کد خبر: ۴۴۵۱۸۹
تاریخ انتشار:
فيلم درباره فتنه 88 نمايشي عادي در سالن برج ميلاد داشت

«ماه‌گرفتگي» در غبار

فيلم سينمايي «ماه‌گرفتگي» به کارگرداني مسعود اطيابي برخلاف انتظار به شکلي عادي و بدون حاشيه به نمايش خود در سينماهاي جشنواره فيلم فجر ادامه مي‌دهد.
گروه سینما و تلویزیون: ماه‌گرفتگي حرف تازه‌اي درباره فتنه 88 نمي‌زند. گسترش دادن دامنه فتنه‌گران به هر دو طيف ماجرا، قرائتي است که سردمدار آن علي مطهري است و خيلي‌هاي ديگر هم اين نظر را داشته و آن را مطرح کرده‌اند، اما «ماه‌گرفتگي» حرف ديگري هم دارد که اگر تحت‌تأثير مفاهيم ديگر فيلم ذبح نمي‌شد و محور اصلي داستان قرار مي‌گرفت، حرف تازه‌تري تلقي مي‌شد و قابل تأمل‌تر مي‌نمود. 

«ماه‌گرفتگي» در غبار

به گزارش بولتن نیوز، اينکه فرزندان برخي از مسئولان و در اينجا يک مأمور امنيتي به دليل سهل‌انگاري پدرانشان دچار تحليل غلط شدند و در بزنگاه حساسي چون سال 88 به سود اغيار عمل کردند، حرف تقريباً تازه‌تري بود که متأسفانه در حاشيه قرار گرفت و شهيد شد. 

فيلم قصد دارد قرائتي يکجانبه از فتنه 88 ارائه ندهد و از آنجا که اين رويکرد را مصلحت‌انديشانه انتخاب کرده به وادي محافظه‌کاري فرو مي‌غلتد و در انتها مخاطب را در حالتي قرار مي‌دهد که ابهام او را برطرف نمي‌کند. فيلمساز ناگزير شده در توليد اثر محافظه‌کارانه‌اش سهمي از حق را هم به طرف مقابل بدهد، اما در اين سهم‌دهي قدري دست و دلبازي مي‌کند. 

فيلمنامه‌نويس کوشيده تا به اصطلاح تعادل را حفظ کند تا تماشاگرش از هر طيفي را تا پايان فيلم با خود همراه کند و در اين‌باره هم تا حدي موفق عمل کرده است، اما اين تلاش مجدانه براي اينکه همه را راضي نگه دارد در واقع بخشي از حقيقت را ذبح کرد. شايد از نگاهي مصلحت‌انديشانه و ملي اين رويکرد قابل‌توجيه باشد، اما اين سؤال پيش مي‌آيد که اگر فيلمساز احساس مي‌کرده که خيلي صلاح نيست درباره ماجراي سال 88 حق را در مديومي چون سينما عريان کند، بنابراين اساساً ساختن فيلمي درباره آن موضوع ملتهب چه توجيهي مي‌تواند داشته باشد؟ وقتي قرار است همه را راضي نگه داريم و کسي هم از ما نرنجد، پس بهتر است از اساس چنين مضمون مهمي دستمايه ساخت يک فيلم از سوي نهادي انقلابي قرار نگيرد. انقلابيگري اگرچه مي‌تواند با مصلحت‌انديشي عاقلانه ممزوج شود، اما آنجا که حق به جاي غبارزدايي بيش از پيش در پشت هاله‌اي از غبار گم مي‌شود، ديگر نمي‌توان از دل آن حقيقت را بازتاب داد. 

کاراکتر محوري فيلم ماه‌گرفتگي که نقش يک مأمور امنيتي را بازي مي‌کند، خود بيش از ديگران دچار ترديد است. اين البته اتفاقي است که در واقعيت صحنه حوادث سال 88 رخ داده است، اما پيش از اين در فيلم «قلاده‌هاي طلا» به‌طور مبسوط به اين ضعف و غفلت سيستم اطلاعاتي و امنيتي کشور اشاره شده بود و ماه‌گرفتگي از اين بابت محتواي تازه‌اي ارائه نمي‌دهد. شايد بتوان نمايش غافلگير شدن کاراکتر امنيتي فيلم ماه‌گرفتگي در فتنه را که با زنداني و کشته شدن دو تا از فرزندانش رقم مي‌خورد تا حدودي جزو بدعت‌هاي محتوايي فيلم قلمداد کرد. 

ماه‌گرفتگي البته در حاشيه همه حرف‌هاي مختلفي که براي گفتن دارد، در پايان فيلم و به واسطه يک عکس به مسئله امام جامعه و اهميت آن اشاره مي‌کند. آنجا که مادر عکس امام حاضر را در کنار امام گذشته روي ديوار الصاق مي‌کند و مخاطب را به مسئله ولايت ارجاع مي‌دهد؛ صحنه‌اي که اگرچه تصويري و بدون ديالوگ بيان مي‌شود، اما باز هم تا حدودي گل‌درشت ارائه مي‌شود. 
انتخاب نام ماه‌گرفتگي در صورت پرداخت درست و ارجاعات حساب شده در فيلم مي‌توانست يکي از بهترين انتخاب‌هاي فيلم قلمداد شود، اما اين مفهوم در متن فيلم تنها يکجا و در صحنه ملاقات با جسد فرزند ذکر مي‌شود و معلوم است که بيشتر از جهت قرينه‌سازي با معناي فرامتني ماه‌گرفتگي که ارجاع به مسئله ولايت دارد، در فيلم آورده شده است. 

فيلم با انتخاب سبک رئاليستي که در روايت و بازيگري برگزيده تا حدي خوب شروع مي‌شود، اما ريتم تند و تعليق ناشي از داستان شبه‌هيچکاکي پرده اول به مرور و با رسيدن به اواسط پرده دوم دچار سکته مي‌شود و با خارج شدن از ژانر در پايان‌بندي لطمه‌اي جدي به ساختار کلي فيلم وارد مي‌شود. 
فيلمي که در ابتدا با رويکردي رئاليستي که بجا و دقيق هم انتخاب شده بود و کمک زيادي به باورپذيرکردن داستانش مي‌کرد، تماشاگر را با خود دنبال کرده بود و با چاشني تعليق پيش مي‌رفت به مرور و از نيمه‌هاي آن از سبک واقع‌گرايانه خود عدول کرده و وارد فضاسازي‌هاي احساسي به ضرب موسيقي و ديالوگ مي‌شود و مخاطب را تا حد زيادي مأيوس مي‌کند. 

رئاليسم ابتدايي فيلم تا حد زيادي در جنس نقش‌آفريني بازيگران فيلم هم تأثير مثبت خود را گذاشته است و ديالوگ‌هاي تقريباً حساب‌شده فيلم در پرده اول که شايد بتوان از آن به عنوان پرده طلايي فيلم ماه‌گرفتگي ياد کرد در بازي‌ها و فرم پرتعليق آن چفت شده است، اما اين شروع خوب تنها تا نيمه‌هاي فيلم ماندگار مي‌ماند. فيلم در ادامه برخلاف نيمه اول آن‌که مبتني بر درام، تعليق و حادثه پيش مي‌رفت، بار اصلي خود را روي ديالوگ و فضاسازي‌هاي خياباني مي‌گذارد و با ورود کاراکترهاي فرعي که ورود و خروج آنها بخش زيادي از فضاي فيلم را اشغال مي‌کند، از روال منطقي خود خارج مي‌شود و به وادي سرگرداني فرو مي‌غلتد، به شکلي که هرچه به پايان زمان فيلم نزديک‌تر مي‌شويم با مجموعه‌اي از داستانک‌ها و شخصيت‌هايي مواجه مي‌شويم که براي به سرانجام رسيدن آنها وقت کافي وجود ندارد و براي همين بايد با دوپينگ ديالوگ از آنها گره‌گشايي شود، چون پيش از آن زمان از دست رفته و حالا بايد به سرعت تکليف فيلم معلوم شود. اينجاست که مادر به عنوان کاراکتري فرعي ناگهان از راه مي‌رسد و با سکانسي که کاملاً از ژانر بيرون مي‌زند، فيلم به خط پايان مي‌رسد. 
فيلم البته به لحاظ کارگرداني نيز قابليت‌هايي دارد که در چينش ميزانسن، قاب‌بندي، فيلمبرداري، دکوپاژ، تدوين و صدابرداري به چشم مي‌آيد و منصفانه نيست از آن ذکري به ميان نيايد. 
«ماه‌گرفتگي» در مجموع خوراکي بيش از «قلاده‌هاي طلا» نمي‌تواند به لحاظ سينمايي و حتي محتوايي به مخاطب ارائه بدهد. فيلم به لحاظ فضاسازي، رويکرد و کاراکترها تقريباً همان سر و شکل را دارد، در برخي جزئيات جلوتر و در برخي عقب‌تر است. در کل ساخته شدن يک قلاده‌هاي طلاي دوم که قصد دارد حق را ميان دو سر طيف فتنه تقسيم کند، نوعي عقبگرد يا حداقل درجا زدن سينماي انقلاب به حساب مي‌آيد.
منبع : روزنامه جوان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین