کد خبر: ۵۴۲۴۰۱
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/

آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!

از امام صادق ع روایت شده: آنان عده‌ای بودند که به غاری گریختند و پادشاه آن زمان دستور داد که نام آنها و پدران و عشیره‌شان را در صفحاتی از سرب بنویسند.

گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی، این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب امروز به آیه 9 سوره کهف پرداخته شده و در آن آمده است:

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً

سوره کهف (18) آیه9 

ترجمه

آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!

شأن نزول

درباره شأن نزول سوره کهف (و بویژه این آیات) روایت شده است که قریش سه نفر (نضر بن حارث و عقبة بن ابی‌معیط و عاص بن وائل) را به نجران فرستادند تا از یهودیان و مسیحیان آنجا سوالاتی را یاد بگیرند که وقتی از رسول الله ص پرسیدند ایشان در پاسخش ناتوان شود؛ که یکی از آن سوالات، درباره اصحاب کهف بود. آنان به مکه برگشتند و آن سوالات را از پیامبر ص پرسیدند و بعد از مدتی فرشته وحی نازل شد و این آیات را آورد.

تفسير القمي، ج‏2، ص31 ؛ مجمع البيان، ج‏6، ص697

حدیث

1) از امام صادق ع درباره آیه «آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!» روایت شده است: آنان عده‌ای بودند که [به غاری] گریختند و پادشاه آن زمان دستور داد که نام آنها و پدران و عشیره‌شان را در صفحاتی از سرب بنویسند، و همین است که فرمود «اصحاب کهف [= غار] و رقیم [= نوشته]»

تفسير العياشي، ج‏2، ص321 ؛ قصص الأنبياء (للراوندي)، ص254

2) از امام صادق ع روایت شده است: به جانب حضرت مهدی ع از پشت کوفه 27 نفر از مردان می‌آیند: 15نفر از قوم موسی، «همان کسانی که به حق هدایت می‌کردند و بدان متمایل بودند» (اعراف/159)؛ و 7 نفر از اصحاب کهف، و یوشع بن نون [جانشین حضرت موسی ع] و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد بن اسود و مالک اشتر؛ پس اینان یاوران و استاندارانی در پیش روی وی خواهند بود.

الإرشاد (للمفید)، ج‏2، ص386 ؛ إعلام الورى بأعلام الهدى (طبرسی)، ص464 ؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‏2، ص266

توجه: در تفسير العياشي، ج‏2، ص32 به جای «پشت کوفه» تعبیر «من ظهر الكعبة: از پشت کعبه» آمده و به جای مقداد، مومن آل فرعون را ذکر کرده است؛ همچنین در دلائل الإمامة (طبری)، ص464، که سند روایت به طور کامل آمده است، نیز تعبیر «مِنْ ظَهْرِ هَذَا الْبَيْتِ: از پشت این خانه» آمده، و افراد قوم موسی 14 نفر و اصحاب کهف 8 نفر معرفی شده، و به جای ابودجانه انصاری و مالک اشتر نام جابر انصاری و مومن آل فرعون آمده است.

3) از امام صادق ع روایت شده است: همانا اصحاب کهف و رقیم در زمان پادشاه ستمگر و سرکشی بودند که مردم مملکتش را به پرستش بتها می‌خواند و کسی که اجابتش نمی‌کرد به قتل می‌رساند؛ و اینان گروهی از مومنان بودند که خداوند عز و جل را عبادت می‌کردند؛ و آن پادشاه جلوی دروازه شهر مامورانی گذاشته بود و اجازه نمی‌داد کسی خارج شود مگر اینکه به بتها سجده کند؛ اینان به بهانه شکار خارج شدند و در راهشان به چوپانی برخوردند و او را به روش خویش دعوت کردند و ... و سگ چوپان هم با آنها همراه شد؛ در هر صورت، آنها به بهانه شکار، اما در اصل برای فرار از دین آن پادشاه، از شهر خارج شدند و چون عصر شد به آن غار وارد شدند و سگ هم همراهشان بود؛ پس خداوند متعال چرت را بر آنان مستولی کرد همان گونه که فرمود «پس بر گوش آنان در غار چند سالی زدیم» پس خوابیدند تا اینکه آن پادشاه و اهل مملکتش مردند و آن زمان سپری شد و زمان دیگری و قوم دیگری آمد؛ آنگاه اینان بیدار شدند و به همدیگر گفتند: چقدر اینجا خوابیده‌ایم؟ به خورشید نگاه کردند که بالا آمده بود و گفتند:‌ یک روز یا قسمتی از یک روز را خوابیده بودیم؛ سپس به یک نفر از خودشان گفتند که این پول را بردار و ناشناس وارد شهر بشو تا تو را نشناسند و برایمان غذایی تهیه کن، که اگر آنان ما را بشناسند ما را به قتل می‌رسانند یا به دین خود برمی‌گردانند. پس وی به شهر آمد و شهر را برخلاف آن وضعیتی دید که به یاد داشت و مردم را متفاوت از آن وضعیتی دید که می‌شناخت؛ آنان او را نمی‌شناختند و او هم نه آنها را می‌شناخت و نه با لهجه آنان آشنا بود. به او گفتند: تو کیستی و از کجا آمده‌ای؟ به آنها خبر داد. پس پادشاه آن شهر با اصحابش به همراه وی آمدند تا به در غار رسیدند و ...

وقتی وی بر یارانش وارد شد آنان ترسیده بودند که مبادا دقیانوس [پادشاه زمان خودشان] از جای آنان آگاه شده باشد، اما او برایشان توضیح داد که آنها در این زمان طولانی خوابیده بودند و آنان آیه و نشانه‌ای برای مردم هستند. پس همگی گریستند و از خداوند متعال خواستند که آنان را به همان بسترهایی که خوابیده بودند برگرداند همان طور که تاکنون بوده‌اند. و آن پادشاه دستور داد که سزاوار است در اینجا مسجدی بنا کنیم و آن را زیارتگاه قرار دهیم که همانا اینان گروهی از مومنان بودند؛ و آنان در هر سالی دو جابجایی داشتند: شش ماه به سمت راستشان خوابیده بودند و شش ماه به سمت چپشان، و آن سگ هم در درگاه غار چمباتمه زده بود.

تفسير القمي، ج‏2، ص31

4) از رسول الله ص روایت شده است: سه نفر بودند که به گشت و گذار در زمین مشغول بودند. یکبار در غاری در قله کوهی مشغول عبادت خداوند بودند که ناگهان صخره‌ای از بالای کوه سقوط کرد و در غار را کاملا پوشاند. به هم گفتند: به خدا سوگند از این وحشتی که بدان گرفتار آمدید رهایی نخواهید یافت مگر اینکه با خداوند رو راست باشید؛ پس بیایید آن عملی را که خالصاً برای خدا انجام داده‌اید پیش آورید.

یکی از آنها گفت: خدایا تو می‌دانی که زمانی من شیفته زنی بودم به خاطر زیبایی و خوشگلی‌اش، و مال فراوانی خرج کردم تا به او دست یابم ولی هنگامی که امکان رابطه با او برایم مهیا شد آتش جهنم را به یاد آوردم و از او فاصله گرفتم. اگر این کار من به خاطر ترس از تو بوده است این صخره را کنار بزن. پس صخره تکانی خورد تا حدی که نوری وارد غار شد.

دیگری گفت: خدایا تو می‌دانی که من عده‌ای را اجیر کردم که سهم هریک نیم درهم بود و هنگامی که کارشان به پایان رسید اجرت همگی‌شان را دادم ولی یکی از آنان گفت که من به اندازه دو نفر کار کردم و جز یک درهم کامل قبول ندارم؛ و رفت و مالش [= نیم درهمی که سهمش بود] را نزد من باقی گذاشت؛ من از آن نیم درهم بذری تهیه کردم و در زمین کاشتم و خداوند روزی فراوانی را از آن به بار نشاند و زمانی که صاحب آن نیم درهم آمد و پولش را خواست ده هزار درهم را به عنوان حقش به او دادم؛ اگر می‌دانی که من این کار را تنها از ترس تو انجام دادم این صخره را کنار بزن. پس صخره بقدری تکان خورد که دیگر همدیگر را بخوبی می‌دیدند.

آخری گفت: خدایا تو می‌دانی که یکبار پدر و مادرم خواب بودند و من برای آنها قدحی از شیر آوردم و ترسیدم که آن را بر زمین بگذارم و حشره‌ای در آن بیفتد و نیز خوش نداشتم که آنان را از خوابشان بیدار کنم که مبادا اذیت شوند؛ پس همان طور ایستادم تا بیدار شدند و آن را نوشیدند. خدایا اگر می‌دانی که آن کار را به خاطر تو انجام دادم این صخره را کنار بزن. پس صخره تکان دیگری خورد تا حدی که دیگر راه برای خروج آنها باز شد.

سپس رسول الله ص فرمود: کسی که با خدا روراست باشد نجات می‌یابد.

قصص الأنبياء (للراوندي)، ص263

المحاسن، ج‏1، ص253

تدبر

1️⃣ در آیات قبل سخن از این بود که خداوند در زمین زینتی قرار داده تا مردم را امتحان کند و این زینت را بعد از مدتی زایل خواهد ساخت. در واقع درنگ انسان در دنیا و مشغول شدنش به این زینت‌ها شبیه وضعیت اصحاب کهف است که همان گونه که آنها چند صد سال گذر زمان را چون روزی یا یک نیم‌روز قلمداد کردند انسانها در قیامت هم کل زندگی‌شان در دینا را همچون روزی یا کمتر از یک روز به حساب می‌آورند («كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» مومنون/113؛ «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ» أحقاف/35) (المیزان، ج13، ص245) و با توجه به این وضعیت، که حکایت زندگی روزمره بسیاری از انسانهاست، واقعا اصحاب کهف، دیگر جای تعجب ندارد.

2️⃣ برای ما، اینکه عده ای به خواب روند و بعد از سیصد سال بیدار شوند آیه عجیبی است؛ اما اگر کسی چشم آیه‌بین پیدا کند می‌بیند سراسر جهان تجلی آیات خداوند است و تمامی این آیات به قدری عجیب و معجزه‌آساست که در میان آنها، این آیه جای تعجب چندانی ندارد.

به قول سهراب سپهری:

زير بيدي بوديم

برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم

چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي‌خواهيد؟

مي‌شنيديم كه بهم مي‌گفتند

سحر مي‌داند، سحر!

3️⃣ در نقل‌های متعددی آمده است که سر بریده امام حسین ع از فراز نیزه‌ها این آیه را قرائت کرد.

این واقعه، هم توسط حارث بن وکیده که از ماموران همراه کاروان بوده روایت شده (دلائل الإمامة، طبری، ص188) و هم در کوفه توسط سهل بن حبیب شهرزوری (مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏4، ص121-123) ، و زید بن ارقم (الإرشاد (للمفید)، ج‏2، ص118 ؛ مناقب آل أبي طالب، ج‏4، ص61 ؛ إعلام الورى بأعلام الهدى (طبرسی)، ج1، ص473  و كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏2، ص67 و الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص561)، و هم در شام از منهال بن عمرو (الثاقب في المناقب، ص333 ؛ الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص577  و الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص565 و الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج‏2، ص179) روایت شده است.

داستان اصحاب کهف داستان جوانانی بود که ایمان آوردند و خداوند هدایتشان را افزود و آنان را آیه‌ای برای جهانیان گرداند (کهف/13). و اگر کسی در داستان عاشورا نیک بیندیشد می‌فهمد که در قبال داستان عاشورائیان، دیگر داستان اصحاب کهف جای تعجب ندارد.

انتهای پیام/#

 

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین