کد خبر: ۵۵۱۲۱۴
تاریخ انتشار:
نگاهی به کتاب «اینک روشنگری»

برخی متفکران عصر روشنگری نژادپرست بودند

استیون پینکر با اعتقاد بر اینکه برخی متفکران عصر روشنگری نژادپرست بودند از دیدگاه مردمان این عصر درباره شرایط صلح سخن به میان می‌آورد و...

به گزارش بولتن نیوز، استیون پینکر در کتاب «اینک روشنگری» با تأکید بر اینکه پاسخ رسمی برای سؤال روشنگری چیست، وجود ندارد، ابراز می‌دارد: امانوئل کانت در مقاله‌ای به این پرسش چنین پاسخ می‌دهد که روشنگری «خروج آدمی‌ از نابالغی است به تقصیر خویشتن خود»، از سرسپردگی ناشی از «تن‌آسایی و ترسویی» به «جزم‌ها و قواعد» مرجع سیاسی یا دینی، وی اعلام می‌کند که شعار روشنگری این است: «دلیر باش در به‌ کار گرفتن فهم خویش!» و مطالبه بنیادی آن آزادی اندیشه و بیان است.

وی می‌افزاید: عصری که مقاله کانت آن را چنین نامگذاری می‌کند، هرگز مانند مسابقات المپیک با مراسم افتتاحیه و اختتامیه مشخص نشده است، اصول آن نیز در یک سوگندنامه یا اصول اعتقادات تصریح نشده است. معمولاً زمان وقوع جنبش روشنگری را دو سوم پایانی قرن هجدهم در نظر می‌گیرند، هر چند این جنبش از انقلاب علمی و عصر عقل در قرن هفدهم سرچشمه می‌گیرد و تا عصر طلایی لیبرالیسم کلاسیک در نیمه نخست قرن نوزدهم ادامه می‌یابد.

*بن‌مایه‌های شکل‌گیری عصر روشنگری؛ عقل، علم، انسان‌گرایی و پیشرفت

پینکر با اشاره به بن‌مایه‌های شکل‌گیری عصر روشنگری ابراز می‌دارد: متفکران جنبش روشنگری، تحت تأثیر چالش‌های وارد بر عقل سلیم از سوی علم و اکتشافات، با توجه به کشت و کشتار جنگ‌های دینی آن دوره و به مدد انتقال آسان اندیشه‌ها و مردم، در پی فهمی نوین از وضعیت آدمی برآمدند. روشنگری عصر فوران ایده‌ها بود. ایده‌هایی که برخی از آن‌ها متناقض بودند، اما چهار بن‌مایهْ آن‌ها را به هم پیوند می‌زد: عقل، علم، انسان‌گرایی و پیشرفت.

وی با بیان اینکه «عقل» مهم‌ترین بن‌مایه است، ادامه می‌دهد: عقل واگذارکردنی نیست. به‌ محض اینکه شما شروع می‌کنید به بحث درباره این پرسش که به چه چیز باید باور داشته باشیم، مادامی که اصرار می‌ورزید که پاسخ‌های شما، هر چه که هستند، معقول یا موجه یا صادق‌اند و بنابراین دیگران نیز باید به آن‌ها باور داشته باشند، در این صورت شما خود را به عقل مقید کرده‌اید و باورهای خودتان را در برابر معیارهای عینی پاسخگو می‌دانید.

نویسنده کتاب «اینک روشنگری» با اشاره به تعریف «علم» مبنی بر پالایش عقل برای فهم جهان تصریح می‌کند: متفکرانی نظیر کانت، باروخ اسپینوزا، توماس هابز، دیوید هیوم و آدام اسمیت روانشناسانی کنجکاو بودند و همگی به‌ خوبی از ضعف‌ها و امیال غیرعقلانی ما آگاه بودند. آن‌ها اصرار داشتند که فقط با نقد خاستگاه‌های متعارف جهل می‌توان به غلبه بر آن‌ها امید بست. کاربرد آگاهانه عقل دقیقاً بدان دلیل ضروری بود که عادات فکری عقل سلیمی ما به‌طور خاص معقول نیستند.

*نقش جنگ‌های صلیبی در سکولاریزه کردن اخلاق

وی می‌گوید: نیاز به «علم انسان» بن‌مایه‌ای بود که متفکران روشنگری با عقاید بسیار متفاوت را به هم پیوند می‌داد از جمله مونتسکیو، هیوم، اسمیت، کانت و ...، باور آن‌ها مبنی بر وجود چیزی به‌ نام طبیعت جهانشمول انسان و اینکه آن را می‌توان به‌ شیوه علمی مطالعه کرد، آن‌ها را به پژوهشگران زودرس علومی تبدیل کرد که تنها قرن‌ها بعد در قامت رشته‌هایی علمی نامگذاری شدند. آن‌ها عصب‌پژوهان شناختی‌ای بودند که می‌کوشیدند تا اندیشه، عواطف و آسیب‌های روانی را بر حسب مکانیسم‌های فیزیکی مغز تبیین کنند. آن‌ها روانشناسان تکاملی‌ای بودند که می‌کوشیدند تا حیات را در حالت طبیعی توصیف کنند و غرایز حیوانی «گره‌خورده با ذات ما» را شناسایی کنند.

پینکر با تأکید بر اینکه ایده طبیعت جهانشمول انسان ما را به بن‌مایه سوم یعنی انسان‌گرایی می‌رساند، اظهار می‌دارد: متفکران عصر عقل و روشنگری نیازی مبرم به بنیادی سکولار برای اخلاق مشاهده می‌کردند، زیرا ذهن آن‌ها در تسخیر حافظه تاریخی قرن‌ها کشت و کشتار دینی بود: جنگ‌های صلیبی، تفتیش عقاید، تعقیب جادوگران، جنگ‌های دینی اروپا،
آن‌ها آن بنیاد را در چیزی بنا نهادند که امروز انسان‌گرایی می‌نامیم که سعادت هر مرد، زن و کودک را بر شکوه قبیله، نژاد، ملت یا دین مرجح می‌شمارد!

وی درباره بن‌مایه‌های استدلال اندیشمندان عصر روشنگری می‌افزاید: نوعی درک انسان‌گرایانه متفکران روشنگری را واداشت تا نه‌تنها خشونت دینی بلکه همچنین ستم‌های سکولار عصر خود را محکوم کنند از جمله برده‌داری، استبداد، اعدام به‌خاطر جرم‌هایی ساده نظیر دزدی از مغازه و سرقت‌های کوچک و مجازات‌های سادیستی نظیر شلاق‌زنی، قطع عضو، به‌ میخ کشیدن، دریدن شکم، شکستن استخوان‌ها با چرخ گردان و زنده سوزاندن. جنبش روشنگری گاهی انقلاب انسان‌دوستانه نامیده می‌شود، زیرا به الغای سنت‌هایی وحشیانه منجر شد که در میان تمدن‌ها برای هزاره‌ها متداول بود.

روان‌شناس دانشگاه هاروارد بیان می‌دارد: با پیشبرد فهم ما از جهان با علم و گسترش دایره همدردی ما از طریق عقل و جهان‌وطنی، نوع بشر می‌تواند به پیشرفت فکری و اخلاقی دست یابد. انسانیت نه نیاز دارد که خود را به بدبختی‌ها و خردگریزی‌های زمان حال تسلیم کند، نه اینکه بکوشد تا به یک عصر طلایی از دست‌ رفته بازگردد، آرمان پیشرفت همچنین نباید با جنبش قرن بیستمی مهندسی مجدد جامعه برای مصلحت تکنوکرات‌ها و برنامه‌ریزان اشتباه گرفته شود که دانشمند علوم سیاسی جیمز اسکات آن را مدرنیسم اعلای اقتدارگرایانه می‌نامد. این جنبش وجود طبیعت انسان همراه با نیازهای پیچیده آن به زیبایی، طبیعت، سنت و صمیمیت اجتماعی را انکار می‌کند.

*در عصر روشنگری تصور می‌کردند «صلح» در عصر ظهور امکان تحقق دارد

وی با اشاره به اینکه جنبش روشنگری نخستین تحلیل عقلانی از رفاه را انجام داد، ادامه می‌دهد: مبنای تحلیل آن این نبود که ثروت چگونه توزیع می‌شود، بلکه این پرسش مقدم‌تر است که ثروت در وهله اول چگونه به وجود می‌آید. تخصص فقط در بازار کار می‌کند که اجازه می‌دهد متخصصان کالاها و خدمات خود را مبادله کنند و اسمیت توضیح می‌دهد که فعالیت اقتصادی نوعی همکاری با نفع متقابل است، هر کسی چیزی به دست می‌آورد که از آنچه از دست می‌دهد برایش ارزشمندتر است.

پینکر می‌گوید: جنگ در تاریخ آن قدر شایع بود که به‌ طور طبیعی آن را به‌ مثابه بخشی ثابت از وضعیت بشری در نظر می‌گرفتند و تصور می‌کردند که صلح فقط می‌تواند در عصر ظهور منجی موعود تحقق یابد، اما اکنون دیگر به جنگ به‌ عنوان مجازات الهی نگریسته نمی‌شد که باید تحمل و محکوم شود، یا مبارزه‌ای شکوهمند که باید در آن پیروز شد و یادش را گرامی داشت، بلکه مسأله‌ای عملی بود که باید تعدیل و روزی حل شود.

وی ادامه می‌دهد: کانت در مقاله «صلح پایدار» تدابیری را مطرح می‌کند که رهبران را از کشاندن کشورهایشان به جنگ باز می‌دارد. او در کنار تجارت بین‌المللی، جمهوری‌های نمایندگی (آنچه ما دموکراسی می‌نامیم)، شفافیت متقابل، ضوابطی برای مقابله با کشورگشایی و مداخله در امور داخلی، آزادی مسافرت و مهاجرت و فدراسیونی از دولت‌ها را توصیه می‌کند که درباره مناقشات بین دولت‌ها داوری کنند.

*برخی متفکران عصر روشنگری نژادپرست بودند

نویسنده کتاب «اینک روشنگری» با تأکید بر اینکه متفکران روشنگری برخی نژادپرست، معتقد به تبعیض جنسی، یهودستیز، برده‌دار یا دوئل‌باز بودند، تصریح می‌کند: برخی از پرسش‌هایی که برای آن‌ها اهمیت داشت تقریباً برای ما درک‌نکردنی است، و آن‌ها در کنار اندیشه‌های درخشانْ انبوهی از ایده‌های احمقانه را هم ارائه کرده‌اند. از همه مهم‌تر، آن‌ها بیش از اندازه زود زاده شده بودند که برخی از بنیادهای فهم مدرن ما از واقعیت از جمله آنتروپی، تکامل و اطلاعات را دریابند.

وی می‌افزاید: از بین تمام مردم، آن‌ها نخستین کسانی می‌بودند که به این حقیقت اذعان می‌کردند. اگر عقل را ستایش کنید، آنگاه آنچه اهمیت دارد انسجام افکار است نه شخصیت متفکران و اگر پیشرفت را بپذیرید، نمی‌توانید با اطمینان ادعا کنید که همه چیز را می‌دانید. شناسایی برخی ایده‌های انتقادی درباره وضعیت بشر و ماهیت پیشرفت که ما می‌دانیم و متفکران روشنگری نمی‌دانستند، از ارزش متفکران روشنگری هیچ نمی‌کاهد.

 

منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین