کد خبر: ۵۴۰۲۰۶
تاریخ انتشار:
77 تجربه موفقیت آمیز – پنج:

در بهشت روی افرادی باز است که می‌دانند بهشت رفتن حق‌شان است

تنها چیزی که باعث شد سید فیلد تن به تغییر دهد و سختی های این مسیر را بپذیرد آن بود که افکار دست و پا گیر قبلی اش را کنار گذاشت.

گروه اجتماعی: این بار می خواهم اول مثالم را بیان کنم. پس می رویم سراغ مورد مدنظر یعنی آقای سید فیلد، فیلمنامه نویس معروف امریکایی.

در بهشت روی افرادی باز است که می‌دانند بهشت رفتن حق‌شان است

به گزارش بولتن نیوز، آنهایی که سید فیلد را می شناسند، می دانند که او در دنیای فیلمنامه نویسی و اصولا در ارتقای هالیوود چه جایگاهی دارد. در ذکر موفقیت های او همین بس که اصلی ترین کتاب آموزش فیلمنامه نویسی در بسیاری از کشورهای جهان، کتابی است که او نوشته. البته همانطور که او در مقدمه کتابش آورده، توانسته با نوشتن چندین فیلمنامه، از نظر مالی هم اوضاع خوبی دست و پا کند.

اما ماجرای آقای سید فیلد آنجایی جالب می شود که بدانید او تا قبل از فیلمنامه نویس شدن، یک کارمند ساده در یکی از ادارات امریکا بود. کارمندی مثل خیلی از کارمندان دیگر که هر روز صبح برای پریدن اثر زهرماری های دیشب خورده شده، یک لیوان قهوه می خورد و با پوشیدن آن لباس فرم مسخره، می رفته سر کار. کارش که تمام می شده، کازینو رفته یا نرفته می آمده خانه. کمی تلویزیون و بعد هم خواب. این بود سیکل زندگی آقای سید فیلد در دوران کارمندی و قبل از فیلمنامه نویس شدن.

یک زندگی تکراری، یکنواخت و خسته کننده. بدون هر نوع هیجان و لذت و پیشرفتی. مثل زندگی خیلی آدم های دیگر. مثل زندگی خیلی از کارمندان در خیلی از نقاط کره خاکی. اما آنچه که باعث شد آقای سید فیلد آن زندگی کسل کننده را رها کند این بود که ساختار ذهنی اش را تغییر داد.

شاید بپرسید این ساختار ذهنی چیست و چگونه تغییر می کند؟ پس بگذارید از همین جا برای تان بگویم.

خیلی از ما، به طور ناخودآگاه پذیرفته ایم که شرایط فعلی، بهترین شرایطی است که می توانست برای ما رقم بخورد. هرچند خیلی غر می زنیم و از زمین و زمان گله داریم. اما ته ذهن مان، شرایط موجود را قبول کرده ایم. پس، به همه تفکرات خودآگاه و ناخودآگاهی که باعث می شود ما شرایط فعلی مان را بپذیریم، ساختار ذهنی می گوییم.

در بهشت روی افرادی باز است که می‌دانند بهشت رفتن حق‌شان است

اما این ساختار ذهنی چگونه تغییر می کند؟ اینگونه که ایمان داشته باشیم همین مایی که این قواعد را برای تغییر نکردن زندگی مان دست و پا کرده ایم، همین ما هم می تواند آنها را تغییر دهد. این ساختار ذهنی اینگونه تغییر می کند که بپذیریم ما می توانیم این نقطه فعلی زندگی را به یک نقطه دیگر تغییر دهیم. می توانیم نقش دیگری در این جامعه ایفا کنیم. اینکه اعتقاد داشته باشیم اگر امروز یک کارمند هستیم می توانیم با کشف علایق خود و مهارت آموزی، به آنچیزی که دوست داریم تبدیل شویم.

سید فیلد از زندگی کارمندی خسته شده بود. دوست داشت فیلمنامه نویس باشد. اما جبر زندگی این را بر وی تحمیل کرده بود که کارمند باقی بماند. تا اینکه او کم کم به این فکر کرد که می تواند فیلمنامه نویسی یاد گرفته و نوشتن را شروع کند. البته سید فیلد خیلی انقلابی تر از این حرف ها شروع کرد. رفت و یک روزه، از کارمندی استعفا داد. با کلی بدهکاری و شماتت دیگران که مگر تو دیوانه ای که نقد کارمندی را به نسیه فیلمنامه نویسی عوض کردی؟

اما او که علاقه اش را کشف کرده بود، همه این سختی ها را برای رسیدن به نقطه دلخواهش پذیرفت. ولی تنها چیزی که باعث شد او تن به این تغییر داده و سختی های این مسیر را بپذیرد آن بود که ساختار ذهنی و افکار دست و پا گیر قبلی اش را کنار گذاشت.

پس، من و شما هم می توانیم وضعیت فعلی مان را تغییر دهیم به شرطی که قبول کنیم می توانیم این تغییر را ایجاد کنیم. نه سید فیلد شاخ و دم دارد، نه من و شما چیزی کمتر از او و صدها آدم دیگر که این کار را می کنند. پس تنها با ترسیم واقعی نقطه هدفی که مدنظر ماست و کشف درست علاقه خود و کمی تحمل مرارت، به تغییر زندگی خود شکل عملی ببخشیم.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین