پیمان قاسمخانی بااینکه بسیار خوشصحبت است، ولی کمتر تن به مصاحبه میدهد و خودش میگوید ترجیح میدهد بیشتر ساکت باشد و بدون شک اگر «خوب، بد، جلف» را نمیساخت، باز هم مصاحبه کردن با او غیرممکن بود! پیمان قاسمخانی خودش را برایمان «یک پسربچه ۵۰ ساله!» تعریف میکند.
گروه اجتماعی: پیمان قاسمخانی بدون شک یک صاحبسبک در هنر کشورمان است. خیلیها به واسطه شنیدن نام او در یک اثر، برای تماشای آن کار حریص میشوند. حال شما در نظر بگیرید پیمان قاسمخانی این بار علاوه بر نویسندگی، کارگردانی یک اثر را همزمان برعهده داشته باشد و آنوقت قطعا باید منتظر یک کار پرمخاطب و جذاب باشیم که استقبال بینظیر مردم از فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف» این موضوع را بهخوبی ثابت میکند. پیمان قاسمخانی بعد از سالها فیلمنامهنویسی و البته گهگاه بازیگری، اولین تجربه کارگردانی خود را پشت سر گذاشته است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله زندگی ایده آل، «خوب، بد، جلف» دنبالهای بر سریال موفق «پژمان» است، با تغییراتی مهم در جهت بهبود نقشها، خط اصلی داستان و در نهایت اضافه کردن ستارگان محبوب سینما و تلویزیون به آن. پیمان قاسمخانی بااینکه بسیار خوشصحبت است، ولی کمتر تن به مصاحبه میدهد و خودش میگوید ترجیح میدهد بیشتر ساکت باشد و بدون شک اگر «خوب، بد، جلف» را نمیساخت، باز هم مصاحبه کردن با او غیرممکن بود! پیمان قاسمخانی خودش را برایمان «یک پسربچه ۵۰ ساله!» تعریف میکند. درباره اولین تجربه کارگردانیاش، علاقهاش به نویسندگی و البته زندگی روزمرهاش میگوید...
ساخت فیلم با حال خوبمتأسفانه این روزها مردم بهقدری درگیر مشکلات هستند که فکر میکنم لازم است فیلمی برای آنها ساخته شود که حالشان را خوب کند. درست است که فیلمهای تلخ اجتماعی ارزش خود را دارند، ولی حس میکنم در شرایط فعلی مردم باید فیلمی ببینند که از آن لذت ببرند و اوقات خوبی را در سینما سپری کنند. من «خوب، بد، جلف» را در حد توان خودم ساختم و امیدوار هستم مخاطب راضی از سالن سینما خارج شود.
فیلمسازی از ابتدا
درواقع من از روز اولی که وارد این حرفه شدم، به نیت فیلمسازی و کارگردانی آمده بودم، ولی بیشتر زمان من به نویسندگی گذشت و شاید هم کمی تنبلی کردم. ضمن این که برای «خوب، بد، جلف» هم قرار بود دوستان دیگری کار کارگردانی آن را انجام دهند که رامبد جوان، حسن فتحی و سروش صحت از گزینههای کارگردانی بودند، ولی بهدلیل طولانی شدن زمان نگارش فیلم، هرکدام از دوستان درگیر کارهای دیگری شدند و من هم بالاخره تنبلی را کنار گذاشتم و این فیلم را کارگردانی کردم.
تجربیاتی از اولین فیلم
این را در اکثر مصاحبههایم گفتهام که برنامه من هنوز هم نویسندگی است، اما فیلم بعدی که خواهم ساخت، قطعا یک کار متفاوت و یک کمدی سیاه خواهد بود. ولی ساخت «خوب، بد، جلف» بهعنوان اولین تجربه کارگردانی من، باعث شد که یاد بگیرم که برای ساخت فیلم بعدیام چه کارهایی بکنم و چه کارهایی نکنم! هرچند فیلم بعدیِ من قطعا سه، چهار سال دیگر ساخته خواهد شد، ولی مطمئنا کاری متفاوت و تاحدودی هم عجیب و غریب خواهد بود!
تاریخهای از دست رفته
ما برای اکران فیلم اتفاقات زیادی را پشتسر گذاشتیم و جدا از بحث ممیزیها، شاید یک مقدار خودمان هم مقصر بودیم. ما فرصتهای اکران زیادی را از دست دادیم و هرچه جلوتر رفتیم، به این فکر کردیم که اگر فیلم را به اکران عید برسانیم، بهتر است. از طرفی حس کردیم که جشنواره هم محل مناسبی برای دیده شدن فیلم است. هرچند انتظار اقبال خاصی را در جشنواره نداشتیم و هدف من دیده شدن این فیلم که اثر تجاری سالمی است، بود؛ چراکه معمولا در جشنوارهها فیلمهای کمدی همیشه مظلوم واقع میشوند و این موضوع مختص جشنواره فجر نیست و معمولا در تمام جشنوارههای جهان این اتفاق رخ میدهد.
تدوین یکساله فیلم
نکتهای که درباره «خوب، بد، جلف» وجود داشت، این بود که ما شاید چیزی حدود یک سال روی تدوین این فیلم کار کردیم تا تدوین خوبی داشته باشیم. آقای خرقهپوش برای این فیلم بیش از یک تدوینگر بودند و از ایشان خیلی ممنون هستم؛ چرا که من هربار پشت میز تدوین مینشستم، وسوسه میشدم یک تغییر دیگر روی فیلم بدهم!
ممیزیهای هفتگانه!
فیلم ما برای اکران هفت مورد اصلاحیه داشت و بیشتر این ممیزیها روی شوخیهایی بود که در فیلم وجود داشت. درواقع مجبور شدیم قسمتهایی از فیلم را حذف کنیم، اما این بخشها در روند داستان تأثیرگذار نبودند. من بهعنوان نویسنده و کارگردان این فیلم برای حذف آن شوخیها واقعا ناراحت شدم!
قسمت دوم، شاید
خیلیها بعد از تماشای فیلم من را تشویق کردند که قسمت دوم آن را بسازم! خیلیها معتقد هستند که زوج سام درخشانی و پژمان جمشیدی میتوانند بسیار موفق باشند و من هم بعد از بازخوردهایی که از این فیلم در جشنواره و زمان اکران دیدم، خیلی جدیتر به این موضوع فکر کردم که قسمت دوم آن را بسازم. از طرفی این روزها روی طرح جدیدی کار میکنم که یک کار کمدی رمانتیک است و قرار بر این است که حمید فرخنژاد آن را کارگردانی کند.
یک داستان ۱۰ ساله
کارگردانی «خوب، بد، جلف» یکجورهایی اتفاقی بود و همانطور که گفتم، قرار بود افراد دیگری آن را کارگردانی کنند. داستانی دارم که از حدود ۱۰ سال پیش قصد ساختن آن را دارم و همیشه فکر میکردم که اولین کارم در زمینه کارگردانی آن باشد، ولی درنهایت «خوب، بد، جلف» را ساختم که اتفاقاً تجربه فوقالعادهای برای من بود.
مهراب بهجای همه
این را که شما میگویید خوش صحبت هستم، میگذارم بهحساب تعارف! ولی راستش در زندگی هم اگر مجبور به حرف زدن نباشم، ترجیح میدهم ساکت بمانم. مصاحبه کردن که دیگر جای خود دارد! سخنگوی خاندان ما هراب است که بهجای همه ما صحبت میکند. (خنده)!
از تماشای فیلم تا سفر
من یک پسربچه ۵۰ ساله هستم که چند وقتی هست سرگرمی اصلیام، فقط فیلم دیدن است. زمانهایی که مشغول فیلمنامهنویسی نباشم و بهصورت کلی مشغول کار کردن نباشم، تماشای فیلم اصلیترین کار من است. اگر پیش بیاید مسافرت میروم، ورزش میکنم و البته برنامه دیگری هم دارم و برنامهام این است که دوباره مثل قدیمها کتابخوان شوم!
دیدم که میگویم...!
مردم بیشتر اسم من را میشناسند تا چهرهام را، بههمین خاطر این شهرت نسبی روی زندگی من تأثیر خاصی ندارد. ضمن این که اصولا نباید این ماجراها را جدی گرفت. آنهایی که شهرت و تبعاتش را جدی میگیرند، بعدها خیلی اذیت میشوند... دیدم که میگویم! ضمن این که برای یک نویسنده لازم و طبیعی است که با جامعهاش در ارتباط باشد. اتفاقا این هم در برنامهام هست. من اصولا نامنظم و کمفشار کار میکنم و هروقت حوصله نداشته باشم، نمینویسم تازمانی که به تولید نزدیک میشویم و آنموقع است که تازه موتورم روشن میشود. الان یکماهی هست که رابط صلیبی پایم پاره شده و نمیتوانم فوتبال بازی کنم و فعلا تنها ورزشی که مرتب انجام میدهم، شناست.
نویسنده، کارگردان یا بازیگر؟
من در واقع خودم را فقط فیلمنامهنویس میدانم... در واقع من فیلمنامهنویسی هستم که بعضی وقتها به کارهای دیگر هم ناخنکی میزند! بازیگری را دوست ندارم. دلم میخواهد وقتی کاری میکنم، در آن کار احساس خلاقیت داشته باشم و در زمان بازی کردن این حس را ندارم.
دوستی بدون رفتوآمد!
دوستان کمی دارم و تازه با آنها هم زیاد رفتوآمد ندارم! با بچههای سینما هم دوست هستم و خیلی از آنها را دوست دارم، ولی زیاد همدیگر را نمیبینیم! بعد از چندبار دعوت کردن، از من ناامید میشوند و بههمان سلاموعلیک گرم اکتفا میکنیم.
حمید فرخنژاد، دکتر جکیل و مستر هاید!
دکتر جکیل و مستر هاید! خودش دوست دارد وانمود کند بیشتر مستر هاید خشن و بداخلاق است، ولی من میدانم که شخصیت واقعیاش دکتر جکیل است. مهربان، نوعدوست و حساس است. این را به چشم خودم دیدهام که یواشکی یک گوشهای نشسته بود و اردکها را دور خودش جمع کرده بود و به آنها غذا میداد، هرچند اگر از خودش بپرسید، تکذیب میکند! در کار جدی، منضبط و دقیق و در جمع دوستان بازمزهترین آبادانی دنیاست.
ویشکا آسایش، متواضع و پرانرژی
اگر او را نشناسید، امکان ندارد باور کنید که یک ستاره سینماست. خاکی، متواضع و پر از انرژی مثبت است. کنجکاو هستم که بدانم آیا کسی عصبانیت و بداخلاقی ویشکا آسایش را دیده است؟!
سام درخشانی، تعریف واقعی باحال
سام درخشانی تعریف واقعی کلمه «باحال» است. هرجایی که حضور داشته باشد تا شعاع یک کیلومتریاش به همه خوش میگذرد. مهربان، صادق و یکی از شفافترین آدمهایی است که بهعمرم دیدهام.
پژمان جمشیدی، منظم و بیدردسر
اگر زمانی عدهای بریزند سر من که من را کتک بزنند، کسی که به او زنگ میزنم، پژمان است. سوال نمیکند که چه شده و با چند نفر قرار است دعوا کند و فقط خودش را میرساند و میافتد وسط...! آدمی است که همیشه و در هر شرایطی میشود روی او حساب کرد. ترکیبی است از خصوصیات خوب فوتبالیستها و هنرمندان، بدون اخلاقهای بدشان! در زمان کار حرفهایترین، منظمترین و بیدردسرترین بازیگری است که میشود تصور کرد و مطمئن هستم که با این روحیه و پشتکار خیلی جلوتر از اینها خواهد رفت.