رمان «نه چندان زیبا با هوشی متوسط» نوشتهی محمدجواد صابری نقد شد.
به گزارش بولتن نیوز، بر اساس خبر رسیده، شانزدهمین جلسهی نقد و بررسی چهارشنبههای کتاب نشرچشمه به رمان تازهمنتشرشدهی «نه چندان زیبا با هوشی متوسط» اختصاص یافت. این جلسه با حضور علیرضا سیفالدینی و یوسف انصاری، به عنوانِ دو منتقدِ اصلی، محمدجواد صابری، نویسندهی کتاب و جمعی از خوانندگان برگزار شد.
در ابتدای جلسه علیرضا سیفالدینی گفت: «در حین خواندن کتاب به این نکته توجه داشتم که دغدغهی اصلی و موضوع این کتاب چیست، و نویسنده چطور در طول رمان حرکت خواهد کرد؟ این رمان در مورد موضوعات اجتماعی و روزمره صحبت میکند، تا جاییکه موضوعی مثل سربازی حجم بیشترِ کار را در برمیگیرد. روایت در داستان با فاصله توصیف میشود، حتا در روایت دیالوگها که این خود طنز ناخواستهای در داستان به وجود میآورد. زاویهی دید نویسنده دانایِ کلِ محدود نیست و در قسمتی از داستان میبینیم که راوی به دومشخص تبدیل شده و تغییر زاویه دید در داستان به وضوح دیده میشود.»
در ادامه، یوسف انصاری دیگر منتقد حاضر در جلسه گفت: «در قسمتهایی از داستان، نویسنده مخاطب را با خود همراه خواهد کرد، هرچند که شخصیتها تیپیک هستند ولی مخاطب با تلاش هم نمیتواند به شخصیتها نزدیک شود. ایراد جدی من به این رمان ایراد زبانی است. تا جاییکه گاهی مجال این وجود ندارد که از متن فاصله گرفته شود. در عینحال بین شخصیتپردازیها شکاف وجود دارد، حتی با وجود اینکه اتفاقات رمان در گذر زمان نیست نمیدانم چرا نویسنده اینقدر به شخصیتها فاصله داده؟ در یکچهارم پایانیِ داستان نویسنده روی شخصیت اصلی داستان که همان بردیا است متمرکز شده و با جهانبینی او ارتباط برقرار کرده و درخشانترین بخش رمان نیز همین قسمت است. در کل بدون در نظر گرفتن درست یا اشتباه بودن فُرم رمان میتوان رمان صابری را رمانی با فُرم مشخص دانست.»
در ادامهی جلسه یکی از خوانندگان رمان با اشاره به صحبتهای انصاری عنوان کرد: «دغدغهی اصلی کتاب مرگ است و خواننده حس میکند خُردهروایتها به سمتی میرود که مرگ را توصیف میکند. در رمان صابری مسائل سیاسی و اجتماعی به طور کلی بیان شده که میتوانست خیلی بهتر و واضحتر بیان شود. اما فکر میکنم فاصلهگذاری بین روایت و واقعه تعمدی است که نویسنده تلاش میکند توجیهی برای فاصلهی زمانی کوتاه این اتفاقها بیاورد و به نظر من موفق هم بوده.»
مهدی دادخواه به عنوان دیگر خوانندهی حاضر در جلسه گفت: «فکر میکنم رمان صابری، رمانی تجربی است. صابری در این رمان تلاش کرده با دیدی جامعهشناسانه به موضوعات اطراف نگاه کند. این رمان در واقع چالش بین وقایع درونی و بیرونی است. در بسیاری از روایتهای داستان علاقهی نویسنده به جامعهشناسی و مسائل روز کاملاً مشهود است».
علیرضا سیفالدینی در ادامهی صحبتهایش اشاره کرد: «هرچه به پایان کتاب نزدیک میشویم قصه ملموستر میشود. نویسنده در طول کتاب به صورت قطرهچکانی قصه را تعریف میکند و نکتهی اصلی داستان را برای یکچهارم پایانی نگه میدارد. در مورد تغییر زاویهی دید کتاب به نظر میرسد دلیلش سامان نداشتن شخصیتهاست. نویسنده در طول داستان هیج نظم مکانیکیای را پیگیری نمیکند، یعنی در قسمتهایی از داستان مثل روایت زندان فقط به ذهن خواننده تکیه میکند و از خاطراتی مثل پادگان، سربازی یا حتی شخصیت مهمی چون بنفشه استفادهای نمیکند. اما باید گفت نکتهی مثبت رمان صابری پرداختن به جزئیات است. تا جاییکه رگههایی از این جزئیات در داستان وجود داشت که میتوانست به خوبی داستان را تسخیر کند.»
یوسف انصاری با اشاره به وجود دو جریان رماننویسی که یکی ایدهمحور و دیگری موضوعمحور است گفت: «نویسندهی جوانی چون صابری باید راه خود را انتخاب کند. نویسندههای موضوعمحور همیشه یک ایده برای نوشتن دارند و دنبال ماجرایی برای روایت هستند و نویسندههای ایدهمحور دنبال یک ایدهی فرعی یا مضمونی برای نوشتن هستند که تابهحال نوشته نشده. چون این ایده مهم است و باید دربارهاش صحبت شود. نویسندگان ایدهمحور بسیار معدود و تاثیرگذار هستند و نویسندگان موضوعمحور کسانی هستند که بیشتر بدنهی ادبیات را میسازند و اصولا جریانی نمیسازند ولی ممکن است پرمخاطب هم باشند. به نظر من صابری در قسمتهای زیادی از داستان ثابت میکند که نویسندهای ایدهمحور است و در جای دیگر به نظر میرسد موضوعمحور است. صابری باید برای ایدهمحور ماندن و پُررنگتر کردن ایدهمحوری در داستاننویسیاش تلاش کند و از گرایش به سمت محوریت دادن به موضوع کاملاً بپرهیزد. تکنیک نوشتن صابری بسیار به ایدهمحوری نزدیک است و وقتی پُررنگتر میشود که نویسنده تلاش میکند واقعه را به تاخیر بیاندازد.»
در پایان جلسه صابری با اشاره به دغدغهی اصلی این رمان که تقابل چند دوگانه بود گفت: «تلاش من در رمان بر این بود که مخاطب درگیر این موضوع شود که چرا گاهی اتفاقهای طبیعی برای شخصی غیرطبیعی میشود.»
در این جلسه منتقدان عناصر و ویژگیهای انتقادی دیگری را برای رمان برشمردند و دربارهاش بحث کردند. اکثر بحثها با توجه به متن و بر اساس مثالهایی بود از متنِ رمان. در پایان یوسف انصاری اضافه کرد این رمان را یک نفسخوانده و علیرغم مسائلی که دربارهاش بحث کرده و ایرادهایی که به رمان وارد میداند معتقد است اثر آنقدر ارزش داشته که واردِ نگاهِ نقد شود و این در حالی است که انبوهی از رمانهای ایرانی اصلا به مرزِ این وضعیت هم نمیرسند و از این بابت به نویسنده تبریک گفت.