کد خبر: ۵۰۳۹۲۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
روایت تازه علیرضا افتخاری از ماجراهای بوسیدن احمدی‌نژاد و نامه به شجریان؛

طناب خریدم که خودکشی کنم/ همه‌تان مافیاید و هیچ کدام جرات ندارید به شجریان بگویید بالای چشمت ابروست

سوپرمارکت محل به من جنس نمی‌فروخت! آرایشگر محل ما می‌گفت آقا وقتی شما روی این صندلی می‌نشینید دیگر هیچکس به مغازه من نمی‌آید و عذرخواهی می‌کرد و مؤدبانه می‌گفت دیگر نیایم. آژانس به من ماشین نمی‌داد...

گروه فرهنگ و هنر: علیرضا افتخاری در مصاحبه با ماه‌نامه تجربه در مورد ماجراهای بوسیدن احمدی‌نژاد اظهار داشت: آقای احمدی‌نژاد جوری خودش را به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گم گشته ایشان بودم. یک جوری به من چسبید و من را بوسید و پشت سر هم این اتفاقات را شکل دادند که... بابا بوسیدن یک بار، دو بار... جمله بعدی ام را امیدوارم جرات انتشارش را داشته باشید، ولی من طناب خریده بودم خودکشی کنم. 

طناب خریدم که خودکشی کنم/ همه‌تان مافیاید و هیچ کدام جرات ندارید به شجریان بگویید بالای چشمت ابروست

به گزارش بولتن نیوز، قسمتی از این مصاحبه به شرح زیر می باشد:

شما رسانه‌ها هستید که باید حق را به حق‌دار برسانید. در حالی که هیچ یک جرات نداشتید وارد این مساله شوید، چون یک طرف قضیه شجریان ایستاده. پس از انتشار آن نامه، هیچ کسی جرات نداشت بیاید به آقای شجریان بگوید چرا جواب آشتی طلبی افتخاری را ندادی؟ شما‌ها همه تان جزو مافیاید- چه کسی جرات دارد به آقای شجریان بگوید بالای چشمت ابروست یا فلان کارت اشتباه است؟

آقای احمدی‌نژاد جوری خودش را به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گم گشته ایشان بودم. یک جوری به من چسبید و من را بوسید و پشت سر هم این اتفاقات را شکل دادند که... بابا بوسیدن یک بار، دو بار... جمله بعدی ام را امیدوارم جرات انتشارش را داشته باشید، ولی من طناب خریده بودم خودکشی کنم. فشار بدی روی من و خانوادهام بود. فرزند کوچکم فهمید و گریه کرد و گفت: «بابا نکن».

سوپرمارکت محل به من جنس نمی‌فروخت! آرایشگر محل ما می‌گفت آقا وقتی شما روی این صندلی می‌نشینید دیگر هیچکس به مغازه من نمی‌آید و عذرخواهی می‌کرد و مؤدبانه می‌گفت دیگر نیایم. آژانس به من ماشین نمی‌داد.

زندگی شخصی من در آن سال‌ها جوری بود که اصلا نمی‌توانستم از خانه خارج شوم.آن هجمه‌ها در همه این سال‌ها برای من تبعات زیادی داشت. آقای احمدی نژاد در این مدت حتی یک بار پیگیر احوال من نشدند.

حرف آخرم هم این است که آقای احمدی نژاد خیر نبینید و قطعا خیر نخواهند دید. در این موضوع شک ندارم. چون من حقم این نبود. من بعد از ۳۰ سال خواندن با تمام وجود، این حقم بود؟ بعد از سی و خرده‌ای سال این حق من و خانواده‌ام نبود.

 

منبع: ماه‌نامه تجربه-شماره 51

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حامی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۹
0
0
ادمهایی مثل افتخاری نون به نرخ روز خورند ای کاش فیلم مراسم را میگذاشتید تا انانی که یادشان رفته ببینند کی از روی سن پایین امد وخودرا در بغل دکتر انداخت لااقل شجاعت ندارید دروغ نگویید هر چند دروغ از خصلت های ترسوهای منفعت طلب است.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۴/۳۰
1
0
احمدی نژاد یک اشتباه برای کشور بود و همه آنهایی که در انتخاب ایشان تندروی کردند باید جوابگو باشند.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین