«بیستویک روز بعد» یک فیلم نوجوانانه با قصهای پرانرژی است که توانسته بهخوبی با فضا و جهان ذهنی قهرمان محوری خود همراهی کرده و مخاطب را در تجربه جذاب او شریک کند...
گروه سینما و تلویزیون: «بیستویک روز بعد» یک فیلم نوجوانانه با قصهای پرانرژی است که توانسته بهخوبی با فضا و جهان ذهنی قهرمان محوری خود همراهی کرده و مخاطب را در تجربه جذاب او شریک کند. نخستین تجربه سیدمحمدرضا خردمندان در عرصه فیلم بلند براساس فیلمنامهای مشترک با احسان ثقفی ساخته شده و میتواند بهنوعی احیاگر گونه سینمایی کودک و نوجوان و راهگشایی برای بازگشت به یک دوران خوش باشد؛ دورانی که این گونه سینمایی حرفی جدی در عرصه تولید و اکران سالانه سینماهای کشور داشت و امید به بازگشت آن وجود دارد.
به گزارش بولتن نیوز، نقطه امتیاز فیلم در کنار پرداختن به یک قهرمان نوجوان و دغدغهها و مسائل شخصی او، همسازکردن جهان ذهنی او با جادوی سینما و رؤیای فیلمسازی است که باعث شده فراتر از فقر و بیماری و محرومیت، نوعی فانتزی متأثر از سینما بر کلیت کار حاکمیت داشته باشد که طبعا باعث تعدیل تلخیها و ناکامیهای مکرر شخصیت اصلی میشود و قابل تأمل است.
درواقع دغدغه خاص فیلمسازی و پیوند آن با دغدغههای عام یک پسر نوجوان، هم حالوهوای فیلم را تازه کرده و هم انرژیای را وارد کار کرده که همراهی مخاطب در این مسیر صعب و پر از موانع را جذاب و دلنشین میکند. نمونه خوب این پیوند، کار محیرالعقولی است که قهرمان فیلم مدعی انجام آن است؛ یعنی قدرت متوقفکردن قطار که آن را به داشتن پدری مرتاض مرتبط میداند و یکبار در ابتدای فیلم این کار را انجام میدهد و هربار قصهای تخیلی از اینکه موقع انجام این کار چه اتفاقهایی افتاده، روایت میشود که خیالیبودن آن مخاطب را به خنده وامیدارد.
بار دوم پسرک وقتی در مضیقه مالی قرار گرفته، در شرایطی جدید دست به این کار میزند که اینبار فیلمساز هوشمندانه نه تکرار محض، بلکه همین ماجرا را از زاویه پشت پرده به مخاطب نشان میدهد. بار سوم هم که فینال تأثیرگذار فیلم رقم میخورد، تخیل بر واقعیت ارجحیت یافته و صحنهای خاص رقم میخورد. این یعنی استفاده درست از کاشت، داشت، برداشت که بهواسطه پیشرفت درام اتفاق افتاده و به گفته بهتر روند دراماتیک دارد.
روابط نوجوانان فیلم بهخصوص دو شخصیت محوری بسیار ملموس و جذاب از کار درآمده و نشان میدهد هم شخصیتها با دقت و وسواس در مرحله فیلمنامه خلق شدهاند و هم بازیگران این نقشها بهدرستی انتخاب شده و ترکیب خوشایندی را در تزریق طنز و تلطیف فضا وارد کار کردهاند.
اما دراینمیان حضور بازیگران حرفهای نتوانسته کمکی به فیلم کند و اتفاقا یکدستی و فضای نسبتا بکر فیلم را دچار خدشه کرده است؛ از ساره بیات در نقش مادر که نه باورپذیر است، نه دوست داشتنی تا حمیدرضا آذرنگ در نقش صاحب مغازه بازی و همینطور امیرحسین صدیق در نقش پدر سینا که هیچ امتیاز ویژهای به کار ندادهاند و حضور تأثیرگذاری ندارند.
پایان فیلم بهترین فینالی است که میشد برای این قصه حسابشده در نظر گرفت که بهنوعی همان فانتزی تدریجی را که به شکل کد در فیلم تزریق شده، بر جهان رئال حاکمیت داده و به گفته بهتر پیروزی جهان ذهنی قهرمان را بر واقعیت موجود به تصویر میکشد که بهشدت تأثیرگذار است.
منبع: شرق