کد خبر: ۶۷۲۷۶۵
تاریخ انتشار:
ترجمه کتاب خاطرات جان بولتون (8)

کاخ سفید و کاسه های داغ تر از آش در بحران سوریه

کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است.
گروه بین الملل: کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد.
 
کاخ سفید و کاسه های داغ تر از آش در بحران سوریه
 

به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، ساعت 10 به مجموعه «اتاق وضعیت[1]» کاخ سفید رفتم تا در جلسه کمیته مدیران شورای امنیت ملی که جمعی در سطح اعضا کابینه است، شرکت کنم (قدیمی‌ترها به این اتاق وضعیت «اتاق نشست[2]» می‌گویند اما نسل هزاره‌ها آن را «اتاق غژغژ[3]» می‌نامند). از آخرین حضورم در اتاق در سال 2006، به نظر می‌رسید که کاملاً بازسازی‌ شده و بهتر شده است (به دلیل مسائل امنیتی و همچنین اثرگذاری بیشتر من بازسازی‌های جدی‌تری را در سال 2019 در این اتاق انجام دادم). معمولاً من ریاست کمیته مدیران را بر عهده می‌گرفتم، اما آن روز، معاون رئیس‌جمهور تصمیم گرفت ریاست را بر عهده بگیرد و احتمالاً فکر می‌کرد این کار می‌تواند در اولین روز کاری‌ام مفید باشد. درهرصورت بر اساس استانداردها، من بحث را اداره کردم و این مسئله دیگر در روزهای آینده پیش نیامد. این جلسه اولیه یک‌ساعته، اجازه داد که ادارات مختلف افکار خود را در مورد نحوه پیشبرد کار ارائه دهند.

تأکید کردم که هدف اصلی ما این است که اسد هزینه گزافی برای استفاده از تسلیحات شیمیایی بپردازد و به نحوی ساختار بازدارندگی را ایجاد کنیم که این اتفاق دیگر تکرار نشود. ما به گام‌های سیاسی و اقتصادی نیاز داشتیم و همان‌طور گام‌های نظامی، تا نشان دهیم که رویکرد جامعی داریم و احتمالاً ائتلافی را نیز با انگلیس و فرانسه تشکیل دهیم. (برنامه‌ریزان نظامی انگلیس، فرانسه و آمریکا در همان زمان مشغول طراحی عملیات نظامی بودند). ما باید نه تنها پاسخ مقطعی را در نظر می‌گرفتیم، بلکه باید راهی که سوریه، روسیه و ایران برای آینده می‌رفتند را نیز در نظر می‌گرفتیم. درباره این بحث کردیم که چه چیزهایی را درباره حمله اسد می‌دانیم و چه چیزهایی را هنوز نمی‌دانیم، تا اطلاعاتمان درباره آنچه اتفاق افتاده است را بالا ببریم. در‌عین‌حال باید می‌دانستیم که تنها از عامل اعصاب سارین استفاده‌ شده است یا فقط عامل‌های مبتنی بر کلورین مورداستفاده قرارگرفته است. اینجا بود که متیس تقریباً اظهارات قبلی خود را تکرار کرد و بیان کرد که پنتاگون گزینه‌های متوسط تا سنگین خود را ارائه خواهد داد

کارهای بیشتر در مورد سوریه – البته اگر به پر کردن فرم‌های اداری اشاره‌ای نکنم- تا ساعت یک ظهر وقتم را گرفت تا اینکه به دفتر بیضی فراخوانده شدم. نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل (که در جلسه کمیته مدیران با استفاده از ارتباط تصویری امن از نیویورک شرکت کرده بود) تماس گرفته بود تا بپرسد در جلسه شورای امنیت که آن بعدازظهر برگزار می‌شد، چه بگوید. این تقریباً راهی طبیعی برای او بود که یاد بگیرد باید در جلسه شورای امنیت سازمان ملل چه کند که پروسه‌ای کاملاً بیرون از روندهای معمول شورای امنیت ملی بود و به نظرم شگفت‌انگیز ‌آمد. به‌عنوان سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل از عملکرد بدون افسار هیلی در نیویورک طی یک سال گذشته در تعجب بودم؛ حالا می‌فهمیدم که او در اصل چگونه کار می‌کند. مطمئن بودم که مایک پمپئو و من درباره این موضوع بعد از اینکه مایک به‌عنوان وزیر خارجه معرفی شد بحث خواهیم کرد. تماس تلفنی با این‌ حال با این سؤال ترامپ شروع شد که چرا رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه سابق قبل از ترک مقامش، 500 میلیون دلار کمک مالی به آفریقا را تأیید کرده است. مشکوک بودم که احتمالاً این رقم توسط کنگره تحت عنوان روندهای تخصیص اعتبار صورت گرفته باشد، اما گفتم که این مسئله را بررسی می‌کنم. ترامپ همچنین به من گفت که اخبار منتشر شده در مورد اینکه هندوستان به دنبال خرید سامانه دفاع هوایی S400 از روسیه است را نیز نگاه کنم، زیرا ظاهراً هندوستان گفته بود که S400 بهتر از سیستم دفاعی پاتریوت آمریکایی است. بعد به بحث سوریه رسیدیم. ترامپ به هیلی گفت که اساساً باید بگوید که «شما حرف رئیس‌جمهور ما را شنیدید (منظورش توئیت ها بود) و باید به این حرف گوش کنید.» پیشنهاد دادم که بعد از جلسه شورای امنیت، هیلی به همراه سفرای انگلستان و فرانسه به صورت مشترک در بیرون از اتاق شورا، کنفرانس مطبوعاتی مشترکی ترتیب داده و یک جبهه متحد را در این خصوص به نمایش بگذارند. من بارها این کار را انجام داده بودم اما هیلی آن را رد کرد و ترجیح داد که تصویر او به صورت تنها در حالی‌ که بیانیه آمریکا در شورای امنیت را می‌خواند، منتشر شود. این موضع برای من دارای معانی‌ای بود.

بعدازظهر با کارمندان شورای امنیت ملی مشغول بررسی موضوع سلاح‌های هسته‌ای ایران بودم و از آن‌ها خواستم که آماده باشد تا خروج از توافق سال 2015 را ظرف یک ماه اجرایی کنیم. ترامپ نیاز داشت زمانی که این تصمیم را می‌گیرد گزینه‌های برایش فراهم باشد و من می‌خواستم اطمینان پیدا کنم که این گزینه در دسترس اوست. هیچ راهی نبود که مذاکرات موجود بین انگلستان، فرانسه و آلمان بتواند این معامله را «درست» کند. نیاز بود که از توافق بیرون بیاییم و استراتژی‌های بعدی مؤثری را در این زمینه به کار ببریم تا بتوانیم مسیر ایران به سمت تسلیحات هسته‌ای را ببندیم. چیزی که من گفتم نمی‌توانست تعجب‌آور باشد چراکه بارها این راهکار را در رسانه‌ها و به صورت عمومی بیان کرده بودم اما می‌توانستم احساس کنم که فضای کارمندان شورای امنیت ملی که تا آن زمان با اشتیاق بر روی نجات این توافق کار می‌کردند، در حال تغییر کردن است.

ساعت 4 و 45 دقیقه به اتاق بیضی بازگشتم تا ترامپ با ماکرون تماس بگیرد. معمولاً در تماس‌های تلفنی رئیس‌جمهور با رهبران خارجی شرکت می‌کردم که البته یکی از کارهای استاندارد در کاخ سفید است. ماکرون در همان حال که تمایلش برای پاسخ مشترک به حملات شیمیایی را به صورت عمومی مطرح می‌کرد، بر این راه‌حل تأکید کرد (و البته بعد از این، اعتبار انجام این کار را هم برای خودش برداشت!) او به ترزا می نخست‌ وزیر انگلیس نیز اشاره کرد که تمایل دارد این اقدام را زودتر انجام دهد. او همچنین به موضوع حمله‌ای که پیش‌تر در روز دوشنبه بر علیه پایگاه هوایی تیاس[4] که محل استقرار تأسیسات ایران بود، اشاره کرد و خطر حملات ضد حمله ایران در شرایطی که ما روی عملیات‌های خودمان برنامه‌ریزی می‌کردیم را گوشزد کرد. من بعداً با فیلیپ اتین[5] همتای فرانسوی‌ام و دیپلمات مشاور ماکرون صحبت کردم تا بحث‌های مطرح شده در گفت‌وگوی ترامپ- ماکرون را با هم هماهنگ کنیم.

همان‌طور که گوش کردم، فهمیدم که اگر اقدام نظامی تا آخر هفته آغاز شود، که به نظر می‌رسید همین‌طور باشد، ترامپ نمی‌تواند در آن زمان بیرون از کشور باشد. زمانی که تماس تلفنی پایان یافت، پیشنهاد کردم که شرکت در اجلاس قاره آمریکا را در پرو را که برای آن زمان برنامه‌ریزی کرده بود، لغو کند و به‌جای او پنس در این اجلاس شرکت کند. ترامپ موافقت کرد و از من خواست که کار را با پنس و کلی به پیش ببرم. زمانی که این کار را به کلی سپردم، او به خاطر تمام مقدماتی که تا به‌ حال انجام داده بود، ناله کرد. جواب دادم: «از همین روز اول از من متنفر نباش» و او قبول کرد که این جابه‌جایی غیر قابل‌ اجتناب است. من به سمت دفتر معاون رئیس‌جمهور که بین دفتر من و کلی بود رفتم تا موقعیت را توضیح دهم. زمانی که مشغول صحبت بودیم، کلی داخل دفتر شد تا خبر دهد اف‌بی‌آی به دفتر مایکل کوهن، وکیل ترامپ و سالار «کارچاق‌کن‌ها» به خاطر توافق‌های اعلام نشده با افرادی مانند «استورمی دنیلز[6]» حمله کرده که موضوع چندان مهمی هم نبود. با این‌ وجود در زمانی که من با ترامپ گذراندم و تا انتهای هفته، موضوع کوهن پیش کشیده نشد و به‌ غیر از زمانی که ترامپ به سؤالات خبرنگاران در کنفرانس‌های مطبوعاتی پاسخ می‌داد، هیچ نشانه‌ای نبود که بیان کند ترامپ در حضور من به کوهن فکر می‌کند.

عصر روز دوشنبه، ترامپ میزبان یک شام با روسای ستاد و فرماندهانی نظامی بود که هر 6 ماه یک‌بار برگزار می‌شد تا درباره مسائل موردعلاقه‌اش با آن‌ها صحبت کند. وجود همه آن‌ها در واشنگتن فرصتی بود تا نظراتشان را راجع به سوریه بدانم. اگر اولین روز حضور من در کاخ سفید با بحران سوریه آغاز نمی‌شد و همه‌چیز را زیر سایه خودش قرار نمی‌داد، میتوانستم همه‌شان را به صورت فردی ببینم و درباره مسئولیت‌های مربوطه‌شان با آنها صحبت کنم. برای اجرای این برنامه باید صبر می‌کردم.

روز بعد در ساعت 8 و 30 دقیقه، یک‌بار دیگر با سدویل صحبت کردم و مقدمات تماس تلفنی ترامپ و ترزا می را فراهم کردیم که کمی بعد قرار بود صورت گیرد. سدویل دوباره در مورد مسئله زمان‌بندی تأکید کرد و من فکر می‌کردم که شاید فشارهای سیاسی داخلی در بریتانیا با توجه به بازگشت جلسات پارلمان در روز 16 آوریل، بر روی طرز تفکر «می» تاثیر گذاشته است. شکست دیوید کامرون در گرفتن تأیید مجلس عوام برای حمله به سوریه، بعد از اینکه رژیم اسد «خط قرمزهای» اوباما برای استفاده از تسلیحات شیمیایی را رد کرد، مرا هم به همین ترتیب نگران می‌کرد. بدیهی است اگر ما قبل از شروع جلسات پارلمان، کار خود را آغاز می‌کردیم، این خطر هم رفع می‌شد. سدویل همچنین از اینکه شنید پنتاگون به‌جای گزینه‌های سبک‌تر به حملات سنگین‌تر فکر می‌کند، خوشحال شد چراکه این مسئله با ترجیحات انگلیس همخوانی بیشتری داشت و چارچوب مفهومی گسترده‌تری را برای سوریه باز می‌کرد. زمانی که می و ترامپ صحبت کردند، او هم صحبت‌های سدویل در تأکید به اقدام سریع را تکرار کرد. در طول مکالمه، به نظر می‌رسید ترامپ مصمم شده است گرچه مانند من از ترزا می خوشش نمی‌آمد.

من درعین‌حال در طول هفته با «مئیر بن شبت[7]» همتای اسراییلی‌ام نیز بارها درباره گزارش‌های حملات هوایی به پایگاه تیاس سوریه و حضور بسیار تهدید برانگیز ایران در سوریه صحبت کردم. در طول هفته اطلاعات بیشتری در خصوص حملات آمد و مدت‌ زمان زیادی را برای مرور این اطلاعات و دیگر اطلاعات طبقه‌بندی‌ شده از باقی نقاط دنیا اختصاص دادم. تجربه من از کار در دولت‌های گذشته این بود که تا می‌توانم اطلاعات جمع‌آوری کنم. ممکن بود از نتایج و تحلیل‌ها خوشم بیاید یا نیاید، اما همیشه آماده بودم که اطلاعات بیشتری به دست آورم. رسانه‌های عمومی به صورت واضحی از استفاده اسد از سلاح‌های شیمیایی می‌گفتند و آن را با دلایل مختلف اثبات می‌کردند. با این‌ حال مفسران جناح چپ و حتی تعدادی از تحلیلگران در شبکه فاکس نیوز بیان می‌کردند که هیچ مدرکی در این خصوص وجود ندارد. آن‌ها اشتباه می‌کردند. دومین جلسه کمیته مدیران در ساعت یک و سی دقیقه برگزار شد و دوباره شامل گزارش‌های آژانس‌های مختلف در خصوص پیشرفتشان در مسئله برنامه‌ریزی و فعالیت در جهت دادن پاسخی قدرتمند به این مسئله بود. به‌زودی دریافتم که متیس بزرگ‌ترین مشکل ما است. او هیچ گزینه هدفی را برای شورای امنیت ملی و دون مکگان مشاور حقوقی کاخ سفید که باید نظر خود درباره قانونی بودن آنچه ترامپ تصمیم می‌گرفت را می‌نوشت، مشخص نکرده بود. از روی تجربیات طولانی و ناخوشایندم می‌دانستم که چه اتفاقی دارد می‌افتد. متیس می‌دانست که ترامپ می‌خواهد به صورت نظامی وارد میدان شود. او همچنین می‌دانست راه به حداکثر رساندن احتمال تعقیب دیدگاه او در این زمینه، این است که هیچ اطلاعاتی به دیگرانی که دارای حق قانونی برای بررسی این مسئله هستند، ندهد. حقیقت ساده این بود که ارائه نکردن گزینه‌ها تا دقایق آخر و اطمینان حاصل کردن از اینکه این گزینه‌ها نمی‌توانند در مسیر «صحیح» قرار گیرند، و درنهایت مشت روی میز کوبیدن، تأخیر کردن و گیج کردن افراد تا جایی که امکان داشته باشد، تاکتیک‌هایی است که توسط بروکرات های زرنگی مثل متیس دنبال می‌شود و می‌تواند او را به هدف برساند. جلسه کمیته مدیران، با وجود اینکه متیس بعد از چند دور عصبانی کردن آدم‌های دور میز، فرصتی هم به مک‌گان داد، بازهم بدون نتیجه‌گیری تمام شد.

مصمم بودم که در تصمیم‌گیری انسدادی رخ ندهد اما متیس به‌ وضوح برای رسیدن به هدفش پرانرژی شده بود. فکر نمی‌کردم که او از خط عبور کرده باشد، اما همان‌طور که به کلی و پنس بعد از جلسه گفتم، مطمئناً درست روی خط قرار داشت. از ساعت 3 بعدازظهر، دو ساعت را در دفتر بیضی از این جلسه به آن جلسه و از این موضوع به آن موضوع صحبت کردم. ترامپ به خاطر حضور وسیع نیروهای روسی در سوریه که در طول سال‌های دوران ریاست جمهوری اوباما صورت گرفته بود، نسبت به تعداد تلفات احتمالی روس‌ها در حمله به سوریه نگران بود. نگرانی به حقی بود و به همین دلیل هم اشاره کردیم که «جو دانفورد» رئیس ستاد مشترک با همتای روسی خود والری گراسیموف[8] صحبت کند تا به او اطمینان دهد هر تصمیمی که برای اقدام بگیریم، منجر به هدف قرار دادن نظامیان و یا دارایی‌های روسیه در این کشور نخواهد شد.

کانال دانفورد- گراسیموف، یکی از دارایی‌های مهم دو کشور در طول زمان بود و در موارد مختلف بهتر از کانال‌های دیپلماتیک متعارف توانست بین واشنگتن و مسکو ارتباط ایجاد کرده و کاری کند که هر دو منافع و نیات طرف مقابل را درک کنند.

تماس تلفنی دیگری بین ترامپ و ماکرون در ساعت 3 و 45 دقیقه برقرار شد و ماکرون برای انجام اقدام مشترک پافشاری کرده و تهدید کرد که اگر آمریکا کاری انجام ندهد، فرانسه به صورت یک‌ جانبه وارد عمل می‌شود؛ کاری که قبل از این هم به صورت عمومی به آن اشاره کرده بود. این کار مضحک و احتمالاً خطرناک بود، این کار نمایشی بود و ترامپ درنهایت افسار فرانسه را کشید. با این‌ حال در مسئله اقدام سریع، حق با ماکرون بود که درست در مقابل تمایل اشتباه ترامپ به حرکت آهسته در این خصوص قرار داشت. هر چه حمله تلافی‌جویانه زودتر صورت می‌گرفت، پیام شفافی به اسد و دیگران داده می‌شد. ما هنوز هم هیچ گزینه خاصی از طرف پنتاگون در دست نداشتیم و دو رئیس‌جمهور در مورد اهداف خاص صحبتی به میان نیاوردند. با این‌ حال به نظر می‌رسید که با وجود همه این‌ها ماکرون به دنبال گزینه‌های متوسط در میان بسته اهداف نظامی بود؛ حالا هر چه که بود، بود. او بیان کرد که واکنش پایین، کم است و واکنش بالا هم زیادی تهاجمی است. نمی‌دانستم منظورش چیست و نمی‌دانستم می‌خواهد انجامش دهد یا فقط ادایش را درمی‌آورد.

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین