کد خبر: ۸۷۰۵۸۴
تاریخ انتشار:
«خود به خواب‌زدگی» استراتژیک اصلاح‌طلبان؛ از «گفتگوی تمدن‌ها» تا سودای دفاع با «ارکستر سمفونیک»

آذر خانم! کسی که خود را به خواب زده، نمی‌توان بیدار کرد

ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید: «کسی که خود را به خواب زده نمی‌توان بیدار کرد». این عبارت کوتاه، تراژدی یک جریان سیاسی در ایران را به بهترین شکل ممکن توصیف می‌کند؛ جریانی که دهه‌هاست با چشمانی بسته، در رؤیای جهانی آرمانی و بر اساس قواعدی که تنها در ذهن خودشان وجود دارد، برای کشور نسخه می‌پیچد.
آذر خانم! کسی که خود را به خواب زده، نمی‌توان بیدار کرد

گروه فرهنگی: ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید: «کسی که خود را به خواب زده نمی‌توان بیدار کرد». این عبارت کوتاه، تراژدی یک جریان سیاسی در ایران را به بهترین شکل ممکن توصیف می‌کند؛ جریانی که دهه‌هاست با چشمانی بسته، در رؤیای جهانی آرمانی و بر اساس قواعدی که تنها در ذهن خودشان وجود دارد، برای کشور نسخه می‌پیچد. اظهارات اخیر خانم آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات، که با طعنه و کنایه می‌توان آن را به این تعبیر کرد که «باید با ساز و آواز به مصاف دشمن تا بن دندان مسلح می‌رفتیم»، پرده جدیدی از این نمایش خوش‌خیالی استراتژیک است. این سخنان، فراتر از یک جمله ساده، بازتاب یک تفکر ریشه‌دار و خطرناک است که واقعیت‌های سخت و بی‌رحم عرصه بین‌الملل را با تئوری‌های شیرین و فانتزی معاوضه می‌کند.

به گزارش بولتن نیوز، ایده دفاع از کشور با «ساز و آواز»، یک استعاره است؛ استعاره‌ای از رویکردی که دیپلماسی را نه ابزاری در کنار قدرت، بلکه جایگزین آن می‌داند. در این پارادایم، قدرت نظامی، توان بازدارندگی و اقتدار میدانی، مفاهیمی خشن، واپس‌گرایانه و نامطلوب تلقی می‌شوند و در مقابل، امید به «گفتگو»، «مذاکره»، «اعتمادسازی» و «حسن نیت طرف مقابل» به عنوان تنها راهکار شرافتمندانه معرفی می‌گردد. این تفکر، جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که دوست دارد باشد، تحلیل می‌کند.

در دنیایی که منطق قدرت حرف اول را می‌زند، دشمنان قسم‌خورده این ملت با پیشرفته‌ترین زرادخانه‌های نظامی و پیچیده‌ترین جنگ‌های ترکیبی (اقتصادی، رسانه‌ای، شناختی) شبانه‌روز در حال طراحی و اقدام علیه امنیت و منافع ملی ایران هستند. در چنین شرایطی، تجویز دفاع با «ارکستر سمفونیک دیپلماسی» چیزی جز پاک کردن صورت مسئله و فرار از مسئولیت نیست. این رویکرد، به طرز خطرناکی ساده‌انگارانه است و فراموش می‌کند که در تاریخ روابط بین‌الملل، هیچ ملتی صرفاً با نیت خیر و لبخند دیپلماتیک نتوانسته است از تمامیت ارضی و استقلال خود دفاع کند. کبوتر صلح زمانی می‌تواند با امنیت پرواز کند که سایه یک عقاب تیزچنگال بر فراز آسمانش باشد.

این تفکر، پدیده‌ای جدید در اردوگاه اصلاح‌طلبان نیست. این جریان، کارنامه‌ای طولانی در ارائه چنین نسخه‌هایی دارد. از پروژه «گفتگوی تمدن‌ها» که در اوج خود با قرار گرفتن ایران در «محور شرارت» توسط طرف گفتگو پاسخ داده شد، تا دل‌بستگی مطلق به «برجام» به عنوان نوشدارویی که قرار بود تمام دردهای کشور را یک‌شبه درمان کند. در تمام این سال‌ها، یک الگوی تکراری مشهود است: ارائه یک راه‌حل مبتنی بر خوش‌بینی حداکثری، نادیده گرفتن ماهیت خصمانه دشمن، و در نهایت، پس از شکست پروژه، متهم کردن ساختارهای داخلی و «تندروها» به جای پذیرش اشتباه در تحلیل و ساده‌انگاری در رویکرد.

این «خود به خواب‌زدگی» یک انتخاب است. انتخابی برای ندیدن این واقعیت که دشمن، زبان «ساز و آواز» را نمی‌فهمد، بلکه تنها منطق قدرت و موازنه قوا را به رسمیت می‌شناسد. این جریان نمی‌خواهد بپذیرد که دیپلماسی بدون پشتوانه میدانی، به تعارفی بی‌اثر تبدیل می‌شود و مذاکره از موضع ضعف، چیزی جز دیکته‌پذیری و تحمیل خواسته‌های طرف مقابل به همراه نخواهد داشت.

ریشه این تفکر کجاست؟ شاید بتوان آن را در گسست عمیق این جریان از واقعیت‌های کف جامعه و الزامات امنیت ملی جستجو کرد. آن‌ها در برج عاج تحلیل‌های انتزاعی خود نشسته‌اند و از درک این موضوع عاجزند که امنیت، پیش‌شرط هرگونه توسعه، فرهنگ و حتی همان «ساز و آواز» است. وقتی صدای غرش توپ‌ها و زوزه پهپادها در نزدیکی مرزها به گوش می‌رسد، سخن گفتن از ارکستر و کنسرت، بیش از آنکه نشان از صلح‌دوستی باشد، نشان از بی‌خبری و بی‌مسئولیتی است.

این رویکرد، تقابل دروغین «میدان» و «دیپلماسی» را برجسته می‌کند؛ در حالی که در دنیای واقعی، این دو بال‌های یک پرنده برای حفظ و پیشرفت کشور هستند. دیپلماسی موفق، دیپلماسی است که صدای قدرتمند «میدان» را در پشت میز مذاکره به همراه دارد و میدانی قدرتمند است که دستاوردهایش توسط یک دیپلماسی هوشمند به منافع ملی تبدیل شود. اما اصلاح‌طلبان با انکار و تخفیف یکی (میدان) به بهای تقدیس دیگری (دیپلماسی)، عملاً کشور را به خلع سلاح استراتژیک دعوت می‌کنند.

اظهاراتی نظیر آنچه به خانم منصوری و تفکر حاکم بر جبهه اصلاحات نسبت داده می‌شود، زنگ خطری جدی است. این صرفاً یک اختلاف نظر سیاسی نیست، بلکه شکافی عمیق در درک مفاهیم پایه‌ای چون «امنیت ملی»، «دشمن» و «منافع ملی» است. نمی‌توان از ملتی که در یکی از پرآشوب‌ترین مناطق جهان زندگی می‌کند و آماج شدیدترین دشمنی‌هاست، خواست که با تکیه بر رؤیاهای شیرین و نادیده گرفتن گرگ‌های کمین‌کرده، از خود دفاع کند.

آنکه خود را به خواب زده، شاید امیدی به بیداری‌اش نباشد، اما وظیفه نیروهای دلسوز و واقع‌بین، هوشیار کردن جامعه است. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به واقع‌گرایی، شجاعت و درک درست از موازنه قدرت نیاز دارد. موسیقی دل‌نواز پیشرفت و آرامش، تنها در کشوری طنین‌انداز خواهد شد که با صدای غرش قدرتمند توان دفاعی خود، هر متجاوزی را از فکر تعرض پشیمان کند. سپردن سرنوشت امنیت ملی به دست کسانی که سودای دفاع با «ساز و آواز» را در سر می‌پرورانند، قماری است که ملت ایران هرگز نباید در آن شرکت کند. وقت آن است که از این خواب خوش اما مرگبار بیدار شویم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین