کد خبر: ۵۱۸۸۰۹
تاریخ انتشار:
نصرالله افجه‌ای، هنرمند خوشنویس بیان داشت؛

آرزویم خوشنویسی روی پرچم ایران است

نصرالله افجه‌ای از سرشناس‌ترین هنرمندان خوشنویسی و نقاشیخط کشورمان است که در 83 سالگی هنوز هم با جدیت کار می‌کند. ریزنویسی‌های مسحورکننده او در سال‌های اخیر چشم‌ها را به خود معطوف کرده و آثارش توانسته در حراج‌های داخلی و خارجی خوب بفروشد. او می‌گوید آرزو دارد روی پرچم ایران این ریزنویسی‌ها را انجام دهد.
گروه هنرهای تجسمی: نصرالله افجه‌ای از سرشناس‌ترین هنرمندان خوشنویسی و نقاشیخط کشورمان است که در 83 سالگی هنوز هم با جدیت کار می‌کند. ریزنویسی‌های مسحورکننده او در سال‌های اخیر چشم‌ها را به خود معطوف کرده و آثارش توانسته در حراج‌های داخلی و خارجی خوب بفروشد.
 
آرزویم خوشنویسی روی پرچم ایران است
 
 
به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام جم آنلاین، او می‌گوید آرزو دارد روی پرچم ایران این ریزنویسی‌ها را انجام دهد. با او درباره خودش، محتوای آثارش، سبک کارش، آرزویش و برخی دیگر از مسائل گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه برش‌هایی از حرف‌های این هنرمند را می‌خوانید.

هنر ایرانی

خط کوفی معقلی که به خط آجرچینی هم معروف است، خطی است که در معماری‌های کهن ما به وفور دیده می‌شود. در مسجد جامع اصفهان، در یزد و کاشان و بناهای دیگر هم دیده می‌شود. در این خط، هر آجر واحد یک بند حرف است. شما حسابش را بکنید که حتی بناهای بی‌سواد ما هم با آن خط می‌نوشتند. حتی ویکتور وازارلی، نقاش آمریکایی چنین کاری کرده بود. ولی او حروف بی‌معنا نوشته و من با معنی این خط را نوشته بودم. جایی به من گفتند تو این سبک را از ویکتور وازارلی برداشت کردی و من گفتم، او از ما برداشت کرده است.

گفتند دلیلت چیست؟ گفتم یک نقاش غربی می‌آید اینجا و کار ما را برمی‌دارد و به خودمان حقنه می‌کند. درحالی‌که من از ادبیات و معماری کهن خودم استفاده کردم. اینها هویت و گذشته ماست. هنر ماست، تاریخ ماست، میراث ماست. وقتی جوان بودم، رادیو برنامه باستان شناسی داشت و گوینده، معماری و خوشنویسی گنبد امام رضا را تشریح می‌کرد. هنوز هم یادم است که وقتی آن گوینده توصیف می‌کرد، انگار داشت برایم طراحی می‌کرد. اینها از گذشته در ذهن من ته‌نشین شده است. از آن گذشته استفاده می‌کنم. از هر کدام از این معماری‌ها می‌توانیم استفاده کنیم. اینها نهان‌ها و نهفته‌های ماست. ما از این گنج بهره‌برداری می‌کنیم. یک سطل از دریا برمی‌داریم. پس این‌طور نیست که من بیایم از روی دست ویکتور وازارلی که یک نقاش مدرنیست آمریکایی است، کپی کنم. باید بدانیم خودمان روی گنج نشسته‌ایم و حواسمان نباید جای دیگری باشد. این ریزنویسی‌ها بهانه‌ای است برای عرضه و ارضا کردن آنچه در هنرمان نهفته است.

غور کردن در آیات قرآن

مسائل و آیات قرآنی، اقیانوس وسیعی است که هرچه بیشتر به آن داخل می‌روید، بیشتر به چیزهای تازه‌تر می‌رسید. در این حیطه غوطه‌ور بودن و غور کردن صد در صد منافع دارد و می‌تواند آدم را پایبندتر و امیدوارتر کند. نه فقط قرآن (که نیازی به گفتن ندارد) حتی در اشعار سعدی، حافظ و مولانا هم نمی‌توانیم از اشعاری که می‌خوانیم، سطحی عبور کنیم. هرچه بیشتر می‌خوانیم، علاقه‌مندی ایجاد می‌کند و تکرارش فرم‌های جدیدی پدید می‌آورد. من اگر سوره حمد را می‌نویسم، فقط این سوره مرا پیش نمی‌برد، بلکه پشتوانه‌ها و مطالعات جنبی و فرم‌ها و حروف تازه و تکنیک‌های تازه را در پی دارد.

توجه به محتوا

محتوا را در دو بخش می‌توان دید؛ یکی بخش علمی که اهانتی به حروف نشود و دوم هندسه کار است. مهندسی کار است. کارهایی که من می‌کنم، فقط در سطح نیست، بلکه در حجم هم هست. زیر و بم‌هایی که ایجاد می‌شود، پستی و بلندی‌ها، فاصله‌گذاری‌ها، نورپردازی‌ها و هندسه فضایی بوضوح دیده می‌شود. از من می‌پرسند چطور این کار را می‌کنم؟ این‌که چطور این کار را می‌کنم، مثل این می‌ماند که از یک فرد عامی بپرسیم چطور صحبت می‌کند. بالاخره یک اشراف و مطالعاتی پشت کار من هست. برای هر کار زمان زیادی می‌گذارم.

آرزویم خوشنویسی روی پرچم ایران است

طرح می‌زنم، اتود می‌زنم، وقت می‌گذارم. من آخرین کاری که نوشتم، به شکل یک پرنده است. البته نه این‌که عینا یک پرنده باشد، در واقع پرنده‌ای وجود ندارد. یک تخیل و تداعی معانی است که وقتی کار را می‌بینیم شبیه پرنده به نظر می‌رسد. یک کار دیگر دارم که به شکل طاووس است و هنوز رونمایی نشده است. به نظر طاووس می‌آید، اما خود طاووس نیست. تداعی معانی است. پرنده برای من معنای خاصی دارد و آنچه در محیط پیرامونم و طبیعت می‌بینم، مرا به هیجان می‌آورد. امسال قرار است در کریستیز لندن این طاووس رونمایی شود. احتمالا در زمستان خواهد بود. سه ماه این کار زمان برد. روز اول قرار نبود سه ماه طول بکشد. اما کار طول می‌کشد.

جوانی

من در جوانی عالی‌ترین مدارس را گذراندم. در دهه 50 اولین نمایشگاهم را در گالری سیحون گذاشتم. سال 51 بود که این نمایشگاه برگزار شد. یکی از معروف‌ترین روزنامه‌نگاران آن زمان نوشته بود تنوع موضوع و سبک کار افجه‌ای در اولین نمایشگاهش طوری است که انگار یک فرد نخبه کارها را نوشته است. کار من فقط به فرم دادن بسنده نشده است. در تمام این سال‌ها کوشیده‌ام پربار کار کنم. من سعی می‌کردم با مصالحی مثل چوب و سنگ و آهن و آنچه زندگی ما از آن به‌وجود آمده، کار کنم و همه آنها را در آثارم به‌کار ببرم.

کار و باز هم کار

من تخصصی در فروش کارهایم ندارم. بازاریابی بلد نیستم. فقط بلدم بنشینم و کار کنم. بلد نیستم کارم را عرضه کنم و حرف بزنم. بنابراین دیگران برایم بازاریابی می‌کنند. مثلا کاری را که از من چهار سال قبل در کریستیز دبی فروخته نشد، اکنون موزه متروپلیتن نیویورک خریده است. زحمتش هم گردن بازاریابم بود. این است که من فقط می‌توانم کار کنم. باقی ماجرا با من نیست. در 83 سالگی افتخارم کار کردن است.

آرزویم خوشنویسی روی پرچم ایران است

دیروز هفت ساعت کار کردم. امروز چهار ساعت تا حالا کار کرده‌ام و بعد از ظهر هم خیال دارم سه ساعت دیگر کار کنم. من روزی هفت، هشت ساعت کار می‌کنم و روزی که کار نمی‌کنم غمگینم و فکر می‌کنم نان و آبی که می‌خورم گوارای وجودم نیست.

آرزو

در یک مصاحبه برون‌مرزی از من پرسیدند بزرگ‌ترین آرزویت چیست؟ بلافاصله جوابشان را دادم که آرزو دارم روزی بتوانم پرچم ایران را بنویسم. می‌خواهم این آرزو را به گور نبرم. دوست دارم با ریزنویسی، پرچم سه رنگ ایران را بنویسم. البته باید در این کار آرم «لااله‌الا‌الله» را بنویسم. این را هم در نظر بگیرید می‌خواهم کارم جنبه بین‌المللی داشته باشد و مورد پذیرش همگان قرار بگیرد. اما می‌دانید که ما دشمن زیاد داریم. امیدوارم بتوانم روزی این کار را انجام دهم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین