کد خبر: ۵۹۸۳۹۸
تاریخ انتشار:
چند نکته در مورد اظهارات اخیر بابک تختی در مورد مسئله خودکشی پدرش

شاه وساواک تختی را از محدوده کشتی راندند

چنین کسی حتی اگر خودکشی هم کرده باشد،با یک واسطه به دست ساواک کشته شده است آیا براین مرگ،می توان خودکشی آن هم با بار معنایی این کلمه درعرف نام نهاد؟

شاه وساواک تختی را از محدوده کشتی راندندگروه فرهنگی: محمدرضا کائینی روزنامه نگار و تاریخ پژوه در مورد اظهارات اخیر بابک تختی در مورد مسئله خودکشی پدرش در کانال تلگرامی اش اینگونه نوشت:  به درازی بیست واندی سال فعالیت در حوزه تاریخ شفاهی دریافته ام که گاه،نه تنها پسران آئینه وقایع زندگی پدران نیستند،که گاه آدرس هایی می دهند که فرسنگ ها از تاریخچه حیات آنها به دورند!از این قبیل است اظهار لحیه اخیر بابک تختی در رفع ورجوع کردن ماجرایی که این روزها به عنوان "خودکشی"پدرش وسط افتاده است.البته در این فقره صداوسیمای بی برنامه،ندانم کار وباری به هرجهت ما نیز بی تقصیر نیست،اما به هرروی،هیچ گاه نمیتوان خطایی را باخطای دیگر پوشاند.

به گزارش بولتن نیوز، اما برویم به سبک و سنگین کردن اظهارات جناب پهلوان زاده:


۱/وی در نحوه اطلاع یافتن خویش از خودکشی پدر درآمده که: در دهه هفتاد به دنبال مدارک پهلوان بوده وگذارش به وزارت اطلاعات افتاده و برادران او را به صاحب هتل آتلانتیک ارجاع داده اند و او پس از شنیدن مکنونات قلبی وی،بلافاصله از طریق بی بی سی خبر خودکشی تختی را علنی کرده است!در این باره تاملاتی وجود دارد به قرار ذیل:


۱/۱مشخص نیست که جناب ایشان نهایتا از طریق آنچه در وزارت اطلاعات یافته به چنین باوری رسیده،یا از گفت وگو با رئیس هتل یا از طریق منابعی که نام آنها را نبرده است؟چه اینکه اولا باید پاسخ گوید که:از چه زمان تا این حد به دیدگاه وزارت یا اسناد آن ایمان آورده؟ویا چرا بدین سان به سخن صاحب هتل-که خود در نقض وابرام خودکشی ذی نفع است-اعتماد کرده تا جایی که زمان رابرای اعلام نتیجه دیدار خود از بی بی سی از دست نداده؟ وثالثا:اگر از منابع دیگری بدین نتیجه رسیده،چرا از آنها را به وضوح رونمایی نمی کند؟

 

شاه وساواک تختی را از محدوده کشتی راندند

 

۲/۱آنچه او در گفت وشنود اخیر بیان داشته،با انچه درمصاحبه های دوران حضور درایران اظهار می کرد،کاملا متفاوت است.او در دوره ای که در ایران‌می زیست،خودکشی وقتل را دواحتمالِ هم سنگ می خواند واز مقومات احتمال قتل،به نگارش وصیتنامه پدر خطاب به دادستان اشاره می کرد واینکه: فردِ مصمم به خودکشی چرا باید به دادستان وصیت بنویسد؟بنابراین درادعای وی در نیل به نتیجه خودکشی در دهه هفتاد،باید به تردید نگریست،به شهادت مصاحبه هایش در ایران.


۳/۱ بابک تختی هم می داند وهم بارها گفته است که: شاه وساواک پدرش را از محدوده کشتی راندند وحقوقش راقطع کردند ودهها جاسوس آشنا وغریبه برایش کاشتند و او را در برابر مردم به ویژه ضعفایی که به آنها کمک می کرد،سرافکنده ساختند.به عبارت دیگر ساواک طاقت او را طاق وپیمانه وجودش را پرکرد.چنین کسی با چنین شرایطی، حتی اگر خودکشی هم کرده باشد،با یک واسطه به دست ساواک کشته شده است!آیا براین مرگ، می توان "خودکشی" آن هم با بار معنایی این کلمه در عرف نام نهاد؟

 

دو/پهلوان زاده ما در ادامه چاره ای ندیده جز اینکه کاسه کوزه "قتل تختی"را بر سرجلال آل احمد بشکند و درآید:اولین کسی که این دروغ را گفت،جلال آل احمد بود ودیگران پی اش را گرفتند و...الخ!سستی این ادعا تا بدان پایه است که بی نیاز از ابطال می نماید،چه اینکه:


۲/۱ ازآغازین ساعات اعلام مرگ تختی،زمزمه کشتن او در سطحی گسترده،دربدنه جامعه درافتاد.بدون هیچ گونه توافق وتدارک قبلی.چه اینکه درز کرده بود داستان هایش با شاه وبرادر و خواهرش و ساواک ونیز علاقه اش به مصدق و عضویتش درجبهه ملی و...غیره.گذشته از کتاب قطور گزارشات ساواک دراین فقره،لازم نیست چندان راه دور برویم.کافی است ماجرا را از هفتاد ساله های اطرافمان‌بپرسیم که:در آن روزها، مردم در این فقره چگونه می اندیشیدند؟آیا آقا بابک واقعا باورکرده که این حرف را آل احمد در دهان مردم گذاشته است؟


۲/۲سورپرایز بعدی من برای شما این است که بدانید:آل احمد مقاله "افسانه عوام" را یک سال بعد از مرگ تختی وبه مناسبت فوت صمد بهرنگی در مجله آرش نوشته است.آیا از نظر پهلوان زاده معلول زودتر از علت رخ نموده؟یعنی بخش مهمی از جامعه پس از فوت تختی به حرفی دل داده اند که آل احمد قراربوده یک سال بعد بزند؟آیا مصاحبه کننده و شونده اساسا متوجه شده اند که چه رطب و یابسی را به هم بافته اند؟


۲/۳خوشمزه تر از همه نتیجه ای است که پس از خواندن"افسانه عوام"دست آدم را می گیرد.آل احمد در نگاشته خویش،با کنار هم گذاشتن سه مرگ مشکوک یعنی:مرگ برادرش حجت الاسلام سید محمدتقی طالقانی در مدینه(که شهرت داشت وهابی ها با قهوه مسموم او را کشته اند)مرگ غلامرضا تختی ومرگ صمد بهرنگی،درپی یافتن پاسخ به این پرسش است که:چرا عوام الناس درباره اینگونه فقدان ها افسانه سرایی می کنند؟او درباره غلامرضا تختی، با روایت آنچه در روز تشییع او در باره کشته شدنش از خلق الله شنیده،نتیجه می گیرد که:برای مردمان بی دفاع،همین افسانه سازی ها به مثابه دژی است که به آنها روحیه و امکان مقاومت می دهد وتا حدی عزت نفس آنها را حفظ می کند(عین جمله او را در مقاله ام به مناسبت سالمرگ تختی در این پیج آورده ام وآن را تکرار نمی کنم)


۲/۴ ونهایتا جاودانه گی جلال در همین است که مخالفان هنوز با سپری شدن نیم قرن از مرگ او،سعی می کنند با دروغ پرداری از سد او گذر کنند و مواجهه شفاف ومستدل با وی را تاب نمی آورند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین