کد خبر: ۴۵۹۳۲
تاریخ انتشار:

همه بر سر شاخ بن می برند؟!

رابطه سران قوا -بویژه روسای قوه مجریه- با ولایت فقیه در طول تاریخ کوتاه مدت جمهوری اسلامی ایران، رابطه ای پر ماجرا و عبرت آموز است،به نحوی که انگار همه بر سر شاخ بن می برند الا ولایتمداران ثابت قدم و دوراندیش. این موضوع دلایل فراوانی دارد-- از آن جمله:
  -1
معمولاً سران قوا در موارد زیادی برای اعمال مدیریت و پیگیری سیاست های خود با یکدیگر در تعارض قرار گرفته و با هم به توافق نمی رسند، چرا که فقط به مسؤلیت ها و اختیارات خود توجه می کنند.

-2هر کدام از سران قوا در حیطه ماموریت و محدودیت های قانونی خویش از حقوقی صریح یا ضمنی در قانون اساسی برخوردار می باشد که به طور طبیعی انجام تکالیف قانونی خود را در گرو بهره گیری از آن اختیارات قانونی می بیند.

-3سران قوا گاهی که در اعمال سیاست ها و اجرای ماموریت ها، خود را در تنگنا می بینند، تلاش می کنند تا از طریق رایزنی و ارتباطات انسانی با دیگر قوا و یا با کمک نهاد هماهنگ کننده قوا، امتیازاتی را برای خود کسب کرده و سهمی از اختیارات دیگر قوا یا فراتر از اختیارات قانونی خویش به دست آورند، این امر ممگن است به رقابت تخریبی منجر شود و موجب مظلومیت یکی از سران قوا در برابر دیگران بشود.

-4معمولاً بیت رهبری برای برقراری ارتباطات و هماهنگی قوا و پیگیری مطالبات و نیازمندی های هر یک از قوا، نقشی موثر و برجسته داشته است. مرحوم حاج احمد آقا محور هر نوع ارتباط و هماهنگی با امام خمینی (رض) بود و افراد دیگری مانند آقایان توسلی، انصاری ها، رسولی محلاتی و دیگران هر کدام تاثیرگذاری خاص خود را داشته اند.در دوران امامت امام خامنه ای باتوجه به اشراف و ارتباطات مستقیم و متنوعی که شخص رهبری دارند،تأثیر گذاری عناصر بیت ایشان بسیار ناچیز به نظر می رسد.

-5 در دوره امامت امام خمینی (ره)، رئیس جمهور، هم رئیس قوه مجریه، هم مسئول اجرای قانون اساسی و هم تنظیم کننده روابط سه قوه و در عین حال تنها در برابر ملت مسئول و پاسخگو بود و حق انتخاب نخست وزیر و تأیید هر یک از وزرا جزو اختیارات قانونی رئیس جمهور بود.

نخستین رئیس جمهور اسلامی ایران دقیقاً با تکیه بر همین اختیارات و مسئولیت های مصرح در قانون اساسی، اما بدون در نظر گرفتن مصالح بالاتر، تمام مدت ریاست جمهوری ناتمام خود را به کشمکش و اصرار بر حقوق قانونی خود هدر داد. البته وی ابتدا برای نزدیکی بیشتر به امام خمینی و تقویت ریاست جمهوری خود در برابر سایر قوا، مرحوم حاج احمد آقا را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داد که امام راحل مانع این کار شدند. بنی صدر که طبق اصل 122 قانون اساسی (سابق) تنها در برابر ملت ایران مسئول بود ،به قول خودش نمی خواست از اجرای اصول قانون اساسی عدول و به ملت ایران خیانت کند. لیکن با سماجت و لجاجت -که آنرا صلابت و قاطعیت می نامید- هر روز با سر مقاله های روزنامه "انقلاب اسلامی" خود به تشویش اذهان و تحریک افکار عمومی و جمع آوری مخالفان رهبری به دور خود اقدام کرد و لاجرم جو کشور را متشنج و دشمن بیرونی را تشویق به تهاجم کرده و گروه های توطئه و ترور را حمایت نمود و در نهایت هم معزول شد و به بیگانگان پناه برد؛ و چه ضربه سهمگینی به نظام، کشور و ملت ایران وارد کرد.

-6مرحوم شهید رجائی -دومین رئیس جمهور اسلامی ایران- از همان آغاز کار، خود را مقلد و مطیع امام خمینی معرفی کرد و تمام مشروعیت خود و دیگر مسئولان نظام را از منشاء ولایت فقیه اعلام کرد.اتفاقا همان ملتی که بنی صدر به بهانه عدم خیانت به آنها در برابر ولی فقیه ایستاد، به مرحوم رجایی 20 درصد بالاتر از بنی صدر رای دادند و او را الگوی حکومتگران اصیل نظام اسلامی قرار دادند. افسوس که همان مدعیان مردم گرایی (بنی صدر و منافقین ) بیش از یک ماه ریاست جمهوری وی و نخست وزیر دانشمند و ولایتمدارش را تحمل نکردندو آن بزرگواران را به شهادت رساندند.

-7دوران ریاست جمهوری سید علی خامنه ای یکی از درس آموزترین دوره های مدیریتی نظام جمهوری اسلامی است. از نظر اغماض از حقوق شخصی و عدم امکان بهره گیری از اختیارات قانونی خود و صبر در برابر زورگویی های بعضی گروه های فشار و افراد جاه طلب و رفتار ولایی خاص امام خمینی با ایشان که در ظاهر سلب اختیارات ریاست جمهوری تلقی می شد ولی در حقیقت آزمون های متوالی ولایت پذیری بود، بارها بهانه هایی برای جو سازی فراهم می شد که همواره با متانت و ادب و ولایت مداری رئیس جمهور خنثی می گردید.
در مورد انتخاب نخست وزیر در دوره اول که افرادی مانند مهندس میرسلیم و دکتر ولایتی مورد نظر رئیس جمهور بودند، ایشان یک نخست وزیر تحمیلی مانند میرحسین موسوی را پذیرفتند و سکوت کردند. برای تک تک وزرا اختلافات فراوانی میان نظر رئیس جمهور در یک طرف و موسوی و هاشمی رفسنجانی از طرف دیگر وجود داشت که غالباً از منظر افکار عمومی پنهان بود و امروز با مراجعه به یادداشت های آقای هاشمی رفسنجانی آشکار می شود.
چهار سال دوم ریاست جمهوری معظم له حتی پیچیده تر از چهار سال اول بود. اداره جنگ، هماهنگی قوا و مدیریت کشور در حالی که نخست وزیر با فشار هاشمی و نمایندگان مجلس از سوی امام خمینی کتباً و رسماً توصیه شد و غالب اعضای هیات دولت با هماهنگی میان رئیس مجلس و نخست وزیر بر رئیس جمهور تحمیل می شدند، ابتدائی ترین حقوق قانونی مجری قانون اساسی تحت تاثیر توافقات رئیس مجلس، نخست وزیر و هماهنگی با برخی افراد بیت رهبری یا قائم مقام رهبری قرار می گرفت.
در چنان شرایطی که وضعیت جنگ با تبلیغات و تحریم های غربی و حمایت های روزافزون مرتجعان منطقه به شدت پیچیده شده بود، اداره کشور نیز برای مجری قانون اساسی و عالی ترین مقام رسمی کشور (پس از ولی فقیه) تحت سلطه افراد ذینفوذ روز به روز مشکل تر می شد. در همان زمان آنچنان بر رئیس جمهور فشارهای همه جانبه و محدودیت های اجرایی وارد می شد که حتی اظهار نظر اعتقادی و تحلیل های سیاسی ایشان مورد تهاجم رقبا قرار می گرفت. از عجایب روزگار آنکه رئیس جمهور که سنگ صبور نیروهای سیاسی و نظامی کشور شده بود، بارها با فضا سازی های رقبا مورد عتاب مستقیم و غیر مستقیم امام خمینی قرار می گرفتند و هر بار با تمکین و تبعیت از منویات رهبری، توطئه ها خنثی می شداما هیچکس از سیاسیون حکمت متعالی آن عتاب و خطاب ولی امر نسبت به رییس جمهور صبور و ولایتمدار ایران را نمی فهمید.
حتی زمانی که پس از پذیرش آتش بس، برای ایجاد بحران در مدیریت کشور، از یک طرف نخست وزیر استعفا داد و از طرف دیگر قائم مقام رهبری به مقابله و مخالفت با امام خمینی می پرداخت ، همواره ریاست جمهور برای پیگیری منویات رهبری و حفظ آرامش در فضای افکار عمومی و انسجام درونی نظام، لحظه ای کوتاهی نکردند. و دقیقاً در هشت سال ریاست جمهوری سید علی ، ایشان در تمام امور در نقش دستیار اصلی رهبری از حقوق خود برای تحقق انسجام نظام و اعمال مدیریت کلان رهبری عبور می کردند،کسی نمی دانست ثمره ی آن همه صبر و ایثارو اخلاص و تواضع در برابر ولی امر چه خواهد بود.

-8با رحلت امام خمینی و آغاز امامت امام خامنه ای که قانون اساسی تغییر کرد و اختیارات قانونی ریاست جمهوری به طرز گسترده ای با حذف نخست وزیری افزایش یافت، نوبت به ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی رسید تا با اختیارات وسیع ، خود را بی نیاز از توجه به تذکرات رهبری تصور کند و بعضاً به طور مطلق العنان با کارگزان و نزدیکانش تمام امور را به دلخواه خود پیش ببرد و اعمال ولایت را تا آنجا که می توانست محدود کند. در این دوره روسای سایر قوا، کم و بیش تحت الشعاع خود مختاری رئیس جمهور قرار داشتند.
هشت سال ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دوره انزوای نیروهای حزب اللهی و انقلابی و تاخت و تاز بلامنازع اطرافیان و همکاران تکنوکرات رئیس جمهوری بود. تلاش برای تغییر قانون اساسی جهت استمرار ریاست جمهوری هاشمی، تهاجم سنگینی بود که امام خامنه ای بعد از هشت سال خون دل خوردن تنها به کمک امام زمان (عج) از وقوع آن جلوگیری کردند.

-9انتخابات دوم خرداد سال 76 که به نوعی انتقام از امام خامنه ای به دلیل جلوگیری از مادام العمر شدن ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود، خاتمی را با همه مخالفان رهبری به قدرت رساند و هشت سال گروهی که بعضاً منحرف و خیانت پیشه بودند را بر نظام تحمیل کرد و شرایط اعمال ولایت را سخت تر و پیچیده تر از هشت سال قبل نمود.
دراین دوره تخریب بنیان های عقیدتی ، ایجاد تشتت در ارکان نظام با القای حاکمیت دوگانه، تحریک افکار عمومی علیه ارزش های اخلاقی و فرهنگ اسلامی ایرانیان ، تحقیر نیروهای مومن و ولایتمدار، تمکین به اراده دشمنان ملت، تقویت مخالفان نظام و واگذاری حقوق ملت به بیگانگان، رفتار سیاسی دولتمردانی بود که خود را اصلاح طلب می نامیدند.
اگر دوره سازندگی هاشمی منجر به تنزل جایگاه ولایت در حد رفاقت شده بود، در دوره اصلاحات خاتمی که کارگزاران هاشمی مدتها صاحب منصب و نفوذ بودند، فصل مقابله و رقابت آشکار ریاست جمهوری با جایگاه ولایت فقیه بود و خاتمی با ارائه لوایح دوقلو، قصد افزایش قدرت رئیس جمهور در برابر سایر قوا را داشت که با هدایت امام زمان(عج) و تدابیر حکیمانه امام خامنه ای ناکام ماند.

-10شانزده سال روشنگری، هدایت، بصیرت افزایی عمومی و مدیریت حکیمانه و کریمانه نسبت به روسای جمهوری که هر کدام ساز خود را می زدند و راه خود می رفتند همراه بود با خنثی سازی دهها توطئه و فتنه داخلی و خارجی توسط رهبری الهی نظام، بالاخره تلاشهای امام خامنه ای و پیروان صادق و مخلص و فداکار ایشان ثمر داد و در ماراتن انتخاباتی سال 84، دکتر محمود احمدی نژاد تمام رقبای ریز و درشت خود را در دو مرحله پشت سر گذاشت و به عنوان یک شخصیت حزب الهی، بسیجی و ولایتمدار با هزاران هزار نذر و نیاز ملت مومن و انقلابی ایران، به ریاست جمهوری اسلامی برگزیده شد. سوم تیر ماه سال 84 نقطه عطفی در انقلاب و سرآغاز اعمال ولایت فقیه برای اقتدار روز افزون نظام و رشد و پیشرفت و عدالت در سرتاسر میهن اسلامی ما بود.
محمود احمدی نژاد با حمایت همه جانبه و بی دریغ امام خامنه ای در عرصه ملی، شور و نشاط، کار و تلاش و خدمت رسانی سراسری را آغاز کرد و در عرصه جهانی، حیثیت و حقوق از دست رفته ملت ایران را با صلابت و درایت و اقتدار کامل احیا کرد و شعارهای اسلام و انقلاب اسلامی را در مجامع عمومی و رسانه های فراگیر به گوش جهانیان رساند.
سیاست های خارجی تهاجمی رئیس جمهور اسلامی ایران، در این دوره مستکبران جهان را مرعوب و مظلومان را امیدوار ساخت. رفتار مردمی، تواضع ، ساده زیستی و سخت کوشی احمدی نژاد از یک طرف و پاکدستی و مبارزه جدی ایشان برای قطع دست غارتگران از بیت المال از طرف دیگر، یک پالایش قابل قبولی را از درون نظام آغاز کرد و توفیقات بزرگی را به همراه داشت. هر چند برای پاک سازی کامل مملکت اسلامی از آلوده سازان و آلودگان هنوز راه زیادی در پیش است.
در این مرحله تکاملی نظام اسلامی که شعار ”دولت اسلامی" مطرح و بسیاری از آرمانهای انقلاب احیا شد، مجدداً اعمال ولایت فقیه تا اندازه ای بعد از رحلت امام خمینی میسر گردید. تبعیت مخلصانه و آگاهانه رئیس جمهور از رهبری ، موفقیت های کم نظیری در داخل و خارج برای مملکت ما و عزت روزافزون مسلمانان فراهم آورد و همه جا دشمن را به عقب راند. طبیعی است که برای انحراف این مسیر و جلوگیری از روند عزت آفرین اسلامی ، دشمنان خارجی و داخلی بیکار ننشسته و به طرق مختلف تلاش کرده اند تا به رابطه قانونی، اسلامی و با برکت رئیس جمهور با رهبر انقلاب آسیب برسانند.
مثلاً یکی از سوال های خبرنگاران غربی از دکتر احمدی نژاد این بوده است که ”در ایران چه کسی تصمیم گیرنده و قدرت نهایی است: رئیس جمهور یا رهبر؟" و اینگونه القاء های منفی و شیطنت آمیز را همواره به اطرافیان و حامیان رئیس جمهور هم مطرح می کردند. از طرف دیگر عناصر چاپلوس و فریبکار هم یا با انگیزه شخصی و یا با ماموریت مشخص برای تحریک رئیس جمهور به مقاومت و استقلال عمل در برابر امام امت - مثل دوره های قبل- نزدیک می شدند، که البته با هوشمندی و ذکاوت دکتر احمدی نژاد بحمدالله همه توطئه های خناسان تاکنون خنثی شده است. ضمنأ فراموش نکنیم که بعضی از مخالفان و رقبای غیر منصف رییس جمهور در تخریب شخصیت و تضعیف روحیه رییس جمهور، جنگ روانی و عملیات پیچیده ای را برای وادار ساختن ایشان به مقابله و مقاومت انجام داده اند که حقیقتأ ناجوانمردانه است.

آنچه در این میان قابل توجه و تذکر است، یادآوری این نکات است:

الف) مدیران اجرایی کشور، نه فقط روسای جمهور- که با رای کم یا زیاد- مقبول و منتخب مردم بوده اند، بلکه حتی مهندس مهدی بازرگان که مستقیماً منصوب امام خمینی بود، همیشه تصور کرده اند که اگر اختیارات بیشتری داشته باشند، بهتر می توانند مدیریت کنند و لذا از هر محدودیتی که قانون اساسی یا قوانین مصوب مجلس یا دستورات رهبری برایشان ایجاد کند، گریزان و گله مند بوده اند و هر محدودیت ضروری را دخالت در حوزه مدیریتی خود قلمداد کرده اند، همین احساس در رابطه مصدق با آیت الله کاشانی هم وجود داشت و منجر به فاجعه 28 مرداد 32 شد.

ب) رهبری نظام برحسب جایگاه مدیریت کلان خویش و بر اساس ضرورت ها و شرایط موجود، دستورالعمل هایی به هر یک از سران قوا داده و خواهند داد که خواه ناخواه پذیرش همین دستورات موجب انسجام نظام و پیشرفت امور کشور خواهد شد.
پ) تعاملات پشت پرده گاهی اتحاد نانوشته ای را میان برخی مسئولان با یکدیگر در برابر یک مسئول دیگر رقم زده است، این تعاملات گاهی مثبت و مفید بوده اند و گاهی هم منفی و مضر. مانند:
-
رابطه سازنده شهید بهشتی و نخست وزیر وقت (شهید رجایی) در برابر استبداد بنی صدر
-
رابطه هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس) با میرحسین موسوی (نخست وزیر) برای چالش آفرینی با رئیس جمهور وقت
-
رابطه هاشمی – موسوی - یوسف صانعی در برابر موسوی اردبیلی در دوران امام خمینی.
در دوره امامت امام خامنه ای نیز موارد آشکاری از این پیوند ها مشاهده می شود . مانند:
-
رابطه هاشمی (رئیس جمهور) با ناطق نوری (رئیس مجلس) در برابر محمد یزدی (رئیس قوه قضائیه)
-
رابطه خاتمی (رئیس جمهور) با کروبی (رئیس مجلس) در برابر هاشمی شاهرودی (رئیس قوه قضائیه)
ت) اینکه مثلاً در حال حاضر کفه ترازوی قوا به نفع احمدی نژاد نیست، هیچ نیازی به توضیح و تحلیل و تفسیر ندارد. اما در این میان باید دید که چه کسی برای حفظ انسجام و اقتدار نظام و پیشرفت کشور و خدمت رسانی به مردم فداکاری بیشتری می کند و به نوعی در نقش دستیار اصلی رهبر انقلاب فراتر از مسئولیت یک قوه، به ماموریت جهانشمول کل نظام و رسالت نائب امام زمان (عج) یاری می رساند؟
در یک نگاه بلند، هیچ یک از هم پیمانی های هاشمی- موسوی، هاشمی- صانعی، هاشمی- ناطق،خاتمی-کروبی و نظایر آن برای مملکت اسلامی و حتی سعادت و عاقبت بخیری خود افراد مفید نبوده است.

ج) از طرف دیگر مصالح کلان که مسائلی را بر رهبری نظام تحمیل می کرده تا یک طرف را در برابر دیگری مورد حمایت قرار دهند یا اختیارات یکی را در مواردی مدیریت کنند، برای اهل بصیرت آنچنان برکاتی دارد که با هیچ قدرت مطلقه و سلطه بلامنازعی به دست نمی آید. مثلاً :

چ) تمکین به احکام حکومتی ولایت که موجب تقویت جایگاه ولایت فقیه در عرصه ملی و فراملی می شود، از عهده کسانی بر می آید که اهل صبر و یقین، بصیرت و اخلاص، بلندنظری و فداکاری باشند . وگرنه آدم های کم ظرفیت و شکننده به قهر یا طغیان یا افسردگی گرفتار می شوند.
د) ولایتمداری که علامت دینداری و بندگی خداست، نشانه هایی دارد. ازجمله پذیرش و رحجان نظر ولایت بر نظر خویش که عامل رشد و شکوفایی ظرفیت های وجودی انسان و تعالی شخصیت او به سوی کمال می شود . توفیق در آزمون ولایتمداری، توفیقات الهی بعدی را به همراه دارد.
ر) مردم امروز و آیندگان می بینند و قضاوت می کنند و در اسناد تاریخ ثبت خواهند کرد که چه کسی در مناصب بزرگ ، بزرگواری می کند و چه کسی کودکانه قهر و لجاجت می کند. تاریخ فراموش نمی کند که سید علی خامنه ای مایل بود که نخست وزیرش کس دیگری باشد، ولی بنابر توصیه امام خمینی که ضرورت اداره کشور بود، یک فرد مخالف خودش را هشت سال به عنوان نخست وزیر پذیرفت و همچنین همپیمانی وی را با هاشمی رفسنجانی تحمل کرد در حالیکه امام خمینی بنابر تشخیص مقتضیات و ظرفیت روحی اشخاص، حتی یک بار به آقایان هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی و منتظری چیزی را تحمیل نکردند . براستی آن تحمیل و تحمل ها چه کسی را بالا برد و چه کسانی را ساقط کرد ؟ اگر آن روز صبر جمیل رییس جمهور به اعمال ولایت امام خمینی کمک نمی کرد ، انقلاب و نظام به دست هاشمی و موسوی قبضه می شد و ضربه ی جبران ناپذیری به مملکت اسلامی مان وارد می آمد.
س) هاشمی رفسنجانی و خاتمی در سالهای پایانی ریاست جمهوری خود، دغدغه دار پایان هشت سال ریاست جمهوریشان بودند و هر کدام اقداماتی را انجام دادند که یا خودشان در مسند ریاست مستدام باشند و یا کسی را بعد از خود به ریاست برسانند که ادامه دهنده راه و کارشان باشد. در مقابل سید علی خامنه ای در ماه های پایانی دوره دوم ریاست جمهوری خود، تمایل خویش را برای ادامه زندگی طلبگی یا پذیرش هر ماموریتی هر چند دور افتاده و ناچیز که از سوی ولایت امر به ایشان ابلاغ شود - اعلام کردند و نتیجه این اخلاص و توکل، رسیدن به مقام امامت امت به نیابت از امام عصر (عج) شد، اما حاصل آن تلاش ها و تقلاهای خود محورانه دیگران چه شد ؟!
البته دغدغه آینده نظام که از مسئولیت های اصلی مقام رهبری است، اگر در مشورت ها و برنامه ریزی ها با محوریت معظم له پیگیری شود، هم ضروری و هم مفید خواهد بود. در چنین حالتی دیگر این موضوع یک دغدغه شخصی تلقی نشده و به عنوان ” دغدغه نظام " مورد قبول امام امت و حمایت جامعه و رضایت پروردگار خواهد بود.
ش) اگر آن روز دکتر احمدی نژاد طبق اصل 57 قانون اساسی به توصیه امام خامنه ای از یار صمیمی و همکار نزدیک خود صرف نظر می کرد و امروز وزیری را مخالف رای خود تحمل نماید، آیا خداوند برای ایشان جبران نخواهد کرد؟ گنجینه الطاف الهی سرشار از نعمت ها و فرصت های برتر در عالم است. باید برای مدیریت جهانی مهیا شویم. نیل به مراتب بالاتر، پذیرش آزمون های نو به نو را می طلبد.و امروز که جهان – بویژه امت اسلامی – حوادث عجیب و غریبی را تجربه می کند و همگان در انتظار حادثه ای عظیم به سر می برند، تبعیت از امام عصر(عج) را باید از تبعیت نایب آن حضرت آغاز کنیم تا در صداقت مدعای خویش ، پایدار بمانیم.
در غیر این صورت، اگر در اوج انسجام حکومت و ضرورت اقتدار جهانی ولایت نایب امام زمان (عج) و در بحبوحه ی قیام سراسری مسلمانان علیه مستکبران و مرتجعان ،جبهه ی مقابله با گردنکشان جهانی و مزدورانشان در کشورهای اسلامی را به جبهه ی مقابله با ولایت فقیه تبدیل کنیم و یا میدان خدمت و حضور در صحنه ی ملی و عرصه ی جهانی را به رقبا و دشمنان واگذار کنیم ، پاسخ ما به جامعه و تاریخ و شهداو امام زمان (عج) و در روز جزا به حضرت حق تعالی چه خواهد بود ؟
پس اینک برای اخذ هر تصمیمی به نتایج ملی و آثار جهانی آن و نیز جبهه ای که در آن قرار می گیریم، تأملی دوباره کنیم !

چو می توان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشیم که جور یار کشیم ؟

 مشرق/  محمد علی رامین 3/2/1390

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین