کد خبر: ۵۲۲۹۹۸
تاریخ انتشار:

مدیران دوران تردید

در سال‌ دهه ٧٠ تلویزیون مخالف سرگرمی، به‌ناگاه برنامه طنز تدارک دید؛ برنامه‌هایی پربیننده که بسیاری از همان انقلابیون را هم پای تماشای خود نشاند

گروه فرهنگ و هنر: در یادداشت پیش رو  که   مهرداد حجتی پیرامون مدیران دوران تردید نگاشته، نگارنده معتقد است:در سال‌های آغازین دهه ٧٠ تلویزیون مخالف سرگرمی، به‌ناگاه برنامه طنز تدارک دید؛ برنامه‌هایی پربیننده که بسیاری از همان انقلابیون را هم پای تماشای خود نشاند و به‌یک‌باره تحولی تازه رقم خورد. پخش فوتبال قطره‌ای! جای خود را به پخش زنده مسابقات مهم داد.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که در روزنامه شرق ،نیز منتشر شده به شرح زیر می باشد:

دهه ٦٠، دهه ستیز با ستاره بود. ازهمین‌رو نه تلویزیون ستاره می‌ساخت، نه سینما. مشکل در نگاه مدیران بود که می‌خواستند الگویی ساخته نشود که در زندگی خصوصی احیانا اگر خطایی از آن ستاره سر زد، آنها خود را سرزنش کنند! که حالا چگونه آن خطا را توجیه کنند؟ به همین خاطر سال‌ها با ستاره‌سازی مخالفت شد، حتی در زمین فوتبال! چون همان مدیران معتقد بودند فوتبال موجب سرگرمی مردم می‌شود!

همه را از کار و زندگی می‌اندازد و این با آرمان‌ها نمی‌خواند! به‌ویژه آنکه بازیکنان فوتبال از نظر آنها در جایگاهی نبودند که بتوانند ستاره‌های جامعه باشند! ستاره‌هایی که بتوان به‌عنوان سرمایه روی آنها حساب کرد و احیانا به‌عنوان چهره محبوب بر آنها صحه گذاشت. تلویزیون هم فوتبال را به شکل زنده پخش نمی‌کرد. هیچ مسابقه فوتبالی را زنده پخش نمی‌کرد، چون همان گروه از مدیران همیشه نگران تأثیر سوء آن بر مردم بودند.

به‌عبارتی فوتبال را پدیده‌ای غربی می‌دانستند که سویه استحماری داشت. تحلیلشان هم این بود که در رژیم گذشته برای دورنگاه‌داشتن جامعه از گرفتاری‌هایشان، آنها را به این وسیله سرگرم می‌کرده‌اند تا نگاهشان به‌جای زیرذره‌بین‌گذاشتن دولتمردان به سمت دیگری معطوف شود. این مدیران معتقد بودند قصد مدیران قبل در همه حوزه‌های فرهنگی، دورنگاه‌داشتن نگاه مردم از دولت بوده و تنها راه این کار سرگرم‌کردن مردم بوده است. به همین دلیل در طول نزدیک به یک دهه با هر نوع سرگرمی‌سازی مقابله و هرگونه نمادهای سرگرمی به کناری نهاده شدند! اما این وضعیت دوام نیافت، چون می‌شد این‌گونه فهمید که مدیرانی آگاه‌تر به تحلیل روشن‌تری از وضعیت جامعه رسیده‌اند. براین‌اساس که اگر همه مردم در زمان گذشته مدام سرگرم همین سرگرمی‌ها بوده‌اند پس چه کسی انقلاب کرد؟! پرسشی که می‌توانست اساس استدلال مدیران دهه ٦٠ را به چالش بکشد و آنها را ناچار به پذیرش تغییر کند؛ یا تغییر خودشان یا تصمیماتشان!


در سال‌های آغازین دهه ٧٠ تلویزیون مخالف سرگرمی، به‌ناگاه برنامه طنز تدارک دید؛ برنامه‌هایی پربیننده که بسیاری از همان انقلابیون را هم پای تماشای خود نشاند و به‌یک‌باره تحولی تازه رقم خورد. پخش فوتبال قطره‌ای! جای خود را به پخش زنده مسابقات مهم داد. داربی پرسپولیس - استقلال برای نخستین‌بار پس از انقلاب به شکل زنده روی آنتن رفت و مردم را غافلگیر کرد. سینما هم نفسی کشید و اجازه یافت غیر از مضامین اختلافات زن‌وشوهری، مضامین دیگری را هم کوک کند و این‌چنین دوران تازه‌ای را آغاز کرد، اما این همه داستان نبود.

فضای بسته دهه ٦٠، تأثیر خود را گذاشته بود. گروهی از مدیران همچنان بر همان نگاه پا می‌فشردند و گروهی دیگر ادامه آن وضع را اصلا به‌صلاح نمی‌دانستند. همین افتراق، دو نگاه را وارد عرصه مدیریت فرهنگ کرد؛ دو نگاهی که مدام در طول نزدیک به سه دهه فضای فرهنگی جامعه را دچار قبض و بسط کرد و همچنان هم این افتراق ادامه دارد. هرگاه مدیرانی از جنس دهه ٦٠ بر سر کار می‌آیند، همان نگاه را اعمال می‌کنند و هرگاه مدیرانی از جنس دهه ٧٠، نگاهی متفاوت از آن مدیران را اعمال می‌کنند؛ تعارضی که گاه در شکل کلان و خرد مدام خود را نشان می‌دهد و همه عرصه فرهنگ و هنر را زیر تأثیر می‌گیرد

. زمانی که در ابتدای دهه ٧٠، تلویزیون برنامه موفق «نوروز ٧٢» را با درخشش گروهی هنرمند جوان و نوگرا روی آنتن برد، کمتر کسی تصور می‌کرد که تا دو دهه بعد، همچنان بسیاری از همان جوانان چهره‌های موفق طنز باقی بمانند و سینما و تلویزیون برای جذب مخاطب بیشتر ناچار به استفاده مدام از آنها باشد؛ چهره‌هایی که دو دهه بعد دیگر جوان نبودند و هر یک سروشکل متفاوتی پیدا می‌کردند. مهران مدیری، رضا عطاران، سعید آقاخانی و مهران غفوریان، از موفق‌ترین‌های آن دوران بودند؛ کسانی که در ابتدای دهه ٧٠ با سن‌و‌سال کم، کار طنز تلویزیونی را آغاز کردند و دو دهه بعد به‌عنوان ستارگان بی‌چون‌وچرای این عرصه تجربه‌های پرشماری را رقم زدند، هرچند که دیگر آنها یک «تیم» باقی نماندند و ترجیح دادند تا هر یک جدا از هم تجربه‌های خود را دنبال کنند.

اما بااین‌حال سه نفر از آنها به توفیق‌های چشمگیرتری رسیدند؛ مهران مدیری که حالا سرآمد طنزسازان تلویزیونی شده است. رضا عطاران که با چند سریال طنز خود را به‌عنوان یک طنزپرداز مؤلف تثبیت کرد و سعید آقاخانی که تجربه‌های غیرطنز او، همه را غافلگیر کرده است. البته همه آن گروه طنازان کماکان چهره‌های طنز این سال‌ها باقی مانده‌اند و ‌ای‌بسا در سال‌های بعد هم باقی بمانند، اما آنچه تغییر کرد، نگاه مدیرانی بود که سرگرمی را برای جامعه برنمی‌تافتند! سرگرمی نه‌تنها موقعیت این مدیران را متزلزل نکرد، بلکه بر موقعیتشان افزود و آنها را بیش‌ازپیش تثبیت کرد.

استقبال جامعه از سرگرمی‌های تلویزیونی، هم آمار مخاطبان را افزایش داد و هم این امکان را فراهم کرد تا برای نخستین‌بار چند چهره گمنام جوان ستاره شوند؛ تابویی که شکسته شد و تلویزیون با تغییر رویکردی این‌چنین وارد دوران تازه‌ای شد. دهه ٧٠ نوید اتفاق‌های تازه می‌داد؛ اتفاق‌هایی که قرار بود از نیمه دوم آن، از «دوم خرداد» ٧٦ رفته‌رفته آغاز شوند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین