کد خبر: ۵۹۳۶۱۰
تاریخ انتشار:
رشته‌ای نوظهور و تازه در عرصه بازاریابی

بازاریابی عصبی و کاربردهای آن در کسب‌و‌کار

بازاریابی عصبی روشی است که با بهره‌مندی از تکنیک‌های تصویر‌برداری‌عصبی از مغز می‌تواند تمایلات میان مصرف‌کنندگان و بازاریابان را مورد تغییر قرار دهد.

بازاریابی عصبی و کاربردهای آن در کسب‌و‌کارگروه اجتماعی: دکتر محمدحسن ملکی* از زمان‌های گذشته تا به امروز، افراد سعی داشتند با نفوذ بر سیستم ناخودآگاه دیگران تاثیرات دلخواه خود را بر زندگی و انتخاب‌هایشان داشته باشند، زیرا تاثیر ذهن ناخودآگاه افراد بسیار بیشتر از تاثیر ذهن خودآگاه آنان در زندگی و انتخاب‌های مهم آنان می‌باشد (lima, medeiros, hermes, marcon, & marcon, 2016). این امر در موضوع بازاریابی هم به خوبی قابل پیاده‌سازی است ، و بازاریابان سعی دارند با ترکیبی از علوم عصب‌شناسی و علوم‌ مدیریتی و بازاریابی، به نا‌خودآگاه مصرف‌کنندگان دسترسی پیدا کرده و بر انتخاب آنان در هنگام خرید تاثیر دلخواه خود را بگذارند، یعنی تسلط بر نقشه ی ذهنی مصرف‌کنندگان و اعمال تغییرات در تصمیم‌گیری آنان ، که به این علم ترکیبی، بازاریابی‌عصبی گویند. (karmarkar, shiv, & knutson, 2015).


به گزارش بولتن نیوز، بازاریابی عصبی روش نوین بازاریابی‌ است که با بهره‌مندی از مطالعات علوم عصب‌شناسی و با تکنیک‌های تصویر‌برداری‌عصبی از مغز می‌تواند تمایلات و مناسبات میان مصرف‌کنندگان و بازاریابان و فروشندگان را مورد تغییر قرار دهد تا بتواند تصمیم‌گیری‌های انسان را که غالبا به صورت ناهوشیار و در سطح ناخودآگاه و در مغز قدیم وی انجام میگیرد را بررسی نماید. (bakardjieva,allan,2012)


اولین بار مفهوم بازاریابی عصبی در دانشگاه هاروارد توسط روان شناسان در سال ۱۹۹۰ شکل گرفت، بازاریابی عصبی یک رشته‌ی نوظهور و تازه می‌باشد که علوم اعصاب را به رفتار مصرف‌کننده و موارد مدیریتی متصل می‌کند‌، در سال ۱۹۹۰ با کمک تکنیک‌های شبیه‌سازی توسط دو پزشک آمریکایی و بریتانیایی به نام‌های پل لاتربر و پیتر مانسفیلد مفهوم بازاریابی پدید آمد .یکی از علل‌های اصلی برای پیشرفت و یادگیری در حوزه‌ی این علم، القای رفتار و واکنش دلخواه موردنظر مطلوب در افکار و ذهن اشخاص می‌باشد .برنده‌ی جایزه‌ی نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ دکتر ال استمینز پدر علم بازاریابی عصبی این علم را این گونه تعریف می کند : ((به کا‌رگیری تکنیک‌های شناسایی مکانیسم‌های مغزی برای درک‌ بهتر رفتار مشتریان به منظور بهبود استراتژی‌های بازاریابی مورد نظر )) ، تا قبل از سال ۲۰۰۲ هیچ شرکتی خدمات بازاریابی عصبی ارائه نمی‌کرد، یکی از اولین شرکت‌هایی که خدمات علوم عصب شناسی و مشاوره را با استفاده از تکنولوژی و دانش بازاریابی عصبی ارائه می‌دادند شرکت برایت هاوس و شرکت سیلزیرین بودند . (velasceano, 2014)


برای راه‌یابی به ذهن نا‌خود‌آگاه افراد و پیدا کردن نقشه‌ی ذهنی مشتریان، ما به ابزار‌هایی نیاز داریم تا بتوانیم این نقشه‌ی ذهنی را از نا‌خود‌آگاه افراد استخراج کنیم، این ابزار‌های ذهن خوانی عبارت‌اند از:


1: تصویر‌برداری با تشدید مغناطیسی عملکردی(FMRI) ، با استفاده از این ابزار، هنگامی که فرد در حال تماشای فیلم یا تبلیغات است، همزمان سر او توسط دستگاه اسکن می‌شود‌، که جریان خون را در نواحی مختلف مغز در هنگام هر فعالیتی از قبیل خرید نشان می‌دهد .


2: ثبت تغییرات ذهنی یا مغز‌نگار الکتریکی (EEG) ، یک کلاه در سر افراد قرار می‌گیرد و همزمان که فرد در حال دیدن تبلیغات یا محصول یا بسته‌بندی و . . . است، سر او نیز در حال اسکن شدن است.


3: سیگنال‌های مربوط به لبخند و اخم افراد(FEMG) ، این دستگاه با متصل کردن چند حسگر بر نقاط حساس صورت می‌تواند احساسات روحی فرد را تشخیص دهد، احساساتی نظیر غم، شادی، تنفر، عصبانیت، تعجب و همچنین ویژگی‌هایی نظیر سن، نژاد، میزان توجه، میزان درگیری احساسی و حالات روحی افراد را می‌توان از روی چهره‌ی فرد تشخیص داد. این دستگاه همزمان با EEG استفاده می‌شود . با ارزیابی حالات چهره و نحوه واکنش مصرف‌کنندگان و مشتریان نسبت به محصولات، بسته‌بندی، آگهی‌های تجاری و ... می‌توان دریافت که آنها درباره محصولات و محتوا چگونه فکر می‌کنند.


4: مسیر نگاه فرد(ET) ، چشم می تواند اطلاعات فراوانی در مورد اهداف، افکار و اعمال مصرف‌کننده در اختیار ما قرار بدهد. با استفاده از دستگاه ردیابی چشم محققان در می‌یابند که فرد به کجا نگاه می‌کند و ترتیب خیره شدن او چگونه است.


5: پاسخ‌های هدایتی پوست (SCR) ، دو حسگر بر روی انگشتان نصب می‌شود و سپس با استفاده از آنالیز اطلاعات بدست آمده، متوجه می‌شویم که فرد در برخورد با فیلم یا تبلیغات یا محصول، به چه میزان دچار هیجان شده است.
6: مغز نگاری مغناطیسی (MEG) .ابزار‌های معروف دیگری از قبیل TMS و MEG و ... هم وجود دارند که به نسبت استفاده‌ی کمتری دارند. (morin, 2011)

 

بازاریابی عصبی و کاربردهای آن در کسب‌و‌کار

وقتی مغز انسان در مجاورت پیام‌هایی در اطراف خود قرار گیرد قشر میانی مغز به عنوان یکی از حساس‌ترین بخش‌های مغز در تصمیم‌گیری فعال می‌شود و هر گاه که این قشر میانی تحریک شود نشان‌دهنده‌ی افزایش فعالیت عصبی در این بخش است و گویای این پیام است که اطلاعات قابل درکی را دریافت کرده و کار اصلی ابزارهای ذهن خوانی بازاریابی‌عصبی این است که با قرار دادن مغز انسان پیرامون پیام‌های تبلیغاتی گوناگون میزان تحریک شوندگی قشر میانی مغز را اندازه‌گیری کنند (solnais & andreu, 2013) .


در دیدگاه بازاریابی سنتی، ‌مصرف‌کننده به طور کاملا منطقی در مورد کالا و محصولات جستجو و تحقیق می‌کند و تصمیمات خرید او کاملا ارادی و آگاهانه و هوشمندانه صورت می‌پذیرد، از این رو شرکت‌ها با سیستم بازاریابی‌ سنتی در پی طراحی تبلیغاتی با اطلاعات کاملا منطقی هستند اما در سیستم بازار‌یابی عصبی مشتریان به خرید‌های خود فکر نمی‌کنند و تصمیم به خرید از طرف مصرف کنندگان بر پایه احساسات و هیجانات صورت می‌گیرد و می‌تواند در چند ثانیه کاملا این تصمیم، شکل دیگری به خود بگیرد. (venkatraman , et al., 2015) می‌توان در مجموع بیان کرد هدف اصلی بازاریابی‌عصبی فهم چگونگی پدید آمدن رفتار‌های انسان از طریق مغز و بررسی نقشه‌ی ذهنی نا‌خود‌آگاه و شناسایی عوامل تعیین کننده‌ی آن است (wilson, gaines, & hill, 2008) و همچنین می‌توان بازاریابی‌عصبی را در ساده‌ترین و کامل‌ترین تعریف این گونه خطاب کرد : بازارایابی عصبی فرایندی است که منجر به شناسایی و فهم بهتر سیستم‌های مغزی مصرف‌کننده می‌شود تا در راستای افزایش کارایی تجاری سازمان نقش داشته باشد. (gazzaniga, ivry, & Mangun, 2008)


دانش‌ثانی و صفانیا با ارائه پژوهشی در سال ۱۳۹۶ بیان می‌کنند توسعه امروزی بازاریابی عصبی نشان دهنده‌ی ظهور عصر جدیدی در علم بازاریابی است، عصری که در آن کانون راهبردی شرکت‌ها، تحریک حواس پنج‌گانه مصرف‌کنندگان است، بازاریابی عصبی مغز قدیم انسان را به همراه پنج حس آن در مرکز بازاریابی قرار داده و روش‌های جدیدی را نشان می‌دهد تا شرکت‌ها بتوانند از طریق نشانه‌های حسی مختلف مانند رنگ، رایحه، موسیقی و طعم و بافت و ... بر حواس پنج‌گانه مصرف‌کننده تاثیر مثبتی بگذارند (دانش ثانی, صفانیا, & پورسلطانی, ۱۳۹۶)


قربانی و قره بیگلو در سال ۱۳۹۶ در پژوهشی با عنوان طراحی مدلی برای جذب ارباب رجوع با رویکرد بازاریابی عصبی در بانک‌های دولتی با ارائه‌ی مدلی با ۹ عامل، خدمات به مشتری، پاسخگویی، فرایند ها، اطلاع‌رسانی ، زیبا‌سازی، بانکداری نوین، قیمت، کارکنان و مدیریت ارتباط با مشتری به این موضوع پرداختند که با استفاده از بازاریابی عصبی می‌توان ۷۰ درصد اراب‌رجوع را به سمت بانک جذب کرد (قربانی & قره بیگلو, ۱۳۹۶)


بیان، علیپور و دستغیب و کولیوند در ۱۳۹۳ مقاله‌ای تحت عنوان بازاریابی عصبی رویکردهای شناختی در خصوص رفتار مصرف‌کننده انجام دادند. هدف نگارش این مقاله بررسی جنبه‌های مختلف از علوم اعصاب است و سیگنال‌های بدن و مغز انسان در درک منشاء و عملکردهای مقیاس‌های بازاریابی عصبی حائز اهمیت می‌باشند، دراین پژوهش به این موضوع پی‌برده شد که بازاریابی عصبی می‌تواند نقش مثبت مستقیم در طراحی محصول، برند، تبلیغات و نحوه‌ی خرید و سیستم های فروش آنلاین داشته باشد و این عوامل می تواند در فروش محصول و آگاهی ذهنی مثبت مصرف کنندگان نقش مثبتی را به عهده بگیرد . (بیان, علیپور, کولیوند, & دستغیب, ۱۳۹۳)


بقوسیان یکی از معدود نویسندگان ایرانی در ارتباط با بازاریابی عصبی در کتاب خود به این نکته اشاره می‌کند که یکی از مهم‌ترین دلایل استفاده از بازاریابی عصبی افزایش جلب توجه تبلیغات سازمان در فضای مملو از پیام‌های تبلیغاتی گوناگون است، وی با بیان این که امروزه فضای بازار هدف سازمان‌ها و رسانه از پیام‌های تبلیغاتی اشباح شده‌ است به بیان این نکته می‌پردازد که یکی از مناسب‌ترین راهکار‌ها و کم ‌هزینه‌ترین فرایند‌ها برای افزایش جلب‌ توجه و تاثیرگزاری بیشتر پیام‌های تبلیغاتی، استفاده از بازاریابی عصبی است. (بقوسیان & جوزی, ۱۳۹۲)


اکبری در سال ۱۳۹۱ مقاله‌ای با نام مروری بر بازاریابی عصبی و کاربردهای آن گردآوری کرد، هدف از این مقاله مروری ترسیم یك تصویر واضح و جامع از بازاریابی عصبی و همچنین نشان دادن جنبه‌های کاربردی و تجربی از ابزارهای بازاریابی عصبی می‌باشد. بازاریابی عصبی شاخه‌ی جدیدی از تحقیقات بازاریابی است که به مطالعه‌ی بررسی پاسخ مؤثر حسی، شناختی و عاطفی محرک‌های بازاریابی مصرف کنندگان می‌پردازد. محققان با استفاده از فن‌آوری هایی مانند تصویربرداری با تشدید مغناطیسی و روش‌های ردیابی چشم به اندازه‌گیری تغییرات در فعالیت مغز می‌پردازند که به درک بهتر ما از چگونگی تصمیم‌گیری مصر‌ف‌کنندگان و اینکه چه بخشی از مغز در تصمیم‌گیری آن‌ها دخالت دارد کمك می‌کند یك درک بهتر از بازاریابی عصبی ممکن است دانش ما را در مفاهیم اساسی با بازار و مدیریت افزایش دهد (اکبری, ۱۳۹۱)


لی و چمبرلین در پژوهشی با عنوان به جنگل خوش آمدید: ادبیات تحقیق در بازاریابی عصبی برای تازه واردان ، با بررسی بیش از ۱۳۱ پژوهش در حوزه‌ی بازاریابی‌عصبی به شناسایی عوامل دشوار ورود محققان تازه وارد به علوم بازاریابی عصبی برای رشد این حوزه پرداختند و به این نتیجه رسیدند که دو عامل مهم ترین عوامل برای دشوار بودن ورود پژههش گران به این حوزه است: اول ، بخاطر وجود ادبیات تحقیق متفرقه و عدم نشانه گذاری کار بر روی ورود و رشد حوزه ی بازاریابی عصبی دشوار است دوما، بخاطر فقدان بیش از حد روش‌های شناختی و انتشار مقالات پایه این حوزه در مجلات سطح پایین‌، کار استناد به این ادبیات تحقیق دشوار است.(lee, chamberlain, & brandes, 2018)


دورسان و گوکر در مقاله ای با عنوان رویکردی مبتنی بر دو قاعده برای ارزیابی تکنولوژی‌‌های بازاریابی عصبی‌، با توجه به محدودیت‌ها و مشکلات حوزه‌ی بازاریابی‌عصبی‌، با هدف رتبه بندی تکنیک‌ها و فناوری‌های بازاریابی عصبی این پژوهش را آغاز کردند‌، یافته‌های این تحقیق نشان داد روش مغناطیسی عملکردی FMRI با توجه به برتری بررسی‌های زمانی و دقیق مکانی موثرترین و پرکاربرد‌ترین تکنیک ذهن خوانی بازاریابی عصبی است. (dursan & goker, 2018)

 

بازاریابی عصبی و کاربردهای آن در کسب‌و‌کار

 

گرابنر و هابر در پژوهشی به نام تاثیر بازاریابی عصبی در خرده فروشی ها ، با ترسیم مدل تصمیم گیری مصرف کننده در بازاریابی سنتی و ساخت مدل نقشه ی ذهنی مصرف کننده از دیدگاه بازاریابی عصبی و مقایسه ی این دو مدل، رشته‌ی بازاریابی سنتی را به چالش کشیده است، یکی از این مباحث، درک فرایند خرید از جانب مصرف‌کننده است، در واقع سیستم درک رفتار مصرف‌کننده از جانب بازاریابی‌عصبی بسیار با بازاریابی سنتی متفاوت است. در بازاریابی عصبی نحوه ی تصمیم گیری مشتریان بر اساس احساسات و ناخودآگاه آن صورت می گیرد. (grabner & huber, 2016)


ونکاترامان و همکاران در پژوهشی با عنوان روش‌های نوروفیزیولوژی و مدل سازی واکنش بازار به این نکته اشاره کرد که ما می‌توانیم به سهولت با استفاده از علوم بازاریابی ارگان‌های اصلی مغز را در واکنش با عملیات خرید تجزیه و تحلیل کنیم تا بتوانیم بدانیم چگونه تبلیغات خود را به گونه ای طراحی و تدوین کنیم که بیشترین تاثیر را در رفتار خرید مصرف‌کنندگان بگذارد (venkatraman , et al., 2015)


گنزالس و یون در تحقیقی تحت عنوان عصب‌شناسی در تصمیم‌گیری و تصمیم‌گیری خرید بیان می‌کنند در گذشته بازاریابی تنها یک حالت داشت و آن منحصر به علوم ریاضی و آمار بود اما در سال های اخیر یک وجه جدیدی از بازاریابی با مباحث علوم اعصاب و روان شناسی خرید نظیر احساسات و هیجانات مصرف‌کنندگان پدید آمده است و مبحث چرایی خرید و رفتار مشتریان به یکی از اصلی‌ترین مباحث بازاریابی تبدیل شده است (yoon & dube, 2012)
کرجنویس و همکاران در نتیجه‌ی پژوهش خود با عنوان بازاریابی عصبی و آزادی انتخاب مصرف‌کننده به این موضوع پرداختند که از آنجایی که اغلب تصمیمات مشتریان، غیر ارادی و توسط مغز قدیم انجام می‌گیرد اصلی‌ترین ابزار‌های بازاریابی عصبی، ابزار‌های عکس‌برداری از سیستم‌های عصبی در این ناحیه می‌باشد (krajnovic, sikiric, & jasic, 2012)


زوراوسیکی یکی از صاحب‌نظران در زمینه بازاریابی عصبی اصلی‌ترین هدف بازاریابی عصبی را اینگونه تعریف می‌نماید : انتقال بهتر پیام بازرگانی به دیگران و افزایش احتمال خرید توسط مصرف‌کنندگان که باعث کاهش هزینه‌های بازاریابی و تبلیغات می‌شود (zurawicki, 2011) .


چنسلر و چترجی در پژوهشی با نام زمانی که علوم اعصاب و تجارت ترکیب می‌شوند اشاره می‌کنند یکی از کاربرد‌های مهم بازاریابی‌عصبی، ساخت برند‌ها در ذهن مشتریان است، در واقع از آنجایی که بازاریابی‌عصبی برای دسترسی به احساسات و عواطف افراد است و مصرف‌کنندگان انواع برند‌ها را بر اساس احساسات خریداری می‌کنند، کشف آنچه در ذهن ما می‌گذرد و چه چیز‌هایی را به فراموشی می‌سپارد کلید ساخت برند‌های اثرگذار و قدرتمند در آینده است. (chancellor & chatterjee, 2011)


مادان و همکاران در پژوهش خود با عنوان بازاریابی عصبی قدم بعدی در تحقیقات بازاریابی بیان می‌کند یکی از کاربرد‌های دیگر بازاریابی‌عصبی این است که بازاریابان سازمان‌ها و مدیران تولیدی می‌توانند به واسطه‌ی بازاریابی‌عصبی اثر‌بخشی و کارایی تبلیغات را تعیین کنند و با درک بهتر مصرف‌کنندگان محصولات متناسب‌تری در خور میل مشتریان طراحی کنند . (madan, 2010).


پیل در مقاله‌ای تحت عنوان نقشه‌ی ذهنی مصرف‌کنندگان و بازاریابی مدرن به این موضوع پرداخت که مغز انسان از سه قسمت اصلی تشکیل شده‌ است، که شامل مغز جدید، مغز قدیم و مغز میانی است که هر کدام از این سه بخش وظیف‌های جداگانه‌ای را انجام می‌دهند اما رابطه‌ای هماهنگ با یگدیگر دارند. مغز جدید انسان وظیفه‌ی تفکر ارادی و انجام محاسبات پیچیده را دارد، و می‌تواند کار‌های تحلیلی و تصمیمات منطقی را انجام دهد و توان یادگیری دارا می‌باشد‌. مغز میانی بیشتر وظیفه‌ی پردازش احساسات را بر عهده دارد و با دو قسمت دیگر مغز نقش رابط را بر قرار می‌کند. مغز قدیم در واقع همان نا‌خود‌آگاه انسان می‌باشد و اعمال غریزیی انسان را بر عهده دارد و فعالیت‌های لازم انسان برای بقا را انجام می‌دهد، این قسمت از مغز با غریزه‌ی جنگ و گریز در ارتباط است و کار‌هایی همچون نفس کشیدن و دیگر اعمال غیرارادی انسان را انجام می‌دهد نام دیگر این مغز، مغز خزنده نام دارد چون مغز خزندگان از این نوع مغز می‌باشد و توانایی درک پیام‌های پیچیده را ندارد . (peel, 2007). جدول زیر تحقیقات داخلی و خارجی انجام شده در این زمینه را نشان می‌دهد.

 

منابع

bakardjieva, E., & Allan, J. (2012). Neuromarketing research practices:attitudes ethics and behavioral. ethics and behavior, 27(3), 179-200.
bench, S., & day, T. (2010). the user experience of critical care dissharges a meta synthesis of qualitative research. international journal of nursing studies, 47(4), 487-499.
benoot, c., hannes, k., & bilson, j. (2016). the use of purposeful sampling in a qualitative evidence synthesid:a worked example on sexual adjastment to a cancer trajectory. BMC medical research methodology, 1-12.
chancellor, B., & chatterjee, A. (2011). brain branding:when neuroscience and commerce collide. a job neuroscience, 4(2), 18-27.
dursan, m., & goker, n. (2018). a 2 tule integrated DEA based approach for neuromarketing technology evaluation. university of california santa barbara, 67-89.
ganesh, B., talole, S., & dikshit, R. (2009). a case control study on diet and colorectal cancer from mumbai india. cancer epidemial , 93-189.
gazzaniga, M., ivry, R., & Mangun, G. (2008). cognitive neuroscience : the biology of the mind. new york: 3rd ed.
gentles, s., charles, c., ploog, j., & mckibbon, a. (2015). sampling in qualitative research : insights from an overview of the methods literature. the qualitative report, 20(11), 1772-1789.
godet, M. (2008). strategic foresight. france-paris: liposer working paper.
grabner, D., & huber, M. (2016). the effect of neuromarketing process in the retail sector. journal of business and economics, 2(7), 83-276.
henseler, j. (2010). on the convergence of the partial least squares path modeling algoritm. computational statistics, 107-120.
karmarkar, U., shiv, V., & knutson, B. (2015). cost conscious? the neural and behavioral impact of price primacy on decision-making. journal of marketing research, 4(56), 467-810.
krajnovic, A., sikiric, D., & jasic, D. (2012). neuromarketing and customers free. 13 th international conference, (pp. 55-89). budapest.
lee, n., chamberlain, k., & brandes, l. (2018). welcome to the gungle: the neuromarketing literature through the eyes of a newcomer. europaen journal of marketing, 87-109.
lima, c., medeiros, J., hermes, L., marcon, A., & marcon, E. (2016). Neuromarketing and the advances in the consumer behavior studies: a systematic review of the literature. business and globalisation, 3(17), 53-145.
madan, R. (2010). neuromarketing:the next step in market research ? eureka(1), 1-2.
morin, C. (2011). neuromarketing : the new science of consumer behavior. society, 2(48), 50-131.
noblit, G., & hare, R. (1998). meta ethnography: synthesizing qualitative studies. newburg park: C.A STAGE.
paterson, B., canam, C., joachim, G., & thorne, S. (2007). embedded assumptions in qualitative studies of fatigue. westorn journal of nursing research, 25(2), 1-15.
peel, A. (2007). mapping the mind for the modern market researcher. qual market res int J, 10(2), 67-153.
reinartz, w., hachlein, M., & henseler, J. (2009). an empirical comparison of the efficacy of covariance based and variance based SEM. international journal of market research, 26(4), 332-344.
sandelowski, M., & barros, J. (2007). handbook for synthesizing qualitative research. inc: springer publishing company.
saunders, m., lewis, p., & thornhill, a. (2009). research methods for business students (fifth edition). harlow: pearson eduction.
solnais, C., & andreu, J. (2013). the contribution of neuroscience to consumer research : a conceptual framework and empirical review. journal econ psychol(36), 68-81.
velasceano, S. (2014). neuromarketing and evaluation of cognitive and emotional respons of consumers to marketing stimuli. procedia soc behav sci, 127-753.
venkatraman , V., Dimoka, A., paviou, P., hampton, W., bollinger, B., & hershfield, H. (2015). predicting advertising siccess beyond traditional measures : new insight from neurophysiological methods and market response modelling. journal of marketing research, 4(52), 52-436.
wilson, R., gaines, J., & hill, R. (2008). neuromarkwting and consumer free will. jcon aff, 3(42), 389-410.
yoon, C., & dube, L. (2012). decision neuro science and consumer decision making. market lett, 2(23), 437-850.
zimmer, L. (2006). qualitative meta synthesis: a question of dialoguing with tents. journal of advanced nursing, 53(3), 311-318.
zurawicki, L. (2011). Neuromarketing : exploring the brain of the consumer. new york: university of massachusetts boston.


اکبری, م. (۱۳۹۱). مروری بر بازاریابی عصبی و کاربرد های آن. شفای خاتم, 2(1), ۷۵-۸۴.
امیری, ز., مظفری, م., & کاوسی, م. (۱۳۹۴). عوامل موثر بر اشتغال در صنایع موادغذایی و آشامیدنی. فصلنامه پژوهش های رشد و توسعه اقتصادی, 1(1), ۹۳-۱۰۳.
بقوسیان, ژ., & جوزی, آ. (۱۳۹۲). بازاریابی عصبی ، 21 روش جدید برای ترغیب مشتری. قم: انتشارات برقعی.
بیان, ل., علیپور, ف., کولیوند, پ., & دستغیب, س. (۱۳۹۳). بازاريابی عصبی: رويکردهای شناختی در خصوص رفتار مصرف کننده. شفای خاتم, 4(2), ۴۷-۵۹.
جورجینو, ل., ایان, ک., جنیفر, ک., & مایکل, پ. (۱۳۹۱). راهنمای آینده نگاری فناوری:مفاهیم شیوه کار. (م. منزوی, مترجم) تهران: موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی.
دانش ثانی, ک., صفانیا, ع., & پورسلطانی, ح. (۱۳۹۶). شناسائی و اولویت بندی عوامل موثر بازاریابی عصبی در ورزش بر اساس فرایند تحلیلیسلسله مراتبی. شفای خاتم, 5(3), ۳۵-۴۳.
دهقانی, ع. (۱۳۹۳). بررسی عوامل موثر بر سهم بازار،مطالعه موردی صنایع بزرگ مواد غذایی و آشامیدنی ایران. نشریه اقتصاد و توسعه کشاورزی, ۲۶۰-۲۷۱.
قربانی, ع., & قره بیگلو, ح. (۱۳۹۶). ظراحی مدل جذب ارابا رجوع با رویکرد بازاریابی عصبی در بانک های دولتی. فصلنامه مدیریت سازمان های دولتی, 5(3), ۱۳۱-۱۴۰.

*عضو هیئت علمی دانشگاه

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین