بولتن نيوز: «مالزي، مالزي است. اروپا و آمريکا نيست. پس با اميد واهي اقدام نکنيد.» اين جمله را يکي از موسسات اعزام دانشجو به مالزي در صفحه اول وب سايتش نوشته. برعکس بيشتر اينگونه موسسات که با تعريفها و توصيفهاي وسوسهانگيز، مالزي را بهشتي توصيف ميکنند که در عين داشتن زيباييهاي طبيعي و جلوههاي مدرنيته، آنقدر کشور ارزاني نيست که مثلا با نصف هزينههاي ايران ميشود در آن زندگي کرد.
اين حرفها البته به اين معني هم نيست که تبليغات منفياي را که اين روزها در بعضي رسانههاي داخلي عليه مالزي و مخصوصا درس خواندن در آن راه افتاده تاييد کنيم.
مالزي نه بهشتي است که موسسههاي پذيرش دانشجو به خاطر کسب درآمد بيشتر برايمان تصوير ميکنند و نه آن جهنمي که اخيرا با هدف کاهش سرازير شدن سيل ايرانيها به سمت مالزي، از اين کشور نشانمان ميدهند.
مالزي، مالزي است. با خصوصيات يک کشور آسياي شرقي، با هوايي هميشه گرم و يکنواخت، بارانهاي تند استوايي و طبيعتي سرسبز و چشمنواز. کشوري سنتي اما رو به مدرن شدن، داراي سريعترين ميزان رشد در جذب توريست در دنيا، با 60درصد جمعيت مسلمان، با دانشگاههايي که خيليهايشان در رنکينگ جهاني رتبه خوبي دارند و با حدود 70هزار ايراني که حدود 15هزار نفرشان دانشجو هستند.
اين تعداد فراوان جمعيت ايراني اينجا چه ميکنند؟ چگونه زندگي ميکنند؟ از اين کشور راضياند؟ نکات مثبت و منفي اين کشور براي ما ايرانيها چيست؟ اينها و سوالهاي ديگري را از چند ايراني ساکن اين کشور پرسيديم تا شايد جوابشان به شما که براي مسافرت، تحصيل يا زندگي به مالزي فکر ميکنيد، کمک کند بهتر و راحتتر تصميم بگيريد.
مالزي کشور ارزاني است؟
يکي از اصليترين نکاتي که براي جذب دانشجو و مسافر به مالزي روي آن تاکيد ميشود هزينههاي مناسب يا گاهي ارزان تحصيل و زندگي است. اين واقعيتي است که هزينههاي زندگي در اين کشور پايينتر از مثلا اروپا يا آمريکاست و اصلا قابل مقايسه با آنها نيست، همانطور که درآمد مردم نيز بسيار پايينتر است. پس بايد اين را در نظر گرفت اينجا نسبت به کدام کشور ارزان است؟ اگر با ايران مقايسه کنيم، شايد تا چند سال پيش ميشد گفت اين حرف درست است و هزينهها معمولا شبيه ايران و گاهي حتي ارزانتر است، اما در سالهاي اخير با بالا رفتن بسيار سريع ارزش پول مالزي و در مقابل، پايين آمدن ارزش ريال، ديگر چنين ادعايي درست به نظر نميرسد.
همانطور که مهرزاد که بيش از يک سال است به همراه همسر و فرزندش به مالزي آمده ميگويد: «اولين نکتهاي که در بدو ورود به مالزي فهميدم اين بود که آنقدرها هم که ميگويند کشور ارزاني نيست. باورم نميشد کرايه تاکسي آنقدر گران باشد، البته در مقايسه با پول ما. چون چند ساعت قبلش در ايران با هزينه معقولي به فرودگاه خودمان رفته بوديم.»
او ادامه ميدهد: «بعضي از هزينههاي اينجا شبيه ايران است مثل مواد غذايي. بعضيها هم بيشتر است اما هيچوقت کمتر نيست. ضمن اينکه ما به عنوان يک خارجي که با ويزاي سرپرستي پسرم به عنوان دانشآموز مدرسه بينالمللي اينجا زندگي ميکنيم نه بهطور رسمي اجازه کار داريم و نه امکان زيادي براي يافتن شغلي حتي بهطور غيررسمي و اين عملا به معناي از جيب خوردن و خرج کردن پسانداز چندين سال در ايران است. بنابراين هر چند هم که هزينهها معقول باشد باز براي ما که درآمدي اينجا نداريم، زياد است.»
آزاده هم از دو سال پيش به همراه همسر و دخترش در مالزي زندگي ميکند. او يک شرکت خدمات مسافرتي دارد و درآمدي نسبتا مناسب با اين حال او هم ميگويد: «اگر کسي بخواهد بيايد اينجا به او ميگويم فکر نکن اينجا ارزاني و رفاه است يا ميتواني راحت کار پيدا کني. اگر دانشجو باشي که اصلا اجازه کار نداري مگر شانس بياوري و کاري غيررسمي و با حقوق کم پيدا کني. اگر هم خودت بخواهي کسب و کاري راه بيندازي آنقدر موانع و پيچ و خمها زياد است وآنقدر براي گرفتن ويزاي کار اذيت ميشوي که شايد عطايش را به لقايش ببخشي. تازه همه اينها در صورتي است که بايد پول زيادي را سرمايهگذاري کني تا بتواني مجوز فعاليت بگيري.»
پيمان دانشجوي فوق ليسانس کامپيوتر اما با اين که با نظر بقيه در مورد اندک بودن موقعيت کاري براي ايرانيها موافق است، در مورد هزينهها ميگويد: «هزينهها بد نيست، مخصوصا درمورد اجاره مسکن که به نظرم واقعا مناسب است. يا قيمت ماشين که در مقايسه با ايران در بعضي مدلها خيلي پايينتر است. فقط بايد اين را در نظر داشت که هزينههاي پنهان زيادي وجود دارد که اگر مديريت نشوند در دراز مدت آدم را دچار مشکل ميکنند. مثلا هزينههاي درمان که براي ما بهعنوان يک خارجي خيلي بالاست، يا هزينه رفتوآمد مخصوصا اگر مجبور باشيد از تاکسي استفاده کنيد. همين حالا فقط ورودي تاکسيها حدود 1300 تومان ماست که با اين افزايش سريع ارزش رينگيت مالزي در مقابل ريال معلوم نيست تا چند روز ديگر همين قدر باقي بماند. خوب البته خوبياش اين است که سيستم قطار زيرزميني و اتوبوسها نسبتا خوب و منظم کار ميکند و براي بيشتر مسيرها ميشود از آنها استفاده کرد.»
انتظاراتي که برآورده نشد
سوار تاکسي که ميشوم مثل بيشتر رانندهها سر صحبت را با اين سوال باز ميکند که ايراني هستي؟ تاييد ميکنم. دوباره ميپرسد دانشجويي؟ باز هم تاييد ميکنم. اسم دانشگاهم را که ميگويم، ميخندد، ميگويد: اوه دانشگاه ايرانيها! (راست ميگويد، بس که دانشگاه ما ايراني دارد) بعد هم شروع ميکند کلمات فارسي را پشت هم رديف کردن: سلام، چطوري؟ خوبي؟ خيلي ممنون. و اسم چند خواننده ايراني را برايم ميگويد. از قديميها تا جوانهايي که حتي اسم بعضيهايشان را نشنيدهام!
اينجا مالزي است، جايي که خيلي از معلمهاي زبان انگليسي، استادان دانشگاهها، رانندگان تاکسي و فروشندههاي مناطق توريستي، با اولين نگاه ميفهمند ايراني هستي و ميتوانند چند کلمهاي فارسي صحبت کنند. و همه اينها به مدد افزايش تصاعدي جمعيت ايرانيهاي اين کشور از 10، 12 سال گذشته به اين سو است. خيلي از ايرانيها ميآيند تا اول زبان انگليسيشان را تقويت کنند و بعد وارد دانشگاه شوند. آيا به اين هدف ميرسند؟
پيمان ميگويد: «خيليها انتظار دارند زبان انگليسيشان در مدت کوتاهي پيشرفت کند اما معمولا به چند دليل اينگونه نميشود. اول اين که زبان اول اين کشور انگليسي نيست و شما در کوچه و خيابان انگليسي نميشنويد، هر چند اغلبشان ميتوانند با خارجيها انگليسي حرف بزنند اما شما در نهايت در مورد مسائل روزمره ميتوانيد با آنها حرف بزنيد نه بيشتر. نکته دوم اين است که بيشترين تعداد دانشجويان کلاسهاي زبان را ايرانيها تشکيل ميدهند و شما درکلاسهاي زبان يا حتي بعضي کلاسهاي دانشگاه، بيشتر فارسي ميشنويد تا انگليسي.حتي خيلي از اساتيد و معلمها چند کلمهاي فارسي از دانشجويانشان ياد گرفتهاند!» پيمان البته بر اين نکته تاکيد ميکند که اين حکمي کلي نيست و هستند ايرانيهايي که با دوستي با خارجيها و فارسي حرف نزدن در کلاسها واقعا در مدت کوتاهي پيشرفت زيادي کردهاند، اما بههرحال نه به سرعت و سهولت زندگي در يک کشور انگليسي زبان. يک نکته مهم ديگر که او اشاره ميکند هزينههاي بسيار بالاي کلاسهاي زبان است. او ميگويد: «کلاسهاي زبان معتبري که معمولا ايرانيها به آن جا ميروند حداقل ماهي 500 تا 600 هزار تومان هزينه دارند. به نظر منطقيتر ميآيد که دانشجوها زبانشان را در ايران به مرحله قابل قبولي برسانند و اينجا مستقيما وارد دانشگاه شوند.»
انتظار شخصي پيمان کيفيت بالاي آموزش دانشگاهش بوده که معتقد است در زمينه مورد علاقهاش که رباتيک است، کيفيت دانشگاه قبلياش در ايران بالاتر بوده و در اين زمينه در دانشگاه فعلياش کار خاصي انجام نشده.
آرام، شادبا وجود همه اين گلهها و نکات منفي، چه چيز باعث شده اين تعداد ايراني در مالزي زندگي کنند و روز به روز هم بر تعدادشان اضافه شود؟ غير از نکات کلياي مثل عدم نياز به ويزا براي ورود اوليه به اين کشور و هزينههاي مناسبتر نسبت به اروپا و آمريکا حتما مسائل ديگري هم در اقبال مردم به اين کشور دخيل است.
اولين نکته را شايد بشود مسلمان بودن دولت و اکثريت جمعيت اين کشور دانست. بههرحال براي خيلي از خانوادههاي ايراني مهم است که فرزندشان که معمولا هم تنها و بدون آنها قرار است در کشور ديگري درس بخواند، در ميان چه مردمي و با چه خصوصيات فرهنگي زندگي ميکند. هر چند بايد توجه کرد که اسلامي بودن اين کشور به معناي مشابهت با کشور ما نيست. تنوع و گونهگوني عقايد و رفتارها اين مردم را مسالمتجو کرده است. اينها زندگي ساده و راحتي دارند، معمولا لبخند به لب دارند و زياد نميبيني که عصباني شوند يا دعوا کنند. اينها همه باعث آرامش آدم ميشود. او ادامه ميدهد: «علاوه بر اينها مسوولانشان هم به جاي پرداختن به دعواهاي سياسي انرژي خودشان را صرف ساختن و آبادي کشورشان کرده اند به طوري که درمدت کوتاهي پيشرفتهاي زيادي خصوصا در زمينه صنعت توريسم داشتهاند و الان جزو توريستپذيرترين کشورهاي جهانند.»
به نظر آزاده مثبتترين نکته مالزي متعلق به دانشجوها است، يعني نداشتن موانعي مثل کنکور که راه هر بهانهاي را براي درس نخواندن ميبندد. مساله ديگر براي آزاده اين است که او ذائقهاي کاملا ايراني دارد و اصلا با طعمها و بوهاي غذاهاي مالزي ميانهاي ندارد، به همين خاطر وجود رستورانها و فروشگاههاي متعدد ايراني از نظر او يک نعمت است. پيمان که سفرهايي به جزاير مختلف مالزي داشته، وجود اين جزاير بکر و ديدني را از نکات مثبت مالزي ميداند. علاوه بر اين او هم مانند مهرزاد معتقد است به خاطر نحوه زندگي مردم اين کشور، زندگي در اينجا همراه با آرامش نسبي و امکانات مناسب زندگي است. پيمان البته کمي از آب و هوا شاکي است و ميگويد: «تکفصل بودن و گرماي يکنواخت هواي اينجا گاهي آدم را کسل و تنبل ميکند، جوري که حس و حال انجام هيچ کاري را نداري.»
مالزي، آري يا نه؟
مهرزاد، پيمان و آزاده و خيلي از ايرانيهايي که با آنها صحبت کرديم، توصيه ميکنند مالزي کشور خوبي است براي مسافرت، متوسط است براي درس خواندن و کشور بدي است براي زندگي.
ولي در نهايت اين شما هستيد که با تحقيقات بيشتر و هدفگذاري دقيق بايد تصميم بگيريد اينجا بياييد يا نه. اما اگر قبل از هر اقدام جدي بتوانيد يک سفر يکي دو ماهه به مالزي داشته باشيد- کاري که با توجه به عدم نياز به ويزا و صدور ويزاي سه ماهه تفريحي در ورود به اين کشور، راه آساني است- شايد با حضور و لمس واقعيتهاي اين کشور، بتوانيد تصميم درستتري بگيريد.
هاجرسادات صدرهاشمی/ همشهري ماه
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com