گروه it: سجادی پناه :در این عصر که جهان در آتش انقلاب هوش مصنوعی میسوزد و مرزهای ممکن را درهم میشکند، پرسشی تلختر از زهر، گلوی تمدن ایرانی را میفشارد: آیا ما، میراثداران هزاران سال حکمت و اندیشه – از کوروش تا خیام و از ابنسینا تا مولانا – اکنون در باتلاق «فقر ذهنی» غرق شدهایم؟
به گزارش بولتن نیوز ،آیا ذهن ما، آن گنجینهی پرگوهر تفکر، چنان تهیدست گشته که به جای آفرینش، به بلعیدن بیچونوچرای دادههای بیجان فضای مجازی بسنده کند؟
این نه یک گمانهزنی گذرا، که یک اخطار تمدنی است؛ یک تراژدی وجودی که در آن، ذهن فقیر نه تنها قربانی هوش مصنوعی است، بلکه خود، خالق و پرورانندهی آن میشود. این دو، همچون دو ضلع یک قیچی برنده، ریشههای تفکر انتقادی را میبرند
بیایید این هماغوشی شوم را در چهار سطح کالبدشکافی کنیم؛ چهار پرده از یک نمایش تلخ که در آن، انسان نه خالق، که مادهی خام ماشین است.
سطح اول: سفرهی ذهن ایرانی؛ ضیافتی برای الگوریتمهای گرسنه
«فقر ذهنی» در جامعهی ما، با نشانههای مقدسنما عیان میشود: سطحینگری شتابزده، لایکهای بیتأمل، خریدهای مقلدانه از ترندهای وارداتی، و تبعیت کورکورانه از فشنهای مجازی. ما ایرانیان، با هزاران اشتراکگذاری هیجانی، عملاً به «سفرهی رنگین» برای الگوریتمهای آنسوی مرزها بدل شدهایم. هرچه ذهن ما سهلگیرتر و اسیر هیجان آنی باشد، ماشینها باهوشتر میشوند. این یک جنگ نیست؛ یک «تسلیم شناختی» و استثمار پنهان است. ذهن فقیر، غذای مطلوب الگوریتمهاست: دادههای سست و سطحی که ما تولید میکنیم، ماشین را غنی میکند تا بهتر ما را در «حلقهی وابستگی دیجیتال» اسیر کند. نتیجه؟ پرداخت بهای فقر بینش خود با هوش فزایندهی ماشین – یک تعامل ویرانگر که انسان را به مادهی خام تقلیل میدهد.
سطح دوم: از حافظهی قوی تا چوب زیر بغل تنبلی؛ پارادوکس اتوماسیون ذهن
ما نسلی هستیم که از مکتب حافظهمحور بیرون آمدیم، اما اکنون حتی همان حافظه را به موتورهای جستوجوی خارجی سپردهایم. هوش مصنوعی قرار بود «بال اندیشه» باشد، اما در جامعهای که نقد و پرسش غایب است، به «چوب زیر بغل ذهن تنبل» تبدیل شده. خلاقیت ایرانی، به جای جوشش از ذات حکمت کهن، از مدلهای آمادهی هوش مصنوعی طلب میشود. اختیار تصمیمگیری – ارثیهی حکیمان ما – به الگوریتمهای پیشنهاددهنده واگذار گشته. اینجاست پارادوکس ویرانگر: ماشین آمده تا غنی کند، اما ذهن ناآماده، از او ابزاری برای «خودتنبلی» ساخته. حافظه زوال مییابد، خلاقیت کمرنگ میشود، و تصمیمگیری به محاق میرود. هوش مصنوعی وعدهی توانمندسازی داد، اما نتیجه برعکس است: «خودکارسازی فقر» که ضریب هوشی انسانی را کاهش میدهد، در حالی که ضریب محاسباتی ماشین آسمان را میشکافد. ما در دام «اتوماسیون تنبلی» گرفتاریم – جایی که ماشین نه پرواز، که سقوط را تسریع میکند.
سطح سوم: فقر گفتوگو و تولد مدلهای تکصدایی؛ چرخهی معیوب بازتولید فقر
فقر از فرد به اجتماع سرایت میکند. جامعهای که از دیرباز با غیاب «گفتوگوی آزاد و چندصدایی» رنج برده، اکنون محصول خود را در برهوت دادهای میبیند. رسانههای یکسویه، صدای مخالف را خفه میکنند؛ دادههای مجازی، بازتاب یکجانبهی واقعیت میشوند. هوش مصنوعی از این «مزرعهی بایر» تغذیه میکند و مدلهایی تکصدایی، بیباک و غیرخلاق میپروراند. ما با دست خود «فقر محتوایی» تولید میکنیم و ماشین، آن را در بستهبندی تمیز، دوباره به خوراک فکریمان تبدیل میکند. این «دور باطل فقر» است: دادهی فقیر، هوش فقیر میسازد؛ هوش فقیر، جامعه را فقیرتر میکند. هوش مصنوعی ما، آینهی ضمیر ناخودآگاه اجتماع است – اگر جامعه اجازهی گفتوگوی چندجانبه ندهد، ماشین هرگز خلاق و عمیق نخواهد شد. این چرخه، فرهنگ را از درون میفرساید و تمدن را به انحطاط میکشاند.
سطح چهارم: رخداد تلخ حکمرانی فقر؛ هوش مصنوعی به شلاق تحمیق جمعی
سیاهترین پرده، جایی است که «ذهن فقیر حاکم» هوش مصنوعی را نه سرمایهی ملی برای رشد، که ابزار مهندسی اجتماعی برای کنترل میبیند. در این ساختار، هدف توانمندسازی خرد جمعی نیست؛ توزیع «فقر فکری کنترلشده» است. دادههای ما به سنگر محافظتی حاکمیت بدل میشوند؛ تبلیغات جهتدار ماشینی، جایگزین مناظرهی آزاد میگردد؛ نظارت هوشمند، جای اعتماد اجتماعی را میگیرد. تراژدی عمیقتر: فقر ذهنی مسئولان، هوش مصنوعی را به «شلاق تحمیق جمعی» برای مردم تبدیل میکند. ماشین نه نردبان صعود آگاهی، که سپر دفاعی برای حفظ وضعیت موجود است – یک ابزار نظارت که اذهان را در حالت تحمیق نگه میدارد. این نهایت استثمار است: ذهن فقیر در مسند قدرت، ماشین را به خدمت فقر بیشتر میگیرد.
فرجام سخن : ندای بازگشت به گوهر تفکر، پیش از تسخیر کامل
ما در آستانهی انحطاط بزرگ هستیم؛ یک سیستم بازخورد منفی که اگر نشکند، سقوط حتمی است. راه رهایی در الگوریتمهای جدید نیست، در پرورش «ذهن غنی» است: انقلاب در مدارس با تأکید بر پرسشگری و تفکر چندلایه؛ بازگرداندن آزادی گفتوگو به رسانهها؛ تربیت هوش انتقادی انسانی پیش از آنکه ماشین، آخرین سنگرهای مغز ما را فتح کند. مبارزه امروز، نبرد بر سر پهنای باند نیست؛ نبرد بر سر عمق اندیشه در یکایک ماست. انتخاب با ماست: تسلیم «غنای کاذب ماشینی» شویم و از درون بپوسیم، یا با تکیه بر میراث پرسشگری ایرانی، ماشین را به خدمت آزادی و خرد درآوریم. پیش از آنکه دیر شود، برخیزیم ، زیرا ذهن غنی، نه تنها هوش مصنوعی را میآفریند، که آن را رام میکند و به پرواز درمیآورد.
این تحلیل، دعوتی است به بیداری تمدنی؛ آینهای که اگر به آن ننگریم، شکسته خواهد شد. آیا آمادهایم؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com