* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "آینه تمام نما"به قلم حسام
الدین برومند آورده است :سال 2012 از امروز در حالی شروع شده است که سال
گذشته - 2011 - تحت تاثیر بیداری اسلامی ملت های منطقه خاورمیانه و شمال
آفریقا سپری شد و حتی پهنه این بیداری به قلب اروپا و آمریکا کشیده شد و
اکنون جنبش تسخیر وال استریت بیش از 3 ماه است که گلوی نظام سرمایه داری را
به سختی می فشارد.
رفتار شناسی حرکت عظیم ملت ها در بستر بیداری اسلامی علیه حکومت های
دیکتاتوری و دست نشاندگان و سرسپردگان مهره های آمریکایی از یکسو و شورش
جنبش 99 درصدی آمریکایی ها بر ضد مدل حکومتی کاپیتالیستی از سوی دیگر؛
حکایت از آن دارد که سیاست های آمریکایی با «نه» تاریخی مردم و افکار عمومی
روبرو است.
از اواخر روزهای پایانی سال 2010 - 17 دسامبر - که انقلاب های منطقه شعله
گرفت تمامی تلاش آمریکا و متحدانش، برای مصادره انقلاب ها و قیام ها و
منحرف کردن جهت اسلامی و مردمی آن به کار گرفته شده است ولی علی رغم توطئه
ها و سناریوهای پی درپی، این هدف شوم محقق نگشت و آن توطئه ها و کارشکنی ها
نگرفت بلکه بر اثر ایستادگی و مقاومت ملت ها، انقلاب ها قد کشید و هر روز
سردرگمی و استیصال آمریکایی ها برای مهار خیزش و خروش افکار عمومی منطقه
بیش تر نمایان و عیان گشته است.
مشکل آمریکایی ها اما در سال جاری دو چندان خواهد شد چرا که جنبش تسخیر وال
استریت که 3 ماهه آخر سال گذشته قد علم کرد اکنون علاوه بر فراگیری در 82
کشور و بیش از 1200 شهر به مرحله تثبیت رسیده و نه تنها سرکوب آن شدنی نیست
بلکه حتی با لطایف الحیل و حقه بازی سیاستمداران لیبرال، براندازی و
واژگونی آن ناشدنی است.
نکته ای که در این میان حائز اهمیت است ارتباط معنادار قیام ها و انقلاب
های ملت های مسلمان منطقه با جنبش و بیداری افکار عمومی در آمریکا و
اروپاست که در هر دو آنچه مشترک است این واقعیت غیرقابل انکار است که هر
روز از هم تاثیر می گیرند و بر میزان ایستادگی نسبت به خواسته هایشان می
افزایند و پافشاری بیشتری را به خرج می دهند.
به عنوان نمونه در بحبوحه شکل گیری جنبش تسخیر وال استریت، جوانان نیویورکی
با اصرار ورزیدن بر تداوم حرکت های اعتراضی شان تصریح می کنند در منهتن
همچون جوانان مصری در میدان التحریر به تجمعات و راهپیمایی ها ادامه می
دهند.
بنابراین بدون کمترین تردیدی و براساس شواهد و قرائن موجود می توان پیش
بینی کرد آمریکا و نظام سلطه در سال 2012 این ترفند را به عنوان یک هدف
استراتژیک دنبال کرده و بصورت ویژه در دستور کار خود قرار می دهند تا در
وهله اول ملت های مسلمان منطقه را از پیگیری خواسته هایشان منصرف نمایند.
از جمله تاکتیک ها که برای این منظور به کار می گیرند، القای این توهم است
که تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تحت مدیریت آمریکا!! و حرکت به
سوی دموکراسی غربی است و با قدرت رسانه ای و تحرکات دیپلماسی وانمود می
کنند تحولات منطقه یک پروژه آمریکایی است تا اراده افکار عمومی و ملت های
منطقه را با این تردیدافکنی به حاشیه رانده و در نهایت عزم آنها را به سستی
و سرخوردگی سوق دهند.
در ذیل تاکتیک یاد شده آنچه مایه تاسف است این که برخی ها خواسته یا
ناخواسته اسیر این فضای ساختگی و تصنعی می شوند و برای آنکه توهم شان را
نسبت به این موضوع بپوشانند آدرس های غلط می دهند و از جمله به برخی رفت و
آمدهای در منطقه به اصطلاح استناد می کنند تا نشان دهند پشت پرده رخدادها و
تغییر و تحولات منطقه، آمریکایی ها هستند!
گفتنی است؛ اکنون سناتور جان لیبرمن عضو ارشد سنای آمریکا به اسرائیل سفر کرده و قرار است در ادامه به لیبی و تونس نیز سفر کند.
در آغاز تحولات منطقه ای و ماههای بعد از آن نیز چند بار مقامات آمریکایی
به منطقه سفر کرده بودند که بعضی از آن دیدارها به فضای رسانه درز داده شد.
همچنانکه در ماه جاری میلادی رسانه های غربی و صهیونیستی از سفر ژنرال
«مارتین دیمبسی» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به اسرائیل خبر می دهند ضمن
آنکه از پس فردا- روز سه شنبه- «وندی شرمن» معاون وزیر خارجه آمریکا مشخصا
به عربستان و امارات سفر خواهد کرد.
اکنون در نگاهی کلان تر و با توجه به گذشت یک سال از تحولات منطقه باید این
ادعا را که هر از چندگاهی به پیش کشیده می شود و این تحولات را بازی بزرگ
آمریکایی ها می داند مورد ارزیابی و واکاوی قرار داد که در همین زمینه
نکاتی قابل طرح است:
1- از جمله شاخص های ارزیابی رفتار آمریکایی ها در صحنه تصمیم گیری های
سیاسی مسئله رژیم صهیونیستی است. به عبارت دیگر آنچه که محرز و غیرقابل
خدشه است و بارها مقامات ارشد آمریکایی نیز بدان اقرار کرده اند این است که
منافع واشنگتن و تل آویو کاملا درهم تنیده بوده و جدا از یکدیگر تعریف نمی
شود.
همین چندی پیش بود که باراک اوباما صریحا اعلام کرد: «اسرائیل هم پیمان
ماست» خب؛ با این شاخص کاملا پیداست که تحولات منطقه به ضرر اسرائیل بوده و
این رژیم را در انزوای مرگبار قرار داده که خود گویای آن است که مدیریت
تحولات منطقه در دست آمریکایی ها نیست.
رسانه های صهیونیستی و مقامات ارشد تل آویو از همان روزهای اول تحولات
منطقه ترس و تشویش خاطر خود را پنهان نکردند. هاآرتص چند ماه پس از موج
بیداری اسلامی از آن به عنوان «بهمن اسلامی خاورمیانه» یاد کرد که اسرائیل
را زیر گرفته و منهدم خواهد کرد.
آیا این عجز آشکار صهیونیست ها درباره بیداری اسلامی قابل انکار است که
جروزالم پست می نویسد: «موج بیداری اسلامی آینده اسرائیل را به خطر انداخته
است.» و آیا این خطر بزرگ و سرنوشت ساز برای رژیم صهیونیستی که با آمریکا
هم پیمان است ناشی از مدیریت پشت پرده تحولات از سوی واشنگتن است؟!
در همین راستا سؤالی که به میان می آید این است که آیا تصرف سفارت رژیم
صهیونیستی در قاهره توسط جوانان انقلابی مصر نیز ناشی از مدیریت آمریکایی
ها است؟! و آیا...
2- اگر این فرضیه را بپذیریم که تحولات منطقه بازی آمریکایی ها است تا
اهداف و پروژه های خودشان را عملیاتی نمایند قطعا در یک سال گذشته باید
آمریکایی ها جا پایی محکم تر در منطقه برای خود ایجاد می کردند و این در
حالی است که وضعیت کاملا معکوس است و آمریکایی ها در شرایطی ذلت بار مجبور
شدند تا نظامیان خود را از منطقه خارج کنند که اکنون در عراق موقعیت
آمریکایی ها به نوشته واشنگتن پست، باخت- باخت است.
3- شاخص دیگری که به وضوح نشان می دهد آمریکا قدرت مدیریت تحولات منطقه را
نداشته است انتخابات هایی است که طی یک سال گذشته در کشورهای مسلمان منطقه
برگزار شده است. بدون استثناء خروجی تمامی این انتخابات در تونس، مصر و
مراکش پیروزی اسلامگرایان بوده که خواسته اولیه آنها بر پیروی از الگویی
متفاوت از دموکراسی آمریکایی بوده است.
این حقیقت علی رغم تمام شلتاق ها و هیاهوی رسانه ای مبنی بر این که ملت های
مسلمان به سوی نظام دموکراتیک- بخوانید الگوی لیبرال دموکراسی- حرکت می
کنند به گونه ای است که ماه گذشته هاآرتص در تحلیلی اعتراف می کند ائتلاف
جدید اسلامگرایان، اسلام آمریکایی و یا اسلام اردوغانی نیست بلکه اسلامی
است که خطری واقعی برای موجودیت اسرائیل دارد.
جالب اینجاست که حتی هنری کیسینجر سیاستمدار و استراتژیست برجسته آمریکایی
به تازگی تصریح می کند: «مردم خاورمیانه خواستار دموکراسی به شیوه غربی
نیستند» و بعد می افزاید: «عامل انقلاب ها در خاورمیانه درد و رنج و تنفر
از آمریکا و حاکمان متحد آمریکا در منطقه است که سال ها در دل مردم انباشته
شده است.
4- نکته ای که باید به بند قبلی علاوه کرد این است که پیروزی اسلامگراها در
انتخابات بر اثر تحولات منطقه در شرایطی است که دولت های سقوط کرده و
حاکمان دیکتاتور جزو متحدین استراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی محسوب می
شدند و نبود آنها پیامدهای بسیار منفی برای واشنگتن و تل آویو داشته است.
به عنوان نمونه با سقوط دولت حسنی مبارک، اولین اتفاقی که می افتد این است
که ملت مصر خواهان لغو پیمان کمپ دیوید هستند که این موضوع هراس شدید
مقامات صهیونیستی را در پی داشته است. با این وضعیت آیا می توان حکم کرد که
پشت پرده تحولات منطقه، آمریکا است؟
5- اتفاق دیگری که در اثر تحولات منطقه به وقوع پیوسته است برملا شدن سیمای
بدون رتوش آمریکا در نقض فاحش حقوق بشر است که طی ماه های گذشته افکار
عمومی منطقه به وضوح در بحرین، لیبی، سوریه و ... نقش جنایتکارانه آمریکا
را در سرکوب خواست ملت ها دیدند و از بن جان دریافتند که حنای حقوق بشر
آمریکا رنگ ندارد.
6- شاخص دیگری که نمی توان بدان اشاره نکرد جمهوری اسلامی ایران است. در یک
سال گذشته حتی دشمنان نشان دار ایران اسلامی اعتراف دارند که موقعیت ایران
بصورت فزاینده مقتدرتر از گذشته است. دان مریدور معاون نتانیاهو خود دست
به قلم می شود و در جروزالم پست می نگارد: «با بررسی تحولات منطقه گسترش
نفوذ و قدرت نرم ایران در مقابل هژمونی آمریکا قرار گرفته است» نمونه ها
بسیار است اما این اعتراف فارین پالیسی خواندنی است که در تفسیر تحولات
منطقه خاطرنشان می کند؛ مختصات منطقه به سود ایران در حال تغییر است.
و بالاخره اگرچه گفتنی ها در این زمینه بسیار است ولی تنها به این نکته
بسنده می کنیم و می پرسیم این سؤال جمع بندی مبحث است که این چه مدیریتی از
سوی آمریکا است که همه تغییرات و تحولات منطقه را به نفع «جبهه مقاومت» و
«نهضت بیداری اسلامی» و الگویی به نام «جمهوری اسلامی» رقم زده است؟
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "ضرورت تحرک در دیپلماسی خارجی"به
قلم محمود فرشیدی آورده است:سفرا و مسئولان وزارت امور خارجه با رهبر
انقلاب اسلامی، روز چهارشنبه هفته گذشته دیداری داشتند و معظمله نکات مهمی
را مورد تأکید قرار دادند که در شرایط پیچیده و حسّاس کنونی، تأمل در آنها
ضرورتی مضاعف یافته است و میتوان از لابهلای کلمات این رهنمود، با رسالت
خطیر سفیران جمهوری اسلامی در دفاع از کیان کشور و دستاوردهای انقلاب و
هویت ملی و آرمانهای شهیدان، بیش از پیش آشنا شد. سنگینی مسئولیت خطیر
سفارت، این سئوال را به ذهن متبادر میسازد که چه کسانی میتوانند از عهده
ایفای آن برآیند و سفیران ملت ایران باید دارای چه خصوصیات و توانمندیهایی
باشند؟
پاسخ رهبری به این سئوال آن است که:
«سفیران ایران نماینده نظامی هستند، که ذات مستکبران با ماهیت اسلامی آن در تضاد عمیق است.»
بنابراین اهداف این نظام انقلابی و مستکبرستیز را تنها سفیران انقلابی
میتوانند پیگیری کنند و لذا معیارهای گزینش اولیه افراد برای جذب در
دستگاه دیپلماسی خارجی میبایست بسیار سختگیرانهتر از غالب دستگاهها باشد و
صلاحیتهای اعتقادی، خانوادگی و استعدادی آنان باید بسیار بالاتر از
شاخصهای معمول در نظر گرفته شود تا مبادا کسانی بر این مسند تکیه بزنند که
واجد شرایط نیستند و ضرباتی بر پیکره سیاست خارجی کشور وارد آورند.
سئوال دیگر آن است که چه خطراتی سفیران برگزیده را تهدید میکند؟
طبعاً سفرای کشور با توجه به موقعیت جغرافیایی محل خدمت، در معرض آسیبهای
فراوان قرار میگیرند و به دلیل دوری از مردم انقلابی ایران و فرهنگ و
معنویات و فضای اسلامی جامعه و نیز با توجه به آنکه در معرض بمباران
تبلیغات بیگانگان هستند، زمینه تأثیرپذیری آنان از فرهنگ و اطلاعرسانیهای
بیگانگان و خودباختگی و انفعال در برابر آن بیشتر است.
رهبر فرزانه انقلاب، آغاز این گونه انحرافات را با «رخنههای کوچک» محتمل
دانستند و لذا بر «ضرورت مراقبت معنوی از خانواده و هوشیاری در مقابل
رخنههای کوچک» تأکید فرمودند و تأکیدی که معظمله همواره بر لزوم نظارت
سفیران بر روند تربیتی فرزندانشان و تحصیل آنان در مدارس ایرانی خارج از
کشور داشتهاند را باید از همین منظر مورد توجه قرار داد. آماری هم که مدتی
پیش از طرف دستگاههای اطلاعاتی انتشار یافت و گویای آن بود که تعدادی از
فرزندان مسئولان و سفیران، اقامت و حتی تابعیت دیگر کشورها را پذیرفتهاند،
مؤید اهمیت اعمال این نظارت است.
اگرچه شخصیتهایی که این رسالت خطیر را پذیرفتهاند خود در مراقبت نفسانی
خویش و خانواده خویش، مسئولیتی سنگین دارند و باید بکوشند از واقعیات و
اخبار و دستاوردهای کشور باخبر شوند اما در عین حال نمیتوان ضرورت ارائه
تحلیلهای روزآمد و اطلاعرسانی مستمر و نظارت بیرونی بر رفتار و عملکرد
آنان را توسط دستگاهها و واحدهای مسئول نادیده گرفت و انتظار میرود که
وزارت خارجه و دیگر دستگاههای مسئول، ارزیابی واقعبینانه و روزآمدی از
عملکرد سفیران داشته باشند همچنان که ضرورت دارد در این شرایط حسّاس، با
توجه به نقش تعیینکننده دیپلماسی خارجی، مجلس شورای اسلامی هم، نظارت
دقیقتری بر روند امور این وزارتخانه اعمال نماید.
نکته قابل توجه دیگر ضرورت حاکمیت اصول سهگانه عزت، حکمت و مصلحت بر کلیه
برنامهریزیها و سیاستهای وزارت خارجه و اقدامات و مذاکرات سفیران است که
البته سهل و ممتنع به نظر میرسد یعنی در فضای مرسوم و حاکم بر دیپلماسی که
چانهزنی و بدهبستان است، ایستادگی بر سر اصول و دفاع از ارزشهای انقلاب،
پیچیدگیهای خاص خود را دارد. مقام معظم رهبری در این زمینه فرمودند:
«پیروزی در میز مذاکره، نیازمند هوشمندی، ظرافت، اعتماد به نفس، استحکام
عقلانی و تحمیل استدلال برطرف مقابل است که دستیابی حقیقی به این عوامل، با
اخلاص و توکل و معنویت امکانپذیر است.»
مردم ایران انتظار دارند در شرایط حسّاس کنونی، وزارت خارجه و سفیران نظام
اسلامی در دو عرصه با تمام توان برای جهادی دیپلماتیک همت گمارند:
عرصه اول، حضور فعال در صحنه بینالمللی برای حمایت از حرکت عظیم ملتهاست
که به تعبیر رهبر گرانقدر «نشانه بیداری آنهاست و صبغه اسلامی دارد.» و در
تعبیری دیگر فرمودند:
«شعارهای ملت ایران اکنون در کشورهایی شنیده میشود که 30 سال با این ملت دشمنی کردهاند.»
در این موقعیت سرنوشتساز که نظام سلطه جهانی، دستخوش دگرگونی است،ملت
ایران از دستگاه دیپلماسی خارجی کشور، انتظار حضوری بسیار فعال دارد اما
متأسفانه گاهی نه تنها تحرک لازم و مورد انتظار در این زمینه مشاهده
نمیشود بلکه در بعضی موارد نظیر مسائل کشور سوریه، سیاستهای نظام اسلامی
اعمال نمیشود و حمایتهای کافی به عمل نمیآید. یا «حرف نو نظام اسلامی،
یعنی حضور توامان مردم و ارزشهای الهی در جامعه» چنانکه باید در عرصه
بینالمللی تبیین نمیشود و حتی در ارتباط با حرکت بیداری اسلامی، «برخی
تصور میکنند آمریکا در پشت صحنه در حال مدیریت این تحولات است اما این
تحلیل توهم محض است.»
عرصه دوم، ضرورت حضور فعال دستگاه دیپلماسی خارجی کشور برای خنثی کردن
سیاستهای آمریکا و نظام استکبار جهانی علیه ایران است، حق ملت انقلابی
ایران است که دستگاه دیپلماسی خارجی کشور همانند سالهای نخست پیروزی انقلاب
با روحیهای انقلابی، طرحهای نظام سلطه جهانی، اعم از تحریم دیپلماتیک،
تحریم اقتصادی، صدور قطعنامه، سازماندهی اپوزیسیون داخل و خارج و
فتنهانگیزی در ایام انتخابات آتی و نظایر آن را با درایت و توکل خنثی سازد
و با پشتیبانی ملت، توطئه جریانهای انحرافی و فتنهآفرین را آشکار کند و
از حریم حقوقی دستگاه دیپلماسی خارجی کشور دفاع نماید و مانع دخالتهای
موازی و کارشکنانه برخی افراد و شوراها در امور این وزارتخانه شود.
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "هشدارنسبت به سلامت روانی جامعه
"به قلم حمیدرضا عسگری آورده است :تنش های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در هر
کشوری باعث ایجاد فشار و استرس روانی بر جامعه می گردد. افزایش نگرانی ها
درمورد هریک از این مولفه ها تبعات منفی برای سلامت روانی جامعه دارد که
بعضا جبران ناپذیزمی باشد.
این سه گزینه سرمنشا اکثر نارسایی های اجتماعی است اما تمام آن نیست و ما
به سبب محدودیت های این نوشتار به صورت کلی به بخشی از این معضلات اشاره می
کنیم. قابل توجه است که هدف از قرار دادن این سه مولفه درکنار هم، سیاه
نمایی نسبت به اوضاع کلی جامعه نمی باشد وهدف از مطرح کردن این معضلات، چشم
پوشی از نقاط قدرت و محسنات جامعه نیست. بلکه هدف از طرح این بحث گوشزدی
به مسولان در راستای برطرف ساختن این دست مشکلات می باشد.
درمورد تبعات اجتماعی این فشارهای روانی باید به زندگی روزمره مردم در کوچه
و خیابان نگاه کرد تا همه چیز دستگیرتان شود. هرچند تلخ است اما باید آن
را پذیرفت. باید پذیرفت که با گسترش علم و تکنولوژی، گسترش رسانه های
ارتباطی و ماهواره ها دیگر نمی توان انتظار داشت که رفتار فرد بر اساس و
اسلوب سنتی خانواده ها شکل بگیرد و از الگوی مشخص پیروی کند. کاملا مشخص
است که کنش های افراد با توجه به شرایط و جوی که برای زندگی آنها فراهم شده
تاثیر می پذیرند. حال برخی از معضلات اجتماعی را که در جامعه ما افراد به
آن دچار هستند و موجب افزایش فشارهای روانی برآنها می گردد را برمی شماریم:
- تغییر نوع رفتار و کنش خانواده ها؛ سبب شده تا دیگر فرد نتواند مشکلات
خود را در خانواده مطرح و برطرف نماید. درحال حاضر با تغییر نوع ارتباط
اعضای خانواده نقش پدر و مادر به عنوان سامان دهنده رفتار افراد خانواده،
نقش بی بدیل خود را از دست داده است. البته نمی توان به تغییرات و تحولات
در عرصه جهانی چشم پوشید.امروز افزایش شبکه های ماهواره ای و وسایل ارتباط
جمعی، فرد را به سمت انزوا و تنهایی رهنمون می کند و عالمی را برای او
تداعی می سازد که درآن باید به تنهایی مشکلات خود را حل کند و کاری به
دیگران نداشته باشد. لذا شخص با موجی از فشارها و استرس های روانی روبه رو
می شود که باید به تنهایی با آن مقابله کند.
- افزایش خشونت؛ این مولفه را درمیان رفتار روزمره مردم درقالب نزاع های
خیابانی می توان به وفور مشاهده کرد. بی حوصلگی به سبب تحمل فشارهای روانی
باعث شده تا روزانه بسیاری از مردم درسطح شهر برسر مسائل بی ارزش با هم
نزاع کنند.
- آلودگی هوا؛ شاید در مورد افزایش فشارهای روانی بی ربط جلوه کند. اما
براساس نظر کارشناسان پزشکی افزایش آلودگی هوا و استنشاق گازهای سمی، سیستم
عصبی بدن را دچار اختلال می کند و اولین واکنش آن بی حوصلگی و خستگی مفرط
می باشد.
- کمبود تفریحات سالم در بین جوانان؛ جوان خسته جامعه ما که دچار فشار
روانی شده، احتیاج به آرام بخش و مسکن دارد، باید فضایی برای وی فراهم شود
تا انرژی از دست رفته خود را بازیابی کند. یکی از دلایل کشیده شدن جوانان
به سمت مصرف سیگار، قلیان و متاسفانه مواد مخدر به سبب همین کمبود تفریحات
سالم درجامعه می باشد. اما در شهرستان ها این معضل واقعا چشمگیر است.
- افزایش سرقت، کیف قاپی و فروش مواد مخدر در بین جوانان به سبب نبود فضای
مناسب اشتغال که این امر خود باعث افزایش مصرف مواد مخدر در جامعه گردیده و
خانواده ها را در مواجهه با این معضلات دچار نگرانی کرده است.
- تجاوز به حریم خصوصی افراد و رخ دادن حوادثی همچون کاشمر و خمینی شهر
اصفهان که باعث رعب و وحشت در جامعه و افزایش فشارهای روانی می گردد.
- افزایش تمایل جوانان برای خروج غیرقانونی از کشور و کارکردن در کشورهای
خارجی و رخ دادن حوادثی همچون غرق شدن لنج مسافربری در اندونزی که 40
ایرانی در آن حضور داشتند، نشان از افزایش فشارها بر جوانان می باشد که
حاضرند چنین خطرهایی را به جان بخرند.
شاید عامل اقتصادی را به طور مستقیم نتوان در بحث معضلات اجتماعی وارد کرد
اما غیر مستقیم عامل بسیاری از استرس های روانی جامعه می باشد. نبود ثبات و
مشخص نبودن آینده اقتصادی باعث سرخوردگی و افزایش استرس درمردم می گردد.
- عدم اطمینان از آینده شغلی با کاهش نیرو از سوی نهادهای مختلف اداری،
کارخانجات صنعتی و واحدهای تولیدی باعث ناامیدی شاغلین گردیده است.
- افزایش بیکاری در بین تحصیل کردگان کنونی باعث سرخوردگی دانشجویانی شده
است که درحال تحصیل هستند و اکثرا نسبت به آینده شغلی ناامید هستند.
- تامین هزینه های زندگی به سبب رشد بی رویه تورم قشرکثیری از جامعه را
دچار مشکل کرده است و استرس فراوانی را برسرپرست های خانوار وارد آورده
است.
- بی برنامگی در نظام اقتصادی عامل دیگری در افزایش این فشارهای روانی است.
به عنوان مثال همین وضعیت نابسامان بازار ارز و طلا نشان از استرس و
دستپاچگی مردم برای بهبود وضعیت اقتصادیشان می باشد.
- افزایش آمار فسادهای مالی این تفکر را در مردم ایجاد کرده که نظام
اقتصادی کشور نمی تواند قابل اطمینان باشد و دچار باند بازی و سوء مدیریت
گردیده است.
آنچه گفته شد تنها گوشه ای از فشارهای روانی در زمینه اقتصادی بود که مردم
با آن رو به رو هستند. اما این فشارها در بعد سیاسی نیز به سبب تحولاتی که
درعرصه بین الملل برای کشورمان ایجاد شده افزایش یافته است.
- افزایش تنش های سیاسی بین ایران و غرب در چند وقت گذشته نگرانی هایی را
برای مردم به وجود آورده و باورهای جامعه رابه این سمت سوق داده که، اکثر
کشورهای دنیا بر علیه کشورمان هستند.
- امری طبیعی است که اگر کشوری از سوی کشور یا کشورهای دیگری به حمله نظامی
تهدید شود، موجی از نگرانی برای مردم آن جامعه پدید آید. جامعه ما هم از
این قاعده مستثنی نیست. این تهدیدها هرچند تبلیغاتی باشد، تاثیر فراوانی بر
جامعه و فعالیت های اقتصادی مردم دارد.
- این تنش های سیاسی باعث شده تا اکثر کشورهای دنیا برعلیه کشورمان موضع
بگیرند ویا حداقل جزء حامیان ما نباشند. تاثیرات این هجمه های سیاسی را می
توان در برخورد آنها با شهروندان و مسافران ایرانی مشاهده کرد. اینکه یک
ایرانی را به چشم یک انسان خشن نگاه کنند برای مردم ما غیرقابل تحمل است.
آنچه در بالا آمد شاید نتواند بیانگر تمام زوایای این فشارهای روانی
برجامعه باشد، اما تلنگری بود تا باردیگر نسبت وضعیت سلامت روانی مردم توجه
بیشتری گردد. نمی توان انتظار داشت با وجود این حجم از مشکلات جامعه ای
سالم و با طراوت داشته باشیم.
* مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "پاسخ به آیندگان بر عهده کیست
؟"به قلم منصور فرزامی آورده است:از مراجعه به آرای عمومی در 10 و 11
فروردین 58 که مردم دست به انقلاب برده ایران با شوری وصف ناشدنی به جمهوری
اسلامی «آری» گفتند، بیش از سی سال گذشته است و در این سال های به عمر یک
نسل، بیش از سی بار، مردم به پای صندوق های «رای» آمده اند که همه این سال
ها و تکرارها در سایه روشن حافظه مردم محفوظ است . حال در آستانه آزمونی
دیگر، به صراحت بگویم که در جمع جوانان دانشگاهی که آینده سازان آتی کشورند
و بازاریان که نبض اقتصاد را در دست دارند و در پرس و جوی احوال طبقات
عزیز دیگر، هیچ گاه چنین فضای سنگینی را به یاد ندارم. نوعی بی اعتمادی و
افسردگی در بیان و تلقی مردم عزیز ماست. چراها و اما و اگرهایی هست و حکمت
اندیشان جامعه هم این ها را می دانند ولی چرا کنار گرفته اند و جهت تلطیف
این فضای سنگین و ملالآور، قدمی بر نمی دارند، نمی دانم! آیا حفظ مصلحت است
یا حب مقام یا حفظ جاه; یا سلامت را «برکنار» می بینند! آگاهان، درست گفته
اند که هر رایی که در صندوق ها می اندازیم، موثرتر از موشک به اردوی دشمن
است و راست گفته اند که «جامعه یک صدا، جامعه مرده ای است ». حرف درستی است
که: «آدم های کوچک نباید وارد مجلس شوند » و... اینها همه، شعارهای
شعورمندی است اما « به عمل کار برآید به سخندانی نیست ».
فضا، حاکی از آن است که انگار، انتخاباتی صنفی و قبیله ای در پیش است، نه
خیزشی ملی و فراگیر جهت تضمین آینده نظام ! اگر حقی بر مردم مترتب است که
هست، پس «حق» گرفتنی است. در موضع انفعالی و انزوا، نتیجه ای حاصل نمی شود.
این چنین نیست که طرف مقابل چیزی را به رقت عاطفه تعارف کند. ایران و
انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، متعلق به همه ایرانیان است. برابر نص
قانون اساسی، شهروند درجه یک و دو، در میان نیست . اگر می پنداریم که طیفی ،
قدرت و ثروت را «کنز» کرده است، با حضور در صحنه، برابر قانون، احقاق حق
کنیم. نیامدن یک گروه، کعبه آمال گروه دیگر هم نخواهد بود; چراغ بخت کسی تا
به صبح، روشن نیست:
دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر برد
تمامی سلایق سیاسی و نحله های فکری در چارچوب قانون، اعم از اصلاح طلبی و
اصول گرایی، جاذبه و دافعه و مخالفان و مدافعانی دارد. این سلیقه ها، یک
فکر و عقیده است، شخص نیست. در حکومت های مردمی و مردم سالاری، هر گروهی
برای ساختن و اداره و آبادانی کشور، طرح و برنامه ای دارد. نه کسی را قصد
خیانت است و نه داعیه ای برای بیرون کردن طرف مقابل از صحنه، معقول و
پذیرفتنی است. تحمل یکدیگر، سعه صدر و بردباری می خواهد. باید مکمل طرح و
اندیشه های هم باشیم. این تلقی ویرانگر خواهد بود که خیال کنیم، ما خادم و
دیگران، خائن اند. چون معضلات کشور، متعلق به همه مردم ایران است، پس حل
مشکل هم باید بر ذمه قاطبه ملت ایران باشد . تجربه کرده ایم که تفکر ایذایی
و سلبی و اتهام، هرگز پاسخی مناسب برای اصلاح امور و آبادانی ایران و
تعالی انسان نیست.
بدیهی است که جهت اقبال عمومی باید زمینه را فراهم کرد. شور و نشاط
انتخابات، موج می خواهد. انگیزه می طلبد . اگر خواهان حضور چهل میلیون رای
دهنده در پای صندوق های آرا هستیم، مقدمات و ملزومات آن را فراهم کنیم.
بیاییم ، بستر حضور کسانی را فراهم کنیم که استقلال شخصیتی دارند و با ثبات
عقیده ، متاثر از حواشی و آمران غیرمسئول نیستند و در تفکرشان، کشور و
نظام و آینده انقلاب، بیش از منافع شخصی و گروهی آنان می ارزد و به راستی،
مجلس را در راس امور می دانند; و نه در زبان، که در عمل به این اصول پای
بندند و در نظارت توان آن را دارند که قدم به عقب نگذارند. کسانی که
توانمندیهای کشور و دنیا را می شناسند و حقوق مسلم شهروندان ایرانی، در هر
کجا که زندگی می کنند، مطمح نظر ایشان است و حق الناس را می شناسند و رای
مردم مخلص را پاس می دارند و چون بر کرسی های سبز می نشینند، آنی از یاد حق
و خلق، غفلت ندارند.
به امید حضور آن کسان و آن زمینه و آن موج و آن شناخت حقایق. در صورت غفلت و سکوت و یاس، پاسخ به آیندگان، بر عهده کیست؟
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "اروپای سال جدید میلادی کجا
ایستاده است؟ " آورده است:سال 2011 میلادی پایان یافت و تعداد زیادی از
کشورهای جهان قدم به سالی جدید گذاشتند که از هم اکنون افق چندان
امیدوارکنندهای برای آن از سوی کارشناسان و ناظران پیشبینی نمیشود،
خصوصا از نظر اقتصاد و معیشت عمومی.
جهان در حالی با سال 2011 میلادی وداع گفت که بسیاری از کشورهای دنیا در آن
با مشکلات و معضلات متعددی در حوزههای سیاسی و اقتصادی مواجه بودند؛
مشکلاتی که دامنه اثرگذاری آنها بیتردید نه تنها در سال جدید بلکه تا
سالها گسترش خواهد داشت.
در میان انبوه حوادث و اتفاقاتی که جهانیان در سال 2011 میلادی شاهد آن
بودند، بیشک تحولات و اتفاقات حوزه اقتصاد بیش از سایر رویدادها، کشورهای
حوزه اروپا و آمریکا را تحت تأثیر خود قرار داد. آنچه در میان تنشهای
اقتصادی در کنار مشکلات فراوان ناشی از افت سطح اعتبار اقتصادی و افزایش
ریسک سرمایه گذاری، برای کشورهای اروپایی نگرانکننده بود، سرعت چشمگیر
کشورهای در حال توسعه در پیشرفت و ارتقای جایگاه اقتصادی است. به عنوان
نمونه، انگلستان در روزهای پایانی سال 2011 میلادی با واقعیتی به شدت تحقیر
آمیز و تلخ مواجه شد و دریافت که کشور برزیل به عنوان یک کشور آمریکای
لاتین توانسته است جایگاه این کشور را به عنوان ششمین اقتصاد جهان تسخیر
کند.
مروری بر فهرست کشورهایی که بیشترین رشد اقتصادی را در سال 2011 میلادی
خواهند داشت نشان میدهد که کشورهای اروپایی جایی در میان این کشورها
ندارند.؛ بر اساس یکی از این گزارشها ماکائو با 15 درصد رشد توانسته است
در صدر جدول اقتصادهای قدرتمند دنیا قرار گیرد و پس از آن مغولستان با 8/14
درصد، لیبی با 6/13 درصد، عراق با 9/10درصد، آنگولا با 9/9 درصد، نیجر با
5/8 درصد، چین با 2/8 درصد، اتیوپی با 0/8 درصد، روآندا با 8 درصد و لائوس
با 9/7 درصد رشد اقتصادی به ترتیب در رتبههای نخست رشد اقتصادی جهان قرار
گرفتهاند.
رتبه بندیهای اعلام شده در مورد اقتصادهای پرقدرت جهان در سال 2011 میلادی
نیز ابعاد دیگری از نگرانیهای اروپاییها را هویدا میسازد؛ برزیل به
عنوان هفتمین اقتصاد قدرتمند جهان در سال 2010 میلادی توانسته است جای
انگلستان را در سال 2011 میلادی بگیرد و بر جایگاه ششم تکیه بزند واین
اتفاق در حالی روی داده است که سال قبل هم برزیل جایگاه هفتم ایتالیا را به
تصرف درآورده بود.
هند و روسیه نیز در رقابت با برزیل سال 2011 در جایگاه نهم و دهم قرار
گرفتند و سودای پیشرفت در سالهای آینده را در سر میپرورانند؛ سودایی که
پیش بینیهای مؤسسات بینالمللی هم آن را ممکن میداند. آخرین برآوردها از
پیشرفت کشورهای در حال توسعه نشان میدهد که در سال 2020 میلادی یعنی حدود 8
سال دیگر پس از چین که سالهاست در رتبه دوم بعد از آمریکا قرار دارد،
کشورهای ژاپن، روسیه، هند و برزیل به ترتیب رتبههای سوم تا ششم اقتصادهای
پرقدرت جهان را به خود اختصاص خواهند داد و آلمان، انگلستان، فرانسه و
ایتالیا در رتبههای بعدی خواهند بود.
در همین حال، مؤسسه اکونومیست پیشبینی کرده است که خطر رکود جهانی در حدود
40 درصد است که رقمی بسیار بالاست و بحران بدهی اروپا در سال 2011 میلادی و
ترس سرمایه گذاران از احتمال تاثیر آن بر اقتصاد جهان، بازارهای بورس را
همچنان آشفته و ناآرام نگاه خواهد داشت.
گزارشها نیز نشان میدهد که ارزش سهام در پنج بازار اصلی اروپا طی سال
2011 میلادی روند کاهشی داشت. بازار میلان با افت 27 درصدی ارزش سهام
بیشترین سقوط را تجربه کرد. این رقم در بازار بورس پاریس 21 درصد، بازار
فرانکفورت 17 درصد، بورس مادرید 16 درصد و بازار بورس لندن، کشوری که واحد
پولش یورو نیست، هشت درصد بود.
مجموعه این عوامل دست به دست هم دادند تا مهمترین دغدغه اروپا درسال 2011
میلادی، نجات یورو از کوران بحران بدهی کشورهای عضو این منطقه مالی از طریق
برگزاری نشستهای متعدد میان رهبران اروپا باشد. رهبران اروپا در این سال
به طور بیسابقهای 15 بار گردهم آمدند تا راهکاری برای حل بحران بدهیها
بیابند اما دریغ از نتیجهای قابل تأمل و چاره ساز.
به نظر میرسد با در نظر گرفتن شرایط اقتصاد کشورهای غربی در سال گذشته
میلادی، سال پیش رو به شدت پرتلاطم و پر تنش باشد و همانگونه که از
نظرسنجیهای بعمل آمده در این کشورها مشهود است اروپاییها خود را برای
روزگاری دشوار آماده میکنند.
این روند اگرچه در شرایط درهم تنیده اقتصاد امروز جهان نمیتواند تنها در
مرزهای جغرافیایی محصور بماند اما بیتردید پیامدهای خودخواسته دیگری را
نیز به دنبال دارد؛ تجربه در سالهای پس از بحران مالی بزرگ در آمریکا در
سال 1386 که به بحران سال 2008 میلادی معروف است به روشنی نشان میدهد
کشورهای بحران زده علاوه بر اینکه ناخواسته و به علت ارتباطات تنگاتنگ با
کشورهای دیگر، آثار بحران را به دیگران را نیز سرایت میدهند، با توسل به
شیوههایی مانند ایجاد بحران در مناطق مستعد که گاه تا برپایی درگیریهای
نظامی نیز پیش میرود، به دنبال افزایش تقاضا برای کارخانههای خود و
بسترهای سرمایهگذاری برای صنایع در آستانه ورشکستگیشان نیز هستند.
به عنوان نمونه در اتفاقاتی مانند دخالت نظامی ناتو در لیبی میتوان ردپای
چنین انگیزههایی را نیز جستجو کرد.این انگیزه اگر چه تنها عامل دخالت
نظامی ناتو در لیبی نبود اما قطعا به عنوان یکی از انگیزههای این پیمان
فرامنطقهای قابل تأمل است.
از این رو بیراه نخواهد بود اگر در کنار آگاهی از شرایط نامطلوب اقتصادی
کشورهای اروپایی در سالهای آتی، بر این واقعیت نیز تمرکز شود که این روند،
میتواند پیامدهایی از جنس غیر اقتصادی برای سایر کشورها، خصوصا کشورهایی
که بسترهای مناسبی از لحاط تنشهای سیاسی و... دارند، به دنبال داشته
باشد.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "«خانهسینما» همان سینماست"به قلم
احمد مسجدجامعی آورده است:خانه سینما نهادی قانونی است که قریب ربع قرن
سابقه دارد و زمینهساز شکلگیری سایر تشکلهای فرهنگی و هنری از جمله خانه
هنرمندان، خانه تئاتر، خانه موسیقی، خانه شاعران، انجمن هنرمندان نقاشی،
انجمن هنرمندان گرافیک و نظایر آن بوده است. ضرورت تشکیل چنین نهادی ناشی
از نگاه جدید به هنر و اندیشه و جایگاه هنرمندان در پس از انقلاب اسلامی و
تبدیل فضای سینمایی به اصطلاح «فیلمفارسی» به «سینمای مولف» است. این تغییر
نگاه و تحول جایگاه نیاز به مشارکت صنفی گستردهای داشت که انجام آن بدون
همراهی عموم اهل سینما و اصحاب اندیشه و هنر امکانپذیر نبود. از این رو
«خانهسینما» محصول طبیعی، تحول تدریجی نگاهی نو به سینما و ارتقای آن در
حیات فرهنگی جامعه ایران بوده است که ظرفیت حرفهای و صنفی مستقل جامعه
هنری را به همراه دارد. اساسا تشکلهایی از اینگونه برخوردار از ماهیتی
دوگانهاند: ذاتی و اعتباری. ماهیت ذاتی آنها برخاسته از اراده گروه صنفی و
مقبولیت در جامعه هدف است که عملا زمینه مشروعیت آن را فراهم میکند.این
ماهیت ذاتی فارغ از مجوز اعتباری است که از سوی سازمانهای رسمی صادر
میشود؛ هرچند خانهسینما از هر دو ماهیت برخوردار بوده است و به همین دلیل
در طول همه این سالها درصد اندکی از محل فروش فیلمها که به خزانه واریز و
سپس در قالب ردیفهای بودجه قانونی در وزارت ارشاد به آنها بازگردانده
میشد. اگر از نظر مجریان، خانهسینما مشکلاتی هم داشته باشد نباید با آن
احساس غریبی داشت.با توجه به جایگاه قانونی آن و همچنین توان بالای این
نهاد خودجوش در همکاری با برجستهترین چهرههای هنری و فرهنگی کشور لازم
است از برخوردهای شتابزده پرهیز و با روش گفتوگو و تعامل با آنان روبهرو
شوند.«خانهسینما» طی این سالها آنقدر اعتبار و تاثیرگذاری داشته که در
پرتو فعالیتهای آن حقوق صنفی هنرمندان تعریف و تبیین شده و فعالیتهای
اجتماعی و رفاهی سینماگران حتی در شرایط دشوار قطع حقوق قانونی آنها سامان
یافته است. «خانهسینما» در همه دولتها با همه گرایشها کمکی برای مدیران
اجرایی و رابطی صمیمی بین آنها و جامعه سینمایی بود و هنگامی که اختلافات
صنفی و برخی کمبودها و نارساییها منجر به رکود در سینما میشد به عنوان
رکنی مقبول و موثر به ایفای نقش میپرداخت و در حل مشکل کمک میکرد. همچنان
که نظام پزشکی، نظام مهندسی، کانون وکلا و مشاغلی از این دست مراکز
تصمیمسازی مشترکی دارند که از حقوق آنها دفاع میکند. «جامعه اصناف
سینمایی ایران» یعنی «خانهسینما» به عنوان محور هنرمندان سینما عمل میکند
و نماد خرد جمعی سینماگران و مدافع ارزشهای سینمایی ایران اسلامی است و
این جدای از آن است که سینما یک وجه فردی و متنوع هم دارد که به هنرمند
مربوط است و دستورالعملبردار هم نیست. مدیریت در سینما نیازمند فهم درست
از حوزه عمل هنرمند است. «خانهسینما» از جنس «اداره کل» نیست که مدیر آن
منصوب شود و اعضای آن گوش به فرمان مدیران بالادستی باشند. اگر مجریان
انتظاری چنین از نهادهای صنفی فراگیر داشته باشند، خطاست. واقعیت آن است که
اینگونه نهادها ارزیابیکننده و نشاندهنده توان و ظرفیت مدیران اجرایی
هم هستند و عملکردهای اشتباه آنان را گوشزد و اصلاح میکنند. این اتفاق
تازهای نیست؛ «خانه سینما» در همه دورهها با چنین رویکردی فعالیت کرده
است و انتقادهایی به مدیریتهای فرهنگی و سینمایی کشور داشته است.
شاید بهترین دورههای مدیریت فرهنگی در زمانهایی بوده است که این
اعتراضها را جزو حقوق نهادهای اجتماعی و صنفی دانسته و به آنها توجه کرده و
آنها را در تصمیمسازی مشارکت دادهاند؛ هر چند ممکن است برخی از نظرات و
دیدگاههای آنان را نپذیرفته باشند. ساختار مدنی و مدیریت انتخابی
«خانهسینما» باعث شده در طول همه این سالها پیوسته با انتخاب مدیرانی با
نگرشهای مختلف و دیدگاههای متفاوت روبهرو باشیم اما این تنوع سلیقهها
هیچگاه به تضعیف این خانه از سوی دستگاههای اجرایی منجر نشد. یقین است که
اصحاب اندیشه و هنر که چشم و چراغ این سرزمین فرهنگی هستند با همدلی،
همراهی و پیگیری زمینه رفع مشکلات ناشی از تصمیمات شتابزده بهویژه در
آستانه 30سالگی جشنواره فیلم فجر را فراهم کنند و از حیثیت و شأنیت سینما و
تنها نهاد صنفی و فراگیر آن به خوبی پاسداری کنند. به دلیل حضور فراگیر
هنرمندان حوزههای مختلف سینما، «خانه سینما» همان سینماست و هر برخوردی با
آن به تجزیه سینمای ایران میانجامد و دستاورد بزرگ همه این سالها را در
معرض آسیب قرار میدهد.
*وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی
*تهران امروز
روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "دولت و نشستهای انتخاباتی
"به قلم حسام الدین کاوه آورده است:نشست محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری با
جمعی که اعضای ستاد (سابق) انتخاباتی وی توصیف شدهاند و نیز حضور
ثمرههاشمی در این جمع، نشانگر این است که دولت عملا وارد کارزار
انتخاباتی شده است.
طبق مفاد قانون اساسی وظیفه برگزاری انتخابات برعهده دولت و بهطور مشخص
وزارت کشور است. هرگونه فراروی از این وظیفه یا دخالت و تلاش برای راهیابی
افرادی که منظور دولت هستند به مجلس، تخلف آشکار از قوانین است.
متاسفانه نشانههایی دیده میشود که حاکی از تلاشهای مستقیم و غیرمستقیم
دولت برای تاثیرگذاری یا جهتدهی به انتخابات آتی مجلس است.
تردیدی نیست که شأن دولت فراتر از شأن گروهها و جریانهای سیاسی است و
بدینرو آنچه که شأن دولت را فرو میکاهد، مداخله احتمالی برای اثرگذاری در
نتایج انتخابات یا حمایت از نامزدان خاص است. هنوز معلوم نیست که ستاد
سابق انتخاباتی محمود احمدینژاد رئیسجمهوری برای چه منظوری باید فعال
باشد. مگر دوره ریاستجمهوری بیش از دو دوره است؟ در این نشست شعار «احمدی
بتشکن بتبزرگ رو بشکن» معطوف به کیست؟ گرچه مشاور رسانهای و سرپرست
روزنامه دولتی ایران کوشیده است این شعار را بهگونهای تفسیر کند که منظور
شعاردهندگان شخص خاصی بوده است، اما وی از این شخص خاص نام نبرده است.
همین نهانروشی و پنهانکاری، موجب نگرانی دلسوزان نظام و انقلاب است،
مبادا رئیسجمهوری که مورد اقبال مردم بود، خناسان و منافقان مسیرش را
اندکاندک از مسیر انقلاب و نظام جدا کنند. شاید محل برگزاری این نشست یعنی
ساختمان مجلس سابق نیزبا هدف انتخاب شده و نشانهای از تقابل حاضران در
این نشست با بهارستان باشد.
ما امیدواریم که این نشست فقط در حد یک نشست باقی بماند و اعضای ستادهای
انتخاباتی (سابق) رئیسجمهوری را برای مقاصد خاصی در انتخابات مجلس نهم
بسیج نکرده باشد. ما امیدواریم دولت صرفا به وظایف خود بپردازد و وعدههای
محقق نشده را پیگیری کند. همچنین ما امیدواریم دولت و بهویژه وزارت کشور
مجری بسیار خوب انتخابات مجلس نهم باشند. اگرچه هم ناظران شورای نگهبان و
هم قوه قضائیه با دقت بسیار جریان انتخابات مجلس نهم را رصد میکنند و مانع
از هرگونه تخلف احتمالی خواهند شد اما برخی راهکارها وجود دارند که اگرچه
تخلف به شمار نمیروند اما اثرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر رفتار
رایدهندگان دارند. چنین راهکارهایی بهطور انحصاری در دست دولت است و دولت
میتواند از این امکانات انحصاری برای اثرگذاری بر رفتار انتخاباتی
رایدهندگان بهره بگیرد یا نگیرد. بههررو انتظار داریم سالمترین انتخابات
را در پایان امسال شاهد باشیم.
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "رزمایش دفاعی و پیام های قابل تامل"
آورده است:طی روزهای اخیر، در سواحل جنوبی کشور عزیزمان، رزمایشی با
عنوان «ولایت 90» توسط غیورمردان ارتش جمهوری اسلامی ایران به اجرا درآمده
که توجهات زیادی را در سطح منطقه و بین الملل در پی داشته است. اظهار نظر
فرماندهان نظامی ذیربط مبنی بر اینکه برای ایران، بستن تنگۀ هرمز کاری
بسیار ساده است و در واقع این امکان و ظرفیت، دیگر امر تازه ای برای
کشورمان نیست بلکه توانمندی های دفاعی جمهوری اسلامی به دریاهای آزاد و
فراتر از خلیج فارس و دریای عمان گسترش یافته است، نزد برخی از قدرت های
زورگوی دنیا و رسانه های آنها به نحوی بازتاب پیدا کرد که گویی جمهوری
اسلامی ایران تهدید به بستن تنگه هرمز را مطرح کرده یا اینکه در پی اقدام
مسلحانه علیه برخی اهداف در منطقه می باشد.
انعکاس های نادرست واقعیات، البته حکایت از نگرانی آنان نسبت به توانمندی
های جمهوری اسلامی ایران دارد ولی در جای خود توضیحاتی را می طلبد که
یادداشت امروز به این مهم به شرح زیر اشاره دارد. امید است برای روشنگری
موضوع و جلب حساسیت و توجه عموم مخاطبان ارجمند، مفید واقع شود. نکتۀ اول
اینکه برابر موازین حقوقی، هر ملتی حق دارد در عرصۀ جهانی، قدرت دفاعی خود
را در مقابل تهدیدات مختلف افزایش دهد. این امر منافاتی با همبستگی ملت ها
با یکدیگر و یا توسعۀ همکاری ها و دوستی ها و وابستگی های متقابل و تشریک
مساعی برای رفع چالش های مشترک ندارد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی
که سه دهه قبل با انقلابی وسیع و مردمی و اسلامی شکل گرفت طی این مدت انواع
تهدیدات و مخاطرات آشکار و پنهانِ هدایت شده از سوی زورگویان را تجربه
کرده است.به کارگیری ابزارهای تروریستی علیه اهداف مختلف در جمهوری اسلامی
ایران، اقدامات خرابکارانه در مناطق مختلف ایران در جهت بروز گرایش های
تجزیه طلبانه و سپس جنگ تحمیلی هشت ساله با جلوداری صدام حسین مخلوع به
عنوان مهرۀ قدرت های بزرگ، سه تجربۀ سنگین است که از سوی قدرتهای زورگو در
همان دهۀ اول انقلاب فراروی کشورمان قرار گرفت. اقدامات تروریستی پس از آن
نیز در مقاطع مختلف و به شکل های متنوع، استمرار یافت بی آنکه تروریست های
شناخته شده در سطح جهانی دستگیر و مجازات شوند. اِعمال انواعِ تحریم ها و
فشارهای اقتصادی و تجاری و اِعمال انواع فشارهای رسانه ای در جهت بروز چند
دستگی در کشورمان، هر یک انواع دیگری از اقدامات مخرب قدرت های زورگو علیه
کشورمان را در معرض دیدِ همگان قرار می دهند. در همین چارچوب، طبیعی است که
ملت ایران لازم است دائماً توانایی های علمی و دفاعی خود را افزایش دهد.
این افزایشِ توانایی ها فقط محدود به رزمایش های نظامی نمی شود بلکه هر
تولیدِ جدیدِ فکر و اندیشه، هر ارایه محصول جدید فنآوری و پیشرفت خود
همانند رزمایش های نظامی، توانایی های کشورمان را به رخ تهدیدگران زورگو می
کشاند.بنابراین خیلی مهم است است که خود، درک درستی از ابعاد مختلف ارتقای
توانایی های لازم برای دفع تهدیدات داشته باشیم و بدانیم که رزمایش های
نظامی، بخشی از توانایی های ملت است و چه بسا اگر پشتوانه های نرم و بستر
های لازمِ کارآمدی در حوزه های مختلف، خدای ناکرده نباشد، به صرف ابزارهای
نظامی، اتفاق خاصی نخواهد افتاد و تهدیدات همچنان امکان اثرگذاری خواهند
داشت. پیشرفت اقتصادی لازم، برقراری عدالت در حوزه های مختلفِ معیشت مردم،
ارتقای دادرسی عادلانه در بخش قضایی، تقویت نهادهای مردم نهاد برای رفع
مشکلات اجتماعی و فرهنگی، تحرک و شادابیِ مراکز علمی اعم از حوزوی و
دانشگاهی، وجود رسانه های پویا و اثرگذار در تقویت نظارت عمومی، انتخابات
شفاف و با مشارکت وسیع و پرنشاط مردم و موارد دیگری از این قبیل، هر یک
پازل های مهمی هستند که اقتدار یک ملت را اثبات می کنند و نشان می دهند که
ملتِ به پا خاسته برای دفاع از ارزش ها و مبانی خود، در همۀ ابعاد سعی می
کند که هوشمندانه عمل کند و در همین چارچوب به ابعاد مهم اقتدار و قدرت نرم
و سخت خود توجه دارد. نکتۀ دوم این که اگرچه رزمایش های نظامی، سر وکار با
توپ و تفنگ و ابزارهای جنگی دارند که در ماهیت خود، ویرانگر هستند اما این
ابزارها با رعایت حریم های قانونی وحقوقی پذیرفته شده اگر باعث شوند که
زورگویی در عالم نباشد و زورگویان، دست به هر تجاوزی نزنند، کارکردی مثبت
پیدا می کنند.با لحاظ همین کارکرد است که باید هم به خود و هم به کشورهای
منطقه و سایر مخاطبان در سراسر جهان یادآور شویم که جمهوری اسلامی ایران،
اهل جنگ طلبی یا اقدام مسلحانه علیه این و آن، و خصوصاً همسایه ها نیست و
نخواهد بود؛ چنانچه سابقه عملکردی نظام نیز این را اثبات می کند. اما اگر
ارائه توانمندی های نظامی باعث شود که دزدی را از سرقت بازداریم یا درنده
خویی را از طمع ورزی دور کنیم، قطعاً تدبیر عقلانی و هوشمندانه این است که
شفاف سازی کنیم. در همین رابطه، انتظار از دولت های منطقه این است که منطق
صلح جویانه و عدالت-خواهانۀ جمهوری اسلامی ایران را درست درک کنند و تحت
تأثیر تبلیغات و جهت گیری های رسانه های در خدمت زورگویان و صهیونیست ها
قرار نگیرند. نکتۀ سوم اینکه دولت های زورگوی عالم برای غارتِ منابعِ انرژی
کشورهای منطقه و رفع نیازهای داخلی خود و همچنین برای رونق بخشی به
اقتصادهای پرمشکل و بحران زدۀ خود و استمرارِ فروشِ انواع سلاح های کشتار
جمعی و درآمدهای حاصله از کارخانجات مزبور، نیازمند آن هستند که بتوانند
برخی کشورها را بترسانند تا مبتنی بر همین ترس بتوانند اهداف خود را عملی
کنند. این رویکرد قدیمی و نخ نمای قدرت ها، متأسفانه هنوز گاه دیده می شود
که بر برخی حکومت ها و یا فعالین سیاسی اجتماعی تأثیر می گذارد و فریب
خوردگان در دامِ مربوطه می غلطند. در همین چارچوب، هرگاه جمهوری اسلامی
ایران، توانمندی های خود در حوزه های مختلف را شفاف می سازد بلافاصله برخی
قدرت های زورگوی عالم، دست به کار می شوند تا این گونه وانمود کنند که هدف
ایران از این تلاش ها، چنین و چنان است و با همین تبلیغات و ایران هراسی،
اهداف خود را دنبال می کنند. در رزمایش اخیر نیز نمونه هایی از این تلاش ها
را از برخی قدرت ها شاهد بودیم و هستیم که لازم است در این خصوص، روشنگری
کرد و اجازه نداد که طرف مقابل برداشت های نادرست را ترویج دهد. البته به
عنوان یک تبصره در همین بخش می توان به برخی دوستان داخلی نیز تذکر داد که
در اظهارنظرها و بیان دیدگاه ها از تریبون هایی که در اختیار دارند دقت
کنند که هر سخن چه بازتابی می تواند داشته باشد فلذا نسنجیده، خوراک برای
تقویت جریان ایران هراسی و فروش سلاح های آمریکایی و انگلیسی به دولت های
فاقد تحلیل درست، فراهم نیاورند. نکتۀ چهارم اینکه همۀ ما چه در سطح داخلی و
چه در سطح منطقهای و جهانی موظفیم برای حفظ ثبات و آرامش تلاش همه جانبه
معمول داریم. تا زمانی که ثبات و آرامش نباشد هیچ ایدۀ عدالت خواهانه، به
درستی قابل پیگیری نیست فلذا لازم است این پیامِ اعتقادی را به خود و
دیگران یادآور شویم تا بدانیم وبدانند که هرچه قوی تر شویم توجه بیشتری به
حفظ ثبات و آرامش خواهیم داشت و از همین رو، قدرت دفاعیِ مناسب، پشتوانه ای
برای دیگر کشورها و ملت های منطقه است تا در صلح و آرامش بسر برند و هیچ
یک از بازیگرانِ منطقه ای یا فرامنطقه ای، طمع برهم زدنِ آرامش منطقه را در
سرنپرورانند.
سخن آخر
رزمایش های ملتِ ایران در حوزه های مختلف بیش از سی سال است که جریان دارد.
برخی از آنها در حوزۀ سیاسی، برخی در حوزۀ اقتصادی، برخی در حوزۀ فرهنگی و
برخی در حوزۀ نظامی، هر از چند گاه توجه جهانیان را به خود جلب می کند.
نکتۀ مشترکِ همۀ این رزمایش ها، تقویت خودباوری و خوداتکایی ملت ایران و
اثبات ارادۀ یک ملت برای دفع انواع فشارها و تهدیدات است. مبتنی بر همین
نکتۀ مشترک، هر یک از ما در هر جایگاهی که هستیم باید درک درستی از اقتدار
ملی کشورمان داشته باشیم و مبتنی بر درک درست تلاش کنیم تا کشورمان در
ابعاد مختلف ساخته شود و پیشرفت ها روز به روز نمایان تر گردند. همۀ این
پیشرفت ها مبتنی بر اندیشۀ اسلامی، برای خدمت به بشریت است و بر اساس چنین
منطقی، صلح و دوستی و عدم تجاوز، یک خواستۀ راهبردی ملت ایران برای همه ملت
ها و دیگر کشورهاست. تنها استثنای این امر، مقابله با هرگونه تجاوز و
دشمنی است که البته در این عرصه، مبانی اسلامی ایجاب می کنند که هر متجاوزی
را از اقدام خود پشیمان ساخت. به امید آنکه پیام های آشکارِ رزمایشِ ولایت
90 و دیگر موارد شفاف-سازی اقتدار ملت ایران را هم خود درست بفهمیم و هم
دیگران شایسته درک کنند.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "ضرورت بازگرداندن اعتماد
بهبازار"به قلم پویا جبل عاملی آورده است:گرچه طرح پیش فروش سکه از سوی
بانک مرکزی ایران مورد استقبال کارشناسان بود، اما گویی هشدارهای مکرر
همین کارشناسان مبنی بر خسرانهای کاهش اعتبار سیاستگذار پولی در جامعه،
در این طرح خود را بروز داده است.
زمانی که بانک مرکزی بارها و بارها سخن از کاهش بهای ارز و طلا به میان
میآورد و از آن سو حتی بازهای زمانی برای این کاهش اعلام میکرد باید در
نظر میداشت که در پی عملی نشدن این وعدهها، فعالان بازار آرام آرام
اعتماد خود را به نهاد پولی از دست بدهند و منتقدان بارها بیان میکردند که
اگر این اتفاق بیفتد و اعتماد به نهاد پولی در جامعه ترک بخورد اولین
خسران نصیب خود بانک مرکزی میشود، زیرا دیگر نمیتواند کارآیی مورد نظرش
را از سیاستهای اتخاذی به دست آورد. به نظر میرسد که این اتفاق افتاده
است. استقبال- بهزعم خود بانک مرکزی- سرد مردم از طرح پیش فروش سکه اگر
علل مختلف داشته باشد یکی از آنها عدم اعتماد به نهاد پولی است.
فراموش نکنیم که اکنون بازار طلا مواجه با انبوه متقاضیان غیرحرفهای است و
این فعالان بیش از آنکه به آمار تخصصی تکیه کنند به مشاهدههای خویش متکی
هستند و با مرور تجربیات کسب کرده، دست به کنش در این بازار میزنند. این
فعالان شاهد بودهاند که آنچه نهاد پولی در این چند ماهه در مورد بازار سکه
و ارز که حوزه عمل این نهاد است، گفته، عملی نشده و در نتیجه اعتماد این
فعالان به نهاد پولی کاهش یافته است. از این رو بخشی از فعالان بازار فارغ
از اینکه آمار نشاندهنده توانایی بانک مرکزی در عرضه سکه پیش فروش شده پس
از 4 ماه باشد، ترجیح میدهند تا سکه را به صورت فیزیکی و با قیمتی بالاتر
دریافت کنند. اگر اعتماد وجود داشت، ای بسا با انتقال تقاضا از بازار
فیزیکی به بازار پیش فروش و با قیمتی پایینتر، بهای سکه میتوانست از حالت
تثبیتی کنونی، حتی کاهشی شود، اما این انتقال آنچنان قوی نبود تا این هدف
دست یافتنی باشد. البته نباید فراموش کرد که بخشی از فعالان بازار نیز فضای
اقتصادی را به گونهای تصور میکنند که در آن داشتن طلای فیزیکی به مراتب
برایشان مفید تر از این ابزار تازه است. این نگاه دیگر کاملا وابسته به
عملکرد نهاد پولی نیست بلکه ناشی از نااطمینانی در حوزه اقتصاد است. آنچه
امروز نیاز بازار طلا و ارز است، بازگشت اعتماد به این بازار است و تا
اعتماد بازنگردد، تقاضای فزاینده و رشد قیمتی است که هر روز سطوحی دیگر را
در مینوردد. بازگشت این اعتماد دیگر با بیان و سخن محقق نخواهد شد و این
واقعیتی است که سیاستگذاران باید به آن توجه کنند. از این رو به نظر
میرسد چون اعتماد به بازار و نهاد پولی باید در عمل بازگردانده شود، این
فرآیند نمیتواند در کوتاه مدت رخ دهد. در نتیجه بر سیاستگذاران و البته
سیاستمداران است تا با صرفنظر کردن از واکنشهای فوری، دست به سیاستهایی
بزنند که میتواند به ثبات و آرامش فعالان کمک کند. این بازار تشنه اخبار
مساعد و آرامش بخش در حوزههای مختلف است.
* خراسان
روزنامه خراسان درسرمقاله خود با عنوان "سیاست «چماق و هویج» این بار از
سوی ایران"به قلم بهروز بیهقی آورده است:در میانه افراط و تفریط تحلیل گران
مسائل منطقه نسبت به عزم ایران برای بستن تنگه هرمز و پیامدها و عواقب آن،
روزنامه آمریکایی یو اس ای تودی موضعی متفاوت را برگزیده و از دستکم
توانمندی ایران در جنگ نامتقارن به ویژه به وسیله قایق های تندرو یاد کرده
است.
پیش از این، رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق آمریکا نیز نسبت به مخاطره آمیز
بودن عملیات قایق های تندروی ایران در خلیج فارس هشدار داده بود. اگر این
هشدار و گزارش روزنامه یو اس ای تودی، ارزیابی محافل رسمی و غیررسمی آمریکا
از «حداقل» توانایی های ایران برای مقابله با تهدیدهای احتمالی باشد، می
توان انتظار داشت که آمریکا و متحدان اروپایی این کشور «حداکثر» توانایی
های ایران را در این راستا جدی ارزیابی کنند.
از همین روست که رزمایش مقتدرانه نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در
خلیج فارس و تنگه هرمز از نخستین روز برگزاری آن در کانون توجه و تحلیل
رسانه های جهان قرار گرفته و تحلیل گران کوشیده اند از رهگذر این رزمایش
توانمندی های دفاعی کشورمان را بسنجند.
با ارزیابی هایی که تاکنون و به صورت خاص در آستانه ورود رزمایش به اصلی
ترین مراحل خود صورت گرفته، می توان باور داشت که ایران قادر است در مقام
واکنش به انتخاب گزینه های خصمانه ای همچون تحریم صادرات نفتی از سوی غرب،
هزینه های قابل توجهی را به طرف مقابل تحمیل کند.
دیپلماسی هوشمندانه ایران البته به این نکته ظریف وقوف داشت که قدرت نمایی نباید به جنگ طلبی تعبیر و از آن سوءاستفاده شود.
دعوت روز گذشته دکترسعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی از گروه ۱+۵
برای از سرگیری مذاکرات تایید کننده این موضع است که جمهوری اسلامی ایران
در عین داشتن توانایی های کافی برای پاسخ گفتن به تهدیدها، تعامل را بر
تقابل رجحان می نهد و باب مذاکرات و همکاری های بین المللی را گشوده می
خواهد.
این در حالی است که حتی آژانس بین المللی انرژی اتمی که علی القاعده باید
کارکردی صرفا فنی داشته باشد، پاسخ به نامه جدید ایران برای سفر بازرسان
آژانس به کشورمان را به تاملات بیشتر موکول کرده است.
در این شرایط می توان قدر و اهمیت دیپلماسی توامان دفاعی و هسته ای ایران
را بیشتر دریافت که اینک غرب را در برابر راهبرد دوسویه اش یعنی «چماق و
هویج» نشانده و از موضع قدرت و نه تحت فشارهای روانی و تهدیدهای نظامی،
گروه ۱+۵ را به مذاکره فراخوانده است.
بی تردید اگر غرب «هویج» مذاکرات با ایران و کنار گذاشتن رویکردها و رویه
های خصمانه را برنگزیند، «چماق» استیلای مقتدرانه ایران بر تنگه هرمز کارگر
خواهد بود.
* گسترش صنعت
روزنامه گسترش صنعت درسرمقاله خود با عنوان "مواد معدنی نهیب میزند..."به
قلم رضا خلیفهسلطانی آورده است:کشورها مزیتهای بیشمار اقتصادی – صنعتی
یا اقتصادی – کشاورزی ندارند. البته بسیاری از کشورها در گامهای اول مسیر
توسعه اقتصادی دچار این اشتباه میشوند و مسیرهای متعددی را برای حرکت
طراحی و انتخاب مینمایند.بهنظر میرسد در ایران در میانه راه این
ارزیابی هستیم. یعنی به تازگی دریافتهایم که تولید هر کالایی در زمره
مزایای نسبی اقتصادی ما نیست، لیکن متاسفانه این فرآیند در حد ایده کلی
باقیمانده و هنوز نمیتوانیم کالاها و تکنولوژیها و محدودیتهای سیستمی و
فراسیستمی را بطور احصاءشده برشماریم. با این حال به باور نسبی درمورد
مزیت تولید برخی از کالاها رسیدهایم. بهطورکلی کالاهایی که متکی به منابع
معدنی هستند توانستهاند مزیت رقابت نسبی خود را خصوصا طی سالیان اخیر به
اثبات رسانند. مواد معدنی نشان دادهاند چنانچه تولیدکننده داخلی نداشته
باشند قد برخواهند افراشت و دوان دوان به بازارهای جهانی صادر خواهند شد
وبه خود نهیب میزنند که با توجه به وجود منابع انرژی در همین آب و خاک ما
را به کالایی باارزش افزوده بالاتر تبدیل نمایید.
ما در ایران حدود یک درصد عرصه خشکیهای جهان، دودرصد ذخائر سنگآهن و
۱۸درصد گاز دنیا را به خود اختصاص دادهایم. براین اساس و با توجه به تمرکز
جمعیتی نسبی پایین ایران پیشبینی میشود بتوانیم تا چهاربرابر وضعیت
موجود یعنی حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون تن سهم تولید فولاد جهانی را به خود
اختصاص دهیم.
خوشبختانه در سالهای اخیر طرحهای فولادی در دست احداث چه در بخش دولتی و
چه در بخش خصوصی به بیش از ۳۰میلیون تن فولاد سالانه بالغ میشود که درصورت
تحقق میتواند تحول شگرفی را در سرعت بخشیدن به ماشین توسعه اقتصادی –
صنعتی ایران بهوجود آورد.
در راستای ایجاد توازن بین حلقههای زنجیره استحصال معدنی، تولید
کنستانتره، تولید گندله و تولید کک متالورژیکی، نسبت به سایر حلقهها شامل
تولیدآهن اسفنجی، فولادسازی، ریختهگری و نورد بهنحو بارزی تاخیر فاز
دارند. چنانچه دولت محترم توجه ویژهای در برطرف ساختن نارساییهای
سرمایهگذاری، قانونی و حقوقی در این مسیر به غایت بالنده و زیبا بردارد و
توازن در پیشبرد این حلقهها برقرار شود به حکم ایجاد رزنانس به واقع در
آیندهای بسیار نزدیک شاهد تحولی شگرف خواهیم بود.
عدم تکافوی زیرساختها خود مقولهای است که بهعنوان شرط لازم این تحول
باید حولوحوش آن مطالب زیادی گفت، لیکن کندی زیرساخت حملونقل ریلی از
همه موثرتر و زیانبارتر است.
چراکه در یک برآورد سرانگشتی برای حمل این میزان فولاد و مواد اولیه آن
خطوط ریلی باید چهاربرابر وضعیت کنونی توسعه یابد که متاسفانه در کوتاهمدت
میسر نیست.
در این بین طرح عظیم فولاد هرمزگان، بهدلیل قرار گرفتن در مجاورت آبهای
بینالمللی و نزدیکی به قطب انرژی کشور در زمره پرمزیتترین طرحهای فولادی
کشور بوده که در سالهای آینده قدر و شأن اقتصادی خود را به نیکی به نظاره
خواهد گذاشت.
* دبیر انجمن تولیدکنندگان فولاد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com