کد خبر: ۴۴۶۴۰۴
تاریخ انتشار:
گفت‌وگو با منوچهر هادي درباره فيلم «يك كارگر ساده نيازمنديم»

مانند اصغر فرهادي نابغه نيستم

مهم‌ترين ويژگي منوچهر هادي صداقت است. او فارغ از همه حرف و حديث‌ها كارش را در سينما و تلويزيون جلو مي‌برد و ترسي از قضاوت منتقدان و ديگر همكارانش ندارد ...
مانند اصغر فرهادي نابغه نيستمگروه سینما و تلویزیون: مهم‌ترين ويژگي منوچهر هادي صداقت است. او فارغ از همه حرف و حديث‌ها كارش را در سينما و تلويزيون جلو مي‌برد و ترسي از قضاوت منتقدان و ديگر همكارانش ندارد. هادي كه با «من سالوادور نيستم» پرفروش‌ترين كارگردان سينماي ايران در سال ٩٥ شد حالا با فيلمي اجتماعي در رقابت جشنواره فجر حضور دارد. «كارگر ساده نيازمنديم» بي‌ترديد نمي‌تواند فيلم پرفروغي در گيشه باشد اما هادي كارش را بلد است و به همين خاطر اين فيلم يكي از كم‌هزينه‌ترين پروژه‌هاي سينمايي سال‌هاي اخير است. او در تازه‌ترين فيلم خود بيش از چهره‌هاي سينمايي، از بازيگران تئاتر استفاده كرده است. هادي بيش از نبوغ و استعداد هنري، پشتكار و تلاش دارد و تا اينجا نشان داده كه كار كردن در سينما را بلد است. 

به گزارش بولتن نیوز، در اين گفت‌وگو با او از آينده‌اي حرف زديم كه انتظارش را مي‌كشد.

فيلمنامه «كارگر ساده نيازمنديم» كي و چطور شكل گرفت؟

حدود دو سال قبل از فيلمبرداري. اگر بخواهم دقيق‌تر بگويم سه سال قبل شكل گرفت. پدرام كريمي طرحي ١٠ صفحه‌اي به من داد و من از آن خوشم آمد چون احساس مي‌كردم فضايي دارد كه نسبت به آن شناخت و اشراف زيادي دارم. طرح درباره زندگي كارگري بود و منطقه‌اي كه فيلم در آن فيلمبرداري شد را به خوبي مي‌شناختم و مي‌توانستم تجسم كنم. به پدرام گفتم اين فيلم بايد ارزان ساخته شود و نمي‌شود سوپراستار در آن بازي كند.

چرا؟

چون حضور سوپراستار به اين فيلم لطمه مي‌زد. به او گفتم بايد از بازيگران تئاتري استفاده كنيم كه حضور در يك فيلم اجتماعي و تفكر حاكم بر اين فيلم براي‌شان مهم باشد.

همه فيلم‌هاي اجتماعي اين ويژگي را به لحاظ انتخاب بازيگر دارند؟

معمولا نه. من فكر مي‌كنم بازيگران و عوامل بايد بهترين پول را بگيرند چون ساخت فيلم اجتماعي سخت‌ترين كار است. با توجه به بازگشت سرمايه، به سرمايه‌گذار هم گفتم براي اين بايد چيزي حدود ٥٠٠ تا ٦٠٠ ميليون تومان هزينه شود.

واقعا فيلم را با همين مبلغ ساختيد؟

بله با ٥٧٠ ميليون تومان فيلم را جمع كردم. من خودم يك چهارم دستمزد فيلم «من سالوادور نيستم» را گرفتم. چون برايم مهم بود اين فيلم را كار كنم وگرنه ساخت فيلم با اين مبلغ واقعا كار دشواري بود. مهم اين بود چطور اين فيلم را بسازم كه فكر مي‌كنم به تفكر من در اجرا و كارگرداني مربوط مي‌شد. اجرا از اين منظر كه من بايد در بخش هنري در زمان مناسب و با صرف همين هزينه كار را به نتيجه مي‌رساندم. به همين خاطر مي‌گويم ساخت «كارگر ساده نيازمنديم» با حضور من به عنوان كارگردان راحت‌تر امكان پذير شد. البته حضور و همراهي ديگر عوامل فيلم هم در به ثمر رساندن كار موثر بود اما اگر بخواهي فيلمي اجتماعي با صرف هزينه ٥٠٠ ميليون تومان بسازي حتما بايد خودت هم كارگردان باشي و هم تهيه‌كننده و هم اينكه همسرت به عنوان يكي از بازيگران در اين فيلم حضور داشته باشد. از طرفي بقيه عوامل هم بايد به نوعي افتخاري كار كنند. در واقع كسي در اين فيلم دستمزد نگرفته است. غير از روش دوستانه و دلي كه من در اين كار انجام دادم و وجود آدم‌هاي با انگيزه، نمي‌شود فيلمي را با ٥٧٠ ميليون تومان جمع كرد.

به فيلمنامه‌نويس هم پولي نداديد؟

براي پدرام به عنوان نويسنده مهم بود كه حق‌الزحمه‌اش را هم بگيرد و مبلغي كه من به او گفتم پنج تا ١٠ ميليون بود. البته نظرش روي ٤٠، ٥٠ ميليون بود اما به او گفتم اين پول را ندارم. او رفت و دو سال بعد دوباره فيلمنامه را آورد. من هم به او گفتم همين حالا ١٠ ميليون تومان پول به تو مي‌دهم. اما اگر در ادامه واقعا تهيه‌كننده‌اي پيدا كردم كه پول خوبي به من بدهد و شرايط ايده‌آل بود خودت را مستقيما با سرمايه‌گذار طرف مي‌كنم كه قرارداد ببندي. در اين فاصله كارت تهيه‌كنندگي‌ام را هم گرفته بودم. گفتم من خودم درخواست مجوز مي‌دهم و سرمايه‌گذار هم پيدا مي‌كنم. براي من سرمايه‌گذار زياد است.

شما چه ويژگي داريد كه سرمايه‌گذار براي‌تان زياد است؟

اگر سرمايه‌گذار پيدا كنم مي‌دانم چطور او را هدايت كنم. اگر قرار باشد فيلم تجاري در رديف «سالوادور» بسازم مي‌دانم چه كار كنم كه فيلم قوي‌ و خوش سروشكل‌داري از كار دربيايد و اگر بنا باشد فيلم هنري بسازم، بلدم چه كار كنم كه اصل پول برگردد. برايم مهم است كه سرمايه‌گذار بعد از ساخت فيلم برگردد و پشت سرش را نگاه كند، يعني از حوزه سينما و كار كردن در آن خاطره خوشي داشته باشد. مهم بود بعد از من با ديگران هم كار كند نه اينكه صرفا با من كار كند. سرمايه‌گذار مي‌خواست سال گذشته فيلم را اكران كند من به او گفتم دست نگه دارد حالا هر روز به من مي‌گويد خدا خيرت بدهد پيشنهاد دادي فيلم را براي حضور در جشنواره فجر نگه داريم.

چرا حضور در جشنواره فيلم فجر براي‌تان مهم بود؟

چون ما با دستمزدهاي حداقلي اين فيلم بايد در فستيوالي شركت مي‌كرديم كه فيلم ديده شود.

سرمايه‌گذارتان در فيلم «من سالوادور نيستم» هم سرمايه‌گذاري كرده بود؟

بله آقاي عامري يكي از سرمايه‌گذاران سالوادور و ساكن برزيل است. او تاجر فرش و جواهر است. درست همان روزهايي كه سالوادور را مي‌ساختم، با او آشنا شدم. البته پيش از آقاي عامري سرمايه‌گذار ديگري هم بود اما معتقد بود بايد فيلم را با ٤٠٠ ميليون تومان جمع كنيم. من هم وقتي مي‌گويم فيلم بين ٥٠٠ تا ٦٠٠ ميليون هزينه مي‌خواهد، سر حرفم مي‌ايستم. مي‌توانستم با ٤٠٠ ميليون تومان كار را شروع كنم و در نهايت بعد از زخمي كردن كار باز ٢٠٠ ميليون بگيرم و با دلچركين كردن سرمايه‌گذار كار را تمام كنم اما مي‌خواستم شفاف جلو بروم. يك شب آقاي عامري با همسرش منزل ما دعوت بود و صحبت اين فيلمنامه شد و اينكه سرمايه‌گذار اذيت مي‌كند. او فيلمنامه را خواند و فرداي همان روز به راحتي گفت اين كار را قبول مي‌كند، البته كه نيمي از بچه‌ها هم چك‌هاي ١٠ ماهه و يكساله گرفتند. پنج نفر از بچه‌ها چك اسفندماه امسال را گرفتند و همه به خاطر اعتماد و لطفي كه به من داشتند آمدند و البته آقاي عامري هم همه چك‌ها را سر موقع پاس كرد.

با ساخت فيلم سالوادور فاصله و شكافي در كارنامه كاري تان انداختيد، مخاطباني كه از شما «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه» را ديده بودند، حالا فيلمي مي‌ديدند كه كمي عجيب بود و بعد از آن هم دوباره به سمت فيلم‌هاي اجتماعي برگشتيد.

«زندگي جاي ديگري است» را هم ساختم.

بله اما سالوادور بيشتر سروصدا كرد. چرا اين فيلم را ساختيد؟

اين فيلم چند فاكتور مهم براي من داشت. اگر تو بخواهي خودت را به تهيه‌كننده‌ها و سرمايه‌گذارها ثابت كني، لازم است فيلم پرفروشي در كارنامه‌‌ات داشته باشي. البته قصدم اين نبود فروش فيلم به هر قيمت و از هر راهي باشد. اما فرصتي كه براي ساخت اين فيلم داشتم از زماني كه فيلمنامه دستم رسيد و تا زماني كه بليت‌هاي برزيل رزرو شد، يك هفته تا ١٠ روز بود. البته فيلمنامه را باز از نو نوشتيم، انصافا هم پول خوبي گرفتم. اين طور نبود كه چون برزيل مي‌روم پول نگيرم. يكتا هم پول خوبي گرفت. شرايط بسيار حرفه‌اي بود و به لحاظ زماني وقت زيادي نداشتيم. قرار بود فيلم پرفروش در كارنامه‌ام باشد و شرط اصلي‌ام در قرارداد اين بود كه آقاي عطاران به عنوان بازيگر اصلي در فيلم حضور داشته باشد. گفتم اگر عطاران را بياوريد قرارداد مي‌بندم.

دليل اين اصرار چه بود؟

طنز رضا عطاران با بقيه بازيگرهاي طنز ما متفاوت است. نجابتي در طنز اوست كه كار را به لودگي نمي‌كشاند. شايد سالوادور در كارنامه‌ كاري اين بازيگر كار ضعيفي باشد و اصلا كار برجسته‌اي نباشد اما بالاخره توانست مردم را راضي كند كه براي ديدن فيلم ساعت پنج صبح هم به سينما بروند. سالوادور براي قشر متفكر جامعه و فستيوال خاصي ساخته نشده بود، اصلا قرارمان از اول اين نبود. حداقل چشم‌اندازمان مشخص بود و ادعايي هم نداشتيم. البته اين هم دليل نمي‌شود كاري ساخته شود كه فقط بفروشد. به هر حال اين كار را انجام دادم. بلافاصله بعد از سالوادور با يك چهارم پولي كه آنجا گرفتم، و با تمام سختي‌هايش به علاوه اينكه بابت تهيه‌كنندگي هم پولي نگرفتم و فقط دستمزد كارگرداني را گرفتم، «كارگر ساده نيازمنديم» را ساختم. حداقل ١٥٠ تا ٢٠٠ ميليون تومان براي تهيه‌كنندگي اين كار بايد مي‌گرفتم كه نگرفتم.

تجربه سالوادور خوشايند نبود كه همان مسير را ادامه دهيد؟ يا اينكه ذات‌تان با سينماي اجتماعي همخواني دارد...

بله انسان اينطور تخليه مي‌شود. بعد از سالوادور پيشنهادهاي كاري زيادي داشتم. روز گذشته به دفتري رفتم و آنجا گفتند هر فيلمي كه بخواهي از شبكه نمايش خانگي تا كمدي، هر چيزي بخواهي قرارداد مي‌بنديم. موارد اين طوري زياد بود. همين حالا كه سر سريال «عاشقانه» هستم، شرطم براي امضاي قرارداد اين بود كه با هر بازيگري كه خواستم قرارداد ببندند. گفتم نمي‌گويم به هر قيمتي، اين بازيگرها را بياوريد، حرفم اين بود كه هر كسي را در نظر دارم با قيمت مناسب خودم بياوريم. اين تركيب بازيگران در سريال «عاشقانه» اگر قرار باشد سر فيلم سينمايي حاضر شوند، بايد براي مذاكره با آنها حداقل سه ماه وقت بگذاريم. من به تنهايي با يك قسمت فيلمنامه اين كست را بستم. همه اين كار به خاطر اعتبار من نبود. اينكه فرمول كستينگ را بلد باشي كه اول با چه كسي قرارداد ببندي، مهم است. من اول با رضا گلزار و بعد با ساره بيات قرارداد بستم. ساره بيات در ايران بالاترين جوايز بين‌المللي بازيگري را دارد. تركيب اين دو بقيه را كنجكاو مي‌كرد كه در فيلم حضور داشته باشند. متقاعد كردن آنها خودش پروسه‌اي جدا بود. به واسطه حضور اين افراد نويسنده‌ها خيلي قضيه براي‌شان جدي‌تر شد. طراح لباس و صحنه و حتي خود من. بعد از آماده شدن «عاشقانه» خواهيد ديد چه انقلابي در شبكه نمايش خانگي اتفاق مي‌افتد. به همين خاطر الان ٦٠ روز است پنج قسمت از كار آماده است و سه بار كارمان تعطيل شده و مديران ارشاد جرات نمي‌كنند مجوز ما را بدهند و نمي‌توانند هيچ ايرادي بگيرند. تنها ايرادي كه مي‌گيرند اين است كه چرا كار آنقدر تميز و شيك از آب درآمده است.

واقعا همين را مي‌گويند؟ يعني ايرادشان اين است؟!

بله نگران هستند. مي‌گويند اگر به جاي تو آقاي X بود اصلا فيلمنامه را نمي‌خوانديم. چون تو و آقاي مهدي گلستانه آدم‌هاي دولت و نظام نيستيد مي‌توانيم شما را اذيت كنيم.

يادم است زماني مي‌خواستيد فيلم زندگينامه آقاي احمدي‌نژاد رييس‌جمهور سابق را بسازيد. آن فيلم متوقف شد؟

بله چون پول خوبي نمي‌دادند. من در جلساتي كه با آقاي احمدي‌نژاد و مشايي داشتم گفتم من از روز تولد شما تا روز انتخاب‌تان به عنوان رييس‌جمهور را فيلم مي‌كنم و كاري به دوران رياست‌جمهوري شما ندارم اما نظرشان اين بود دوره رياست‌جمهوري را هم در فيلم بياورم. من همان موقع گفتم فيلمي براي‌تان مي‌سازم كه موافق و مخالف از ديدن آن لذت ببرد و فقط واقعيات زندگي شما را نشان مي‌دهم. اگر هم قرار باشد چيزي براي درام به داستان اضافه شود در جهت شخصيت شماست. جلسات خوبي هم داشتيم ولي من پيشنهادي كه براي ساخت فيلم به ايشان دادم ١٠ميليارد بود تا بتوانم وارد پروسه توليد شوم. اما گفتند الان نمي‌توانيم اين ميزان هزينه كنيم و دست‌مان خالي است. كار به جلسات بعدي نكشيد و به نظرم تصورشان نصف اين مبلغ بود. گفتم اگر قرار باشد اين كار را انجام دهم و قبل از ديده شدنش مورد قضاوت‌هاي غلط هم قرار بگيرم با كمتر از ١٠ ميليارد غيرمنطقي است.

اتفاقا مي‌خواستم همين را بگويم كه از اين قضاوت‌ها نگران نيستيد؟

خير.

حتي وقتي سالوادور را مي‌سازيد.

وقتي «يكي مي‌خواد» يا «زندگي جاي ديگري» را ساختم (به نظرم «زندگي جاي ديگري است» از «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه» خيلي فيلم بهتري است و طبق گفته صاحبنظران قوي‌تر است و به نظرم «كارگر ساده نيازمنديم» از آن دو هم قوي‌تر است) مگر چه اتفاقي در بخش جشنواره‌اي افتاد؟ همين حالا هم براي فيلم اخيرم خودم را آماده هيچ چيز در جشنواره نكردم و بيشتر آماده‌ام كه در هيچ رشته‌اي كانديدا نشوم.

چرا؟

چون «زندگي جاي ديگري است» را حداقل ٢٠ منتقد درجه يك مثل شما و كساني كه واقعا صاحب‌نظر هستند، ديدند و به من گفتند در مورد سيمرغ بلورين حامد بهداد و يكتا ناصر اصلا شك نكنيد! انصافا حامد نقش متفاوتي را بازي كرد. همان روزها بود كه حامد به من زنگ زد و گفت هادي من در «زندگي جاي ديگري است» كانديدا نشدم. اما فيلم ديگري در چهار رشته نامزد شد و اين فيلم عجيبي بود! «زندگي جاي ديگري است» فيلم خوبي بود و بازي‌هاي خوبي داشت. انصافا طراحي صحنه آتوسا قلمفرسايي بي‌نظير بود. صفر تا صد منزل بهداد را ما چيديم. تمام ليوان‌ها را اجاره كرديم. خانه كاملا خالي بود. ولي ديده نشد. بعد از آن ديگر جشنواره فجر برايم مهم نيست. البته مهم است كه در بخش مسابقه باشم، خوشحال هم مي‌شوم كه جايزه بگيرم اما مديران ارشاد آنقدر سليقه‌اي عمل مي‌كنند و بيشتر از هر چيز نگران ميزشان هستند كه فيلمساز براي‌شان مهم نيست. از روزي كه «عاشقانه» را شروع كرده‌ايم فقط توبيخ مي‌شويم. مثلا مي‌گويند گوشواره آقاي هومن سيدي را‌ برداريد. ايشان كنار موهايش را كوتاه كرده و بالاي سرش هم كوتاه است و اصلا مدل جلفي نيست اما اجازه ندادند در بيلبوردهاي شهر از عكس ايشان استفاده شود. همه كراوات‌ها را درآورده‌اند، در بنرهاي سطح شهر تصوير بازيگران را كدر كرده‌اند و اسم من و تهيه‌كننده برجسته شده است! يك خبرنگار به تهيه‌كننده گفته حالا آقاي هادي آنقدر برند و جوگير شده كه اسم خودش را بزرگ روي بنرها مي‌زند! در مورد خانم‌ها كه اصلا اجازه ندادند تصويرشان روي بيلبورد باشد. آقاي ايوبي دو سال اول انصافا مدافع فيلمسازان بود اما از جايي به بعد انگار نشد. من از فروردين ماه «كارگر ساده نيازمنديم» را براي گرفتن پروانه نمايش ارايه دادم اما تا الان موفق نشدم پروانه نمايش فيلم را بگيرم. فيلمي كه در مورد چهار كارگر بدبخت است و فيلم ضدمذهب، اروتيك و ضد نظام هم نيست. در عين حال كه مثل همه فيلم‌هاي اجتماعي لايه‌هاي سياسي دارد اما هيچ مقام مسوولي را زير سوال نمي‌برد. چون از فيلم چيزي نمي‌دانند مي‌ترسند. الان هم كه سراغ پروانه نمايش فيلم را مي‌گيرم مي‌گويند پروانه نمايش كليه فيلم‌ها بعد از جشنواره فجر صادر مي‌شود!

يعني الان فيلم‌هايي كه در جشنواره هستند پروانه نمايش ندارند؟

خير. هيچ‌كدام پروانه نمايش ندارند. همه را محول كرده‌اند بعد از جشنواره مبادا چيزي را نديده باشند و از دست‌شان در رفته باشد. اصلا نمي‌دانند چه مي‌خواهند. ترسو هستند. پنج ميليون پول كه بخواهي از كسي بگيري بايد زمين و زمان را به هم ببافي كه چطور به طرف بگويي، بعد چطور متقاعدش كني و چطور قول بدهي كه برمي‌گرداني و آيا پول را به تو مي‌دهد يا نه. ‌من يك نفر را راضي كردم براي يك سريال «عاشقانه» هفت ميليارد به من بدهد، مي‌دانيد اين كار چقدر سخت است؟ اصلا فيلمسازي، كستينگ و فيلمنامه را هم كنار بگذاريد. يك نفر رفته هفت ميليارد از بخش خصوصي پول گرفته كه يك سريال براي مردم بسازد، سر همين سريال پدرمان را درآورده‌اند. براي هر قسمت فيلمنامه بايد جداگانه پروانه ساخت بگيريم. مي‌گويند بسازيد ببينيم چيست. دو ماه است كه ١٥ قسمت را تحويل داده‌ايم و هنوز ١١قسمت تاييد شده است. سريال‌مان را شرحه‌شرحه كرده‌اند. مي‌گوييم چرا اينقدر سختگيري؟ اين سريال قرار است در نمايش خانگي پخش شود، مي‌گويند نمايش خانگي طيف وسيع‌تري دارد و بايد حجاب‌ها كامل باشد. علني به من گفتند اگر شما فلاني بوديد اصلا فيلمنامه‌تان را نمي‌خوانديم. اين اتفاقات در جامعه‌اي افتاده كه دم از عدالت، برابري و مساوات مي‌‌زنند. «كارگر ساده نيازمنديم» هم همين را مي‌گويد. در اين مملكت پول كه داشته باشي همه كار مي‌تواني بكني. قانون پول است. كارگر ساده اين را مي‌گويد. بعضي‌ها فكر مي‌كنند با پول مي‌توانند همه‌چيز را بخرند، بله متاسفانه مي‌توانند.

گرايش به ساخت فيلم‌هاي اجتماعي در سال‌هاي گذشته نسبت به دهه ٨٠ بيشتر شده. به نظرتان چرا اين تمايل بين كارگردان‌ها و فيلمسازان به وجود آمده؟

يك عده اداي ساخت فيلم اجتماعي را درمي‌آورند و اساسا در عمرشان فقر را از فاصله ١٠ متري نه لمس كرده‌اند و نه ديد‌ه‌اند. اساسا در كشور ما ژانرهاي مختلف غير از ژانر اجتماعي جدي گرفته نمي‌شود چون كمدي قانون و اساس دارد. اصل كمدي يعني شوخي با يك مساله جدي. شما با چه چيزي مي‌توانيد شوخي كنيد؟ خيلي از دوستان منتقد من مي‌گويند هادي چرا سالوادور را ساختي؟ بهترين اتفاق زندگي من سالوادور بود كه من را در سينما تثبيت كرد.

چند سال بعد پشيمان نمي‌شويد؟

خير قرار نيست آن رويه را ادامه دهم و فيلم‌هاي خوب مي‌سازم.

خسرو معصومي اين همه فيلم خوب ساخته و همچنان همه «پر پرواز»ش را به خاطر دارند. فيلمي كه خودش دوست ندارد. فرزاد موتمن اين همه فيلم خوب ساخته اما «باج‌خور» و «پوپك و مش ماشاالله» او دو فيلم پر فروشش بود، فيلم‌هايي كه از جنس اين كارگردان‌ها نيست.

نه من اين كار را نمي‌كنم، اين كار نامردي است.

شما سالوادور را انكار نمي‌كنيد؟

خير من پاي كارم مي‌ايستم. دفاع الكي نمي‌كنم. در مقطعي كه اين كار را كردم برايم لازم بود با علم به اينكه اين فيلم چه عواقبي براي من دارد. فقط منتقدان با فيلم مشكل دارند. كدام منتقدي هست كه به من پول بدهد و بگويد فيلم خوب بساز. من كه براي منتقد فيلم نمي‌سازم. بخشي از هنر و استعداد و توانم را در كارگرداني بايد به مردم نشان دهم. هيچ وظيفه‌اي ندارم كه شعور مردم را بالا ببرم. به من ربطي ندارد. وظيفه دولت و مسوولان است چون مسوولان هيچ كمكي به من در انجام اين رسالت نمي‌كنند و من به تنهايي نمي‌توانم اين كار را انجام دهم. وقتي من مي‌خواهم براي مردم حرف بزنم و شعور آنها را بالا ببرم، آنقدر به خودم توهين مي‌شود كه از اين كار پشيمان مي‌شوم. من مثل اصغر فرهادي آنقدر نابغه نيستم كه هم مردم را راضي نگه دارم و هم منتقدان را. آرزو داشتم مثل او باشم. صادقانه بگويم اگر هنر فرهادي را داشتم، اوضاع فرق مي‌كرد. البته تلاشم را مي‌كنم كه از او هم بهتر باشم. بيكار هم نيستم صبح تا شب كتاب مي‌خوانم و فيلم مي‌بينم. چون تحصيلات كار سينما را نداشتم. ولي بخشي از اين اتفاق به خاطر نابغه بودن است. سعيد روستايي در درونش چيزي است كه در درون من نيست. ته من مشخص است.

دوست داريد شبيه فرهادي باشيد؟ نگاهي به او داريد؟

شبيه نه. هرآنچه از فرهادي ببينم و احساس كنم با من همخواني دارد و دركش برايم راحت است و مي‌فهمم قطعا دنبال مي‌كنم. من در «چهارشنبه‌سوري» دستيار برنامه‌ريز آقاي فرهادي بودم. دستيار آقاي عياري در سريال «هزاران چشم» بودم. قطعا از اينها آموخته‌ام. اما نمي‌خواهم شبيه‌شان باشم. لحظه به لحظه «كارگر ساده نيازمنديم» را لمس كردم و از اين طريق بازيگران را هدايت كردم. از عوامل اين فيلم بپرسيد، همه‌مان در اين فيلم با هم زندگي كرديم و عشق كرديم. حالا ببينيم چه كسي حمايت مي‌كند. قطعا فيلمم خيلي بهتر از اين مي‌توانست باشد اما آيا كسي به من مي‌گويد تو در چه شرايطي اين فيلم را ساختي؟ چه كشيدي تا اين فيلم تمام شود؟

به نظرتان هزينه برمي‌گردد؟

راحت. همين الان از ٥٧٠ ميليون، ٢٥٠ ميليون تومان فيلم را به شبكه نمايش خانگي فروختيم. تهيه‌كننده هم مي‌خواهد فيلم را در برزيل اكران كند.

دغدغه معرفي بازيگر داشتيد؟

خير.

به نظرتان دچار فقر بازيگر هستيم؟

اين هم به فيلمساز ربطي ندارد. در سال بايد ١٠ فيلم دولتي ساخته شود و برنامه ارشاد اين باشد كه هزينه اين فيلم‌ها را بدهد و ١٠ چهره جديد نقش يك دختر و پسر معرفي كند كه اينقدر رقم‌هاي نجومي و الكي به بازيگران ندهند.

اينكه دستمزد بازيگران سر به فلك مي‌كشد واقعيت دارد؟

بازيگران درجه يك از ٣٠٠ تا ٤٠٠ ميليون براي يك فيلم دستمزد مي‌گيرند. آن وقت فيلم چقدر مي‌فروشد؟ اگر فروش به يك ميليارد برسد هنوز پول بازيگر درنيامده است. من سرمايه‌گذار مي‌آورم و مي‌گويم فيلم «كارگر ساده» را كار كن قول مي‌دهم اين فيلم هشت ميليارد بفروشد او هم پيش خودش مي‌گويد سالوادور ساخته و خوب فروخته و رقم من را قبول مي‌كند. اما در واقعيت خودم مي‌دانم چنين فيلمي نمي‌تواند هشت ميليارد تومان فروش كند. همان سالوادور كه خيلي‌ها به آن نقد دارند، باعث شد من بتوانم «كارگر ساده» را با همراهي سرمايه‌گذار سالوادور بسازم. سالوادور را ساختم و برگشتم رسالتم را در سينما انجام دادم. اگر احساس كنم ديني نسبت به مردم دارم آن را ادا مي‌كنم، اما اينكه وظيفه‌ام اين باشد كه فيلم بسازم و شعور مردم را بالا ببرم درست نيست. هر وقت دولت وظيفه‌اش را در قبال فيلمسازان انجام داد، من هم در قبال مردم وظيفه‌ام را انجام مي‌دهم. وظيفه من اين است كه به مردم خيانت نكنم. لطف داشتن پيشكش. من سرمايه تلويزيون هستم و فيلم‌هاي اولم را در تلويزيون ساخته‌ام. چرا بايد در نمايش خانگي فيلم بسازم. چرا اين كس به من اعتماد دارد و همكاري مي‌كند؟ هر فيلمسازي مي‌تواند برود اين بازيگران را با رقمي كه من آورده‌ام بياورد. پاي قرارداد تك‌تك‌شان خودم رفتم. تصور مي‌كردند من مي‌خواهم بگويم ٨٠٠ ميليون ولي من با ١٨٠ ميليون تومان قرارداد بستم. كسي كه ٨٠٠ ميليون براي پنج ماه طلب كرده بود را با ١٨٠ ميليون راضي كردم و جلوي دوربين آوردم.

چطور اين كار را كرديد؟

متقاعدشان كردم. چون هنرمندم. همان‌طور كه سالوادور را ساختم و ١٧ ميليارد فروش كرد. تبحر در فيلمسازي يعني تو بداني رضا عطاران در فلان فيلم چقدر از منوچهر هادي مهم‌تر است. دانستن و گفتن اين حرف شهامت مي‌خواهد و من اين شهامت را دارم. نه جادوگر هستم و نه در سينما از همه باسوادترم. البته كه از خيلي‌ها باسوادترم. خيلي‌ها هم از من باسوادترند. ولي اينكه چطور خودت را مديريت كني و بداني سالوادور را براي چه مي‌سازي، مهم است. اگر در سالوادور بخواهم حرف اصغر فرهادي را بزنم نه آن مي‌شود و نه سالوادور. خودتان سالوادور را با كارگر ساده مقايسه كنيد. چطور مي‌شود يك فيلمساز آن را بسازد اين را هم بسازد. مگر مي‌شود؟

خير.

اما حالا شده است. (مي خندد)
منبع: اعتماد

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین