مسأله فقط ديپلماسي و سياست اين رئيس جمهوري يا آن حزب سياسي نيست . ما همه عوض شده ايم ، نه نماينده مجلس ما آن نماينده است و نه رئيس اداره مان آن رئيس اداره . نه تبليغات انتخاباتي و کار سياسي مان و نه روابط اقتصادي و اجتماعي مان هيچکدام چيزي نيست که بشود با آن در مقابل آمريکا گردن کلفت کرد و فرياد زد .          	
 	   	 	حجت الاسلام محمدرضا زائری: در 
آستانه سيزدهم آبان و پس از مکالمه تلفني رييس جمهوري اسلامي ايران با رييس
 جمهور ايالات متحده انواع لطيفه ها و شوخي هاي کلامي و تصويري که در فضاي 
مجازي و حقيقي ميان مردم رد و بدل مي شود حکايت از اهميت و حساسيت رابطه اي
 دارد که از سالهاي پاياني دوره قاجار و ماجراي عکاسي ديپلمات آمريکايي از 
سقاخانه

 تا امروز هميشه با تنش و درگيري همراه بوده است . با پيروزي انقلاب اسلامي
 آمريکا که ابرقدرت بود به شيطان بزرگ تبديل شد و جمهوري اسلامي سردمدار 
جرياني از مقاومت در مقابل سلطه غربي گرديد که نه تنها کشورهاي اسلامي 
منطقه بلکه اطراف و اکناف جهان را به هم پيوند داد و رنگ و بويش حتي به 
خيابانهاي نيويورک و واشنگتن هم رسيد و نه تنها همه آزادگان بلکه بسياري از
 نخبگان را براي ايستادگي در مقابل استکبار جهاني دلگرم ساخت .
 آمريکا 
نماد طاغوت بود و طاغوت در هر رتبه و قالب و شکل و شمايلي مغضوب و مطرود 
بود ، از ظلم و ستم در محيط خانواده تا فساد اداري و از غرور يک مسئول 
سازماني تا رشوه و پارتي بازي در سطوح بالاتر همه نمونه هاي طاغوت شناخته 
مي شد و فرياد مرگ بر آمريکا نماد مقابله و ايستادگي در مقابل زياده خواهي و
 زورگويي استکبار بود . بعد از قرنها نظامي نوپا و مردمي به اتکاي ايمان و 
اراده آهنين انسانها با دست خالي در مقابل زور و زر و تزوير ابرقدرتها 
ايستاده و طلسم شکست ناپذيري آنان را باطل کرده بود . آنچه باعث مي شد اين 
مردم يک تنه در مقابل همه جهانخواران بايستند و قدرت ظاهري آنان را به چالش
 بکشند قدرت معنوي و انسجام دروني آنان بود و ايمان و يقين آنان به درستي 
کار و راستي گفتارشان . هر چه داشتند در يک سفره مي گذاشتند و آيينه 
دلهايشان پيدا بود ، رئيس و مرئوسشان با هم فرقي نداشت و فقط به خودشان فکر
 نمي کردند ، راه و رسم پاکي و سلامت را برگزيده بودند و رو به خدا داشتند ،
 سالم و پاک بودند و براي همين مي توانستند سختي ها را تحمل کنند و 
مقتدرانه به همه زورگويان جهان " نه " بگويند . در مقابل اين ايستادگي 
هزينه هاي سنگين مي دادند و عزيزانشان يک به يک قرباني مي شدند اما اين 
آزمون هاي سخت تنها ايمانشان را تقويت مي کرد و بر پيوستگي شان مي افزود . 
اگر با ايمان و آزادگي فرياد " مرگ بر آمريکا " سر مي دادند از آن رو بود 
که چشم از همه وسوسه هاي دنيا بسته بودند و فرياد مي زدند . اگر از آمريکا و
 شوروي روي مي گرداندند از آن رو بود که دل به داشته هاي خود خوش کرده 
بودند و طمع به دست غريبه ها نداشتند .
 اگر مردانه قدرت ظاهري و 
دنيايي غرب و شرق را به بازي گرفته بودند از آن رو بود که پشتشان به قدرت 
الهي و غيبي گرم بود . بايد صادقانه بپذيريم که از آن روزگار مدتها گذشته 
است و اين روزها شرايط فرق مي کند . بايد اعتراف کنيم که ما ديگر آن مردم 
نيستيم . فرياد را کسي مي تواند بزند که گرفتار شکمش نباشد ، فرياد را کسي 
مي تواند بزند که دستش پاک باشد ، فرياد را کسي مي تواند بزند که پايش جايي
 گير نباشد .
فرياد قدرتمند مرگ بر آمريکا مال وقتي بود که مردم 
حاضر بودند به خاطر برادر فلان که همکارشان بود و خواهر بهمان که همسايه 
شان بود جانشان را بدهند نه حالا که همه مان مثل هم شده ايم و به خاطر سر 
سوزني زيرآب برادر خوني مان را هم مي زنيم . فرياد قدرتمند مرگ بر آمريکا 
مال وقتي بود که تيتر روزنامه هايمان خبر شهادت رزمندههايمان باشد نه خبر 
اختلاس هاي ميلياردي و ناپديد شدن اسناد تحقيق سازمان تامين اجتماعي و گم 
شدن هداياي موزه رياست جمهوري و ارقام عجيب و غريب تر از سوء استفاده هاي 
رنگارنگ. 
فرياد قدرتمند مرگ بر آمريکا مال وقتي بود که مي توانستيم
 مثل يک خانواده با هر چه داريم سر يک سفره بنشينيم ، نه حالا که براي جمع 
آوري غنايم سفره هاي يکديگر را خالي مي کنيم . مال وقتي بود که رياست را 
فرصت خدمت و با رسنگين مسئوليت مي دانستيم نه حالا که براي رسيدن به يک ميز
 حاضريم صندلي را از زير پاي هم بکشيم . مسأله فقط ديپلماسي و سياست اين 
رئيس جمهوري يا آن حزب سياسي نيست . ما همه عوض شده ايم ، نه نماينده مجلس 
ما آن نماينده است و نه رئيس اداره مان آن رئيس اداره . نه تبليغات 
انتخاباتي و کار سياسي مان و نه روابط اقتصادي و اجتماعي مان هيچکدام چيزي 
نيست که بشود با آن در مقابل آمريکا گردن کلفت کرد و فرياد زد . 
وقتي
 مي شد مردانه فرياد زد که همه با يک اشاره رهبرشان جان مي دادند نه حالا 
که از مظلوميت و تنهايي رهبر مي نالند . با اين اوضاع بايد هم با آمريکا 
رفيق شد و بر سر ميز مذاکره نشست . اگر کسي عزت بخواهد و اقتدار ديگر نمي 
تواند دروغ بگويد ، نمي تواند با فساد و دزدي مماشات کند ، نمي تواند رهبرش
 را تنها بگذارد ، نمي تواند با آرمانهايش شوخي کند ، نمي تواند دستش آلوده
 باشد و شکمش از حرام پر شود ، حالا که اوضاعمان اين است طبيعي است نتوانيم
 خيلي فرياد بزنيم ! مساله خيلي به سياست بين الملل ربطي ندارد ، ماجرا 
خودماني تر از اين حرفهاست.