* * *
ابتکار/نمایش فیلمهای منتخب جشنواره فجر در پردیس چارسو
آثار منتخب جشنواره فیلم فجر در پردیس سینمایی چارسو روی پرده میرود.
به گزارش ایلنا، هفته نمایش فیلمهای منتخب سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر از پنجشنبه ۱۳ اسفند لغایت جمعه ۲۱ اسفند در این پردیس برگزار میشود.در این برنامه که در روزهای یاد شده از ساعت ۱۹ آغاز میشود، پس از نمایش فیلم نشست نقد و بررسی با حضور عوامل فیلمها برگزار میشود.در هفته فیلم پردیس چارسو پنجشنبه ۱۵ اسفند فیلم «اژدها وارد میشود» با حضور مانی حقیقی، یکشنبه ۱۶ اسفند فیلم «نفس» با حضور نرگس آبیار و پانته آ پناهیها، دوشنبه ۱۷ اسفند فیلم «لانتوری» با حضور رضا درمیشیان، باران کوثری و نوید محمدزاده، سه شنبه ۱۸ اسفند فیلم «من» با حضور سهیل بیرقی و امیر جدیدی، چهارشنبه ۱۹ اسفند فیلم «سینما نیمکت» با حضور محمد رحمانیان، مهتاب نصیرپور و اشکان خطیبی، پنجشنبه ۲۰ اسفند فیلم «ایستاده در غبار» با حضور محمد حسین مهدویان و هادی حجازی فر و جمعه ۲۱ اسفند فیلم «نیمرخها» با حضور سحر دولتشاهی و رویا نونهالی به نمایش در میآید و سپس مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.علاقمندان به حضور در این هفته فیلم میتوانند جهت تهیه بلیت به سایت پردیس چارسو به نشانی www. cinemacharsou. com و سایت سینماتیکت به نشانی www. cinematicket. org و یا گیشه پردیس چارسو مراجعه نمایند.پردیس چارسو با دارابودن ۵ سالن مجهز به پیشرفتهترین تکتولوژی صدا و تصویر و هزار واحد پارکینگ در خیابان جمهوری، تقاطع پل حافظ، طبقه هفتم بازار موبایل چارسو واقع شده است.
اعتماد/مراسم تقدير از محمود كلاري در سيزدهمين دوره جشن تصوير سال برگزار شد
خاطرهبازي با ٧٦ فيلم كلاري «در شب تصوير محمود كلاري»
علي مطلبزاده/ تقدير از محمود كلاري در سيزدهمين دوره جشن تصوير سال بهانهاي بود تا دوستان، خانواده و همكاران اين عكاس و فيلمبردار باسابقه در مراسمي كه يكشنبهشب در خانه هنرمندان برگزار ميشد برايش سنگتمام بگذارند. در اين مراسم اكبر عالمي، محمد رحمانيان، ماني حقيقي، شهرام مكري و سيفالله صمديان، دبير جشن تصوير سال در مورد كلاري صحبت كردند. داريوش مهرجويي، بهمن فرمانآرا، رخشان بنياعتماد، رضا كيانيان و عليرضا زريندست پيام دادند. حاضرين ايستادند و به بهانه ٧٦ فيلمي كه كلاري در آنها به عنوان مدير فيلمبرداري حاضر بوده به مدت ٧٦ ثانيه او را تشويق كردند و در نهايت هم با اهداي تنديس جشن تصوير سال از كلاري تقدير شد.
در ابتداي اين مراسم كه با پخش سيوشش عكس از مجموعه عكسهاي كلاري شامل عكسهاي او قبل از انقلاب، انقلاب، تعزيه و تعدادي عكس از پاريس و برلين در دهه ۱۹۷۵تا ۱۹۸۵ ميلادي همراه بود، سيفالله صمديان، دبير جشن تصوير سال با بيان نزديكي و صميميتش با محمود كلاري، از دلايل برگزاري اين مراسم تقدير سخن گفت؛ «از سال گذشته و دوازدهمين دوره جشن تصوير سال تصميم گرفتيم كه در نبود بسياري از توجهات به فرهنگ، خودمان بخشي را با عنوان تجليل از هنرمنداني كه به كلمه تصوير آبرو دادهاند در جشن تصوير سال راه بيندازيم و از آنان تقدير كنيم.» سال گذشته و به عنوان نخستين چهره تقدير شده در جشن تصوير سال از اكبر عالمي به بهانه كارهايي كه او براي ارتقاي تصوير انجام داده تقدير شد و امسال در سيزدهمين دوره نوبت به محمود كلاري رسيد. به گفته صمديان انتخاب محمود كلاري براي يادآوري قدرت سينمايمان به خود ما بود چون احساس كرديم كه او فردي مناسب و لايق اين تجليل است. او علاوه بر تاثير مثبتي كه بر عكاسي گذاشت، در آنسوي مرزها هم فعاليتهاي زيادي براي عكاسي ايران انجام داده است. او به جز عكاسي در سينما هم مشغول است كه تا به امروز كه اينجا هستيم، ۷۶ فيلم را فيلمبرداري كرده است.
در ادامه مراسم، تصاويري از مراسم تقدير از محمود كلاري در انجمن فيلمبرداران فرانسه به نمايش درآمد و پس از آن اكبر عالمي روي سن دعوت شد و در سخناني درباره كلاري گفت: «كلاري همين است كه ميبينيد، قلبي دارد مثل قناري و ظاهر و باطنش يكسان است.» عالمي با گفتن اينكه نقاشي با نور و عكاسي، جادوي عجيبي است، از محمود كلاري به عنوان نقاشي ياد كرد كه با نور نقاشي ميكند. او با اشاره به ۷۶ فيلمي كه محمود كلاري در آنها حضور داشته است، گفت: كلاري در نيويورك زيباييشناسي عكاسي را خواند و به سرزمين مادري خود برگشت. او با چشمهاي تيزبين خود به فيلمهاي سينمايي خيره شد تا به كشف و شهود رسيد.
عالمي در ادامه با انتقاد از حسادتهايي كه آدمها نسبت به يكديگر دارند، گفت: «امروز هيچ كس جاي ديگري را تنگ نكرده است، كلاري جاي زريندست را و آلادپوش را تنگ نكرده است. سرزمين ما آنقدر بزرگ است كه هيچكس جاي ديگري را تنگ نميكند. وقتي حس حسادت شما را فراگرفت، اين شعر سهراب را ياد كنيد كه ميگويد من نديدم دو صنوبر با هم دشمن. شما حتي يك كلمه منفي درباره ۷۶ فيلمي كه كلاري كار كرده است، نشنيدهايد و او آبروي سينماي ايران است. ايتالياييها به ويتوريو استرارو مينازند و من به عنوان يك معلم و هموطن به محمود كلاري مينازم.»
روايتهاي فرمانآرا، مهرجويي، بنياعتماد و كيانيان از همكاري با كلاري
از فيلم «در جادههاي سرد» گرفته كه كلاري به عنوان نخستين تجربه فيلمبرداري در آن حضور داشت تا فيلمهاي «سرب»، «گبه»، «بوي كافور، عطر ياس» و «جدايي نادر از سيمين» كه اين فيلمبردار به خاطر آنها سيمرغ بلورين بهترين فيلمبرداري را در دورههاي هفتم، چهاردهم، هجدهم و بيست و هشتم جشنواره فيلم فجر گرفت و حتي «باديگارد»، «هفت ماهگي» كه در سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر امسال حاضر بودند، بخشي از پرونده درخشان حضور محمود كلاري به عنوان مدير فيلمبرداري در سينماي ايران است. همينها باعث شد در ادامه اين مراسم و بعد از خواندن پيام عليرضا زريندست به مناسبت بزرگداشت محمود كلاري براي حاضران با پخش قسمتهايي از دو فيلم «خانهاي روي آب» و «خون بازي» پيامهاي بهمن فرمانآرا، رخشان بنياعتماد، رضا كيانيان و داريوش مهرجويي درباره محمود كلاري پخش شود.
فرمانآرا يكي از مزاياي كار كردن با كلاري را اجراي هر ايدهاي كه در ذهن كارگردان ميگذرد، بيان كرد و به اين اشاره داشت كه او نهتنها اين ايدهها را اجرا ميكند بلكه راهحلهاي بسيار خوبي هم پيشنهاد ميدهد. فرمانآرا با اشاره به فيلمبرداري فيلم «خانهاي روي آب» گفت: «اكنون كه پس از سالها به اين فيلم نگاه ميكنم، ميبينم كه يكي از بهترين كارهايي است كه با هم كار كرديم، همان طور كه فيلم «بوي كافور عطر ياس» بدون محمود امكانپذير نبود و به او اعتماد داشتم. هر كارگرداني كه با كلاري كار ميكند، ميداند كه در كارهاي دسته جمعي، او بيش از سهم خود كار ميكند.»
رخشان بنياعتماد هم تجربه كار كردن با كلاري را ارزشمند و فراموش نشدني دانست؛ «اينكه فيلمبردار با تجربهاي را در كنار خود داشته باشي كه انرژي و ظرفيت بحثها و تجربيات تازه را در خود داشته باشد و همسو با فيملساز، مقيد به تمام قراردادها و تصميمات درباره ويژگيهاي بصري فيلم باقي بماند، براي من ارزشمند است. براي من ارزش اين همكاري در فيلم «خونبازي» با حضور محمود كلاري ارزش به جاي مانده است.» رضا كيانيان نيز در سخنانش، بخشي از اعتماد به نفس خود را در سينما مديون كلاري دانست و با ذكر خاطراتي از همكاري با كلاري در فيلم «خانهاي روي آب» از اين هنرمند به عنوان فيلمبرداري ياد كرد كه با همدلي باعث ميشود فيلمبرداري بهتري انجام شود. در ادامه اين مراسم، داريوش مهرجويي نيز به صورت تصويري درباره كلاري سخن گفت و از اينكه به دليل دير خبردار شدن امكان حضور در مراسم را نيافته است، ابراز تاسف كرد: «من هشت فيلم با محمود كلاري ساختم كه هر كدام يك خاطره دلچسب وخوب براي من داشته است. چون كلاري يكي از خصيصههايش اين است كه هميشه از ايده و نگاههاي جديد استقبال ميكند، با شعف پيش ميآيد و روح خلاقيت خود را به كار مياندازد، چيزي كه براي يك كارگردان واقعا ايدهآل است.»
خاطرهبازي ماني حقيقي و شهرام مكري در كار با كلاري
همكاري محمود كلاري با ماني حقيقي و شهرام مكري در نخستين فيلمهايشان بهانهاي بود براي سخنرانيهاي اين دو كارگردان جوان در مورد كلاري و خاطراتشان از اين همكاري. ماني حقيقي با اشاره به اينكه نخستينبار كلاري را در نمايشگاه كيارستمي در گالري گلستان ديده، از آرزويش براي همكاري كلاري در فيلم «آبادان» صحبت كرد و گفت: «بعد از كلي كلنجار تصميم گرفتم با او تماس بگيرم و وقتي به كلاري گفتم قصد دارم اين فيلم را با دوربين ديجيتال بگيرم، احساس كردم موضعش نسبت به كار كردن با يك فيلم اولي تغيير كرد. بدون معطلي به خانهام آمد و از همان زمان كار شروع شد.»
شهرام مكري، كارگردان فيلم «ماهي و گربه» نيز در ادامه اين مراسم به ذكر خاطراتي از چگونگي نخستين همكارياش با محمود كلاري پرداخت: «نخستينبار محمود كلاري را در فستيوال فيلم پوسان ديدم كه متوجه شدم او علاوه بر ايران در خارج از ايران نيز يك سوپراستار است و در بازگشت از اين فستيوال هم در فرودگاه دوبي او را ديدم. همانجا از من خواست كه براي خريد ساعت همراهش بروم و من تا مدتها پز ميدادم كه محمود كلاري ساعتش را با نظر من خريده است، اما زمان ساخت فيلم «ماهي و گربه» اصلا تصور نميكردم بتوانم با كلاري كار كنم به خصوص كه حالا معروفتر از زماني است كه من او را ديده بودم و فيلم قبلي او نيز اسكار گرفته بود، اما با اعتماد به نفسي كه ماني حقيقي به من داد، جرات كردم و با او تماس گرفتم و او دو روز بعد از ورودش به ايران سر لوكيشن ما بود.» به گفته مكري اين آرزوي هر جوان فيلمسازي است كه كلاري فيلمبرداري كارشان را بپذيرد. شما ۷۶ ثانيه به نيت ۷۶ فيلمي كه او فيلمبرداري كرده است، برايش كف زديد و يك ثانيه آن براي فيلم من بود كه از اين بابت خوشحالم.
كلاري در آثارش دست به مكاشفه ميزند
محمد رحمانيان، كارگردان تئاتر نيز از ديگر حاضران در مراسم بود كه در سخناني درباره محمود كلاري اظهار كرد: «اكبر عالمي از من خواست كه به شاگردانم بگويم حسادت نكنيد اما خودم هماكنون به ماني حقيقي و شهرام مكري كه با كلاري كار كردهاند و فيلمسازان خوبي هستند، حسادت ميكنم كه البته چون پشت هر حسادتي، ستايشي نهفته است، اين گونه خودم را آرام ميكنم.»
رحمانيان با اشاره به اينكه من از حوزه تئاتر ميآيم بنابراين نه تجربه مشتركي با كلاري داشتم و نه خاطرهاي كه اشكي به چشمم بياورد، گفت: «كلاري همواره در زندگي ما حضور داشته است و افتخار ميكنم كه هر بار او را به ديدن نمايشي دعوت كردم، با روي باز آمده و اگر دوست نداشت چيزي نميگفت و اگر دوست داشت، تشويقم ميكرد كه اين باعث افتخار من است.»
به گفته رحمانيان كلاري قبل از كار با هر كارگرداني نشسته و به دقت فيلم ديده است. اگر با فرمانآرا كار كرده، حتما فيلم درخشان «شازده احتجاب» را با فيلمبرداري نعمت حقيقي يا فيلم «سايههاي بلند باد» را با فيلمبرداري عليرضا زريندست ديده است و زماني كه با فرمانآرا كار ميكند، اين دقتها را در فيلمبردارياش دوبارهسازي ميكند و سعي ميكند به مكاشفهاي جديد در فيلم بعدياش برسد. اين مكاشفه همزمان ميان فيلمبردار و سينماگر هميشه در آثار محمود كلاري وجود داشته است.
رحمانيان به عكسهاي محمود كلاري با موضوع انقلاب نيز اشارهاي كرد و گفت: «وقتي عكسهاي كلاري را از انقلاب ديدم ياد عكسهاي بهمن جلالي از جنگ افتادم كه هيچ حماسهاي ندارد و به جز حزن و اندوه و خرابي چيز ديگري در اين عكسها نيست، در عكسهاي كلاري هم با موضوع جنگ ستايشي از خشونت نيست و اين بزرگترين وديعه كلاري است كه آرزو ميكنم او هيچ گاه جهان گسترده عكاسي را رها نكند و همچنان با عكسهاي جذاب و نگاهي كه در عكاسي دارد، ما را سرافراز و سيراب كند.»
تقدير از كلاري در «شب تصوير محمود كلاري»
در انتهاي اين مراسم محمود كلاري در ميان تشويق حاضران در سالن كه به احترام او دوباره ايستادند و او را تشويق كردند پشت تريبون رفت و بعد از صحبتهايش مراسم اهداي تنديس و لوح تقدير جشن تصوير سال با حضور اكبر عالمي و سيفالله صمديان انجام شد. پايانبخش اين مراسم هم عكس يادگاري محمد كلاري در كنار سيفالله صمديان، محمد رحمانيان، ماني حقيقي، شهرام مكري، ساعد نيكذات، محمد فرنود، محمد قاسمي و دو پسرش، كاميار و كوهيار كلاري بود.
بايد به چنين داشتهاي افتخار كرد
عليرضا زريندست| ميتوان گفت كه سينماي ايران دردورههاي مختلف به بخشهاي مختلف تقسيم ميشود. بخشهايي كه شبيه ابربهارهست و بخشهايي كه ميتوان گفت شفافترين و بهترين دورههاي سينماي ايران است. چه كساني اين شفافيت و اين تابش را توانستهاند به وجود بياورند؟ پديدههايي كه سينماي ايران را با مهارت خود به عنوانهاي ارزشمند و جهاني رساندهاند و در ميان آنها پديدههايي كه با مهارت خود توانستهاند تصاوير ماندگار، ارزشمند و فوقالعادهاي به وجود بياورند. بدون شك در ميان آنها مردي توانا به نام محمود كلاري است. او توانسته است در بخشهايي از عمر كاري خود به جايگاهي رفيع و ارزشمند دست يابد. مردي تحسينانگيز با تواناييهاي فوقالعاده و مهارتي مثالزدني. بايد به چنين داشتهاي افتخار كرد، من براي او بهترين آرزوها را ميكنم، ميدانم كه او هميشه ميتواند بهتر از امروز و بهتر از فرداها باشد.
اعتماد/گفتوگو با «كاوه ميرعباسي»
كتابهاي ماركز آدم را گول ميزنند
علي مطلبزاده/ بهتازگي نامههاي عاشقانه تعدادي از شخصيتها و نويسندگان در مجموعه «نامههاي نامداران» با سرپرستي و گردآوري كاوه ميرعباسي منتشر شده است. «رئاليستها در غرقاب عشق» شامل نامههايي از بالزاك، فلوبر، ديكنز، برنارد شاو، هاثورن، تواين و تولستوي با ترجمه اميرحسين ميرزاييان، «بنام عشق» با نامههايي از بناپارت، بتهوون، بايرون و بورخس با ترجمه فرناز تيمورازف و كاوه ميرعباسي و همچنين «نامههاي جويس به نورا» با ترجمه سائنا حبيب سه كتاب از اين مجموعه هستند كه توسط انتشارات كتابسراي نيك منتشر شدهاند. ميرعباسي اين روزها مشغول ترجمه ادامه آثار ماركز است تا اين ترجمهها را هم توسط همين انتشارات منتشر كند. او همچنين نوشتن جلد دوم رمان هفتجلدي و پليسي خودش را هم انجام ميدهد كه جلد اول آن با عنوان «سين مثل سودابه» منتشر شد. گفتوگو با ميرعباسي را در مورد انتشار اين آثار، ترجمه آثار ماركز و جلد دوم رمانش در ادامه بخوانيد.
اين ايده كه نامههاي عاشقانه بزرگان در قالب مجموعه «نامههاي نامداران» گردآوري و منتشر شود از كجا آمد و چه مراحلي طي شد تا به صورت كتاب به چاپ رسيد؟
ايده انتشار اين مجموعه خيلي تصادفي بود. دو سال پيش همين ناشر قصد داشت پروژه ديگري را تهيه كند كه من براي آن پروژه نامههاي زيادي را از اشخاص مختلف گردآوري كردم. نامههاي بورخس به استلا كانتو در كتاب «بنام عشق» در مجموعه «نامههاي نامداران» هم بخشي از همين پروژه بود كه من خودم آنها را ترجمه كردم. آن پروژه عملي نشد و انتشارات كتابسراي نيك پيشنهاد داد تا در پروژه ديگري با عنوان نامههاي مشاهير اين نامهها منتشر شوند و حاصل آن هم مجموعهاي است كه الان منتشر شده است.
در ادامه اين مجموعه چه آثاري منتشر ميشود؟
دو كتاب ديگر از مجموعه نامههاي عاشقانه «رمانتيكهاي عاشق» و «هفدهخوان عشق» هستند كه چند روز آينده منتشر ميشوند. مجوز چاپ اين دو كتاب كمي ديرتر صادر شد و با توجه به تراكمي كه در چاپخانه بود با تاخير يكي، دو هفتهاي نسبت به سه كتاب اول منتشر ميشوند.
اين مجموعه ادامه خواهد داشت؟
براي اين پروژه يكسري منابع تهيه شده بود و ترجيح بر اين شد تا پنج كتاب اول اين مجموعه نامههاي عاشقانه باشند. حالا بايد ديد اين سه كتاب منتشر شده چه بازخوردي خواهند داشت تا در ادامه به سراغ نامههاي ديگر كه غيرعاشقانه محسوب ميشوند برويم. اين نامهها بيشتر جنبه فلسفي و اجتماعي دارند و اصطلاحا ديريابتر هستند و بنابراين ترجيح داديم تا در شروع به سراغ نامههاي عاطفي كه مقبوليت عامتري دارند، برويم.
در همين مجموعه باز هم ترجمهاي از شما خواهد بود؟
در اين مجموعه ديگر ترجمهاي ندارم و چون به عنوان سرپرست آن مشغولم قصد ندارم ترجمه ديگري از نامهها انجام دهم. اما از ترجمههاي در دست چاپ، «صد سال تنهايي» ماركز را دارم كه آن هم به احتمال زياد قبل از عيد منتشر خواهد شد.
«صد سال تنهايي» يكي از همان ترجمههاي ادامهدار آثار ماركز است كه چندي پيش اعلام كرديد قصد داريد آن را انجام دهيد. بعد از اين كتاب به سراغ كداميك از آثار ماركز خواهيد رفت؟
اين ترجمه را هفت هشت ماه پيش تمام كردم و همان موقع هم تحويل ناشر دادم. دو هفته پيش هم «عشق در روزگار وبا» را تحويل همان ناشر دادم. حالا بايد منتظر ماند تا ببينيم كي مجوز انتشار آن صادر ميشود.
از آثار ماركز ترجمههاي زيادي در بازار موجود است، چه ضرورتي در تصميم شما براي ترجمه تمام آثار ماركز وجود داشت؟
دقيقا به دليل زيادي اين ترجمهها كه توسط نشرهاي مختلف منتشر شده و بعضا ترجمههاي معيوبي هم هستند تصميم گرفتم كل مجموعه آثار را ترجمه و توسط يك ناشر منتشر كنم. من خيلي وقت پيش «ليلي بازي» خوليو كارتاثار را هم ترجمه كردم كه متاسفانه نميدانم چرا مجوز انتشار نگرفت، آن هم با اين فرض كه ترجمه ديگري از اين كتاب مجوز گرفت و منتشر هم شد. اين را گفتم كه بگويم ترجمه من به ترجمهاي كه از «ليلي بازي» در بازار هست لطمهاي نميزند. علاوه بر اين موقعي كه من تصميم به ترجمه آثار ماركز گرفتم آنها را از زبان اسپانيايي ترجمه كردم. غير از كيومرث پارسايي كه ادعا كرده كتاب ماركز را از اسپانيايي ترجمه كرده، مابقي ترجمههاي موجود از زبانهاي واسطه است. نميخواهم در مورد كيفيت اين ترجمهها صحبت كنم، اما ترجمه پارسايي هم بيشتر شبيه ترجمههاي ذبيحالله منصوري است و حذفياتي دارد كه ناشي از مميزي نيست. در هر صورت به نظرم ترجمه از زبان اصلي يك چيز ديگري است، آن هم در مورد نويسندهاي مثل ماركز كه مخاطب زيادي هم دارد. در مورد كارهاي كممخاطب حتي اگر ترجمه ضعيفي هم ارايه شود شايد لطمهاي به اصل كتاب نزند اما بهنظرم در مورد كارهاي نويسندگان پرمخاطب بجاست كه از زبان اصلي اين ترجمه را انجام بدهيم. در طول اين سالها مترجمان توانايي به سراغ يوسا و فوئنتس رفتهاند اما در مورد ماركز در ايران هيچوقت اين اتفاق نيفتاده و من بهشخصه مترجم طراز اولي نديدهام كه تصميم به ترجمه آثار او بگيرد. البته من ترجمه قديم «پاييز پدرسالار» را نديدهام و ميگويند ترجمه خوبي است اما خب، آن هم از فرانسه ترجمه شده است.
ترجمه شما از آثار ماركز كه توسط انتشارات ديگر منتشر شده هم در اين مجموعه خواهد بود؟ «خاطره دلبركان غمگين من» ماركز با ترجمه شما توسط انتشارات نيلوفر منتشر شد...
قبل از «خاطره دلبركان غمگين من» و در نخستين ترجمهام از آثار ماركز، «زندهام كه روايت كنم» كه زندگينامه خودنوشته اوست توسط نشر ني منتشر شد و الان هم به چاپ يازدهم رسيده است. اين زندگينامه جزو آثار داستاني ماركز نيست و به همين دليل در اين مجموعه نخواهد بود. «خاطره دلبركان غمگين من» هم غيرمجاز اعلام شده و بنابراين اين مجموعه شامل مابقي آثار داستاني ماركز است. از اين مجموعه دو جلد تاكنون منتشر شده و مابقي آثار او در شش جلد منتشر خواهد شد. تمام داستانهاي كوتاه ماركز در يك جلد، هر سه رمان كوتاهش در يك مجلد ديگر، دو رمان نسبتا كمحجم او و دو رمان «سرگذشت يك غريق» و «گزارش يك آدمربايي» هم كه شبهروايت هستند در دو جلد ديگر منتشر خواهد شد. با اين حساب هيچكدام از اين كتابها برخلاف ديگر ترجمههاي حاضر از ماركز كمحجم نيستند.
از جلد دوم رمان خودتان چه خبر؟
قرارداد آن را با ناشر بستهام، اما چون در حال حاضر ترجمه آثار ماركز وقت بيشتري از من را ميگيرد ممكن است اين رمان با كمي تاخير نوشته شود. در اين موارد تا الان هر پيشبيني كه كردهام همه غلط از آب درآمده و ترجيحم اين است كه در مورد تمام شدن اين رمان پيشبينياي نداشته باشم (ميخندد). اما واقعيت اين است كه كتابهاي ماركز آدم را گول ميزنند. ماركز بر خلاف اغلب نويسندگان ديگر پاراگرافهاي فشرده را ترجيح ميدهد و همين باعث ميشود كتابهايش با اينكه كمحجم به نظر ميرسند و همين هم آدم را گول ميزند، در نهايت وقت بيشتري را براي ترجمه بگيرند.
جلد دوم رمان خودتان با همان اسم «ستارهها سياهند سودابه» منتشر خواهد شد؟ قبلا اعلام كرديد كارگاه آن هم شبيه شخصيت هركول پوآروست و فضاي رمان هم شبيه رمانهاي آگاتا كريستي...
بله، با همين اسم و با همين توصيفات در حال نوشتنش هستم. داستان در جلد دوم برخلاف آثار فيليپ مارلو كه شرح ماوقع و روايت در خيابان ميگذرد درست مثل آثار كريستي در يك محيط بسته اتفاق ميافتد. شايد در يك خانه ييلاقي كه بهنظرم رايجترين مكان در مورد وقوع قتل در داستانهاي كريستي و كارگاه هركول پوآروست. علاوه بر اين، يكي ديگر از خصوصيات رمانهاي كريستي روايت آن در يك بازه زماني كوتاه است. در «ستارهها سياهند سودابه» هم دقيقا همين اتفاق ميافتد و وقايع داستان از چهارشنبهسوري شروع شده و پس از روايت ماجرا در بخشهاي قبل از قتل، قتل و گرهگشايي از معما، نهايتا در سيزدهبدر به پايان ميرسد.
ایران/در افتتاحیه پنجمین جشنواره مد و لباس مطرح شد
تأکید معاون هنری وزارت ارشاد بر جنبه هنری پوشاک
پنجمین جشنواره بین المللی مد و لباس با هدف ترویج مد و لباس ایرانی و اسلامی در کشور روز دوشنبه 10 اسفندماه رسماً آغاز به کار کرد. در آیین افتتاحیه این دوره از جشنواره که پیش از ظهر روز گذشته با حضور شخصیتهای فرهنگی و هنری،صنعتگران،تولید کنندگان و طراحان مد و لباس در تالار رودکی برگزار شد علی مرادخانی بر توجه به جنبه هنری پوشاک بیش از فروش آن تأکید کرد. او در این باره گفت: ما بر آن هستیم تا ایرانیها به استفاده از لباسهای ایرانی- اسلامی راغب شوند و علاوه بر این بتوانیم لباسهایی با شاخصههای فرهنگی خود تولید و به کشورهای همسایه ارسال کنیم به همین خاطر در جشنواره امسال، بیش از عرضه به جنبههای هنری و طراحی پوشاک ارائه شده توجه کردهایم. به گفته مرادخانی مهمترین وظیفه بخش دولتی توجه به بخش علمی مد و لباس و ارزیابی مقالات ارائه شده در این حوزه است. معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، لباس را نشان دهنده هویت، فرهنگ و درونمایه هر فرد عنوان کرد و بر این اساس به تولید پوشاک هماهنگ با فرهنگ و هنر و پیشینه جامعه ایرانی تأکید کرد. مرادخانی در ادامه اقبال و توجه عمومی را یکی از مؤلفههای نگاه سیاستگذاران در زمینه مد و لباس معرفی کرد و لازمه رسیدن به این نقطه را ارتباط میان هنر و صنعت دانست.
رئیس کارگروه مد و لباس در پایان سخنرانی کوتاه خود به ضرورت حمایت از بخش خصوصی اشاره کرد و از این نکته سخن گفت که بخش خصوصی به خاطر دغدغه بازگشت سرمایه به سلیقه و خواست مخاطب توجه بیشتری میکند اما او در عین حال بر این موضوع هم تأکید کرد که آنچه تولید می شود علاوه بر این که با پسند مشتری هماهنگ است باید با فرهنگ و هویت ما هم همخوانی داشته باشد. برگزاری مسابقه زنده طراحی لباس با هدف هدایت طراحان به بخش صنعت، برپایی بخشی با عنوان «ویترین ملی» جهت ارتقای ارتباط میان تولیدکنندگان با حوزه مد و لباس و همچنین برگزاری همایش سه روزه طراحی لباس با حضور استادانی از دانشگاه پلی مدا ایتالیا از جمله شاخصههای پنجمین دوره این جشنواره است. این دوره از جشنواره که به همت کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور برگزار میشود در بیستم اسفندماه جاری با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می دهد. همچنین نمایشگاه آثار این جشنواره از ساعت 10 تا 21 در تالار وحدت میزبان علاقهمندان است.
ایران/بهره مندی از تجربیات شخصیتهای فرهنگی در پیشبرد اهداف فرهنگ کشور
«اولویت برای انتخاب اعضای هیأت مدیره بنیاد فرهنگ، هنر و ادب، باید از شخصیتهای فرهنگی و هنری و مجرب در این زمینه باشد تا در این مورد بتوانیم از تجربیات علمی و فرهنگی آنها در راستای پیشبرد اهداف بنیاد بهرمند شویم.» علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صبح دیروز در نشستی با اعضای هیأت امنای بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان با تأکید بر این مطلب گفت: رئیس جمهوری نیز قبل از انتخابات در سفری که به آذربایجان داشتند بر اساس خواسته اهالی فرهنگ و ادب آذربایجان بر تأسیس این بنیاد که بر زبان آذری و مانایی آن توجه دارد، تأکید داشتند. وی افزود: براین اساس بر آن شدیم تا با تأسیس این بنیاد که صرفاً نامش هم فرهنگستان زبان آذری نباشد ولی پرداختن به این زبان نیز در آن ملحوظ باشد، به این خواسته اهالی فرهنگ و ادب جامه عمل بپوشانیم. جنتی ادامه داد:برای تأسیس این بنیاد به تدوین اساسنامهای پرداخته شد و در آن استانهای آذری زبان شامل آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان مورد توجه قرار گرفت و در هیأت رسیدگی به مراکز و مؤسسات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به تصویب رسید.
جام جم/تاثیر فضای مجازی بر خانواده در گفتوگو با دکتر محمدصادق مهدوی
همه تقصیرها به فضای مجازی بازنمیگردد
تاثیر فضای مجازی بر خانواده و ارکان و اعضای آن بهانه این گفتوگو ست با دکتر «سیدمحمد صادق مهدوی»، جامعهشناس و استاد دانشگاه. دکتر مهدوی، فارغالتحصیل رشته جامعهشناسی خانواده و جوانان از دانشگاه وین اتریش و مولف و مترجم دهها جلد کتاب در این حوزه است. وی همچنین سال 1377 از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان استاد نمونه برگزیده شده است.
بتازگی برخی کارشناسان نسبت به افزایش نرخ طلاق در کشور ابراز نگرانی کرده و فضای مجازی را مسبب و متهم فروپاشی خانوادهها در کشور دانسته است. نظر شما به عنوان یک جامعهشناس در این خصوص چیست؟
عوامل بسیاری در افزایش طلاق میان زوجهای ایرانی دخیل است. در علم جامعهشناسی هرگز یک عامل نمیتواند مسبب و عامل بروز پدیدههای اجتماعی باشد، هر چند یک عامل ممکن است مهمتر و پررنگتر باشد. عوارض اجتماعی و فرهنگی عموما منشا و دلایل متعددی دارد. در مورد مساله افزایش نرخ طلاق در کشور هم اگر چه سهم رسانههای جمعی قابل تامل و توجه است، اما این رسانهها به تنهایی در این ناهنجاری دخیل نیستند. صنعتی شدن جوامع، یک روند قهری است و خواهینخواهی دنیا و ازجمله کشور ما دیر یا زود و با آهنگ تند یا کند به این سمت در حرکت هستند. شهرنشینی همچنین فرآیندی را طی میکند. دید علم جامعهشناسی به پدیده طلاق به گونهای است که عوامل متعددی را در آن دخیل و سهیم میداند که شاید برخی از آنها برآمده از همین صنعتیشدن و زندگی شهرنشینی باشد. برای مثال، پیدایش و پررنگ شدن تفاوتهای فردی، یکی از عوامل افزایش طلاق در کشور است. در گذشته انسانها خیلی شبیه هم بودند و به یک شکل فکر میکردند. آن دوران به نوعی عصر حاکمیت هنجارها بود و انسانها در شرایط یکسان و قالبی رشد میکردند، اما در روزگار حاضر، این فشار هنجارها برداشته و تنوع فکری و رفتاری جایگزین آن شده است. اختلافات فردی، این روزها خیلی شدید شده و خود یکی از دلایل بالارفتن آمار طلاق است. در جامعهشناسی، از فضای مجازی بهعنوان تنها عامل بروز و افزایش طلاق یاد نمیشود. شاید این فضا بستری مهیا کرده باشد که احتمال آشنایی افرادی که به دلایلی از همسرانشان شکوههای کوچکی دارند، با دیگران فراهم شده و چهبسا به اختلافات دامنزده شود.
عوامل دیگری هم در بالارفتن نرخ طلاق موثر است؛ ازجمله استقلال زنان به لحاظ مالی، اقتصادی و حتی فرهنگی. زنان در گذشته هویت مستقلی نداشتند و وقتی ازدواج میکردند و فرزند میآوردند تازه دارای هویت میشدند، اما این روزها زنان مشاغل حساسی در جامعه دارند و از نظر اقتصادی مستقل شدهاند.
بسیاری از مشکلاتی که در ارتباط با نارساییهای اجتماعی به گردن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میافتد قبلا هم در سطح جامعه قابل رویت بوده است. اصولا از عمر فضای مجازی چه در دنیا و چه در کشور ما زمان زیادی نمیگذرد. به نظر میرسد این فضا به نوعی مظلوم واقع شده و همه مشکلات به آن حواله داده میشود.
ما یکسری عوامل داریم که آنها را موجده مینامیم. در عین حال عواملی هم هستند که نقش پررنگکننده و به تعبیر دیگر کاتالیزور دارند. برای مثال، اختلاف سنی زن و شوهر فی نفسه نمیتواند عاملی برای جدایی باشد، اما میتواند اختلافها را پررنگ و گلدرشت کند. فضای مجازی هم نمیتواند به تنهایی بهانه طلاق باشد، ولی قادر است سایر عوامل را پررنگ کند. یعنی اختلافات ریز و کوچک زوجها را درشتتر و نمایانتر میکند. اصولا فضای مجازی بستری فراهم میآورد تا کاربر شخصیتی را از خود بروز دهد که دوست دارد و نه آنچه واقعا هست. خود همین مساله دامن میزند به بسیاری از ناهنجاریهایی که به طلاق منجر میشود.
اصولا در مقام یک جامعهشناس فضای مجازی را برای نهاد خانواده فرصت میدانید یا تهدید؟
از عمر فضای مجازی چه در دنیا و چه در کشور ما خیلی نمیگذرد و به همین دلیل زود است درباره آن نظر قطعی بدهیم. مسلم است این فضا چند کارکرد دارد؛ ایجاد هویت و شخصیت سایبری و فراهم آوردن این امکان برای کاربران تا با کسانی که در فضای واقعی امکانش را ندارند، ارتباط برقرار کنند. فضای مجازی با چنین قابلیتهایی، هم فرصت است و هم تهدید. در نگاهی خوشبینانه ابتدا باید به نقشها و کارکردهای مثبت آن توجه کرد؛ مثل کارکرد همسریابی. ما هنوز آمار مشخص و متقنی نداریم که نشان دهد چند درصد از زوجهایی که از طریق فضای مجازی با یکدیگر آشنا شدهاند کارشان به طلاق و جدایی کشیده است. در اینکه نرخ طلاق در کشور بالا رفته، شکی نیست، اما نباید همه گناهها را به گردن فضای مجازی انداخت. عوامل دیگری مانند اعتیاد، روابط نامشروع، دخالت خویشاوندان و عدمتامین مالی هم در بروز طلاق نقش دارند. البته گسترش فضای مجازی هم قدری بر نرخ طلاق تاثیر داشته است، اما آمار قطعی در اینباره وجود ندارد.
چه تعامل و ارتباطی میتواند میان خانوادههای ایرانی و فضای مجازی برقرار شود؟
فضای مجازی مثل یک ابزار است با کارکردهای متفاوت. همه چیز به کاربر و نوع استفادهاش از این فضا بازمیگردد. فضای مجازی ذاتا و فی نفسه مضر نیست و بسته به نوع استفاده کاربر، هم میتوان از آن بهره برد و هم سوءاستفاده کرد.
دلایل این سوءاستفاده چه میتواند باشد؟
علت اصلیاش در ناشناخته بودن این فضا ست. انسان در یک محیط ناشناخته، چهره واقعیاش را بهتر نشان میدهد. نبود نظارت و کنترل، ضریب و امکان سوءاستفاده را بالا میبرد. با این که قرائن محکمی در دست نیست، اما به نظر میرسد سوءاستفادهها از این فضا بیشتر است. از سوی دیگر، حسنهای این فضا را بخصوص در رسانههای رسمی بخوبی اعلام نمیکنند و در عوض کارکردهای منفی و سوءاستفادهها بیشتر بازتاب داده میشود. همه اینها این حس را به جامعه تلقین میکند که عوارض فضای مجازی از محاسنش بیشتر است.
قبول دارید کاربران فضای مجازی آموزشهای لازم را هم درخصوص چگونگی استفاده از این فضا دریافت نکردهاند؟
فناوری مثل هواست و انسان بدون آنکه خود مطلع باشد از آن استفاده میکند. فناوری ارتباطات به دلیل نیاز انسان به آن، گسترش بیشتری یافته و به نوعی خود را به زندگی تحمیل کرده است. حالا عدهای از آن استفاده میکنند و جمعی دیگر سوءاستفاده.
منظورم بیشتر آموزش سواد رسانهای است.
بگذارید اینگونه بگوییم. آیا در غرب که فضای مجازی از آن آمده و احتمالا انطباقات فرهنگی بیشتری دارد، سوءاستفاده از این فضا وجود ندارد؟ چرا، آنجا هم بهرههای سوء و نادرست هست.
اما درصدش باید کمتر باشد.
این بیشتر حدس و گمان ماست وگرنه آمار متقن و محکمی در این خصوص وجود ندارد. البته من با شما هم عقیده هستم که آنجا درصد خطاها کمتر است. به هر حال مستندات چندانی در اینباره وجود ندارد. ذکر این نکته هم ضروری است که تکنولوژی برای ادامه حیاتش، مجبور است خودش را بازسازی و نوسازی کند. با در نظر گرفتن چنین مسالهای، فضای مجازی و ابزار آن قطعا چه به لحاظ کیفی و چه از منظر کمی توسعه پیدا خواهد کرد. ما باید خودمان را برای این موضوع آماده کنیم. فضای مجازی توسعه پیدا خواهد کرد و تعداد کاربرانش هم افزایش مییابد و حضور و تاثیراتش در زندگی ما بیشتر خواهد شد. پس به جای نفی و طرد این فضا ـ که البته امکانپذیر هم نیست ـ باید تلاش کنیم استفاده صحیح و کاربری بهینه از آن را در جامعه آموزش دهیم. باید یک عزم ملی برای آموزش استفاده صحیح از این ابزار جدید وجود داشته باشد.
آیا امکانپذیر است که فضای مجازی را در خدمت خانواده و ارکان آن و تحکیم روابط درونیاش قرار داد؟
از آنجا که این فضا در هر لحظه به یک رنگ درمیآید، در نتیجه راهحلها مقطعی خواهد بود. باید به افراد این توانایی را داد که از فضای مجازی استفاده بهینه را ببرند. باید ارزشهای فرهنگی را به جوانان آموزش داد و یادآوری کرد. وضع قوانین دستوری و برخوردهای سلبی هم جواب نخواهد داد. باید به کاربران آموخت عضو چه گروهی شوند و چه مطالب و دادههایی را ببینند، بخوانند و بشنوند.
آیا والدین باید از ورود فرزندانشان به فضای مجازی واهمه داشته باشند؟
والدین باید دغدغه داشته باشند، چراکه فرزندانشان وارد فضایی میشوند که همه چیز در آن موجود است. امکان دارد کاربر به سمت ضدارزشها تمایل پیدا کند. در عین حال، فضای مجازی پر است از آموزههای دینی، مذهبی و اخلاقی. والدین باید کنترل داشته باشند و البته نظارت کنند.
این نظارت باید به چه شکل باشد؟
گاه رسمی و علنی و گاهی هم پنهانی و غیررسمی. احتمال لغزش در هر لحظه وجود دارد. بماند که نظارت والدین هم محدود است و کارکرد چندانی ندارد. بیشتر باید بر آموزش تمرکز کرد.
جوان/معاون سيما: بودجهاي براي برنامهسازي نداريم!/ تلویزیون پول ندارد ادغام میکند
معاون سيما از امكان محدودسازي و ادغام شبكههاي تلويزيوني در سال آينده خبر داد تا بودجه سازمان براي بهبود توليدات ديگر شبكهها صرف شود. علي اصغر پور محمدي در آستانه پنجمين سالگرد راهاندازي شبكه مستند سيما، از وضعيت نامطلوب بودجه سازمان صداوسيما گفت.
نویسنده : محمدصادق عابديني
معاون سيما از امكان محدودسازي و ادغام شبكههاي تلويزيوني در سال آينده خبر داد تا بودجه سازمان براي بهبود توليدات ديگر شبكهها صرف شود.
علي اصغر پور محمدي در آستانه پنجمين سالگرد راهاندازي شبكه مستند سيما، از وضعيت نامطلوب بودجه سازمان صداوسيما گفت.
پور محمدي كه اين روزها سازمان متبوعش به دليل رشد كم بودجه به شدت از دست دولت گلايهمند است، گفت: اكنون بودجهاي كه به رسانه ملي اختصاص داده ميشود، صرفاً به حقوق كارمندان و بازنشستگان اختصاص پيدا ميكند و بودجهاي براي برنامهسازي باقي نميماند. در نظر داريم براي سال آينده، شبكهها را محدود و بودجهمان را صرف بهبود توليدات شبكهها كنيم. بنابراين امكان دارد شبكه ديگري با شبكه مستند ادغام شود.
تلويزيون پيش از اين نيز يك بار دست به ادغام شبكههاي تلويزيوني زده بود و شبكه «تماشا» را در شبكه «نمايش» ادغام كرده بود. در صورتي كه ابتدا قرار بود «تماشا» مختص مجموعههاي تلويزيوني و «نمايش» مختص فيلمهاي سينمايي باشد.
ادغام راه خلاصي از نيروهاي مازاد!
سياست صداوسيما در راه اندازي شبكههاي ديجيتالي در سالهاي پاياني رياست عزت الله ضرغامي كليد خورد. در مدت چند سال به مدد سياست صداوسيما در رفتن به سوي استفاده از تكنولوژي ديجيتال به جاي سيستمهاي قديمي آنالوگ، شبكههاي تخصصي ديجيتالي يكي يكي از راه رسيدند. ضرغامي معتقد بود ميتوان چندين شبكه تخصصي ديجيتالي ايجاد كرد؛ شبكههايي كه هزينه ايجادشان پايين بود.
در آن زمان قرار بود حتي براي «كتاب» هم شبكه تلويزيوني راه اندازي شود. ضرغامي در بهمن ماه سال 92 يعني كمتر از يك سال به پايان دوران رياستش بر سازمان صداو سيما گفته بود: «شبكههاي جديدي با توجه به نيازهايي كه در كشور احساس ميشود در نوبت راه اندازي قرار دارند. راه اندازي اين شبكههاي جديد از لحاظ فني در تهران فعلاً به سبب سرمايه گذاريهاي انجام شده مشكلات كمتري دارد و ميتوانيم چندين شبكه ديگر را با هزينههاي كمتر در پايتخت راه اندازي كنيم، اما مسئله جدي ارسال اين سيگنالها به استانها است.» اما كمي بيش از دو سال از آن سخنان، شبكههاي سازمان در خطر ادغام و حذف قرار گرفتهاند و به گفته معاون سازمان حتي بودجهاي نيز براي توليد برنامه وجود ندارد.
با وجود اينكه شبكههاي ديجيتالي از نظر نيروي انساني به مراتب كمحجمتر از شبكههاي قديمي و آنالوگ هستند، اما امكان حذف يا ادغام آنها راحتتر از شبكههاي عمومي ريشه داراست. همانطور كه پورمحمدي اشاره كرده است تعداد بالاي نيروهاي شاغل و بازنشسته سازمان ناشي از يك دوره سه دههاي گسترش بي رويه چارت سازماني رسانه ملي است. اكنون نيز سازمان تلاش كرده است با حذف پستهاي مديريتي، كاهش نيروهاي انساني از طريق تجميع (مانند آنچه در روابط عمومي سازمان رخ داد) و همچنين برونسپاري كه درباره آگهيها در حال رخ دادن است و عملاً بازرگاني سازمان را بلا استفاده ميكند، از حجم انبوه نيروهاي خود بكاهد.
يك شبكه نمونه خوب مصرف بودجه
شبكه مستند سيما چند روز ديگر پنج ساله ميشود، شبكهاي كه با تغيير مديريت و رويكرد به يكي از پر بينندهترين شبكههاي تلويزيوني تبديل شده است، پورمحمدي اين شبكه را نمونه خوبي براي رفع كمبود بودجه سازمان معرفي ميكند. معاون سيما ميگويد: يكي از كارهاي خوبي كه در شبكه مستند انجام شده و از اهميت بسياري برخوردار است، استفاده از پتانسيل جوانان در كنار تجربه پيشكسوتان است. ما جوانان بااستعداد زيادي در زمينههاي گوناگون داريم كه ساماندهي و سازماندهي آنها ضروري است. از آنها در شبكه مستند حمايت شده و همين كه جوانان احساس كنند شبكه مستند مأمن و پناهگاه آنها است اينگونه ميتوانيم كمبود بودجه را جبران كنيم. وي با بيان اينكه اگر شبكهاي به تهيه گزارشی از يك بيمارستان اقدام كند و آن را مستند بنامد، درست نيست، ميافزايد: همين موضوع با پرداخت عميقتر، اختصاص زمان بيشتر و پژوهش دقيقتر ميتواند به يك مستند واقعي تبديل شود. يك مستند خوب از فيلم سينمايي پرهزينه هم بيننده بيشتري جذب ميكند؛ چون هم واقعي و هم تأثيرگذار است.
روزهاي سخت تلويزيون!
بحث جدياي كه پورمحمدي درباره ادغام شبكههاي تلويزيوني مطرح كرده و از احتمال ادغام يك شبكه در شبكه مستند سخن گفته، زنگ خطري را به صدا در آورده است كه در آن شبكههاي تخصصي سازمان در خطر تعطيلي هستند. قطعاً به دليل شخصيت مستقل شبكه مستند و رويكرد تخصصياي كه شبكههاي ديجيتالي دارند، هر گونه ادغام به معناي حذف يك شبكه از باكس صداو سيما است. پيشبيني اينكه قرعه ادغام به نام كدام يك از شبكهها خواهد افتاد، سخت است، زيرا هر كدام از شبكهها بنا بر نيازي كه در بين مخاطبان تلويزيون ديده ميشد، طراحي و ايجاد شدهاند. به نظر ميرسد روزهاي سخت تلويزيون تا حل نشدن قطعي مشكل بودجه ادامه خواهد داشت. اين در حالي است كه شبكههاي تلويزيوني از جمله شبكه مستند سيما در حال دگرديسي به سمت HD شدن نيز هستند كه فرايندي هزينهبر به شمار ميرود.
جوان/گفتوگوي «جوان» با نويسنده كتاب «زندان موصل»
نهضت خاطرهنويسي شروع شد
جواد كامور بخشايش نويسنده، محقق و پژوهشگر حوزه ادبيات، انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است كه تاكنون آثار متعددي را به چاپ رسانيده. او علاوه بر نگارش مقالاتي در فرهنگ ناموران معاصر ايران، دايرهالمعارف انقلاب اسلامي، فرهنگ نامآوران، فصلنامه پانزده خرداد و... در همايشهاي مختلف آثاري همچون ياس در قفس و نامي كه ماند را در قالب كتاب انتشار داده است. كتاب «زندان موصل» خاطرات 10 سال اسارت رباطجزي بهانهاي شد تا با ايشان گپ وگفتي داشته باشيم.
نویسنده : معصومه طاهري
جواد كامور بخشايش نويسنده، محقق و پژوهشگر حوزه ادبيات، انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است كه تاكنون آثار متعددي را به چاپ رسانيده. او علاوه بر نگارش مقالاتي در فرهنگ ناموران معاصر ايران، دايرهالمعارف انقلاب اسلامي، فرهنگ نامآوران، فصلنامه پانزده خرداد و... در همايشهاي مختلف آثاري همچون ياس در قفس و نامي كه ماند را در قالب كتاب انتشار داده است. كتاب «زندان موصل» خاطرات 10 سال اسارت رباطجزي بهانهاي شد تا با ايشان گپ وگفتي داشته باشيم.
در ابتدا بفرماييد چرا تاريخ شفاهي اهميت دارد؟
تاريخ شفاهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار گرفت از اين جهت كه تاريخ را مردمي ميكند و روايت و نگارش حوادث را به متن جامعه ميكشاند. به ريزترين و جزئيترين حوادث، آن هم از زبان مردم و شاهدان اشاره دارد. احساس و عاطفه در اين آثار حاكم است كه تاريخ رسمي اين مشخصهها را ندارد، به همين خاطر تاريخ شفاهي توانسته بين مردم جا باز كند.
چرا با اين وجود خيلي شناخته شده نيست؟
به نظر من اقبال مردم براي كارهاي خاطرهاي بد نيست. ما توانستيم يك نهضت جديدي به اسم نهضت خاطرهنويسي راه بيندازيم. در اين 10 سال اخير حتي سينماي جنگ ما هم نتوانسته است ارتباط دائمش را با مخاطب حفظ كند ولي كتاب و خاطره با استناد به اين سبك موفق بوده است. نهضتي پديد آمد كه آغازگر آن هم كتابهاي تاريخ شفاهي بودند و توانستند مخاطباني را كه شايد 10 سال از خاطرات جنگ دورشده بودند، به خاطرات انقلاب و جنگ برگردانند.
چگونه بايد حركت كنيم تا اين ارتباط كم نشود؟
اين فرآيندي است كه بايد درباره آن فكر و برنامهريزي داشت و راهكاري پيدا كنيم كه تاريخ شفاهي را به سمت دانشگاهها ببريم و به شكل آكادميك به آن نگاه كنيم تا مباحث نظري درباره آن زياد توليد شود چون هرچه در اين عرصه وجود دارد به نوعي تجربه است. حركت تاريخ شفاهي امروز با استناد از تجربه افرادي است كه در اين عرصه گام نهادهاند، بنابراين ضرورت دارد به سمت مردم كشيده شود و اصولي و علمي باشد تا بتواند ماندگاري خود را حفظ كند. در عين حال توجه به مخاطب امروز را هم در نظر داشته باشيم.
يكي از مشكلات تاريخ شفاهي غلو خاطرات افراد در طول زمان است. اين مسئله را چطور برطرف ميتوان كرد؟
قطعاً همينطور است يعني در كنار محاسن، آفت منمحوري راوي در حوادث وجود دارد، چون با توجه به ماهيت خاطره، افراد از زاويه ديد خودشان مطالب را روايت ميكنند، همين باعث مشكل است لذا بايد به صورت علمي كار بشود و منمحوري مورد راستيآزمايي قرار بگيرد. اينكه هر خاطره را بشنويم و توليد كنيم مطمئناً نميتوانيم با تاريخ پاسخگو باشيم و ارتباط منطقي و مفهومي بين آنها ايجاد كنيم چون هركس روايتي دارد كه همگوني ندارد. به نظرم خاطره بايد با توجه به استنادات باشد و فعالان اين عرصه به استنادات و راستيآزمايي توجه بيشتري كنند. درباره خاطرهگويي از شخصيتهاي بزرگ هم همين گونه است؛ بايد راستيآزمايي شود و اگر امكانش نيست، مجبوريم به فرد رواي اعتماد كنيم كه تاريخ نقلي ميشود.
از بين كارهايي كه در اين حوزه داشتيد كدام مورد برايتان بيشتر جالب توجه بود؟
زندگي سيدمرتضي نبوي كه در حال نوشتن جلد دوم كتاب ايشان هستم. از نظر مذهبي، مبارزات سياسي و سبك زندگي كه داشت برايم جالب توجه بوده است. در تاريخ شفاهي دوره جنگ هم زندگي اولين شهيد دفاع مقدس برايم بسيار ارزشمند است و بركات حضور اين شهيد در زندگي را بارها ديدهام.
شما به تأثير سبك زندگي اشاره كرديد، بيشتر توضيح دهيد.
وقتي كتابي نوشته ميشود به عهده ساير رسانههاست كه كتاب را تبليغ و معرفي كنند و به جامعه بكشانند، به خصوص كتابهاي انقلاب و جنگ كه دربردارنده سبك زندگي اسلامي هستند بايد در جامعه پيادهسازي شوند چون در همه آنها درس زندگي است.
با توجه به اينكه افراد عمدتاً به خواندن مطالب كوتاه علاقه دارند چطور ميتوان اين كتابهاي نسبتاً قطور را ترويج داد؟
متأسفانه اين معضل جدي است بايد فعالان و جامعهشناسان تمهيداتي بينديشند زيرا بعد از نوشتن و نشر كتاب تازه بايد راه ارتباطي با مخاطب را پيدا كرد تا كتابها انبار نشوند. به نظرم نياز به يك شبكه جامع توزيع كتاب است تا مخاطب خاص خودش را در ابعاد و موضوعات گوناگون بتواند جذب كند. اين راهكاري است كه ميتواند مفيد باشد تا مخاطب خاص را با كتاب خاص وصل كند.
اخيراً كتابهايي را با روايتگري بازيگران در تلويزيون داريم. نظر شما در اينباره چيست؟
شيوه جديدي است كه روي بعضي كتابها جواب داده است. اگر بتوانيم هنر را با كتاب تلفيق كنيم، ميتواند مؤثر باشد چون مخاطبان به راوي كتاب علاقه دارند مثلاً دختر شينا با اجراي ساده امين زندگاني وجهه پيدا كرد. جامعه بايد يك نويسنده را بشناسد كه زمان زيادي ميبرد. تازه آن هم مخاطب خاص ولي براي اينكه مخاطب عام را جذب كنيم، اين شيوهها خوب است تا نبود ارتباط بين مخاطب و نويسنده برطرف شود.
تبليغات مختلفي از تلويزيون پخش ميشود آيا مانند اينها تبليغ كتاب هم لازم ميدانيد؟
بله، اعتقاد دارم وقتي تبليغ چيپس و پفك ميشود بايد بخشي را هم به تبليغ كتاب اختصاص داد البته ممكن است نويسنده يا مؤسسه نشر كتابي توانايي مالي زيادي نداشته باشند تا پول تبليغ را بدهند بايد رسانهها و رأس آن تلويزيون بستري فراهم كنند كه بخشي از هزينهها را با تعاملي با سازمان مربوطه تأمين كنند و بخشي را هم با هدف اعتلاي فرهنگ كتابخواني بدون دريافت هزينه انجام بدهند تا عادت كنيم وقتي تبليغ خوردني در تلويزيون ميشود كنار آن تبليغ كتاب خوب هم ميشود.
تاريخ شفاهي مربوط به خارجنشينان چقدر قابل استناد است؟
بايد راستيآزمايي بشوند و مورد تطابق قرار بگيرند. خيلي از اسناد توسط مركز اسناد انقلاب منتشر شده است؛ بنابراين وقتي در اين زمينه خاطره ميگويند به نوعي ميخواهند رژيم قبل را تطهير كنند كه از اين طريق ميتوان به راحتي قابل انطباق قرار بگيرند. ما روايان زيادي از انقلاب داريم همه اينها را ميتوان در كنار هم چيد و به آنها جواب درستي داد. مثل فيلم انقلاب 57 كه يكسونگري كرده بود. بايد با توليد كتاب، راه مقابله با تحريفات آنها را داشته باشيم البته بعضي كتابها هم ارزش جواب دادن ندارند.
اتاق فكري در اين رابطه داريم؟
نه اما در سالهاي اخير مؤسسات تاريخ شفاهي انجمني را تشكيل دادهاند به اسم مهتاب كه دور هم جمع ميشوند و سياستگذاريهايي داشتهاند تا حداقل كارهاي موازي صورت نگيرد.
درباره كتاب «زندان موصل» برايمان بگوييد. از كجا شروع شده؟
يك اتفاق بود. وقتي با آقاي علياصغر رباط جزي آشنا شدم احساس كردم خاطرات ايشان قابليت كتاب شدن را دارد. تا اينكه از اسفند 89 كار شروع شد. 50 جلسه با ايشان مصاحبه داشتم و 35 جلسه با افرادي كه ايشان اسم بردند و سرانجام در قالب كتاب درآمد. براي جذب بهترمخاطب علاوه بر روايتهاي ايشان، فضاي كلي اسارت، نام افراد مؤثر، شكنجهگران، زندانبانان و... را در انتهاي هرفصل آوردم تا با استفاده از خاطرات، بررسي بيشتري داشته باشند. كتاب هشت فصل دارد؛ هشت فصل به تداعي هشت سال دفاع مقدس. به تداعي دروازههاي مختلف اردوگاههاي اسراي ايراني در عراق، عنوان فصول كتاب را دروازه گذاشتم.
بازخوردها چگونه بود؟
البته هنوز زود است، ولي در مراسم رونمايي استقبال بينظيري شد. اساتيد، علاقهمندان و فرهيحتگان زيادي حضور داشتند. انشاءالله كتاب با مخاطب ارتباط خوبي برقرار كند.
قصد ترجمه كتاب را هم داريد؟
علاقهمند هستم ولي اين كار به سياستهاي مجموعه كه كتاب را منتشر كرده بازميگردد. بايد ببينيم نگاهشان چگونه است. خودم به ترجمه اعتقاد دارم تا كار ارزش بيشتري پيدا كند، زيرا كتاب نگاه فراملي و فرامنطقهاي دارد.
خاطرهاي از زندان موصل داريد؟
من هميشه با راويان ارتباط عاطفي برقرار ميكنم. رفتوآمد خانوادگي يا سفر براي بازسازي برخي خاطرات دارم. بعد از 50 جلسه گفتوگو، شايد 100ساعت سفر با هم داشتيم. نكته جالب اينكه سه ماه بعد از ازدواج ايشان اسير شد. در اين 10 سال اسارت ارتباط او و همسرش از هم قطع نشده بود از طريق نامه با هم مرتبط بودند و به هم اميد و روحيه ميدادند. درحالي كه آقاي رباطجزي در شرايط سخت زندان بود و خانمش هم شرايط خوبي نداشت ولي هر دو در نامههايشان از توكل، استقامت و صبر براي هم نوشته بودند كه بسيار زيبا و اثرگذار است. نكته ديگر مربوط به روستاي ايشان در حوالي سبزهوار است. روستاي دورافتاده 47 شهيد داشت كه تعدادي از آنها با آقاي رباط جزي مرتبط بودند ولي حتي دو خط درباره هيچ كدام از اين شهدا وجود نداشت. براي همين كار نوشتن را كنار گذاشتم و شروع به تحقيق درباره شهدا كردم و همه آنها را به ترتيب الفبا گوياسازي نمودم. دلم ميخواست كارم به نام شهدا مطهر شود.
پس اين كتاب به نوعي دايرهالمعارف هم هست!
بله، يك تاريخ سياسي، اجتماعي و منطقهاي است كه علاوه بر خاطرات ايشان، سعي كردم به جوانب ديگر هم بپردازم. خاطرات اسارتگاههاي عراق در اين كتاب بيان شده است. كتاب در كنار اينكه خاطرات است با توجه به حاشيهنگاريهاي مفصل، يك دايرهالمعارف اسارت است. من هيچگاه در روايت خود از جنگ شروع نميكنم بلكه از زادگاه فرد كه شخصيت شكل ميگيرد كار را شروع ميكنم. اميدوارم كتاب با مخاطب ارتباط پيدا كند.
جوان/برنامه بنياد امام رضا (ع) براي پايتخت فرهنگي جهان اسلام
مجمع خادمان فرهنگ رضوي در اروپا و امريكا تشكيل ميشود
دبير جشنواره بين المللي امام رضا(ع)، از راهاندازي مجمع خادمان فرهنگ رضوي در سال 2017 خبر داد.
سيد جواد جباري در نشست همانديشي رسانهاي جشنواره امام رضا(ع)، ضمن تشريح برنامههاي دوره چهاردهم جشنواره بين المللي فرهنگي امام رضا (ع) درباره تغييرات اين جشنواره در دوره آتي توضيحاتي را ارائه كرد. جباري با اشاره به گستردگي فعاليتهاي جشنواره امام رضا(ع) كه در طول سال و در مناطق مختلف كشور اجرا ميشود، گفت: گستردگي جشنواره امام رضا(ع) به اندازهاي است كه نتوانستهايم در طول سال ارتباطمان را با مخاطبان حفظ كنيم. ممكن است تلقي به غلو شود، اما تقريباً به اندازه يك وزارتخانه كار روي دوش ماست. شايد يكي از راههايي كه بتوانيم پيوندمان را با جامعه بيشتر حفظ كنيم، همين ورود در فضاي مجازي باشد. دبير جشنواره امام رضا(ع)، تخصصيشدن اخبار جشنواره را موجب جلب توجه اقشار بيشتري از جامعه دانست و ادامه داد: تقسيمبندي اخبار موضوعي جشنواره ميان رسانهها سخن درستي است، چون هر سرزميني مستعد يك نوع محصول است، كما اينكه هر منطقهاي نيز مستعد يك نوع جشنواره است. مثلاً جشنواره شعر را بايد در استان فارس برگزار كرد. جعفري افزود: تغيير ۳۸ درصدي برنامهها در جشنواره آتي نيز به همين دليل است تا مثلاً يك استان در يك برنامه خاص به اشباع نرسد، همچنين سلايق و فرهنگ بومي نيز در نظر گرفته شود. چون در شوراي سياستگذاري جشنواره نيز تأكيد شده كه براي اجراي يك برنامه، بايد اثربخشي آن مسجل شده باشد. وي درباره عمومي كردن توليدات جشنواره نيز اظهار داشت: سعي ميكنيم آثار توليدي را هر جا تقاضا باشد، در اختيار قرار دهيم، نه اينكه خودمان را تحميل كنيم تا خداي ناكرده الزامآور بودن تلقي نشود. سال آينده شهر مقدس مشهد به عنوان يكي از پايتختهاي فرهنگي جهان اسلام معرفي شده و ويژه برنامههايي براي اين سال از سوي نهادهاي مرتبط درنظر گرفته شده است. بنياد فرهنگي امام رضا (ع) كه متولي برگزاري جشنواره فرهنگي امام رضا(ع) است نيز تدارك مناسبي براي اين سال در نظر گرفته، جباري در اين باره گفت: قرار است مجمع تخصصي خادمان فرهنگ رضوي اروپا و امريكا و همچنين مجمع تخصصي خادمان فرهنگ رضوي آفريقا در اين دوره از جشنواره تشكيل شود تا مقدمهاي براي تشكيل مجمع جهاني خادمان رضوي در سال ۲۰۱۷ باشد. برگزاري پيش از نشستهاي همايش بانوان مروج فرهنگ رضوي در قم، مشهد و شيراز نيز به همين دليل است. در پايان نشست همانديشي رسانهاي جشنواره امام رضا(ع)، دبير اين جشنواره از رسانههاي فعال در پوشش اخبار اين جشنواره تقدير به عمل آورد.
جوان/نورانيپور: پيام روشن فيلم« A157»، اهميت امنيت كشورمان است
بهروز نورانيپور، كارگردان مستند برگزيده جشنواره فيلم فجر، گفت:« A157» درباره آدمهايي است كه براي زنده ماندن با مشكلات كشندهاي دست و پنجه نرم ميكنند.
مستند« A157» به كارگرداني بهروز نورانيپور توانست عنوان بهترين فيلم جشنواره فيلم فجر امسال را از آن خود كند. اين مستند تلخ اما تأثيرگذار، ماهيت پديدهاي به نام داعش را از دل پرداختن به آوارگان سوري نشان ميدهد.
بهروز نورانيپور، درباره چگونگي شكلگيري ايده اين فيلم توضيح داد: در جريان انجام امور اجرايي مستند بلندي كه در دست ساخت داشتم با عكاسي كرد به نام زبير آشنا شدم كه يك عكاس جنگي بود و زمينه همكاري ما براي ساختن مستندي درباره آوارگان كوباني فراهم شد. آن زمان اصلاً قرار نبود سوژه فيلم ما دخترهايي باشند كه توسط داعش ربوده شده بودند، اما مستند درباره اردوگاه ميتوانست ما را دچار برخي كليشهها كند و دوست داشتيم كه با روايت به اين موضوع بپردازيم و در واقع يك قطعه پازل را از يك تابلو نقاشي بزرگ برداريم و از اين جزء به كل برسيم.
وي ادامه داد: حول و حوش 10 روز يك پژوهش ميداني انجام شد. سوژهها خيلي چنگي به دل نميزد اما بالاخره با يك عكس مواجه شديم كه يك دختربچه تقريباً 9، 10 ساله را نشان ميداد كه زبير به من گفت اين دختر باردار است و اين جرقه ساخت « A157» شد. زماني كه با كاراكتر اين دختر روبهرو شدم بهت زده بودم؛ چون برايم باور اين موضوع خيلي سخت بود.
اين مستندساز جوان اظهار كرد: ما در اين اردوگاه با آدمهاي رنج كشيده زيادي روبهرو شديم؛ افرادي كه يك هفته آب نخورده بودند و از برگ درختان جنگلهاي شنگال ارتزاق كرده بودند.
فيلم من درباره آدمهايي است كه براي زنده ماندن با مشكلات كشندهاي دست و پنجه نرم ميكنند.
نورانيپور همچنين گفت: اين فيلم بيش از همه براي تماشاگر ايراني پيامي واضح و مشخص دارد و آن هم اهميت امنيت ملي است. مردم ما با ديدن اين فيلم بايد قدر امنيتشان را بدانند و اين براي من خيلي اهميت داشت. در اين مستند فتح خاك و ناموس خيلي پررنگ به نمايش درآمده است. زن نماد سرزمين است چون هر دو قابليت زايندگي دارند. دشمن وقتي سرزمين را اشغال كرد، ناموس هم به سيطره او درميآيد و مخاطب اين موضوع را در« A157» به خوبي درك ميكند.
رسالت/محمد صادق کوشکي: سينماي ايران از دين فرار مي کند
يک استاد دانشگاه تاکيد کرد: درد سينماي ما فيلمنامه يا هنرمندان بي دغدغه نيست، سينماي ايران از يک حقيقت مسلم به نام دين فرار ميکند. محمد صادق کوشکي در سلسه نشستهايي که در پنجمين هم انديشي سينما انقلاب برگزار شد، به بهانه انتشار کتاب «آفتاب و آيينه» اظهار داشت: اين کتاب در باره پژوهشهايي است که در خصوص ارتباط ميان دين و سينما انجام دادهام؛ با توجه به اينکه دين مجموعهاي از ديدگاهها و نگرشهاست و ميتواند بر روي نگاهها اثرگذار باشد و حتي روي آنها تغيير ايجاد کند. وي ادامه داد: سينماي ايران پس از انقلاب مجموعهاي از چند نقطه در کنار يکديگر است. جريان بدنه و حاشيهاي که در سينماي قبل از انقلاب وجود داشته را ميتوان در کنار هم ديد. اما عملا آنهايي که مبتذلساز قبل از انقلاب بودند، حذف شدند و آنهايي که آن زمان در حاشيه بودند، باقي ماندند و امروز استاد شدهاند. اين استاد دانشگاه همچنين عنوان کرد: اين عده بعد از انقلاب خودشان را تکثير ميکنند و باز هم ديده ميشوند. مشخصه اين سينماگران که غالب سينماي کشور شدند و نسل دوم آنها هم امروز وارد جريان سينما شده، نکته بارزي دارند که انقلاب را ناديده ميگيرند؛ يا محدود ميبينند و يا اگر هست نشانههاي منفي دارد. البته در اين سينما کارهايي هم هستند که به انقلاب توجه ميکنند، مانند آثار ابراهيم حاتميکيا که در اقليت هستند. وي همچنين بيان کرد: نکته بعدي نگاه حداقلي است که به دين دارند. در سينماي ايران دين امري حاشيهاي، سنتي و در بسياري از اوقات منفي است. خيلي کم اتفاق ميافتد که دين امري مثبت و ثمربخش باشد. بعضا ميخواهند رگههاي روشنفکري به دين بدهند و دين سکولاري را به نمايش بگذارند. همچنين دين تحريف شده و تنها کاربردي آرامش بخش و معنوي دارد.کوشکي در بخشي از صحبتهايش اظهار کرد: اولين کاري که دين ميتواند براي سينما انجام دهد، اين است که سينما را به حقيقتي که وجود داشته، نزديک کند. همين حالا اگر کسي بيايد فيلمهاي 37 سال گذشته اين کشور را ببيند، اصلا فکر نميکند که انقلاب در ايران اتفاق افتاده و برايش ناآشناست. اين استاد دانشگاه همچنين تاکيد کرد: پرشکوه ترين و جدي ترين حادثه فرهنگ کشور ما عاشوراست، حادثه اي که عمومي و فراگير است و اکثريت جامعه را درگير ميکند، حالا بايد ببينيم که اين موضوع چه قدر در سينماي ايران ما ديده مي شود؟ البته به جز صحنههايي مثل نذري دادن و... وي ادامه داد: اگر از سينماي آمريکا کليسا را حذف کنيم، 40 درصد از سينماي آنها را حذف کردهايم. اما در ايران سهم خيلي کمي را دين و مسجد تشکيل ميدهد. چون سينماي ما واقع بين نيست. کوشکي همچنين با اظهار اينکه احساس مسئوليت به جامعه اثر ديگري است که دين بر روي سينما دارد، يادآور شد: هاليوود به حس وطن پرستي آمريکاييها برميگردد و اداي دين مي کند يا بر اساس جنگ جهاني دوم فيلم ميسازد و از خودش دفاع ميکند. در حقيقت سينماي آمريکا در خدمت جنگ و در خدمت امور مقدس است.وي در بخشي از صحبتهايش با تاکيد بر اينکه در کشور داستانهاي ملودرام زيادي داريم، اظهار کرد: وقتي کتاب «دا» را معرفي کردند و اين اتفاق حد اقل بعد از دو دهه از جنگ افتاد، دوستان اهل سينما آن را خواندند و خودشان ميگفتند که ما نميدانستيم چنين خبرهايي در جنگ بوده است. به همين دليل ناآگاهي، آثار انقلاب و دفاع مقدس در سينما ديده نميشود. اين استاد دانشگاه اظهار کرد: آدمي که دين ندارد، احساس مسئوليت هم ندارد. اگر سينماي ايران گامهايي را به سمت دين بردارد، مشکلات کم مي شود. فضاي حاکم بر سينماي ايران دوري گزيدن از دين است. کوشکي با عنوان اينکه بايد الگوسازي در سينماي ايران اتفاق بيفتد، بيان کرد: با توصيف دقيق واقعيت بايد الگوسازيهايي کرد، همان طور که در سينماي دنيا
قهرمان سازي ميکنند، ما نياز به الگو داريم، مانند معصومين (ع) و شهدا. سينماي ما در ساخت الگو ناقص بوده، چون بايد آنها را از واقعيتها به دست آورد، اما سينماي ما از واقعيت دور بوده است.وي در بخش ديگري ازصحبتهايش تاکيد کرد: درد سينماي ما فيلمنامه و هنرمندان بي دغدغه نيست، سينماي ايران از يک حقيقت مسلم به نام دين فرار ميکند و فاصله ميگيرد و تا زماني که شرايط اين طور باشد، هر بار تقصير را به گردن يک چيز مياندازيم. استاد دانشگاه تهران در پايان با اشاره به برگزاري جشنواره فيلم عمار عنوان کرد: تفاوت جشنواره عمار با جشنواره فجر در دين است. دين براي آنها مهم است و در همين شرايط اگر به بودجه آثار حاضر در اين دو جشنواره نگاه کنيم، کاملا خنده دار است.
رسالت/مجيد شاه حسيني: حواس مان به تصويري که در فيلم ها نمايش مي دهيم، باشد
يکي از اعضاي هيئت داوران جايزه سينمايي ققنوس گفت: جشنوارههاي فيلم تمام ميشوند و در ياد خيليها نميماند که چه کسي جايزهها را برد، اما فيلمها باقي ميمانند و تصويري که از جامعهها به نمايش گذاشتهاند، تا هميشه باقي ميماند. به گزارش روابط عمومي ستاد اجرايي پنجمين هم انديشي سينما انقلاب (جازه سينمايي ققنوس)، مجيد شاه حسيني در روز پاياني اکران آثار جشنواره فيلم فجر با تاکيد بر اينکه سينما ميتواند يکي از ارکان کشور باشد و بايد از آن خواستهها را طلب کرد، اظهار داشت: امروزه تنوع و تکثر جريانهاي سياسي نداريم و تنها دو گروه هستند؛ آنهايي که وفادار به انقلاب هستند و آنهايي که نيستند. از همين رو در شرايط فعلي هم دو گونه سينما داريم؛ سينماي باورمند و وفادار به انقلاب و سينمايي که وفادار نيست و حتي گاهي در مقام ستيز برميآيد.وي با اشاره به برگزاري جشنواره سي و چهارم فجر ادامه داد: اين جشنواره براي افرادي مانند من که هميشه آن را دنبال کردهام بسيار جالب است، حتي امسال به دليل اينکه برخي فيلمنامهها را خوانده بودم و مورد مشورت قرار گرفته بودم، انتظار داشتم فيلمهاي بهتري را ببينم و همچنين آثار سينماي انقلاب بيشتر هستند. اين استاد دانشگاه همچنين عنوان کرد: در روزهاي نزديک به جشنواره و از شيوه دعوت کردن از افراد، اين پيش فرض برايم به وجود آمد که در نمايش آثار، ملاحظاتي وجود دارد و شايد ميخواهند برخي اصلا فيلمها را نبينند. پيش فروش اينترنتي بليت در مدت زمان يک ساعت تمام شد و اين جاي تعجب دارد.حتي ملاحظاتي در برج ميلاد و پرديس ملت براي نمايش آثار وجود داشت. وي افزود: در هر حال من بليتهايي را تهيه کردم و آثار را ديدم، آنهم در سينماهايي که اصلا فروش گيشه نداشتند و سالنها خالي اکران ميرفت و اين مشخص ميکرد که بليتها براي افراد خاصي ارسال شده که آنها هم قدر بليت رايگان را ندانسته و نيامده بودند. اين صندليهاي خالي مخصوصا در کاخ مردمي جشنواره بسيار ديده ميشد.
شاه حسيني در بخش ديگري از صبحتهايش با تاکيد بر اينکه هر انقلابي بايد آرمانهايش را در رسانههايي که در اختيار دارد، متجلي کند، عنوان کرد: اصولا هر انقلابي، آرمانهايي دارد که آنها را در رسانههاي خودش منعکس ميکند. سينماي انقلاب هم بايد حرفهايي را در شأن انقلاب و آرمانهاي آن بزند. وقتي انقلابي حرفهاي جهاني داشته باشد، بايد از انقلابش، از آرمانهايش، از مشکلاتش و از راهحلهايي که براي مشکلات يافته، صحبت کند.
وي در ادامه اظهار کرد: اين هدايت کلان سينماست که بايد جريان سينما را مديريت کند و تصويري درست از مردم مسلمان و انقلابي را بر روي پرده سينما به نمايش بگذارد. ما در آثار سينمايي خود عمده افرادي که به تصوير ميکشيم، کساني هستند که از مشکلات اجتماعي و ضعفهاي اخلاقي رنج ميبرند. شايد اين افراد هم بخشي از جامعه باشند، اما سينما قدرت تعميم دهندگي دارد و اين تصاوير به همه افراد جامعه بسط پيدا ميکند. اين فعال فرهنگي در بخش ديگري از صحبتهايش بيان کرد: براي نمونه زمانيکه تهديد جمعيت به يک تهديد ملي در کشور تبديل ميشود و بزرگان درباره اين موضوع صحبت ميکنند، در سينما ضد فرزند داشتن را به تصوير ميکشند، فرزند مشکلي براي رشد پدر و مادر نشان داده ميشود. وي همچنين يادآور شد: در فيلمها ميبينيم که زن و مرد هردو شاغل هستند، خانهاي با وسيلههاي خوبي دارند، مسافرتهايشان را هم ميروند، اما باز هم فقير هستند! آنها متناسب با توقعي که از زندگي دارند، خودشان را فقير ميدانند.
شاهحسيني ادامه داد: ما تعريف درستي از فقر و غنا را در فيلمهاي خودمان نشان نميدهيم و همچنين در اين هنر با مفاهيمي مانند اقتصاد مقاومتي که براي برون رفت از ظلمات تعريف شدهاند، شوخي ميکنيم.
اين استاد دانشگاه همچنين با تاکيد بر اينکه انقلاب کشور ما انقلابي ديني بوده است، بيان کرد: با اينکه آموزههاي ديني در کشور جاي ويژهاي دارند، اما در بيش از سه فيلم ميبينيم که حکم قصاص که حکمي قرآني است و در کشور هم اجرا ميشود، زير سئوال مي رود. از طرفي در سينماي ما همه خانهها تلويزيون دارند، اما آنچيزي که تماشا ميکنند، تلويزيون خودشان نيست، همه ماهواره ميبينند که اين اتفاق حتما پيام و حرفي را همراه خودش دارد و مخاطب خارجي هم به خوبي آن را متوجه ميشود. من فکر نميکنم حتي در خانه سينماگرها هم تلويزيون ديدن به همين شکل باشد.
وي با انتقاد به اينکه در سينماي ايران تعريف نادرستي از خانواده ايراني نشان داده ميشود، اظهار کرد: در بيشتر فيلمهايي که ميبينيم يا پدر خانواده حضور ندارد و يا اگر هم دارد، فردي ترسناک است و خانواده از او ميترسند. پدرهاي عصبي يا ناپدريهاي متجاوز بسيار ديده ميشوند و حالا دختر چنين خانوادهاي از دست پدر يا ناپدري فرار ميکند و به خيابانها روي ميآورد. پس در اينجا خانه تهديدي براي افراد آن به حساب ميآيد. شاهحسيني در بخشي از صحبتهايش با تاکيد بر اينکه پرده سينما حکم صادر ميکند، بيان کرد: شايد در آثار سينمايي به ظاهر عملکرد يک خانواده مورد نقد قرار بگيرد، اما وقتي تمام مدت دوربين در همان خانه و خانواده ميچرخد، در حقيقت نمايي از جامعه به تصوير کشيده ميشود.
مدير عامل سابق بنياد سينمايي فارابي با اشاره به اينکه با معضلات و بزههاي اجتماعي نبايد شوخي کرد، اظهار داشت: براي مثال وقتي در بيشتر فيلمها روابط ميان زن و شوهر به هم ريخته است، طلاق بدل به امري طبيعي ميشود. مردها معمولا بيکفايت نشان داده ميشوند و اگر تعصبي هم دارند به شکلي بيمارگونه به تصوير کشيده ميشود. وي در ادامه با انتقاد از استفاده زياد از شوخيهاي اروتيک نيز اظهار کرد: استفاده از اين شوخيها باعث جدي شدن آنها ميشود و شرايط در سالنهاي سينما هم به شکلي شده که انگار افرادي هستند که دقيقا در همان لحظه ميخندند و به ديگران هم يادآوري ميکنند که حواستان باشد و بايد بخنديد. در اين شرايط اگر کودکي در سالن نمايش باشد، خانواده بايد چه جوابي به او بدهد که اصلا دليل اين خنده حضار چه بوده است؟ مگر جشنواره و فيلمهاي ما رده بندي سني دارد؟ ما در دفاع مقدس هم با اخلاق جنگيدهايم، اما حالا بياخلاقي در حال شيوع است و بايد براي آن تدبيري انديشيد.
شاهحسيني در ادامه اين جلسه اظهار داشت: به هر حال آثاري در سينماي کشور داريم که در فضاي سينماي انقلاب نمره قبولي نميآورند، اما آثاري هم هستند که با اين مضامين ساخته شدهاند و با اينکه ايرادهايي به آنها وارد است، اما نمرههاي خوبي ميگيرند. البته در اين ميان بايد ببينيم که چه ميزان مديران دولتي براي ساخت آثاري با مفهوم انقلاب اسلامي سرمايه گذاري
کردهاند؟ اين استاد دانشگاه با اشاره به اينکه برخي معتقدند بايد در فيلمها آسيبها را به شکل غليظ به نمايش گذاشت، اظهار کرد: اگر آسيبي را به نمايش ميگذاريم، بايد راه حلي هم برايش ارائه کنيم، اتفاقي که در سينماي ما نميافتد. برخي ميگويند ما فيلمها را براي مسئولين ميسازيم که اين مشکلات را ببينند، اما مگر مخاطب سينما مسئولين هستند؟ مخاطب، مردمي هستند که بايد برايشان با صداقت و بدون
غرض ورزي فيلم ساخت. وي ادامه داد: پرداختن ناشيانه به موضوعات باعث حل آنها نميشود و حتي در شرايطي ميبينيم که اين تصاوير باعث نسبت دادن صفتهايي به جامعه مي شود که اصلا درست نيست و البته اين تعميم دادن مانند تهمت زدن به خودمان است.
شاهحسيني در پايان نيز با اشاره به اينکه ما حق نداريم مردم را به دليل اينکه به سينما نميروند، شماتت کنيم، گفت: وقتي چهره محترمي از همين مردم روي پرده سينما وجود ندارد، چرا بايد به سينما بروند؟ وقتي آرمان هاي
انقلاب اسلامي در اين آثار ديده نمي شود، چرا بايد مورد توجه قرار بگيرد؟ وي ادامه داد: جشنواره تمام مي شود و در ياد خيليها نميماند که چه کسي جايزهها را بروند، اما فيلمها باقي ميمانند و تصويري که از جامعه به نمايش گذاشتهاند، تا هميشه باقي ميماند. بايد بدانيم چه تصويري را از مردم و چهره انقلاب برجاي ميگذاريم؟
فرهیختگان/آیا روسیه میهمان ویژه نمایشگاه کتاب تهران است؟
40 نویسنده و شاعر روس به تهران میآیند
گروه ادب و هنر: علاقه ایرانیها به ادبیات روسیه با رصد کتابهایی که در این زمینه ترجمه و منتشر شده، کاملا مشهود است. انتشار 200 ترجمه از آثار چخوف، داستایوفسکی و تولستوی تاییدی براین مساله است؛ جدای از این به وفور آثاری از نویسندگان بزرگ روسی به فارسی منتشر شده است. حالا رئیس نمایشگاه کتاب مسکو به ایران آمده است تا از نزدیک شاهد اوضاع کتاب و کتابخوانی در ایران باشد. سرگئی کائیکن، بانی نشستهای مشترکی بین ایران و مسکو بوده که بیشتر این فعالیتها در تعامل با شهر کتاب برگزار شده است. علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب 6 اسفند در دیدار با رئیس نمایشگاه کتاب تهران به این نکته اشاره کرد که در پنج سال گذشته بیش از 20 همایش و نشست در تهران و مسکو از سوی شهر کتاب برگزار شده است که همایش سعدی و پوشکین، همایش ایوان بونین، پل ادبی ایران و روسیه، یک هفته با تولستوی، نشستهایی درباره داستایوفسکی، پاسترناک، چخوف، ارافیف و... ازجمله این برنامههاست. یکی از برنامههای نمایشگاه کتاب تهران، توجه به آثار نویسندگان و شاعران و منتقدان ادبی سه دهه اخیر روسیه است که در ایران کمتر به آنها توجه شده است. علیاصغر محمدخانی با اعلام این خبر در دیدارش با سرگئی کائیکن گفت: «حضور روسیه بهعنوان میهمان ویژه نمایشگاه کتاب ایران میتواند شیوه همکاریهای گستردهتری را در پنج سال آینده رقم بزند.» کائیکن نیز در این دیدار از حضور 40 نویسنده و شاعر روسیه در تهران همزمان با نمایشگاه کتاب خبر داده و به وضعیت ادبیات و نشر روسیه در سه دهه اخیر اشاره کرده و شمارگان آثار داستانی را در چاپ اول بین 10 تا 15هزار نسخه دانسته است.
قدس/آرزوی مصطفی زمانی!
قدس آنلاین: بازیگر نقش حضرت یوسف گفت: من راهم را در سینما و تلویزیون با فرجالله سلحشور آغاز کردم و این اتفاق را هم برای خود افتخار میدانم و امیدوارم در ادامه راهم بتوانم انتخابهایی انجام دهم تا لایق انتخابی که استاد سلحشور کرد، باشم.
به گزارش قدس آنلاین، مصطفی زمانی، بازیگر نقش حضرت یوسف در سریال «یوسف پیامبر(ع)» ضمن ابراز تأسف از درگذشت فرجالله سلحشور اظهار کرد: من راهم را در سینما و تلویزیون با فرجالله سلحشور آغاز کردم و این اتفاق را هم برای خود افتخار میدانم و امیدوارم در ادامه راهم بتوانم انتخابهایی انجام دهم تا لایق انتخابی که استاد سلحشور کرد، باشم.
این هنرمند عرصه سینما با اشاره به مسئله هنر و هنرمندی واقعی در بزرگی شخصیت سلحشور بیان کرد: استاد فرجالله سلحشور نمونه کامل یک هنرمند واقعی بود که مثل وی را کمتر دیدهام. این کارگردان قرآنی به آنچه که بیان میکرد اعتقاد واقعی داشت و حاضر بود برای بیان اعتقادات قرآنیاش در مقابل بسیاری از جریانها بایستد.
مصطفی زمانی در پایان ضمن تأکید بر زنده بودن یاد سلحشور، خاطرنشان کرد: هنرمند قرآنی هیچ گاه فراموش نخواهد شد، همانگونه که فرجالله سلحشور هیچگاه فراموش نمیشود. این هنرمند به واسطه کارهایی چون یوسف پیامبر(ع) و مردان آنجلس در جهان اسلام ماندگار خواهد بود.
قدس/زائری در سایت خود نوشت؛
یادداشت محمد رضا زائری در مورد سلحشور
گروه هنر قدس آنلاین؛ محمد رضا زائری در صفحه اجتماعی خود یادداشتی را در بازخوانی جایگاه سلحشور در نقشه ی فرهنگی انقلاب نوشت.
مرحوم فرج الله سلحشور را نخستين بار در فيلم توبه نصوح ديديم و بعد به صدايش شناختيم در آن كار ماندگار حسام الدين سراج و اين صدا و آن تصوير جايي در عمق دل و جانمان حك شد. چند سال بعد زماني كه به صرافت شناخت و تجربه سينما افتادم و كلاسهاي باغ فردوس را مناسب حال و شرايط خود نيافتم سر از مجموعه اي درآوردم كه امثال جمال شورجه و دوستاني مثل مرحوم سلحشور با هم اداره مي كردند و بيشتر با او آشنا شدم. بعدها كارهاي مختلف نمايشي و سينمايي و تلويزيوني ايشان به مرور انتشار بيشتري يافت و در همين حال و هوا بود كه ايوب پيامبر و مردان آنجلس و يوسف پيامبر جايگاهي متمايز براي وي رقم زد .
من گرچه به دلايلي برخي مواضع آن مرحوم را نمي پسنديدم و بيشتر به برادر نازنينش جناب حاج مهدي سلحشور ارادت داشتم اما به هرحال نمي توانستم از حق بگذرم و خدمات ارزشمند و جايگاه مهم او را در نقشه فرهنگي جبهه انقلاب و فضاي فرهنگ عمومي كشور ناديده بگيرم. سالها پيش زماني كه در لبنان اقامت داشتم يادداشتي در باره مجموعه تلويزيوني " يوسف پيامبر " نوشته بودم كه در نشريه "ذكر"منتشر شد. طبيعتا فضاي يادداشت رنگ و بوي همان زمان و مكان را دارد اما همچنان بازخواني آن جا دارد و مي تواند بهانه اي كوچك براي قدرشناسي از مرحوم فرج الله سلحشور باشد.
زماني كه تلويزيون خودمان پخش مجموعهء حضرت يوسف(ع) را آغاز كرد, آن را نميديدم. هم بهخاطر اينكه مانند بعضي ايرانيان مسافر امكان دريافت شبكههاي داخلي را فراهم نكرده بودم و هم بهدليل اينكه نوعي پيشداوري نسبت به نويسنده و كارگردان اين مجموعه داشتم.
اعتراف ميكنم كه عملكرد و مواضع فرجا... سلحشور رغبتي براي پيگيري و تماشاي آن در من ايجاد نميكرد. اندكي كه گذشت, ديدم هجوم اوليهء برخي سايتها و وبلاگها به اين مجموعه فروكش كرد و آرامآرام اخباري پراكنده حاكي از استقباي گستردهء مخاطبان از اين مجموعه خواندم.
در همان ايام, حرفها و اشارات دانشآموزان ايراني مقيم بيروت، كه هفتهاي يكبار مهمان جلسهء قرآنشان ميشدم از يوزارسيف , آنخماهو و... و بيتابيشان, هر وقت برنامههاي جلسه كمي طول ميكشيد، به من فهماند كه اين مجموعه ارزش ديدن دارد.
بعد كه شبكه الكوثر پخش آن را آغاز كرد، بازتابهاي آن در بين مخاطبان خاص اين شبكهء موفق آغاز شد و در ماه مبارك رمضان با پخش آن از شبكهء تلويزيوني المنار (در هر دو نسخهء محلي و بينالمللي) اين بازتابها اوج و گسترش فراوان يافت.
اندكاندك، از كشيشهاي ه÷مدرس و همكار خود نكاتي دربارهء استقبال جامعهء مسيحي ميشنيدم و در ميان مسلمانان اهل سنت واكنشهاي غيرمنتظره ميديدم. (در فضاي شديدا متعصب لبنان، تلاش يك خانم سني مذهب براي تهيهء ديويدي سرياي كاملا شيعي عجيب است. فقط بهخاطر اينكه بچههايش اصرار دارند قسمتهايي را كه از دست دادهاند ببينند.
در اينجا نخست، يادداشتي از روزنامهء مشهور و مهم نقل ميكنم كه روزنامهاي مسيحي و وابسته به جريان ضدحزبا... و مخالف ايران است. تا پس از آن نكتهاي را از خود و شما بازپرسم. نويسنده كه او نيز مسيحي است عنوان مطلب خود را "افتخار توليدات ايران" گذاشته است و مينويسد:
تلويزيون المنار با پخش سريال "حضرت يوسف" بهطور محسوس در رقابت تلويزيوني جلو افتاد و بينندگان بسياري را جلب كرد.
اينكار نمايشي تاريخي عادي نيست؛ زيرا توليد ايراني دوبله شده اي، به زبان عربي است كه عظمتش از انتظارات بسيار فراتر بود و سخيف بودن سريال هاي سوري, مصري, لبناني, و خليجي را به همه نشان داد. ويژگي اين مجموعه جسارت در پرداختن به داستان زندگي حضرت يوسف به شكل واقعي و دور از تابوهاي ديني و تاريخي مربوط به تفسير اديان و مذاهب و طوايف است.
عجيب است كه چرا تاكنون هيچيك از كشورهاي عربي به چنين توليدي اقدام نكردهاند. اين مجموعه گروه بزرگي از بازيگران حرفهاي را با خود دارد كه بينندگان را با كيفيت بازيشان غافلگير كردهاند.
اما آنچه حيرتانگيز است امكانات گسترده و لوكيشنهاي ويژه مانند اهرام مصر, لباس, و تزیينات است در حاليكه اساس كار متن داستان بود كه باعث شد ما با شوروشوق همهء قسمتها را دنبال كنيم.
پيشگامان هنرهاي نمايشي در ايران حق دارند به اين مجموعهء تلويزيوني افتخار كنند زيرا آنان ثابت کردهاند كه زندگي انسان تنها به داستانهاي عشقي , خشونت, و زنان زيبا نيست.
ما كه خود ميدانيم توان, استعداد, و ظرفيت هنري ايران اسلامي در عرضهء پيام حكمت و معرفت و صلاح و سعادت بسيار فراتر از اينهاست ميتوانيم تصور كنيم وقتي اين مجموعه ــ با همهء انتقادهايي كه ميتوان بدان داشت ــ اينگونه در مخاطبان متنوع خارجي تأثير دارد (در برخي كشورهاي اروپايي, برخي مشتركين شبكههاي خانگي از توزيعكنندگان كابلي خواسته بودند المنار را براي تماشاي اين سريال در مجموعه شبكههاي خود قرار دهند.) اگر براي نشان دادن ميراث سترگ و پرافتخار فكري, علمي, و اسلامي تاريخ عظيم ايران برنامهريزي و تلاش هدفمندي در ميان باشد, چه دستاوردهايي خواهد داشت.
چند سال پيش در جلسه اي با حضور يك استاد دانشگاه مصري، يك نويسندهء مغربي و يك انديشمند لبناني سخن از مجموعهء تلويزيوني يوسف به ميان آمد و آنان همه ــ جدا از بحثهاي تخصصي تاريخي, باستانشناسي, برخي ايرادها و اخباري از جمله اينكه اهل سنت نه تنها در نمايش چهرهء انبيا بلكه حتي در نمايش ده تن صحابهء خاص ممنوع اند ــ از توجه و اهتمام جدي طبقات گوناگون مردم در كشورهاي مختلف ميگفتند و يكي از ايشان جملهاي از سياستمداري شرقي نقل كرد كه (نقل به مضمون:) ايران دو مسئلهء بينالمللي جدي دارد، انرژي هستهاي و سريال يوسف.
آنچه ميخواستم از خود و شما بازپرسم اين بود كه راستي آيينهء فرهنگ عظيم ما در جهان امروز چيست؟ آيا كسي به تصوري كه از ايران، ايراني، تاريخ و فرهنگ ما در چشم و ذهن و باور مخاطب خارجي شكل گرفته و ميگيرد توجه دارد؟ آيا جز اين است كه امنيت ملي و بينالمللي ما و فضاي سياسي مربوط به آن بدين تصور وابسته است؟
وقتي بدين آساني ميشود با جهان حرف زد و وقتي سخن و پيام را مخاطبان متنوع و مختلف - و گاه كاملا مخالف - مي بينند و مي شنوند ديگر نمي توان دائم از استكبار جهاني و توطئهء دشمن گفت بلكه بايد با اندكي درنگ، كوتاهيها و ناتوانيها و خطاها و سوءتدبيرها را جستوجو كرد
اگر تصوير "جمهوري اسلامي ايران" در نگاه ناظر خارجي و افكار عمومي و طبقات فرهنگي, تصويري مثبت و همنشين دانش و خردورزي، محبت و مهرجويي و تحمل و مدارا باشد، ديگر تبليغات سوء و ترسآفريني آمريكا و اسرائيل دربارهء بمب اتمي ايران چندان اثر نميكند.
ايران بزرگ را به دانشگاههايش، به كتابهايش، به دانشمندان و انديشهورزانش و به هنر و فرهنگ ديرپايش بشناسند؛ بسيار فرق ميكند تا اينكه آن را تنها با سپاه، ارتش، سلاح و انرژي هستهاياش بشناسند.
اصرار و تأكيد بهسزاي ما بر انرژي هستهاي البته نه حق, بلكه وظيفهء ملي است و جايگاه مقتدر و استوارمان را تثبيت ميكند و نبايد در آن كوچكترين سستي و ترديد بهخود راه داد اما در همان حال بايد انديشيد كه ما را تنها بدان نشناسند.
تنها زماني بيگانگان ميتوانند ميراث فرهنگي ما را به غارت برند و هر روز نام و هويت يكي از مفاخر مليمان را بربايند كه ما را به مدركهاي جعلي، كوتاهيهاي علمي و ورقپاره دانستن مدرك تحصيلي بشناسند.
پارسي بودن خليج ما را زماني ديگران باور ميكنند كه از تاريخ چند هزار سالهمان مطلع باشند؛ وقتي تصويري كه خودمان به ايشان ميدهيم تنها بر يك رويكرد سياسي متمركز نباشد، مردم همهء عالم با ما عناد و دشمني ندارند؛ پس يكبار بايد از خود بپرسيم چقدر با اين مخاطبان سخن گفتهايم؟
صداقت و حسن نيت ما را در دستيابي به انرژي صلحآميز هستهاي وقتي ديگران ميپذيرند و بدان قانع ميشوند كه از ما تصويري امنيتآفرين و اطمينانبخش داشته باشند و حوزهء فرهنگ و رسانه و شعر و هنر سنگيني بار آن رويكرد را قدري بگيرد.
در روزگاري كه دنيا به دهكدهاي مجازي شباهت بيشتري مييابد و ارتباط و تماس و گفتوگو ويژگي طبيعي چنين روزگاري است چند تن از سخنگويان و نمايندگان فرهنگي ما به زباني جز فارسي نه مسلط كه آشنايند؟
تا زمانيكه استاد و نويسنده يا سخنران مشهور ايراني به لندن و بيروت ميآيد اما نميتواند دو كلمه با كسي سخن بگويد؛ تا زمانيكه نشريهء خارجي ما را در تهران، كسي سردبيري مي کند كه يكبار هم از ايران خارج نشده است؛ تا زماني كه شبكهء تلويزيوني خارجي ما را كسي مديريت ميكند كه خود زيان خارجي نميداند و مترجم دارد و... روزگارمان همين است.
ما را براي سلامت در اين عرصهء توفانخيز، چارهاي جز اين نيست كه با دو چشم ببينيم و با دو بال پرواز كنيم. هر يك از اين دو جانب كه كوتاه آيد، سست گردد و ناتوان شود از مقصد دور ميافتيم. تدبير سياسي و اقتدار نظامي از يكسو و تدبير فرهنگي و افتخار علمي از سوي ديگر و جز اين راهي نيست..
آمريكا اگر امروز در جهان فتنهانگيزي ميكند و آتش ميافروزد از آن است كه دانشگاهش را در بيروت، صد و پنجاه سال پيش تأسيس كرده و فرانسه اگر در منطقه نقش دارد از آن است كه پرچم دانشگاهش را صد و چهل و پنج سال پيش در لبنان برافراشته... اما هنوز مدرسهء راهنمايي و دبستان ايران در بيروت مجوز رسمي ندارد و بچهها مجبورند در ساختماني نيمه ويرانه به تحصيل بپردازند.
چند سال قبل در حاشيه كنفرانسي بينالمللي كه دانشكدهء ما با موضوع پلوراليسم ديني برگزار كرده بود يكي از اساتيد از من ميپرسيد: ايدهء گفتوگوي تمدنها را اول بار ریيسجمهور شما مطرح كرد حيف نيست حالا كويت و قطر داعيهدار گفتوگوي اديان باشند؟ واقعا نميدانستم چه پاسخي به اين استاد مسيحي خارجي بايد داد!
باري سخن در آن بود كه اگر بخواهيم سخن و پيام ما شنيده شود و تصويري كه ارائه ميكنيم ببينند آنچه مهم است كيفيت و چگونگي اين تصوير و نوع عرضهء اين پيام است. به ياد دارم سال ها پيش كه تلويزيون در موضوع كنفرانس برلين برخي ملاحظات را كنار گذاشت و فضا را شكست و تأثير فراوان آفريد وحيد جليلي در روزنامهء ابرار نوشت: (نقل به مضمون) اكنون بايد مديران صدا و سيما را بازخواست كرد بهخاطر اينكه تازه معلوم شده اگر بخواهند ميتوانند از اين ابزار قدرتمند بدين خوبي بهره بگيرند و نميگيرند!
اينك نيز ضمن تقدير و تحسين از تلاش ارزشمند مديران پيشين و فعلي صدا و سيما و دستاندركاران توليد مجموعهء تلويزيوني يوسف عليهالسلام جاي اين پرسش باقي است: وقتي چنين ظرفيت، امكان ،عطش،نياز و استقبال بينالمللي اي نسبت به كارهاي نه چندان بيعيب و ايراد ما وجود دارد حيف نيست در پاسخ گفتن به اين تقاضا تعلل و سستي كنيم؟
کاروکارگر/سیدجواد جعفری خبر داد: تغییر ۳۸ درصدی برنامههای جشنواره امام رضا(ع)
دبیر جشنواره بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) گفت: در چهاردهمین دوره جشنواره، بیش از ۳۸ درصد برنامهها تغییر خواهد داشت؛ بدین صورت که برخی حذف و برخی جابهجا میشوند.
به گزارش کاروکارگر، کارگروه هماندیشی رسانهها با جشنواره بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) با حضور اصحاب رسانهها و سیدجواد جعفری دبیر این جشنواره دیروزدر دبیرخانه بنیاد امام رضا(ع)در تهران برگزار شد.جعفری در ابتدای سخنان خود با تقدیر و تشکر از رسانههای فعال در عرصه اطلاع رسانی سیزدهمین جشنواره بین المللی امام رضا (ع) درباره فعالیتهای سال آتی این جشنواره توضیح داد: اکنون برای داخل کشور ۸۶ عنوان برنامه و برای خارج از کشور ۷۷ عنوان برنامه تعریف شده است.
وی با اشاره به ۶ مرحله برنامه ریزی شده برای جشنواره آتی گفت: یک مرحله آسیب شناسی جشنواره در کارگروههای هشتگانه است، اکنون ۳۸.۲ درصد از برنامهها نسبت به گذشته تغییر کرده است. در مرحله بعد هم کمیته برنامهریزی و سپس شورای سیاستگذاری به ریاست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد.
جعفری ادامه داد: اکنون اتاقهای فکر جشنواره برای همه برنامهها به صورت موضوعی با حضور شخصیتهای حوزه و دانشگاه در سراسر کشور ترسیم شده است و بنا داریم برنامهها به لحاظ کیفی پربار باشند. ستاد اجرایی جشنواره نیز تشکیل شده است.وی با اشاره به سه مرحله باقی مانده تا آغاز جشنواره گفت: گروههای ارزیاب در حال آماده شدن هستند، کارگروههای تخصصی هشت گانه نیز در استانها با موضوعات کیفی سازی برنامهها تشکیل میشود. در سال آتی 38/75 درصد برنامهها جنبه پژوهشی و علمی دارند، 22/5 درصد فرهنگی، 18/75 درصد هنری، 10 درصد کودک و نوجوان، 6/25 درصد سینمایی و 3/75 درصد نیز مطبوعاتی و دیجیتالی خواهند بود. در نهایت سهم بخش ملی 61 درصد و بخش بینالملل 39 درصد از این جشنواره را در بر شامل میشود.جعفری درباره احیاء مسیر جاده ولایت گفت: از شلمچه تا سرخس مسیر قدمگاههای امام رضا (ع) قرار دارند و این مسیر برای مردم گرامی هستند. تلاش داریم در این راه به احیاء فرهنگی این قدمگاهها در جاده ولایت بپردازیم. علاوه بر اینها برنامههایی در موضوعات کتابخوانی، کودک و نوجوان با همکاری کانون پرورش فکری، فعالیت 35 دانشگاه با موضوعات فرهنگی ـ هنری ـ علمی و طب الرضا، توجه به آموزش و کارگاه در مشهد، توجه به نظارت و اثربخشی، اهمیت شعار سبک زندگی و اقتصاد مقاومتی و تولید آثار با این رویکرد خواهیم داشت.وی با اشاره به طرحهای نهضت رضوی و تشرف رضوی در دانشگاهها گفت: با همکاری معاونت فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قرار است طرحی تحت عنوان نهضت رضوی پیگیر شود تا جشنواره امام رضا (ع) به دانشگاهها نیز نفوذ کند و علاوه بر این دانشجوهایی که در طول دوران تحصیل امکان تشرف به مشهد مقدس را نداشته اند براساس طرح تشرف رضوی به زیارت فرستاده شوند.وی درباره بودجههای جشنواره امام رضا (ع) گفت: برای بودجه هر استانی، مسئولان بایستی پیشنهادات خود را در قالب طرح شناسانهای به ما ارائه دهند تا ما هم پس از صحبت با وزیر یک سوم هزینهها با بنیاد امام رضا (ع) ترتیب دهیم، البته هنوز بودجههای سال 95 مشخص نشده است.همچنین در این نشست، هم اندیشی نیز بین اصحاب رسانههای مکتوب و دیجیتال و رئیس بنیاد امام رضا (ع) صورت گرفت که براساس این هم اندیشی، جعفری نکاتی را بدین شرح بیان کرد: جشنواره امام رضا (ع) باید تلاش کند تا با عمق بخشی به کیفیت فرهنگ رضوی ، فرهنگ خود زیارت را نیز به نحو درست در کشور جا بیاندازد البته همه وظایف با جشنواره نیز نهادها و دستگاههای زیادی درگیر این کار هستند ولی ما هم تمام تلاش خود را انجام میدهیم.وی در این باره افزود: طبق پیشنهاد اصحاب رسانه باید فضای دیجیتالی و مجازی بیشتر از قبل مدنظر ما قرار بگیرد و دراین زمینه کم کاریها جبران شود. انشاءالله در سال 2017 که مشهد پایتخت جهان اسلام انتخاب شده است، تلاش داریم مجامع تخصصی خادمان رضوی در آسیا و اقیانوسیه و امسال هم در آمریکا و آفریقا را راه اندازی کنیم.وی درباره پیشنهاد برخی رسانهها مبنی بر تغییر مکان برپایی همایش و افتتاحیه و اختتامیه جشنواره امام رضا به تهران گفت: این خواسته خود ما هم هست اما از سوی مشهد اعتراضاتی شده است بنابراین نمیتوانیم افتتاحیه و اختتامیه را تغییر دهیم در نهایت شاید بتوان برنامه ویژهای در تهران برگزار کرد.جعفری همچنین گفت: بانک اطلاعات آثار هنرمندان که سال گذشته نیز پیشنهاد شده بود در دست کار داریم اکنون ثبت نام افراد برای جشنواره الکترونیکی شده و تمام اطلاعات هنرمندان در جشنواره چهاردهم از این طریق صورت میگیرد.در انتهای این مراسم از خبرنگاران فعال در عرصه اطلاع رسانی جشنواره بین المللی امام رضا (ع) تقدیر و تجلیل به عمل آمد.
مردم سالاری/افتتاح جشنواره مد و لباس در
تالار کوچک رودکي
مراسم افتتاحيه پنجمين جشنواره مد و لباس ديروز در تالار رودکي برگزار شد. سالن تالار رودکي براي برگزاري اين مراسم بسيار کوچک بود تا جايي که معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در ابتداي سخنرانياش گفت: فکر ميکنم اگر آقاي قبادي - رييس اين جشنواره - ميدانست چنين استقبالي از مراسم ميشود، تالار وحدت را براي اين کار در نظر ميگرفت.
به گزارش ايسنا، علي مرادخاني - معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي - در ابتداي مراسم اظهار کرد: موضوع مد و لباس لزوما شامل فقط پوشش نيست، بلکه يک هويت است. لباس بهعنوان نماد آنچه از درون و مباحث فکري جامعه ميگذرد، برونريز دارد.
علي مرادخاني ادامه داد: گاهي با ديدن يک فرد، به بسياري از درونمايههاي آن پي ميبريم. مهم اين است که ما بهعنوان يک کشور صاحب هويت و تمدن ميخواهيم چه چيزي را در دنياي امروز عرضه کنيم.
وي گفت: سالهاي سال در اين زمينه سکوت شده بود. فکر ميکنم با توجه به علاقهمنديها و شرايطي که در حوزه مد و لباس در کشور وجود دارد، حرفهاي بسياري براي گفتن داريم. در لباس، بسياري از نمادها تأثيرگذارند. رنگ هم ميتواند نگاه و نگرش هر فردي را نشان دهد. طراحي لباس ميتواند نگاه کشور را به ظهور برساند؛ اما اينکه چگونه بتوانيم از آن بهدرستي استفاده کنيم جاي گفتوگو دارد.
معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار کرد: ما از بنياد مد و لباس تقاضا کرديم بيشتر به جنبههاي هويتي لباسها توجه کنند تا نگاه سياستگذارانهاي به اين موضوع داشته باشيم که بتواند اقبال عمومي را جلب کند.
معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار کرد: من امسال خواهش کردم در جشنواره مد و لباس بيش از آنکه به مباحث عرضه بپردازيم، با توجه به اينکه به فصل بهار نزديک ميشويم، به هنر طراحي و موضوعي که بتواند در دنياي آينده در اين زمينه براي خودش جايي باز کند، پرداخته شود.
وي گفت: اگر به کشورهاي همسايه نگاه کنيد، از نوع پوشش مردم ميتوان تشخيص داد که يک فرد به کدام کشور تعلق دارد در کشور ما نيز بانوان ما را هر جا که ميبينند، متوجه ميشوند به ايران تعلق دارند؛ اما فکر ميکنم بايد به اين موضوع بيشتر توجه شود.
در ادامه، رييس جشنواره مد و لباس نيز بيان کرد: امروز ميتوان جشنواره مد و لباس فجر را با اطمينان پرمخاطبترين رويداد هنري ناميد، جايي که بيش از 1500 واحد عرضه آثار اسلامي - ايراني در سراسر کشور، آثاري منطبق بر ارزشها و هنجارهاي کشور را در اختيار مردم ميگذارند.
حميد قبادي ادامه داد: تغيير دادن سليقه و ذائقه، برعهده ما است، برعهده همه کساني که از قدم نخست، براي پوشاک و نساجي اين مرز و بوم تلاش کردهاند. برعهده نساج، صنعتگر، طراح، توليدکننده، عرضهکننده، فعالان عرصه تبليغ و ارائه است. مسوولان هنري بايد شرايط ارائه آثار را بهگونهاي فراهم کنند که براي همه مردم ايران، قابل دسترس و خوشايند باشد.
دبير کارگروه مد و لباس بيان کرد: جشنواره مد و لباس فجر در اين دوره بر خود ميبالد که ميزبان قشر عظيمي از طراحان، توليدکنندگان و عرضهکنندگان است که بيادعا و در سختترين شرايط، کنار هم آمدهاند تا جريان مد و لباس را با برچسب ايراني و نشان ارزشمند «ساخت ايران» به مخاطب خود عرضه کنند.
وي گفت: سلام ميکنم به سال 95 که سال توجه به جريان مد و لباس ايراني است. سال بزرگي که يقين دارم ميتوان ثمرههاي اين تلاش چند ساله را در کوچه و خيابان، دانشگاه، خانه و کاشانه هر ايراني ديد که لباس و پوشش خود را اينبار با آگاهي و دانش ايراني انتخاب ميکند.
در مراسم افتتاحيه پنجمين جشنواره مد و لباس از پسر «رجبعلي خياط» تجليل شد. محمود نکوگويان بعد از گرفتن تنديس جشنواره مد و لباس، اظهار کرد: خوشحالم که يادي از خياط اين شهر کردند.
پنجمين جشنواره بينالمللي مد و لباس فجر، دهم تا بيستم اسفندماه در تالار وحدت برپاست.
مردم سالاری/آيا دولت از تنها ارکستر حرفهاي ايران
حمايت ميکند؟
با گذشت يکسال از فعاليت ارکستر سمفونيک تهران هنوز نوازندگان ارکستر قرارداد رسمي يکساله ندارند. آيا معاونت هنري و دولت به قول خود عمل ميکنند؟
به گزارش ايلنا؛ يک سال از حضور علي رهبري به عنوان مدير هنري ارکستر سمفونيک تهران؛ در ايران ميگذرد. در طول اين يک سال علي رهبري پس از حواشي متعدد و استعفاها و خروجهاي مختلف توانسته ارکستري استاندارد با نوازندگاني که همگي ايراني هستند تشکيل دهد.
اين رهبر ارکستر سالها پيش هم مدتي به ايران آمد و هدايت و رهبري ارکستر سمفونيک تهران را برعهده گرفت اما بعد به دليل مسائل مالي که وجود داشت و اينکه حمايتي از ارکستر نشد؛ اين ارکستر رو به تعطيلي رفت و نهايتا علي رهبري پس از حمايت از حقوق نوازندگان مجبور به ترک ايران شد و ارکستر سمفونيک بازهم تعطيل شد.
سال گذشته که علي رهبري به ايران آمد و طي يک نشست خبري با حضور بهرام جمالي (مديرعامل بنياد رودکي)، پيروز ارجمند (مديرکل سابق دفتر موسيقي) از افتتاح دوباره ارکستر با مديريت هنري خودش خبر داد؛ گفت که آمده تا ارکستر را به هر شکلي شده راه بياندازد و در برابر تمامي سختيها ميايستد. اين مسائل از همان اجراي اول آغاز شد و همانطور که پيشبيني ميشد بازهم مشکلات ارکستر سمفونيک به مسائل مالي برميگردد. ارکستر در گام اول؛ فروردين ماه سال 94 يک برنامه شش ماهه ارائه کرد که توانست با موفقيت و بدون بينظمي آن را به سرانجام برساند. اما مشکلات از آنجا شروع شد که با پايان برنامه شش ماهه؛ علي رهبري برنامه مهر تا مهر (يکساله) ارکستر را ارائه کرد.
هرچند نوازندگان ارکستر از اولين اجرايي که داشتند به درستي حقوق خود را دريافت نکردند اما اين مسائل به تدريج پررنگتر شد. اولين قراردادي که توسط بنياد رودکي تنظيم شد و به دست نوازندگان ارکستر رسيد با مخالفت بسياري مواجه شد و نهايتا نمايندگان نوازندههاي ارکستر طي جلساتي که داشتند؛ توانستند به توافقي با بنياد براي رقم و محتواي قرارداد برسند. اما اين پايان کار نبود و قرارداد يکساله با نوازندگان امضا نشد درحاليکه علي رهبري قصد داشت تا با آغاز برنامه مهر تا مهر ارکستر سمفونيک؛ تمام نوازندگان قرارداد داشته باشند.
مشکلات مالي و عدم حمايت دولت و بنياد رودکي باعث شد تا علي رهبري پس از حاشيههايي که براي ارکستر پيش آمد؛ به انتقاد از عملکرد بنياد رودکي بپردازد و از عدم پايبندي بنياد رودکي به تعهداتش شکايت کند. اما حالا مشخص شده که تنها 800 ميليون از پنج ونيم ميليارد بودجه مصوب دولت به حساب بنياد رودکي واريز شده و همين مسئله باعث شده نه تنها حقوق نوازندگان به تعويق بيافتد بلکه برنامههاي ارکستر هم در هالهاي از ابهام قرار بگيرد.
حسن روحاني در اولين سال رياست جمهوري خود به تالار وحدت آمد و در حضور هنرمندان قول افتتاح ارکستر سمفونيک را داد. هرچند اين افتتاح با تاخير صورت گرفت اما سرانجام توانست به موقعيتي حرفهاي از نظر کيفي دست يابد اما وضعيت مالي ارکستر همچنان غيرحرفهاي باقيمانده است. وعدهاي که رئيس جمهوري بيش از دوسال پيش در حضور صدها هنرمند داد؛ امروز به موقعيتي حساس رسيده است. علي مرادخاني در اختتاميه جشنواره موسيقي فجر از دوبرابر شدن بودجه موسيقي خبر داده و درصورتي که بودجه مصوب براي ارکستر سمفونيک به طور کامل واريز شود؛ اين ارکستر ميتواند به آينده خود اميدوار باشد.
امروز تمامي نوازندگان ارکستر سمفونيک تهران و مدير هنري آن منتظرند تا معاون هنري وزير ارشاد بتواند بودجه لازم براي ادامه کار ارکستر را فراهم کند. نوازندگاني که هر چند در فعاليتهاي پيشين ارکستر هيچگاه اينگونه براي پايداري ارکستر سمفونيک تلاش نميکردند اما اين بار با تمامي مشکلات ايستادند و در انتظار اقدامات معاونت هنري و دولت هستند.
وطن امروز/به بازی گرفتن هنرمندان در بازیچه سیاست
هنر برای سیاست، سیاست برای قدرت!
امیرحسن خواجوی: بیتردید تحلیل نحوه کنش مردم شریف تهران در انتخابات 7 اسفندماه سال جاری از زوایای مختلفی قابل بحث و بررسی خواهد بود. به هرترتیب اکثریت مردم پایتخت تصمیم گرفتند به لیستی رأی بدهند که از آن شناخت کافی نداشتند اما ظاهر امر چنین نمایان کرد که در کمپین انتخاباتی جناح پیروز انتخابات تهران وظیفه معرفی این افراد گمنام و کمنام و نشان برعهده افراد نامداری از میان چهرههای سیاسی و هنری گذاشته شده بود. در حقیقت در اینجا معرِف اجلای از معرَف بود. افرادی شناختهشده ناجی لیستی گمنام شدند. این نوشتار به هیچوجه سر آن ندارد که به زوایای پنهان و پیدای نحوه هماهنگی و بررسی تئوریهای چگونگی شکلگیری لیدرهای مشوق اکثریت مردم یا مدلهای تحقق سرمایه اجتماعی جناح اصلاحطلبان بپردازد بلکه تلاش میکند دور از التهابات روزمره با فروکاست نحوه حمایت برخی چهرههای هنری و سیاسی واقعیاتی را در مقابل دیدگان مخاطب قرار دهد. مخاطبی که خود شاید تحت تاثیر همین دعوت به سمت لیست پیروز انتخابات متمایل شد و نتیجه انتخابات تهران را اینچنین رقم زد. داستان یک خطی از انتخابات 7 اسفند تهران چه بود؟ براساس مستندات عینی لیدرهای اجتماعی اعم از سیاسیون و چهرههای هنری از افراد گمنام لیستی خاص حمایت کردند و اکثریت مردم تهران نیز به این دعوت پاسخ مثبتی دادند و نتیجه آن شد که دیدیم. با نگاهی کوتاه به روایت یادشده که به استشهاد تاریخ و قول ناظران حی کنونی همگان بر صدق آن گواه دارند حمایت و دعوت لیدرهای فکری طبقه متوسط شهری اعم از سیاستمداران، رسانهها و هنرمندان در تهییج و به صحنه آوردن اکثریت مردم تهران نقش اساسی را ایفا کرد. در این رهگذر باید تاکید کرد بیشک حمایت چهرههای سیاسی و رسانهها از لیستهای انتخاباتی به هیچ روی خالی از وجه نیست، چراکه میدان رقابتهای انتخاباتی در حقیقت کارزار اصلی وزنکشی رجال سیاسی و رسانههای وابسته به ایشان است. در حقیقت انتخابات مجلسین و ریاستجمهوری در ایران تبلور قدرتنمایی چهرههای سیاسی و رسانههای منتصب به ایشان است. مردان سیاسی و ارباب جراید نیک میدانند که حمایت از یک فرد یا یک لیست انتخاباتی چه نتایج مثبت و منفی را برای آنان در بر خواهد داشت. بیگمان مرد سیاسی با دانش و تجربهای که اندوخته است میدان و زمین بازی را تشخیص میدهد و نیک میداند ورود به میدان رقابتهای سیاسی حتی در صورت پیروزیهای مقطعی و حتی طولانیمدت گذرا و رفتنی خواهد بود. ارباب جراید نیز میدانند سکه بازار آنان تا صبحدم دولت اقبالشان قدر و ارزش دارد. سیاستمدار بسیار خوب میداند که اگر روزی برای ورود به قدرت با اقبال کم مردم مواجه میشود اما در جا و گاهی دیگر امکان اقبال کمنظیر به وی خواهد بود. مرد سیاسی به سادگی تغییر موضع میدهد. زمانی به سمت چپ حرکت میکند و زمان دیگر به سمت راست. روزی خود را در نشان محافظ وضع موجود جلوه میدهد در زمانی دیگر مصلح تمامعیار ملت. در حقیقت رفت و برگشتهای سیاستمدار به غایت حفظ یا بازگشت به قدرت است نه امر دیگری. نزد مرد سیاسی کلام، شعار و برنامه همگی ابزار دست یافتن به قدرت است و هیچ شأن دیگری ندارد. البته منظور از قدرت در اینجا امری نکوهیده و پلید نیست بلکه مخاطب محترم به قطع میداند جهت قدرت است که آن را مذموم یا قابل احترام میکند. اگر قدرت سیاستمدار در مدار حق و عدالت بچرخد بیگمان قدرت او ظهور امری خیر برای اجتماع است اما اگر قدرت مرد سیاسی در خدمت زر و زور باشد قدرت او بروز ناسوتی پسندیدهای نخواهد داشت. نسبت و جهت قدرت نزد سیاستمدار هرچه باشد دوران اقبال قدرت گذرا خواهد بود. آنچه دیروز محبوب بود امروز منفور است و آن کس که دیروز منفور بود امروز محبوب است. در حقیقت گذار قدرت از افراد امری اجتنابناپذیر است. شاید سخن هراکلیتوس، حکیم شهیر یونانی در عدم ایستایی جهان و سپری شدن سپهر و گیتی مؤیدی بر این گذار هر روزه باشد. در حقیقت قدرت و مرد سیاسی در ارتباطی دوسویه با یکدیگر قرار دارند گاهی مرد سیاسی سوار بر قدرت است و زمانی قدرت بر دوش سیاستمدار سنگینی میکند. این رابطه دوسویه تا هنگامه مرگ نزد مرد سیاسی استوار خواهد بود و تنها مرگ است که همچون یک امکان وجودی بر دیگر امکانهای وجودی مرد سیاسی پایان میدهد. همانگونه که گذشت و عنوان شد حمایت چهرههای سیاسی از یک لیست و دعوت حامیان خود به رای دادن به افرادی خاص بخشی از امر سیاسی است و بیتردید مرد سیاسی تمام لوازم مورد نیاز این امر و تبعات حال و آینده آن را به جان میخرد، چراکه سیاستمدار کار دیگری غیر از بازی و نزدیکی و دوری جستن از قدرت را نمیتواند انجام دهد. اما وضعیت هنرمندان چگونه است؟ وقتی هنرمندی تمام توان و آبروی خود را بر سر به قدرت رسیدن فردی و از قدرت پایین کشیدن فرد دیگری هزینه میکند التفاتی به معنای فعل امروز خود دارد؟ اساسا چرا چهرههای هنری خود را درگیر قدرت میکنند؟ قدرتی که نه قواعدش را بهخوبی مردان سیاسی میشناسند و نه توان ادامه بازیهای آن را دارند. شاید چاره کار نزد فیلسوف بسیار ساده به نظر آید. افلاطون میگفت شاعران را با احترامی خاص با کلاه شیپوری از شهر خارج خواهیم کرد. اما این تز افلاطون بیتردید در روزگار نوین ما کاربرد ندارد. شاید امروز شاعران و هنرمندان هستند که میتوانند سیاستمداران را با کلاه یا بیکلاه از شهر خارج کنند! تقدم ظهور شکل مبتذلی از هنر بر تربیت و حکومت نفوس و رسم کشورداری روایت این روزهای ما شده است. اگر افلاطون امروز را میدید و حال ما را مشاهده میکرد بیگمان انگشت تعجب بر دهان میگزید. هنری که باید در خدمت تربیت باشد و تربیتی که باید در دست حاکم باشد خود ملعبه دست ناهنرمندانی شده است که راههای خیابانهای لندن را از اسم خیابانهای شهرشان بهتر بلد هستند. آیا براستی چهرههای سینمایی فعال در انتخابات هفتم اسفندماه سال 94 لوازم این حضور را میدانند؟ و حاضرند تبعات تشخیص، تصمیم و دعوت خود را تا روز آخر استقرار مجلس دهم تحمل کنند. آیا هنرمندانی که همواره هنر را برای هنر میدانند و تلاش دارند دامن خود را به هر دلیلی به آلودگیهای قدرت نیالایند دلیلی موجه بر استفاده از چهره و اعتبار خود برای به قدرت رسیدن مرد سیاسی در سر دارند؟ آیا برخی چهرههای سینمایی این التفات را دارند که چرخ قدرت ایستا نخواهد بود و دائم در حرکت است؟ آیا روحیه لطیف هنرمندان طاقت قرار گرفتن در زیر چرخهای قدرت را دارد؟ پرسشهای بالا تنها تلاشی برای فروکاست اقدام تاثیرگذار چند تن از چهرههای هنری کشور است. فروکاستی که شاید در طول زمان آثار خود را در زندگی شخصی و حرفهای این چهره نمایان کند. این افراد که با استفاده از رانت آنتن رسانه ملی در سالیان دور به شهرت امروز خود رسیدهاند باید متوجه این مهم باشند که نتیجه آرای صندوقهای تهران در 7 اسفند 94 نتیجه کنش سیاسی این افراد بود لذا زین پس تا پایان دوران حرفهای خود باید مسؤولیت تصمیم امروز و نتایج فردای مجلسین را بر دوش خود داشته باشند. این عزیزان همچون مرد سیاسی نمیتوانند تغییر موضع دهند بلکه باید آرزو کنند اقدام امروزشان در راستای تهییج افکار عمومی به منظور سپردن کرسیهای مجلسین تهران به آقایان اعتدالگرا و اصلاحطلبان دامن هنریشان را در فردای قضاوت تاریخ و مردمان سرزمینشان نگیرد. علاوه بر مطالب یادشده این بزرگواران نباید از یاد ببرند همیشه نتیجه جمع 16+30 حاصل جمع پیروزی نخواهد شد.
وطن امروز/خاطراتی از اسکار با مجید مجیدی و «بچههای آسمان»
سینمای ایران تنها 2 بار در طول 88 دوره از برگزاری جشن سالانه اسکار در میان جمع نهایی کاندیداها قرار گرفت و یک بار در سال 2012 با فیلم «جدایی نادر از سیمین» عنوان بهترین فیلم بخش «غیرانگلیسیزبان» را از آن خود کرد اما پیش از آن و در سال 1998 این مجید مجیدی، کارگردان شناخته شده سینمای ایران بود که با فیلم ارزنده «بچههای آسمان» به میان 5 گزینه نهایی بخش «غیرانگلیسیزبان» راه یافت، البته در نهایت روبرتو بنینی، کارگردان و بازیگر جذاب سینما با فیلم «زندگی زیباست» از ایتالیا این جایزه را تصاحب کرد. در این میان بازگشایی خاطراتی از اسکار که توسط مجیدی در سال 1378 در خانه سینما برگزار شد، در همجواری برگزاری جشن امسال اسکار میتواند جذاب باشد. «در سفر به اسکار دیداری با اعضای 5 فیلم نامزد شده داشتیم که ارتباط گرم و خوبی با کارگردانهای آنها برقرار کردیم. همچنین نشستی جمعی با حضور 5 کارگردان خارجی برای معرفی به اعضای آکادمی در حضور 3-2 هزار نفر اعضای آکادمی و رسانههای سراسر دنیا نیز داشتیم. در آنجا رئیس آکادمی چند مطلب را بهعنوان اولین رویداد در اسکار بیان کرد: بعد از هفتادویکمین دوره، اسکار یک روز جلو افتاد. (در آن موقع یاد جشنوارههای خودمان افتادم که 2 یا 3 ماه جلو یا عقب میافتد یا اصلا تعطیل میشود. او همچنین به اولین حضور ایران و فیلم ایرانی در اسکار اشاره و آن را یکی از بهترین فیلمهای خارجی مطرح شده معرفی کرد. در آن زمان ایران سوتیتر مطبوعات خارجی بود و شور و شعف بسیاری را در ایرانیان حاضر در آنجا ایجاد کرده بود. وقتی معرفی 5 کارگردان شروع شد هر کدام درباره کار و عواملشان توضیحاتی دادند. «بنینی» هم با اخلاق پرشور و خاص خودش خیلی شلوغ کرد و به نظر میرسید نصف ایتالیا را به سالن آورده است. وقتی نوبت به «بچههای آسمان» رسید من به شوخی گفتم: ما زحمت را کم کردهایم و فقط 2 نفر از ایران اینجا هستیم. بنینی بشدت عاشق «بچههای آسمان» بود و خیلی تعریف و اظهار خوشحالی میکرد. والتر ساین، کارگردان برزیلی فیلم «ایستگاه مرکزی» نیز روحیهای بسیار ایرانی داشت و عاشق و شیدای «بچههای آسمان» شده بود...».
وطن امروز/بازتاب درگذشت فرجالله سلحشور نزد رسانههای عربی
زنده یاد فرجالله سلحشور با مجموعه تلویزیونی پرطرفداری چون «یوسف(ع)» نهتنها در ایران بلکه نزد بسیاری از مخاطبان در کشورهای همسایه و کشورهای عربی شناختهشده بود و از اینرو خبر درگذشت وی با عکسالعمل تاسفبار رسانههای خارجی همراه شد. به نحوی که برخی رسانههای جهان عرب ضمن انتشار خبر درگذشت این هنرمند ارزنده وی را تابوشکن خواندند که کارهای جنجالی میساخت! پایگاههای خبری و روزنامههایی مانند «اتحادیه رادیو تلویزیون» مصر، «پایگاه العهد» لبنان، «السومریه» عراق، «الیوم السابع» مصر، ارم نیوز مصر، روزنامه الوسط بحرین، «اخبار قطر» کشور قطر، الخبر پرس، موجز مصر، صحیفه الساعه، اخبار الامه و عیونالخلیج این خبر را منتشر کردند و ضمن ارائه بخشی از زندگینامه این کارگردان جهانی به آثار قرآنی و دینی دیگر وی همچون «مردان آنجلس» اشاره کردند که در کشورهای عربی هم پخش شده بود. رسانههای عربی همچنین به تلاشهای فرجالله سلحشور برای ساخت سریال موسی(ع) اشاره کردند و به بازتاب نگاههای داغدار برخی هنرمندان در ایران مانند مصطفی زمانی پرداختند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com