بولتن نيوز: اگرچه چهار سال است که در سوئد زندگي، تحصيل و کار ميکند اما وقتي از او ميپرسم کسي که ميخواهد وارد سوئد شود خودش را بايد براي چه چيزهايي آماده کند، بيدرنگ جواب ميدهد: «اصلا آدم هرگز آماده نميشود. ما که اينجا هستيم، هنوز نتوانستهايم با شرايطش سازگار شويم.»
زندگي در اسکانديناوي براي خيلي از ايرانيهايي که با هزار دردسر خودشان را به آنجا ميرسانند، با تفاوتهاي زيادي همراه است. به عنوان کسي که تازه وارد يکي از کشورهاي اسکانديناوي ميشويد، گذشته از کنار آمدن با تغييرات آب و هوايي، ساعات روز و شب و زبان جديد، براي جا افتادن در يک زندگي مدرن، بايد قدرت سازگاري بالايي داشته باشيد. قانون در اين کشورها براي شما راهي نميگذارد که بتوانيد از زير مسووليتهايتان شانه خالي کنيد. چه ميدانم، مثل اينکه دير برسيد سر جلسه امتحان و بگوييد ترافيک بود، اتوبوس نيامد، نميدانستم و هزار بهانه ديگر. به همه اينها تفاوتهاي فرهنگي را هم اضافه کنيد آن هم براي ما ايرانيها که با مفاهيمي مثل «همسايه»، «بچه محل»، «جوانمردي» «مهماننوازي» و... بزرگ شدهايم. نميخواهم توي دلتان را خالي کنم، اما اگر چمدانتان را بستهايد يا تازه داريد براي رفتن اقدام ميکنيد، بد نيست تفاوتهاي زندگي در اسکانديناوي را از زبان ايرانيهاي مقيم آنجا بشنويد. زندگي که بيشباهت به خوردن بستني در يک شب سرد برفي نيست.
«تفاوتهاي زندگي در سوئد و ايران به قدري زياد است که من گاهي مينشينم، فکر ميکنم و دنبال شباهتها ميگردم تا دلخوش شوم، اما دست خالي ميمانم.»
اينها را يک ايراني، فارغالتحصيل در رشته عمران ميگويد. او در گوتنبرگ سوئد يا به قول خودشان، «يوتوبوري» زندگي ميکند و پس از فارغالتحصيلي در يک شرکت ساختماني مشغول به کار شده است. وي تفاوتهاي فرهنگي دو جامعه را به عنوان نخستين چالش پيش رو برميشمارد و توضيح ميدهد: «من با بچههاي ايراني که اينجا بزرگ شدهاند هم صحبت کردهام اما حتي آنان هم نتوانستهاند خودشان را با فرهنگ اينجا بهطور کامل وفق بدهند.»
اما يک دانشجوي ايراني در رشته فيلمسازي، 25 ساله ساکن يوتوبوري نگاه متفاوتي به چالشهاي فرهنگي براي ايرانيهاي ساکن سوئد دارد. او ميگويد: «سوئد پس از انقلاب صنعتي مهاجرپذير شد و بسياري از ساکنان جنوب اروپا به اين کشور مهاجرت کردند. براي همين از نظر فرهنگي چيزي به نام فرهنگ سوئدي نداريم اما آنها کلمهاي دارند که در هيچ جاي دنيا مشابه ندارد و معادلي هم در زبان انگليسي براي آن نيست، سوئديها خودشان را با کلمه lagom توصيف ميکنند. چيزي بين خوب و بد، کم و بيش، بين افراط و تفريط، تقريبا معادل راه ميانه. آنان اين نگرش را در روابط بينالمللي خود نيز دارند و از جنگ دوري ميکنند. 200 سال است که سوئد جنگ به خود نديده است و در صلح زندگي ميکند. اتفاقي که به تازگي با روي کار آمدن برخي احزاب به خطر افتاده و سوئد را وارد ناتو و اشغال افغانستان کرده است. چيزي که سوئديها به آن واکنش نشان دادهاند و با آن مشکل دارند.»
زندگي وابسته به اينترنت
زندگي روزمره در سوئد داراي قواعدي است که براي يک تازهوارد کاملا تازگي دارد. مثلا شما نميتوانيد اول سوار اتوبوس شويد و بعد دنبال پول خرد بگرديد يا از کنار دستيتان بليت بخريد. دکتر رفتن و خيلي چيزهاي ديگر هم همينطور است و قواعد خودش را دارد. اين موضوع با وجود محاسن بسيارش، کاملا وابسته به اينترنت است. محبي دراينباره توضيح ميدهد: «زندگي در سوئد بسيار پيشبيني شده است. به عنوان نمونه شما قبل از خروج از خانه در اينترنت، ساعت رسيدن اتوبوس مورد نظرتان را به ايستگاه نزديک خانه جستوجو ميکنيد و کافي است يک دقيقه قبلش در ايستگاه حاضر شويد. شک نکنيد که اتوبوس بهموقع ميرسد و شما را سوار ميکند. در مورد قطار و مترو هم همينطور است. زندگي در اينجا کاملا وابسته به اينترنت است. اگر قصد داريد نزد دکتر برويد، مانند ايران نيست که پزشکها دم در مطبشان تابلو زده باشند. شما بايد در سايت معيني نوبت بگيريد. نيازي هم نيست که هزينه را بپردازيد چون پس از مدتي نامهاي به منزل شما ارسال و مبلغ مورد نظر اعلام و به شما فرصتي براي پرداخت داده ميشود.» اما اينطور که محبوبه ميگويد، ياد گرفتن همه اينها کار سختي است و از آنجا که از همان لحظه ورودتان به سوئد با اين موارد سروکار داريد، بايد کسي را داشته باشيد که در هفته اول شما را از اين نظر راهنمايي کند و چم و خمش را به شما ياد بدهد. او توضيح ميدهد: «من يک هفته بود که وارد سوئد شده بودم؛ بايد از شهر محل سکونتم با قطار به شهر محل تحصيلم ميرفتم. نميدانستم کارت ماهانه حملونقل چيست؟ چطور ميشود تهيه کرد؟ حتي نميدانستم کارت تلفنم را ميتوانم بهراحتي از اينترنت شارژ کنم. اصلا نميدانستم سوار اتوبوس که ميشوم چطور بايد از دستگاه کارتخوان استفاده کنم. اينها برايم عذابآور بود و تا وقتي كه ياد بگيرم، زندگي برايم آسانتر شد. مثلا شما با تهيه يک کارت حملونقل ميتوانيد از قطار، قطار شهري، اتوبوس و حتي قايقهاي داخلي شهر استفاده کنيد.»
نظم و قانون، حرف اول را ميزند
يحيي درباره تفاوتهاي زندگي در اسکانديناوي که شايد در عين مزايايش، براي بعضيها دست و پاگير باشد، ميگويد: «اولين چيزي که اسکانديناوي را متمايز ميکند اين است که در اينجا قانون به دقت تعريف شده است و اجرا ميشود. اگر ضد قانون عمل کني مسامحهاي وجود ندارد و بهشدت با شما برخورد ميشود.» محمدي اين را ميگويد و ادامه ميدهد: «نمونه آن در مورد قوانين راهنمايي رانندگي است که سوئد از سختگيرترين کشورها در اين مورد است. اگر از سرعت مجاز عبور کني، گواهينامهات را ميگيرند و بايد دوباره آزمون بدهي و گواهينامه بگيري که کم از هفت خان رستم نيست. هيچ شوخي در کار نيست و حتي ممکن است تا 5 سال نتواني دوباره رانندگي کني. سختگيري در رعايت قوانين راهنمايي رانندگي در سوئد سبب شده است آمار تصادفات در اينجا پايين باشد زيرا قانون با کسي شوخي ندارد.»
مالياتهاي سنگين
به گفته يحيي، ميزان ماليات در اسکانديناوي يکي از سنگينترين مالياتهاي دنياست. او توضيح ميدهد: «دادن ماليات چيزي است که ما روزانه با آن سر و کار داريم. براي همه چيز بايد ماليات داد مثلا براي کتاب 5،6 درصد، مواد غذايي 12درصد و لوازم الکترونيکي 25درصد ماليات ميپردازيم. هيچ کس نميتواند از زير ماليات دادن در برود. مجازات اين کار در سوئد گاهي از قتل هم بالاتر است. اما در ايران خيليها با کلک از زير ماليات در ميروند.»
خودروي شخصي، پر!
در سوئد از اين خبرها نيست که هر کسي يک وسيله نقليه شخصي زير پايش بيندازد. اگرچه سوئد توليدکننده خودرو است و محصولاتش را با قيمت ارزان به مشتريها ارائه ميکند، اما اينطور که محمدي ميگويد، هزينه نگهداري و سوخت ماشين به قدري بالاست که عموم مردم ترجيح ميدهند از وسايل نقليه عمومي استفاده کنند. او توضيح ميدهد: «دولت براي اينکه مردم را وادار به استفاده از شبکه حملونقل عمومي کند، بنزين را با قيمت ليتري 15 کرون، حدود 2340 تومان ميفروشد. شرکتهاي بيمهگذار هم براي بيمه خودرو پول زيادي ميگيرند. اين هزينه براي جوانان بيشتر از افراد سالمند و حدود 3،4 برابر است زيرا معتقدند جوانان ممکن است با سرعت بيشتر و تجربه کمتر رانندگي کنند و احتمال خسارت به خودرو بيشتر است. در عوض دولت با برنامهريزي و حمايت خوب، شبکه حملونقل عمومي را گسترش داده و استفاده از آن را براي مردم آسان، منظم و سريع کرده است.» او ادامه ميدهد: «برنامه حرکت اتوبوس، قطار و قطار شهري کاملا دقيق است و به شما قول دادهاند که اجرا ميشود. اگر اتوبوس راس ساعت تعيين شده در ايستگاه نباشد و شما دير به محل کارتان برسيد، شرکت اتوبوسراني مبلغي را که صاحبکار از دستمزدتان براي تاخير کم کرده است، به شما برميگرداند و اين موردي است که به سرعت انجام ميشود يا اينکه تاکسي ميگيريد و پولش را بعدا به شما بر ميگردانند.» محمدي خاطرهاي دراينباره نقل ميکند: «يادم ميآيد يک روز قرار بود با قطار از کپنهاک دانمارک به مالمو در سوئد بروم. بين اين دو شهر يک پل وجود دارد که در زمان نامناسب بودن آب و هوا، پل را بالا ميکشند و ارتباط قطع ميشود. آن روز هم همين اتفاق افتاد و من با اينکه بليت خريده بودم، نتوانستم از قطار استفاده کنم. در عوض به هزينه شرکت حملونقل عمومي دانمارک برايم هتل گرفتند و دوباره بليت تهيه کردند تا فردايش که هوا خوب شد و پل را باز کردند. اين نمونه را براي اين گفتم که بدانيد براي هر چيزي در اينجا پيشبيني قانوني انجام شده است که اعتماد مردم به وسايل نقليه عمومي جلب شود. شبکه حملونقل عمومي به قدري دقيق کار ميکند که من به عنوان دانشجو نيازي به گرفتن گواهينامه رانندگي و تهيه خودروي شخصي احساس نميکنم.»
معاشرت سرد
محبوبه محبي درباره روابط همسايگي در سوئد ميگويد: «مطمئنا همسايگي به آن معنا که ما در ايران داريم، در اينجا وجود ندارد. اگر همسايهاي داشته باشي که بتواني 4 بار دعوتش کني، شايد و اگر خيلي مجبور باشي، ميتواني از او يک کمک کوچک درخواست کني.» محبوبه ادامه ميدهد: «در ايران اگر از همسايهات در شرايط اضطرار کمک بخواهي به هزار دليل فرهنگي - عقيدتي مانند انسانيت و توصيههاي ديني، همسايه ميپذيرد اما اينجا از اين خبرها نيست.»
اينطور که محبوبه ميگويد بسياري از فرمولهاي ايراني براي برقراري ارتباط با مردم در سوئد جواب نميدهد. مثلا در ايران، تنها زن بودن دو نفر در يک محيط اجتماعي مثل اتوبوس، مجتمع مسکوني و... ميتواند بهانه خوبي براي بازکردن سر حرف و درددل و ايجاد دوستي و ارتباط باشد اما سوئديها هيچوقت رابطه عاطفي عميقي برقرار نميکنند.
يحيي نيز دراينباره ميگويد: «اينجا نبايد انتظار داشته باشيد که اگر به کسي سلام کنيد، جواب بشنويد اگر حال کسي را بپرسيد جواب ميدهند که «به شما چه مربوط». اينطور نيستند که برايشان برقراري ارتباط با ديگران خيلي عادي باشد. تنها نکته مثبت اينجا که آدم را دلخوش ميکند، قانونمداري است. همين هفته گذشته وزير خارجه سوئد چند نفر را به مهماني دعوت و 13000 کرون حدود 2 ميليون تومان براي غذا هزينه کرد. رسانهها آنقدر براي اين موضوع سروصدا راه انداختند و زمين را به آسمان دوختند که موقعيت وزير خارجه سوئد به خطر افتاد. اينجا کسي با قانون شوخي ندارد.»
اسلامستيزي
اسکانديناوي با همه مزايايي که دارد، به مسلمانان روي خوشي نشان نميدهد. يحيي دراينباره ميگويد: «کشورهاي اسکانديناوي در کل يک سيستم حزبي دارند و احزابشان شبيه همديگر است. اگرچه اينجا آزادي براي همه نوع نگرش و سليقه مذهبي سياسي وجود دارد، شهروندان شهرهاي کوچکتر پذيرش کمتري نسبت به مسلمانها نشان ميدهند. مانند اسپانيا، فرانسه، آلمان يا هلند نيست که مسلمانها زيادند و قاطي فرهنگ هم شدهاند. اينجا به نظر ميرسد مسلمانها قاطي فرهنگ سوئد نشدهاند.» او دليل نبود اقبال به مسلمانان را مهاجرپذير شدن سوئد در 30 سال اخير عنوان ميکند و ميگويد: «قبلا يعني در اوايل قرن 20 خود سوئديها بهقدري از نظر شرايط اقتصادي در تنگنا بودند که 3 ميليون نفر از جمعيت کشور يعني نيمي از آنان به آمريکا مهاجرت کردند. بعد در دهه 50 و 60 يعني شروع انقلاب صنعتي، سوئديها کار کردند و توانستند در رديف کشورهايي با رفاه بالا قرار بگيرند و از نظر مالي تامين شوند. به اين ترتيب با بهوجود آمدن کارخانجات بزرگ توليد خودروهاي «ولوو» و « skf » و شرکتهاي ديگر، سوئد هم به نيروي کار نياز پيدا کرد و مهاجرپذير شد و از جنوب اروپا و فنلاند، هلند و آلمان براي کار به سوئد ميآمدند.»
محمدي ادامه ميدهد: «اگرچه سوئد قوانيني دارد که بر اساس آن ميتواني از فردي که به شما بهدليل دين يا عقايدت توهين کرده است، خسارت بگيري، ولي حادثه يازده سپتامبر تا حدي اسلامستيزي را در اين کشور به راه انداخته و زندگي و پيدا کردن فرصت شغلي را براي مسلمانان سخت کرده است. حالا توهين به عقيده مسلمانها بر خلاف قبل legitimacy يعني توجيه قانوني شده است. مساله طوري براي سوئديها توجيه شده است که اشکالي ندارد اگر اسلامستيزي کنيد و در کل مردم سوئد با مسلمانها مشکل دارند در حاليکه اين، تبعيض و برخلاف حقوق بشر است.»
يکي از دوستان يحيي بهدليل اسلامستيزي سوئديها دچار مشکلاتي شده است. او توضيح ميدهد: «دوست سوئدي داشتم که مسلمان شد و حجاب کرد. او کارمند يک شرکت هواپيمايي بود و وقتي به عنوان يک مهماندار با حجاب اسلامي حضور پيدا کرد، از کارش اخراج شد. او با شکايت از اين شرکت توانست خسارت بگيرد اما ديگر اجازه برگشت به کار را نداشت چون صاحب کار ميتواند ادعا کند که تمايلي به استخدامش ندارد.» محمدي ادامه ميدهد: «وقتي اينجا به عنوان يک مسلمان تقاضاي شغل ميکني، حتي اگر صلاحيت حرفهايات بيش از افراد غيرمسلمان باشد، انتخاب نميشوي. صاحب کار ميگويد اين حق من است که از بين متقاضيان انتخاب کنم و خب، مسلمانها هيچوقت جزو انتخابها نيستند.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
در ضمن به هر صورت این روزهای سختی که دشمنان نظام و نابخردی بعضی از اقتصاد دانان و طمع سرمایه داران زالو صفت و تحریم سنگین ایران برای ملت مقاوم ایران درست کرده اند می گذرد و ملت ایران سرافراز همچون دوران جنگ از این آزمایش سخت بیرون خواهد آمد و روسیاهیش می ماند به کسانی که ملت ایران را به تمکین در مقابل ستم و دشمن دعوت می کردند
و این را بدان ایران سرزمین ماست هر قدمش را عشق می ورزیم و افتخار می کنیم در این کشور زندگی می کنیم به عزیزترین و عاشق ترین رهبرمان عشق می ورزیم به مردممان عشق ورزیده و افتخار می کنیم حتی اگر گوشت را کیلویی .... بخریم یا ... ما پیامبر و مقتدایمان رسول مکرم اسلام (ص) است و از تاریخ پندها گرفته ایم
1- سوئدی ها به هیچ عنوان مسلمان ستیز نیستند. آنها عموما اهل مذهب نیستند و به این معنی نیست که دشمن باشند.
2- سوئدی برخلاف برخی کشورهای دیگر اتفاقا خوش اخلاق، راحت و خوش برخورد هستند. محال ممکن است حال کسی را بپرسید و به شما بگوید: به تو چه مربوط!!!
3- خود سوئدی ها هم در کار پیدا کردن هزار مشکل دارند. چه برسد به مهاجران تحصیل نکرده ای که زبان هم بلد نیستند.
4- این که فرموده اند: "چیزی به نام فرهنگ سوئدی وجود ندارد" کاملا نادرست است. اتفاقا سوئدی ها به پیشینه خود بسیار افتخار میکنند.
نکته پایانی: هیچ چیز زیباتر از این نیست که در اینجا سفیران خوبی برای کشور عزیزمان باشیم و کاری کنیم که آنها با احترام به پیشینه فرهنگی ایران بنگرند.