خاطرات یک سوسیالیست آذربایجانی در کردستان/4/
وقتی خبر حمله به ما در روستا به گوش فرماندهانمان رسید، تنی چند از پیشمرگان کومله از ترس اینکه کشته می شدند و بار اولشان بود حتی شلوار خودشان را خیس کردند و این برای کومله خوب نبود تا اینکه رهبری تصمیم گرفت برای ایجاد آمادگی جسمی و روحی در آنها، شبی افراد گردان در کوه و دره ای بمانند
کد خبر: ۱۲۶۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۲/۰۲