گروه فرهنگی: غبار زمان بر قابهای خاطره نشسته است، اما اصالت آن لحظهها همچنان میدرخشد. حافظه تاریخی ما مملو از تصاویری است که شاید شفاف نباشند، اما عمیق و تأثیرگذارند؛ تصاویری از جوانانی با لباسهای خاکی، چهرههایی آفتابسوخته و چشمانی که درخشش ایمانی غریب داشتند. آن روزها، تاریخ یک ملت با قدمهای استوار همین جوانان نوشته میشد؛ جوانانی که در اوج سادگی، حامل سنگینترین امانتها بودند. هفته دفاع مقدس، فرصتی است برای ورق زدن آن آلبوم پرافتخار و شنیدن دوبارهی آن نوای آشنا که از دل کاروانهای اعزامی به جبهه برمیخاست؛ سرود نسلی که راهی سفری بیبازگشت بود.
به گزارش بولتن نیوز، "میگذرد کاروان، روی گل ارغوان..." این بیت، چکیده یک دوران است. استعارهای بیبدیل از ستونهای بیپایان رزمندگانی که جادههای خاکی جنوب و غرب را به سوی خطوط مقدم میپیمودند. آن کاروانها تنها حامل سرباز و مهمات نبودند؛ حاملان ایمانی بودند که در نگاههای مصمم، در لبخندهای پیش از عملیات و در آغوشهای وداع، خود را به نمایش میگذاشت.
در ذهن ما، قامت جوانانی نقش بسته است که زنجیرههای بلند فشنگ را همچون حمایل افتخار بر گردن میآویختند؛ نمادی از آمادگی برای دفاعی بیامان. خودروهای ساده نظامی، رزمندگانی را با خود به قلب خطر میبردند که هر کدام، دنیایی از قصه و آرزو را در کولهپشتیهایشان پنهان کرده بودند. هیبت آهنین تانکها و نفربرها، در برابر صلابت روح آن جوانان، رنگ میباخت. این ایمان بود که به آهن معنا میبخشید و از لوله تفنگ، فریاد دفاع از وطن را شلیک میکرد.
چهرهها، ماندگارترین عنصر آن حماسه هستند. جوانانی از هر گوشه ایران، با لهجهها و فرهنگهای گوناگون که در یک آرمان مشترک به وحدت رسیده بودند: دفاع مقدس. برخی با کلاههای آهنی، برخی با چفیههایی که بعدها به نماد مقاومت بدل شد و برخی دیگر با پیشانیبندهایی منقش به نام ائمه اطهار (ع). چشمها اما داستان دیگری داشتند؛ با وجود خستگی راه و غبار نشسته بر مژهها، از برقی خاص میدرخشیدند که از آن به «اخلاص» تعبیر میکردند. این همان کیمیایی بود که مس وجودشان را به طلای ناب بدل کرده بود.
وداعها، خود فصلی از این کتاب قطور است. آغوشهای پیش از عزیمت، فراتر از یک خداحافظی ساده بود؛ پیمانی بود برای شفاعت، وداعی بود با تمام تعلقات دنیوی و سلامی بود به سرنوشتی که آگاهانه انتخاب شده بود. اینها صحنههایی واقعی از زندگی مردانی بودند که مرگ را به بازی گرفته و به استقبال ابدیت شتافتند.
نوا و نجوا؛ موسیقی متن یک حماسه
هر دورانی، موسیقی متن خود را دارد و موسیقی آن سالها، نواهای حماسی و مرثیههایی بود که با کاروانها در هم میآمیخت. نوای "کاروان" یکی از همان نغمههای ماندگار است که گویی برای بدرقه آن سروقامتان سروده شده بود. "قافلهسالار آن، سرو شهید جوان..."؛ هر ستون نظامی، خود قافلهای بود با سالارانی جوان که سرنوشتشان بر "گل ارغوان" رقم میخورد. «گل ارغوان» در ادبیات ما، نماد خون، عشق و شهادت است و جادهای که آن کاروانها از آن میگذشتند، مسیری بود که با خون بهترین فرزندان این آبوخاک رنگین شده بود. آن نوحهها و سرودها، بخشی جداییناپذیر از فرهنگ جبهه بودند؛ هم روحیه میبخشیدند، هم دلتنگیها را تسکین میدادند و هم هدف غایی را یادآوری میکردند.
در قلب آن ایثار و جانفشانی، یک جهانبینی و ایدئولوژی عمیق نهفته بود: "بسیجی، دلباخته حق و اهل ولایت است و به خود حتی اجازه نمیدهد بجز آنچه ولی امر میخواهد، آرزویی داشته باشد." این نگاه، جنگ را از یک نزاع سرزمینی فراتر میبرد و به یک تکلیف الهی بدل میکرد. در این مکتب، آرزوهای شخصی، رویاهای جوانی و آیندههای فردی، همگی در آرزویی بزرگتر و هدفی والاتر ذوب میشد: انجام تکلیف.
امروز در هفته دفاع مقدس، بازخوانی این خاطرات یک ضرورت است. کاروان شهدا شاید به مقصد رسیده باشد، اما راه و رسم آن کاروان همچنان ادامه دارد. آن قابهای غبارآلود در حافظهمان، آیینهای هستند برای نسل امروز تا بدانند امنیت، استقلال و عزت این سرزمین، از گذرگاههایی صعبالعبور و از میان کاروانهایی گذشته است که بر روی گلهای ارغوان مسیر خود را به سوی ابدیت پیمودند. آن کاروان هنوز در خاطره ما زنده است و پیامش را به گوش تاریخ میرساند: برای نگهبانی از این خاک، همواره مردانی هستند که دلباخته حقاند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com