همانطور که در مطلب قبلی گفتیم، در خصوص ماجرای ملی شدن صنعت نفت و دلایل ناکامی آن، تا امروز مطالب مختلفی بیان شده است و هنوز هم این موضوع به عنوان یکی از اصلیترین موضوعات تاریخ سیاسی معاصر محسوب میشود. در مقالهی پیشین گفتیم که از منظر امام خمینی (ره) به عنوان یکی از فعالان حاضر در آن نهضت و کسی که قیام خود را بر اساس آسیبشناسی شکست ملی شدن صنعت نفت پایهگذاری کرد، یکی از دلایل این ناکامی، استفادهی نادرست دکتر مصدق از حق حاکمیتی بود که در اختیار داشت.

به گزارش بولتن نیوز، اما از دیدگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی، دو ایراد دیگر نیز در کار دکتر مصدق وجود داشت که باعث شد تا نهضت وی به موفقیت نرسد. در این مجال به یکی از این دو میپردازیم و آن چیزی نیست جز عدم پایبندی بزرگان جنبش ملی شدن صنعت نفت به مردمسالاری و لوازم آن. حضرت امام (ره) حداقل در دو جا به این قضیه اشاره کردهاند:
«غفلتى ديگر اينكه مجلس را ايشان (دکتر مصدق) منحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد. وقتى استعفا دادند، يك طريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست، تعيين نخست وزير با شاه است؛ شاه تعيين كرد نخست وزير را! اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد.» (صحيفه امام، ج4، ص: 372)
«بايد چشمها را باز كنيم واشخاص را مطالعه كنيم. اين صورتى كه مرا گاهى رنج مىداد. آنها در صدد بودند رفراندم كنند ويا رفراندم قانون اساسى را تحريم كنند. سنخ رفراندمهاى دكتر مصدق كه رفراندم اينطور بوده يك صندوق براى مخالف ويك صندوق براى موافق مىگذاشتند وپاى صندق مخالف، يك دسته از اشرار بودند وجزء مخالفين يك الاغ را آورده بودند كه رأى بيندازد. چنين رفراندمى را شكل دادند وقانون اساسى را امريكائى درست كردند. بعضى از اين روحانيون را- بيش از بيست سال تجربه كردم- اينها مىخواستند اين قشر را كنار بگذارند و يك قشرى بياورند كه مسلمان باشد ولى در نظرش امريكا باشد.» (صحيفه امام، ج14، ص: 498)
همانطور که میبینید، طبق مشاهدات حضرت امام (ره) و مندرجات تاریخی موجود، دکتر مصدق به عنوان سر این جنبش، اعتقاد چندانی به مردمسالاری بهمثابه یک ارزش نداشت و صرفا نگاه ابزاری به آن داشت. البته میبینیم که حتی در این نگاه ابزاری هم کاربلدی لازم وجود ندارد و مصدق نمیتواند از ابزارهایی که مردمسالاری در اختیارش قرار میدهد به خوبی بهره ببرد. انحلال مجلس و بد برگزار کردن رفراندومها به خوبی موید این مطلب است که وی چندان به حضور قدرت مردم در هرم سیاسی اعتقاد نداشته و نتوانسته بود از آن به خوبی بهره ببرد.
و همین است که در جریان کودتا علیه دولت مصدق، با اینکه خیلی از مردم هواخواه او بودند اما آن اجماع مردمی لازم در راستای حمایت از مصدق صورت نگرفت و با حضور اشراری چون شعبان بیمخها در سطح خیابانهای تهران، جنبش ملی شدن صنعت نفت عملا بییار و هواخواه شد و زمینه برای حضور دیکتاتوری در کشور فراهم گشت.
در حالی که میبینیم در جریان روند انقلاب اسلامی و در تاریخچهی جمهوری اسلامی، تا چه حد رهبران انقلاب و نظام به مردمسالاری پایبند بودند و با اینکه نظر خودشان در بعضی مواقع با نظر مردم در تعارض قرار داشت، آنرا ارج نهادند و ثمرهی این احترام را در بلندمدت درک کردند. تفاوت اصلی در تلقی رهبران جنبش ملی شدن صنعت نفت از مردمسالاری با رهبران انقلاب اسلامی از آن در این است که دکتر مصدق، با تعیین یک هدف سیاسی مشخص سعی کرد تا از مردم ابزاری بسازد برای نیل به آن هدف و طبیعیست اگر در این بین مردم کمی عقب بنشینند، کنار گذاشته میشوند. اما برای رهبران انقلاب اسلامی خیلی مهم بود که مردم پابهپای اهداف انقلاب جلو بیایند و حاضر شدند هزینهی فواصل ایجاد شده بین درک مردم از اهداف انقلاب با آن اهداف را بپردازند.
اما همانطور که گفتیم، این هزینه کردها برای نظام مبارک بود و در بلند مدت توانست پاسخ اعتماد نظام به مردم را به خوبی دریافت کند. نمونهی بارز این قضیه را میتوان در ماجراهای بعد از انتخابات سال 88 دید که از یکسو رهبر انقلاب زیر بار فشارهای حملهی اشرافیت علیه جمهوریت نرفتند و از سوی دیگر، با آنهایی که دچار ابهام شده بودند برخورد حذفی و تحقیرآمیز بسان رفتار مصدق با مخالفانش در رفراندم نشد. و با همهی هزینههایی که نظام در این مقطع پرداخت تا از جمهوریت نظام محافظت کرده و همچنین مردم آگاه شوند، جواب این هزینهاش را دریافت کرد و نه دی معروف و آخرین راهپیمایی 22 بهمن به تنهایی موید این مطلب است.