فرانک دارابونت که تمایل به انگارههای معنوی درآثارش روان است، در فیلم «رستگاری در شاوشنگ» نشان میدهد که چگونه در موقعیتی محدود و با ابزاری ناچیز مانند چکشی کوچک میتوان از محدوده رخوت و سکون به منظری روشن از زیستن رسید.          	
 	   	 	گروه فرهنگی - اولین فیلم ساختهشده توسط فرانک دارابونت را میتوان موثرترین منبع تصویری برای رسیدن به معنای عمیق امید دانست. فیلمی که ذرهذره مخاطب خود را به صبری دلنشین دعوت کرده و در پایان به شکوهی والا از آزادی میکشاند.  فیلم «رستگاری در شاوشنگ» از کتاب «فصول گوناگون» و داستان «ریتا هیورث و رهایی در شاوشنگ» به قلم استیون کینگ اقتباس شده که آثار غیرترسناک این نویسنده خبره دست را دربر میگیرد و نام ریتا هیورث، معرف بازیگر مطرح هالیوود بوده که در محصول سینمایی دارابونت، منتهی به پوستری گمراهکننده در سرپوشی برای تونل آزادی میشود.

به گزارش بولتن به نقل از وطن امروز - دارابونت در این فیلم، پژواک نگاه مردی با نام اندی دوفرین (تیم رابینز) را منعکس میکند که به اشتباه از سوی دادگاه قضایی آمریکا محکوم به قتل همسر و تحمل حبس ابد در زندان ایالتی شاوشنگ شده است. مردی که دیوارهای بلند زندان سدی در برابر بلندپروازیاش بوده و در نهایت با طی کردن برهانی قاطع از ایمانی حقیقی به مسیری رو به دریا میرسد. اگر چه در تاریخ سینمای جهان میتوان چشمهایی خیره به آثاری مرتبط با موضوع زندان مانند «فرار بزرگ»، «بازداشتگاه شماره 17»، «فرار از آلکاتراز» و «پاپیون» را رصد کرد که با تمرکز به تنگنای زندان سعی داشتند به خلق شخصیت در انگاره انسان، تقدیر و مرگ دست یابند اما فیلم «رستگاری در شاوشنگ» خلسهای لذتبخش از پالایش زیستن را به تصویر میکشد تا مخاطب را به مسیری تابناک از رهبانیت و رستگاری دعوت کند. اثری که دور از هرگونه شعارنمایی به دنبال برپایی ذات حقیقتمند آدمی از فطرت ایمانگرایی است، اعتقادی که در کنار نگاههای صبورانه و آرامبخش اندی به تبلور زیبایی از دریای رهایی ختم میشود، چرا که اندی نه مانند آلیس بوید ردینگ (مورگان فریمن) بوده که به مُهرهای ابطالشده در فرمهای عفو مشروط خود عادت کرده باشد نه همچون پیرمردی چون بروکس (جیمز ویتمور) است که وقتی از خانه چندین سالهاش در یکی از بندهای زندان شاوشنگ آزاد میشود، بند وجودش دیگر طاقت زندگی نداشته و خود را خلاص میکند!
توجه به نشانههای خلاقانه و راهگشای فیلم که ترکیب و تناقضهایی موثر را در راستای اثر رقم میزند، میتواند در تحلیلی ساختارمند تبلور یابد. نشانهایی که به تدریج و با ملایمت دوربین، روایتی شناور و بازیهایی اثربخش به رازگشایی میرسد تا از حصار زندان به عمق دریایی شدن رویم و از واژههای کتابی مقدس، ماوای رهایی را طی روندی مطلوب از روایت و در مکان و زمانی تعریف شده شاهد باشیم. فیلمی که ضمن قصهپردازی لطیف و همراهیکننده با مخاطب میتواند با جنبههایی از روانشناختی و معرفتی نیز مماس شود. «رستگاری در شاوشنگ» فصل رازمندی از انتظار و استقامت مردی بیگناه را میگشاید که لحظههای تاریک زندان را با ساعت آفتاب فردا میشمارد و با طرحی هوشمندانه، حفرههای ناامیدی را به دالانی از امید برای پر کشیدن از حصار تنگ سلولهایی مرگزا تبدیل میکند.


