گروه سیاسی: محمدرضا کائینی روزنامه نگار و تاریخ پژوه در یادداشت پیش رو حال و هوای روزها و ساعات پایانی عمر امام خمینی (ره) را روایت می کند و می نویسد: از صبح شنبه سیزده خرداد، حالش دگرگون شد! بهواقع امام در سه بعدازظهر همان روز، از دنیا رفت! منتها پزشکان به مدد دستگاهها تا ده و ربع آن شب، توانسته بودند ضربان را حفظ کنند! در آخرین لحظاتی که هنوز بیان داشت، خانواده را جمع کرد و گفت: «این راه سختی است، سعی کنید گناه نکنید!»
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
بهعنوان نوجوانی که دلدادهاش بودم، با پخش یکی دو سخنرانی آخرش از تلویزیون، ناخودآگاه از خود پرسیدم: آقا چرا اینقدر لاغر شده است؟...لباس روحانی، قدری انسان را حجیم میکند، اما تکیدگی او، بهقدری بود که کسوت نیز، آن را پنهان نمیکرد! یکی دو دهه بعد که با اکثر اطرافیان و پزشکان امام، مراوده یافتم، دانستم که آنها هم در معرض همین پرسش بوده و با خوشخیالی، پاسخ میگفتهاند: «در این سن، لاغری برایش خوب است!» تمام توجه اینان به قلب بود، حالآنکه پیک مرگ، درجایی دیگر از بدن ریشه میدواند! جالب است اولین کسی به بیماری مظنون شد و آن را دریافت، خودِ امام بود! به پزشکش از علائمی خبر داد که آنها را به دو آندوسکوپی توانفرسا سوق داد! نتیجه اما تکاندهنده بود: سرطان معده و عملی که هر چه زودتر باید انجام داد! پیر اما با آرامشی عجیب با این پدیده روبرو شد:
«نه تقصیر شماست و نه تقصیر من! تقصیر این شناسنامه است که عمرش زیاد شده و باید به روی آن، قلمِ سرخ بخورد!»
در آن ده روزی که در بیمارستان حیات داشت، یکی دو بار به فضای بازآورده بودنش. پرسیده بود: «احمد، این ساختمان روبرو کجاست؟» و فرزند در پاسخ: «آقا، این همان ساختمان حسینیه است، همیشه از حیاط منزل آن را میدیدید و الآن در اینجا. چند روز بستری هستید و دوباره، به منزل و کارهایتان برمیگردید!» و هم او جواب میشنود: «من میمیرم، در همین چند روز آینده!».
از صبح شنبه سیزده خرداد، حالش دگرگون شد! بهواقع امام در سه بعدازظهر همان روز، از دنیا رفت! منتها پزشکان به مدد دستگاهها تا ده و ربع آن شب، توانسته بودند ضربان را حفظ کنند! در آخرین لحظاتی که هنوز بیان داشت، خانواده را جمع کرد و گفت: «این راه سختی است، سعی کنید گناه نکنید!». پزشکان بهمحض بروز علائم، به فرزندش گفته بودند: «آقا تا چند ساعت دیگر، بیشتر بیان ندارد! اگر میخواهی چیزی بپرسی، فرصت را غنیمت شمار!». فرزند تا به اتاق پدر وارد شد، اما او را در حال نماز دید و دریغش آمد تا خلوت قدسیاش را، بر هم بزند! او که عمرش تجلی قُرب بهحق و فنای در آن بود، واپسین لحظات را نیز، به نماز گذراند! به شهادت آنان که در جوار بسترش بودند، از وخامت حال تا مفارقت از حیات، بیش از صدبار شهادتین گفت!
این پایانِ حیات جسمانی مردی بود که بهیقین، همواره به نام و پیام، در گستره تاریخ میتوان او را دید! وی در سیودو سال پیش، در چنین ساعاتی، حضوری بیمنتها را آغاز کرد! یادش گرامی باد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
سیل دودی شد و بر خاست ز ویرانه ما .