کد خبر: ۶۵۸۷۳۷
تاریخ انتشار:
کیسه شن یا دستمال توالت؛

مقایسه دو مدل کنشگری در بحران های اجتماعی

کرونا هنوز پایش را به آمریکا باز نکرده بود که خرید و هجوم باورنکردنی مردم به فروشگاه ها شروع شد. همان هفته اول نیویورک تایمز در گزارش مفصلی نوشت که در برابر همه داروخانه های صف طولانی برای گرفتن مواد بهداشتی مانند ماسک، دستشک، و ژل های ضدعفونی کننده ایجاد شده است

گروه بین الملل: کرونا هنوز پایش را به آمریکا باز نکرده بود که خرید و هجوم باورنکردنی مردم به فروشگاه ها شروع شد. همان هفته اول نیویورک تایمز در گزارش مفصلی نوشت که در برابر همه داروخانه های صف طولانی برای گرفتن مواد بهداشتی مانند ماسک، دستشک، و ژل های ضدعفونی کننده ایجاد شده است.

مقایسه دو مدل کنشگری در بحران های اجتماعی

به گزارش بولتن نیوز، فروشگاه های بزرگ نیز بعد از ساعت ۱۲ ظهر تقریبا خالی می شوند. حتی جعبه آبی برای فروش نمی ماند. آنلاین هم تقریبا اجناسی مانند ژل ضدعفونی کننده بین ۵۰ تا ۴۰۰ برابر شده. ژل ضدعفونی کننده دست که یک تا دو دلار بود، اکنون در آمازون ۵۰ دلار شده است. داروهای تقویت سیستم ایمنی بدن مانند ویتامین سی و زینک نیز در فروشگاه های اصلی نایاب شده اند. روزنامه USA TODAY نیز نوشته است که خرید عمده و انبارسازی کاغذ توالت، آب آشامیدنی و ماسک در آمریکا شکل هراسناکی به خود گرفته است. در این کاغذ توالت به نمادی مبدل شد. فیلم از دعوا بر سر بسته های دستمال توالت دست به دست شد و نمادی برای واکنش همگانی به یک بیماری «عالمگیر». این رفتار البته تنها در آمریکا نبود. کشورهای دیگری چون استرالیا، سوئد و برطانیا نیز به چنین شیوه ای به کرونا واکنش نشان دادند.

این وحشت برای خرید، انبار کردن کالا و تکرار روزانه آن را چگونه می توان فهمید؟ آنهم در مقابله با یک بیماری که علیرغم خطر و سرعت انتشار آن تنها راه مقابله با آن رفتارهای احتیاطی است؟ و آن هم در جاهایی که دولت ها به نسبت کارآمد هستند و احتمال قحطی و کمبود کالاهای مصرفی تقریبا صفر است. در این یادداشت سعی کرده ام به این سئوال پاسخ دهم.

آنچه که به نظر می رسد این است که خرید، مصرف و انبار کردن کالا نشانگر کنشگری این مردم برای مقابله با یک بحران های اجتماعی است. در هر بحران و تهدیدی،‌ فرد مایل است که کاری انجام دهد. مکانیسم روانی فرار یا مبارزه، ما را وادار می سازد تا اقدامی انجام دهیم و کاری بکنیم. این اقدام کردن به ما این حس را می دهد که بر اوضاع مسلط هستیم و هر کار لازم انجام شده یا برنامه ریزی شده است و چیزی به قضا و قدر واگذار نشده است. مطمئن می شویم که دربرابر بحران منفعل نیستیم و کنترل امور را در اختیار داریم. در پاسخ به اضطراب و ترس، به «کاری باید کرد» می رسیم و در ادامه به کنشگری می رسیم. در این کنشگری، هر آن از خود می پرسیم که برای تعامل با این بحران یا تهدید چه باید کرد؟ و پاسخ مجموعه ای از کنش هاست. و تا آن عامل نگرانی و تهدید وجود دارد، این سئوال مدام به ذهن می آید و پاسخ می طلبد. با این همه می توان تصور کرد که یک نوع کنش به ذهن همه نیاد. کنشگری در قالب یک زمینه اجتماعی شکل می گیرد و هر فرد یا گروهی در یک بستر اجتماعی معنای خاصی را از کنشگری را ممکن است بفهمند و آن را تعبیر کنند.

به نظر می رسد در جوامع مصرفی، به دلایل مختلف، این حس کنشگری از طریق «مصرف گرایی» تعبیر می شود. و شاید بهتر باشد بگویم که کل کنشگری در یک بحران اجتماعی به مصرف گرایی تقلیل پیدا می کند: به خرید اقلام مصرفی. و چون از منظر اقتصادی فرد توانایی خرید این اقلام و انبار کردن آنها را دارد، سریع به این اقدام مبادرت می ورزد. و البته چون هر شب باز سئوال کنشگری پیش می آید، باز لیستی از اقلام مصرفی برای خرید فردا از دل آن در می آید.

در یکی از طوفان ها یادم می آید، شبکه سی ان ان با یک شهروند مصاحبه می کرد که سه بیل برای پارو کردن برف خریده بود. خانم میانسالی بود و وقتی که خبرنگار از او پرسید چرا ۳ عدد بیل خریده ای و آیا در خانه بیل دارد یا خیر؟ آن خانم با لبخندی گفت:


راستش را بخواهی ۳ تا بیل هم در خانه دارم ولی ترس از طوفان باعث شد بیایم و ۳ تای دیگر بخرم. بالاخره هر چیزی ممکن است.

پاسخ این زن به خوبی نشان می دهد که او در جستجوی کنشگری در برابر طوفان است. حس ترس او توسط رسانه ها دامن زده می شود. او نمی تواند در خانه منفعل بماند. این انفعال اضطراب او را دامن می زند. اما چه می تواند بکند؟ در جوامع مصرفی، او پاسخی ندارد به جز «خرید بیشتر».

نکته جالب این است که این کنشگری مصرف گرایانه حتی برای مقابله با بحران های آخر الزمانی نیز انجام می شود و معمول است. در طی سالهای اخیر و با رواج فیلم های آخر الزمانی، فروشگاه های مطرحی چون کاستکو،‌ از چند سال پیش، فروش بسته های ویژه آخر الزمانی را آغاز کردند که می تواند خوراک یک خانواده چهار نفره را برای یکسال تأمین کند، بدون آنکه نیازی به بیرون رفتن باشد. قیمت این بسته های آخرالزمانی ۶۰۰۰ دلار است و خوراکی های درون آن برای مدت طولانی فاسد نخواهد شد. البته این تنها محدود به تصویر انتزاعی از بحران های آخرالزمانی نیست، در واکنش به بحران زیست محیطی و گرمایش جهانی باز راه حل در میان شهروندان مصرفی است: «تولید و مصرف سبز.» همان مصرف تداوم می یابد، اما اینبار برچسب سبز به آن می خورد و علیرغم آنکه بسیاری بر ناکافی بودن مصرف سبز اشاره کرده اند، باز تنها راه حلی که به ذهن می آید همین مصرف است.

برای درک ویژگی های متمایز این نوع کنشگری فردگرایانه/مصرف گرایانه، اجازه دهید آن را با واکنش مردم عرب خوزستان به بحران سیل سال گذشته مقایسه کنیم. سال گذشته و هنگامی که خطر سیل شهر و روستاها را تهدید می کرد، مهمترین کمبود، کمبود کیسه شن و بیل بود. مردم از نقطه نقطه اهوازو شهرهای دیگر حتی نقاطی که صدها کیلومتر از سیل فاصله داشتند، به سمت روستا ها و شهرهای محاصره در سیل هجوم آوردند و در کنار همدیگر سیل بندهایی را احداث کردند که حتی امکان آن در شرایط عادی قابل تصور نیست. سیل بندی که در حمیدیه احداث شد تنها یک نمونه کوچک از این نوع کنشگری است. اما آنچه در آن روزها این مردم کم آورند، کیسه شن بود. آنقدر نیروی جوان آماده به کار و در صف مقدم ایستاده بود که هر تعداد کیسه شن می رسید سریع تبدیل به بخشی از سیل بند می شد.

کیشه شن، اما، فقط بخش کوچکی از داستان بود. در آن روزها حتی کارگران روزمزد حقوق روازنه خود را به حساب کمیته های محلی برای کمک به سیل زدگان واریز کردند. و زنان فقیری که یارانه های خود را به کمیته های محلی دادند تا به سیل زدگان برسانند. و بسیاری از زنان در خانه های فقیرانه خود دست جمعی نان پختند و به دورترین روستاها ارسال کردند. به گونه ای که یکی از آشنایان که در یکی از روستاهای سیل زده زندگی می کرد می گفت مجبور بودیم هر روز کسی را در یک کیلومتری روستا بگذاریم تا به ماشین هایی که غذا می آوردند بگویند اینجا دیگر نیازی نیست و به روستای بعدی بروید.

مقایسه گذرایی میان بسیج اجتماعی و نوع کنشگری در حادثه ای مانند سیل سال گذشته و آنچه که در بحرانی مانند کرونا که در بخش هایی از آمریکا و اروپا مشاهده می کنیم به خوبی تمایز دو نوع برداشت و مفهوم کنشگری در برابر بحران های اجتماعی را به ما نشان می دهد. در قصه سیل، نوع کنشگری معطوف به دیگری بود. همچنین در دل آن کنشگری خطر و ریسک و هزینه کردن برای دیگری وجود داشت. علاوه بر آن، کنشگری معطوف به یک هدف عینی و واقعی بود: جلوگیری از پیشروی سیل . هدفی که مردم می توانستند تحقق آن را ببینند، آن را جشن بگیرند و همبستگی جمعی را دو چندان کنند.

البته شاید بگویید یک دلیل این تمایز این دو نوع کنشگری در کارآمدی یا ناکارآمدی دولت ها نهفته است. آن را می پذیرم، اما به نظر تنها بخشی از ماجرا است. موضوع فراتر از کارامدی/ناکارآمدی دولت هاست. تمایز بین این دو نوع کنشگری تمایز بین دو نوع جهان بینی نیز هست. کنشگری جمعی که نمونه آن را در سیل سال گذشته مشاهده کردیم ریشه در یک سازمان اجتماعی و جهان بینی دارد. در همان رخداد سیل، برخی مناطق شهری، که اغلب نقاط کارگری و شهرک های صنعتی بودند، به سرعت تخلیه شدند. دلیل آن بود که در این شهرک های صنعتی سازمان اجتماعی منسجمی وجود ندارد. افراد به ذره های جدا از همی مبدل شده اند که رابط آنها یک سازمان و ساختار رسمی و دولتی است. اما در بخش های دیگر، به ویژه در میان مردم بومی منطقه،‌ هم یک سازمان اجتماعی وجود داشت و هم یک جهان بینی، شاید باقی مانده از گذشته، که می توانست به شکل گیری کمیته های محلی منتج شود، و پاسخ سریع به آن بحران را ممکن سازد. یک سازمان اجتماعی که در صورت نیاز-و حتی درخلاء نهاد دولت- می تواند سریع خود را باز یابد،‌ و به شکل موثر یک بحران اجتماعی جدی را مدیریت کند. حال آنکه، در کنشگری مصرف گرایانه، همه اتكاء، اولا، به نهاد دولت است و کنشگری شهروند تنها به خرید و مصرف تقلیل می یابد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین