نگاهی گذرا به داراییهای افسانهای حاکمان دیکتاتور شمال افریقا و خاورمیانه
عماریون"- محسن بوطرفیف، عویشیه محمد، بوبکر بویدن، معامیر لطفی و سنوسی توات در تونس، یعقوب ولد دحود در موریتانی، عبده عبدالمنعم حماده، محمد فاروق حسن، احمد هاشم السید، محمد عاشور سرور در مصر از جمله کسانی بودند که در روزهای پس از 17 دسامبر از عمل بوعزیزی تقلید کردند و خود را به دست شعلههای آتش سپردند. با وجود آنکه خودسوزی این افراد اقدامی شخصی و ناشی از وضع نابسامان زندگی آنان بود، اما شعلههایی که آنان را به کام مرگ کشاند موجب برانگیخته شدن احساسات کسانی شد که روزگاری شبیه آنان داشتند و این شعلهها آنان را به درد مشترکشان آگاه میساخت. همین درد مشترک بود که بعد از 17 دسامبر، رفته رفته خودسوزیهای فردی را مبدل به اعتراضات گروهی و سپس خشم عمومیکرد و در نتیجه آن، شعلههای بوعزیزی مبدل به شعله خشم مردمی شد که به خیابانها ریختند تا صدای اعتراض خود را نسبت به فقر، بیکاری، فساد و چپاول اموال ملی بلند کنند.
در ابتدای امر این زینالعابدین بن علی بود که در کشور تونس قربانی شعلههای خودسوزی بوعزیزی و اعتراض هزاران تونسی دیگر شد و پس از 23 سال حکومت بلامنازع و استبدادی، مجبور به فرار از این كشور شد و بعد از او نوبت به حسنی مبارک در مصر رسید و به نظر میرسد که نوبت بعدی سرهنگ معمر قذافی در لیبی باشد که این کشور را به ورطه جنگ داخلی تمام عیار کشانده است. با نگاهی گذرا به کل این ماجرا، نکات مشترک فراوانی وجود دارد که در کل کشورهای عربی درگیر در بحران دیده میشود، نکات مشترک در بین معترضان از یک سو و در بین حکام از سوی دیگر. نکته مشترک عمده در بین معترضان، فقر و بیکاری و فشاری است که در نتیجه این معضلات مردم را به خشم و اعتراض کشانده و نکته مشترک در بین حکام عرب در ثروت و سرمایههایی است که این حکام در طول سالیان متمادی حکومت استبدادی از مردم محروم خود به یغما بردهاند. از یک منظر کلی، اعتراضات و بحرانهای چند ماهه اخیر در کشورهای عربی را باید بنابر تقابل فقر و غنا دید، تقابل تودههای محروم در برابر حکامیکه بر اموال آنان چنگ انداختند و از این راه ثروت سرشاری تصاحب کردند.
اعداد و ارقام حیرتآور
این موضوع طبیعی است که حکومت طولانی مدت حکام عرب آنان را به سوی انباشت ثروت و مال اندوزی سوق دهد اما آمار و ارقام نشان میدهد که با توجه به وضعیت مردم این کشورها، این انباشت ثروت بسیار بیشتر از حد انتظار است. شاید این مدعا را بتوان برای نمونه در آمار و ارقامی دید که پس از اعتراضات اخیر افشا شده و ناگفتههای چندین دهه را برملا کرده است.
لازم به ذکر است که آمار و ارقام ذکر شده بیشتر در مورد حکام تونس، مصر و حتی لیبی است تا در مورد دیگر حکام عرب، اما باید توجه داشت که دلیل این امر در روشن شدن تکلیف حکام این کشورهاست و به همین خاطر است که اکنون ثروتاندوزی بیحد و حصر آنان افشا شده است.
به عبارت دیگر، اگر روزی
دیگر حکام عرب به سرنوشتی مشابه حکام این کشورها دچار شوند، آنگاه پرده راز آنها
نیز به کناری خواهد رفت و روشن خواهد شد که در طول سالیان متمادی حکومتشان چه
اندوختهای از ملت خود به یغما بردهاند.
بعد از سقوط زین العابدین بن علی در تونس معلوم شد که او
به همراه همسرش، فرزندان و نوهها، برادران و خواهرانش دار و دستهای صد نفره را
تشکیل داده بود که بر ثروت مردم تونس چنگ انداخته بودند. دامین مک الوری مقالهای
در سایت دیلی تلگراف به تاریخ 19 ژانویه منتشر کرد و در آن به صورت مشروح چپاول
دار و دسته بن علی را بیان کرد. او در ابتدای مقاله خود میگوید که خانواده بن علی
«تسلط مطلق بر اقتصاد تونس داشتند و بانکها، سرمایهگذاریهای تجاری، کارخانهها،
اقامتگاههای توریستی و زمینهای وسیعی را در تملک خود درآورده بودند». در حالی که
تخمین زده میشود داراییهای بن حد علی به بیش از 5میلیارد دلار میرسد، مکالوری
جمع داراییهای دیگر اعضای این دار و دسته را حتی بیش از این دانسته است. لیلا طرابلسی
در سال 1992 به ازدواج بن علی درآمد و مکالوری لقب ملکه کارتاژ را در مورد وی به
کار میبرد چرا که او رفتاری متکبرانه و از سر حرص و آز داشت. میشل کالمیری، وزیر
امور خارجه سوئیس، اعلام کرده که سرمایههای شناخته شده بن علی به مدت سه سال
مسدود خواهد شد و دلیل این امر را سوء استفاده نزدیکان و بستگان او از این داراییها
میداند که میتوانند با نفوذ خود در بانکهای سوئیس آن داراییها را خارج کنند.
جالب توجه اینجاست که تلویزیون تونس در روز یک شنبه 20 فوریه میلیونها دلار پول نقد به علاوه مقادیر قابل توجهی از طلا، الماس و دیگر جواهرات را به نمایش گذاشت که در قسمتهای مختلفی از قصر بن علی و در پس پردهها، پشت تابلوهای نقاشی و قفسه کتابها پنهان شده بودند. این تلویزیون با پخش تصاویر مذکور یادآوری کرد که این تنها بخش کوچکی از ثروتی است که بن علی جمع کرده بود اما نتوانسته بود هنگام فرار از تونس با خود به خارج از کشور منتقل کند.
ثروت 70 میلیاردی مبارک
نمونه دیگر از ثروتاندوزی و چپاول، حسنی مبارک و خانواده او بودند كه فیلیپ اینمان در سایت گاردین به تاریخ 4 فوریه مقالهای را در مورد آن منتشر کرد. اینمان در مقاله خود به سخنان کریستوفر دیویدسون، پروفسور علوم سیاسی در حوزه خاورمیانه در دانشگاه دورهام، اشاره کرده که میگوید: «مبارک، سوزان همسر وی و دو پسرش از طریق مشارکت تجاری با سرمایهگذاران و شرکتهای تجاری ثروتاندوزی میکردند که این امر حتی به دورانی باز میگردد که او در ارتش بود».
دیویدسون این حق مشارکت در مصر را نزدیک به 20 درصد ذکر کرده که سرمایه گذاران خارجی در این کشور میپرداختند تا آنکه خطر سرمایهگذاری خود را به حداقل برسانند، هر چند که به گفته وی این حق مشارکت در اکثر کشورهای خلیج فارس به رقم نزدیک به 51 درصد میرسد. در نتیجه این امر، حسنی مبارک تقریباً در هر طرح اقتصادی مشارکت داشت و از طریق آن ثروتاندوزی میکرد اما به عقیده وی، این امر تنها مختص به مبارک نیست و اکثر رهبران کشورهای خاورمیانه نیز همانند او عمل میکنند. امانی جمال، پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه پرینستون، یکی دیگر از کارشناسانی است که اینمان در مقاله خود به گفتههای وی استناد کرده است.
امانی جمال، ضمن بیان ثروت 70 میلیاردی مبارک، آن را نمونهای از ثروتاندوزی حکام خاورمیانه دانست و به گفته وی، ثروتاندوزی مبارک نشانگر فساد در رژیم او بود که منابع عمومی را به انحصار شخصی خود در میآورد. او در مورد نحوه ثروتاندوزی حکام خاورمیانه میگوید: «این الگویی در مورد دیگر دیکتاتورهای خاورمیانه است، به گونهای که ثروت آنان را نمیتوان با یک انتقال مالی از آنان گرفت. این رهبران در این مورد نقشه کشیدهاند». گفته میشود که مبارک ثروت خود را در بانکهای سوئیس و اسکاتلند انباشته کرده است، اما امانی متذکر میشود که اطلاعات در این زمینه مربوط به 10 سال پیش است و اکنون جزئیات اندک و سطحی در مورد مکانهایی در اختیار است که مبارک ثروت خود را در آن مکانها نگه میدارد. از سخنان امانی به روشنی پیداست که موضوع ثروتاندوزی در میان حکام عرب خاورمیانه از یک الگوی مشابه تبعیت میکند و متکی بر دو عنصر فساد نظام اداری و گرفتن حق حسابهای کلان از سرمایهگذاران خارجی است.
سومین حاکم ثروتمند جهان روی سریر نفت
عامل دیگر ثروتاندوزی در میان این حکام را باید در درآمدهای نفتی دانست که باعث شده تا برای مثال ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی را به مقام سومین حاکم ثروتمند دنیا برساند. در اینجا باید به یاد داشت که وقتی سایت مجله فوربز پادشاه عربستان را به عنوان سومین مرد قدرتمند جهان معرفی کرد، این سایت از سوی عربستان مسدود شد. روزنامه فایننشایل تایمز در 30 سپتامبر سال گذشته میلادی گزارشی را به قلم آبر آلام در مورد خاندان آل سعود منتشر کرد که بخشی از آن مربوط به ثروت خاندان آل سعود میشود. بنابر این گزارش، عربستان سعودی 20 درصد از کل منابع نفتی جهان را در اختیار دارد که از قبل صادرات نفت مبدل به بزرگترین صادرکننده نفت شده است. اکثر ثروت حاصل از صادرات نفت متمرکز در خاندان آل سعود شده که بنابر رتبه و نسبتهای خونی افراد، مبلغ مشخصی به آنها اختصاص داده میشود اما باید گفت که ملک عبدالله در رأس این هرم قرار میگیرد.
به گفته آلام «اعضای خاندان سلطنتی مایل هستند تا در مورد ثروت خود پنهانکاری كرده و آن را در پشت دیوار قصرها و ویلاهای افسانهای خود مخفی کنند». با وجود این پنهانکاری از سوی خاندان آل سعود، باید پذیرفت که ثروتاندوزی آنان همانند دیگر حکام کشورهای عربی از نظرهای پنهان نمانده و همین امر نیز باعث شده تا این حکام در وضعیت فعلی هدف خشم مردم منطقه قرار بگیرند.
قیام مردمی در برابر فرعونهای جدید
خود سوزی بوعزیزی در 17 دسامبر و دیگر خودسوزیهایی که بعد از آن و به تقلید از وی انجام شد تا اندازه زیادی عکسالعمل طبیعی از سوی مردمی بود که دیگر نمیتوانستند در برابر ثروتاندوزی حکام خود متحمل فقر و بیکاری باشند. وضعیت موجود در کشورهای عربی و اعتراضهای دنبالهدار مردمی شاید به نظر بسیاری افراد پدیدههای عجیب و نوظهوری باشد اما بودند افرادی که وضعیت کنونی را از قبل پیشبینی میکردند.
یکی از این افراد کنث پولاک،
عضو ارشد مشاوران مركز سیاست خاورمیانهای و مؤسسه بروكینز بود که در سپتامبر 2008
با انتشار مقالهای در روزنامه آلمانی تاگس اشپیگل نسبت به اوضاع کشورهای عربی هشدار
داده بود.
پولاک در آن زمان به رشد قیمت نفت توجه کرده بود و در این
مورد نوشت: «ممکن است فکر کنید که نفت 140 دلاری اگر برای یک منطقه از جهان خوب
باشد آن منطقه جایی نیست جز خاورمیانه، اما باید گفت که این ناحیه جزو مناطقی است که
بیشترین رنج را از بابت افزایش قیمت نفت متحمل شده است، به همان دردناکی رکورد
اقتصادی امریکا که با افزایش قیمتهای نفت آغاز شده است».
پولاک در توضیح نظریه خود دو وجه متناقض را برای کشورهای
منطقه ترسیم کرده بود به این صورت که از یک سو درآمدهای نفتی موجب رشد تولید
ناخالص ملی میشود و جهش اقتصادی این کشورها را در پی دارد و از سوی دیگر، بیکاری
و فقر را دامن میزند که با افزایش تورم شدت این موارد بیشتر خواهد شد. وضعیتی را که او حدود دو سال و نیم پیش
ترسیم کرده بود در کشورهایی نظیر تونس، مصر، الجزایر، یمن، لیبی و حتی عربستان
سعودی دیده شد به صورتی که تونس طی یک دهه اخیر شاهد جهش چشمگیر اقتصادی و رشد
تولید ناخالص ملی بود، اما همین جهش اقتصادی فقر و بیکاری در توده مردم را به
دنبال داشت و اعتراض امثال بوعزیزی از پیامدهای آن بود، اعتراضی که سرانجام به
سرنگونی بن علی ختم شد. پولاک در آن زمان، بیثباتی و ناپایداری سیاسی را روی دیگر
سکه جهش اقتصادی کشورهای منطقه دانسته بود و حتی در این مورد نوشت: «مثل همیشه طبقات
متوسط و پایین جوامع این منطقه از تورم و افزایش قیمتها رنج میبرند و حتی در چند
كشور عربی تورم طبقه متوسط جامعه را از بین برده و به بخشی از فقرا و محرومان
تبدیل كرده است. بسیاری از این تهیدستان به عنوان نیروهای ضد دولتی در صدد سقوط
حكومتهای خود برمیآیند». پیشبینی پولاک درست از آب درآمد و تب کنونی جهان عرب
همان چیزی است که او از قبل هشدار داده بود و این بحران عمومیچیزی نیست جز روایتی
از قیام مردمیدر برابر حکامیکه ثروت آنان را به تاراج بردهاند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com