کد خبر: ۲۹۷۴۵۳
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ /14 مهر 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکندچه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفتدر این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودندتا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازنداما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اندبه عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده استاما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیمبه عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشورتا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شودالبته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آرمان/بازيگر، بايد ديده شود تا از ياد نرود

همايون ارشادي، بازيگر سينما و تلويزيون كه اين روزها خود را براي حضور در فيلم «ماحي» آماده مي‌كند، معتقد است؛ اگر توليدات سينمايي افزايش يابد ديگر سينماگر فراموش شده نداريم، چرا كه اگر توليدات سينما در طول سال افزايش داشته باشد، قطعا بازيگران هم حضور فعال‌تري خواهند داشت. همايون ارشادي كه اين روزها در سومين جشنواره فيلم ياس در استان مازندران حضور دارد، درباره آخرين فعاليت‌هاي خود در اين عرصه گفت: به زودي مشغول بازي در فيلم «ماحي» به كارگرداني داود خيام خواهم شد كه اين فيلم به تهيه‌كنندگي جواد نوروزبيگي است. به گزارش هنرآنلاين، وي درباره وضعيت بازيگران قديمي و باتجربه كه حضورشان در عرصه تصوير كمرنگ شده است، به هنرآنلاين گفت: به نظر من اينكه بازيگران در فلان فيلم كارگردان بازي نمي‌كنند، حرف اشتباهي است چرا كه بازيگران براساس فيلمنامه و سناريو حق انتخاب دارند، به همين دليل ممكن است يك تا دو سال بیکار بمانند. ارشادي ادامه داد: البته معتقدم بازيگر بايد در هر دوره‌اي مطرح شود. به نظر من بازيگر اگر يك يا دوسال بازي نكند، فراموش مي‌شود. پس بازيگر بايد خود را با بازي در فيلم‌ها مطرح كند. در مواقعي بازيگر نياز مالي دارد و در هر فيلمي به ايفاي نقش مي‌پردازد و زماني هم نياز مالي ندارد و منتظر مي‌ماند تا يك فيلمنامه خوب از يك كارگردان خوب پيشنهاد شود. او به وضعيت سينماي كشور اشاره كرد و افزود: سال گذشته بر عكس سال‌هاي قبل خيلي توليدات سينماي ايران كم بود به همين دليل كمتر فيلمي ساخته شد. البته بيشتر هم فيلم‌ها و مجموعه‌هاي تلويزيوني دولتي ساخته شد، پس شانس بازيگر براي بازي در يك فيلم، سال گذشته واقعا محدود بود.


در شهرستان‌ها کمبود سالن داریم

وي درباره ازدحام بازيگر در عرصه سينما عنوان كرد: در مقطعي تعداد بازيگران در سينما محدود بود اما الان به اين شكل نيست و خيلي بازيگر وارد عرصه سينما شده است. اينكه گروهي از بازيگران فراموش مي‌شوند، امري طبيعي است، به هر حال وقتي بازيگري كار نكند، فراموش مي‌شود. ارشادي درباره ملاك خود براي حضور در عرصه تصوير گفت: من در سن بالا وارد عرصه بازيگري در سينما شدم و بارها اتفاق افتاده كه من فيلمنامه‌اي را به دليل رفاقت با دوستانم پذيرفتم ولي معمولا وقتي كسي به من پيشنهاد بازي مي‌دهد، سناريو از همه‌چيز برايم اهميت بيشتري دارد. بازيگر فيلم درخت گلابي درباره حضور نسل فيلمسازان جوان و اعتماد بازيگران به اين فيلمسازان گفت: خوشبختانه كارگردان‌هاي فيلم اولي خيلي زياد شده‌اند. به هر حال بازيگر يك سري انتظارات از كارگردان و سناريو دارد. در دوره‌اي به سر مي‌بريم كه بازيگران از هنرمندان حمايت مي‌كنند. تقريبا تمام فيلم اولي‌هاي ما از بازيگران خوب سينما بهره مي‌برند. همين موضوع مي‌تواند تشويقي براي نسل جواني شود كه با اعتماد به عرصه سينما بيايند. البته اكران اين فيلم‌ها در گروه هنر و تجربه هم باعث شده تا خيلي از فيلم‌ها كه ديده نمي‌شدند و فيلمساز فيلم اولي بودند، ديده شوند. ارشادي درباره جشنواره فيلم ياس نيز گفت: من فكر مي‌كنم، جشنواره فيلم‌هاي ويديويي در ميان ديگر جشنواره‌ها تك است. ما نياز به چنين جشنواره‌اي داريم. هنوز در خيلي از شهرستان‌ها سالن‌هاي استاندارد سينمايي محدودی داريم. اين جشنواره‌ اگر به صورت چرخشي باشد، به سينماي ايران كمك مي‌كند. من فكر مي‌كنم اين جشنواره‌ اگر به شهرهاي ديگر هم برود، موفق‌تر و روابط بين سينما و تماشاگر را بهتر برقرار مي‌كند.

آرمان/بهترين هديه كتاب است

ابراهيم حقيقي:


ابراهيم حقيقي در شصت و ششمين سالروز ميلادش موثرترين دوره زندگي را كودكي و بهترين هديه را كتاب می‌داند. به گزارش مهر، ديروز ۱۳ مهر شصت و ششمين سالروز تولد گرافيست مشهور ايراني، ابراهيم حقيقي بود؛ هنرمندي كه بخشي از خاطرات كودكي خود را با كتاب «مشق‌های خط نخورده» با علاقه‌مندانش شريك شد و امروز درك متفاوت‌تري از روز تولد و حس و حال ميلاد دارد. ابراهيم حقيقي كه در حوزه فعاليت‌هايش با كودكان چندان بيگانه نيست، درباره حال و هواي روزهاي كودكي و تولد خود به مهر گفت: طي اين سال‌ها خيلي از بچه‌ها دور نبودم به‌ويژه چهار سال فعاليتم در كانون پروش فكري كودكان و نوجوانان اين ارتباط را بيشتر كرد. من اهميت كودكي را در كتاب قصه‌هاي كوتاه «مشق‌هاي خط نخورده» در بخشي از خاطرات كودكي‌ام نوشتم. وي افزود: آنچه از تجربه به آن رسيدم اينكه همه بزرگسالي انسان وابسته به دوران كودكي است و تربيت مهم‌ترين اتفاق اين دوره زندگي هر انساني محسوب مي‌شود. تربيت درست تنها با معلم خوب امكان‌پذير است و معلم خوب آينده‌ساز جامعه مي‌شود چون معلم‌هاي خوب مدرسه را مي‌سازند و مدرسه خوب شاگرداني تربيت مي‌كند كه همين‌ها معلم خوب نسل‌هاي بعد هستند و اين چرخه تا ابد ادامه دارد. حقيقي با اشاره به اينكه هيچ تشابهي بين كودكي نسل من با كودكان امروز وجود ندارد، گفت: همه‌چيز در حال دگرگوني است و امكان ندارد لذت‌هايي كه من از هفت سالگي‌ام مي‌بردم براي كودك هفت ساله امروز قابل لمس باشد. تنها نقطه مشترك و ثابتي كه اين فاصله را هميشه از بين مي‌برد تجربيات انساني است كه معمولا در اشعار متبلور می‌شود. ما نبايد كتاب‌هاي شعر را در بيان تجربه‌هاي لطيف انساني و آموزش‌هايي كه درون‌شان نهفته است، دست كم بگيريم. اين هنرمند درباره بهترين هديه‌اي كه به مناسبت تولدش گرفته و مسير زندگي‌اش را تغيير داده است، بيان كرد: بهترين هديه را به مناسبتي ديگر قبل از اينكه كادوي تولدم باشد از مدير مدرسه به خاطر روزنامه ديواري كه درست كرده بودم، گرفتم. هديه‌اي كه من را از همان موقع كتابخوان و معتاد به مطالعه كرد كتاب «لورنا دون» ترجمه زهرا خانلري بود كه باعث شد بعد از آن يكي از مشتريان هميشگي كتاب باشم. حقيقي گفت: همين لذت باعث شد به مناسبت‌هاي مختلف به ديگران هم كتاب هديه بدهم و البته اميدوارم آن را بخوانند. مطالعه كتاب در جهان امروز كمتر مرسوم است ولي از نظر من كتاب هديه دادن يعني انتقال جهان‌بيني به يكديگر و از هر نظر مورد اهميت است. ما با چنين بده بستان هايي بيشتر مي‌توانيم به هم نزديك شويم.

آفتاب یزد/نویسنده‌ای که کتاب‌هایش را در مترو می‌فروشد

خرید کتاب با امضای نویسنده

بین مسافران داخل قطار مترو، مردی با کت و شلوار خردلی ایستاده بود، کتاب هایی در دست داشت و با صدای بلند مردم را به کتاب خواندن تشویق می کرد. می گفت با خواندن کتاب به زندگی جهت دار می رسید و بعد از آرامش و خودآگاهی نصیب تان خواهد شد. برخی مسافران هم کتاب هایی که در دست مرد کت و شلوار پوش بود می گرفتند و آن را ورق می زدند. یکی دو ایستگاه که گذشت مسافری قصد خرید کتاب داشت و به خریدار گفت خودش آن کتاب ها را نوشته و می فروشد. مسافر هم با تعجب خودکاری از کیفش درآورد و از او خواست تا کتابش را به عنوان نویسنده امضا کند. برایمان عجیب بود این مردی که در وصف مطالعه حرف می زد خودش نویسنده ای است که کتاب هایش را برای فروش به مترو می آورد و می فروشد. به گزارش مهر، از او خواستیم ساعتی در یکی از ایستگاه های مترو توقف کند و با ما در خصوص کاری که انجام می دهد صحبت کند. محمود سعادتی تیکانلو سه سال است دست به قلم شده و می نویسد.


در ایستگاه مترو نشسته ایم و آنچه که بیشتر از همه جلب توجه می کند دست های کدر، پینه بسته و زمخت نویسنده است. می گوید کارگاه فیلترسازی دارد و به دلیل سنگین بودن کار، دست هایش به این روز افتاده اند. او ادامه می دهد: «زمانی که پدرم را از دست دادم، درس را رها کردم و به طور اتفاقی با حرفه فیلترسازی آشنا شدم. ۱۰ سالی به عنوان کارگر در کارگاه ها کار می کردم؛ اما بعد از مدتی توانستم کارگاه کوچکی به همراه چند کارگر برای خودم دست و پا کنم. تا چند سال پیش هم وضعمان خوب بود تا اینکه به مشکلات اقتصادی خوردیم و کار خوابید. خود کارگرها کار را ترک کردند و چند سال می شود که به تنهایی خودم کارگاه را می چرخانم؛ اما باز هم چرخش نمی گردد و تا چند وقت دیگر قصد دارم کارگاه را تعطیل کنم. برای اینکه مستمری داشته باشم کارهای بازنشستگی ام را کرده ام و چند ماه دیگر بازنشسته می شوم. بعد از آن دیگر می خواهم تمام وقتم را صرف نوشتن کنم.»جالب اینکه او تا امروز هر آنچه که نوشته است با دست بوده و هیچ وقت در نوشتن از کامپیوتر و دستگاه تایپ استفاده نکرده اما بعد از بازنشستگی قصد دارد کار تایپ را هم یاد بگیرد. محمود سعادتی تیکانلو چند ماه دیگر ۶۰ ساله و بازنشسته می شود. نویسنده ای که از حدود سه سال پیش تصمیم می گیرد آرزوی دیرینه اش را محقق کند و دست به قلم بشود. بدون اینکه با هدف کسب درآمد باشد به دلیل به دست آوردن آرامش این کار را شروع می کند. اما با بزرگترین مشکل موجود یعنی مشکل مالی روبه روست و نمی تواند کتاب هایش را در تیراژ بالا به چاپ برساند. چهار کتابی که چاپ کرده است در تیراژهای ۵۰۰ تایی هستند و ۵۰ تا ۵۰ تا صحافی می شوند. سه کتاب هم در دست چاپ دارد که به خاطر همان مشکل مالی نمی تواند آنها را منتشر کند. سه چهار کتاب هم در دست نوشتن دارد و روی آنها کار می کند.او مهمترین انگیزه شروع نویسندگی اش را رسیدن به آرامش می داند تا رسیدن به درآمد و شهرت. «من اگر نمی نوشتم شاید تا امروز سلامت روانی ام را هم از دست داده بودم. با نوشتن آرام می شوم و زندگی می کنم. ممکن است در طول یک هفته فقط یک جلد کتاب بفروشم اما خسته نمی شوم. مردم را می بینم زنده هستم و غم هایم را فراموش می کنم. کلا آدم غمگینی هستم و حتی غم دیگران هم من را اذیت می کند. اما وقتی می نویسم دیگر دغدغه فکری ام از بین می رود. شاید شناخته شوم و به درآمد هم برسم؛ اما انگیزه من پول نیست. من با نوشتن آرامش پیدا می کنم.»نویسنده سختکوش ما لیسانس بیولوژی دارد و چهار ترم هم در رشته روان شناسی تحصیل کرده و بسیار هم اهل مطالعه است. در طول روز هر زمان که فرصت کند کتاب و روزنامه می خواند و مسائل روز و تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را مرور می کند و در حال حاضر «محمد در اروپا» را می خواند و می گوید: «اکثرا شب ها می نویسم و در طول روز و ضمن کار نوشته هایم را مرور می کنم. باقی زمانی که برایم می ماند را هم برای مطالعات کتاب و روزنامه های مختلف می گذارم.» از حدود سه سال پیش که تصمیم می گیرد بنویسد، مسیر را اشتباه می رود و موجب می شود یک انتشاراتی کلاه بردار سرش را کلاه بگذارد. بعد از آن با فردی که او را حاج آقا اطهر معرفی می کند آشنا می شود و از طریق او می تواند کمی خودش را سرپا کند. با این وجود نه خودش نه حاج آقا اطهر هیچ کدام سرمایه برای تیراژ بالا ندارند: «حاج آقا اطهر به من گفت بدون سرمایه نمی توانی کار کنی. اما من گفتم برای کار کردن مصمم هستم و هدفم این است که یک خانه تکانی فرهنگی انجام دهم. حتی حاضرم مقابل دانشگاه و داخل مترو کتاب هایم را بفروشم. ایشان هم گفتند انگیزه خوبی دارم و کمک حالم شدند. وقتی من کتابم را می نویسم حاج آقا اطهر آن را می خواند و سپس به ویراستاری می رود. بعد از تایید نهایی من است که به زیر چاپ می رود. چون سرمایه ای وجود ندارد تیراژ بالا نیست و به دلیل آنکه گمنام هستم و البته فرصت نداشتم به دنبال انتشاراتی بگردم تا کار چاپ و انتشار را بر عهده بگیرد برای همین در تیراژهای ۵۰۰ تایی کتاب ها را چاپ می کنم.»کتاب هایی که محمود سعادتی می نویسند تمامی براساس داستان های واقعی است و می گوید: «یک زندگی را می بینم بعد آن را مبنای داستانم قرار می دهم و روی آن کار می کنم تا تبدیل به یک کتاب می شود. در کل نیز نوشته های من رنگ و بوی مذهب دارند. همچنین خشونت علیه زنان و کودک آزاری از جمله موضوعاتی است که در کتاب هایم به آن اهمیت می دهم.»سعادتی بعد از آنکه تصمیم می گیرد کتاب هایش را در مترو بفروشد دست به کار می شود و روزی دو ساعت برای معرفی کتابش داخل قطارهای در حال حرکت می شود. او در پاسخ به این سوال که فروش در مترو چطور است و کسی حاضر به خرید کتاب های او می شود گفت: «تا سال گذشته من هر روز، روزی دو تا سه ساعت در زمان غروب به مترو می آمدم و کتاب هایم را بعد از معرفی می فروختم که فروشم هم بد نبود. امسال به خاطر مشغله هایی که دارم فرصت نمی کنم هر روز بیایم؛ اما باز فرصتی پیش بیاید حتما همین کار را خواهم کرد. در زمان فروش کتاب هایم بعضی ها از من می پرسند که باز هم من را می بینند؟ چون در آن زمان پولی همراهشان نیست؛ یا کتاب را به آنها می دهم و پول را برایم کارت به کارت می کنند یا می بینم از نظر مالی دچار مشکل هستند اما مطالعه را دوست دارند کتاب هایم را به شکل امانی در اختیارشان قرار می دهم.»او درباره میزان فروشش در مترو گفت: «در دو ساعت ممکن است ۱۰ جلد، ۵ جلد بفروشم. بعضی وقت ها هم هیچ جلد کتابی نمی فروشم؛ اما اکثرا یکی دو جلد را در دو ساعت فروخته ام. در حال حاضر با توجه به چنین شرایطی برخی از کتاب هایم را تا ۱۲۰۰ جلد هم فروخته ام و برخی از آنها به فروش ۳۰۰-۴۰۰ جلد نیز رسیده اند.» این نویسنده درباره عکس العمل مردم وقتی متوجه می شوند نویسنده کتاب هایی است که می فروشد گفت: «خیلی وقت ها که مردم متوجه می شوند فروشنده کتاب های خودم هستند خوشحال می شوند. حتی برخی از آنها از من می خواهند داخل کتاب را امضا کنم و با من عکس هم می گیرند. برخی هم اصلا حرف من را باور نمی کنند.»سعادتی یکی از آروزهایش این است که مردم قدر فرصت های مطالعاتی که دارند را بدانند برای همین می گوید در زمان فروش کتاب هایش بعضی مواقع حالت سخنرانی در وصف مطالعه هم می گیرد: «بعضی وقت ها در مترو حالت سخنرانی به خودم می گیرم. مثلا می گویم اهمیت مطالعه زیاد است و ائمه چه فرمایشاتی درباره مطالعه کرده اند. از پیشینه فرهنگی قویمان می گویم و از مردم سوال می پرسم چرا باید سرانه مطالعه ما تا این حد پایین باشد.


چون زندگی توام با مطالعه یک زندگی جهت دار و پر از آرامش است و به خود آگاهی خواهند رسید. کتابی هم نفروشم برای مردم حدیث می خوانم و مردم را برای اینکه ساعات مطالعه شان را بالا ببرند تشویق می کنم.»از خانواده اش که می پرسیم دو فرزند دارد و همسرش هم پرستار بیمارستان است: «یک دختر ۲۶ ساله دارم که ۱۶ مهر عروسی اش است. شیمی خوانده و در یک داروخانه کار می کند. پسرم هم ۲۴ سال دارد و به خواسته من و همسرم مهندسی خوانده در صورتی که استعداد بسیار زیادی در ادبیات دارد و احساس می کنم در حق او ظلم کرده ایم.» سعادتی درباره مخالفت خانواده اش برای فروش کتاب در مترو گفت: «در ابتدا خانواده ام به خصوص دخترم با کاری که می خواستم بکنم مخالف بود. اما وقتی دید کار در مترو به من آرامش می دهد و چقدر حال من خوب شده پذیرفت کارم را ادامه بدهم اما به این شرط که پوشش مناسب داشته باشم.»

آفتاب یزد/برگزاری نخستین همایش ملی نکوداشت اخوان ثالث در یزد

مریم مظفری: نخستین همایش ملی نکوداشت شاعر معاصر اخوان ثالث 15 و 16 مهرماه همزمان با بیست و پنجمین سال درگذشت این شاعر معاصر در یزد برگزار می شود. دبیر علمی این همایش در جمع خبرنگاران گفت: به بیش از صد دانشگاه سراسر کشور پوستر همایش اخوان ثالث ارسال شده و از 15 فروردین تا 15 مرداد ماه امسال تعداد 540 چکیده و 328 اصل مقاله به دبیرخانه همایش ارسال شده است. وی اظهار داشت: بیش از 250 سروده متناسب با اخوان ثالث شده و مقالات ارائه شده توسط بیش از 35 هیئت علمی و چهار داور حوزه ادبیات و شعر داوری شده است. وی با بیان اینکه اخوان ثالث شعرهای خود را در جغرافیای فرهنگی گذشته ایران دیده است افزود: به همین دلیل حضور شاعران تاجیکستان و افغانستان را در این همایش می طلبد. وی گفت: در این همایش از کتاب شناسی اخوان ثالث ، مجموعه شعر همراه با امید و کتاب‌های مدخل و پرنیان آبگین پرده رونمایی می شود.


همچنین مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد گفت: زادگاه پدری و منزل پدری شاعر پرآوازه معاصر مهدی اخوان ثالث در کنار مسجد پا برجاست و بنا به درخواست مردم فهرج همایش نکوداشت شاعر معاصر اخوان ثالث برگزار می شود. وی گفت: دبیرخانه این نکو داشت از اوخر سال گذشته در محل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد تشکیل شد.

آفتاب یزد/بازیگر نقش آیت‌الله کاشانی:

علاقه‌مندان به تاریخ مجذوب «معمای شاه»‌می‌شوند

حمید منوچهری صداپیشه، مدیر دوبلاژ، گوینده و بازیگر در خصوص سریال «معمای شاه» گفت: در سال 91 برای بازی در این سریال دعوت شدم. در سال 92 جلوی دوربین رفتم و امسال کار من به اتمام رسید، در «معمای شاه» نقش آیت‌الله کاشانی را ایفا‌می‌کنم. به گزارش باشگاه خبرنگاران، وی افزود: با توجه به اینکه آیت‌الله کاشانی سمت‌هایی چون رئیس مجلس و نمایندگی مجلس را بر عهده داشت به همین دلیل قسمتی از کار در مجلس قدیم واقع در بهارستان فیلمبرداری شد. به علاوه از آنجا که بیشتر اتفاقات در منزل آیت‌الله کاشانی رخ داده ما در دو محل این منزل را گرفته‌ایم، که یکی منزل پیرنیا (مشیر‌السلطنه) در خیابان لاله‌زار بوده و دیگری در شهرک غزالی. دوبلور سریال بینوایان بیان کرد: کار با آقای محمدرضا ورزی بسیار خوب بوده است، او آدم نازنینی است، کار خود را به خوبی‌می‌داند. او وسواس بسیار زیادی در کار دارد، تا زمانی که کار درست نباشد دست بردار نیست، وسواس او نتیجه خوبی را به همراه خواهد داشت. وی در مورد کار شهرام خلج عنوان کرد: آقای خلج انسان دوست داشتنی و نازنینی است، با دیدن عکس‌های آقایان مصدق و آیت‌الله کاشانی و عکس‌های آنان چهره‌های گریم شده خودمان، تفاوتی بین آنها ندیدم. بنابراین کار او بسیار زیبا، جذاب و شکیل است، به طوری که نه‌تنها شخصیت من، بلکه بقیه عزیزان نیز بسیار نزدیک به کاراکتر‌های اصلی‌شان کار شده، کار شهرام خلج بی‌نظیر است. گوینده «سفر پرماجرا» گفت: مردم به این کارها علاقه‌مندند و جذب آن‌می‌شوند. تا آنجایی که من در صحنه‌ها حضور داشتم از نزدیک شاهد زحمات عوامل کار بودم، مجموعه «معمای شاه» حدود 100 الی 150 بازیگر حرفه‌ای قدیمی دارد، به همین خاطر با وجود تمام این عزیزان و دیگر هنرمندان این کار بی‌نظیر خواهد شد. وی ادامه داد: تمام کسانی که به تاریخ علاقه‌مندند بیننده این کار خواهند بود. بنابراین این مجموعه بینندگان بسیاری خواهد داشت، در کل عزیزانی که تصاویر آنها را در سریال مشاهده کردم از کسانی بوده‌اند که در این کار استخوان خرد کرده‌اند. منوچهری ویژگی‌ اصلی «معمای شاه» را اینگونه بیان کرد و گفت: قرار گرفتن هر یک از عزیزان در جای درست خود، ویژگی بارز «معمای شاه» است، این مورد انگیزه‌ای برای جذب مردم به این نوع کارها است، تمام دوستانی که برای بازی در این سریال انتخاب شده‌اند. با پذیرفتن نقش‌ها، در نهایت زیبایی آنها را ایفا کرده‌اند. البته باید توجه داشت که بازی‌ها و کارها و همچنین خود داستان جذابیت‌های لازم را داشته است. حمید منوچهری در موردتبدیل شدن کارهای عظیم به آثار فاخر بیان کرد: بستگی دارد که با این کار چگونه برخورد کنند، به این معنی که مردم که تنها قضاوت‌کنندگان هستند، آن را باور کنند. به شخصه تمام سعی خود را کرده‌ام تا مورد قبول مردم قرار بگیرم. همه ما برای مردم ارزش و اعتبار فراوانی قائلیم، تاکنون که حدود 73 سال از سن من و 56 سال از زمان کاری من گذشته، خدا را شکر مردم مرا قبول کرده‌اند.


ابتکار/نشست خبری مشترک مدیران خانه‌های موسیقی، تئائر، تجسمی و سینما برای همدردی با درگذشتگان منا؛

همدلی، همزبانی و همدردی هنرمندان

گروه ادب و هنر- نشست خبری مشترک مدیران خانه‌های موسیقی، تئائر، تجسمی و سینما برای همدردی با درگذشتگان منا برگزار شد.نشست خبری کنسرت ارکستر سمفونیک تهران برای بزرگداشت جانباختگان در فاجعه منا با حضورغلامحسین امیرخانی نماینده هنرمندان تجسمی، حمیدرضا نوربخش مدیر خانه موسیقی، ایرج راد مدیر خانه تئاتر، رضا میرکریمی مدیر خانه سینما و علی رهبری مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران صبح روز دوشنبه 13 مهرماه در تالار وحدت برگزار شد. ارکستر سمفونیک تهران فصل هنری خود را با اجرای ویژه‌ای با عنوان «یادبود برای درگذشتگان حادثه منا» آغاز خواهد کرد. در این نشست هنرمندان و مدیران شرکت کننده از برگزاری برنامه ویژه‌ای خبر دادند.

صدای این حرکت در جهان می‌پیچد

مدیرعامل خانه موسیقی در این‌باره گفت: قرار است، 16 مهرماه برنامه‌ای برگزار شود که اهالی هنر محور این جریان هستند. این برنامه کاملا خودجوش و صنفی رخ خواهد داد و امیدواریم فریاد هم‌وطنان‌مان باشد که در حادثه غم‌انگیز منا از دست رفته‌اند.حمیدرضا نوربخش ادامه داد: برنامه یادشده به‌صورت گسترده برگزار خواهد شد و مطمئنم که صدای این برنامه در همه جهان خواهد پیچید.او اظهار کرد: قرار بود فستیوال موسیقی تهران و جشن خانه موسیقی در همین مدت برگزار شود؛ اما به‌دلیل وقوع حادثه غم‌انگیز منا، دل‌مان نیامد این اتفاق بیفتد و جشن را به زمان دیگری موکول کردیم.نوربخش در پاسخ به این پرسش که با وجود برگزار شدن نشست خبری مربوط به جشن خانه موسیقی بعد از رخ دادن فاجعه منا، چرا مسوولان این خانه تصمیم گرفتند این جشن را لغو کنند‌؟ توضیح داد: درست است، اما وقتی شرایط پیش رفت و ما بیشتر با خودمان تامل کردیم، دیدیم از نظر حس و حال، خیلی دل و دماغ برگزاری چنین برنامه‌ای را نداریم. در واقع، هرچه گذشت ابعاد ماجرا برای‌مان گسترده‌تر شد.وی افزود: شروع این مساله، شگفتی و بهت به همراه داشت و هرچه بیشتر این مساله موشکافی می‌شود‌، بیشتر به عمق فاجعه پی می‌بریم.نوربخش درباره تاریخ جدید برگزاری جشن خانه موسیقی، گفت: با توجه به این‌که ایام سوگواری محرم و صفر نزدیک است، دقیقا معلوم نیست که جشن خانه موسیقی چه زمانی برگزار شود.


متاسفانه برخی قواعد در یک کشور اسلامی رعایت نشد

غلامحسین امیرخانی نیز که به نمایندگی از هنرمندان حوزه تجسمی در نشست حضور داشت، گفت: پیامی که از کودکی از قرآن مجید به گوش ما رسیده است‌، نکاتی را درباره حج دربر می‌گیرد. حج نقطه اوج رسیدن به همدلی،‌ مهربانی‌ و مهرورزی به یکدیگر است که نتیجه آن معنویت می‌شود.این هنرمند پیشکسوت در این‌باره افزود: ما باید بدانیم به‌عنوان یک انسان، در چنین شرایطی چه مسوولیتی داریم و چگونه باید با هم برخورد کنیم. متاسفانه این قواعد در یکی کشور اسلامی رعایت نشده است‌.امیرخانی یادآوری کرد: جریان‌های هنری در هر جای دنیا وجود دارند؛ اما متاسفانه هدف آن‌ها کم‌رنگ شده و اهداف مقدس جای خود را به برخوردهای سیاسی داده‌اند که خودش منشا اختلافات است.

با معذرت‌خواهی درگوشی، این فاجعه از یاد نمی‌رود

در ادامه این نشست، رضا میرکریمی نیز در سخنانی اظهار کرد: مساله امروز، مساله اخلاق است، فارغ از این‌که چه تعداد از هم‌وطنان‌مان آسیب دیده‌اند و چه بخواهیم این مساله را ملی یا دینی نگاه کنیم، باید کرامت انسانی و اخلاق را مورد هدف قرار دهیم.مدیرعامل خانه سینما تاکید کرد: هنرمندان همیشه کنار مردم بوده‌اند و این همگرایی بین بخش‌های مختلف وجود داشته است. این‌بار بخش‌های مختلف یعنی تئاتر، سینما‌، موسیقی و انجمن خوشنویسان کنار هم قرار گرفته‌اند و ما این را به فال نیک می‌گیریم، زیرا این‌گونه اتفاق‌ها خیلی کم رخ می‌دهند.این کارگردان سینما در بخش دیگری از سخنانش گفت: بعضی‌ها در فضای مجازی به جای همدردی با بازمانده‌های حج، آن‌ها را محکوم می‌کنند و می‌گویند چرا عده‌ای هزینه می‌کنند و به حج می‌روند. آن‌ها بحث‌هایی را مطرح می‌کنند که منصفانه نیست و موضوع اصلی را به انحراف می‌کشد.او با بیان این‌که بعضی‌ها این موضوع را دولتی می‌دانند و فکر می‌کنند چنین موضوع‌هایی باید از سوی بخش دولتی پیگیری شود، افزود:همدردی با هم‌وطنان‌مان وظیفه همه ما به‌عنوان انسان‌هایی است که در این نقطه از زمین زندگی می‌کنیم. ما می‌توانیم پا پیش بگذاریم و در درد مردم با هم شریک شویم، وگرنه ممکن است چنین دردهایی در ابعاد بزرگتری گریبان‌مان را بگیرد.میرکریمی با اشاره به پیش‌قدم شدن ارکستر سمفونیک تهران برای برگزاری این برنامه، اظهار کرد: افتخار می‌کنم که ارکستر سمفونیک تهران پس از مدت‌ها تعطیلی توسط استاد بزرگ، علی رهبری دوباره شکل گرفته و این ارکستر برای برگزاری چنین یادبود باشکوهی پیش‌قدم شده است.میرکریمی اضافه کرد: ما این فاجعه را به‌راحتی فراموش نخواهیم کرد و با معذرت‌خواهی‌های درگوشی هم این موضوع را از یاد نمی‌بریم، زیرا ممکن است دوباره تکرار چنین اتفاقی تکرار شود.

کلمه «فاجعه» حق مطلب را ادا نمی‌کند

در بخش دیگری از این نشست، مدیرعامل خانه تئاتر نیز گفت: هنر هنرمندان نشات‌گرفته از شادی‌ها، نیازها‌، بایدها و نبایدها‌ و ... است. در این شرایط، نگاه ما نگاه دیگری است و نمی‌توانیم نسبت به اتفاقاتی که برای این جامعه و مردم می‌افتد، بی‌تفاوت باشیم.ایرج راد اظهار کرد: در بسیاری از موارد، خیلی از مسائل رنگ و بوی سیاسی به خود می‌گیرند؛ اما ما اینجا به دور از هرگونه مسائل سیاسی، چنین حرکتی را آغاز کرده‌ایم تا جهانیان بدانند، ما در هر مساله‌ی انسانی، همواره حضور داریم و مدافع مسائل حقوقی انسان‌ها خواهیم بود.این هنرمند یادآوری کرد: اینجا حقوقی از دست رفته است، عده‌ای از مردم به خانه امن الهی رفته‌اند تا امنیت داشته باشند و در نهایت آرامش، نیازهای‌شان را با خالق در میان بگذارند؛ اما اتفاقی افتاده که هیچ‌کس در هیچ جای دنیا تاییدکننده آن نیست.او افزود: کلمه فاجعه درباره این اتفاق، حق مطلب را ادا نمی‌کند؛ آن‌ها حتی از دادن قطره‌ای آب هم به مردم امتناع کردند و حتی کمکی هم به زندگان نشد تا آن‌ها ادامه حیات داشته باشند. این فاجعه دل ما را به درد آورده است.


برخی فکر می‌کنند خارجی‌ها به این موضوع بی‌تفاوت‌اند

در ادامه این نشست، علی رهبری که برای برگزاری این مراسم پیش‌قدم شده است، توضیح داد: من اینجا سه شخصیت دارم؛ اول این‌که موزیسین هستم، دوم مدیر هنری ارکستر سمفونیک و سوم یک ایرانی هستم.مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران گفت: خیلی از مردم فکر می‌کنند افرادی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند، نسبت به این موضوع بی‌تفاوت‌اند و احساسی نسبت به این ماجرا ندارند. در حالی که من هفته گذشته در براتیسلاوا تماس‌های زیادی داشتم و همین‌طور در اسلواکی هم این پیام‌ها را شنیدم. در خارج از کشور، آدم‌های حساسی وجود دارند و من هرجا رفتم به این موضوع اشاره شده است.او در پاسخ به پرسشی مبنی بر این‌که آیا ارکستر سمفونیک قصد تغییر دادن رپرتوار این کنسرت را دارد؟ اظهار کرد: قصد نداریم در رپرتوار تغییری ایجاد کنیم، البته در فکر هستیم اتفاقاتی بیفتد، اما هنوز تصمیم دقیقی گرفته نشده است.اجرای ویژه ارکستر سمفونیک تهران برای درگذشتگان «فاجعه منا» 16 مهرماه ساعت 21، با تجمع هنرمندان رشته‌های مختلف در تالار وحدت برگزار خواهد شد و لابی تالار وحدت میزبان آثار هنرهای تجسمی مرتبط با این موضوع خواهد بود.

ابتکار/درباره حضور یا عدم حضور ایران در فرانکفورت:

کافه را بهم بریزیم یا ترک کنیم؟

سلمان رشدی هتاک، مهمان سیاسی نمایشگاه کتاب فرانکفورت است. با تکیه بر این خبر برخی موافق تحریم حضور ایران در این نمایشگاه هستند و برخی آن را سیاستی حداقلی می‌دانند. ضدیت با حضور رشدی می‌تواند مایه وحدت بیشتر مسلمانان در برابر دولت‌های غربی باشد.

به گزارش تسنیم،‌ روز یکشنبه معاون فرهنگی وزارت ارشاد نسبت به حضور سلمان رشدی در نشست خبری نمایشگاه کتاب تهران واکنش نشان داده و آن را حرکتی سیاسی و غیرفرهنگی نامید و از احتمال عدم حضور ایران در این نمایشگاه به نشانه اعتراض خبرداد. او هم‌چنین با اشاره به فتوای امام خمینی‌(ره) درباره سلمان رشدی گفت:‌ فتوای امام خمینی رحمه الله علیه در این موضوع نگاهی دینی است و هیچ‌گاه کمرنگ نخواهد شد.


پیش از این نیز علی زارعی نجفدری دبیرکل اتحادیه جهانی ناشران مسلمان از عدم حضور این اتحادیه و صدور بیانیه‌ای اعتراض آمیز در واکنش به سخنرانی «سلمان رشدی» در نمایشگاه کتاب فرانکفورت خبر داد.

در این میان بار دیگر موضوع حضور یا عدم حضور در بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان در شبکه‌های احتماعی و میان اهالی فرهنگ و نشر داغ شده است، عده‌ای معتقدند که به نشانه اعتراض به این تصمیم که سرنخ آن در دستان اتحادیه ناشران آلمان است،‌ نباید در نمایشگاه حاضر شویم.مخالفان حضور در نمایشگاه معتقد هستند که باید تمام تلاش را برای متقاعد کردن مسئولان نمایشگاه فرانکفورت به کار بست تا از حضور سلمان رشدی منصرف شوند،‌ در غیر این صورت باید نمایشگاه را تحریم کرد. آن‌ها به این مساله معترفندکه اگر ایران به دلیل حضور رشدی در نمایشگاه از حضور سر باز زند و هیچ اقدام جانبی دیگری انجام ندهد‌، طبیعی است که این اعتراض به چشم مردم دنیا نخواهد آمد اما نهایتاً مسئولان نمایشگاه از علت آن باخبر خواهند شد. به همین دلیل می‌گویند اگر این عدم حضور با قدرت رسانه‌ای زیاد در دنیا اکو شود، شاید تاثیری در میان ملت‌های مسلمان داشته باشد.

موافقان حضور در وهله نخست می‌گویند، این عدم حضور به نفع کسی نیست،‌ جز آن‌هایی که از قبل خوب نقشه کشیده و برای عکس‌العمل انفعالی ما برنامه‌ریزی کرده‌اند. موافقان حضور راهکارهایی برای مقابله به مثل و حرکت مثمر ثمر اعتراضی نیز برمی‌شمارند‌. به عقیده آن‌ها «دیپلماسی گل محمدی» در نمایشگاه و توزیع ترجمه رمان «محمد(ص)» می‌تواند اقدامی متقابل باشد.

اما مخالفان معتقدند حضور نداشتن ما هیچ اعتراضی را گوشزد نخواهد کرد، چرا که در بازار جهانی کتاب با وجود کشورهای بسیار، حضور نیافتن ما اصلاً به چشم نخواهد آمد. بلکه باید از این میدان در عرصه جنگ نرم فرهنگی استفاده کرده تا بتوانیم حرکت اعتراضی خود را نشان دهیم.

اما در این میان عده‌ای هم هستند که معتقدند حضور بی برنامه با عدم حضور، عملا تفاوتی ندارد؛ باید فراتر دید و فراتر حرکت کرد. آن‌ها معتقدند اگر اقدامات ایران نهایتاً به توزیع چند شاخه گل محمدی و رمان «محمد(ص)» و سایر کتاب‌های منتشر شده درباره پیامبر گرامی اسلام(ص) باشد،‌ کاری از پیش نبرده‌ایم و عملاً نشان داده‌ایم که هجمه علیه مقدساتمان پاسخ قاطعانه و هوشمندانه‌ای از جانب ما نخواهد داشت و این اتفاق می‌تواند نه تنها در فرانکفورت بلکه در همه نمایشگاه‌های کتاب دنیا نیز تکرار شود. پاسخگویی به حمایت فرانکفورتی‌ها از هتاکی به نام سلمان رشدی نیاز به اقدامی انقلابی و بسیار بزرگ‌تر از فعالیت‌های نرم دیپلماتیک دارد. برخی از مهمترین پیشنهادها که عمدتاً‌ توسط ناشران،‌ فعالان فرهنگی در حوزه بین‌الملل و فعالان حوزه کتاب ارائه شده و چند مورد آن قابل تامل به نظر می‌‌رسد، به شرح ذیل است:

1 ـ استفاده از ظرفیت شبکه‌های پرس‌تی‌وی، العالم، المیادین و ... در محکوم کردن این اقدام به صورت گسترده در جهان و هماهنگ کردن سایر کشورهای مسلمان برای اعتراض به این حضور.

2‌ ـ شرکت کردن در نمایشگاه نه به آن صورت که تا پیش از این برنامه‌ریزی شده بود،‌ بلکه به شیوه‌ای کاملا متفاوت و با رویکرد مبارزه با افکار و عقاید سلمان رشدی‌ از طریق توزیع کتاب‌های منتشر شده علیه او. بررسی و تحلیل فتوای امام خمینی(ره) در این زمینه و ...

3 ـ نمایش فیلم «محمد رسول‌الله(ص) در غرفه ایران»


4 ـ توزیع بروشورهایی در سرتاسر نمایشگاه کتاب که دلیل صدور فتوای امام خمینی(ره) را مشخص کند.

5 ـ هماهنگ کردن کشورهای اسلامی فعال در نمایشگاه از اندونزی به عنوان مهمان ویژه گرفته تا مالزی،‌ ترکیه،‌ عمان‌ و... برای اقدام هماهنگ و اعتراضی علیه سلمان رشدی و مسئولان نمایشگاه کتاب فرانکفورت و اتحادیه ناشران آلمان.

6 ـ طراحی غرفه با موضوع هزینه‌های ادعای هولوکاست برای دنیا، با تکیه بر اصل آزادی بیان و با استفاده از حربه‌ای که آلمان‌ها برای مسلمانان در نظر گرفتند.

7 ـ تلاش دولت، اعم از وزارت امور خارجه و سازمان فرهنگ و ارتباطات، ناشرانی که ارتباطات برون مرزی دارند و استفاده از ظرفیت اتحادیه ناشران جهان اسلام برای اعتراض بلند.

نکته حائز اهمیت این است که هر دو سوی این ماجرا چه موافقان حضور و چه مخالفان حضور معتقد هستند که سلمان رشدی پروژه‌ای است که سال‌هاست از آب و تاب افتاده و اکنون سیاسیون جهان به دنبال مطرح کردن مجدد آن به بهانه انتشار کتاب سفارشی و جدید او هستند و رسانه‌هایشان برای این شلوغ‌بازی و خصومت علیه اسلام مجدداً استخدام شده‌اند. در این زمینه مسلمانان باید بسیار با برنامه و هوشیارانه وارد ماجرا شوند. در میان این اظهار نظرها و راهکارها برخی نیز به پشت پرده این ماجرا اشاره داشتند،‌ اینکه چرا درست پس از چند ماه از حضور قابل توجه روسای نمایشگاه‌های کتاب پاریس‌، بولونیا،‌ چین و ... در نمایشگاه کتاب تهران آلمان‌ها باید چنین پروژه‌ای را علم کنند؟ آن هم در سالی که مهمان ویژه نمایشگاه یک کشور با جمعیت 90 درصدی مسلمان است،‌ این اقدام جای بحث بسیار دارد.

تنها 8 روز تا برگزاری نشست خبری نمایشگاه کتاب فرانکفورت باقی مانده است و ایران باید در کمتر از 8 روز تصمیم نهایی خود را بگیرد. اگر قرار است‌، حضور نداشته باشد چه دیپلماسی برای این عدم حضور دارد؟ چه کسی صدای این عدم حضور را خواهد شنید؟ و اگر قرار است برود چه اقدام دندان‌گیری قرار است انجام دهد؟ باید دید چگونه می‌توان مسئولان نمایشگاه کتاب فرانکفورت را از این اقدام سیاسی و غیرفرهنگی بازداشت؟

برخی معتقدند وزارت ارشاد و کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی باید به جای دست دست کردن و بحث بر سر نرفتن یا رفتن،‌ به فکر مذاکره با بین‌المجالس اسلامی، دولت‌های کشورهای مسلمانی همچون اندونزی‌، مالزی و ترکیه که در عرصه نشر جهانی برای خود جایی باز کرده‌اند،‌ باشند تا در هر دو صورت (رفتن یا نرفتن) بتوان از حضور آن‌ها در نمایشگاه استفاده کرد و اقدام اعتراض‌آمیز واحد مسلمانان را نمایش داد.

آنچه مسلم است این است که سیاست سکوت و تحریم؛ سیاستی حداقلی است و استراتژی سکوت و تحریم برای مواجهه با این اقدام کافی نیست. ظاهرا باید تهاجمی برخورد کرد و این تهاجمی رفتار کردن، با رویه عادی و محافظه‌کار حضور ایران در نمایشگاه‌های بین‌المللی فرهنگی، تناسبی ندارد. این بازی را فرانکفورتی‌ها آغاز کردند و باید هزینه حمایت از هتاکان به مقدسات مسلمانان را بپردازند.

پی‌نوشت: رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در آذرماه سال 92 فرمودند: «من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اول ورود، حتی قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا دارد رایج می‌شود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیای ارتباطات است، دنیای اتصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید - قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معنای این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیده‌ای است که ما آن را میتوانیم قبول کنیم، گاهی پدیده‌ای است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهی پدیده‌ای است که میتوانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتی میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید. پس من نمیگویم که فقط موضع دفاعی داشته باشیم - البته وقتی تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکی نیست - توصیه‌ی من فقط موضع دفاعی نیست؛ اما موضع اثباتی، موضع تهاجمی، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم. به‌هرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت‌ترین کار، انفعال است؛ خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حداکثر این است که بگوییم خیلی خب، ما در مقابل این نمی‌توانیم یک حرکتی انجام بدهیم، اما منفعل هم نمی‌شویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از آن پرهیز کرد.»

ابتکار/دغدغه های ابدی فتح الله بی نیاز


فتح‌الله بی‌نیاز که 12 مهر از دنیا رفت تا آخرین لحظه‌های عمرش در راه ادبیات حرکت کرد. او در مصاحبه‌هایش همواره از مصائب گریبان‌گیر ادبیات و نویسندگان در ایران می‌گفت و در این راستا بر مسئله ممیزی و کتاب‌نخوانی مردم تاکید داشت.

به گزارش ایسنا، فتح‌الله بی‌نیاز نویسنده و منتقد ادبی روز یکشنبه 12 مهرماه در سن 67 سالگی از دنیا رفت. او زاده شهر مسجدسلیمان بود و در رشته برق از دانشگاه صنعتی شریف فارغ‌التحصیل شده بود، با این حال تا آخرین روزهای زندگی‌اش در قامت نویسنده و منتقدی فعال به فعالیت پرداخت.. کار فتح‌الله بی‌نیاز نوشتن رمان و داستان بود. «گرگ‌های خاکستری»، «دردناک‌ترین داستان عالم»، «می‌روم که بمیرم»، «اولیا حضرت فرنگیس»،«عطش ماندگار»، «شورشگران را به زانو درآوردیم»، «ستیزه‌جوی دلتنگ»، «افعی‌ها خودکشی نمی‌کنند»، «دریاسالار بی‌دریا»، «ملاقات با مسیح»، «تشییع جنازه یک زنده‌به‌گور»، «کوارتت مرگ و دختر»، «ترجیع‌بندی برای شاعران جوان»، «مکانی به وسعت هیچ» و «گل‌سرخ، ای تناقض ناب» از جمله آثار داستانی اوست. فتح‌الله بی‌نیاز در گفت‌وگوهایش با ایسنا همواره به نقش ممیزی در ادبیات اشاره موکد می‌کرد. در دولت گذشته که ممیزی نفس ادبیات را گرفته بود می‌گفت: «ممیزی ادبیات را خنثی و یکنواخت کرده و تضادهای زندگی واقعی به کتاب‏‌ها راه پیدا نمی‌کند». زمانی هم که دولت حسن روحانی امور را در دست گرفت بر همین اعتقاد بود و می‌گفت: «من فکر نمی‌کنم شرایط ممیزی بهتر شود، چون عدهی زیادی هستند که می‏‌خواهند ممیزی به حداقل برسد، اما عدهی زیادتری هستند که منافع‌شان در بسته بودن فضای فرهنگی است؛ چون وقتی پای فهم و خرد به میان می‏‌آید، ترجیح می‌دهند عقلانیت ابزاری را حاکم کنند و از عقلانیت فرهنگی به دور باشند. جامعه‏‌ای هم که از عقلانیت فرهنگی دور باشد، ضررش به همه می‏‌رسد.»

اعتماد/گپ و گفتي با شهاب حسيني، به خاطر سريال «شهرزاد» و نخستين تجربه تهيه‌كنندگي‌اش

از ديدن خودم جلوي دوربين خسته شدم!

هنر سينماي كلاسيك يعني دوربين و سه‌پايه


رضا صديق/ كم پيش مي‌آيد كه گپ و گفت با بازيگري دلنشين شود و دلچسب، اغلب اوقات به منم منم مي‌رسد و مي‌شود در امتداد همان «من را تماشا كنيد»؛ از اين رو كه بازيگر نه مولف است و نه خالق اثر بلكه ابزار خلق است و آرايش ويترينِ انديشه شخص ديگر كه حالا يا نويسنده است يا كارگردان. اين گونه است كه گفت‌وگو با بازيگران يا همان نمايشگران ويترين سينما تنها زماني دلچسب مي‌شود كه به جهان‌بيني برسد و مگر چند بازيگر سينماي ايران هستند كه جز فكر كردن به چهره‌شان به چيز ديگر نيز بينديشند؟ «شهاب حسيني» اما از آن معدود بازيگراني است كه گپ و گفت با او دلچسب مي‌شود و دلنشين. حالا كارگردان و تهيه‌كننده هم هست، «ساكن طبقه وسط» را كارگرداني كرده و اين روزها هم كه در جايگاه تهيه‌كننده نشسته و فيلم « ... » را با يك كارگردان فيلم اولي تهيه مي‌كند، بازي در سريال شبكه خانگي «شهرزاد» حسن فتحي را هم تازه به اتمام رسانده است. قريب به ١٠ سال پيش و وقتي تازه «مدار صفر درجه» حسن فتحي با بازي او با اقبال روبه‌رو شده بود نخستين بار با حسيني براي هفته‌نامه سينما گپ زدم، آن روزها بازيگر پركاري بود كه تقريبا به هيچ پروژه‌اي نه نمي‌گفت، يعني هم در سينما ديده مي‌شد، هم در تلويزيون بازي مي‌كرد و هم سريال، همه جا حضور داشت و همين پركاري نيز سوال آن ايام بود كه چرا شهاب‌حسيني اينقدر پركار است؟ جوان‌تر از حالا بود و پرانرژي‌تر، دليل اين پركاري را «كسب تجربه و مهارت به صورت فشرده» نقل مي‌كرد و مي‌گفت «اگر مي‌خواهيم كار مثبت و به‌يادماندني‌اي انجام بدهيم بايد مدت‌ها كار كنيم، آزمايش كنيم و تجربه كسب كنيم، كار نيكو كردن از پر كردن است يعني آنقدر بايد كار كنيم تا به كيمياي درون‌مان دست پيدا كنيم». حسيني خود را «محققي» در حيطه كاري‌اش مي‌دانست و مي‌گفت كه «دوست دارم وقتي به چهل سال رسيدم، در زمينه كاري‌ام به يك تعريف و تاليف برسم»؛ و حالا شهاب حسيني در مرز ٤٠ سال ايستاده و مسير طي شده‌اش را كه نگاه مي‌كني، مي‌بيني دورنماي آن ايام تا امروز به نقطه‌اي رسيده است كه حالا شهاب حسيني نه با الفاظ «استار» و «سوپراستار» و اين گونه لقب‌هاي پرطمطراق توخالي كه به نام يك بازيگر كاربلد كه حالا به حيطه خلق و تدارك خلق كردن نيز رسيده است، شناخته مي‌شود. ١٠ سال پيش نيز او نظر مساعدي به اين الفاظ نداشت و مي‌گفت: «سوپراستار ادبيات خودش را دارد كه من با آن آشنايي ندارم، سوپراستار در جامعه ما طوري جا افتاده كه انگار ستاره‌اي دور از دسترس است و دستيابي به آن رويا و خيال است، من اين چيزها را قبول ندارم، من نمي‌توانم اين گونه باشم و دوست ندارم با مناسك سوپراستار بودن از جامعه و مردم كه خودم هم از آنان هستم فاصله بگيرم و طوري رفتار كنم كه انگار با آنها فرق دارم، مخلص كلام كه من اين تفاوت‌ها را دوست ندارم». حالا از آن روزها نزديك به ١٠ سال مي‌گذرد و شهاب حسيني به نسبت قبل هم گزيده‌كارتر شده و هم كم‌كارتر، جا افتاده‌تر شده و مسير حرفه‌اي‌اش سرو شكل پيدا كرده است؛ شبي از آخرين شب‌هاي فيلمبرداري نخستين فاز سريال «شهرزاد» به پشت صحنه اين سريال در شهرك محلاتي و شرق تهران رفتم، ساعت از نيمه شب گذشته بود كه گپ‌مان تازه گل انداخت.

خب، خسته نباشيد، آقا تا به‌حال‌ساعت دو صبح مصاحبه كرده بوديد؟

زندگي از اين بالا و پايين‌ها زياد دارد. (مي‌خندد)

دويست و سي و نهمين شب تصويربرداري سريال شهرزاد چطور بود؟

خدا را شكر، با نوع مديريت و در واقع درايت خود آقاي فتحي به‌عنوان كارگردان موفق شده‌ايم يك ركورد مطلوبي را در كل كار حفظ كنيم. يعني الان واقعا به لحاظ كيفي با روزهاي اول تفاوتي نداريم چه بسا بهتر هم شده‌ايم ولي خب روزهاي پاياني فاز يكم اين كار را داريم سپري مي‌كنيم و در ادامه‌اش بايد ببينيم خدا چه مي‌خواهد.

اين دومين همكاري شما با حسن‌فتحي است، «مدار صفر درجه» و حالا «شهرزاد»، يكي در تلويزيون و اين يكي در شبكه خانگي.


بله. هركاري بايد در زمان خودش ارزيابي و سنجش شود. مدار صفردرجه به‌خاطر قصه جذابي كه داشت و استفاده از لوكيشن‌هاي خارج از كشور و از بازيگران خارجي، جذابيت ويژه خودش را داشته است ولي اين كار هم داستان جذاب و پركششي دارد و شايد به‌گونه‌اي در نمايش شبكه خانگي بشود از آن به‌عنوان يك كار منحصربه‌فرد ياد كرد. علت جذابيت اين كار اين است كه مي‌تواند اين افق را جلوي چشم‌مان باز كند كه آيا تماشاگر از قصه‌هايي كه رمان‌گونه است استقبال مي‌كند يا خير. چون اگر اين اتفاق بيفتد به نظر من راه را براي اقتباس‌هاي خيلي جذابي از رمان‌هاي ايراني باز مي‌كند.

يعني به «شهرزاد» اميدوار هستيد.

بله، همه‌چيز نويد اين را مي‌دهد كه ان‌شاءالله كار خوبي از كار درآيد. قصه خوبي دارد و تيمي كه براي ساخت اثر دوره هم جمع شده‌اند خيلي خوب و قابل توجه است. «مدار صفر درجه» و «شهرزاد» را باهم قياس نمي‌كنم چون آن در جايگاه خودش خيلي خوب بود و ان‌شاءالله اين هم در جايگاه خودش كار قابل قبولي از كار درآمده است.

يكي از نكات «شهرزاد» شبكه خانگي است. قرار است اين سريال در شبكه خانگي عرضه شود و تفاوت‌هاي بسياري با تلويزيون دارد. در سيما مخاطب هزينه‌اي نمي‌كند و به تماشاي سريال مي‌نشيند اما براي شبكه خانگي بايد هزينه كند، بخرد و در خانه تماشايش كند. فكر مي‌كنيد با اين تفاسير آيا استقبالي كه بايد، از اين كار مي‌شود؟

من خيلي به اين مديوم جديد هم علاقه‌مند هستم و هم احترام مي‌گذارم. به دليل اينكه بستري است كه مي‌تواند مقداري خارج از محدوديت‌ها و يكسري ملاحظات در چارچوب انديشه حركت كند. قاعدتا تلويزيون هميشه محدوديت‌هاي خاص خودش را دارد، سينما هم باز محدوديت‌هاي خاص خودش را به لحاظ شرايط بازگشت سرمايه و اينها دارد. اما شبكه نمايش خانگي به نظر من تا به حال نامطلوب مورد استفاده قرارگرفته مي‌تواند حلقه‌ اتصالي باشد براي تغيير ذايقه مخاطب درمورد سريال‌هاي تلويزيوني يا فيلم‌هاي سينمايي.

يعني اثري باشد كه هم فاكتورهاي سينمايي را دارا باشد و هم در مديوم سريال تعريف شود.

دقيقا، چون طبيعتا كاري كه مي‌خواهد ساخته شود و به مردم فروخته شود در ساختار بايد مديوم سينما را رعايت كند و در واقع در طول مدت و كشش مديوم تلويزيون را دارا باشد كه اين چيز خوبي است. به اين دليل كه شامل مثلا برآورد‌هاي دقيقه‌اي نمي‌شود كه حالا سريال‌ بي‌خودي كش پيدا كند و بتواند سود بيشتري را برگرداند. در اين مديوم در دنيا نمونه‌هاي خوب زيادي دارد ساخته مي‌شود كه البته ما هيچ‌وقت آن امكانات ساختاري تكنيكي و تكنولوژي را فكر نمي‌كنم بتوانيم داشته باشيم اما متد نمايش تصويري يا ادبيات نمايشي و بحث سريال‌سازي يا فيلمسازي مبتني بر قصه و پيچيدگي كاراكترها، شخصيت‌ها و اينهاست. از اين بابت چون ما ادبيات خيلي غني‌اي داريم، مي‌تواند جدي‌تر براي‌مان باشد و منبع قابل اعتمادي از طرح‌ها و قصه‌ها باشد تا بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار كند. به تمام اين دلايل فكر مي‌كنم شبكه خانگي به‌راحتي مي‌تواند در خدمت توليد ادبيات نمايشي قرار بگيرد كه تا به حال از آن به خوبي استفاده نكرده‌ايم؛ ما مي‌توانستيم براساس قصه‌هاي كهن يا قصه‌هاي معاصر آثاري را بسازيم و ارايه بدهيم كه بتواند نسل گذشته را به نسل آينده ارتباط دهد. الان نسل جديد خيلي حوصله اين را ندارند كه بروند و در مورد مولانا، بوستان و گلستان يا داستان‌هاي كليله ودمنه تحقيق كنند ولي هنر سينما و اين مديوم تازه مي‌توانست اينها را به روز كند و براساس آن داستان‌ها كارهايي توليد كند كه وقتي ريشه‌يابي مي‌كنيم متوجه شويم كه بله، اين يكي از داستان‌هاي مثنوي معنوي است يا مربوط به نويسنده قرن فلان است يا نويسنده معاصر. به اين شكل مي‌تواند اين مديوم پل ارتباطي خوبي باشد.


نزديك به ١٠ سال پيش در مصاحبه‌اي كه با شما داشتم درباره اينكه «چرا در فيلم‌هاي بد و غيرقابل قبول بازي مي‌كني» پرسيدم و پاسخ داديد كه «مهم اين است كه من در آن كار خوب نقشم را ايفا كنم، پركاري مي‌كنم و آنقدر بازي مي‌كنم تا به آن نقطه كه بايد برسم»؛ حالا و بعد از گذشت نزديك به يك دهه اما شهاب حسيني به نظر گزيده‌كار شده است. ديگر در هر پروژه‌اي حضور پيدا نمي‌كند و انگار خودش را پيدا كرده است.

خب از آن موقع يك مقدار بزرگ‌تر شده‌ام. آن موقع من ٣٠ سال داشتم و حالا ٤٢ سال دارم. قاعدتا يك تفاوتي بايد به وجود بيايد. به‌طور كلي مسير تعالي را در هركاري و رشته‌اي كه دنبال ‌كني، مي‌بيني كه از سطح به عمق مي‌روي و ژرفا براي شما بيشتر مي‌شود. وقتي اين اتفاق مي‌افتد مثال آن مي‌شود كه غواصي در عمق ٧٠٠ متري با غواصي در عمق دو، سه متري خيلي فرق مي‌كند، تجهيزات آن فرق مي‌كند و وقتي قرار است شما به اعماق برويد قاعدتا بايد مجهزتر باشيد. آن موقع‌ها به هرحال به اصطلاح سعي كردم انتخاب علي‌السويه نداشته باشم و هر آنچه بوده هم اين‌گونه بوده كه بالاخره مي‌رفتيم كه يك اتفاقي بيفتد كه يا مي‌شد يا نمي‌شد. ولي الان من به فكر يكسري تاثير‌گذاري زيربنايي‌تر دركارم هستم. حقيقتش الان اقناع نمي‌شوم از اينكه حالا اينجا بروم و اين نقش را بازي كنم يا حالا بروم آنجا و آن نقش را بازي كنم.

از همين بلوغ‌هاي انتخاب صحبت مي‌كنم. انتخاب‌هاي شما به يك بلوغ رسيده است.

البته باز هنوز به مطلوب نرسيده است. ولي خب بله، تلاش بر اين است كه گزيده‌تر انتخاب كنم. به‌خصوص اينكه آن موقع هم حجم توليد كارها اينقدر زياد نبود. الان با توجه به زيادي حجم توليدات در زمينه چه سريال‌هاي تلويزيوني، چه شبكه نمايش خانگي و چه سينما، بعضي از آنها به‌ مثابه تله‌هاي انفجاري عمل مي‌كنند. يعني اگر آن موقع تلاش مي‌كرديم كه به كميت كارمان بيفزاييم حالا بايد تلاش كنيم و مواظب باشيم كه به قول معروف در اين تله‌ها گير نيفتيم.

جداي اين يك جورهايي انگار به پشت دوربين بيشتر علاقه پيدا كرده‌ايد.

حقيقتش اين است كه از ديدن خودم در جلوي دوربين خسته شده‌ام و بيشتر ميل دارم نتيجه تفكر خودم را جلوي دوربين ببينم. به همين خاطر به كارگرداني روي آوردم و الان هم به تجربه تهيه‌كنندگي دست زده‌ام. در جهت اينكه بيشتر به‌خصوص از بچه‌هاي تازه‌كارتر در زمينه‌هاي كارگرداني و بازيگري بتوانم استفاده كنم. يعني يك مقدار سينما را از اين خزانه محدود و خالي بتوان نجات داد و آدم‌هاي بيشتري را به سينما پيشنهاد كرد.

يادم مي‌آيد در همان مصاحبه قديم‌الايام هم به فكر كارگرداني بوديد و منتظر يك اتفاق و موقعيتي بوديد كه بتوانيد به‌عنوان يك كارگردان پشت دوربين قرار بگيريد.

آن زمان دنبال عنوان نبودم كه به‌عنوان كارگردان بخواهم انجام دهم. هدف من اين است از كاري كه داريم انجام مي‌دهيم اقناع روحي بشويم و لذت ببريم تا بتوانيم همان حس را هم به تماشاگر انتقال دهيم. وقتي بعد از يك مدتي نگاه مي‌كنيد كه كار شما دارد به شغل تبديل مي‌شود و صرفا الان انگيزه شما مبلغ قراردادي مي‌شود كه مي‌خواهيد ببنديد، مي‌بينيد كه خيلي وضع بدي است و فاجعه است. يعني اين فاجعه است كه آدم به دنبال مبلغ قرارداد برود و كار كند و عشقي در كار نباشد. كارگرداني هيچ‌وقت براي من يك تغيير پوزيشن نبوده است و يك دغدغه بوده. من «ساكن طبقه وسط» را ساختم، فيلمي كه ١٠ سال پيگيري‌اش كردم و با ده‌ها تهيه‌كننده در مورد آن صحبت كردم. نمي‌خواهم بگويم كسي آن را درك نكرد و وقت صرف فهميدن فيلمنامه‌ام نكرد. اما مي‌خواهم بگويم مجبور شدم به قول معروف خودم به دل ميدان بيايم، آن هم به‌خاطر اين بود كه دغدغه‌هاي جاري در فيلمنامه دغدغه‌هاي شخصي خود من بود. احساس مي‌كردم اگر من بخواهم به اندازه يك كتاب حرف بزنم و در مورد سرگشتگي‌هاي انسان، بحران هويت در انسان سخن بگويم به اندازه اين فيلم نمي‌تواند تاثير‌گذار باشد. حالا هم تهيه‌كنندگي را براساس دغدغه‌هايم انتخاب كردم نه براساس پوزيشن. كماكان اگر نقشي يا كاري باشد كه آدم را به وجد بياورد، واقعا چرا انجام ندهد؟


مي‌توان اين طور نتيجه گرفت كه انگار ديگر فيلمنامه‌اي تحت‌تاثيرتان قرار نمي‌دهد!

شايد، متاسفانه، نمي‌دانم. شايد دوز ما بالا رفته باشد و فيلمنامه ديگر آدم را نمي‌گيرد (مي‌خندد)

به زعم من هم اين تغيير موقعيت نيست. به هر روي بازيگر در خدمت تفكر شخص ديگري است و اگر خودت بخواهي صاحب انديشه باشي و چيزي را خلق كني بايد خودت پشت دوربين قرار بگيري.

درهر صورت و در هر پوزيشني كار تيمي انجام مي‌دهيم كه ذاتش كار تيمي است. هيچ كارگرداني بدون بازيگر كارش پيش نمي‌رود و هيچ بازيگري بدون كارگردان كارش پيش نمي‌رود. موضوع اين است كه در جهت يك مفهوم به‌نوعي همه انرژي خودشان را معطوف مي‌كنند. اين سليقه است كه اعمال مي‌شود به‌عنوان مثال شما فرض بفرماييد آقاي مل گيبسون اگر به كارگرداني روي نمي‌آورد تا آخرعمر همه به‌عنوان يك بازيگر اكشن فيلم‌هاي حادثه‌اي و تجاري از او ياد مي‌كردند، موفق بود و كارش را هم مي‌كرد و دستمزد ميليون دلاري‌اش را هم ‌مي‌گرفت، پس چه چيزي برايش ناكافي بود كه رفت سراغ كارگرداني؟ وقتي به سراغ كارگرداني مي‌آيد شما مي‌بينيد كه واي دنياي ديگري را از او كشف كرده‌ايد. اين همان بازيگري است كه اسلحه به دست مي‌گرفت و يك تنه مي‌رفت و همه را حريف بود حالا مصايب مسيح يا آخرزمان مي‌سازد! بعد شما مي‌بينيد تمام آن سابقه بازيگري را آدم فراموش مي‌كند. يا «كلينت ستيوود»، «خوب، بد، زشت» و «به‌خاطر يك مشت دلار» بازي مي‌كرد با سيگار برگ و هفت‌تير شش لول و اينها. خوب شما مي‌بينيدكه وارد دنياي كارگرداني مي‌شود و چهره ديگري از خود به نمايش مي‌گذارد. وقتي به اين مثال‌ها نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد كه بالاخره آن ميوه اصلي اينجاست كه به ثمر رسيده است.

اگر بخواهيم سر راست بگوييم، شهاب حسيني از اينجا به بعد مسير حرفه‌اي‌اش دقيقا دنبال چيست؟

من دنبال تاثيرگذاري در فضا كاري خودم هستم. تاثيري كه اگرتجربه‌هاي موفقي از كار دربيايد، به مراتب مي‌تواند در سينماي ايران هم به كار بيايد. من مي‌خواهم بر اين اساس به اميد خدا حركت كنم و با دوستانم در اين باره صحبت مي‌كنم كه بچه‌ها نمي‌خواهد بفهميم كه چه كار بايد بكنيم، بلكه بايد بفهميم كه چه كار نبايد بكنيم.

مصداق اين حرف چيست؟

مثلا پيش‌توليد ميليمتري واقعا چيست؟ يا هماهنگي‌ها چه جور هستند و بايد اتفاق بيفتند؟ چگونه مي‌توان از به هدر رفتن انرژي، وقت و سرمايه جلوگيري كرد؟ يا صرفه‌جويي كرد و چگونه بدون آنكه فشاري به كسي بيايد مي‌توان هزينه را پايين آورد؟ چون بعضي‌ها مقرون به صرفه كاركردن را با ناخن‌خشكي اشتباه مي‌گيرند. يا مثلا چه هنري مي‌خواهد كه شما و گروه‌تان احساس رضايت كنيد هم مشتاقانه كار كنيد و توامان هزينه‌ها هم بالا نرود. به‌عنوان مثال من در كارگرداني كه خودم انجام دادم به‌شدت متوجه شدم يك كتاب مقدسي براي كارگردان بايد وجود داشته باشد و آن دكوپاژ است. يعني اصلا به اين شكل نيست كه شما خلق‌‌الساعه و بداهه براي ضبط پلان‌ها داشته باشيد و باقي درخدمت شما باشند تا شما در لحظه ببينيد و كشف كنيد كه حالا چه پلاني بگيرم بهتر است.


استري برد و دكوپاژ كه واقعا جزو اصلي‌ترين كارهايي است كه يك كارگردان بايد انجام بدهد كه متاسفانه در سينماي ما اصلا فرهنگش وجود ندارد.

در ساكن طبقه وسط اين موضوع به داد من رسيد و نجاتم داد. فيلمي كه بالاي سي لوكيشن داشت و اين همه نقش‌هاي مختلف، ما در چهل و هشت جلسه فيلمبرداري كرديم. چطوري توانستيم؟ چون تكليف ما مشخص بود. چون كار اضافه نمي‌كرديم پلان اضافه نمي‌گرفتيم و بر اساس دكوپاژ جلو مي‌رفتيم.

دقيقا همين بخش يكي از فاكتورهاي صنعتي سينماست كه بر اساس فيلمنامه اتفاق مي‌افتد، يعني بستر روايت فيلم كه آن هم در سينماي ما به‌شدت دچار بحران است اين سال‌ها.

اينها همه‌اش به هم ربط دارد. همه‌چيز ما از فيلمنامه شروع مي‌شود. خود فيلمنامه به شما مي‌گويد كه من را چگونه بساز. به دليل اينكه فيلمنامه يك فرآيندي است كه قاعدتا از فيلتر چند نفر بايد بگذرد. يك داستان نويس بايد داستان خوبي را خلق كند كه از روي آن يك فيلمنامه‌اي نوشته شود كه يك جامعه‌شناس بيايد و ببيند تاثيراتي را كه روي جامعه داشته باشد، بررسي كند و اضافه يا كم كند، يك روانشناس بايد بيايد و ببيند كه روابط رواني بين شخصيت‌ها چگونه است و الي آخر. در واقع فيلمنامه محصول انديشه يك گروه است كه به ثمر مي‌نشيند.

كه در سينماي ايران كاملا تك‌نفره و فردي اتفاق مي‌افتد!

بله، ما اينجا عكس آن را داريم. يك فيلمنامه‌نويس همزمان چهارتا فيلمنامه دارد مي‌نويسد در حالي كه در سينماي دنيا چهار نفر دارند يك فيلمنامه را مي‌نويسند. به‌خاطر همين است كه وقتي آن فيلمنامه درست مي‌شود، مي‌گويي آقا همين است، اين چارچوب دقيق، كامل و استاندارد درآمده و حالا با يك پيش توليد دقيق مي‌شود كار را با حداقل اصطكاك پيش برد. در واقع با اين روش شما از اين فرآيند لذت مي‌بريد و آن لذتي را كه مي‌بريد شبيه نمكي است كه آشپز به غذايش مي‌زند، يعني يك طعم و يك نمك خاصي دارد. اين‌گونه است كه اين فيلم جاري مي‌شود و فيلمي خوشمزه و دلنشين از كار در‌مي‌آيد.

در فيلمسازي يكسري از فيلمسازان نسل سوم روي فرم تاكيد دارند، يكسري تعريف داستان را دوست دارند به اين معني كه يكسري قالب فرم مي‌گذارد و به سراغ داستان مي‌رود و يكسري داستان را قالب فرض مي‌كنند و براساسش فرم را تعريف مي‌كنند. شهاب حسيني به كدام دسته از اين فيلمسازان نزديك‌تر است؟

من روايت كلاسيك را دوست دارم.

يعني اول، وسط، آخر، نقطه عطف و...

بله، يعني دوربين و سه‌پايه. هنر سينماي كلاسيك اين بوده است كه روي دوربين و سه‌پايه توانسته است قصه جذابي براي شما تعريف كند. به باور من هر فرمي كه براي فيلمسازي ارجحيت داده شود كارگردان را در آن فيلم لو مي‌دهد. يعني ما متوجه مي‌شويم فيلم از لحاظ كارگرداني به سبك خاصي دارد روايت مي‌شود، حالا ممكن است خيلي قوي هم باشد ولي به نظر من اين‌طور فيلم‌‌ها اجازه ارتباط بي‌واسطه را بين فيلم و مخاطب از بين مي‌برند. يعني در هميشه انگار كارگردان بين تماشاگر و فيلم ايستاده است و مي‌خواهد به تماشاگر ثابت كند كه ببين من از چه زاويه‌اي اين فيلم را به شما نشان مي‌دهم. در حالي كه حركت دوربين يا قابي كه داريد مي‌بنديد اهميت ندارد آن اتفاقي كه در قاب مي‌افتد اهميت دارد. به همين خاطر است كه شما وقتي الان فيلم‌هاي كلاسيك را كه مي‌بينيد، بي‌واسطه‌تر با آن ارتباط برقرار مي‌كنيد، بيشتر غرق داستان مي‌شويد و با آن ارتباط بهتري برقرار مي‌كنيد.


يعني يكجورهايي انگار در آن نوع از فيلمسازي مي‌خواهد به تماشاچي تبحرش را فخرفروشي كند؟

بله، اين را بايد باور كنيم كه در ايران با وجود اينكه نزديك به صدسال از شروع تاريخ فيلمسازي‌اش مي‌گذرد اما سينما هنوز به اثبات نرسيده است يعني فيلمسازي كلاسيك هنوز مرحله خودش را در ايران به‌طور كامل طي نكرده كه حالا بعد از اينكه اين مرحله را ما به اوج رسانديم و تمام شد سراغ سبك‌هاي مختلف سينمايي برويم.

البته يك چيزهايي هم در سينماي ما به يك‌باره مد مي‌شود، مثل همين دوربين روي دست فيلمبرداري كردن!

دقيقا! مثلا اتفاق مي‌افتد كه طرف مي‌خواهد فيلم اولش را بسازد از همان اول تصميم مي‌گيرد دوربين روي دست برود، چرا؟ شما بايد منطق اين را داشته باشيد كه دوربين روي دست برويد و بعدش هم اگر تلاش مي‌كنيد كه دوربين به دست باشيد حالا قرار نيست كه همه فيلم‌ دوربين روي دست فيلمبرداري شود. دوربين ابزاري است كه بر اساس روايت يك جا بايد روي سه پايه باشد و شايد بطلبد كه روي دست هم باشد. واقعا در سينماي ما كاربرد هر كدام از اين سبك‌ها هنوز جا نيفتاده است. در سريال‌سازي به خصوص در تلويزيون واقعا شاهد نيستيم كه قاب‌بندي‌هاي كلوزآپ يا مديوم كلوز براساس منطق داستان پيش برود، انگار تبديل به يك امر روتين شده كه بايد يك مستري وجود داشته باشد و بعد هم بايد از آدم‌ها بيخودي نماهاي بسته گرفته شود. در صورتي كه همه اينها در سينماي كلاسيك معنا دارد، سينماي كلاسيك عكاسي متحرك است.

شما وقتي در فيلم هيچكاك مي‌بينيد يك قطار اريب يك صحنه را قطع مي‌كند، مي‌دانيد كه قرار است براي آن يك مرگ اتفاق بيفتد. ميزان سن‌ها براساس يك انديشه‌اي تعريف مي‌شوند ولي انگار ما مبهوت صنعت سينما مي‌شويم و كاركرد اين صنعت را فراموش مي‌كنيم.

اين نكته بسيار مهم است. البته برخلاف همه كه مي‌گويند صنعت سينما، من مي‌گويم هنر صنعت سينما. اساسا سينما هنر صنعت است ولي در جامعه ما كم‌كم آن وجه هنري‌اش پاك شد و شده است صنعت سينما. وقتي نگاه صنعتي به سينما مي‌شود يعني آدم‌ها از كاراكتر و شخصيت خودشان جدا تلقي مي‌شوند و به عنوان ابزارآلات و متريال ساخت يك محصول به حساب مي‌آيد؛ در چنين تفكري كم‌كم خشكي، بي‌رحمي، ماشينيزم نفوذ پيدا مي‌كند. يك مته‌اي دارد سوراخ مي‌كند اصلا براي او فرقي نمي‌كند هر چيز جلويش بيايد سوراخ مي‌كند يا يك چكش و‌پرسي همين‌طور دارد مي‌كوبد و جلو مي‌روند در حالي كه اين گونه نيست چون فرآيند دروني آدم‌ها و اين سينماگر است كه سينما را به وجود مي‌ آورد نه اينكه سينما، سينماگر را.

شهاب حسيني در سال‌هاي اخير با انتخاب‌هايش نشان داده است كه به نوعي خودآگاهي رسيده، به همين سبب مي‌خواهم خودتان را در مواجهه با نقد خود بگذارم. اگر بخواهيد كه شهاب حسيني بازيگر را نقد كنيد، چه نقدي به او وارد است؟

سوال سختي است ولي خب، من شهاب حسيني ِ حالا را يك بازيگر بي‌حوصله مي‌بينم كه آن انگيزه قوي قديم را براي تحمل شرايط سخت در درونش كمتر شده است.

و حسيني ِ كارگردان؟

به شهاب حسيني كارگردان نقدي نمي‌بينم جز اينكه به نظرم يك مقدار روياپرداز است كه البته اين هم بد نيست ولي خب با واقعيت‌هاي حال حاضر اگر احساس نااميدي و سرخوردگي كند همان نقدي است كه مي‌توان به شهاب كارگردان داشت.

و شهاب حسيني در جايگاه تهيه‌كننده؟

فقط در صورتي مي‌توانم او را نقد كنم ‌كه نتواند اصلاحات يا به قولي ايده‌هاي جديد براي پردازش و روش و منش كاري در كارهايي كه خودش تهيه مي‌كند به وجود بياورد. آن موقع است كه قابل انتقاد است كه يعني حرف‌هايش همه‌ باد هوا بوده است. اما به زعم همه اينها در يك راستا تعريف مي‌شوند. يعني بگذار اين‌گونه بگويم كه بهبود اين اوضاع در چيزهاي شايد در ظاهر ساده‌اي باشد، يعني پرهيز از منيت، جوگيري و پرهيز از اينكه من آنم كه رستم بود پهلوان و همين خودبيني‌ها مي‌تواند خيلي كمك كند.


برش ١

از آن موقع يك مقدار بزرگ‌تر شده‌ام. آن موقع من ٣٠ سال داشتم و حالا ٤٢ سال دارم. قاعدتا يك تفاوتي بايد به وجود بيايد. به‌طور كلي مسير تعالي را در هركاري و رشته‌اي كه دنبال ‌كني، مي‌بيني كه از سطح به عمق مي‌روي و ژرفا براي شما بيشتر مي‌شود. وقتي اين اتفاق مي‌افتد مثال آن مي‌شود كه غواصي در عمق ٧٠٠ متري با غواصي در عمق دو، سه متري خيلي فرق مي‌كند، تجهيزات آن فرق مي‌كند و وقتي قرار است شما به اعماق برويد قاعدتا بايد مجهزتر باشيد. آن موقع‌ها به هرحال به اصطلاح سعي كردم انتخاب علي‌السويه نداشته باشم و هر آنچه بوده هم اين‌گونه بوده كه بالاخره مي‌رفتيم كه يك اتفاقي بيفتد كه يا مي‌شد يا نمي‌شد. ولي الان من به فكر يكسري تاثير‌گذاري زيربنايي‌تر دركارم هستم.

برش ٢

درهر صورت و در هر پوزيشني كار تيمي انجام مي‌دهيم كه ذاتش كار تيمي است. هيچ كارگرداني بدون بازيگر كارش پيش نمي‌رود و هيچ بازيگري بدون كارگردان كارش پيش نمي‌رود. موضوع اين است كه در جهت يك مفهوم به‌نوعي همه انرژي خودشان را معطوف مي‌كنند. اين سليقه است كه اعمال مي‌شود به‌عنوان مثال شما فرض بفرماييد آقاي مل گيبسون اگر به كارگرداني روي نمي‌آورد تا آخرعمر همه به‌عنوان يك بازيگر اكشن فيلم‌هاي حادثه‌اي و تجاري از او ياد مي‌كردند، موفق بود و كارش را هم مي‌كرد و دستمزد ميليون دلاري‌اش را هم ‌مي‌گرفت، پس چه چيزي برايش ناكافي بود كه رفت سراغ كارگرداني؟

اعتماد/هنرمندان به سوگ حجاج جانباخته مي‌نشينند

اعتماد| با وجود آنكه چند روزي است كه از بازگشت پيكر پاك حجاج مي‌گذرد، اما همچنان فضاي جامعه و همچنين هنر ايران متاثر از اين فاجعه است. در اين مدت بسياري از هنرمندان به اين مساله واكنش نشان داده‌اند و برنامه‌هاي خود را به احترام درگذشتگان لغو كردند. در همين زمينه جشن موسيقي تهران كه قرار بود از ١٢ تا ١٦ مهر ماه اجرا شود نيز با وجود بليت‌فروشي لغو شد. حالا اما برنامه ويژه‌اي براي درگذشتگان اين رخداد در نظر گرفته شده و اركستر سمفونيك تهران فصل هنري خود را با اجراي ويژه‌اي با عنوان «يادبود براي درگذشتگان حادثه منا» آغاز كرده است، اين در حالي است كه روز گذشته، مديران عامل خانه‌هاي سينما، موسيقي‌ و تئاتر‌، رهبر اركستر سمفونيك تهران‌ و غلامحسين اميرخاني‌ (خوشنويس پيشكسوت) از برگزاري برنامه ويژه‌اي خبر دادند و علي رهبري كه به تازگي از رهبري چند اركستر مهم در دنيا به ايران بازگشته تاكيد كرد كه به عنوان يك موزيسين مدير و هنري اركستر سمفونيك و يك ايراني، از اين اتفاق غمگين است. مدير هنري اركستر سمفونيك تهران گفت: «خيلي از مردم فكر مي‌كنند افرادي كه در خارج از كشور زندگي مي‌كنند، نسبت به اين موضوع بي‌تفاوتند و احساسي نسبت به اين ماجرا ندارند.


در حالي كه من هفته گذشته در براتيسلاوا تماس‌هاي زيادي داشتم و همين‌طور در اسلواكي هم اين پيام‌ها را شنيدم. در خارج از كشور، آدم‌هاي حساسي وجود دارند و من هرجا رفتم به اين موضوع اشاره شده است.» به گفته رهبري در رپرتوار تغييري ايجاد نخواهد شد. آن‌طور كه نوربخش – مديرعامل خانه موسيقي- مي‌گويد، قرار است ١٦ مهرماه برنامه‌اي برگزار شود كه اهالي هنر محور اين جريان هستند: «قرار بود فستيوال موسيقي تهران و جشن خانه موسيقي در همين مدت برگزار شود؛ اما به‌دليل وقوع حادثه غم‌انگيز منا، دل‌مان نيامد اين اتفاق بيفتد و جشن را به زمان ديگري موكول كرديم. »او همچنين توضيح مي‌دهد با توجه به اينكه ايام سوگواري محرم و صفر نزديك است، دقيقا معلوم نيست كه جشن خانه موسيقي چه زماني برگزار شود. «غلامحسين اميرخاني» نيز به نمايندگي از هنرمندان حوزه تجسمي به اين مساله اشاره داشت كه پيامي كه از كودكي از قرآن مجيد به گوش ما رسيده است‌، نكاتي را درباره حج دربر مي‌گيرد. حج نقطه اوج رسيدن به همدلي، مهرباني‌ و مهرورزي به يكديگر است كه نتيجه آن معنويت مي‌شود.در ادامه اين نشست، رضا ميركريمي نيز در سخناني اظهار كرد: «بعضي‌ها در فضاي مجازي به جاي همدردي با بازمانده‌هاي حج، آنها را محكوم مي‌كنند و مي‌گويند چرا عده‌اي هزينه مي‌كنند و به حج مي‌روند. آنها بحث‌هايي را مطرح مي‌كنند كه منصفانه نيست و موضوع اصلي را به انحراف مي‌كشد.»ميركريمي گفت: «همدردي با هموطنان‌مان وظيفه همه ما به عنوان انسان‌هايي است كه در اين نقطه از زمين زندگي مي‌كنيم. ما مي‌توانيم پا پيش بگذاريم و در درد مردم با هم شريك شويم ما اين فاجعه را به‌راحتي فراموش نخواهيم كرد و با معذرت‌خواهي‌هاي درگوشي هم اين موضوع را از ياد نمي‌بريم، زيرا ممكن است دوباره چنين اتفاقي تكرار شود.»در بخش ديگري از اين نشست، مديرعامل خانه تئاتر نيز گفت: «در بسياري از موارد، خيلي از مسائل رنگ و بوي سياسي به خود مي‌گيرند؛ اما ما اينجا به دور از هرگونه مسائل سياسي، چنين حركتي را آغاز كرده‌ايم تا جهانيان بدانند، ما در هر مساله انساني، همواره حضور داريم و مدافع مسائل حقوقي انسان‌ها خواهيم بود. اينجا حقوقي از دست رفته است، عده‌اي از مردم به خانه امن الهي رفته‌اند تا امنيت داشته باشند و در نهايت آرامش، نيازهاي‌شان را با خالق در ميان بگذارند؛ اما اتفاقي افتاده كه هيچ‌كس در هيچ جاي دنيا تاييدكننده آن نيست. كلمه فاجعه درباره اين اتفاق، حق مطلب را ادا نمي‌كند؛ آنها حتي از دادن قطره‌اي آب هم به مردم امتناع كردند و حتي كمكي هم به زندگان نشد تا آنها ادامه حيات داشته باشند. اين فاجعه دل ما را به درد آورده است.»اجراي ويژه اركستر سمفونيك تهران براي درگذشتگان «فاجعه منا» ١٦ مهرماه ساعت ٢١، با تجمع هنرمندان رشته‌هاي مختلف در تالار وحدت برگزار خواهد شد و لابي تالار وحدت ميزبان آثار هنرهاي تجسمي مرتبط با اين موضوع خواهد بود.

اطلاعات/تشییع پیکر شادروان عبدالرحیم جعفری با حضور اهالی نشر و فرهنگ

مراسم تشییع پیکر زنده یاد عبدالرحیم جعفری چهره پیشکسوت حوزه نشر دوشنبه ۱۳ مهر با حضور جمعی از ناشران از مقابل فروشگاه انتشارات امیرکبیر واقع در ابتدای خیابان فخررازی برگزار شد.

در این مراسم که با حضور تعدادی از چهره‌های فعال حوزه نشر همراه بود ابتدا علی محمدی اردهالی مدیر انتشارات محمدی درگذشت عبدالرحیم جعفری را به صنعت نشر ایران تسلیت گفت و اظهار کرد: امروز بزرگداشت مرد عزیزی است که تنهای تنها بود اما در صنعت نشر کشور و پیشرفت آن سهم بزرگی دارد و کمتر کسی است که به این سهم واقف نباشد. او مرد بزرگی از طایفه نشر کشور بود که همه به او افتخار می‌کنند.


اردهالی افزود: عبدالرحیم جعفری همواره در کارهای خیر پیش‌قدم بود به همین خاطر اگر انسانیت می‌توانست کنه وجود او را بشناسد به وجود جعفری افتخار می‌کرد؛ اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد. با این حال او در عزت نفس در اوج بود.

او با اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم گفت: مرگ در خانه همه ما می‌آید. باید کاری کنیم که فردای قیامت بتوانیم به خداوند جواب بدهیم. آقای جعفری در انتشارات امیرکبیر قرآن کریم، نهج‌البلاغه ‌و صحیفه سجادیه چاپ می‌کرد. در عین حال به شدت در حوزه فرهنگ و آگاهی‌بخشی جامعه فعال بود.

پس از سخنان رضا یکرنگیان مدیر انتشارات خجسته ، علی‌اصغر علمی مدیر نشرعلمی با اشاره به تشییع عبدالرحیم جعفری از مقابل کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب و خیابان فخررازی و دانشگاه تهران که هر دو جایگاه علم و دانش و آگاهی هستند،‌ گفت: امروز باید با مرد بزرگی وداع کنیم که فکر و عملش برای همه ما ارزشمند بود. او آن چیزهایی را می‌دید که دیگران نمی‌دیدند و درک نمی‌کردند .

او با اشاره به سختی‌ها و مشقت‌های ابتدای زندگی عبدالرحیم جعفری گفت: همه این اتفاقاتی که در دوره کودکی و نوجوانی برای او رخ داد باعث شد که به مردی شکست‌ناپذیر،‌ جسور، بی‌باک و بلندپرواز تبدیل شود و همه نیروهایش را در حوزه نشر کشور به کار ببرد. او بلندپروازی‌هایش هیچ محدودیتی نداشت. می‌خواست در همه شهرهای ایران کتاب‌فروشی دایر کند و ابزار چاپ مدرن وارد ایران کند.علمی باطرح این پرسش که میراث عبدالرحیم جعفری چیست خود پاسخ داد:به نظر من کشوری که فرهنگ داشته باشد ولی چیزهای دیگر نداشته باشد،همه چیز دارد اما اگر چیزهای زیادی داشته باشد اما فرهنگ نداشته باشد به جایی نمی‌رسد.در بخش دیگری از مراسم محمود آموزگار رییس اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان تهران با تسلیت به خاطر درگذشت عبدالرحیم جعفری، به نقش و جایگاه او در صنعت نشر و پیشرفت آن اشاره کرد .او گفت: متاسفانه ما نتوانستیم از تجربیات عبدالرحیم جعفری در حوزه نشر استفاده کنیم ولی امیدواریم کتاب خاطرات ایشان منتشر شود.در ادامه به امامت سیدمحمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات بر پیکر عبدالرحیم جعفری نماز خوانده شد و سپس پیکر او برای خاکسپاری به سمت بهشت زهرا (س) بدرقه شد.به گزارش ایسنا، در این مراسم که با حضورتعداد زیادی از ناشران برگزار شد‌، افرادی چون دکتر مسجد جامعی ، کامران فانی، احسان شریعتی ، بهمن فرمان‌آرا‌، فرزانه طاهری‌، حسن کیائیان‌ (مدیر نشر چشمه)، محمدعلی جعفریه (مدیر نشرثالث)، فرید مرادی ،ناصرالدین حسنزاده و نصرالله حدادی حضور داشتند.

پیام معاون فرهنگی ارشاد

معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز با صدور پیامی درگذشت عبدالرحیم جعفری را تسلیت گفت.

به گزارش ایسنا، در متن پیام تسلیت سیدعباس صالحی برای درگذشت بنیان‌گذار انتشارات امیرکبیر آمده است:

انالله و انا الیه راجعون

عرصه نشر و کتاب در ایران، از دویست سال قبل تاکنون همواره تلاش‌گرانی را داشته که عاشقانه در این حوزه فعالیت کرده‌اند. شیفتگانی که کتاب را جان‌مایه فرهنگ دانسته‌اند و آن را پاس داشته‌اند و تکریم کرده‌اند، بی هیچ چشم‌داشت و توقعی و شادروان عبدالرحیم جعفری از طلایه‌داران این سلسله‌اند.


اینجانب، درگذشت آن فقید را به خانواده آن مرحوم، اصحاب نشر و کتاب و تمامی فعالان فرهنگی تسلیت می‌گویم و برای ایشان مغفرت و برای بازماندگان شکیبایی مسالت دارم.»

مراسم ترحیم زنده یاد

عبد الرحیم جعفری چهارشنبه ۱۵مهر از ساعت ۱۸ و ۳۰ تا ۲۰ در مسجد جامع شهرک غرب برگزار می شود.

جام جم/پیکر هما روستا تشییع شد

مراسم تشییع پیکر زنده یاد هما روستا بازیگر تئاتر و سینما با حضور دوستداران این بانوی هنرمند در خانه هنرمندان برگزار شد.

به گزارش مهر، در ابتدای این مراسم که با تلاوت آیاتی از قرآن کریم همراه بود، محمودرضا رحیمی، کارگردان تئاتر که اجرای مراسم را به عهده داشت، به حاضرین در جمع خوش آمد گفت.


وی در ادامه عنوان کرد: همای عزیز، آیین پروازت را با تمام دوستدارانت در همان جایی که وعده ای قبل به مشایعت همکار و همسرت حمید سمندریان آمده بودیم، تمام قد به تماشا ایستاده ایم.

مجید سرسنگی، مدیرعامل خانه هنرمندان به عنوان نخستین سخنران نیز به حاضرین در جمع خوش آمد گفت و یادآور شد: برای کسانی که حمید و هما را می شناختند، امروز، روز سنگینی است و خوشحالیم که امروز روح سمندریان در کنار روح هما روستا آرام گرفته است.

مدیرعامل خانه هنرمندان افزود: هما روستا هنرمندی است که سال ها رنج کشید اما لحظه ای لبخند از لبانش دور نشد. او امروز به دیار باقی خواهد شتافت و من به نمایندگی از خانه هنرمندان و ۱۲ انجمن این خانه درگذشت بانو هما روستا را تسلیت می گویم.

رخشان بنی اعتماد، کارگردان سینما نیز درباره دوستی خود با هما روستا توضیح داد: برای حرف زدن درباره هما احتیاجی به کاغذ و نوشته ندارم، اما امروز حالم خوب نیست و ترجیح می دهم از روی نوشته از همای تئاتر و سینمای ایران بگویم.

این کارگردان سینما تاکید کرد: گفتن از هما روستا نیاز به تکرار ندارد. رابطه و رفاقت من و هما دیدارهای گاه به گاه و با فاصله بوده است، دیدارهایی که عموما در فضاهایی مرفه اتفاق نمی افتاد بلکه من و هما یکدیگر را در کنج درد و تماشای نیاز انسان های محروم می یافتیم.

وی ادامه داد: هما روستا هر اندازه که در صحنه بازی قدرتمند بود، به همان اندازه از خودنمایی و خودنمایشی پرهیز می کرد. هر جا که هما باید حاضر می بود، همان جا حاضر بود و هیچ گاه بزرگی خود را در بوق دوربین های خبرنگاران نمی کرد و به دنبال شکار لحظه‌های خود نبود. در همه این سال ها ناکجاآباد دیدارهای فاصله دار اما مداوم من و هما از همین جنس بود.

کاوه سمندریان فرزند هما روستا آخرین فردی بود که در این مراسم در مقابل تریبون قرار گرفت. وی در سخنان کوتاهی گفت: ممنونم که عاشقانه مادرم را دوست داشتید. او برگشت تا در کنار شما عزیزان باشد و من از حضور شما ممنونم.

در پایان این مراسم، مادر زنده یاد هما روستا ضمن قدردانی از حضور دوستداران این بازیگر در مراسم تشییع پیکر هما روستا گفت: من بسیار داغدار هستم، اما شما با حضورتان گوشه گوشه غم من را گرفتید. من همیشه دنبال دخترم دویدم. هما از من خیلی دور بود، اما امروز برای همیشه از من دور شد. من، هما روستا را به خدا و حمید سمندریان می سپارم.

مراسم تشییع پیکر هما روستا با خواندن نماز میت توسط سیدمحمود دعایی انجام شد و سپس پیکر این بازیگر تئاتر و سینما به سمت قطعه هنرمندان در بهشت زهرا(س) بدرقه شد.

جام جم/

گفت‌وگو با فیلیپ گایست، هنرمند آلمانی

آزادی، سمبل ایران است


این روزها که میدان آزادی دستخوش بازسازی گسترده‌ای قرار گرفته و با حصاری پوشانده شده، یک هنرمند آلمانی به دعوت سفارت آلمان در ایران، به تهران آمده تا برج آزادی را نورپردازی کند.

فیلیپ گایست که پروژه اش را «دروازه واژه ها» نام نهاده، به مدت سه شب با تاباندن تصاویر و واژه ها بر سطح غربی برج آزادی، مفاهیم صلح، عشق و آزادی را فریاد زد.

برنامه او شب گذشته به پایان رسید. شرح این برنامه شنبه در قالب گزارشی در همین صفحه منتشر شده بود. در شب دوم برای تماشای کارش به میدان آزادی رفتیم و چند دقیقه ای با او گپ زدیم.

در کنفرانس خبری گفتید که با چهار پروژکتور برنامه خود را اجرا خواهید کرد. پروژکتور چهارم کجاست؟

برای تاباندن طرح ها بر روی سطح غربی برج آزادی به سه پروژکتور نیاز داشتم. چهارمی را به عنوان زاپاس به ایران آوردیم تا اگر مشکلی برای یکی از پروژکتورها پیش آمد در کارمان خللی وارد نشود.

در مقایسه با کارهای دیگرتان که تصاویرش را در سایت تان دیدم، تصاویر بر روی آزادی چندان شفاف نیست. برای مثال نورپردازی مجسمه مسیح در ریودوژانیرو خیلی درخشان تر بود.

این مساله کاملا به نور و روشنایی محیط بستگی دارد. هر چه فضا تاریک تر باشد، شما تصاویر را شفاف تر خواهید دید. ولی محیط برج آزادی خیلی روشن است و برای همین شما تصاویر و طرح ها را کمرنگ می بینید.

آیا منطقه مناسب تری در تهران برای این پروژه وجود نداشت؟

بی تردید تهران بناها و ساختمان های زیبای دیگری هم دارد، ولی به نظرم برج آزادی سمبل تهران و حتی ایران به شمار می آید. همچنین از آنجا که مانند یک دروازه گشوده است و نمادین بودن آن سبب شد که آن را انتخاب کنم.

بازخورد مخاطبان تهرانی در این چند روز از کارتان چطور بود؟

خیلی عالی بود. از واکنش مردم تهران به این پروژه خیلی خوشحالم.

ایران را چگونه دیدید؟

من خیلی با جامعه ایران آشنا نیستم. در این چند روز هم بر روی کارم تمرکز داشتم و فرصت نکردم تهران را ببینم. اما باید بگویم که در اجرای کارم کاملا آزاد بودم.

زیباترین واژه هایی که در کارتان بکار بردید چه بود؟


فکر می کنم آزادی، صلح و عشق.

در این چند روز توانستید واژه های فارسی را یاد بگیرید؟

فقط آزادی (می خندد) کلمه دیگری بلد نیستم.

جوان/نعل وارونه تلويزيون بر سبك زندگي اسلامي ايراني در«شب كوك»

برنامه «شب كوك» از اوايل پاييز سال گذشته و با اجراي مجري سابق شبكه‌هاي ماهواره‌اي مثل «ايران موزيك» و «مهاجر»، هر شب در شبكه نسيم در حال پخش است.

نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي

برنامه «شب كوك» از اوايل پاييز سال گذشته و با اجراي مجري سابق شبكه‌هاي ماهواره‌اي مثل «ايران موزيك» و «مهاجر»، هر شب در شبكه نسيم در حال پخش است.

اين برنامه كه از ابتدا تاكنون تغييرات زيادي داشته به نوعي كپي نازل و ناشيانه‌ از برنامه‌هاي مشابه ماهواره‌اي مانند آكادمي گوگوش و... است كه درست همانند آنها با دعوت از علاقه‌مندان به خوانندگي آنها را روي استيج برنامه مي‌آورد تا از بين چند آهنگ مورد نظر برنامه يكي را تقليد كنند! پس از اين سه خواننده مدعو كه در برنامه حضور دارند صرفاً از نظر شنيداري و نه تخصصي و علمي به داوري صداي فرد مورد نظر مي‌پردازند.

در رابطه با اين برنامه و مجري آن كه اتفاقاً همه‌كاره برنامه است، داوران و شركت‌كنندگان و نيز رويكرد و استراتژي آن در مواجهه با مخاطب نكاتي چند قابل تذكار و در خور توجه مسئولان تلويزيون است. نكته اول اينكه مجري اين برنامه باربد بابايي، تا همين چند وقت پيش در برخي شبكه‌هاي ماهواره‌اي كه در بالا به آنها اشاره شد، مشغول هنرنمايي و اجراي برنامه بوده اما اينكه چگونه مديران تلويزيون اجازه حضور چنين فردي را به‌رغم خيل عظيم جوانان توانمند جناح مؤمن و انقلابي معتقد به نظام داده‌اند، سؤالي است كه بايد پاسخگوي آن باشند.


از سوي ديگر با توجه به محتواي اين برنامه و رويكردش در تربيت «جوانان تقليدخوان» در كنار داوري غيراصولي و غيرعلمي و غير تخصصي جوانان شركت‌كننده كه از اقصي نقاط كشور با صرف هزينه‌هاي زياد خودشان را به اين برنامه رسانده‌اند با محورهاي اصلي برنامه محمد سرافراز كه براي رسانه‌ملي ارائه كرد (گسترش دين، اخلاق، اميد و آگاهي، ترويج سبك زندگي اسلامي ايراني و...) در تضاد كامل است. نكته ديگري كه در اين رابطه حائز اهميت است اينكه چنين برنامه‌اي براساس كدام بخش از اهداف شبكه نسيم و بالاتر از آن كدام اصل از اصول مورد اشاره رياست سازمان است كه برنامه‌اي نشئت گرفته از تحركات فرهنگي رسانه‌هاي ماهواره‌اي و معارض خارجي، بايد روي آنتن شبكه تلويزيون كشور باشد؟!

متأسفانه اين برنامه در هيچ كدام از محورهاي مديريتي مورد نظر رئيس سازمان صدا و سيما قرار ندارد. برنامه «شب كوك» نه هدايت‌كننده فرهنگ است و نه مروج و تبيين‌كننده سبك زندگي ايراني - اسلامي.

جمهوری اسلامی/نقش سینمای هالیوود در تخریب نهاد خانواده

به مناسبت روز خانواده

نگاه به خانواده از دریچه سینما، از همان آغاز مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت و فیلم سازان نیز به دلیل اهمیت موضوع به آن توجه نشان دادند. نگاهی به آثار ساخته شده با موضوعات خانوادگی و اساساً طرح موضوع خانواده، بیانگر این نکته است که زاویه دید غرب و به ویژه سینمای هالیوود با نگاه فیلم سازان شرقی تفاوت ماهوی دارد. پایبندی به سنت‌ها و تقدس خانوادگی در کشورهایی چون ایران – هند و ژاپن موجب شد که سینمای این کشورها نیز با نگاهی پاک و توام با احترام به خانواده و روابط دورن آن بنگرند. فیلم‌سازانی چون «ساتیا جیت رای» از هند و «آکیرا کوروساوا» و «کنجی میزوگوچی» از ژاپن از جمله فیلم‌سازان شرقی هستند که خانواده و استحکام آن نزد آنان از بالاترین درجه اهمیت برخوردار است. در ایران نیز بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی سینمای خانواده شاهد آثار فاخری بوده که البته هنوز در شان ارزش‌های نظام نمی‌باشد و باید عمق و گسترش بیشتری یابد. اما سینمای غرب به مفهوم خانواده، نگاه‌های متفاوتی داشته است. برخی از فیلم سازان بنابر بر ویژگی‌های شخصی خود. خانواده را برترین نهاد اجتماعی و زمینه‌ساز رشد فردی انسان‌‌ها معرفی کرده‌اند. اما فیلم سازان بسیاری نیز بوده‌اند که علاوه بر آنکه تصویری مخدوش و ناهنجار از خانواده ارائه کرده‌اند آن را مانعی برای گسترش آزادی‌های فردی قلمداد نموده‌اند که متاسفانه اینگونه برداشت ناصحیح از کارکرد نهاد خانواده در فیلم‌ها روبه افزایش است.


هالیوود در دهه دوم قرن بیستم میلادی تاثیر فراوانی از شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه آن زمان پذیرفت سرشماری‌ها نشان داد که جمعیت شهرها از جمعیت روستاها پیشی گرفته و آگهی نامه‌ها و هوچی گری به اوج خود رسیده بود. رسانه‌ها زندگی آمریکایی را نه با فریب کاری سیاسی و اقتصادی بلکه در قالب سیرکی با سه چادر برای ورزش، جنایت و سکس نشان می‌دادند و به فریب خانواده‌ها می‌پرداختند.

فردریک لوئیس نویسنده نشریه «همین دیروز» ضمن تشریح این تغییر می‌گوید: هالیوود نه تنها مخالفتی با این اندیشه نداشت بلکه به رواج آن نیز پرداخت. شیوه زندگی بی‌قید و بند و دور شدن از خانواده برای رسیده به شهرت و ثروت، از جمله مواردی بود که در سینما تبلیغ و ترویج می‌شد. ویران شدن کلیسا و ماندن مادر خانواده زیر آوار و مرگ فرزند بر اثر بیماری تصویری ماندگار از سینمای این دوران است که در فیلم «ده فرمان» ساخته «سیسیل دمیل» به تصویر کشده شد. فیلمی که با رویه‌ای مذهبی قصد داشت فرهنگ پای‌بندی به اصول اخلاقی را مطرود نشان دهد و از مرگ خانواده سخن بگوید. و این آغاز تغییر در حوزه طرح مسایل اخلاقی بود. در یکی از این فیلم‌ها قهرمانان دوران باستان نشان داده می‌شوند که فرزندان متعددی دارند و مشغول رسیدگی به آنها هستند و از سوی دیگر، مرد و زنی متعلق به قرن بیستم را به تصویر می‌کشد که به نگه داشتن توله سگی اکتفا کرده‌اند و به او رسیدگی می‌کنند (فیلم سه دوران ساخته باستر کیتون 1923 میلادی) تبلیغ زندگی مصرفی و خوشبختی خانواده‌ها در صورت استفاده هرچه بیشتر از وسایل مادی به طور چشم‌گیری افزایش یافت، سینمای هالیود نه تنها از شرایط اجتماعی دور شد و از واقع گرایی فاصله گرفت بلکه دریافت از زندگی خانوادگی را نیز وارونه کرد. قهرمان‌های جاه طلب این سینما، خانواد و به ویژه مادر را مزاحم زندگی خود می‌دانستند.

«اریک رود» در «کتاب تاریخ سینما» می‌نویسد: رکود اقتصادی دهه 1930 میلادی، احساس خیانت و بی‌اعتمادی را حتی نسبت به والدین پدید آورد و پیوندهای خانوادگی و اجتماعی را سست کرد و در این میان جوانان بیشترین آسیب را دیدند و هالیوود داوری‌های اخلاقی آنان را دگرگون کرد.

فیلم‌های میانه قرن بیستم میلادی، در هالیوود، اگرچه آکنده از صحنه‌هایی از زندگی خانوادگی است اما اغلب تنش‌های این محیط را به تصویر می‌کشند، در گیری لفظی و فیزیکی درون خانواده و حتی سر میز غذا، موعظه‌های بدون نتیجه والدین برای فرزندان، خیانت همسران به یکدیگر و بزهکاری از جمله مهم‌ترین مضامین فیلم‌های این دوران است.

دردوران جنگ سرد، فیلم‌های بسیاری در هالیوود ساخته شد که در آن‌ها مفهوم خانواده و زندگی اجتماعی در بلوک شرقی به چالش کشیده شد. در این فیلم‌ها به صراحت زندگی غیرآمریکایی سرد و تاریک و بدون روابط دوستانه به تصویر کشیده می‌شود.

رواج خانواده‌های تک والد، کودکان طلاق از پرده‌های سینما خارج شد و به جامعه نیز سرایت کرد. جامعه‌ای که عاطفه و خانواده را در ورطه تجددخواهی و سنت‌گریزی و آنارشیسم اجتماعی به سوی فروپاشی می‌برد.


دهه‌های پایانی قرن بیستم میلادی زمان تحولات عظیم در خانواده‌های غربی بود. تغییرات به شکل ساختاری شروع شد و خانواده‌ها از شکل گسترده به شکل هسته‌‌ای درآمدند. گسترش اندیشه فمینیسم و قانونی شدن ازدواج همجنس‌گرایان از جمله تحولاتی بود که مفهوم خانواده را نیز دگرگون کرد و فیلم‌های سینمایی نقش اساسی در جهت رواج و تبلیغ این دگرگونی داشتند.

نگاهی به نهاد خانواده در سینمای ایران

در سینمای قبل از انقلاب اسلامی، اصولا نهاد خانواده‌ و تقویت مد نظر نبود و همان روش سینمای هالیوود البته به نحوه مبتذل و سطحی‌تری حاکم بود. پس از انقلاب، فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های صدا و سیما با محور قرار دادن خانواده و ایثار و تعاون و خوشبختی ناشی از تقویت آن، تولید گردید واین نوع سینما همواره از زمینه‌های پرطرفدار در کشور بوده است. فیلم‌هایی مثل: «گل‌های داوودی» در دهه 60 و «آتش بس» و «چهارشنبه‌سوری» در دهه 80 نمونه‌هایی از این دست هستند. حتی امروزه که آثار طنز و کمدی با استقبال بیشتری مواجه می‌شوند قصد خود را در بستر یک فضا و ساختار فرهنگی روایت می‌کنند.

در عین حال آسیب‌ها و معضلات خانوادگی نیز در واقعیت اجتماعی، قضیه‌ای پردامنه بوده و بعنوان یک مساله جدی فردی و اجتماعی با طیف زیادی‌ از زنان و مردان در ارتباط است و خواه ناخواه مسایلی مثل: فقر و شکاف طبقاتی، طلاق،‌اعتیاد – بیکاری و... خود را به عرصه دنیای نمایش می‌کشاند و شاید واگویی این واقعیات و ارایه راه حل در قاب سینما کاملا ضروری می‌باشد به شرطی که سیاست‌های حاکمیتی نیز در آن راستا برنامه ریزی واجراء شوند و گرنه اگر در دنیای مجازی چیزی نشان داده شود که برعکس آن در دنیای واقعی می‌گذرد. این صرفا خود فریبی است.

ولی در سینمای ایران کماکان از نهاد خانواده استقبال می‌شود و «ازدواج» همچنان مساله اصلی این فیلم‌ها و مجموعه‌ها می‌باشد. حتی استقبال مردم در سالیان دور از مجموعه‌های کره‌ای و ژاپنی مثل «سال‌های دور از خانه«که به اوشین» معروف بود، بدلیل آن بود که داستانی کاملاً خانوادگی داشت تماشاگران با آن همذات پنداری می‌کردند. و در نهایت باید گفت: پاسداری و صیانت از نهاد خانواده در شرایطی که سینمای غرب و شبکه‌های مجازی و برخی محافل داخلی، در جهت ناپایداری و تخریب آن تلاش می‌کنند، رسالت اصلی مسئولان هنری کشور بخصوص در حوزه سینما و کارکرد رسانه ملی باید قرار داشته باشند.

منابع – رادیو دری – سایت خبری سیما فیلم – تحقیقات نگارنده – احمد حسینی

* پای بندی به سنت‌ها و تقدس خانواده درسینمای کشور‌هایی مثل ژاپن و هند از گذشته‌های دور جای موثری داشته است

* سینمای غرب بویژه هالیوود پس از دوران رکود اقتصادی آمریکا، شیوه زندگی بی‌قید و بند و دور شدن از خانواده برای رسیدن به شهرت و ثروت را در فیلم‌های خود حاکم کرد

* فیلم‌های سینمایی که تخریب نهاد خانواده راهدف قرار داده بودند نه تنها موجب آشفتگی فرهنگی جامعه آمریکا شد بلکه به سایر کشورها نیز گسترش یافت

* در مجموع سینمای پس از انقلاب اسلامی ایران و همچنین مجموعه‌های صدا و سیما، با محور قرار دادن خانواده و ایثار و تعاون و خوشبختی و سلامت زیستن ناشی از آن، تولیدات مردم پسندی داشته است

حمایت/انتقاد برخی از مستندسازان در گفت و گو با «حمایت» :

بودجهها فقط صرف فیلم سینمایی بلند می‏شود

میگویند که وظیفه یک مستندساز نشان دادن مشکلات اجتماعی و نقد آن است؛ به عبارتی دیگر فیلم مستند، بازتاب خلاقانه‌ای از واقعیت جامعه است و مستندساز، با درک درست به شکل هنرمندانه آن را منعکس می‌کند. اما همواره ساخت فیلم مستند در ایران با مشکلات خاصی مواجه بوده است؛ عدم حمایت مالی، دیده نشدن اثر ، عدم استقبال مخاطب از فیلم مستند و... برخی از این مشکلات است.


ماهیت مستند«واقعیت» است

یک مستندساز درباره این نگاه که فیلم مستند تبلیغ مستقیم است،اظهارکرد: ماهیت مستند «واقعیت» بوده و «واقعیت» هم همیشه صریح و روشن است؛ بنابراین این جنس مستند است که آن چه را عرضه کرده « وجود» دارد. سیدحمید میرحسینی در گفتو‌گو با «حمایت» با بیان این مطلب به محدودیت‏های ساخت مستند در ایران هم اشاره کرد و افزود: در ساخت مستند‏های سیاسی با محدودیتهای مواجهایم اما در موضوعات اجتماعی هیچ محدودیتی وجود ندارد.البته باید تصریح کنم که مشکل اساسی مستندسازان ایرانی،«سرمایه و حمایت» است و دیگر اینکه فضایی برای عرضه محصولشان یعنی محلی برای اکران آثار مستند، وجود ندارد. وی با بیان اینکه خاستگاه اصلی مستند «تلویزیون» است هم ادامه داد: متاسفانه سالن سینمایی برای اکران فیلمهای مستند وجود ندارد؛ بنابراین تنها جایی که میشود فیلم مستند را به آن عرضه کرد تلویزیون است که البته باید دلیل آن را در تامین بودجه تولید و البته نگاه مخاطب برشمرد.متاسفانه برخلاف غالب کشورهای دارای صنعت فیلم، در ایران حامی و اسپانسر خاصی برای فیلم مستند وجود ندارد. کارگردان فیلم مستند «مردی که شبیه هیچکس نیست»همچنین درباره حمایت رسانه ملی از فیلمها و سریال‏های مستند خاطرنشان کرد: در حقیقت باید راهاندازی شبکه مستند را به فال نیک گرفت اما این شبکه هنوز نتوانسته آنطور که باید و شاید جایگاه فیلم مستند را به مخاطب معرفی کند.

جشنواره‏ها امکانی برای تعامل

میرحسینی همچنین درباره نقش جشنوارهها در گسترش و بسط سینمای مستند هم تصریح کرد: من معتقدم که برگزاری جشنواره‏های مختلف کمک شایانی به سینمای مستند و مستندسازی میکند. در واقع جشنواره‏ها امکانی برای مقایسه آثار مستندسازان و آشنایی آنها با یکدیگر است. کارگردان مستند «بی‏بی جان» ادامه داد:متاسفانه ما هنوز جایگاه خود را در سینمای ایران پیدا نکردهایم و هنوز که هنوز است در زیر پای فیلم بلند قرار داریم. بیشتر بودجهها صرف ساخت فیلمهای بلند سینمایی میشود و در جشنواره‌ها و فستیوال‌ها همه درگیر فیلمهای بلند سینمایی می‌شوند. وی اضافه کرد: هنوز دایره فیلم مستند در ایران شناخته نشده است. مردم ما فکر میکنند فیلم مستند فقط در «راز بقا» خلاصه میشود در حالی که مستندساز مثل یک «جراح» واقعیت جامعه را به مردم نشان میدهد. میرحسینی با بیان اینکه فیلم داستانی همیشه با اغراق ، درام و سوپر‌استار همراه است، خاطرنشان کرد: اما در سینمای مستند، بازیگر و سوپر استار وجود ندارد .سینمای مستند؛ سینمای واقعیت است و سوپر استار ما مردم و جامعه هستند . ما حرفی را می‌زنیم که شاید سالها بعد به حقیقت آن پی ببرند. ما تمام توان خود را به کار میبریم تا مردم آیینه خودشان باشند. متاسفانه جامعه ما نقدپذیر نیست به همین دلیل مستندهایی که در خصوص نقایص جامعه ساخته می‏شود مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

راهاندازی شبکه مستند سیما را باید به فال نیک گرفت

«فریدون نجفی» نیز در گفت‌و گو با «حمایت» درباره مشکلات ساخت فیلم مستند اظهارکرد: مستندسازان همواره با محدودیتهایی مواجه هستند؛ از محدویت زمانی (یعنی باید سر یک زمان مشخص فیلم تحویل داده شود) تا وجود برخی خطوط قرمز در موضوعات مستند، دست و پای مستندسازان را بسته‏است. کارگردان مستند«خانه فاطمه کجاست؟» درباره عدم حمایت‏ از آثار مستند هم بیان کرد: متاسفانه مستند سازان در عرصه تولید به جز جشنوارهها، جایی برای اکران ندارند. البته باید راهاندازی شبکه مستند سیما را به فال نیک گرفت زیرا همکاری شبکه مستند با مستندسازان نقطه امید است و می‏تواند در معرفی آثار مستندسازان تاثیرگذار باشد.


بودجه مستندسازی؛ دولتی است

وی همچنین با انتقاد از اینکه «تولید مستند در ایران کاملا دولتی است» خاطرنشان کرد: متاسفانه فیلم مستند در ایران حامی غیردولتی ندارد به عبارتی تامین بودجههای ساخت یک مستند دولتی است که به طور حتم محدودیتهایی را برای یک مستندساز به دنبال خواهد داشت. وی بازار فیلم مستند را بیرونق توصیف کرد و افزود: البته برخی از این اشکالات ساختاری و برخی نیز به دلیل عدم جذابیت آثار مستند برای مردم است. کارگردان مستند «کوچ زود هنگام»درباره سایر مشکلات و البته حمایت شبکه مستند از آثار منتخب مستندسازان هم بیان کرد: تغییر مدیران و ارائه خط مشیهای مختلف فیلمسازان مستند را دچار مشکلاتی کرده است البته درکل راهاندازی شبکه مستند اتفاق خوبی است که مستندسازان آن را به فال نیک گرفته‏اند.

کمک جشنواره‌ها به سینمای مستند

نجفی در ادامه این گفت وگو به برگزاری جشنوارههای فیلم مستند هم اشاره و خاطرنشان کرد: جشنواره سینما حقیقت، صد درصد در گسترش فیلم مستند موثر خواهد بود چرا که با ایجاد تعامل بین فیلم سازان کمک شایان توجهی به مستندسازی کرده است.

وی اکران برخی از فیلم‌ها مستند را در زیر مجموعه «هنر و تجربه» اتفاق خوب دیگری برشمرد و اظهارامیدواری کرد که این راه ادامه داشته باشد. نجفی همچنین خواستار اعتماد مسئولان فرهنگی به مستندسازان شد .

حمایت/اسلام ستیزی غرب این‌بار نمایشگاه بین‏المللی کتاب فرانکفورت!

مهمان سیاسی امسال نمایشگاه کتاب فرانکفورت چهره آشنای «اسلام ستیزی»است. «سلمان رشدی» نویسنده هندی‌تبارِ کتاب موهن «آیات شیطانی»،قرار است سخنران کنفرانس مطبوعاتی و افتتاحیه نمایشگاه کتاب فرانکفورت - بزرگترین و مهمترین نمایشگاه کتاب جهان – باشد و از آزادی بیان سخن بگوید! حضوری که واکنش‌های زیادی را در بر داشته است.با تکیه بر این خبر برخی موافق تحریم حضور ایران در این نمایشگاه هستند و برخی آن را سیاستی حداقلی می‌دانند.اما آنچه عیان است اینکه ضدیت با حضور رشدی می‌تواند مایه وحدت بیشتر مسلمانان در برابر دولت‌های غربی باشد.

واکنشی با تاخیر

مقامات ایران نیز نسبت به حضور نویسنده آیات شیطانی در افتتاحیه نمایشگاه فرانکفورت واکنش نشان دادند؛ هر چند این واکنش با چند روز تاخیر اتفاق افتاد. «سیدعباس صالحی» معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد روز یکشنبه در نشست خبری خود در خصوص حضور ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت اظهار کرد: مؤسسه نمایشگاه‌های فرهنگی به رییس نمایشگاه کتاب فرانکفورت نامه‌ای ارسال کرده که البته این نامه بدون پاسخ مانده است؛ فعلا در حال رایزنی با کشورهای مسلمان هستیم تا آنها هم نگاه اعتراضی خود را منتقل کنند. وی با بیان اینکه نمایشگاه کتاب فرانکفورت امسال شعار آزادی بیان را انتخاب کرده تصریح کرد: اما اتفاق امسال آدرس غلطی برای ازادی بیان است؛ آزادی بیان یعنی آزادی انسانی اخلاقی و دینی. اگر بخواهیم آزادی بیان پایدار باشد و این آزادی مقدمه صلح‌ستیزی، تعارض و خشونت نشود، باید اقتضائاتی هم داشته باشد که یکی از این اقتضائات ، حرمت نهادن به مقدسات، ادیان و مذاهب است. صالحی ادامه داد: اگر بخواهیم آزادی بیان پایدار داشته باشیم، باید به مقدسات ادیان احترام بگذاریم. اتفاقی که در خصوص سلمان رشدی با تدوین آیات شیطانی صورت گرفت، در قلمرو آزادی بیان تعریف نمی‌شود. این مقدمه مخدوش کردن و گسترش دادن خشونت‌های اجتماعی و انسانی است. وی با بیان اینکه وقتی شعار یک نمایشگاه معتبر جهانی «آزادی بیان انتخاب می‌شود» و به سلمان رشدی آدرس پیدا می‌کند، غلط اندر غلط، می‌شود ادامه داد: این موضوع یعنی اینکه شما خود این شعار و فرهنگ را مخدوش می‌کنید.


معاون فرهنگی ارشاد خاطرنشان کرد: احساس ما این است که برگزارکنندگان نمایشگاه کتاب فرانکفورت خطای مضاعفی با این اقدام خود کرده‌اند و این تفسیر را پدید آوردند که در شرایطی که ما نیاز به همگرایی داریم باز علامت‌هایی پدید آمده است که بر طبل خشونت می‌کوبند. در شرایطی که ایران در فضای گفت‌وگوهای جهانی قرار دارد، حضور سلمان‌رشدی سؤال‌برانگیز است و این حدس را قوی می‌کند که لابی‌های صهیونیستی که از توفیق مذاکرات هسته‌ای ایران به جایی نرسیده‌اند گام دومی را برای مقابله با ایران برداشته‌اند.

دعوت از یک فرد مهدور الدم کار غیرفرهنگی است

حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت ارشاد نیز در واکنش به این موضوع و با بیان اینکه این اقدام و دعوت از یک فرد مهدور الدم و مرتد در این نمایشگاه عملی زشت و غیرفرهنگی است؛ گفت: یکی از آسیب‌های متوجه این نمایشگاه‌ها و جشنواره‌های بین‌المللی، سیاسی شدن و آلودگی به مسائل غیرفرهنگی است. وی افزود: حضور فردی که فاقد اعتبار و شخصیت فرهنگی است و سابقه هتاکی به مسائل دینی و قرآنی را داشته در نمایشگاه فرانکفورت حرکت زشتی است و ایران مراتب نارضایتی خود را از این اقدام غیر فرهنگی اعلام کرده است زیرا حضور این شخص معلوم الحال خط قرمز ماست. ما حاضر نمی‌شویم در نمایشگاهی باشیم که بانیان آن به جای فرهنگی، کار سیاسی می کنند . وی تصریح کرد: موضع ما موضع مخالف است. اگر بانیان نمایشگاه فرانکفورت به حضور این شخص اصرار داشته باشند قطعا وزارت ارشاد وایران برای حضور در این نمایشگاه تجدید نظر خواهند کرد.

حضور یا عدم حضور، مساله این است

اما «امیرمسعود شهرام‌نیا»، رئیس موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی و رئیس غرفه ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت با نظر مقامات ایرانی موافق نیست و ترجیح می‌دهد در نمایشگاه حضور داشته باشد اما به شکلی متفاوت. وی با اشاره به حضور «سلمان رشدی» در نشست خبری این نمایشگاه و دیپلماسی فرهنگی ایران در برابر این تصمیم گفت:‌ ایران در میدان‌های فرهنگی هیچ‌گاه میدان را حذف نکرده است،‌ امروز نیز از نظر اینکه نویسنده‌ای هتاک در این نمایشگاه حضور دارد،‌ نباید این اقدام را انجام داد کما اینکه «سلمان رشدی» سال قبل هم در نمایشگاه حضور داشت و در نشست‌هایی سخنرانی هم کرد. وی ادامه داد: عدم حضور ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به نوعی متوجه کردن بیشتر و زنده کردن توجه به این نویسنده هتاک است و به مصلحت نیست. شهرام‌نیا با اشاره به اقداماتی که قرار است، در اعتراض به حضور این نویسنده در نشست خبری نمایشگاه فرانکفورت از سوی جمهوری اسلامی ایران انجام شود‌، گفت: ما 4 برنامه را پیش رو داریم؛‌ اول اینکه قرار شده است‌ هیچ فردی از جمهوری اسلامی ایران در نشست‌هایی که سلمان رشدی حضور داشته باشد،‌ حضور نداشته باشد‌. وی همچنین از ارائه این نامه اعتراضی در دیداری که از میان مسئولان ایرانی و رئیس نمایشگاه کتاب فرانکفورت تدارک دیده شده است،‌ خبر داد و تصریح کرد:‌ ما هم‌چنین در غرفه‌ جمهوری اسلامی ایران نسبت به توزیع نامه مقام معظم رهبری به جوانان عرب به زبان‌های انگلیسی‌، عربی و آلمانی اقدام خواهیم کرد و در برنامه‌های محتوایی و نشست‌‌های داخل غرفه هم برنامه‌هایی در جهت معرفی سیمای واقعی پیامبر(ص) خواهیم داشت. توزیع دو کتاب مرتبط با حضرت محمد(ص) که به زبان انگلیسی ترجمه شده‌اند و کارت‌پستال‌هایی که با مضامین مرتبط با شخصیت رحمانی پیامبر اکرم(ص) ترسیم شده‌اند،‌ نیز از دیگر اقدامات ما خواهد بود.

حضور رشدی یعنی سرسپردگی مسئولان نمایشگاه


اما «علی زارعی‌نجف‌دری»، دبیرکل اتحادیه جهانی ناشران مسلمان نظری مخالف با «شهرام نیا» دارد و عدم حضور در نمایشگاه را مخالفت جدی میداند. وی با بیان اینکه‌ به نظر ما حضور نیافتن ناشران مسلمان اعتراض جدی است که همه فعل و انفعالات نمایشگاه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد اظهارکرد: ما از مدت‌ها قبل برای حضور در این نمایشگاه مقدماتی را فراهم کرده بودیم، امروز نیز تصمیم قطعی خود برای شرکت در این رخداد، منوط به حضور یا عدم حضور سلمان رشدی‌ می‌کنیم. اگر این فرد در نشست خبری حضور داشته باشد،‌ اتحادیه جهانی ناشران مسلمان به نشانه اعتراض حضور نخواهد یافت. وی تصریح کرد: «سلمان رشدی» و نوع مواضع فکری و فعل و انفعلاتش نسبت به دین اسلام در حوزه نویسندگی و نشر، ارزش‌ فکری و اندیشه‌ای ندارد، آبشخور این تفکر نیز از مشورت سیاسی فکری نطام سلطه نتیجه می‌گیرد، لذا نوشته های سلمان رشدی هیچ گونه ارزش ایدئولوژیک ندارد. وی ادامه داد:‌ «رشدی» عنصر هتاکی است که سیستم رسانه‌ای نظام سلطه سعی دارد او را به عنوان نویسنده و متفکر جا اندازد، اما علی رغم همه تلاش‌هایی که انجام شده، نتوانستهاند این عتصر هتاک را به عنوان نویسنده جا بیاندازند و این از موفقیت‌های حکم امام(ره) درباره او است. زارعی نجف‌دری تصریح کرد:‌ حضور چنین هتاکی در نمایشگاه فرانکفورت نتیجه این است که نظام سلطه بر مسئولان برگزاری نمایشگاه فرانکفورت دیکته و تحمیل شده و هیچ منطقی نمی‌تواند‌ بپذیرد سابقه برگزاری 7 دهه نمایشگاه‌های بین‌المللی فرانکفورت با چنین موضع‌گیری‌های سیاسی زیر سوال برود.

دعوت از سلمان رشدی تحریک عواطف ناشران مسلمان

البته این اعتراضات فقط به مقامات ایران ختم نشده و 11 تشکل حوزه نشر با ارسال نامه‌ای به رئیس نمایشگاه بین المللی فرانکفورت، نسبت به حضور سلمان رشدی نویسنده مرتد معترض شدند. در این نامه آمده است: ما ناشران، نویسندگان و فعالان فرهنگی ایرانی و همچنین تشکل‌ها و اتحادیه‌های صنفی نشر ایران، معتقدیم اینگونه کارها شائبۀ نفوذ سیاستمداران را در این رویداد بزرگی فرهنگی القا می‌کند و موجب تحریک عواطف دینی مسلمانان و ناشران کشورهای اسلامی - که بخش قابل‌توجهی از حاضران و فعالان نمایشگاه فرانکفورت را تشکیل می‌دهند- می‌گردد و می‌تواند موجب تشدید فاصله‌های فرهنگی و مقدمه‌ای برای واگرایی بین ملت‌ها و فعالان فرهنگی کشورها و باعث ایجاد اختلال در آزادی بیان شود.

حضور رشدی دهن کجی به میلیون ها مسلمان

«حسن علایی»، مدیر انتشارات روایت فتح نیز در این رابطه با این موضوع اظهارکرد: این خبط بزرگی است که دست اندرکاران نمایشگاه فرانکفورت به بهانه آزادی بیان انجام میدهند. وی در گفت و گو با «حمایت» ادامه داد: این اتفاق ضربه خیلی مهلکی به نمایشگاه بزرگ بین المللی فرانکفورت وارد و احساسات میلیونها نفر از مسلمانان را جریحه دار خواهد کرد . اینها به بهانه «آزادی بیان» فرصتی را به یک انسان معلوم الحال داده‌اند که قطعا با «آزادی بیان» فاصله زیادی دارد. وی درباره حضور و یا عدم حضور در این نایشگاه هم اظهارکرد: فعلا منتظریم تا مسئولان امور نمایشگاهی وزارت ارشاد و معاونت فرهنگی وزارت ارشاد با رایزنی‌هایی که می‌کنند مسئولان نمایشگاه فرانکفورت را از این حرکت منصرف کنند. دوستان ما همچنین با سایر کشورهای اسلامی د رحال رایزنیهایی هستند تا مسئولان نمایشگاه را برای این اقدام غیرقابل توجیه تحت فشار قرار دهند .

علایی اضافه کرد: قاعدتا اگرحضور «سلمان رشدی» منتفی شود ما هم مانند سایر ناشران در این رخداد فرهنگی شرکت می‌کنیم .اما اگر لجاجت به خرج دهند و منصرف نشوند ما تابع سیاستهای کلی نظام خواهیم بود و هر تصمیمی که نظام بگیرد تبعیت خواهیم کرد .

وی همچنین با بیان اینکه این اتفاق می‌تواند با تحولات منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی مثل سوریه ، عراق و بحرین و حتی جنگ عربستان و یمن درارتباط باشد، یادآورشد: مطمئنا این اقدام یک جور دهن کجی به میلیونها مسلمانی است که با «سلمان رشدی» موضع دارند .

خراسان/گفت و گو با بهروز غريب پور کارگردان اپراي عروسکي «سعدي»

اپرايي ملي به دور از تقليد


اکرم محمدي-اپراي عروسکي سعدي بهروز غريب پور از پنجم مهر توسط گروه نمايشي "آران" در تالار فردوسي روي صحنه رفته است. غريب پور پيش از اين هم آثاري چون اپراي عروسکي مولوي، حافظ و رستم و سهراب را اجرا کرده است . ويژگي تمامي اپراهاي عروسکي غريب پور ، حس و حال ايراني بودن آن است. شعر ، موسيقي و روايت ، همه از جنس اين فرهنگ و سرزمين است . اجراي اپراي سعدي بهانه اي بود تا سراغ وي برويم واز اين هنرمند جويا شويم چرا شاعران دستمايه اغلب آثار اپرايي او بوده اندو در شرايطي که بسياري از اهالي تئاتراز متون نمايشي خارجي استفاده مي کنند ، اين ميل به اجراي اپراهاي ايراني از کجا نشات مي گيرد؟

*در چند سال اخير اپراهايي با مضامين شاعرانه را روي صحنه برديد .چرا به اين سمت رفتيد؟

**ماهيت اپرا اين است که بايد با شعر همراه باشد و تلفيق شعر و موسيقي در اين کار،امري اجتناب ناپذير است . ما گنجينه هاي بي نظيري از شعر و موسيقي داريم و من به سراغ هر دو رفتم و برايم نتيجه بخش بود . از رديف هاي آوازي ايراني و موسيقي دستگاهي بهره گرفتم که موسيقي دانان ما ازآن غفلت کرده اند. برخي از شاعران ما ناشناس مانده اند در حالي که جزوشخصيت هاي فرهنگي و ماندگار ما هستند.زماني که ديدم از شعرايي چون ، فردوسي ، حافظ ،سعدي و مولانا تفسير سطحي مي شود ونسل جديد به اين گنجينه ادبي بي اعتنا است يا در سايه نوپردازي و نو انديشي به اين شعرا کم توجهي مي شود وظيفه خود دانستم در هر دو مورد اقدام کنم تامبادا اين نسل تصور کند بايد به ترجمه رو آورد و از بزرگان شعر و انديشه ايران غافل بماند. کوشش کردم با توجه به تفسير شخصي ام ،متن اپراها را از اشعار اين بزرگان انتخاب کنم.

*با توجه به سروده هاي فراوان شاعران گزينش اشعار سخت نبود؟

** کار بسيار سختي بود. جز فردوسي که داستان هاي بلند منظوم دارد، ديگر شاعران ما چنين کار نکردند. خيام يا سعدي و مولوي ، به داستان هاي کوتاه پرداختند. بنابر اين زباني نو بايد پديد مي آمد که تنها راه درست، تلفيق شعر ، موسيقي و بهره گيري از نمايش عروسکي بود ومن با غربالگري هزاران بيت شعر از سعدي و مولوي، ديالوگ هاي اپرايي پديد آوردم.