منظور ضمانت بقاي اثر تعيين و مشمول ضابطههاي ويژهاي براي حفاظت جامع اثر ميشود. حريم از يك سو بازدارنده و از سوي ديگر فراخواننده است. از آنرو كه يكپارچگي و موجوديت اثر را حفظ و ميزان آميختن اثر را با ديگر موجوديتها روشن ميكند و بودن خود را معنا ميبخشد.

از اين رو بحث تعيين حريم آثار تاريخي و حفاظت از آن يكي از مسئوليتهايي است كه بر دوش سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري قرار گرفته شده است. در اساسنامه اين سازمان ماده 3، بخش وظايف به صراحت به اين نكته اشاره شده و آمده است: تعيين حريم بناها، مجموعه¬ ها، محوطهها و تپههاي تاريخي ثبت شده و ضوابط خاص معماري و طراحي داخل حريم
در تعريف حريم چند گونه حريم تعريف ميشود، مانند حريم چشمانداز بصري، حريم حفاظتي و حريم كاربردي. در تعرضهايي كه به حريم آثار تاريخي كشورمان صورت ميگيرد معمولاً يكي از اين حريمها دچار اختلال ميشود. همان كاري كه ساخت يك هتل در حريم ارگ كريم خاني شيراز انجام داد و حريم بصري اين اثر تاريخي را مخدوش كرد.
كريم خان دعاگوي قانون
سال گذشته خبر ساخت يك هتل در حريم اثر تاريخي ارگ كريم خان شيراز كه در فهرست نامزدهاي ثبت جهاني يونسكو به شمار ميرفت، باعث شد تا پرونده ثبت ارگ به تعويق بيفتد. هتل در حريم بصري ارگ قرار داشت و طبقات اضافه آن باعث ميشد تا چشمانداز ارگ به خطر بيفتد. پيگيريهاي سازمان ميراث فرهنگي باعث شد تا بالاخره تكليف اين هتل مشخص شود و ابتداي هفته جاري با حكم دادگاه ساختمان هتل پلمب شود. اين اتفاق خبر خوبي براي جلوگيري از ادامه ساخت هتل بود. براي رفع تعرض اين هتل به حريم ارگ بايد چهار طبقه از آن تخريب شود. موضوعي كه تا به حال با مقاومت مالك هتل روبهرو بوده است. روز گذشته خبر فك پلمب اين هتل توسط دادستان شيراز صادر شد تا طبقاتي كه در حريم قرار ندارند تكميل شود و دادستان اجازه داده 14 طبقه از 18 طبقه هتل تكميل شود. شوراي عالي معماري و شهرسازي مجوزهاي آن چهار طبقه اضافه را لغو كرده است و در اين پرونده تنها تخريب طبقات اضافه باقي مانده تا ميراث كريم خان از زير سايه هتل خارج شود.
حسنآباد تهران، قرباني جديد تعرضها
در حالي كه ميراث كريم خان ميتواند با انجام عدالت و تخريب طبقات اضافه هتل اميدوار باشد كه پروندهاش در ميراث جهاني به ثبت برسد، يكي از مهمترين ميادين تاريخي تهران در معرض خطر تعرض ساختمانهاي نوساز چندين طبقه قرار گرفته است.
حسنآباد تهران در منطقه مركزي تهران از جمله يادگارهاي تهران قديم است. اين ميدان تاريخي هم اكنون با بالارفتن يك ساختمان در حريمش دچار مشكل شده. مهر طي گزارشي از ميدان حسنآباد و ساختمان معارض آن مينويسد: در فاصله بسيار كمي از ميدان حسنآباد تهران و در ضلع شمال شرقي، پنج طبقه از يك ساختمان ديوار چين شده كه اداره كل ميراث فرهنگي استان تهران مدعي است به دليل رعايت نكردن ضوابط پلكاني و حريم ثبتي ميدان، ساخت وساز آن را متوقف كرده است.
قرار بود اين ساختمان ارتفاع 7/5 تا 10 متر به صورت پلكاني داشته باشد، اما آن را رعايت نكرد. تاور عظيم اين ساختمان چند سالي است كه باقي مانده است. اما بازهم در همان محدوده ميدان، اسكلت پنج طبقهاي قرار بود در كوچهاي كمعرض به مجتمع تجاري تبديل شود آن هم بدون احتساب پاركينگ و طبقه همكف! علاوه بر اين ساختمان، در ميدان حسن آباد ميتوان ساختمانهاي معارض ديگري را نيز ديد كه به حريم بصري اين ميدان زيبا تجاوز كردهاند. به نظر ميرسد عدم توانايي سازمان ميراث فرهنگي در مقابله با اين گونه حريم شكنيها باعث ميشود تا در آينده چيزي به عنوان حريم در شهرهاي بزرگي مانند تهران معنا پيدا نكند همان طور كه در چند اثر تاريخي ديگر در تهران نيز شاهد شكست شدن حريمها و عدم توانايي سازمان ميراث فرهنگي در دفاع از بازماندگان تاريخي تهران قديم هستيم.
جوان/كارگردانان تئاتر در گفتوگو با «جوان»:
تئاتر مقاومت نيازمند حمايت است
پانزدهمين دوره جشنواره تئاتر مقاومت اين روزها در سالنهاي شهر تهران در حال برگزاري است، جشنوارهاي كه از سال گذشته با آغاز اجراهاي عمومي نمايشها در شهرهاي مختلف كليد خورد و اين روزها با اجراي جشنوارهاي آثار برگزيده به كار خود ادامه ميدهد.

نویسنده : سپيده آماده
پانزدهمين دوره جشنواره تئاتر مقاومت اين روزها در سالنهاي شهر تهران در حال برگزاري است، جشنوارهاي كه از سال گذشته با آغاز اجراهاي عمومي نمايشها در شهرهاي مختلف كليد خورد و اين روزها با اجراي جشنوارهاي آثار برگزيده به كار خود ادامه ميدهد.
رحمت اميني، رئیس مركز هنرهاي نمايشي حوزه هنري در گفتوگو با «جوان» در خصوص روشهايي كه از طريق آنها ميتوان گرايش جوانان را به سمت توليد آثار در حوزه دفاع مقدس افزايش داد، ميگويد: نهادهاي حمايتكننده بايد از اين جريان عميقتر حمايت كنند چون هنر تئاتر فينفسه مشكلات زيادي دارد و در هر موضوعي بايد هفتخوان را طي كند، از بحث سالن و دستمزد عوامل و بازيگران گرفته تا ساخت و دكور و تهيه لباس. وي ميافزايد: بايد قبول كنيم كه تئاتر هنر هزينهبرداري است كه بدون حمايت نميتواند هزينههاي خود را از طريق گيشه تامين كند و حوزه دفاع مقدس با توجه به جايگاه اعتقادي كه در كشور دارد بايد مورد توجه خاصتري از سوي نهادها قرار بگيرد تا بتواند به شكوفايي برسد، در چنين شرايطي برگزاري جشنواره تئاتر مقاومت جاي خوشحالي دارد.
اين كارگردان تئاتر تأكيد ميكند: گروههاي تئاتري كه در حوزه دفاع مقدس كار ميكنند بايد قرار داد داشته باشند و تبليغات در اين حوزه ميتواند باعث داغي بازار اين سبك از تئاتر بشود.
اميني تصريح ميكند: به نظر من نبايد كار را به يك عده محدود بسپاريم، بايد به جوانان تئاتري خوب اعتماد كنيم و ايدههايشان را بشنويم و كار را به دستشان بسپاريم.
وي با اشاره به محدوديتهاي بيش از حد حوزه تئاتر دفاع مقدس به عنوان يكي از دلايل فرار كاربلدان اين حوزه از فعاليت در حوزه دفاع مقدس اذعان ميكند: حساسيتهاي اين حوزه بيشتر از ساير حوزههاي است و در اين ميان برخي بازخوانها و بازبينها كاسه داغتري از آش ميشوند و با حساسيتهاي بيهوده راه را براي توليدات با كيفيت در اين حوزه مسدود ميكنند.
اميني ميافزايد: بايد مرز متعادل را در نظر گرفت و اجازه داد تا ايدههاي تازه هم در اين حوزه توان بروز و ظهور داشته باشند.
وي در پايان با اشاره به شيوه برگزاري جشنواره پانزدهم مقاومت ميگويد: اين شيوه برگزاري جشنواره به صورت رپرتوآر بسيار خوب است و اميدوارم كه در طول سال هم به عنوان اجراهاي عمومي مورد حمايت واقع شوند.
محدوديتهاي سليقهاي، سد راه تئاتر مقاومت
ابراهيم گلهدارزاده، مدير تالار محراب و كارگردان تئاتر هم در گفتوگو با «جوان» در اين خصوص ميگويد: ميشد نسل قبلي تئاتريهاي موفق حوزه مقاومت را كه روزگاري علايق و استعدادشان به اين حوزه را نشان دادند با حمايت به كار دلگرم كرد اما زماني كه اين جوانان با تجربهتر شدند و به امكانات و پروژههاي بزرگتري نياز داشتند، جشنوارهها و انجمنها و مراكز دولتي پشتيبانيشان را اضافه نكردند و اين كوتاهي باعث شد كه برخي از كاربلدان عطاي اين حوزه را به لقايش ببخشند.
وي ادامه ميدهد: متأسفانه نگاه سطحي كه به توليد آثار در اين حوزه وجود دارد و تخفيف موضوعات رفيع و مضامين ارزشمند به تاريخنگاري صرف در نهايت به توليداتي انجاميد كه نتواند آنطور كه بايد و شايد مضمون قدسي مقاومت را منتقل كند. در اين ميان هنرمندان و نويسندگان كاربلد حوزه مقاومت دلزده از سليقه مديران اين حوزه را ترك گفتند.
گلهدارزاده تأكيد ميكند: به باور من نحوه مخاطبيابي اينگونه تئاترها هم صحيح نيست، در سالهاي اخير ما به مخاطبان تئاتر ديني و دفاع مقدس گفتيم كه اين نمايشهاي رايگان هستند و به همين دليل نقش مخاطبان مردمي را در تامين بودجههاي اين نمايشها از دست دادهايم و زماني كه بودجه اين گروه نمايشي كم ميشود، ديگر مخاطبان نميتوانند با صرف فروش از پس از هزينههايش بربيايد. اينطور كه از اظهارات اين كارگردانان تئاتر برميآيد، حمايت مديران، كاهش ممنوعيتهاي سليقهاي از جمله عواملي است كه ميتواند به شكوفايي بيشتر اينگونه از تئاتر بينجامد.
جوان/حمايت نشريه تهيهكننده سريالهاي انقلابي از غلامحسين ساعدي و محمد آفريده
ما آفريده را رها كرديم، شما چرا رهايش نميكنيد!
روزنامه فرهنگي- هنري صبا كه با مديرمسئولي محمدرضا شفيعي منتشر ميشود، ضمن تقديم شماره دوم آذرماه خود به غلامحسين ساعدي، در سرمقاله روز گذشته خود نيز از محمد آفريده دفاع كرد. انتصاب محمد آفريده به دبيري جشنواره «روحالله» اگرچه هزار بدي دارد، اما...

نویسنده : مصطفي شاهكرمي
روزنامه فرهنگي- هنري صبا كه با مديرمسئولي محمدرضا شفيعي منتشر ميشود، ضمن تقديم شماره دوم آذرماه خود به غلامحسين ساعدي، در سرمقاله روز گذشته خود نيز از محمد آفريده دفاع كرد. انتصاب محمد آفريده به دبيري جشنواره «روحالله» اگرچه هزار بدي دارد، اما يك خوبي كه داشت، اين بود كه افرادي كه به اسم سينماگر انقلابي يا چهره رسانهاي ارزشي و شناخته ميشدند، اصل وجودي خودشان را عيان كردند.
درست مثل فتنه 88 كه باعث شد نقاب از چهره افرادي بيفتد كه كسي به مخيلهاش هم نميرسيد آن افراد در كنار ضدانقلاب، سلطنتطلب، بهايي، همجنسباز و ... رودرروي نظام بايستند. چند روز پيش روزنامه صبا با مديرمسئولي محمدرضا شفيعي كه بيشتر به عنوان تهيهكننده آثار انقلابي و ارزشي(از جمله سريال كيميا و وضعيت سفيد) در سينما و تلويزيون مشهور است تا يك چهره رسانهاي؛ نامهاي را در حمايت از محمد آفريده و خطاب به ابراهيم حاتميكيا منتشر كرده بود كه براساس مدعاي اين روزنامه آن را شخص ناشناسي در فضاي مجازي منتشر كرده بود! همين روزنامه روز بعد از انتشار نامه اين شخص ناشناس در حمايت از آفريده، روزنامهاش را به غلامحسين ساعدي كه يك چهره ضدانقلاب و تودهاي است تقديم ميكند! درباره غلامحسين ساعدي كه يك نويسنده تودهاي و ضدانقلاب است همين بس كه وي يكي از مخالفات و هتاكان به امام خميني(ره) است و در آثار تأليفياش بارها به شخصيت حضرت امام(ره)، انقلاب و نظام شديدترين حملات و توهينها را انجام داده است. پس از اين روند حمايتي با مديرمسئول آنكه هرچه دارد از صدقه سر امام، انقلاب، نظام و بيتالمال است، تماس گرفتيم تا علت اين اقدامات را جويا شويم كه در كمال تعجب با لحني طلبكارانه خبرنگار ما را به «جنجالسازي» متهم نموده و اين اقدامات را خطاي سهوي خواند! اين فرار رو به جلوي شفيعي در حالي انجام شد كه ما هم بنا را بر صدق گفتار وي گذاشته و در صفحات روزنامه به مسائل مذكور البته رسم «اخلاق مسلماني» نپرداختيم. پس از اين اتفاق مجدداً اين روزنامه «سرمقاله» خود را به دفاع مطلق و تمامقد از اقدامات آفريده و نوك پيكان هجمه و حملهاش را به جاي ضدانقلاب، به سمت رسانه انقلابي و ارزشي گرفته و آنها را به دليل اعتراض به انتصاب تهيهكننده فيلم موهن «يك خانواده محترم» به دبيري جشنوارهاي مسما به نام بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي به «تندروي، كارشكني، نااهل بودن و...» متهم كرد. اقدام مجدد اين روزنامه كه از محل بيتالمال ارتزاق ميكند و به نام انقلاب و ارزشها به دفاع از افراد ضدانقلابي مثل غلامحسين ساعدي يا كسي مثل محمد آفريده دفاع ميكند، برخلاف مدعاهاي مسئولانش مؤيد عامدانه و عالمانه بودن اقداماتش است.
جوان/ساخت مجموعه تئاتر در ولنجك و خاوران بدون توجه به دسترسي عمومي
«تهران» و «پايتخت» براي همه باشد
ساخت مجموعههاي تئاتري با فاصله زيادي از مركز شهر باعث ميشود با سخت شدن دسترسي به اين زيرساختهاي فرهنگي و هنري ميزان استفاده مفيد از آنها به شدت كاهش پيدا كند.
نویسنده : محمدصادق عابديني

در حالي كه هنوز مجموعه تئاتر خاوران (تئاتر تهران) كه از سوي شهرداري تهران در حال ساخت است به طور كامل ساخته و مورد بهرهبرداري قرار نگرفته است، علي مرادخاني، معاون هنري وزارت ارشاد در مصاحبهاي از كلنگزني مجموعه تئاتر پايتخت در منطقه ولنجك تهران خبر داد. امسال از سوي ارشاد سال تئاتر نام گرفته است، سالي كه در آن خبرهاي متعددي درباره ساخت سالنهاي نمايش در تهران منتشر شده است. از مجموعههاي خصوصي تئاتر گرفته كه معمولاً با حداقل امكانات لازم در فضاهاي غيراستاندارد ساخته شدهاند تا مجموعههاي مجهزي كه توسط شهرداري تهران در حال ساخت هستند. بزرگترين مجموعه تئاتري كشور نيز امسال مراحل نهايي ساخت را در يكي از شرقيترين مناطق تهران يعني خاوران در حال تكميل است. مجموعهاي بينظير كه ميتواند بر ظرفيت نمايشي كشور بيفزايد. معاونت هنري نيز ميخواهد امسال كلنگزني مجموعهاي را در ولنجك در شمال تهران ايجاد كند. مرادخاني ميگويد: در حال حل و فصل مسائل زمين ولنجك هستيم و اگر بتوانيم امسال كلنگ «مجموعه تئاتر پايتخت» در ولنجك را بزنيم يك موفقيت خوب به دست آوردهايم. قطعاً اين مجموعه در مقابل سالنهاي خصوصي از نظر امكانات و زيرساختهاي در نظر گرفته شده بسيار پيشرفته خواهد بود، اما سوال اينجاست كه چرا در مكانيابي فعاليتهاي فرهنگي و هنري، آن هم در حد مجموعههايي كه تأثيراتشان فرا محلهاي يا منطقهاي است، به مسئله دسترسيهاي عمومي و مركزيت توجه نميشود؟ سالن خاوران براي ميزباني جشنوارهها و رخدادهاي بزرگ نمايش كشوردر حال ساخت است و قطعاً هدف آن صرف ايجاد فضاي هنري براي مردم شريف منطقه شرق تهران نيست. مجموعه ولنجك نيز براي ارائه فضاي هنري به مردم منطقه شمال تهران ساخته نميشود. نكتهاي كه دستاندركاران اين پروژهها كمتر به آن توجه داشتهاند، اين است كه دسترسي عمومي به آن را در نظر داشته باشند. مجموعه بزرگ خاوران تا چه حد ميتواند مردم اقصي نقاط تهران را براي تماشاي نمايش به آن منطقه بكشاند و اصلاً توانايي ميزباني از جشنوارهها را دارد؟ مكانيابي مجموعه تئاترشهر نمونه خوبي براي اين مثال است، مجموعهاي كه مركزيت جغرافيايي دارد و از هر نقطه شهر ميتوان به راحتي به آن دسترسي داشت. بخشي از عدالت اجتماعي را ميتوان در همين مكانيابيهاي فضاهاي فرهنگي جستوجو كرد.
سیاست روز/مسافران جاده كربلا بيقرار قراري كه با آقا گذاشتهاند
تشنگي، شباهت همه زائران اربعين
شمارش معكوس براي عاشقان كربلا آغاز شده است. حالا بايد تا هفت بشماري تا به چهل روز پس از عاشورا برسي.
«اربعين» از آن واژههايي است كه اين روزها در بين مردمان اين ديار زياد تكرار ميشود. آدمهايي كه هنوز داغ سيدالشهدا(ع) را بر دل دارند و گوشه دلشان را ششگوشهاي بنا كردهاند. مگر حضرات معصومين نفرمودند كه «قبورنا قلوب من والانا» و «قبورنا قلوب شیعتنا».
حالا همين دلهاي «شرقي» كربلايي شده رو به «غرب» ايران چشم دوختهاند. مردماني كه دلشان را خوش كردهاند تا زائر صحن و سراي «ارباب» شوند.
مردماني كه تشنه درياي حضور شدهاند. آنها كه بيقرار شدهاند. بيقرار قراري كه با آقا گذاشتهاند. كافي است گذرت به ميدان وليعصر(عج) بيفتد تا ببيني عاشقان حسين(ع) نه سن و سال خاصي دارند و نه جنسيت و تيپ و شكل و شمايل منحصر به فردي. آنها كه ميخواهند اربعيني شوند، فقط يك وجه تشابه دارند: «تشنگي» همه تشنه حضور هستند. آنها كه سال گذشته و سالهاي قبلتر رفته بودند، يك سال را با طعم و عطر اربعين گذراندند تا باز هم زمين بچرخد و دوباره به اربعين برسند و راهي شوند. با «اربعين» پارسال زندگي كردند و خاطراتش را مزمزه كردند تا دوباره راهي شوند. همينها آنقدر از جاذبه اربعين براي دوستان و عزيزانشان گفتهاند كه جماعتي ديگر را مجاب ميكنند تا «نصفالعيش» را بيخيال شوند و همه لذت و پيادهروي اربعين را بخواهند. حالا جماعتي «تازهكار» هم ميخواهد «وصفالعيش»هايي را كه شنيده خودش تجربه كند.

امسال شرايط سفر مثل سال قبل نيست. كار سختتر شده است و ديگر نميشود مرزها را زير پا گذاشت و راهي كربلا شد. حالا «هركه دارد هوس كرببلا» بايد مراحلي را بگذراند تا بتواند خودش را كربلايي بداند. اما همين مراحل سخت و ويزاي فلان دلاري هم باعث نشد تا عاشقان حسين(ع) قيد سفر را بزنند. آنها با امامشان عهد بستهاند تا مانور منتظران مهدي(عج) را برگزار كنند. نه سختي ثبت نام نااميدشان كرد، نه سختي راه و تهديدهاي آن گروهك دستپرورده غرب ميتواند از راه بازداردشان. آنها رفتني هستند تا انتهای مسير. تا جايي كه خودشان را به بينالحرمين برسانند و همه خستگي سفر را از ياد ببرند.
«در اين مسير نور» هم هركسي وظيفهاي بر عهده دارد. جماعت عظيمي بند كفشهايشان را محكم ميكنند براي پياده رفتن تا رسيدن و جماعتي ديگر هم مسئول خدمت به زوارالحسين(ع) هستند. از چايي و غذا گرفته تا ترميم پاپوش زائراني كه خاك راه سفر بر كفشهايشان نشسته است.
خوش به حال زائران اربعين. درست يك هفته ديگر در آغوش عباسبنعلي(ع) و امام دلها حضرت حسين زهرا(س) هستند و چه حسرت بزرگي براي ما كه جامانده اين قافلهايم.
چه سعادتي از اين بالاتر كه زيارت اربعين را در كنار صاحب اربعين بخواني. چه چيز از اين زيباتر كه بتواني در بينالحرمين هروله كني و پاسخ «هل من ناصر ينصرني» هزار و اندي سال قبل آقا را با «لبيك يا حسين(ع)» بدهي.
يك هفته ديگر دوباره در كربلا غوغايي ميشود و زائران حرم آقا روز تاريخي ديگري را رقم ميزنند.
شرق/گفتوگوی محمد حقیقت با مدیر جدید جشنواره سه قاره
سینمای آسیا همواره بارور است
سیوهفتمین دور جشنواره سه قاره، سهشنبه شب ٢٤ نوامبر، افتتاح شد که به این مناسبت با مدیر جدید آن، ژروم بارم، گفتوگویی از طریق اسکایپ انجام دادیم. سینمای ایران از همان اولین دور این جشنواره، در نوامبر ١٩٧٩ با «کلاغ» اثر بهرام بیضایی در بخش مسابقه حضور داشت که با بهرام بیضایی برای معرفی فیلم به آنجا سفر کردیم. وی جایزه ویژه داوران را هم به دست آورد. این جشنواره توسط برادران ژالادو پایهگذاری شد و آنها ٣٠ سال در مدیریت آن بودند و از سال ١٩٩٠ بارها با آنها نیز برای شرکت در جشنواره فجر به ایران سفر کردیم. بنا بر آگاهی من، اولین جایزه بینالمللی سینمای ایران بعد از انقلاب در این جشنواره به سینمای ایران داده شد که چند ماه بعد از پیروزی انقلاب حاصل شد! از آن پس هرساله سینمای ایران یکی از پایههای اصلی جشنواره بود و جایزههای فراوان به دست آورد که حداقل چهار بار جایزه بزرگ فستیوال را ربود دو بار امیر نادری – و دو بار ابوالفضل جلیلی جایزه بالن طلائی سه قاره را به دست آوردند. امسال جشنواره با فیلمی از قزاقستان افتتاح میشود و ١٠ فیلم از کشورهای سه قاره برای بخش مسابقه انتخاب شدهاند که از ایران «مادر بهشت» اثر سینا عطائیاندنا، پذیرفته شده که محصول مشترک ایران و آلمان است. این فیلم قبلا در مسابقه لوکارنو نیز حضور داشت. جدا از این، در بخش «پروژه جنوب» که برای یافتن تهیهکننده برای پروژههای انتخابی حمایت میشود، طرح یک خانم ایرانی به نام صدف فروغی پذیرفته شده که از طرف علی مصفا پیشنهاد شده است. در این قسمت شش طرح از کشورهای آفریقای جنوبی، شیلی، کاستاریکا، گرجستان، ایران، و هند از بین پیشنهادها انتخاب شدهاند که در جلساتی که در شهر نانت در طول جشنواره برگزار خواهند شد، نویسندههای این طرحها جلساتی با تهیهکنندگان خواهند داشت تا بتوانند بخشی از سرمایه لازم را برای فیلمهایشان بیابند. جشنواره جدا از مسابقه، ١٠ فیلم نیز در بخش سانسهای ویژه انتخاب کرده و در ضمن از «ایم کم تک» فیلمساز کرهای، مروری بر آثار مهم ترتیب داده است و همچنین از «کومار شاهانی»، کارگردان هندی، تعدادی فیلم در بخشهای جداگانه به نمایش در میآورد. گفتوگوی کوتاه با مدیر جشنواره را در ادامه میخوانید:

با این اوضاعی که امروز در فرانسه پیش آمده و در اثر عملیات تروریستی گروه داعش، برخی از فعالیتهای هنری متوقف شده، شما جشنواره را برپا میکنید؟
برای ما هیچ دلیلی وجود ندارد که تعطیل کنیم. زندگی ادامه دارد. طبیعتا باید مراقب بود و موقع ورود به سالنها، کنترل انجام شود. مردم خود نیز مراقبت میکنند. فرانسه علاقه خاصی به فرهنگ و سینما دارد. نمیشود دست روی دست گذاشت و فعالیتها را تعطیل کرد یا حتی آن را شل و ول برگزار کرد.
در برنامه فیلمهای مسابقه امسال، از بین ١٠ فیلم فقط یک فیلم غیرآسیایی است. با توجه به اینکه جشنواره، سه قاره نام دارد، دو قاره دیگر کجا هستند؟
حق با توست. ما فیلمهای زیادی دیدیم؛ حدود ٨٠٠ فیلم. چند فیلم از قاره آفریقا که متأسفانه بسیار ضعیف بودند. از آمریکای لاتین، چند فیلم خوب وجود داشت، اما پخشکنندگان آن را فوری خریده بودند و به نمایش در آوردند. یکی، دوتایی هم که ما انتخاب کرده بودیم، جشنوارهای در فرانسه قبل از ما آنها را نشان دادند و چون قانون جشنواره ما این است که فیلم مسابقه نباید قبلا در فرانسه به نمایش در آمده باشد، بنابراین آنها را کنار گذاشتیم. این واقعیت هم وجود دارد که از آسیا زیاد فیلم دیدیم و این قاره همواره بارور است.
از ایران چقدر فیلم دیدید؟
حدودا ٤٠ فیلم دیدیم، در ماه آوریل بود که فیلم «مادر بهشت» را دیدم و از آن خوشم آمد و با دیدن بقیه فیلمهای ایرانی، این فیلم همچنان در صدر باقی ماند.
میدانم که بودجه مراکز فرهنگی و جشنوارهها در فرانسه رو به تقلیل است، آیا شما با مشکل روبهرو نیستید، بودجه فعلی شما چقدر است؟
فعلا ٧٠٠ هزار یورو بودجه داریم که توسط شهرداری و مرکز ملی سینما و کمی هم توسط اسپانسرهای خصوصی و بالاخره خیلی جزئی هم از طریق فروش بلیت به تماشاگران تأمین میشود.
با آرزوی موفقیت برای سیوهفتمین دور جشنواره... .
ممنون از تو.
شهروند/دولتآبادی با نویسنده اسراییلی گفتوگو نکرد
بیستوپنجمین فستیوال بینالمللی ادبیات پراگ با حضور محمود دولتآبادی از ایران و نویسندگانی از آمریکا، آسیا و اروپا برگزار شد.

به گزارش ایسنا، نخستین شب فستیوال، میهمانیای بود در سالن تشریفات وزارت امور خارجه که با سخنرانی وزیر خارجه چک آغاز شد که به گفته دولتآبادی انسانی آشنا با ادبیات و سفرکرده به ایران است که در گفتوگوی کوتاهی با این نویسنده از سفرش به اصفهان گفت و از یان ریپکا و نویسندگان دیگر چک که میشناسد. به گفته دولتآبادی در شب پایانی فستیوال هم نویسندهای از یونان به مناسبت دریافت جایزه فستیوال نطق موثری ایراد کرد؛ درباره وضع پناهندگان و اینکه یونان با وجود شرایط بد اقتصادی آغوش باز برای پذیرفتن داشته و دارد؛ ولی این مشکل بهصورت جمعی و جهانی باید حل شود و سروسامان بگیرد. این نویسنده همچنین در توضیحی گفت: داستان از این قرار بود که حدود یکسال پیش دعوت شده بودم به فستیوال بینالمللی ادبیات پراگ. در دو هفته آخر از طریق سایت فستیوال متوجه شدم چه اشخاصی خواهند بود، ازجمله متوجه شدم که برای من سه برنامه در نظر گرفته شده است؛ یک جلسه کتابخوانی (سه پاره متفرقه از «کلنل») و دو جلسه گفتوگو با دو موضوع جنگ و صلح با نویسندهای از اسراییل به نام سارید که ناشر کتابش همان ناشر کتاب من بود. در تهران که بودم اعلام کردم که با او نمینشینم به مجادله درباره جنگ، بعد درست در آستانه سفر خبری مصور دیدم که نیویورکتایمز مطلبی منتشر کرده بود درباره اینکه در سال ٢٠١٢ اسراییل یک هواپیمای نظامی-کماندویی آزمایشی فرستاده روی آسمان ایران. دیدن و شنیدن چنین خبری مرا مصمم کرد در خودداری برای گفتوگو درباره صلح و هر چیز دیگر! او افزود: پس عذر خود را به اطلاع دبیر فستیوال، آقای میشل مارک رسانیدم و او هم در شروع فستیوال عنوان کرد که دولتآبادی از نشست با نویسنده اسراییلی معذور است. پس نشست سارید همزمان شد با دو فقره مصاحبه من در حیاط محل برگزاری فستیوال که محل سنای کشور چک بود. در نبود من در سالن، آقای سارید گفته بود «من سوسیالیست هستم، ناشر مشترک با دولتآبادی دارم، در اسراییل با من خوشرفتاری نمیشود، اینجا هم که آمدهام، دولتآبادی از همنشینی با من پرهیز میکند!» فردا شب که وقت کتابخوانی من بود، با اشاره به سخنان او گفتم «در زبان فارسی گله بیانی دوستانه است و گله کردن از یکدیگر خیلی بهتر است - بهخصوص- از فرستاده شدن طیاره جنگی روی بام کشور ما ایران، البته از طرف حکومت ایشان» و تأکید بر ضرورت صلح و صلحاندیشی. دولتآبادی در پایان با بیان اینکه تمام شبهای فستیوال در سالن سنای چک برگزار میشد و بسیار نیکو برگزار هم شد، گفت: شخصا از همگان که در برگزاری چنان فستیوال معتبری نقشی داشتهاند، سپاسگزارم. دیگر نویسندگان حاضر در فستیوال پراگ از کشورهای آمریکا، چک، عراق و هلند بودند.
قانون/عملکرد خانه موسیقی باید در شرایط مختلف ارزیابی شود
مظفر شفیعی عضو هیات مدیره کانون خوانندگان سنتی در مورد عملکرد این کانون گفت: کارهایی که در کانون ما تا امروز انجام شده، بیش از موسیقایی بودن در جهت تامین امنیت فکری و شغلی برای هنرمندان فعال در عرصه آواز ایرانی بوده است. ما درکانون، صلاحیت افراد متقاضی برای عضویت در خانه موسیقی را بررسی می کنیم و با قرار دادن هر یک از این دوستان در درجه بندی های مختلف واجدین شرایط بیمه را مشخص می کنیم.این مدرس آواز ایرانی به لزوم نظارت خانه موسیقی بر آموزشگاه های موسیقی اشاره کرد و گفت: به نظر من کانون آواز ایرانی باید بر عملکرد آموزشگاه های آواز نظارت داشته باشد و با تعیین حد و مرزی مشخص آموزشگاه را موظف به رعایت اصول واحد موسیقی ایرانی کند. وی افزود: برخی از کسانی که در آزمون های ورودی کانون خوانندگان آواز ایرانی پذیرفته نشده اند، در بعضی آموزشگاه ها تدریس آواز می کنند و این نشان دهنده ناهماهنگی و عدم نظارت کافی در این بخش است. البته دفترگسترش موسیقی برای نظارت بر این بخش از سمت وزارت ارشاد وجود دارد اما در این زمینه چندان فعال نیست.

نظارت آموزشگاه ها به خانه موسیقی واگذار شود
شفیعی گفت: باید صحبت هایی درباره اعطای این نقش به خانه موسیقی با وزارت ارشاد انجام شود تا بتوانیم آنچنان که باید بر عملکرد آموزشگاه ها نظارت کنیم. ما باید در حد توان شرایط عضویت اعضای جوان خانه موسیقی به خصوص در کانونی که من در آن فعالیت می کنم را در گروه های موسیقی فراهم کنیم. البته این وظایف در چارتبندی ممکن است در حوزه اختیارات وزارت ارشاد تعریف شود اما خانه موسیقی این پتانسیل را دارد که در این بخش ورود کند و بتواند به جوانان فعال در عرصه خوانندگی آواز ایرانی برای معرفی و فعالیتشان در این حوزه کمک کند.وی افزود: این امکان وجود دارد که از جانب خانه موسیقی با وزارت ارشاد در این مورد هم توافقاتی انجام شود و این مسئولیت به عهده خانه موسیقی گذاشته شود. عدم کنترل و نظارت بر حوزه خوانندگی موسیقی ایرانی در سال های اخیر، مشکلاتی نظیر پایین آمدن سطح کیفی در این بخش را موجب شده است. البته وضعیت خوانندگان آواز ایرانی از نظر کمی مناسب است اما باید بپذیریم که این قسمت به لحاظ کیفی اوضاع مساعدی ندارد.این مدرس آواز ایرانی مشکلات مالی و شرایط مشخص سیاسی و اجتماعی را مانعی برای فعالیت های بیشتر در خانه موسیقی خواند و دراین باره گفت: به نظر من در ارزیابی عملکرد خانه موسیقی از آغاز تا امروز باید به موانع مالی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه ایران دقت کنیم. اگر این موارد را در نظر بگیریم، به نظر من خانه موسیقی فعالیت خوبی داشته و تمام تلاش اش را برای تامین رفاه هنرمندان حوزه موسیقی و تسهیل در روند اجرا و انتشار آثار موسیقایی به کار بسته است. البته نواقصی هم وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد و با یک دید اصلاحی حل شود.مظفر شفیعی در پایان با تاکید بر بهبود وضعیت آموزش موسیقی گفت: باید تمام تلاشمان را انجام دهیم تا وضعیت آموزش موسیقی را بهبود ببخشیم و جوانان فعال در همه ژانرهای موسیقی را مورد حمایت قرار دهیم.
قانون/اتحاد هنرمندان یکی از مهمترین دستاورد های خانه موسیقی است
محمد فیروزی نوازنده و مدرس پیشکسوت عود، بر لزوم کمک دستگاه های مختلف دولتی و غیر دولتی به خانه موسیقی تاکید کرد و گفت: اداره کردن خانه موسیقی و جمع کردن هنرمندان حوزه موسیقی درکنار هم، کار سختی است. یکی از مهم ترین کارهایی که در خانه موسیقی انجام شده، دور هم جمع کردن و متحد کردن هنرجویان، هنرمندان و برجستگان موسیقی است. امیدوارم این روال ادامه پیدا کند.
وی افزود: در این شرایط دولت باید وارد کار شود و با توجه به نوپا بودن خانه موسیقی، شرایطی را فراهم کند که مشکلات موجود در جامعه هنر موسیقی حل شود و به امید خدا در نهایت موسیقی کشور به سمت پیشرفت حرکت کند.
این نوازنده و مدرس پیشکسوت عود گفت: به نظر من این امکان وجود دارد که از میان هنرمندان عضو در کانون های مختلف خانه موسیقی گروه های موسیقی خوب و قدری کنار هم جمع شوند و با نام خانه موسیقی در جشنواره های مختلف شرکت کنند. موسیقی در کشور ما محدودیتهای زیادی دارد. همانطور که می بینیم گروه هایی برای اجرای کنسرت مجوز می گیرند، با اینکه تا یکی دو روز قبل از اجرا همه چیز خوب است اما به یک باره اوضاع به هم می ریزد و کنسرت لغو می شود.
فیروزی گفت: متاسفانه در ایران به موسیقی به عنوان یک هنر توجه نمی شود و ارزشی برایش قائل نیستند. این هنر در کشور ما بلا تکلیف است. مسئولان ما در مقاطع و کاربردهایی که می خواهند، موسیقی را قبول دارند و در برخی مواقع آن را رد می کنند.
فیروزی ضمن تصریح بر لزوم تشکیل گروه های منسجم موسیقایی افزود: به نظر من، ما در کشورمان گروه های موسیقی قوی نداریم چون برای انجام یکی دو برنامه کنار هم جمع می شویم، پس از اتمام برنامه هر کس به سمتی می رود و هر کدام به تنهایی به کارش ادامه می دهد.
او در پایان با اشاره به عدم امکان تشبیه روند در سینما و موسیقی افزود: سینما مامور ساختن یک فیلم است و با اتمام ساخت فیلم آن را به نمایش می گذارد اما در موسیقی علاوه بر قسمت ضبطی که مربوط به انتشار آلبوم است، اجرای بخش زنده هم وجود دارد. این بخش، لزوم توجه به تاسیس گروههای مختلف در بدنه موسیقی را نشان می دهد تا مثلا در جشنوارهای مثل فستیوال موسیقی فجر، کنار هم جمع شوند و بتوانند در کیفیت هنری مناسب اجرای برنامه داشته باشند نه اینکه طبق روال مرسوم، این جشنواره تبدیل به مکانی برای معرفی گروه های جوان و مبتدی شود. ما باید 20 گروه خوب در تمام زمینه های موسیقی داشته باشیم و بتوانیم با تمام قدرت در جشنواره های داخلی و خارجی شرکت کنیم.
قدس/گفت و گو بامجيد اسماعيلي، کارگردان فيلم«ماهي سياه کوچولو» ؛
دغدغه ما عشق بود، نه تاريخ
گروه هنر- تکتم بهاردوست- «ماهي سياه کوچولو» به کارگرداني «مجيد اسماعيلي» و براساس فيلمنامه اي از «علي طالب آبادي» است. اين فيلم که نخستين فيلم بلند اسماعيلي است و تهيه کنندگي آن را «محمدرضا شفيعي» بر عهده دارد،
به طور کامل در جنگلهاي آمل فيلمبرداري شده است. در اين فيلم «مريلا زارعي»، «مصطفي زماني» و «همايون ارشادي» حضور دارند. داستان فيلم سينمايي «ماهي سياه کوچولو» در دهه 60 ميگذرد و اتفاقات و مبارزات مردم انقلابي عليه منافقين در حوادث شهر آمل را روايت ميکند. به انگيزه اکران اين فيلم با اسماعيلي به گفتوگو نشستهايم که ميخوانيد.
کميدر خصوص داستان فيلمنامه بگوييد.
داستان اين فيلم درباره واقعه سال 1360 شهر آمل است که با عنوان حماسه مردم آمل از آن ياد شده و به مبارزه مسلحانه حدود صد نفر از گروههاي معاند عليه نظام در شهر و جنگلهاي اطراف آمل اشاره دارد.اين مبارزه پس از ساعتها درگيري، سرانجام در تاريخ 6 بهمن 1360با سرکوبي معاندان پايان يافت.

پروسه توليد فيلم به چه شکلي انجام شد و لوکيشن جنگل به چه نحوي انتخاب شد؟
وقتي فيلمنامه در حال نگارش بود، با توجه به موضوع، تصميم گرفتيم که فيلم را در همان بستر جنگل بسازيم و به همين علت بايد فضايي را انتخاب ميکرديم که هم به داستان فيلم بخورد و هم بکر و چشمنواز باشد. براي پيدا کردن يک فضاي مناسب در داخل جنگلهاي محمود آباد خيلي گشتيم. به نظرم آمد بايد جايي باشد که دست نخورده باشد و تا به حال در آنجا فيلمبرداري نشده باشد. براي اين کار از بوميهاي همان جا خيلي کمک گرفتيم و مواردي را که ميخواستيم با آنها در ميان گذاشتيم و با کمک آنها چند لوکيشن در محلهاي مختلف پيدا کرديم و با هم هماهنگشان کرديم.اين را هم بگويم که تمام آن چيزهايي که در فيلم ميبينيد، در همان فضا طراحي و ساخته و اجرا شده است.
با توجه به لوکيشنها و فضاي حاکم بر فيلم تا چه اندازه توانستيد مطابق با ذهنيتتان عمل کنيد و چه اندازه از آن سر صحنه اتفاق افتاد؟
به طور کل به جز فيلم اول من که هفت سال پيش آن را ساختهام و دکوپاژ از پيش تعيين شدهاي برايش داشتم، همه دکوپاژهاي 6 فيلم بعديام سر صحنه اتفاق افتاده است، البته منهاي يکسري پلانهاي خاص که نياز به تجهيزات خاصي مثل «کرين» داشت و از قبل طراحي ميشد، ولي بيش از نود درصد از دکوپاژهاي سر صحنه اتفاق ميافتاد.
از ابتدا در جريان نوشتن فيلمنامه بوديد؟آيا تغيير خاصي هم توسط شما بر روي آن اعمال شد؟
بله تمام مدت در جريان نوشتن فيلمنامه بودم و مثل هر کارگرداني نظرهاي خودم را دادم و به اجرا رساندم. البته ايده اصلي داستان از يك سال قبل از شروع کار شکل گرفته بود و به من پيشنهاد شده بود، ولي زماني که شخصيتي به نام شهرزاد که قهرمان اصلي داستان است، وارد قصه شد، فيلمنامه شکل گرفت.
چرا اسم فيلم بر اساس کتاب صمد بهرنگي انتخاب شد؟
دليل خاصي وجود نداشت، فقط از اسم استفاده کردم. قصد من فقط ساختن يک کار فراگير بود. اثري که بتواند با مخاطب امروزي ارتباط برقرار کرده آن را درک کند.
اين فيلمنامه براي شما چه ويژگي خاصي داشت؟
شايد چيزي که براي من ترغيب کننده بود، چيزي جز عشق نبود. وجود
دو ديده بان در تنهايي جنگل و عشقي که يکي از اين ديده بانها از طريق دوربين اسلحه اش از فاصله دور به زني پيدا ميکند.عشقي که طرف مقابل هيچ آگاهي از آن ندارد و سعي ميکند به همين طريق زن را از خطري که تهديدش ميکند، نجات دهد.
از نظر شما ماهي سياه کوچولو در ژانر تاريخي ساخته شده است؟
خير ما فقط ميخواستيم يک داستاني را در بستري تاريخي بسازيم وگرنه قصدم ساختن فيلم تاريخي نبود. ببينيد، فيلم به طور مستقيم به آن حادثه نميپردازد، بلکه آن حادثه به هر حال زمينه اصلي فيلم است، ولي حوادث ديگري در اين فيلم طراحي شده است که زيرمجموعه کار قرار ميگيرد.
از انتخاب بازيگري مثل مريلا زارعي بگوييد.
نقش خيلي خاص و سخت بود و حضور در آن لوکيشن و با آن فضا به هيچ وجه کار آساني نبود و بايد بازيگري انتخاب مي شد که بازي اش از ويژگي خاصي برخوردار باشد. وقتي طرح داشت شکل ميگرفت و ميرفت که به يک فيلمنامه تبديل شود، به خاطر قابليتهاي بازي کسي مثل مريلا زارعي همه به اين نتيجه رسيديم که او ميتواند بهترين گزينه بازيگر نقش زن اين فيلم باشد و خوشبختانه ايشان هم بعد از مطالعه پذيرفت که در اين کار با ما همراه باشد، چون دوست داشت که يک نقش متفاوت را بازي کند.
مردم سالاری/ معاون هنري وزير ارشاد خبر داد:
کمبود منابع مالي جشنوارههاي فجر
علي مرادخاني درباره تامين بودجه جشنواره تئاتر فجر گفت: به دنبال اين هستيم که امکانات جشنواره تئاتر و همه جشنوارههاي فجر را زودتر فراهم کنيم البته دچار کمبود منابع مالي هستيم که بايد فکري به حال آن کرد.
معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلاميادامه داد: از نظر من بايد از ابتداي سال بودجه اين فعاليتها مشخص و تامين باشد که متاسفانه ما از اين لحاظ دچار ضعف هستيم، اما خوشبختانه هنرمندان با ما کنار ميآيند. تلاش ما اين است تا پايان جشنواره با گروههاي تئاتري که در اين رويداد حضور دارند تسويه کنيم. مشکل ما اين است که وقتي تقاضاي بودجه ميکنيم دوستان ميگويند مثلا تا جشنواره تئاتر فجر که خيلي زمان داريم و تصورشان اين است که بودجه بايد در همان زمان تزريق شود در حالي که حداقل از هفت - هشت ماه قبل بايد بودجه در اختيار ما قرار داده شود تا کارها به درستي بتواند به ثمر برسد. اميدوارم اين فرهنگ در بين مسئولان ما جا بيفتد و از چند ماه قبل بودجه روبدادهاي هنري را در اختيار ما قرار دهند تا مشکلي بابت تامين اعتبار جشنوارهها نداشته باشيم.
وي درباره بازسازي مجموعه تئاتر شهر، راه اندازي سالنهاي بلک باکس در شهرستانها و تلاش براي کلنگ زدن «مجموعه تئاتر پايتخت» در ولنجک صحبت کرد.

معاون وزير ارشاد درباره کم توجهي به حوزه تئاتر با وجودي که سال 94 از طرف وزير ارشاد به عنوان سال تئاتر نام گرفته است، توضيح داد: حداقل ويژگي که نامگذاري سال 94 به عنوان سال تئاتر داشت اين بود که هرکس ما را ميديد ميپرسيد چه خبر از تئاتر! در واقع نامگذاري سال تئاتر موجي را بين هنرمندان ايجاد کرده است که جاي خوشحالي دارد. در حقيقت با تمام شدن امسال قرار نيست توجه به تئاتر کم شود چون پرداختن به مسايل تئاتر قرار ماست و بايد ادامه يابد. اگر همينطور پيش برويم در سال آينده شاهد اتفاقات خوبي خواهيم بود زيرا توجه به اين حوزه را بيشتر و بيشتر ميکنيم.
مرادخاني درباره برنامههايي که در شهرستانها در حال رخ دادن است، بيان کرد: با تفاهميکه با استانها داريم چند بلک باکس به بهره برداري ميرسانيم. البته يکي از اين سالنهاي بلک باکس چند ماه قبل در بجنورد راه افتاد و سالن بندرعباس نيز در حال آماده سازي است.
وي درباره پايان بازسازي مجموعه تئاتر شهر نيز عنوان کرد: اميدوارم با همه مشکلاتي که داريم بازسازي تئاتر شهر امسال به پايان برسد. تلاش ما اين بود که کاري اساسي روي اين مجموعه صورت گيرد. ما بهرهبردار اين سيستم هستيم و اميدواريم گرفتاريهاي پيمانکار پروژه نيز حل شود.
در معاونت هنري ما يک ضرورت عام داريم که هرچه زودتر بازسازي تئاتر شهر به پايان برسد اما پيمانکار مجموعه علاوه بر درک اين ضرورت روي اين مساله نيز تاکيد دارد که همه برنامههاي به صورت قانوني عملي شود به همين جهت مشکلاتي در اين زمينه پيش آمد. به عنوان نمونه شرط خريدن يک کالا مثل صندلي از خارج از کشور اين بود که آن کالا در کشور توليد نشود اما بعد از نامه نگاري و مذاکرات فراوان بالاخره اين مشکل حل شد و پيمانکار توانست از لحاظ قانوني اقدام به وارد کردن صندليهاي خارجي کند. از اين موارد در مراحل بازسازي تئاتر شهر بسيار است که همين امر باعث تاخير در آماده سازي اين مجموعه ميشود.
معاون وزير ارشاد در پايان صحبتهايش يادآور شد: همچنين در حال حل و فصل مسايل زمين ولنجک هستيم و اگر بتوانيم امسال کلنگ «مجموعه تئاتر پايتخت» در ولنجک را بزنيم يک موفقيت خوب به دست آورده ايم. بنابراين اگر بخواهيم از اين باب وضعت تئاتر را بررسي کنيم شاهد اتفاقات خوشايندي در اين حوزه هستيم.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با الهه رضایی، مجری برنامههای خاطرهانگیز کودک
دربست تا کودکی
هادی اسدی: دلش را به معصومیت کودکانه سپرده و این دلدادگی هر روز عمیق و عمیقتر میشود. برای حرفهایم سندی محکم دارم و این سند، شما را با من همعقیده خواهد کرد که دنیای کودکان اقیانوس صداقت است و امواج زندگی را در کویر روزمرگی جاری میکند بهگونهای که هرکس روح لطیف کودکانه را بشناسد، بشدت برای نفسهای پاکشان دلتنگ خواهد شد. تا زیاد از روح زلال کودکانه دور نشدهایم، مژده دهم که فرد مصاحبه شونده این صفحه کسی نیست جز خانم رضایی آشنای بچههای دهه 60. الهه رضایی؛ مجری مهربانی که ساعت 17 هر روز از شبکه اول سیما میهمان خانههای صمیمی مردمان ایران در دورانی دلنشین بود. مطرحترین مجری آن روزها که متولد سال1342 در تهران است، لیسانس علوم تربیتی دارد و مادر یک دختر و یک پسر نیز هست. خانم رضایی در سال 1389 با برنامه «بچههای دیروز» که کارتونهای قدیمی را به بهانه تجدید خاطره پخش میکرد، بازگشتی مجدد به تلویزیون داشت. حتماً میپرسید سندی که ثابت کند خانم رضایی هر روز بیشتر شیفته آینه صداقت بچهها میشود، چیست؟ در پاسخ به این پرسش، همین بس که او پس از سالها اجرا، در قاب تلویزیون برای بچههای دیروز، این روزها در مهدکودک و نفس به نفس با بچههای امروز، لبخند بیریایش را ارزانی آنان میکند. گشایش دوباره خاطرات نوستالژیک در گفتوگو با الهه رضایی صورت میگیرد.

با دیدن یک کودک، اولین تصویری که در ذهنتان نقش میبندد چیست؟
یه دختربچه یا پسربچه را که میبینم، یاد فرشتههایی میافتم که از بچگی تعریفشان را شنیده بودیم. معصومند و فقط در
خیالمان میتوانیم پاکی آنها را حس کنیم؛ برگ گلهای خوشگلی که بوییدن آنها بالاترین لذت را برایمان بههمراه دارد.
چرا دیگر با اجرا در سیمای خانواده و برنامه کودک خداحافظی کردهاید؟
سال 86 بازنشسته شدم. یکسال هم بیشتر فعالیت کردم و آنموقع نیاز به کمی استراحت داشتم، بویژه که فضای کار برایم خوشایند و دوستداشتنی نبود. روحیه من اینطور است که اگر محیط کارم خوشایند نباشد، نمیتوانم به کارم ادامه بدهم. در یک کلام، شاید بهخاطر سالها اجرا برای کودکان نمیشد برای مخاطبان سیمای خانواده مجریگری کنم!
دوران کودکیتان چگونه سپری شد؟
دوران کودکیام آرام و بیدردسر بود و از بهیاد آوردنش لذت میبرم. بعضی وقتها هم مثل خیلی از آدمهای دیگر دلم میخواهد چشمهایم را ببندم و بازگردم به دوران بچگیام.
اگر به دوران کودکی بازگردید، مسیر کاری و هنری خود را تغییر میدهید؟
تغییر که نه، ولی یک راه فرعی کنارش باز میکنم برای پیگیری و انجام کارهای دیگری که دوست داشتم، ولی نشد انجام بدهم.
این روزها مشغول برنامه یا فعالیت هنری خاصی هستید؟
نه هنوز. فعلاً در مهدکودک سرگرم هستم.
از مستند اخیری که درباره زندگیتان بود برایمان توضیح میدهید؟
سال گذشته آقای امیر تودهروستا با من تماس گرفت و گفت مستندساز آزاد است و شبکه مستند از وی برای همکاری دعوت کرده و از بین موضوعاتی که به ایشان پیشنهاد شده، موضوع مستند درباره زندگی الهه رضایی را انتخاب کرده است. وقتی علت را پرسیدم، گفت: از متولدان دهه 60 و مخاطبان برنامههای کودک هستم و شاید بههمین دلیل علاقهمند به ساخت این موضوع شده باشم البته با سفری که در پیش داشتم و زمانیکه باید این مستند ساخته و تحویل سازمان میشد، فکر کردم دیگر زمانش میگذرد و نیازی به ساخت این برنامه وجود ندارد، ولی با کمال تعجب بعد از 3 ماه از بازگشتم، دوباره با پیگیری ایشان قرار شد کار انجام گیرد. برایم جالب بود، یکی از مخاطبان کودک سالهای پیش برنامههایم، الان کارگردان لایقی شده است. درست همانطور که یک معلم بعد از سالها شاگرد کوچک سالهای قدیمش را میبیند که برای خودش مرد یا زن بزرگی شده و از دیدنش لذت میبرد، من هم همین حس و حال را داشتم. فیلم مستند خیلی ساده و سریع و طی یک روز انجام گرفت و بقیه زحمتها بر عهده فیلمساز و همکارانش بود.
چگونه استعداد شما برای مجریگری کشف شد؟
سال 1358 در حال تماشای تلویزیون بودم که اعلام کردند از بچههای علاقهمند به مجریگری آزمون میگیرند و من هم با یکی از دوستانم شرکت کردم و در حضور آقایان جلایر، رحماندوست و نیکخواه آزاد امتحان دادم، البته نمیدانم تصمیم نهایی را چه کسی گرفت.
در دوران کودکی چه آرزویی داشتید؟
آرزوی بزرگی که خیلی برایم مهم و رسیدن به آن سخت باشد، نداشتم.
کیفیت برنامههای کودک و نوجوان تلویزیون را چگونه ارزیابی میکنید؟
خیلی فرصت دیدن برنامههای کودک را ندارم و فقط از کسانیکه بچههای کوچک دارند، راجع به برنامهها میشنوم که گاهی خیلی راضیکننده نیست.
آبی هستید یا قرمز؟
اصلا فوتبالی نیستم، ولی برای همهشان آرزوی توفیق میکنم.

اجرا در برنامه کودک راحتتر است یا برنامه بزرگسال؟
هرکدام ویژگی خودش را دارد. کسی که اجرای بزرگسال را برعهده داشته، بهراحتی برای اجرای کودک از طرف بچهها پذیرفته نمیشود و بالعکس... .
خاطره بامزهای از دوران اجرای برنامههای کودک برایمان میگویید؟
یک روز، یک دقیقه مانده به پخش برنامه کودک، سکسکهام گرفت. بشدت نگران شدم. نفسم را حبس کردم، فایده نداشت. هفت جرعه آب نوشیدم، فایده نداشت. ثانیهها بهسرعت میگذشت و من همچنان سکسکه میکردم تا بالاخره، کارگردان برنامه ازم خواست، آروم بنشینم، به هیچچیز فکر نکنم و دیگر یادم نیست، چه چیزی گفت و چه روشی را بهکار گرفت که در کمال ناباوری در ثانیههای آخر تیتراژ سکسکهام بند آمد و بهسرعت خودم را به داخل استودیو رساندم و برنامه راشروع کردم.
احساستان را در مقابل واژههای زیر بگویید.
خدا: تنها یار و همراه در بزرگترین سختیها.
مهربانی: از مهربانی کردن و دیدن آدمهای مهربان لذت بسیار میبرم.
تلویزیون: اونم سیاه و سفیدش، یاد روزای قشنگ بچگیهام میافتم.
مدرسه: 3 دوره داشتیم، دبستان خوب بود، راهنمایی عالی و دبیرستان، ای بد نبود.
دوست: من عاشق دوستام هستم، چون بهترین دوستای دنیا رو دارم.
مستند: بهترین نوع بهتصویر کشیدن واقعیتها.
دوربین: ثبت لحظهها.
کودک: مراقبت صحیح.
گیتی خامنه: همکار و دوست سالهای طولانی که یهجورایی عضو یه خانوادهایم.
سال 1394: امیدوارم آخرین سال سختیهایی باشد که پشتسر گذاشتیم.
فاجعه منا: خیلی خیلی تلخ، بویژه برای اونایی که عزیزانشونرو از دست دادند و البته با این عزیزان همدردیم.
قدیم: بعضی قسمتهاش خیلی سخت بود و بعضی قسمتهاش خیلی زیبا.