«معاویه» در بازار، «اَشعَث» در اتاق فرمان؛ رمزگشایی از پروژه «ذلیلسازیِ مردم» زیر چرخهای دلار / سربازانِ معاویه کُتوشلوار پوشیدهاند!؛ پروژه «براندازیِ نرم» با رمزِ دلارِ صد و پنجاه هزار تومانی
گروه اقتصادی: تابلوهای صرافیها دیگر فقط قیمت را نشان نمیدهند؛ آنها ضربان قلب جامعه را بالا و پایین میکنند. هر جهش قیمت دلار، حکم یک «بمبگذاری خاموش» را دارد که ترکشهایش نه در خیابانها، که در سفرههای مردم، در جهیزیه دختران و در امید جوانان مینشیند. اما آیا این وضعیت صرفاً حاصل یک «معادله اقتصادی» است؟ آیا تنها عرضه و تقاضاست که اینگونه بیرحمانه میتازد؟
به گزارش بولتن نیوز برای فهم آنچه امروز بر اقتصاد ایران میگذرد، نباید سراغ تئوریهای آدام اسمیت رفت؛ باید کتاب «الغارات» ابراهیم بن محمد ثقفی را باز کرد. تاریخ شهادت میدهد که آنچه امروز به نام «گرانی افسارگسیخته» میبینیم، بازتولید مدرنِ همان استراتژی نظامی است که ۱۴۰۰ سال پیش، حکومت عدل امیرالمؤمنین (ع) را زمینگیر کرد: «استراتژی غارتِ امید با بازوهای داخلی».
پس از جنگهای بزرگ صفین و نهروان، معاویه دریافت که علی (ع) در میدان نبرد مستقیم شکستناپذیر است. پس اتاق جنگ شام، دکترین جدیدی را طراحی کرد: «جنگِ نامتقارن و ایذایی». لشکریان معاویه دیگر برای فتح شهرها نمیآمدند؛ آنها میآمدند تا غارت کنند، بسوزانند، بترسانند و فرار کنند. هدف، گرفتنِ خاک نبود؛ هدف، گرفتنِ «امنیت روانی» بود.
امروز، جمهوری اسلامی در عرصه نظامی به بازدارندگی رسیده است. دشمن میداند که موشک جواب موشک است. پس میدان جنگ را عوض کرده است. امروز «دلار»، سربازِ معاویه است. هدف این سرباز سبز رنگ، فتح تهران نیست؛ هدفش این است که پدر ایرانی را پیش چشم فرزندش شرمنده کند. هدف این است که هر صبح که مردم بیدار میشوند، حس کنند زمین زیر پایشان سفت نیست. این دقیقاً همان حسی است که مردم کوفه و انبار و یمن پس از غارتهای پیاپی تجربه میکردند: حسِ بیپناهی.
در کتاب الغارات میخوانیم که معاویه دستور داده بود: «هرجا رفتید، شیعیان علی را بکشید و اموالشان را غارت کنید تا بدانند علی نمیتواند آنها را حفظ کند.» دقت کنید! پیام این بود: «علی ناکارآمد است.»
امروز، جهشهای ناگهانی و غیرمنطقی ارز، دقیقاً همین پیام را مخابره میکند. وقتی در اوج درآمدهای نفتی و گشایشهای سیاسی، ناگهان فنر دلار رها میشود، عقل سلیم میگوید که این یک روند طبیعی نیست. این یک پروژه امنیتی است تا به مردم بگوید: «جمهوری اسلامی توانایی اداره معیشت شما را ندارد.»
اما این پروژه یک پایهی اساسی دارد که بدون آن شکست میخورد: «مدیرانِ نفوذی». در زمان امیرالمؤمنین، اگر معاویه موفق میشد تا عمق خاک عراق نفوذ کند، به خاطر سستی و گاهی خیانت کسانی بود که مسئولیت داشتند اما «عمل» نمیکردند. امروز نیز، آیا میتوان باور کرد که نوسانات لحظهای ارز، بدون چراغ سبز یا حداقل چشمپوشیِ برخی مدیران در بدنه بانک مرکزی، وزارتخانهها و اتاقهای تصمیمگیری رخ میدهد؟
خطرناکترین بخش ماجرا اینجاست: تبدیل «خیانت» به «حماقت». بسیاری از تحلیلگران سادهانگارد، وضعیت فعلی را ناشی از «بیتدبیری» یا «نادانی» مسئولین میدانند. اما بیایید با عینک امنیتیِ الغارات نگاه کنیم. در تاریخ کوفه، فردی مثل اشعث بن قیس را داریم. او در ظاهر احمق نبود، بلکه زیرکانه در لحظات حساس، تصمیماتی میگرفت یا مشورتهایی میداد که سپاه علی (ع) را فلج میکرد. او «نفوذیِ تصمیمساز» بود.
امروز، نفوذ جریانی در اقتصاد یعنی:
مدیری که میداند فلان بخشنامه باعث گرانی میشود، اما آن را امضا میکند.
جریانی که ارز دولتی را به جای کالای اساسی، صرف واردات غذای سگ یا کالای لوکس میکند تا بازار ملتهب شود.
مسئولینی که برخورد با دانهدرشتهای بازار ارز را آنقدر به تأخیر میاندازند تا قیمت تثبیت شود.
اینها «بیتدبیری» نیست؛ اینها «مهندسیِ نارضایتی» است. همانطور که نفوذیهای کوفه کاری کردند که مردم فریاد بزنند «ما از جنگ خستهایم»، نفوذیهای امروز کاری میکنند که مردم فریاد بزنند «ما از گرانی بریدیم». آنها جادهصافکنِ تانکهای اقتصادی دشمناند.
امیرالمؤمنین (ع) در واکنش به غارت شهر انبار و دزدیدن خلخال از پای یک زن ذمی (غیرمسلمان) فرمود: «اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، بر او ملامتی نیست.» امروز، «ارزش پول ملی» ناموس اقتصادی یک کشور است. وقتی ارزش پول ملی در چند روز دهها درصد سقوط میکند، یعنی داراییِ یک عمر کارگر و کارمند غارت شده است. این همان «خلخال» است که دزدیده میشود.
تفاوت دردناک اینجاست که در زمان علی (ع)، غارتگر از بیرون مرز میآمد و میدزدید؛ اما امروز، بخشی از این غارت با امضاهای طلایی، رانتهای اطلاعاتی و تصمیمات غلطِ عمدی در داخل سیستم مدیریت میشود.
وضعیت امروز، یک بحران ساده اقتصادی نیست؛ یک «جنگ احزابِ پیچیده» است. دشمن بیرونی (تحریم) فشار میآورد، و ستون پنجم داخلی (نفوذیها) با ناکارآمد نشان دادن سیستم، قفلها را از داخل باز میکند. کتاب الغارات به ما میآموزد که سقوط یک حکومت حق، لزوماً با شکست نظامی رخ نمیدهد؛ بلکه زمانی رخ میدهد که:
۱. مردم خسته و ناامید شوند (اثرِ گرانی).
۲. خواص و مدیران، یا آلوده شوند یا خیانت کنند (اثرِ نفوذ).
جمهوری اسلامی در شرایطی شبیه به همان دوران است. راه عبور از این گردنه، تنها تزریق ارز به بازار نیست؛ بلکه «تصفیه مدیریتی» است. تا زمانی که اشعثها در اتاقهای تصمیمگیری اقتصادی حضور دارند و با تصمیماتشان دلار را به ابزار شکنجه مردم تبدیل میکنند، هیچ خزانه پُری نمیتواند جلوی این «غارت» را بگیرد. تاریخ تکرار میشود، مگر اینکه ما هشیارتر از مردم کوفه باشیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com


