گروه ادبیات، نشر و رسانه، درحالی که دوستداران ادب و شعر در سراسر جهان همچنان در شوک خبر درگذشت «گونتر گراس» نویسنده برنده نوبل آلمانی بودند، «ادواردو گاله آنو» نویسنده مطرح آمریکای لاتین نیز در سن 74 سالگی درگذشت و جالب تر آن که امروز در تقویم ما به نام «روز عطار» ثبت شده است.
به گزارش بولتن نیوز، صحبت های «سیدرضا اشرفزاده» درباره گرامیداشت «روز عطار»، خبر درگذشت «ادواردو گاله آنو» نویسنده مطرح آمریکای لاتین، اظهارنظر «یوسا» درباره «گونتر گراس»، صحبت های «سروش حبیبی» مترجم آثار گراس به فارسی، تاملی بر معنای عرفان حقیقی به بهانه «روز عطار» و درنهایت نگاهی به رویکرد سیاسی و ضدصهیونیستی «گونتر گراس» و ترجمه یکی از آخرین اشعارش در ضدیت با رژیم صهیونیستی سرخط مهمترین اخبار «بولتن ادبیات» امروز بیست و پنجم فروردین ماه را تشکیل می دهد.
برای مشاهده دیگر اخبار فرهنک و هنر اینجا کلیک کنید!
امروز روز عطار است!
یک استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: 25 فروردینماه روز بزرگداشت شیخ
فریدالدین عطار نیشابوری است؛ شاعری که بسیاری او را آغازگر عرفان سمبلیک
میدانند.
سیدرضا اشرفزاده به مناسبت روز بزرگداشت عطار (25 فروردینماه) اظهار کرد: آثار عطار نیشابوری تاثیر
بسیاری در ادبیات ایرانزمین داشته به طوری که عرفان او را میتوان در آثار
حافظ، مولانا و جامی مشاهده کرد.
او با اشاره به اینکه عطار آغازگر و تکمیلکننده ادبیات عرفانی و سمبلیک
بوده است، تصریح کرد: منطقالطیر عطار نیشابوری را میتوان اولین منظومه
عرفانی سمبلیک معرفی کرد.
این عطارشناس با بیان اینکه مثنوی چهارگانه منطقالطیر، مصیبتنامه،
الهینامه و اسرارنامه موجب تمایز عطار با سایر شاعران شده است، بیان کرد:
منظومه منطقالطیر عطار اثری عرفانی و سمبلیک بوده که نشان میدهد عطار با
مضامین و اصطلاحات آشنایی داشته است.
دکتر اشرفزاده افزود: اگر نگاهی به ابتدا و انتهای منطقالطیر بیندازیم
متوجه میشویم که عطار به آیات قرانی توجه ویژهای داشته است.
او پیوند عمیق دین و عرفان اسلامی را مهمترین نکته برجسته در تفکر عطار
نیشابوری دانست و گفت: مسالهای که خواندن آثار عطار را بعد از قرنها برای
ایرانیان دلنشین کرده شیوه داستانگویی، عرفان و عشقی است که او در آثارش
مورد استفاده قرار داده به طوری که روح حافظ و مولوی را نیز درگیر کرده
است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی با اشاره به مقامات ابونصر سراج در کتاب
«اللمع فی التصوف» که هفت چیز شامل توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
بوده، که او در رسیدن به قرب الهی آنها را ذکر کرده است، خاطرنشان کرد:
استفاده عطار از وادی به جای مقامات نشاندهنده خلاقیت وی نسبت به شاعرانی
چون ابونصر سراج است.
اشرفزاده ادامه داد: مراحل هفتگانه سلوک عطار با طلب و شوق آغاز میشود و
با عشق ادامه پیدا میکند که بیانگر ذوقی و عاشقانه بودن وادیهای وی است.
او با اشاره به روز بزرگداشت عطار نیشابوری افزود: بیان ویژگیها و پرداختن
به آثار ادبیات بزرگانی چون عطار نباید محدود به یک هفته باشد بلکه باید
برای آشنایی جوانان، در طول سال طی جلساتی زوایای پنهان فکری و اخلاقی و
تلاشهای آنها در ارتقای ادبیات کشور بازگو شود.
صدای آمریکای لاتین خاموش شد
«ادواردو گاله آنو» نویسنده مطرح آمریکای لاتین در سن 74 سالگی درگذشت.
ادواردو گاله آنو از مهمترین
نویسندگان کشور اوروگوئه که با کتاب «رگهای باز آمریکای لاتین» شناخته
میشد، درست یک روز پس از درگذشت «گونتر گراس» شاعر و نویسنده نامدار
آلمانی برنده نوبل، در سن 74 سالگی درگذشت.
«ماریو بارگاس یوسا» نویسنده مطرح پرویی و برنده نوبل ادبیات 2010 از دست
رفتن هر دو این شخصیتهای ادبی را تسلیت گفته و یادشان را گرامی داشته است.
ادواردو گاله آنو که یکی از رساترین صداهای ضدکاپیتالیستی آمریکای لاتین به حساب میآمد، در اثر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت.
رییسجمهور کشور بولیوی در پی درگذشت گاله آنو گفت: آمریکای لاتین و جهان،
استاد آزادگی مردم را از دست داده است. آثار و پیامهای او همیشه به سمت
دفاع از قدرت و کرامت انسانی سوق داشت.
«رگهای باز آمریکای لاتین» که مهمترین کتاب گاله آنوست، سال 1971 به چاپ
رسید و در صدر فهرست پرفروشترین آثار آمریکا قرار گرفت. «هوگو چاوز» رهبر
وقت ونزوئلا نسخهای از این کتاب را در سال 2009 برای «باراک اوباما»
رییسجمهور آمریکا پست کرد.
این کتاب به سوءاستفاده اروپا و آمریکا از کشورهای آمریکای لاتین اشاره
میکند و علت فقر دائمی این قاره را، استعمار اقتصادی غرب میداند. این
کتاب گاله آنو را به یک نویسنده صاحبنام تبدیل کرد و از آثار قابل توجه
چپگرایان سیاسی شد که در درگیریهای سیاسی و نظامی شیلی، آرژانتین و
اوروگوئه فعالیت داشتند. نسخههای جدید «رگهای باز آمریکای لاتین» حاوی
مقدمهای از «ایزابل آلنده» نویسنده سرشناس شیلیایی است که پس از کودتای
نظامی 1973 کشورش را ترک کرد.
«دیلما روسف» رییسجمهور برزیل مرگ گاله آنو را «فقدانی بزرگ» خواند و
افزود: امیدوارم آثار و نمونههای مبارزه او، با ما بماند و در راستای
ساختن آیندهای بهتر برای آمریکای لاتین هر روز الهامبخش ما باشد.
به گزارش گاردین، «رافائل کورهآ» رییسجمهور اکوادور از دیگر چهرههای سیاسی است که درگذشت این نویسنده را تسلیت گفته است.
گاله آنو طی حدود نیم قرن فعالیت فرهنگیاش چندین اثر ادبیاتداستانی و غیرداستانی نوشت و کتابهایی را به 20 زبان دنیا ترجمه کرد.
او در دهه 1960 به روزنامهنگاری مشغول بود و پس از کودتای نظامی سال 1973
آرژانتین را ترک گفت و در اسپانیا ساکن شد. نام گاله آنو بعدها برای نگارش
کتابی درباره ورزش فوتبال بر سر زبانها افتاد. «گاردین» او را برای
نوشتن «فوتبال در آفتاب و سایه» با عنوان «پله فوتبالنویسی» خطاب کرد.
با این حال او همیشه خود را نویسندهای میدانست که دغدغه یادآوری دارد؛
«یادآوری تمام گذشته آمریکا و بویژه آمریکای لاتین، سرزمین صمیمی که به
فراموشی مبتلاست.»
یوسا پس از مرگ «گونتر گراس» چه گفت؟
درگذشت «گونتر گراس» - نویسنده و شاعر بزرگ آلمانی - سیاستمداران و
چهرههای ادبی بسیاری را متاثر کرده که «ماریو بارگاس یوسا» - نویسنده مطرح
پرویی - یکی از آنهاست.
نویسندگان سرشناسی از جمله
«ماریو بارگاس یوسا» و شخصیتهای سیاسی همچون وزیر امور خارجه آلمان در پی
درگذشت گونتر گراس - نویسنده و شاعر آلمانی برنده نوبل - در رسانهها و
شبکههای اجتماعی تاسف خود را از این رویداد ابراز کردند.
ماریو بارگاس یوسا - رماننویس مشهور پرویی و برنده نوبل ادبیات سال 2010 -
در اینباره گفت: گراس یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم بود... او
نویسندهای متعهد بود که در مسائل اجتماعی بسیار فعال بود. متاسفانه امروز
تعداد این نوع نویسندگان کمتر شده است.
خالق «سور بز» همچنین از مرگ «ادواردو گاله آنو» - نویسنده مطرح اوروگوئهیی - ابراز تاسف کرد.
«فرانک والتر اشتاین مایر» - وزیر امور خارجه آلمان - هم گفت که شنیدن این خبر او را «شدیدا آشفته» کرده است.
به گزارش رادیو فورمیولا، «آندره نالس» - دبیر کل حزب سوسیالدموکرات این
کشور - نیز از گراس به عنوان «یک روشنفکر اهل جدل» یاد کرد که جای او در
عرصه سیاسی روز خالی است.
«کریستین لیندر» - رییس حزب دموکرات آزاد - از دست رفتن گراس را تسلیت گفت و
او را «فردی اهل بحث و مجادله خواند که آثارش همیشه برجسته بودند.»
***
گونتر ویلهلم گراس که روز دوشنبه اهالی دنیای ادبیات را با مرگش غافلگیر
کرد، رماننویس، شاعر، نمایشنامهنویس، تصویرگر، مجسمهساز و نقاش آلمانی
متولد 16 اکتبر 1927 در شهر «دانتسیگ» بود. او در سال 1999 به عنوان برنده
جایزه نوبل ادبیات معرفی شد. این نویسنده سرشناس در سال 1959 با نگارش
رمان «طبل حلبی» که به 24 زبان ترجمه شده است به شهرت رسید.
او رمان کوتاه «موش و گربه» را در سال 1961 به چاپ رساند و در سال 1963
«سالهای سگی» را روانه بازار کتاب کرد. این آثار که هر سه به ظهور نازیسم
پرداختهاند، به عنوان «سهگانه دانتسیگ» معروفاند.
یکی از جنجالیترین رخدادهای زندگی گونتر گراس، مصاحبه او درباره کتاب
«پوست کندن پیاز» در سال 2006 بود که طی آن این برنده نوبل ادبیات اعتراف
کرد زمانی عضو ارتش نازی بوده، در حالیکه پیش از آن تصور میشد او به علت
آنکه خیلی جوان بوده، در ارتش نازی عضویت نداشته است.
جایزه «کارل گئورگ بوشنر» سال ۱۹۶۵، جایزه «توماس مان» ۱۹۹۶، جایزه «پرنس
آستوریاس» ۱۹۹۹ و دکترای افتخاری دانشگاه آزاد برلین از جمله افتخارهای
این نویسنده بزرگ آلمانی هستند.
گونتر گراس در سال 2012 با انتشار شعری علیه رژیم اشغالگر قدس به تیتر اول
روزنامههای جهان تبدیل شد. او در آوریل آن سال شعری را به نام «آنچه باید
گفت» منتشر کرد که در آن اسراییل را تهدیدی علیه صلح جهانی خواند. چاپ این
سروده در سه روزنامه نیویورک تایمز، ریپابلیکا و دویچه سایتونگ خشم
مقامهای اسراییلی را برانگیخت تا جاییکه ورود این شاعر آلمانی را به
سرزمینهای اشغالی ممنوع اعلام کردند.
او در طول دوران نویسندگیاش در گونههای مختلف نمایشنامه، شعر و ادبیات
داستانی قلم میزد. «موش و گربه»، «سالهای سگی»، «ماده موش»، «قرن من»،
«آخرین رقص» و «از دفترچه خاطرات یک حلزون» از جمله مشهورترین کتابهای او
هستند. شرایط و رخدادهای سیاسی و اجتماعی مهمترین دغدغههای گراس بودند
که انعکاس آنها در آثارش هوایداست.
غولی که محبوبیت جهانی دارد
سروش حبیبی میگوید: گونتر گراس نویسندهای متعهد بود که در دنیا او را به عنوان یک نویسنده متعهد پرخاشگر میشناسند.
این مترجم ساکن فرانسه که «طبل حلبی» گونتر گراس را ترجمه کرده است، درباره این نویسنده و شاعر شهیر
آلمانی تازه درگذشته، گفت: گونتر گراس تحصیلات مرتبی نداشت و دانشگاه نرفت.
در آلمان هیتلری و در سن هفدهسالگی به اجبار به ارتش هیتلر پیوست. یک سال
در جنگ بود و سپس زخمی شد. به اسارت آمریکاییها درآمد و پس از پایان جنگ
آزاد شد.
او در ادامه افزود: گونتر گراس ابتدا کارگر مزرعه بود. بعد معدنچی شد و
بالاخره در جایی مشغول سنگ قبرتراشی شد. کار در معدن و زیستن در جنگ و
خشونت زیست و محرومیت از تحصیل مرتب باعث شد تا همه هنر او با زحمت و
بیچارگی همراه شود. او پس از جنگ وارد مدرسه هنرهای زیبا شد، در آنجا
مدتی تحصیل کرد و در عین حال به کار روزنامهنگاری هم میپرداخت. همچنین
فعالیت تئاتری داشت و نمایشنامه هم مینوشت، اما در دنیا او را به عنوان یک
هنرمند نقاش و مجسمهساز نمیشناسند و بیشتر شهرتش به خاطر نبوغش در حوزه
ادبیات است.
حبیبی اظهار کرد: گونتر گراس فعالیت سیاسی هم داشته است. او نویسندهای
متعهد و سوسیالیست است که در دنیا او را به عنوان یک نویسنده متعهد پرخاشگر
میشناسند. او نویسندهای موفق است. جنبه دیگر کارش این است که شهر
دانتسیگ زادگاه اوست، شهری که در مکانی بین آلمان و لهستان و در کشمکش بین
این دو واقع شده است. این شهر در گذشته جزو لهستان بوده ولی فرهنگ این شهر
آلمانی و لهستانی است؛ شهری که گونتر گراس دلبستگی زیادی به آن داشته است.
گونتر گراس به خاک وصل است ولی جهانمیهن نیست؛ به زادبومش علاقهمند است
ولی از نظر انسانی به جامعه بشری وابسته است. با جنگها و کشمکشهای محلی
مخالف است. او مخالف این است که مردم برای خاکشان بجنگند ولی خودش به خاکش
و زادگاهش علاقه زیادی داشته است. او زیبانویس نیست، برای اینکه حقیقت
زندگیاش تلخ و خشن بوده است.
این مترجم بیان کرد: گونتر گراس در آلمان و جهان محبوبیت زیادی دارد و همه
آلمانیها به خاطر اینکه چنین غولی در کشورشان به دنیا آمده است به خود
افتخار میکنند. البته خیلیها که به جامعه سوسیالیستی دلبستگی ندارند،
زیاد او را نمیپسندند. با این همه وقتی نام گونتر گراس را میشنوند، آنها
هم به غبغبشان باد میاندازند. روشنفکران دنیا هم برای او احترام زیادی
قائلاند و او در بین آنان نیز از محبوبیت خاصی برخوردار است.
این مترجم پیشکسوت ادامه داد: آلمانیها گونتر گراس را دوست دارند، مخصوصا
حالا که آلمان شرقی و غربی یکی شده است. حتی تاثیری که کمونیسم طی چند سال
بر روی آلمان شرقی گذاشت و باعث شد آنها به تنگدستی عادت کنند و حسرت
بخورند هم دلیلی برای دوست نداشتن گونتر گراس نیست، چون به هر حال گونتر
گراس کمونیست نبود. او سوسیالیست بود و با بیعدالتی مبارزه کرد؛ بنابراین
دلیلی برای دوست نداشتنش از سوی آلمان شرقی وجود ندارد.
حبیبی درباره ترجمه «طبل حلبی» نیز گفت: این کتاب چیز عجیب و غریبی است و
من به خاطر اینکه سالها پیش آن را ترجمه کردهام ذهنم برای صحبت کردن
درباره آن آماده نیست. اما یادم میآید روزی که داشتم این کتاب را
میخواندم همان روز مدیر انتشارات نیلوفر به من تلفن کرد و گفت، کتابی به
اسم «طبل حلبی» منتشر شده که کتاب خوبی است و اگر میتوانم آن را ترجمه کنم
که من هم خندهام گرفت و گفتم کتاب همین الان در دستم قرار دارد و اتفاقا
خودم هم از آن خوشم آمده است. با این حال الان که فکر میکنم میبینیم که
سالهاست از ترجمه این کتاب گذشته است و در طول این مدت من هم تجربیاتم در
حوزه ترجمه بیشتر شده است، بنابراین میخواهم در ترجمه این کتاب تجدیدنظر
کنم.
عطار نیشابوری؛ تاملی بر معنای عرفان حقیقی
پرچم فرهنگ تمدن ساز ایرانیان چنان در درازنای
تاریخ استوار و سترگ و افراشته است که حتی تنگ نظرترین و سیاه بین ترین
عاندان و حاسدان این خاک پرگهر نیز در هیچ مقال و مجالی نتواسته اند بر نمط
این فرهنگ سازی و جریان سازی بی بدیل ممهور به نام ایرانی خللی وارد کنند.
اما اگر در
سیر تطور و تحول تاریخ تمدن بشر این افتخار به نام ایران و ایرانی تا به
امروز و فردای هست جهان ثبت شده است، قطره قطره از این بحر پرگهر را مدیون
بزرگان، اندیشمندان، ادبا، شعرا و دانشمندانی است که هر یک با ریشه کردن
در بخشی از مام وطن متولد شده، زیست کرده و بر درخت تنومند تاریخ تمدن ساز
ایرانی برگ و بری افزوده اند.
با تورق صفحات تقویم شمسی نیز می
توان به برگ های فراوانی رسید که هر یک به نام یکی از این بزرگان در ساحت
ملی یا بین المللی مُهر شده است که یکی از زرین ترین برگ های آن تقویم را
می توان در صفحه بیست و پنجم فرودین ماه به پاس تولد یکی از ستاره های
درخشان آسمان فرهنگ و ادب کشورمان رصد کرد و او کسی نیست جز فریدالدین
ابوحامد محمد عطار نِیشابوری شاعر، فیلسوف وعارف بزرگ اواخر قرن ششم و
اوایل قرن هفتم هجری قمری.
عطار را کلیددارخزانه پر در و گهر عرفان
اسلامی و ایرانی می دانند و به زعم کارشناسان ملی و بین الملل بی هیچ شک و
شبهه ای این نام و جایگاه تنها شایسته و سزای این شاعر و عارف بزرگ ایرانی
است.
حال امروز که تنها یک روز با هشتصد و نود و هفتمین سال روز
تولد این بزرگ مرد تاریخ ادب و عرفان ایرانی و اسلامی فاصله داریم (618-
540 قمری)، چنین مناسبتی را چون دُر مغتنم دانسته تا با مداقه بر عرفان
اصیل و استوار بر شریعت و ولایت پذیری عطار نیشابوری، وی را به عنوان سمبل
حقیقی از معنای عرفان اسلامی و ایرانی در برابر خرده مناسک و کذب شیوه هایی
قرار دهیم که دشمنان فرزندان این آب و خاک با سمبه پرزور رسانه های شان
آنها را به عنوان عرفان های مدرن برای به گمراهی کشاندن ادامه دهندگان نسل
ایرانیان به فرزندان این دیار مهرپرور معرفی می کنند.
عرفان های
کاذب و دروغین غربی که با چاشنی رنگ و لعاب های جوان پسندانه با هجمه رسانه
ای غرب امروز بر آسمان و زمین کشورهای صاحب تمدن چون ایران می بارد بی هیچ
شک و شبه ای هدفی جز گسست ایرانیان با بزرگان و پیشینیان خود نداشته و
ندارند.
چرا که بنابر متون متعدد دانشمندان و مستشرقان غربی عطار
سمبل تجلی روح قرآن بر اقلیم آداب و ادب و ادبیت ادبیات ایران و ایرانی است
و پی جویی و راهجویی جوانان ایرانی از شیوه، مرام، مسلک و نمط زیست عطار
نیشابوری در مسیر شناخت ذات پروردگار بخشاینده مهربان که از آن به عنوان
غایت عرفان ایرانی و اسلامی نام می برند بیش از هر مساله ای به طرد و وحشت
دشمنان فرهنگ این آب و خاک از مرزهای روحی، معنوی و جغافیایی ایران انقلابی
و اسلامی می انجامد.
** عرفان حقیقی و عرفان مجازی
برهیچ
کس پوشیده نیست که بشر در راه پیمودن مسیر تعالی خود تا رسیدن به سعادت،
در مهمترین گام باید پی جو و پیگیر حقیقت ذاتی و وجودی هستی خود باشد و این
چیزی است که از آن به عنوان نیاز فطری بشر به خداجویی یاد شده است.
به
موازات ورود بشر به دوران تمدن و درگیری های او با آسیبی به نام گمگشتگی
هویتش، بر میزان تلاش و جدیت او برای شناخت حقیقت ذات خداوند گسترش یافت،
چرا که انسان متمدن به وضوح می دانست که هدف از آفرینش او و جهان پیرامونش
بی علت نیست و در پس این آفرینش خارج از توان بشر، قدرتی لایزال وجود دارد
که اشرف مخلوقات تا یافتن آن راز سر به مهر آرام نخواهد گرفت و این سرآغاز
بحثی است که امروز از آن به عنوان عرفان یاد می شود.
بی شک شناخت
نوری از انوار بی نهایت رحمت خداوند جهان آفرین از خرد هر فردی بر نمی
آید و مردان راه خود را طلب می کند و اینچنین بود که بار دیگر بزرگان و
مشاهیر تمدن بشری در این راه پیشگام شدند و طبق سنت تاریخ و به گواهی برگ
برگ آن، بزرگمردان این راه را باید در بین مردان تاریخ ساز جست و جو کرد و
چه کسانی تاریخ ساز تر از قافله سالاران تمدن امروز جهان، ایرانیان!
ایرانیانی
که در کنار دستیابی به قله های دانش و در سایه سار اسلام توانستند از
چشمه های جوشان معرفت و دانش معنوی این دین کامل بهره برند و اینچنین است
که در این دنیای پهناور وقتی نامی از عرفان برده می شود نمی توان در
پژواک صدای آن، نام بزرگان ادب پارسی را نشنید.»
اینها بخش هایی از گفته های صابر امامی شاعر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران است.
وی
همچنین در تعریف عرفان در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا می افزاید:
«درک و شناخت عمیق باطنی و شهودی از ذات خداوند متعال، افعال او، صفت های
بی نهایتش و اسماء اعظم، ساده ترین تعریف از تعاریف موجود در باب عرفان
است.»
امامی همچنین تأکید می کند:«عرفان یکی از موارد و عناصری است
که پیوسته در ذهن و روان حقیقت جو و پیگیر مشاهیر فرهنگ و ادب ایرانی حضور
داشته و در اغلب آثار منظوم و منثور بزرگان ادب پارسی قابل رصد است. شاید
پایه گذاران عرفان در ادب پارسی را سنائی، خواجه عبدالله انصاری یا
ابوسعید ابوالخیر بدانند اما عرفانی که امروزه در بین مردم و نه خواص وجود
دارد و ذهن جمیع انسان ها را به خود اختصاص داده را باید مرهون عطار و
گنجینه آثار بی مثالش بدانیم. زبان ساده، اشارات عمیق اما در عین
باورپذیری برای ذهن هر مخاطب و استواری بینش عطار بر بینش مکتب اسلام،
زمینه ساز آن شد که حتی مولانا به عنوان عارف ترین شاعر ایرانی، خود را
شاگرد عطار نیشابوری بداند.»
این پژوهشگر ادبیات عرفانی - اسلامی
ایرانی معتقد است: نگاه توأم با مردم داری و عام فهمی عطار است که باعث شد
حتی مردمان عادی ایران نیز از چشمه های ناب و صحیح معرفتی و خداجویی وی
بهره مند شوند و راه سره را از ناسره در پیش روی پیمودن تاریخ پرافتخار
این مرز پرگهر در پیش گیرند.
اما با رسیدن بشر به دوران مدرن و
معاصر و شکل گیری خوی تسلط بر آحاد افراد این کره خاکی در ذهن برخی
سیاستمداران و استعمارگران جهت رسیدن به مطامع دنیوی شان، باعث شد که آن
سودجویان دست به طرح و توطئه ای برای فاصله اندازی بین صاحبان تفکر با
پیشینیان آنها بزنند و اینجا بود که در قالب آرای فکری پوچ و واهی به تبلیغ
راه های ساده تر از مسیرهای صعب عرفان حقیقی برای رسیدن به معرفت الهی
دست زدند و عرفان های مجازی متعددی از هندو، بودا، سرخ پوستی، کابلا،
یهودی و نظایری از این دست را به وجود آوردند و با تمام توان خود دست به
تبلیع آنها زدند تا جوانان پی جوی حقیقت ناب را به بیراهه بکشند که
متأسفانه باید اذعان داشت در برخی موارد نیز موفق بوده اند.
** عرفان اسلامی در مقابل عرفان پوشالی غرب
اما
با رسیدن بشر به دوران مدرن و معاصر و شکل گیری خوی تسلط بر آحاد افراد
این کره خاکی در ذهن برخی سیاستمداران و استعمارگران جهت رسیدن به مطامع
دنیوی، باعث شد که آن سودجویان دست به طرح و توطئه ای برای فاصله اندازی
بین صاحبان تفکر با پیشینیان آنها بزنند و اینجا بود که در قالب آرای فکری
پوچ و واهی به تبلیغ راه های ساده تر از مسیرهای صعب عرفان حقیقی برای
رسیدن به معرفت الهی دست زدند و عرفان های مجازی متعددی از هندو، بودا،
سرخ پوستی، کابلا، یهودی و نظایری از این دست را به وجود آوردند و با تمام
توان خود دست به تبلیع آنها زدند تا جوانان پی جوی حقیقت ناب را به بیراهه
بکشند که متأسفانه باید اذعان داشت در برخی موارد نیز موفق بوده اند.
علیرضا
قزوه شاعر و پژوهشگر شناخته شده ادبیات کشور با اشاره به این نکته که
عرفان حقیقی پاسخگوی کمال گرایی انسان در برابر پرسش های او برای پی جویی
ذات مقدس حق تعالی است در گفت و گو با ایرنا می افزاید: « نمی توان هر
عرفانی را که از آبشخور دین ارتزاق می کند عرفان حقیقی خواند. چرا که ممکن
است آن دین و عرفان برخاسته از آن، دستخوش تحریفاتی شده باشند. در چنین
دین هایی که تحریف شده اند، هر چند ادعای عرفان شان، وصول انسان به خدا
باشد، باید تأمل کرد، چرا که ممکن است خدای ارائه شده در آنها خدای حقیقی
نباشد. به عنوان مثال عرفان یهودی، یا همان عرفان «کابالا» (که گاه از آن
به عنوان قبالا نیز نام برده می شود) به دلیل تحریفاتی که در دین یهود صورت
گرفته و در قرآن مجید هم به آنها اشاره شده، نمی تواند برای عارف پی جوی
حقیقت و ذات خداوندی منبعی قابل اعتماد باشد. یا در دین مسیح با وجود قدم
های بسیار مهمی که در راه رسیدن به جلوه حق تعالی در آن صورت گرفته به دلیل
وجود عنصر «تثلیث»، باز نمی توان به عرفان و وصول ناب معبود به عبد خود
ایمان داشت.»
قزوه در این میان به عطار و عرفان ایرانی و اسلامی آن
در منطق الطیر اشاره می کند و می گوید: «عطار، عارفی است که در اثر
جاودانه و ماندگار خود به نام منطق الطیر داستانی را روایت می کند که در
دل آن می توان اصول ناب عرفان وام گرفته از اسلام را مشاهده کرد و به وضوح
می توان مدعی شد که عطار با هرگونه عرفان کذاب و صوفیانه که همراه با
جار، جنجال، شعبده و سحر است به ستیز بر می خیزد.
او کمال جویی
پرندگان (که تمثیلی از انسان های روی زمین هستند) را برای دست یافتن به یک
مظهر قدرت که همانا خداوند است، تصویر می کند و راه رسیدن به آن را راهی
سخت و توأم با مشقت و خلوص نیت عنوان می کند. عطار رسیدن به پرتویی از ذات
حق تعالی را بدون راهبر میسر نمی داند و اینچنین است که در این راه
راهبری را برای پرندگان تا رسیدن به سر منزل مقصود بر می گزیند. آیا این
چیزی جز اصل ولایت و تبعیت از ولایت پذیری برای رسیدن به حق تعالی است؟ در
آخر ماجرا از خیل مرغان در این راه، آنهایی که کوچکترین تعلقی به امور
دنیوی دارند در راه رسیدن به هدف ناکام می مانند و نهایتا تنها 30 مرغ
باقی می مانند و اینچنین است که افسانه «سیمرغ» در ذهن فرد فرد ایرانی
جاودانه می شود.»
وی خاطرنشان می کند: «حتی در انتها ضربه آخری زده
می شود و آن اینکه پرندگان متوجه می شوند آن «سیمرغ» افسانه ای وجود تک
تک 30 نفره آنها است که آن افسانه را شکل داده و آنجاست که می گوید، عرفان
حقیقی همان خود شناسی است که به خداشناسی می انجامد. آیا این داستان و اثر
نغز چیزی جز متن زلال قرآن کریم و فرمایش خاتم رسولان الهی است که اشاره
داشته خداشناسی ناب و حقیقی، همان خود شناسی است.»
این استاد ادبیات
همچنین با بیان آنکه فراموش نکنیم که عطار تذکره الاولیاء خود را با ذکر
امام صادق(ع) آغاز می کند و پایان آن را با فرمایشات امام باقر(ع) به
انجام می رساند، تأکید می کند: «اما استعمارگران و چپاولگران فرهنگ و
تمدن که چنین دانشی را از افراد بشر بر نمی تابند و آن را سد محکمی در
برابر سودجویی های کلان خود می بینند سعی کردند با عَلَم کردن عرفان های
کاذب و دروغین خود، راه راست و صواب را از پیش چشمان انسان ها بردارند و
آنها را در دامی گرفتار کنند تا به امیال پلیدشان برسند.»
** پرسشگری در دانشگاه با چاشنی تأسف
پس
از این گفته و سخنان حال زمان آن فرا رسیده بود تا سنجش و معیاری از سخنان
این اساتید را در بین دانشجویان و اهالی فرهیخته کشور رصد کرد تا این
نتیجه حاصل شود که آیا فرزندان امروز ایران ادامه دهندگان راه سلف بزرگان
خود بوده اند و با لغزشی در دام زرق و برق تزویرهای رسانه های غربی شده
اند و از اصل خود دور مانده اند.
بر همین اساس طی یک پرسشنامه از
24 دانشجوی دانشگاه تهران (شش دانشجوی فنی و مهندسی، شش دانشجوی علوم تجربی
و پزشکی، شش دانشجوی ادبیات و علوم انسانی و شش دانشجوی هنر) این سؤالات
پرسیده شد:
1) عطار نیشابوری شاعر است یا عارف یا هر دو؟
2) چند اثر از آثار منظوم و منثور عطار نیشابوری نام ببرید.
3) از سایر شقوق عرفان های رایج چند نمونه نام ببرید.
4) چند اثر از آثار اوشو، پائولو کوئیلو، کاستاندا یا سایر مدعیان عرفان غربی نام ببرید.
5) این بیت از کیست «هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم»؟
6) عطار در عرفان وامدار چه کسی بود و معلم چه کسی شد؟
پاسخ :
1) بیش از 80 درصد عطار را شاعر و عارف نامیدند، 20 درصد مابقی او را صرفاً شاعر دانستند.
2)
تمامی افراد منطق الطیر و تذکره الاولیاء عطار را ذکر کرده بودند و شش نفر
از دانشجویان ادبیات و علوم انسانی به آثار دیگری از عطار مانند
مختارنامه، الهی نامه، اسرارنامه، حیدرنامه و بلبل نامه نیز اشاره داشتند
یعنی 25 درصد از جمعیت آماری ما بیشتر از دو اثر از عطار را می شناختند.
3)
75 درصد به عرفان هایی کاذب اما متداول که برخی از آنها در جامعه ما نیز
قابل رصد است چون «سای بابا»، «اوشو»، «سرخپوستی»، عرفان«کیهانی» یا عرفان
«حلقه» و پائولو کوئیلو اشاره داشتند و 25 درصد هم به عرفان هایی که حتی
نام برخی از آنها برای نگارنده نیز عجیب بود، مانند: «فالون دافا»، «لی
هنگ جی»، «مدیتیشن متعالی»، «ماهاریشی ماهاش یوگی» و«تی اس ام» اشاره
کردند!
4) صددرصد دانشجویان نام کتاب «کیمیاگر» پائولو کوئیلو را
بردند اما تنها نیمی از آنها کتاب را خوانده بودند. همچنین اسامی کتاب هایی
چون «تانتارا»، و «راز» از اوشو، «افسانه قدرت» و «سفر به دیگر سو» از
کارلوس کاستاندا و «کنار رود پیدرا نشستم و گریستم» و«عشق زندگی است» از
نوشته های کوئیلو از دیگر آثاری بود که در پاسخ دانشجویان به چشم می خورد.
5)
88 درصد بیت را متعلق به عطار دانسته! و تنها یک نفر اشاره داشته که متعلق
به مولاناست (از قضا پاسخ صحیح همین است) و سه نفر دیگر هم سؤال را بی
پاسخ گذاشته اند.
6) 25 درصد، عطار را وامدار سنایی و معلم مولانا
(پاسخ صحیح) دانسته اند و مابقی به نام هایی اشاره کردند که حتی نوشتن
آنها بیشتر باعث شرمندگی قشر دانشجویان می شود.
** چه باید کرد؟
از
این جدول سؤالات و پاسخ ها می توان دریافت که میزان شناخت دانشجویان از
آثار و خط فکری بزرگان ادب و عرفان پارسی در قیاس با همتایان دروغین غربی
خود در رتبه پایین تری قرار دارد.
همچنین پیشتر حجت الاسلام
ابراهیم کلانتری مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران با
بیان اینکه در فضای دانشگاه آمار دقیقی نسبت به گرایش جوانان به عرفان های
دروغین وجود ندارد، اظهار کرده بود: «به نظر من دانشگاه، فضای حضور نسل
جوان است و نسل جوان نسبت به مسائل معنوی، احساس علاقه زیادی دارد و چون
آنها شعار معنویت را می دهند، جریانات معنویت گرا ولو معنویت گرای جعلی و
بدوی، می توانند زمینه نفوذ را پیدا کنند. این مسئله بستگی به این دارد
که نهادهای رسمی در دانشگاه ها، برای عرضه معنویت اسلامی چگونه عمل کنند.
اگر این جریان های اصیل درست عمل کنند، مشتری معنویت های کاذب کم خواهد
شد.»
همچنی در این راستا عطا ء الله کوپال پژوهشگر ادبیات و مدرس
دانشگاه با تأیید این مطالب به ایرنا می گوید: «در کنار این موارد یکی از
مهمترین مسائلی که باعث شده عرفان های غربی در قیاس با عرفان اصیل و ناب
ایرانی و اسلامی بیشتر مدنظر جوانان قرار بگیرد بر این امر استوار است که
منابع عرفان اصیل در کتاب های بزرگان ادب پارسی برای جوان امروز بازنویسی و
به روز نویسی نشده و درک متن سنگین و مفاهیم بعضاً لایه ای و چند وجهی
آثار قدما، شاعران و عارفان بزرگ ایرانی برای مخاطب امروز که به زبان آنها
تسلط کافی ندارد سخت خواهد بود، در حالی که آثار مدعیان عرفان غربی در قالب
رمان و کتاب هایی که با زبان امروزی قرابت بیشتری دارد در اختیار جوانان
قرار گرفته است، با این حساب مشخص است که گرایش به کدام سو خواهد بود.»
وی
می افزاید: «حقیقت این است که دانشگاه ها و مدارس برای شناساندن بزرگان
فرهنگ و ادب ایرانی کوتاهی کرده اند. به عنوان مثال برای یک دانشجوی
لیسانس زبان فارسی تنها گذراندن دو واحد درس عطار نمی تواند در شناخت
مبانی عمیق و ریشه ای این استاد زبان و عرفان ایرانی و اسلامی کافی باشد.
این امر می طلبد که در راستای شناخت دقیق جوانان از شیطنت غربی ها نگاه
مدون و دقیقی را به برنامه ریزی های درسی و دانشگاهی خود داشته باشیم و در
تولیدات سینمایی و تلویزیونی مان نیز از داستان ها و روایت های بزرگان
ادب پارسی مانند عطار، بهره بیشتری ببریم.»
در پایان با کنار هم
چیدن این داده ها در یک سو و توجه به توصیه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله
خامنه ای در همین راستا که نسبت به شیوع عرفان های دروغین هشدار داده
اند و بر لزوم توجه برنامه ریزان و جوانان پی جو و پیگیر به قله های تهذیب
و معنویت در حوزه علمیه تأکید فرموده اند، لازم است که مسئولان و متولیان
امر فرهنگ در راستای شناخت و شناساندن چهره های بزرگ ادب پارسی مانند
عطار یا دیگران به نوجوانان و جوانان بیش از پیش کوشا باشند تا راه هرگونه
نفوذ توطئه های دشمنان این آب و خاک بر جوانان و آینده سازان ایران
اسلامی بسته و محفوظ بماند. به امید آن روز...
نتانیاهو: شعر گونتر گراس عمیقا به ما ضربه زده است + متن شعر
گونتر گراس با اظهار امیدواری از اینکه با انتشار شعر او عده بیشتری دهان
باز کنند و از حقیقت سخن بگویند گفت: «کاش کسانی بودند که به خاطر علاقه به
اسرائیل این تابو را میشکستند و از اسرائیل انتقاد میکردند.»
گونتر گراس شاعر و نویسنده سرشناس آلمانی روز گذشته در سن 87 سالگی درگذشت.
گونتر ویلهلم گراس نویسنده، مجسمهساز و نقاش آلمانی بود که با رمانهای
«طبل حلبی»، «موش و گربه» و «سالهای سگی» اسم خود را بر سر زبانها
انداخت.
او چند سال پیش در شعری که واکنشهای فراوانی داشت اسرائیل را جنایتکار خطاب کرده بود.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی پیش از این در مورد شعر او
واکنشهای شدیدی گرفته و در گفتوگو با یکی از رسانههای آلمانی گفته بود:
به نظرم گونتر گراس خشم مطلقی را نشان میدهد. این خشم از یک برنده جایزه
نوبل ادبیات آمده است نه از یک کودک طرفدار حزب نئونازی. این اشعار نیازمند
پاسخی بسیاری قوی است. من تصور میکنم آن چیزی که گونتر گراس گفته است
نابودی اخلاق را نشان میدهد.
نتانیاهو ادامه میدهد: او در شعرش مهاجم را قربانی نشان داده و قربانی را
مهاجم میکند. در این شعر او کاری کرده است که کسانی که از خود دفاع
میکنند را تهدیدی برای صلح جهانی نشان میدهد.
نخست وزیر رژیم صهیونیستی با تاکید دوباره به مسئله هلوکاست میگوید: گونتر گراس با اشعارش عمیقا به ما ضربه زده است.
گونتر گراس پیش از این بعد از حملات گستردهای که به شعرش صورت گرفته بود
گفته بود که در رسانههای آلمانی یک مبارزه هدایتشده علیه او به راه
افتاده است که به سود دموکراسی و آزادی بیان نیست.
گونتر گراس این شعر را روز چهارشنبه (4 آوریل 2012) در روزنامه آلمانی
«زود دویچه تسایتونگ» و در کنار شماری از نشریات و سایتهای بینالمللی
مانند روزنامه ایتالیایی «لارپوبلیکا» و «نیویورک تایمز» منتشر شده بود.
او بارها تاکید کرد که هیچگاه مواضعی که علیه اسرائیل گرفته است را پس
نخواهد گرفت. گونتر گراس همچنین میگوید: «امیدوار بودم با شعر من بحثی
درگیرد، اما آنچه میبینم تقریبا یک کارزار هدایتشده است که در آن
کلیشههای آشنا تکرار میشوند. افراد بیشماری هستند که نظر مرا تائید
میکنند، اما نظر آنها به رسانههای جمعی راه پیدا نمیکند.»
گراس همچنین میگوید: «کاش کسانی بودند که به خاطر علاقه به اسرائیل این تابو را میشکستند و از اسرائیل انتقاد میکردند.»
او امیدوار است که با انتشار شعر او عده بیشتری دهان باز کنند و از حقیقت سخن بگویند.
این شاعر آلمانی همچنین معتقد است: «در دنیا تنها چند کشور معدود هستند که
مثل اسرائیل به قطعنامههای شورای امنیت بیاعتنایی میکنند. سازمان ملل
بارها گفته است که این سیاست نادرست است و باید متوقف شود، اما اسرائیل
همچنان به کار خود ادامه میدهد.»
گونتر گراس در بسیاری از آثار خود، اختناق و وحشت رژیم نازی و سیاست
نابودی یهودیان (هولوکاست) را با تصاویر زنده و مؤثر ترسیم کرده است.
در ادامه متن کامل ترجمه شعر او به نام «آنچه باید بگوییم» را میخوانید:
چرا خاموشم؟ چرا زمانی دراز ناگفته گذاشتم چیزی را که عیان است؟
و چرا سخن نگفتم از "بازی جنگ" که طبق نقشه آن را تمرین کردهاند؟
از آن بازی که اگر در پایان آن جانی به در برده باشیم، چیزی نیستیم جز یاداشتی در حاشیه.
ادعا میشود که زدن ضربه اول به مردم ایران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گیتی حق است،
زیرا گمان میرود در قلمرو مردی گزافهگو که خلقی اسیر در یوغ خود را به هلهلههای اجباری وا داشته،
یک بمب اتمی ساخته میشود.
ولی چرا به خود اجازه نمیدهم نام آن کشور دیگر را بر زبان آورم؟
کشوری که سالهاست قدرت اتمی فزایندهای در اختیار دارد ــ هرچند پنهان از نظرها ــ
ولی بیرون از عرصه نظارت،
چرا؟ چون بازرسی ممکن نیست؟
همه خاموشند، حقیقتی را ناگفته میگذارند،
من نیز به پیروی از این سکوت فراگیر لب فروبستهام ،
احساس میکنم این دروغی است سنگین که بر من تحمیل شده است،
هر آن که از این اجبار تخطی شود، با کیفر مجازات روبرو میشوم.
بله، همه با داغ "یهودیستیزی" آشنا هستند.
اما این زمان از سرزمین من،
خاستگاه جنایتی بیمانند، که همیشه باید پاسخگوی آن باشد،
قرار است باز هم زیردریایی دیگری به اسرائیل فرستاده شود ،
همراه با سخنانی سرسری به مکافات بدیهای گذشته.
هنر آن زیردریایی این است که
میتواند با کلاهکهای دقیق خود همه چیز را در سرزمینی نابود کند
که در آن وجود یک بمب اتمی هرگز به اثبات نرسیده است،
پس اینک میگویم آنچه باید گفت.
ولی چرا تا کنون سکوت کرده بودم؟
چون فکر میکردم زادۀ سرزمینی هستم که لکهای نازدودنی بر دامن دارد
و همین بود که مرا از گفتن حقیقت باز میداشت
و نمیخواستم نام اسرائیل را بر زبان برانم
که خود را با آن همبسته میدانم و به آن وفادار خواهم ماند.
پس چرا حالا، پیرانه سر و با آخرین قطرههای جوهر قلم مینویسم:
اسرائیل اتمی برای صلح جهانی، که خود صلحی است شکننده، خطرناک است.
امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است
و چون ما ــ به عنوان آلمانی به حد کافی بار بر دوش داریم ــ
میتوانیم تحویلدهنده وسیلهای گردیم که عواقب آن قابل پیشبینی است
و نباید با عذر و بهانه در بار این گناه شرکت کنیم.
اعتراف میکنم من: دیگر ساکت نخواهم ماند
زیرا تزویر و سالوس غرب دیگر برایم قابلتحمل نیست،
و این امید را نیز در دل دارم که بسیاری دیگر زندان سکوت را بشکنند
و از این کانون خوف و خطر بخواهند که از خشونت چشم بپوشد
و همه مصرانه از او بخواهند
به مرجعی بینالمللی امکان داده شود
تا پیوسته و بدون قید و شرط
قدرت اتمی اسرائیل و تاسیسات اتمی ایران زیر نظارت قرار گیرند.
تنها این گونه است که می توان به همه کمک کرد،
به اسرائیلیها و فلسطینیها
و بیش از آن به همه کسانی که در عین دشمنی کنار هم زندگی میکنند
در منطقهای که به تسخیر جنون در آمده است.
و بدانیم که این سان به خود نیز کمک کردهایم.