گروه سیاسی: سجادی پناه – مشاور سابق معاون رئیس جمهور نوشت: انقلاب ۱۳۵۷ ایران، برای بسیاری نقطهای تعیینکننده در تاریخ خاورمیانه است. اما از منظر نوام چامسکی – یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین متفکران معاصر جهان – این انقلاب چیزی فراتر از یک انفجار سیاسی داخلی است. او آن را نتیجه اجتنابناپذیر یک روند طولانی از سیاستهای مداخلهجویانه ایالات متحده میداند که ساختارهای سیاسی و اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان را تغییر داده است.
واکنشی به نظم تحمیلی
به گزارش بولتن نیوز،چامسکی معتقد است که انقلاب ایران پاسخی ساختاری به دههها دخالت خارجی، فشار اقتصادی و سرکوب سیاسی بود. آمریکا، به گفته او، نه در پی ثبات منطقهای یا توسعه پایدار، بلکه به دنبال کنترل منابع و تضمین نظم ژئوپلیتیکی دلخواه خود در منطقه بوده است. از نگاه او، ایران تنها یک مورد از سلسله مقاومتهایی است که در برابر این نظم تحمیلی شکل گرفت.
ریشه در کودتا
تحلیل چامسکی بر یک لحظه کلیدی متمرکز است: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. زمانی که دولت ملی دکتر مصدق، با حمایت سازمان سیا و MI6 سرنگون شد. او این کودتا را نمونهای از نقشه مهندسیشده برای سرکوب حاکمیت ملی و جایگزینی آن با حکومتی مطیع میداند. بازگشت شاه، آغاز دورانی از اقتدارگرای بود که بهجای ساختن نهادهای دموکراتیک، بر وابستگی امنیتی و سرکوب داخلی تکیه داشت.
وقتی روحانیت تنها پناهگاه می شود
در سالهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، فضای سیاسی ایران بسیار محدود و بسته شده بود. تقریباً همه احزاب، گروههای سیاسی و جریانهای مستقل که میتوانستند صدای مردم باشند یا مطالبات اجتماعی و سیاسی را طرح کنند، به دلایل مختلف از جمله سرکوبهای امنیتی، ممنوعیت فعالیت یا حذف ساختاری، عملاً کنار گذاشته شدند.
در چنین شرایطی، یک خلأ سیاسی بزرگ ایجاد شد، نهادهای مذهبی، به ویژه مساجد و روحانیت، تبدیل به تنها ساختارهای نیمهمستقل و قابل اتکایی شدند که مردم می توانستند با انها ارتباط برقرار کنند.
انقلاب بهمثابه ضربه متقابل
چامسکی، پدیده انقلاب ایران را با مفهومی از ادبیات اطلاعاتی آمریکا توضیح میدهد «ضربه متقابل». یعنی پیامد ناخواسته و برگشتی سیاستهای مخفیانه و مداخلهگر. از نگاه او، همان سیاستی که ایران را به سمت حکومت شاه سوق داد، در نهایت زمینهساز ظهور یک انقلاب مردمی با رهبری مذهبی شد؛ انقلابی که کسی در غرب به هیچ وجه پیشبینی آن را نمیکرد.
سیاست شکستخورده، همچنان در حال اجرا؟
اما پرسش بنیادین چامسکی این است: آیا آمریکا از این تجربه تاریخی درس گرفت؟ پاسخ او، منفی است. حمایت از صدام در جنگ با ایران، تحریمهای فلجکننده، تهدیدهای مکرر به تغییر رژیم و مذاکراتی که همواره با سایهی فشار نظامی همراه بوده، همه نشان از ادامه همان چارچوب سلطهگر دارند.
آمریکا از نگاه چامسکی، همچنان بر مدار منافع کوتاهمدت و تسلط هژمونیک میچرخد، بدون آنکه به ریشههای خشم و بیاعتمادی در منطقه بپردازد.
متاسفانه درسی که آموخته نشد
برای چامسکی، انقلاب ایران تنها یک رویداد تاریخی نیست، بلکه نمونهای هشداردهنده از پیامدهای سیاست خارجی مبتنی بر سلطه و تحقیر است. او هشدار میدهد: تا زمانی که ایالات متحده به جای احترام به حق حاکمیت ملتها، سیاست فشار و مداخله را دنبال کند، باید منتظر واکنشهای مشابه، هرچند با ظاهری متفاوت، در سایر نقاط جهان نیز باشد.
بسیار طبیعی است که آمریکا هیچ وقت به توصیههای چامسکی عمل نمیکند، زیرا:
* منافع ساختاری و سیاسیاش با آن توصیهها در تضاد است،
* نظام تصمیمگیریاش تحت سلطه گروههای ذینفوذ است،
* و اساساً سیاست خارجیاش بر قدرت، نه اخلاق یا عدالت تاریخی، استوار است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com