کد خبر: ۱۵۸۹۸۶
تاریخ انتشار:

کاوش گر حیات در آب های جنوب؛ برادران لنگرودی، فرشته نجات خانواده شیرازی در ساحل عسلویه

این حرکت غیرتمندانه "کاوش" و "کاوه" البته می توانست به یک سرنوشت تلخ بدل شود، سرنوشتی که امید عباسی آتش نشان قهرمان تهرانی به آن دچار شد و یا معلم فداکاری که برای نجات دانش آموزان خود سوخت، ولی آنها فداکارانه جان خود را به دست گرفتند و تنها با توکل بر خدا به یاری این خانواده رفتند تا آنها بار دیگر به به دنیا برگردند.

"کاوش  فرجوچافی"،  اهل روستای "چاف" از توابع لنگرود در استان گیلان، اکنون کارمند یکی از شرکت های مستقر در پارس جنوبی است، که به همراه خانواده اش عسلویه با آن گرمای طاقت فرسا را برای زندگی برگزیده اند.

به  گزارش  «استان نیوز»،  در عصر یک روز تابستانی سال 92، وقتی وی به اتفاق همسر و برادرش "کاوه" در کنار یکی از اسکله های عسلویه حضور پیدا می کنند، اسکله ای که مخصوص بارگیری کشتی هاست و در کنار آن تشخیص عمق آب دشوار است.  ناگهان اتفاق ناگواری رخ می دهد؛ اکنون  حدودا ساعت بیست است که یک خانواده شیرازی با خودروی خود به آن محل می رسند. یک مرد با همسرش به همراه دختر جوان 20 ساله و کودکی حدودا 3 ساله؛

کاوش می گوید: دیدم کودک این خانواده که لخت شده بود، ناگهان به قصد بازی کردن به سمت آب دوید و خودش را به آب انداخت و زیر آب رفت، دختر خانواده هم با دیدن این صحنه به قصد نجات به دنبال او رفت و گرفتار آب شد. انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا یک اتفاق وحشتناک رخ دهد؛ در کمال ناباوری مادر خانواده که دیده بود دو تن از اعضای خانواده اش جلوی چشم او غرق شده اند نیز وارد آب شد و او هم گرفتار ماند. پدر نیز که مستاصل شده بود به محض رسیدن خودش را به دریا انداخت تا حداقل بتواند یک یا دو نفرشان را نجات دهد ولی متاسفانه دیدیم او خودش نیز با مهارت های شنا آشنا نیست! این جوان لنگرودی به خبرنگار «استان نیوز»می گوید: همه اینها که می گویم در یک چشم به هم زدن رخ داد و یک صحنه عجیبی بود که هرگز از ذهنم بیرون نمی رود؛ من که خودم به دلیل اینکه بچه شمال هستم و در کنار دریای خزر بزرگ شده ام، یک آشنایی نسبی با شناکردن در دریا داشتم، ضمن اینکه کار کردن بر روی سکوی فاز 7 پارس جنوبی نیز این فرصت را برای ما فراهم کرده بود تا آموزش های نجات غریق را ببینیم؛ بلافاصله خودم را به کنار اسکله رساندم و به داخل آب پریدم، برادرم "کاوه" نیز خودش را انداخت داخل آب؛ ولی نجات دادنشان خیلی سخت شده بود، ارتفاع آب بیش از 4 یا 5 متر بود و آنها از ترس غرق شدن به ما چنگ می زدند و ما را نیز به زیر آب می کشاندند؛ خلاصه اینکه بعد از سپری شدن دقایقی بسیار سخت و وحشتناک لطف خدا و امام زمان(عج) شامل ما و این خانواده شد و توانستیم یکی یکی آنها را بیرون بکشیم.

نکته قابل ملاحظه در رابطه با فداکاری این جوان با غیرت شمالی این است که، این موضوع را به هیچ کسی نگفته بود و تا چند روز کسی از این اتفاق اطلاعی نداشت؛ روزی از روزها که "کاوش" در دفتر شرکت مشغول کار بود، ناگهان زخم روی صورتش توجه یکی از همکاران را جلب می کند و جویای ماجرا می شود. "کاوش" که البته نمی خواست از این کار انسان دوستانه خود حرفی بزند، با اصرار دوستش مجبور به بازگوی ماجرا می شود.

خبر کم کم در بین دوستان پخش می شود و به مسئولان شرکت می رسد، آنها نیز به پاس فداکاری این جوان غیرتمند مراسمی را ترتیب می دهند و در حضور شهردار عسلویه و مسئولان شرکت به وی لوح تقدیر و یک کارت هدیه اهدا می شود.

"کاوش فرجو" و برادرش"کاوه" در واقع فرشته نجات یک خانواده شدند و انگار دست تقدیر آنها را از صدها کیلومتر آن طرف تر، از دریای شمال به خلیج تا ابد فارس کشاند تا در آن روز ناجی 4 تن از هموطنان خود شوند.

این حرکت غیرتمندانه "کاوش" و "کاوه" البته می توانست به یک سرنوشت تلخ بدل شود، سرنوشتی که امید عباسی آتش نشان قهرمان تهرانی به آن دچار شد و یا معلم فداکاری که برای نجات دانش آموزان خود سوخت، ولی آنها فداکارانه جان خود را به دست گرفتند و تنها با توکل بر خدا به یاری این خانواده رفتند تا آنها بار دیگر به به دنیا برگردند.

اکنون "کاوش" و "کاوه" دو قهرمان هستند، دو قهرمان ملی؛ امیدواریم خداوند سعادتی به همه ما بدهد تا قدر این جوانان غیور ایرانی را دانسته و برای داشتن آنها خداوند بزرگ را شگرگذار باشیم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین