کد خبر: ۷۰۳۶۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
روایتی از عباس طاهری از نحوه به شهادت رسیدن پدرش در سوریه

شهیدی که شوق پرواز داشت

کلا عادت کرده بودم به چک‌کردن کانال های اخبار سوریه... خبر آمد گروهی در سوریه شهید شدند مثل همیشه با کمی نگرانی از کنارش گذشتم... به خودم گفتم الان ۳۴ روز است رفته بعیده به این زودی اتفاقی براش بیفته...

گروه اجتماعی - عباس طاهری طی یادداشتی در کانال شخصی تلگرامی خود نوشت: کلا عادت کرده بودم به چک‌کردن کانال های اخبار سوریه... خبر آمد گروهی در سوریه شهید شدند مثل همیشه با کمی نگرانی از کنارش گذشتم... به خودم گفتم الان ۳۴ روز است رفته بعیده به این زودی اتفاقی براش بیفته...بیخیال شدم و نمازمغربم را قامت بستم

به گزارش بولتن نیوز، بین دو نماز داشتم با خودم فکر میکردم من همه توانم مثل پدر شهید علی منیف اشمر که خبر شهادت فرزندش را از تلویزیون شنید و فقط گفت ربنا تقبل منا هذا القربان عمل کنم؟


تلفنم زنگ خورد... امین که مدت ها بود با من تماس نگرفته بود خیلی سرحال حال و احوال کرد و پرسید: راستی تویی تیر و طایفه تان سعید دارید؟گفتم چطور؟زنده است؟پدرمه!
با تته پته گفت آره امروز دیدمش پیش نماز بود
گفتم امین! تو توی تعاون هستی مدتهاست به من زنگ نزدی معلومه برای پدرم اتفاقی افتاده...
پیچوند اما من پیش خودم گفتم ربنا تقبل منا هذا القربان...
فردا صبحش عبدالله زنگ زد و گفت عباس بابات عاشورایی شد! این شاید رسمی ترین خبری بود که بهم دادند... و بعد از آن من باید خبر را به همه می رساندم... و چه کار سختی بود...
فدای دل سوخته ات یا زینب کبری...

پ/ن: این فیلم آخرین تصاویر زنده پدرم است همراه با شهید شیخ جابر زهیری که خونشان با هم آمیخت و کنار هم بال باز کردند...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۳
0
0
خوش بحالشون . هزاران صلوات
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین