کد خبر: ۴۷۰۱۴۵
تاریخ انتشار:
رمزگشایی و تشریح زمینه‌های تاریخی بینوایان

ویکتور هوگو «بینوایان» را چگونه نوشت؟

ویکتور هوگو درنهایت «بینوایان» را، به‌عنوان بزرگترین موفقیتش، در کنج پشت‌بام خانه‌ای در جزیرۀ گرنزه به پایان رساند.
به گزارش بولتن نیوز،‌ «بینوایان» ویکتور هوگو، بیش از آنکه خوانده شده باشد در گونه‌های ادبی و هنری مختلف بازسازی شده است. اینبار دیوید بلوس، به‌عنوان مترجمی برجسته و صاحب‌نظری تحسین‌شده در عرصۀ ادبیات فرانسه، به رمزگشایی و تشریح زمینۀ تاریخی این رمان پرداخته است. «رمان قرن: سرگذشت شگفت‌آور بینوایان»، روایت تاریخی دیوید بلوس، از رمان پرفروشی که در تبعید نگاشته ‌شده،‌ بار دیگر رمان بزرگ ویکتور هوگو را در مرکز توجه قرار می‌دهد.

دیوید بلوس، به‌عنوان مترجمی برجسته (او در طنز ظریف در گوشتان ماهی است؟ از مخاطرات ترجمه گفته است) و صاحب‌نظری تحسین‌شده در عرصۀ ادبیات فرانسه، دقیقاً همان کسی است که باید به کار کمرشکنِ رمزگشایی و تشریح زمینۀ تاریخی رمانی بپردازد که، در 32 سالی که از جان گرفتن پرهیجانش به‌عنوان تئاتر موزیکال می‌گذرد، بیش از آنکه آن را خوانده باشند، دیده‌اند.

مانند ماما میا! و آوای موسیقی، بینوایان نیز تجربۀ تئاتری است که طرفداران آن بارها و بارها برای تماشایش بازمی‌گردند. اما شاید - بعد از خواندن نسخۀ زنده و پُر از جزییات بلوس از تاریخچۀ این رمان و بازاریابی نوآورانۀ آن (بینوایان در سال 1862 چاپ شد و با انتقاد گستردۀ رقبای حسود هوگو از آن در مطبوعات، به‌سرعت به پرفروش‌ترین رمان تاریخ تبدیل شد) - کمتر کسی از ما ممکن است به کتابی پشت کند که نسبت به محصولات جانبی‌اش [فیلم‌ها و تئاترهایی که بر مبنای آن ساخته شده‌اند]، مانند هیولایی در میان ماهی‌های کوچک، برتر است. پانصد صفحه رقمی ترسناک است اما فصل‌ها به‌آسانی پیش می‌روند و ایجاز هنرمندانه‌ای دارند.

ویکتور هوگو متولد 1802 موفقیت خارق‌العاده و زودهنگامی به‌عنوان یک نمایشنامه‌نویس داشت، پیش از آنکه در 28سالگی خود را مجبور به تمام کردن اولین رمانش (یک کار سفارشی عقب‌افتاده) بکند: گوژپشت نوتردام. او این کتاب را در حالی تمام کرد که تمام لباس‌های مهمانی‌اش را کنار گذاشت و تمام‌وقت لباس راحتی به تن کرد، راه‌حلی مفید برای کندنویسان. پوشیدن سرهمی پشمی دورۀ نادری از تجرد را بر زندگی زن‌بارۀ هوگو تحمیل کرد که نتیجه آن در سال 1831 خلق اثری با موفقیت ناگهانی -و بسیار محققانه- بود. (بلوس به ما می‌گوید که توصیفات هوگو از نوتردام در قرون وسطا آن‌قدر دقیق بود که معمار، ویولت لودوک، در پروژۀ 19 ساله‌اش در مرمت کلیسای جامع ویرانه و عظیم پاریس، به آن توصیفات متوسل شد تا به کار خود اصالت بخشد.) مرگ گوته در سال 1832 به هوگوی مشتاق اجازه داد تا ردای سردمداری نبوغ ادبی اروپا را بر دوش نهد.

در 1845، نویسندۀ 43 ساله بالاترین نشان افتخار فرانسه را دریافت نمود و به داشتن عنوان پغ دو فرانس مفتخر شد (معادل فرانسوی کرسی مجلس لردها در انگلستان، وقتی که هنوز چنین جایگاهی امتیاز محسوب می‌شد). او همان سال شروع به نوشتن «بینوایان» در پاریس کرد.

او درنهایت این رمان را، به‌عنوان بزرگترین موفقیتش، در کنج پشت‌بام خانه‌ای در جزیرۀ گرنزه به پایان رساند، جزیره‌ای که از هر حیث دیگر بی‌اهمیت بود. آیا او خود را مهمان تعطیلاتی استحقاقی کرده بود یا از شلیک گلوله‌های همسرانِ زنان خیانتکار گریخته بود؟ بلوس به این نکته اشاره می‌کند که، همان زمانی که بالزاک شخصیت هکتور هولو (سعی کنید آن را بر وزن ویکتور هوگو بخوانید) را در رمان دخترعمو بت بر اساس شخصیت دوست هوسبازش خلق کرد، خود هوگو در حال همخوابگی با نام مستعارِ دور از ذهن «آقای آپولو» گیر افتاده بود.

دلیل تبعید هوگو بسیار نجیبانه‌تر از اینها بود. دوم دسامبر 1851 لویی ناپلئون (که هوگو، با تمسخر مشهورش، او را ناپلئون حقیر می‌خواند) کودتایی برای حفظ قدرت ترتیب داد و سومین امپراتور فرانسه شد. مخالفت صریح هوگو زندگی خودش را به خطر انداخت. با کمک معشوقۀ رنج‌کشیدۀ وفادارش، ژولیت دروئه، او و همسر رنج‌کشیدۀ وفادارش، اَدل، کشور را به مقصد تبعید در جزایر مانش ترک کردند. هوگو 19 سال در تبعید به سر برد؛ او تا هنگامی که مضحکۀ امپراتور لوئی سر کار بود از بازگشت به وطن امتناع کرد.

با فشار وارده بر انگلستان از سوی ناپلئون سوم، هوگو در سال 1856 از جرزی بیرون شد و به گرنزه رفت، جایی که درآمدش را از یک مجموعه شعر موفق (تأملات) برای خرید، و دکوراسیون مجلل و اشرافی، یک خانه استفاده کرد که در خیابان اوتویل قرار داشت و امروزه با‌ احترام به‌عنوان «خانۀ ویکتور هوگو» به توریست‌ها نمایش داده می‌شود. عجیب است که خانۀ شهری گرنزه تنها خانه‌ای است که این نویسندۀ فرانسوی در تمام عمر صاحب بوده است.

تعداد پیوندهای میان زندگی و رمان‌های هوگو، که بلوس توصیف می‌کند، قابل‌توجه است. تبعید 19 سالۀ هوگو معادل حکم حبس 19 ساله‌ای است که والژان گذراند، همان گناهکاری که در رمان به قهرمانی قدیس تبدیل می‌شود (کسی که هوگو نوشتن داستانش را سال‌ها پیش از ترک فرانسه آغاز کرد). در 1847 هوگو چارلز دیکنز را ملاقات کرد که رمان «آرزوهای بزرگ» او یک سال پیش از «بینوایان» منتشر شده بود، داستانی که در آن هم محکومی نشان داده می‌شود که از ثروتش برای کمک به دختری زیبا و معشوقش استفاده می‌کند. مگویچ را، مانند والژانِ هوگو، دشمنی کینه‌جو تعقیب و دستگیر می‌کند (کامپیسون) که بازمانده از سال‌های قدیم حبس او است.

شباهت‌ها فراوان‌اند، اما رمان هوگو قابل‌توجه‌تر است، به این دلیل ساده که نویسنده دقتی وسواس‌گونه در پرداختن به تک‌تک جزییات آن به خرج داده است. تاریخی که دختر تحت‌الحمایۀ والژان، یعنی کوزت، با ماریوس ازدواج می‌کند همان تاریخی است که هوگو برای اولین‌بار با ژولیت دروئه همخوابه شد. هوگو ادعا کرده است که موقعیت صومعه‌ای که والژان و کوزت در پاریس در آن پناه گرفته بودند از روی نقشه‌ای باستانی اقتباس شده است. این «حقیقت» هم داستان بود. در واقعیت، محل صومعه منطبق با ساختمانی بود که امپراتور منفور فرانسه بی‌پروا‌ترین مخالفان خود را در آن زندانی می‌کرد.

«بینوایان» در طول انقلاب 1848 عجولانه کنار گذاشته شد وقتی که هوگو به‌مثابه یک شهروند وظیفه‌شناس، مثل دوران انقلاب کوچک‌تر 1832 (همان که آن موقع مشغول توصیفش در کتاب خود بود)، از شورشیانی که سنگرهای خیابانی را می‌گرداندند انتقاد کرد. ماریوس، دومین قهرمان هوگو، همچنان در حال گرداندن سنگری خیابانی در سال 1832 بود که خالقش در سال 1860 نسخۀ دست‌نویس کامل‌نشده‌اش را در دست گرفت و فصلی را بلند برای ژولیت دروئه خواند. معشوقه‌اش گفت درست مانند این بود که انگار فرزند حاصل از جوانی خود آن‌ها بازگشته بود تا به عشقشان مُهر ابدیت بزند.

روایت بلوس از تکمیل و فروش «بینوایان»، آخرین و احتمالاً جذاب‌ترین بخش کتابِ او را، که پژوهشی عالی است، شکل داده است. هوگو در حالی می‌نوشت که ایستاده بود و قلمی از پَر غاز را در اتاق مطالعه‌ای با دیوارهای شیشه‌ای در دست داشت، اتاقی که به شیوۀ متعارف در احاطۀ اتاق‌خواب‌های خدمتکاران خود، و مشرف بر خانۀ مادام دروئه در پایین خیابان بود. با رویه‌ای سربازگونه در رژیم غذایی روزانه و روند سخت‌گیرانۀ کار، پیاده‌روی و شنا درآب سرد، هوگو یک‌بار به دوستی گفته بود که در طول یک هفته در گرنزه می‌تواند به اندازۀ یک سال در پاریس کار کند. («به همین دلیل من خودم را به تبعید محکوم می‌کنم.») هوگو به تحریک ناشر بلژیکی‌اش، لاکروا، هر روز 12 ساعت کار می‌کرد. وقتی که فشار نزدیک شدن موعد تحویل بالا گرفت، خواهر همسرش نزد او آمد تا به معشوقۀ‌ او در کار دشوار تهیه نسخه‌های نهایی کمک کند. در ژانویه 1862، خانۀ خیابان اوتویل به اندازه کارخانه‌ای شلوغ بود که والژان، که آن‌وقت به کمک اسقفی پارسا توانگر شده بود، مادر مجرد کوزت را در آن استخدام کرد. (این قبل از زمانی است که فانتینِ بیچاره -اخراج‌شده و مستأصل از تهیۀ پول برای قیم‌های پول‌دوستِ دخترش- از فروش موها و دندان‌هایش به فاحشگی می‌رسد. زوال اندوهناک او تنها یک جمله از متن عظیم هوگو را به خود اختصاص داده است.)

«بینوایان»، که در تابستان 1862 در چند بخش منتشر شد (همسر سخت‌کوش هوگو نمایندۀ او در پاریس بود)، در برابر انتقادهای نفرت‌انگیز ایستادگی کرد (الکساندر دوما خواندن آن را با راه رفتن میان باتلاق مقایسه کرده بود، و هوگو پاسخ داد: «نبوغ ناسزا برمی‌انگیزد») تا به ‌کتابی پرفروش در سطح جهان تبدیل شود. در بروکسل ناشرْ فصول آخر کتاب را بلند برای نیروی کار گریانش خواند. در امریکا، سربازان ژنرال لی نسخه‌ای قاچاقی و تصفیه‌شده از «بینوایان لی» را کنار آتش دست به دست می‌کردند. در تئاترهای فرانسه، خود واژۀ «بینوایان» موجب شد تماشاگرانِ در حال تشویق بایستند.

آیا رمان عظیم هوگو («بینوایان» بزرگ‌ترین دامنۀ واژگان را در کل آثار ادبی فرانسوی دارد و نیز آن‌قدر عبارات لاتین در آن استفاده شده است که، بنا به نیت مؤلفش، می‌تواند یک دورۀ آموزشی رایگان برای زبان دوم باشد) می‌تواند آینه‌ای فراروی بی‌عدالتی‌های روزگار ما نهد؟ بعد از خواندن روایت به‌غایت برازنده و تماماً جذاب بلوس از تاریخ یک رمان بزرگ، افراد غیرمتخصص، همچون خود من، ترغیب خواهند شد که پاسخ را بیابند.
منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین