کد خبر: ۲۸۷۰۱۲
تاریخ انتشار:

روزگار سیاه برای سیاه بازی

یادش به خیر. تا همین چند سال پیش، با چه مكافات و سختی، كاستی از یك اجرای سیاه بازی تكثیر می‌كردیم و بارها و بارها كنار ضبط صوت از شنیدنش ریسه می‌رفتیم. اما اوضاع و روزگار سیاه‌بازی این روزها از همیشه سیاه‌تر است.
آقا لنز شاخ چند؟

سعید فلاح‌فر:
صندوق‌های پست را دوست دارم. این روزها هر وقت یكی از آن‌ها را كنار خیابان می‌بینم كه فرتوت و افسرده منتظر مشتری ایستاده است، ‌دلم می‌گیرد. نیمی از نوجوانی من با این صندوق‌ها و انتظار برای آمدن پستچی گذشت. حالا چقدر غریب مانده‌اند این صندوق‌ها. كاری هم نمی‌شود كرد. با كمپین و نصیحت نمی‌شود این معجزه قرن گذشته را دوباره احیاء‌كرد. روزگار دولتش تمام شده است. هنوز نوبت شبكه‌های اجتماعی و اینترنت و... است تا فردا چه شود.

یادش به خیر. تا همین چند سال پیش، با چه مكافات و سختی، كاستی از یك اجرای سیاه بازی تكثیر می‌كردیم و بارها و بارها كنار ضبط صوت از شنیدنش ریسه می‌رفتیم. اما اوضاع و روزگار سیاه‌بازی این روزها از همیشه سیاه‌تر است. نه رونقی در لاله زار مانده و نه اشتیاقی برای مردم. عده زیادی و ارگان‌های متعددی تلاش می‌كنند (یا حداقل وانمود می‌كنند) كه این‌گونه سنتی نمایش را نجات دهند. اما گویا نمی‌شود.

چندی پیش در یكی از رسانه‌ها، از زبان یكی از پیشكسوت‌های این رشته نمایشی، خواندم مشكل كسادی سیاه‌بازی از نبود متن خوب نشأت می‌گیرد. این اظهار نظر برایم خیلی عجیب و جالب بود و نتیجه این عجب شد همین یادداشت.

لازم نیست خیلی تلاش كنیم برای دریافت این موضوع كه؛ سیاه‌بازی هیچ وقت مبتنی بر متن نبوده و نمی‌تواند باشد. (مثلاً نگاه كنید به خاطرات مرحوم سعدی افشار از اجرای رمئو و ژولیت.) سیاه‌بازی بر پایه یك طرح بسیار ساده و متكی به بداهه‌های سیاه و فرصت‌هایی كه بازیگر مقابل سیاه برایش ایجاد می‌كند، در همان زمان اجرا خلق می‌شود. گیرم كه این اجرای اولیه در شب‌های دیگر هم (البته با تغییراتی) دوباره اجرا شود. سیاه‌بازی از یك كلیت توافقی بازیگرها شروع می‌شود كه ممكن است به تدریج با اضافه شدن لباس و اندكی دكور و چند واكنش و جمله تكراری و... به یك نمایش تقریباً ثابت تبدیل شود. قطعاً این تعریف شباهت و ربطی به متن نمایشی ندارد.

بنابراین نباید افول نمایش سیاه‌بازی را مستقیماً در ضعف و نبود متن جستجو كرد. عمده دلایل كسادی سیاه‌بازی را باید در تغییرات اجتماعی و كاركردهای ماهوی این نوع نمایش‌ها پیدا كرد. مردم به دیدن سیاه‌بازی می‌رفتند تا احساس كنند جایی هست كه می‌شود بی‌ترس و واهمه از تهمت و پاسبان و عسس و چوب و فلك، حاكم و نزول‌خوار و وزیر و وكیل و... را شادمانه، تمسخر كرد. تماشاچی با سیاه همزادپنداری می‌كرد اگرچه زبان و چهره‌اش متفاوت بود. زبان الكن اما برنده‌ی سیاه، احساس سركوفته انتقام‌جویی و انتقام‌گیری تماشاچی را برآورده می‌كرد. برای ساعتی، فاصله‌ی بین نمایش و تماشاچی برداشته می‌شد.

این فضای ویژه سیاه‌بازی، ذاتاً نمی‌تواند با ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و هنری امروز جای دوباره‌ای برای خودش پیدا كند. حتی اگر با حمایت‌های موقت بشود چندی آن را به طور مصنوعی سرپا نگه داشت. در واقع اگر به چین توافقی برسد، دیگر ـ غیر از ظاهری مفلوك و غیرحقیقی ـ اصلاً نمایش سیاه بازی نیست.

چطور باید در هجوم انواع رسانه‌های سهل‌الوصول و گونه‌های فراگیر و مدرن برای طنز و مطایبه یا انتقادهای تند سیاسی و اجتماعی، در نمایشی كه با انواع محدودیت‌ها، عمده ظرفیت‌های اجرایی و طنزش (از شوخی‌های كوچه بازاری گرفته تا كنایه‌های سطحی سیاسی، زن پوشی و موسیقی و رقص و آواز و...) از بین رفته، با صدای بلند خندید؟! ظرفیت‌هایی كه بخشی از آن‌ها به تئاترهای گلریزی نقل مكان كرده‌اند.

چطور می‌شود برای اجرایی كه براساس بداهه شكل می‌گیرد، الزام نوشتن متن و تصویب و مجوز و بازبینی باشد و همچنان به حفظ ماهیت آن امیدوار بود؟!

چطور می‌شود در یك سالن مدرن و با تماشاچی‌های حرفه‌ای، مودب و ساكت نمایش سیاه بازی، منتظر حاضرجوابی و شیرین كاری سیاه بود در مقابل متلك‌ها و دخالت‌های كلامی تماشاچی؟!

بدون این خصوصیات، سیاه بازی شیر بی‌یال و دم و اشكمی است كه توان و حوصل‌ای برای شكار و جذب مخاطب برایش باقی نمی‌ماند.

انتهای پیام/

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین