درگام نخست تفألی زدیم به گنجینۀ آثار گرانقدر سیّدشهیدان اهل قلم، شهیدسیّدمرتضی آوینی و فصل اول از کتاب"فتح خون" را به عنوان مقدمۀ این راه پُرفراز و نشیب انتخاب کردیم و نیز تصمیم گرفتیم در این 10روز عزیز، هر روز یکی از بخش های 10گانۀ کتاب"فتح خون" را به عنوان بخشی از"پروژۀ بازخوانی متون بولتن نیوز" منتشر کنیم.
گروه فرهنگی: با فرارسیدن ایام سوگواری سیّد و سالارشهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، بنابه برنامه ریزی های صورت گرفته در گروه فرهنگیبولتن نیوز،
قصدداریم با تهیه و انتشار مطالبی به بهانۀ ایّام محرم و صفر ضمن همراهی
با ملّت عزادار، سهمی کوچک در برگزاری هرچه باشکوه تر عزاداری مولای مان،
به عهده بگیریم.
به گزارش بولتن نیوز:
در راستای تحقق این اهداف از این پس قصدداریم هر روز بخشی از یکی
از متون مهم و تاثیرگذار درخصوص واقعۀ کربلا و زندگانی حضرت اباعبدالله
الحسین و یارانش را انتخاب و منتشر نماییم و به منظور فتح باب، درگام نخست
تفألی زدیم به گنجینۀ آثار گرانقدر سیّدشهیدان اهل قلم، شهیدسیّدمرتضی
آوینی و فصل اول از کتاب"فتح خون" را به عنوان مقدمۀ این راه پُرفراز و
نشیب انتخاب کردیم و نیز تصمیم گرفتیم در این 10روز عزیز، هر روز یکی از بخش های 10گانۀ کتاب"فتح خون" را به عنوان بخشی از"پروژۀ بازخوانی متون بولتن نیوز" منتشر کنیم.اکنون بخش دهم"فتح خون": تماشاگه راز!
سیّدمجتبی نعیمی:
فصل دهم: تماشاگه راز
با سید شهیدان اهل قلم در عزای سالار شهیدان دو عالم
راویحسین
دیگر هیچ نداشت كه فدا كند، جز جان كه میان او و ادای امانت ازلی فاصله
بود ... و اینجا سدره المنتهی است. نه ... كه او سدره المنتهی را آنگاه پشت
سرنهاده بود كه از مكه پای در طریق كربلا نهاد ... و جبرائیل تنها تا سدره
المنتهی همسفر معراج انسان است. او آنگاه كه اراده كرد تا از مكه خارج شود
گفته بود: من كان فینا باذلاً مهجته و موطناً علی لقاءالله نفسه فلیرحل
معنا، فاننی راحل مصبحا انشاءالله تعالی. سدره المنتهی مرزدار قلمرو
فرشتگان عقل است.عقل
بی اختیار. اما قلمرو آل كسا، ساحت امانتداری و اختیار است و جبرائیل را
آنجا بار نمی دهند كه هیچ، بال میسوزانند. آنجا ساحت انی اعلم ما
لاتعلمون است، آنجا ساحت علم لدنی است، رازداری خزاین غیب آسمانها و زمین.
آنجا سبحات فنای فیالله است و بقای بالله، و مرد این میدان كسی است كه با
اختیار، از اختیار خویش درگذرد و طفل ارادهاش را در آستان ارادت قربان
كند ... و چون اینچنین كرد، در مییابد كه غیر او را در عالم اختیار و
ارادهای نیست و هر چه هست اوست.اما
چه دشوار مینماید طی این عرصات! آنان كه به مقصد رسیدهاند میگویند میان
ما و شما تنها همین «خون» فاصله است. تا سدره المنتهی را با پای عقل
آمدهای، اما از این پس جاذبهی جنون، تو را خواهد برد ... طیّ این مرحله
دیگر با پای اراده میسور نیست. بال میخواهد و بال را به عباس میدهند كه
دستانش را در راه خدا قربان كرد. این حسین است كه عرصات غایی خلافت تكوینی
انسان را تا آنجا پیموده است كه دیگر جز جان میان او و مقصود فاصله نیست.آنان
كه با چشم ظاهر مینگرند او را دیدهاند كه بر بالین علی اكبر علی الدنیا
بعدك العفا گفته است و بر بالین قاسم عزَّ والله علی عمك ان تدعوه فلا
یجیبك او یجیبك ثم لا ینفعك و اكنون بر بالین ابی الفضل عباس میگوید: الان
انكسر ظهری و قلت حیلتی. اما حجابهای نور را نمیبینند كه چه سان از هم
دریده و رشتههای پیوند روح را به ماسوی الله چه سان از هم گسسته! نه ماسوی
الله، كه اینجا كلام نیز فرشته سان فرو میماند.مردانگی
و وفای انسان نیز به تمامی ظهور یافت و آن قامت مردانه عباس بن علی با
دستان بریده بر شریعهی فرات، آیتی است كه روح از این منزلگاه نیز گذشته
است و عجیب آن است كه آن باطن چگونه در این ظاهر جلوه میكند. بعدها امّ
البنین دررثای عباس سرود:یامن رای العباس كر علی جماهیر النقدو وراه من ابناء حیدر كل لیث ذی لبدانبئت ان ابنی اصیب برأسه مقطوع یدو یلی علی شبلی امال برأسه ضرب العمدلوكان سیفك فی یدیك لما دنی منك احددستان
عباس بن علی قطع شده بود كه آن ملعون توانست گرز بر سر او بكوبد. اما تا
دستان ظاهر بریده نشود، بالهای بهشتی نخواهد رست. اگر آسمان دنیا بهشت
است، آسمان بهشت كجاست كه عباس بن علی پرنده آن آسمان باشد؟ فرشتگان عقل به
تماشاگه راز آمدهاند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در
افتادهاند تا آسمانها و زمین، كران تا كران، به تسخیر انسان كامل درآید و
رشتهی اختیار دهر به او سپرده شود. اما انسان تا كامل نشود، در نخواهد
یافت كه دهر، بر همین شیوه كه میچرخد، احسن است.
چشم
عقل خطابین است كه میپرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفك الدماء ...
اما چشم دل خطاپوش است. نه آنكه خطایی باشد و او نبیند ... نه! میبیند كه
خطایی نیست و هر چه هست وجهی است كه بیحجاب، حق را مینماید. هیچ
پرسیدهای كه عالم شهادت بر چه شهادت میدهد كه نامی اینچنین بر او
نهادهاند؟